0
مسیر جاری :
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد شرح دیوان حافظ

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

دلی که غمگین و فکری که افسرده باشد، کی می تواند شعری بسراید که با طراوت و امیدوار کننده و شادی بخش باشد؟ شمّه ای از این حقیقت را بازگو کردیم و همین کافی است.
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی شرح دیوان حافظ

بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی

دیشب بلبل بر شاخه ی درخت سرو با آهنگ دلنشین پهلوی درس مقامات معنوی را می خواند؛ آواز بهاری بلبل، شنونده را به فکر می انداخت.
ساقیا سایه ی ابر است و بهار و لب جوی شرح دیوان حافظ

ساقیا سایه ی ابر است و بهار و لب جوی

ای ساقی! فصل بهار است و هوا ابری است و بر لب جویی نشسته ایم؛ در چنین زمانی من نمی گویم که چه کاری را انجام بده؛ اگر صاحبدل و عاشقی، خودت بگو که چه باید بکنی.
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی شرح دیوان حافظ

تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی

ای معشوق زیبا! تو مگر لحظه ای از روی میل بر لب جوی آبی بنشینی، و گرنه تا وقتی که ایستاده ای و جلوه گری می کنی فتنه و غوغا به پاست، پس هر آشوبی که ببینی از جانب قامت رعنای توست.
سحرگه رهروی در سرزمینی شرح دیوان حافظ

سحرگه رهروی در سرزمینی

سحرگاه که لحظه ی گشایش روزنه ای به عالم معناست، انسان صاحبدلی در سرزمینی این نکته ی سربسته را با دوستی گفت:
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی شرح دیوان حافظ

ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی

چوگان حکم و فرمان در اختیار توست و گویی نمی زنی و اقدامی نمی کنی. شهباز فتح و پیروزی به دست داری، ولی به شکار نمی روی؛ می توانی بهتر از این زندگی کنی؛ پس این کار را بکن.
خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد شرح دیوان حافظ

خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد

خوش و دلپذیر آن است که در کنج خلوت، معشوق فقط به فکر من باشد و با من همراه گردد؛ نه این که من از دوری او بسوزم و او شمع روشنی بخش مجلس دیگران باشد و حتی در این کنج خلوت هم به این عاشق نپردازد و توجهش به...
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد شرح دیوان حافظ

نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد

سرمایه و هستی صوفی -که عبادت ظاهری و پرهیزکاری اوست -آمیخته به تزویر و ریا و ناخالص است. چه بسیار خرقه های صوفیانه ای که برای تظاهر به پرهیزکاری پوشیده می شوند و فقط شایسته و سزاوار سوزاندن هستند.
من و انکار شراب این چه حکایت باشد شرح دیوان حافظ

من و انکار شراب این چه حکایت باشد

آیا این داستان و حکایت که روزی ممکن است من نوشیدن شراب را انکار کرده و با آن مخالفت کنم، محال و عجیب نیست؟ چرا که من صاحب این مقدار شایستگی و فهم هستم که مرا به نوشیدن شراب دعوت می کند و این عقل همان عقلی
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد شرح دیوان حافظ

هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

هر کس خط و خال صورت زیبای تو را ببیند، تا زنده است نمی تواند از این دایره ی خط پا بیرون بگذارد و برای همیشه عاشق تو خواهد بود.