چون شدستي ز من جدا صنما چون شدستي ز من جدا صنماشاعر : عطار ملتقي لم ترکت في ندماچون شدستي ز من جدا صنماهو يکفي من الذي ظلماحق ميان من و تو آگاه استقد رضيت بما جري قلماور به دست تو آمده است اجلمگفت غير از وجود حق عدماگشت فاني ز خويش چون عطار