اي دل مبتلاي من شيفته‌ي هواي تو

اي دل مبتلاي من شيفته‌ي هواي تو شاعر : عطار ديده دلم بسي بلا آن همه از براي تو اي دل مبتلاي من شيفته‌ي هواي تو چون ز براي خود کنم چند کشم بلاي تو راي مرا به يک زمان جمله براي خود مران عشق تو و بلاي جان، جان من و وفاي تو ني ز براي تو به جان بار بلاي تو کشم گر نکنم ز دوستي از دل و جان هواي تو باد جهان بي وفا دشمن من ز جان و دل جمله‌ي جان عاشقان مست مي لقاي تو پره ز روي برفکن زانکه بماند تا ابد ني که محقري است خود کي بود اين سزاي تو جان...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي دل مبتلاي من شيفته‌ي هواي تو
اي دل مبتلاي من شيفته‌ي هواي تو
اي دل مبتلاي من شيفته‌ي هواي تو

شاعر : عطار

ديده دلم بسي بلا آن همه از براي تواي دل مبتلاي من شيفته‌ي هواي تو
چون ز براي خود کنم چند کشم بلاي توراي مرا به يک زمان جمله براي خود مران
عشق تو و بلاي جان، جان من و وفاي توني ز براي تو به جان بار بلاي تو کشم
گر نکنم ز دوستي از دل و جان هواي توباد جهان بي وفا دشمن من ز جان و دل
جمله‌ي جان عاشقان مست مي لقاي توپره ز روي برفکن زانکه بماند تا ابد
ني که محقري است خود کي بود اين سزاي توجان و دلي است بنده را بر تو فشانم اينکه هست
گاه و به‌گاه نيستي سرمه ز خاک پاي توچشم من از گريستن تيره شدي اگر مرا
زنده شوم به يک نفس از لب جانفزاي توگر ببري به دلبري از سر زلف جان من
مي نپذيري اين ازو پس چه کند براي توهست ز مال اين جهان نقد فريد نيم جان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط