اسلام و فمينيسم

جنبش زنان از اوايل قرن نوزدهم به نام «فمينيسم» و با شعار تساوي و برابري زن و مرد در همة شئون در فرانسه پديدار شد و در واقع نوعي اعتراض به مردسالاري حاكم بر اعلامية حقوق بشر فرانسه بود. اعلامية مذكور كه بر اثر انقلاب كبير فرانسه و بر اساس حقوق فطري و طبيعي در سال 1789 ميلادي به تصويب رسيد، با بي‏اعتنايي آشكار به حقوق زنان هيچ‏گونه حقي را براي آنان در نظر نگرفت و در حقيقت، اعلامية دفاع از حقوق مردان بود.
چهارشنبه، 30 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام و فمينيسم
اسلام و فمينيسم
اسلام و فمينيسم

نويسنده: مجتبي عطارزاده
جنبش زنان از اوايل قرن نوزدهم به نام «فمينيسم» و با شعار تساوي و برابري زن و مرد در همة شئون در فرانسه پديدار شد و در واقع نوعي اعتراض به مردسالاري حاكم بر اعلامية حقوق بشر فرانسه بود. اعلامية مذكور كه بر اثر انقلاب كبير فرانسه و بر اساس حقوق فطري و طبيعي در سال 1789 ميلادي به تصويب رسيد، با بي‏اعتنايي آشكار به حقوق زنان هيچ‏گونه حقي را براي آنان در نظر نگرفت و در حقيقت، اعلامية دفاع از حقوق مردان بود. در نتيجه گروهي از زنان در مخالفت با اين نابرابري، دست به اعتراض زدند و خواهان حقوق برابر با مردان شدند. اين حركت را بعدها «كندورسه», رياضي‏دان و فيلسوف فرانسه ادامه داد كه به تشكيل «مكتب طرفداران زن» انجاميد. پايه‏گذاران اصلي اين مكتب در اوايل قرن نوزدهم، سن سيمون و شاگردان او بودند كه به گسترش نظريه برابري زن و مرد، كمك شاياني كردند. مكتب طرفداران زن در دفاع از حقوق زنان به سه نكتة اساسي تاكيد داشت:
1. زن، انساني بالغ و كامل است و در برابر مردان، به ويژه در زندگي زناشويي، از استقلال، اختيار و حقوق برابر برخوردار است؛
2. زن، از نظر فكري، انساني آزاد و مستقل است؛
3. زنان، بايد در مسائل سياسي شركت كنند و از حقوق مساوي با مردان برخوردار باشند.
در دهه‏هاي اخير ديدگاه‏هاي فمنيستي ـ در قالب كنوانسيون‏هاي بين‏المللي يا مباحث تئوريك ـ مرزهاي جغرافيايي كشورهاي مختلف را درنورديده و به يُمن انقلاب ارتباطات، فضاي فرهنگي جوامع مختلف و از جمله كشور ما را تحت تأثير خود قرار داده است. جمهوري اسلامي ايران, به ويژه نخبگان فرهنگي ناگزيرند در قبال اين پديده يكي از سه روية زير را در پيش گيرند:
نخست آنكه همة سنت‏هاي جاري دربارة جامعة زنان را ديني و بالطبع كامل تلقي كرده و بر هر گزاره و گزينة ديگر، مهر ابطال و انكار زنيم. نتيجة اين رويكرد كه در ميان برخي از قشرهاي مذهبي, هواداراني دارد، تحريم مطالعات و پژوهش‏هاي ويژه در عرصة مسائل زنان و در پي آن، عدم احساس ضرورت حضور در اجلاسيه‏هاي داخلي و خارجي، و طرد همة عناصر و مؤلفه‏هاي فمنيستي است.
راه دوم, خود باختگي در برابر هيمنة فمينيسم جهاني، پذيرش مطلق (يا قريب به اتفاق) گزاره‏هاي فمنيستي و تلاش براي تبليغ و ترويج آن در ايران و جامعه اسلامي است. اين رويه به چيزي كمتر از كنار گذاشتن سنت‏ها و آموزه‏هاي ديني يا توجيه و همگون‏سازي آن با الگوهاي فمنيستي رضايت نمي‏دهد. گفتني است اتخاذ اين رويه، امتيازاتي را نيز به همراه دارد؛ از جمله اينكه به تحقيق و تأمل نياز ندارد و تنها كافي است به آن سوي مرزها نگريست. افزون بر اينكه حمايت و پشتيباني كشورهاي غربي را هم به دنبال دارد و همنوايي با آنها موجب اعتبار اجتماعي و جهاني نيز مي‏شود. گرايش‏هاي نسبتاً شديدي به اين رويه در ميان روشنفكران، نخبگان فرهنگي و مديران اجرايي به ويژه در دهة سوم انقلاب مشاهده مي‏شود. پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي اين گرايش، به دو گونه در جامعه ما رخ نموده است: يكي تشكيك در آموزه‏ها و گزاره‏هاي اسلامي مربوط به زنان، كه بيشتر از سوي روشنفكران تجددگراي لائيك، صورت مي‏گيرد و ديگري تلاش براي همگون‏سازي آموزه‏هاي ديني با ارزش‏ها، توصيه‏ها و گزاره‏هاي فمنيستي، كه بيشتر از سوي نخبگان تجددگراي مذهبي صورت مي‏گيرد و در پايان به «عرفي شدن دين» يا «فمينيسم اسلامي» پايان مي‏يابد. قدر مسلّم اينكه رويكرد حاضر با معيارهاي عقلي و آموزه‏هاي ديني سازگار نيست، افزون بر آنكه آزمايش خود را در تاريخ معاصر ايران، بارها و بارها پس داده است. چه آنكه تأثير ژرفِ آموزه‏هاي ملّي ـ ديني بر رفتار و آداب و رسوم زنان ايراني، مانع از گرايش عميق به آموزه‏هاي فمنيستي مي‏گردد.
به نظر مي‏رسد رويكرد عقلاني و آگاهانه به سنّت و مدرنيته و نقد جسورانه و پالايش و معرفي عناصر كارآمد هر دو حوزه، بهترين راه برخورد با انديشه‏هاي فمنيستي است. اين رويكرد اگر چه به بركت انقلاب اسلامي و خود آگاهي ملّت ايران احيا شد و زينت‏بخش محافل علمي و فرهنگي گشت، در مقام عمل هيچ‏گاه به طور كامل و جامع تحقق نيافت. امروزه بسياري از انديشمندان و نخبگان انقلابي و مسلمان كه در مقام مباحث تئوريك، روش عقلاني و نقادي را در مبادلات فرهنگي ـ و از جمله مباحث زنان ـ پذيرفته‏اند، عملاً تحت تأثير مؤلفه‏هاي مدرنيسم قرار گرفته و به ترويج و تبليغ ارزش‏ها و هنجارهاي آن پرداخته‏اند. اينان به درستي دريافته‏اند كه لازمة برخورد با هر نوع انحرافي، به كارگيري روشي متناسب و هم‏سنخ با آن است و از اين‏رو به جاي برخوردهاي چكشي و حذفي بايد از رهگذر منطقي و عقلاني با پديده‏هاي جديدي همچون انديشه‏هاي زن‏مدارانه در حوزه مسائل زنان برخورد كرد.
برگزاري همايش اسلام و فمينيسم، طي روزهاي سوم و چهارم اسفند ماه 1379 در دانشگاه فردوسي مشهد، تلاشي از اين دست است كه مجموعه مقالات ارائه شده به آن، طي مجموعه دو جلدي حاضر، براي استفاده همگان تدوين شده است.

نقد و بررسي‏

بر اساس فراخوان همايش «اسلام و فمينيسم» از صاحب‏نظران و اصحاب قلم براي ارائه مطلب دربارة محورهاي زير، دعوت شده بود:
1) فمينيسم؛ شامل: الف) عوامل و زمينه‏هاي پيدايش فمينيسم در غرب و ايران؛ ب) نظريه‏هاي فمينيستي؛ ج) وضعيت فمينيسم در غرب و ايران. به نظر مي‏رسد هشت مقاله از مقالات مندرج در دو جلد كتاب مذكور در اين چارچوب قابل طبقه‏بندي باشد، كه عبارت‏اند از:
اصول و نظريه‏هاي فمينيسم در غرب, نوشتة عليرضا انوشيرواني؛ بررسي جنبش فمينيسم در غرب و ايران, نوشتة احمد رضا توحيدي؛ فمينيسم، اسلام و ايران, بررسي فمينيسم در غرب و مقايسه آن با ايران و تئوري اسلام در اين زمينه, نوشتة عبدالرّحمن حسني‏فر؛ فمينيسم در جامعة اسلامي, نوشته فاطمه رجبي؛ تاريخچة فمينيسم در ايران؛ نوشتة فاطمه عطايي؛ گذري بر فمينيسم ايراني, نوشتة مجيد كافي؛ زمينه‏هاي ظهور فمينيسم در غرب, نوشتة حميرا مشيرزاده؛ فمينيسم، علل و پيامدها, نوشتة احمد علي راسخ.
مجموع اين مقالات هشتگانه مي‏كوشد ضمن ارائة تعريفِ جامعي از واژه «فمينيسم»، تاريخچه‏اي از آن، به عنوان جنبشي اجتماعي ـ سياسي ارائه نمايد. همچنين با اشاره به آراي برخي از انديشمندان و نظريه‏پردازان اين نهضت، نظريه‏هاي بنيادين انديشة فمينيستي تشريح مي‏گردد. در برخي از نوشتارها سعي بر آن است تا به ارائه طريق در خصوص وضعيّت كنوني زنان در جوامع انساني پرداخته شود و در اين راستا دستاوردهاي جنبش فمينيسم و موضع‏گيري‏هاي مختلفِ دربارة آن مورد بررسي قرار گرفته است. همچنين به جنبش حقوق و آزادي زنان ايران و تاريخچه جنبش زنان در عصر پهلوي پرداخته شده و اين‏گونه نتيجه‏گيري شده كه تكوين جنبش زنان در ايران بر مبناي اعتراض به شرايط موجود قابل توجيه است، لكن نظر به حاكميّت گفتمان اسلامي بر فضاي كنوني جامعه، اين جنبش بايد در چارچوب قوانين ديني سازماندهي شود، تا بتواند به اهداف مورد نظر اسلام، در جهت آزادي زن و حفظ حقوق و تكامل و رشد آن دست يابد. به اعتقاد يكي از نويسندگان مقالات اين بخش، نه برگشت به گذشته و نه تقليد كوركورانه از فرهنگ غرب, راه به جايي نخواهد برد. راه درست همانا بازگشت به ارزش‏هاي الاهي است. چنان‏كه اسلام مي‏گويد: «ملاك ارزشمندي انسان‏ها فقط در تقوا است و هيچ عامل ديگري، حتي جنسيّت، تأثيري در انسانيّت انسانها ندارد».
2. زن و انسان‏شناسي؛ شامل: الف) ويژگي‏هاي جسمي ـ رواني زن و مرد از ديدگاه اسلام؛
ب) ويژگي‏هاي جسمي ـ رواني زن و مرد از ديدگاه فمينيسم؛ ج) مقايسه ويژگي‏هاي جسمي ـ رواني زن و مرد از ديدگاه اسلام و فمينيسم.
دو مقاله با عناوين: تفاوت‏هاي رفتاري زن و مرد (پايه‏هاي فيزيولوژيك و غير فيزيولوژيك), نوشتة حميدرضا آقا محمّديان و رضا پورحسين؛ نگرشي بر تفاوت‏هاي بيولوژيك زن و مرد, نوشته محمد رباني و بلوغ, نوشته سيد محمد موسوي بجنوردي دربارة موضوعات مطرح در اين محور، قابل طبقه‏بندي است.
بين دو جنس زن و مرد تفاوت‏هاي بسياري، از جنبه‏هاي مختلف وجود دارد كه اكثراً پايه‏هاي آن فيزيولوژيك و زيستي است، و عوامل اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي زمينه‏هاي بروز و اظهار تفاوت‏ها را فراهم كرده و در حدّ بالايي منجر به تغييراتي در آنها مي‏شوند. در مجموعه مقالاتي كه پيرامون محور زن و انسان‏شناسي به نگارش در آمده، اصولاً به تفاوت‏هايي پرداخته شده كه صرف نظر از پايه و علّت وجودي و رشد آنها، نمود رفتاري در احوال و كردار فرد داشته است. از اين رو در نوشتارهاي اين بخش به مواردي همچون تفاوت‏هاي وراثتي، تفاوت‏هاي ساختار تشريحي (آناتميك)، تفاوت‏هاي فيزيولوژيك، اختلاف از نظر حسّاسيت و بروز بيماري‏ها ميان زن و مرد به طور كلي و به مقولة بلوغ، به طور خاص پرداخته شده است.
3. زن و فرهنگ؛ شامل: الف) نقش زن در توسعة فرهنگي از ديدگاه اسلام و فمينيسم؛
ب) مقايسه آرمان زندگي در اسلام و فمينيسم؛ ج) فعاليت‏هاي فرهنگي زنان در جامعه ايران.
مقاله‏هاي سيماي متفاوت شخصيت زن، محترم در آينه اسلام راستين و محقّر در اغلب فرهنگ‏هاي بشري و برخي آثار ادب فارسي, نوشتة حسين رزمجو؛ المرأة في القرآن, نوشتة محمّدهادي معرفت؛ فمينيسم اسلامي, تركيب پارا دوكسيكال, نوشتة جعفر مرادي، در اين بخش قابل طبقه‏بندي است.
در اين نوشتارها، با بررسي اجمالي در نگرش آيين آسماني اسلام نسبت به زنان از لحاظ آفرينش و حقوق اجتماعي ـ به ويژه نقش اساسي كه مادران در كامل كردن نظام خانوادگي و تعليم و تربيت ايفا مي‏كنند ـ ميزان تأثيرگذاري اين آموزه‏ها بر فرهنگ و ادب ايراني به تصوير كشيده مي‏شود. ضمن آنكه با غور در آيات قرآني و نيز روايات موجود در زمينة تفاوت ميان زن و مرد، به شبهاتِ برتري مردان نسبت زنان به در بينش اسلامي، پاسخ داده شده است. همچنين با انجام مقايسه‏اي ميان اسلام و فمينيسم در حوزه‏هاي عقيدتي، اقتصادي، رواني، سياسي، حقوقي و خانواده، امكان تحقق فمينيسم اسلامي مورد كنكاش قرار گرفته است.
4. زن و اجتماع؛ شامل: الف) پايگاه و نقش اجتماعي زن از ديدگاه اسلام؛ ب) پيامدهاي اجتماعي رويكردهاي فمينيستي؛ ج) وضعيّت اجتماعي زنان در ايران قبل و بعد از انقلاب اسلامي؛
د) زن مسلمان، مدرنيسم و پست مدرنيسم. دو مقالة طرح واره‏هاي ظريف تبعيض جنسي (پيامد اجتماعي رويكرد فمينيستي, نوشتة فرزانه غنيمي؛ موانع مشاركت سياسي زنان در ايران پس از انقلاب, نوشتة عباس محمّدي اصل، در اين بخش قرار مي‏گيرد.
در اين مقالات، با انجام يك تحقيق پيمايشي در زمينه باورداشتِ نقش‏هاي جنسيتي تعريف شده براي هر يك از دختر و پسر در جامعة ايراني، ميزان تأثير سطح تحصيلات بر اين امر مورد بررسي قرار گرفته است. ضمن آنكه تأثيرپذيري مشاركت سياسي زنان در ايران پس از انقلاب از شكاف جنسي به عنوان يك شكاف ساختي از تقسيم جمعيت جامعه ميان دو گروه مردان و زنان، مبناي كندوكاو قرار گرفته و اين گونه نتيجه‏گيري شده كه ايزوله‏سازي شكاف جنسي به عنوان متغير وابسته، تابعي از حضور و عملكرد متغيرهاي مستقلي چون نيروهاي اجتماعي حاكم بر صحنة قانونگذاري نظام حكومتي و عملكرد قوة مجريه بر اين بنيان، در عرصة آموزش و پرورش رسمي است. (صفحه 470, جلد دوم).
5. زن و خانواده؛ شامل: الف) خانوادة آرماني از ديدگاه اسلام و فمينيسم؛ ب) اسلام، فمينيسم و تربيت كودكان. مقاله‏هاي جايگاه خانواده از ديدگاه اسلام و فمينيسم, نوشته حسين بستان؛ بررسي سه ديدگاه مختلف در مورد كاركرد اصلي ازدواج, نوشتة علي ربّاني خوراسگاني، در چار چوب اين محور قابل طبقه‏بندي است.
خانواده در اشكال مختلف آن، نهادي است كه از دير باز كار كردهاي مهمي چون تنظيم روابط جنسي، حمايت عاطفي، توليد مثل و جامعه‏پذيري كودكان را ايفا كرده است. با توجه به الگوهاي جهاني و فرا تاريخي تقسيم كار جنسي، زنان همواره بيش از مردان، مسئوليت تأمين اين كاركردها را بردوش كشيده‏اند و همين امر نقطه عزيمت بسياري از مباحث فمنيستي را تشكيل داده است كه هر كدام از زاويه‏اي خاص و با رويكرد ويژه‏اي به موضوع پرداخته‏اند. بر اين اساس در مقالة نخست اين بخش، ابتدا به بيان آراي برخي از صاحب‏نظران فمنيست در باب خانواده و سپس ديدگاه اسلام در اين زمينه پرداخته شده است. آنگاه طي مقالة دوم، مقولة ازدواج و نگرش‏هاي مختلفِ نسبت به آن، شامل ديدگاه مبتني بر كاركرد زيستي ازدواج و لزوم ارضاي كامل نياز جنسي در انسان، ديدگاه مبتني بر، قلمداد كردن ارضاي نياز جنسي به عنوان سدّ راه كمال انسان و در نهايت كاركرد اخلاقي و معنوي مورد نظر اسلام در امر ازدواج مورد بررسي قرار گرفته است.
6. زن و حقوق؛ شامل: الف) حقوق زن از ديدگاه اسلام (كتاب و سنّت)؛ ب) حقوق زن از ديدگاه فمينيسم؛ ج) مقايسه حقوق اساسي و حقوق موضوعة مربوط به زن در ايران؛ د) نگرش مردم نسبت به تغييرات حقوق زن در جامعه و مباني اجتماعي آن.
با توجه به محتواي مطالب كتاب، مقاله‏هاي زير را مي‏توان در ارتباط با اين محور طبقه‏بندي كرد: گمانه‏هاي نابرابري در ساختار اسلامي حقوق زن, نوشتة سيّد مرتضي حسيني؛ حقوق مختصه زنان در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران, نوشته حسن خانجاني موقّر؛ مقايسة حقوق اساسي و حقوق موضوعة مربوط به زن در ايران اسلامي, نوشتة نادر پورارشد و شهناز محمودي.
اهداف مقالات مذكور به طور غالب، تبيين و بازيابي نارسايي‏هاي حقوقي قوانين موضوعه در ارتباط با زن، با در نظر گرفتن فلسفة وضع آنهاست. اين نوشته‏ها به جهت رهنمون شدن به اين مطلب است كه با كاستن از نارسايي‏هاي مذكور مي‏توان ريشة جلوه‏هاي ناامني زنان را خشكاند و از اين طريق، زن را براي نقش‏آفريني شايسته‏اش تأمين كرد. در اين رابطه، تفاوت‏هاي اقتصادي زن و مرد در نظام اقتصادي اسلام و پاسخ به شبهات و پرسشهايي در اين زمينه از قبيل اينكه چرا زنان در مسائل اقتصادي مانند ارث، ديه، قصاص و مانند آن با مردان برابر نيستند؟ و آيا اين نابرابري، به منزلة ناديده انگاشتن حقوق اقتصادي زنان نمي‏باشد، وجهه همت اصحاب قلم بوده است.
7. زن و اقتصاد؛ شامل: الف) استقلال اقتصادي زن از ديدگاه اسلام؛ ب) احكام اقتصادي مربوط به زن در اسلام (مهريه، ارث و...)؛ ج) عوامل و موانع فعاليت اقتصادي زن در ايران.
عناوين مقالات مرتبط با اين محور عبارت‏اند از: برخي موانع اشتغال زنان در بازار كار, نوشتة نادره عطاريان؛ بررسي مزايا و معايب اشتغال خارج از منزل زن در خانواده, نوشتة شهناز ولكجي.
از نظر ديدگاه غالب مقالات ارائه شده در اين بخش، امروزه ديدگاه مطرحي كه مخالف با اشتغال زنان باشد، وجود ندارد و روي هم رفته پذيرفته شده كه زن مي‏تواند در صحنه اجتماع حاضر شود و با پذيرش شغل و مسئوليت‏هاي ديگر اجتماعي به گردونه تحركات و فعاليت‏هاي اجتماعي بپيوندد. لكن با عنايت به انتظارات خاص از زنان (همچون اداره امور خانه در كنار اشتغال بيروني) اتخاذِ تمهيداتِ لازم از جمله برنامه‏هاي تأمين اجتماعي و تعديل تعهدات و الزامات قانوني و به ويژه اصلاح باورها و ذهنيت‏هاي منفي مخالف كار خارج از منزل بانوان، كه به دنبال، تداوم نقش‏هاي سنتي صرف (همسري ـ مادري) براي زنان است، همچنين روند بهره‏گيري از نيروي كار زنان، كه بخش قابل توجهي از توانمندي جامعه را در اختيار دارند ضروري به نظر مي‏رسد. در اين بخش، با انجام يك تحقيق پيمايشي ابعاد مختلف بحث كار خارج از خانة زنان، همچون گرايش كارگران زن به كار در خارج از خانه، ميزان گرايش به قوانين حمايتي زنان و وضعيت آينده جامعه پيش‏بيني شده است.
در يك نگاه كلي در ارزيابي كتاب مي‏توان به اين جمع‏بندي رسيد كه گذشته از گستردگي محورهاي مورد بحث، در همايشي كه مجموعه مقالات عرضه شده در آن، در اين كتاب به چاپ رسيده است، در برخي مقاطع، هم پوشي‏ها و تداخل‏هايي بين محورها مشاهده مي‏شود. ضمن آنكه چاپ محورهاي فراخوان نگارش مقاله، به جاي انتهاي جلد دوم، در صفحات آغازين جلد اول مي‏توانست در روشن ساختن اذهان عموم و به ويژه پژوهشگران حوزة زنان و رهنمون ساختن آنان به بخش‏هاي تخصصي مورد علاقة خود، مؤثر باشد. از اين گذشته، گرچه در مقدمة كتاب به نگرش اسلام به مقولة زن اشاره شده، لكن، از نگرش فمينيستي، چندان سخني به ميان نيامده و نيز ارتباط منطقي بين اسلام و فمينيسم كه انگيزة اصلي برگزاري همايش مورد نظر را تشكيل مي‏داده، تبيين نگرديده است. از سوي ديگر به رغم تفاوت محسوس در سطح علمي مقالات منتخب براي چاپ در مجموعة دو جلدي حاضر، عدم دسته‏بندي موضوعي مقالات در اين مجموعه، از وزانت و كاربردي بودن مطالب تا حدودي كاسته است. همچنين عدم ارائه ترجمة فارسي مقاله المرأة و كرامتها في القرآن امكان بهره‏وري از مطالب آن را از افراد ناآشنا به زبان عربي سلب كرده است.
صرف نظر از ايرادهاي شكلي و محتوايي مذكور، مجموعه مقالات حاضر مي‏تواند در آشنا ساختن افكار عمومي با بركه‏اي كه زورق فمينيسم در آن پهلو مي‏گيرد، اقدامي مثبت و سازنده قلمداد شود. به رغم نبود نوشتاري در تأييد مباني فمينيسم و همخواني آن با شرايط كنوني جامعة ايران، در مجموعة حاضر كه مي‏توانست بستر مناسب‏تري براي داوري و قضاوت ذهن‏هاي جست‏وجوگر فراهم آورد.
آنچه مجموعة مطالب حاضر بدان رهنمون مي‏گردد اين است كه: چه ديدگاه‏هاي نظريه‏پردازان فمينيست ملاك واقع شود و چه از نظريات نقادانه جامعه شناسان و منتقدان اجتماعي پيروي گردد و يا عقل و تحليل‏هاي ذهني به داوري برگزيده شود، در هر سه صورت يك نتيجه عايد خواهد شد و آن اينكه ساحلي كه زورق آرمان‏هاي فمينيستي در آن پهلو مي‏گيرد به تعبير آندره ميشل جامعه‏اي است، با پيوندهاي آزاد و عاشقانه، طلاق و جدايي‏هاي مكرر، خانوادهاي تك والديني و فروپاشي و نابودي خانواده هسته‏اي, كه آثار و پيامدهاي گسترده‏اي نيز در پي دارد. تافلر نيز اين گزينه‏ها را آينده محتوم و گريزناپذير جوامع فمنيستي معرفي مي‏كند.[1]

پي‌نوشت‌:

1.‏ استفن مور, ديباچه‏اي بر جامعه‏شناسي، ترجمة مرتضي ثاقب‏فر، تهران: ققنوس، 1376، ص 71.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.