نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد

سرمایه و هستی صوفی -که عبادت ظاهری و پرهیزکاری اوست -آمیخته به تزویر و ریا و ناخالص است. چه بسیار خرقه های صوفیانه ای که برای تظاهر به پرهیزکاری پوشیده می شوند و فقط شایسته و سزاوار سوزاندن هستند.
چهارشنبه، 24 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد
 نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد

 

به کوشش: رضا باقریان موحد





 
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد *** ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز وِرد سحری مست شدی *** شامگاهش نگران باش که سر خوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان *** تا سیه روی شود هر که دروغش باشد
خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب *** ای بسا رخ که به خونابه مُنقّش باشد
ناز پرور و تنعّم نبرد راه به دوست *** عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
غم دنیای دنی چند خوری باده بخور *** حیف باشد دل دانا که مشوّش باشد
دلق و سجاده ی حافظ ببرد باده فروش *** گر شرابش ز کف ساقی مهوش باشد

تفسیر عرفانی
1. سرمایه و هستی صوفی -که عبادت ظاهری و پرهیزکاری اوست -آمیخته به تزویر و ریا و ناخالص است. چه بسیار خرقه های صوفیانه ای که برای تظاهر به پرهیزکاری پوشیده می شوند و فقط شایسته و سزاوار سوزاندن هستند.
2. این صوفی ما که در هنگام سحر به عبارت و ذکر می پردازد و از دعای سحرگاهی شاد و سرمست می شود، اکنون او را ببین که شب هنگام از میخانه سر در می آورد و از شراب و باده ی انگوری سرمست می شود و به وجد می آید و این نشانه ی نفاق و دورویی اوست.
3. چه خوب است که برای آزمون این سرمایه ها و پرهیزکاری ها معیاری باشد تا به مدد این معیار و محک، هر عمل ناخالصی رسوا شود و فرد متظاهر به این عمل شرمنده گردد.
4. این گونه که خطّ و خال زیبای ساقی، امید و آرزوی عاشقان و مشتاقان را برآورده نمی کند، در این صورت رندان عاشق او به درمان غم خود نمی رسند و باید خون گریه کنند که چه بسیار چهره های آنها از اشک خونشان پر نقش و نگار خواهد شد.
5. کسانی که تن آسایی را پیشه ی خود کرده و در نعمت و آسایش پرورش یافته و زندگی کرده اند و سختی های روزگار را نچشیده اند، ظرفیت عاشقی را ندارند و به درگاه معشوق راه نمی یابند، چرا که عاشقی فقط شیوه ی رندان بلادیده و سختی کشیده است.
6. تا کی می خواهی غم این دنیای پست و بی وفا را بخوری؟ باده بنوش که داروی غم است و دل دانا و عاشق دلی است که راه درک حقیقت و عشق ورزیدن را در پیش گرفته و به دنبال سود و زیان این دنیا نیست و خاطر خود را با چیزهای پست و ناپایدار آن پریشان نمی کند.
7. چنانچه ساقی میکده یک زیبارو باشد، تمام هستی حافظ، حتی سجاده و لباس درویشی او را به می فروش می دهم و نزد او به گرو می گذارم تا از دست این ساقی شراب بنوشم.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.