در دلم افتاد آتش ساقيا

در دلم افتاد آتش ساقيا شاعر : عطار ساقيا آخر کجائي هين بيا در دلم افتاد آتش ساقيا بر سر آتش بماندم ساقيا هين بيا کز آرزوي روي تو چند دارم نفس را همچون گيا بر گياه نفس بند آب حيات پاک شد تا همچو جان شد پر ضيا چون سگ نفسم نمکساري بيافت ذره‌اي نه روي ماند و نه ريا نفس رفت و جان نماند و دل بسوخت نفس چون مس بود و جان چون کيميا نفس ما هم رنگ جان شد گوييا خاک ما در چشم انجم توتيا زان بميرانند ما را تا کنند مي مي‌جان جام جام‌اوليا ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در دلم افتاد آتش ساقيا
در دلم افتاد آتش ساقيا
در دلم افتاد آتش ساقيا

شاعر : عطار

ساقيا آخر کجائي هين بيادر دلم افتاد آتش ساقيا
بر سر آتش بماندم ساقياهين بيا کز آرزوي روي تو
چند دارم نفس را همچون گيابر گياه نفس بند آب حيات
پاک شد تا همچو جان شد پر ضياچون سگ نفسم نمکساري بيافت
ذره‌اي نه روي ماند و نه ريانفس رفت و جان نماند و دل بسوخت
نفس چون مس بود و جان چون کيميانفس ما هم رنگ جان شد گوييا
خاک ما در چشم انجم توتيازان بميرانند ما را تا کنند
مي مي‌جان جام جام‌اولياروز روز ماست مي در جام ريز
چند گردي گرد خون چون آسياآسيا پر خون بران از خون چشم
چند گوئي لا علي و لا لياخويشتن ايثار کن عطار وار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.