مسیر جاری :
#معرفی ادبا و نویسندگان در راسخون
#معرفی ادبا و نویسندگان در مقالات
#معرفی ادبا و نویسندگان در فیلم و صوت
#معرفی ادبا و نویسندگان پرسش و پاسخ
#معرفی ادبا و نویسندگان در مشاوره
#معرفی ادبا و نویسندگان در خبر
#معرفی ادبا و نویسندگان در سبک زندگی
#معرفی ادبا و نویسندگان در مشاهیر
#معرفی ادبا و نویسندگان در احادیث
#معرفی ادبا و نویسندگان در ویژه نامه
نقد نفرین زمین آل احمد
نفرین زمین قصه ای است از زبانی معلمی به روستا رفته نقل می شود؛ ماجرای آنچه در مدت نُه ماه اقامت در دهی ویژه دیده و شنیده و آزموده و به صورت یادداشت های روزانه. یادداشت های او هنگامی که وی به روستای دیگری...
نقد خسی در میقات جلال آل احمد
خسی در میقات سفرنامه ی حج آل احمد است و در زمینه ی کارهای او، چه از نظر سبک و چه از نظر درونمایه، جای نمایانی دارد. این کتاب فقط دربردارنده دیدنی های عادی زایر خانه ی خدا نیست، مسائل دیگری نیز در آن جلوه...
نقد داستان های تمثیلی جلال آل احمد
دو داستان از داستان های آل احمد به شیوه ی تمثیلی نوشته شده است: سرگذشت کندوها، نون و القلم. در داستان نخستین زنبورها بهانه ی نویسنده اند برای نشان دادن اندیشه ای اجتماعی و در داستان دوّم، آدم هایی با نام...
نقد مدیرمدرسه جلال آل احمد
مدیر مدرسه در مسیر داستان نویسی آل احمد، نقطه ی آغازی است. داستانهای نخستین او- گرچه دارای درونمایه ی اجتماعی هستند- آثاری از شیوه ای مشخص به دست نمی دهند و بیشتر در فضای داستانی هدایت و علوی حرکت می کنند....
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کیست که از سوی معشوق من نامه ای محبت آمیز بیاورد؟ اگر پیک صبا می خواهد لطف و بخششی به من کند، کجاست؟
اَتَتْ روائحُ رَندِ الحِسمی وَ زادَ غَرامی
نسیم های خوشبوی کوی معشوق آمد و اشتیاق من فزونی گرفت؛ این جان گرامی و عزیز، فدای خاک کوی یار باد.
مِی خواه و گل افشان کن از دهر چه می جویی
پیاله ی شراب بخواه و باده بنوش؛ شاد باش و همه جا را گل باران کن؛ از سرنوشت و روزگار چه می خواهی؟ گل این سخن را به هنگام سحر گفت؛ حال ای بلبل عاشق! تو چه می گویی؟
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
ای دل! اگر عشق و مستی را ترک کنی و از چاه زنخدان معشوق بیرون بیایی، هر جا که بروی فوراً پشیمان می شوی و به پناهگاه اصلی خود بر می گردی؛ پس این کار را نکن.
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
ای معشوق که پادشاه کشور زیبارویانی! ای کسی که از همه زیبایان، زیباتری! فریاد از غم تنهایی که بسیار طاقت فرساست؛ این دل عاشق بدون تو درمانده شده؛ وقت آن است که به سوی من بازگردی و به این عاشق بیتاب خود...
سلامی چو بوی خوش آشنایی
سلامی به خوشبویی محبت و دوستی بر آن معشوق عزیزی که مانند مردمک چشم روشن است؛ آن محبوبی که نور چشم من است.