آسیب شناسی طرح آموزش فلسفه و کودک
نویسنده : فرزانه تاج بخش
در سالهای اخیر بسیاری از صاحبنظران به امر تعلیم و تربیت کودکان در زوایای مختلف توجه زیادی داشتهاند. آموزش و پرورش کودکان یکی از پر سروصداترین مقولاتی است که صاحب نظران بسیاری در مورد آن به بررسی و تحقیق پرداختهاند. بنابراین هر چه در نظام تعلیم و تربیت از الگوی سنتی دور شده و به الگوی مدرن نزدیک میشویم، توجه به استقلال فکری، تفکر نقّاد و تفکر خلاق در کودکان رو به افزایش میرود. در این راستا طرح نوین «فلسفه و کودک» توانسته است زمینهساز بستری مناسب برای ارائه نظرات و دیدگاههای مختلف باشد و بسیاری از مشکلات و مسائل آموزشی در کودکان را مورد بررسی و نقد قرار دهد. در کنار این طرح نوپا، که میتواند حلّال بسیاری از مسائل و مشکلات در امر آموزش و پرورش کودکان باشد، وجود چالشها و آسیبهای احتمالی نباید نادیده گرفته شوند و توجه متخصصین و پژوهشگران در این زمینه بسیار حائز اهمیت است.
هر طرحی در ابتدای شکلگیری و اجرا با موانع و مشکلاتی مواجه است که طرح آموزش فلسفه و کودک هم از این امر مستثنی نیست. از آنجا که این طرح با موجودی زنده، پویا، در حال رشد و تکامل و در عین حال آسیبپذیر سر و کار دارد، هر چیزی که حیات طبیعی و رشد آن را بر هم زند و به او صدمه وارد کند، آسیب محسوب میشود [1] و باید مورد بررسی قرار گیرد تا از پیامدهای احتمالی ناشی از آن جلوگیری شود.
بنابراین میبایست برنامه فلسفه و کودک را که در ارتباط با این موجود ذی حیات و ذی شعور قرار دارد، از نقطه نظر آسیبهایی که ممکن است به پیکره کودک و جامعه وارد سازد،مورد کاوش قرار داد. البته تا زمانیکه این طرح به مرحله اجرای کلی درنیاید، آسیبهای آن هم به درستی مشخص و معلوم نمیشود. آسیبهای شناخته شده از اجرای آزمایشی این طرح، بدین شرح میباشد:
همانطور که گفته شد یکی از مهمترین ملاکهای اجرایی شدن هر طرح، رسیدن به پذیرش اجتماعی است، که با آموزش و اطلاع رسانی از طریق رسانهها و مطبوعات، آموزش و پرورش همگانی و ... میتوان برای موفقیت در اجرا، به کارآیی و اثربخشی آن کمک کرد.
البته دست اندرکاران و مربیان امر باید به این نکته توجه داشته باشند که خانوادهها انتظار دارند در تربیت فرزندشان، حس مسئولیتپذیری در کنار رشد قدرت نقّادی او تقویت شده و نادیده گرفته نشود که با این شناخت و نگرش، کودک میآموزد که از حد و حدود خود خارج نشده و جایگاه خود را بعنوان فرزند وظیفهشناس رعایت نماید و پا از حریم تربیتی خود فراتر نگذارد.
در این راستا با حفظ مسئولیت پذیری و تشخیص مسئولیت که همان رعایت احترام به دیگران در تمام حوزههاست میتوان به مهارت منطقی دست یافت.
بنابراین این سوال مطرح میشود که تفکر انتقادی، افراطی و پرسشگری بیدلیل در کودکان، آنها را از حالت جامعهپذیری خارج کرده و به سوی هنجارشکنی سوق میدهد و در نتیجه ما با جامعهای مریض و بیمار روبرو می شویم که اثرات مخربی را به اجتماع وارد میسازد. البته اگر طرح فلسفه و کودک به درستی و به صورت سنجیده اجرا شود و با غنی سازی فرهنگی، زیربنای آموزشی آن شکل گیرد، با این مسأله با سادگی میتوان کنار آمد و بازخورد منفی آن کمرنگتر خواهد شد.
در صورت ناشیانه عمل کردن مربی در امر آموزش، سرخوردگی، تحقیر، پائین آمدن اعتماد به نفس، بی ارزشی و بی هویتی، غرور بی جا، مشکلات اخلاقی و رفتاری و ... در کودکان بروز کرده که خود آسیب جدیای را به پیکره نهال این طرح نوپا میزند. از این رو ایجاد چارچوبهای لازم برای دستیابی به تفکر منطقی نیازمند تأمل در طراحی کلی تمرینها و فعالیتهای کلاسی است. تا زمانیکه به مربی، آموزش صحیح داده نشده و دوره های آموزش ضمن خدمت را طی نکند، انتظار موفقیت در این امر، دور از ذهن است.
بطور خلاصه میتوان ذکر کرد که هرچه در اجرای طرح بیشتر پیش رویم موانع و چالشهای بیشتری را پیش رو خواهیم داشت که در چند خط و چند سطر گنجانده نمیشود و توجه بدانها توسط کاربران اجرایی این طرح بسیار ضروریست. بنابراین اگر زمینه شکلگیری آموزش این طرح، بدون پشتوانه غنی فرهنگی و بومی هر جامعهای پی ریزی شود، با ارائه الگوی نامناسب و توخالی، ضایعه دردناک و عمیقی در سطح تعلیم و تربیت ایجاد خواهد شد که شاید جبران ناپذیر باشد.
/س
هر طرحی در ابتدای شکلگیری و اجرا با موانع و مشکلاتی مواجه است که طرح آموزش فلسفه و کودک هم از این امر مستثنی نیست. از آنجا که این طرح با موجودی زنده، پویا، در حال رشد و تکامل و در عین حال آسیبپذیر سر و کار دارد، هر چیزی که حیات طبیعی و رشد آن را بر هم زند و به او صدمه وارد کند، آسیب محسوب میشود [1] و باید مورد بررسی قرار گیرد تا از پیامدهای احتمالی ناشی از آن جلوگیری شود.
بنابراین میبایست برنامه فلسفه و کودک را که در ارتباط با این موجود ذی حیات و ذی شعور قرار دارد، از نقطه نظر آسیبهایی که ممکن است به پیکره کودک و جامعه وارد سازد،مورد کاوش قرار داد. البته تا زمانیکه این طرح به مرحله اجرای کلی درنیاید، آسیبهای آن هم به درستی مشخص و معلوم نمیشود. آسیبهای شناخته شده از اجرای آزمایشی این طرح، بدین شرح میباشد:
شتاب زدگی در عملکرد
همانطور که گفته شد یکی از مهمترین ملاکهای اجرایی شدن هر طرح، رسیدن به پذیرش اجتماعی است، که با آموزش و اطلاع رسانی از طریق رسانهها و مطبوعات، آموزش و پرورش همگانی و ... میتوان برای موفقیت در اجرا، به کارآیی و اثربخشی آن کمک کرد.
اطلاع رسانی و آموزش به خانواده
البته دست اندرکاران و مربیان امر باید به این نکته توجه داشته باشند که خانوادهها انتظار دارند در تربیت فرزندشان، حس مسئولیتپذیری در کنار رشد قدرت نقّادی او تقویت شده و نادیده گرفته نشود که با این شناخت و نگرش، کودک میآموزد که از حد و حدود خود خارج نشده و جایگاه خود را بعنوان فرزند وظیفهشناس رعایت نماید و پا از حریم تربیتی خود فراتر نگذارد.
در این راستا با حفظ مسئولیت پذیری و تشخیص مسئولیت که همان رعایت احترام به دیگران در تمام حوزههاست میتوان به مهارت منطقی دست یافت.
شکسته شدن ارزشها و هنجارهای فعلی در اجتماع
بنابراین این سوال مطرح میشود که تفکر انتقادی، افراطی و پرسشگری بیدلیل در کودکان، آنها را از حالت جامعهپذیری خارج کرده و به سوی هنجارشکنی سوق میدهد و در نتیجه ما با جامعهای مریض و بیمار روبرو می شویم که اثرات مخربی را به اجتماع وارد میسازد. البته اگر طرح فلسفه و کودک به درستی و به صورت سنجیده اجرا شود و با غنی سازی فرهنگی، زیربنای آموزشی آن شکل گیرد، با این مسأله با سادگی میتوان کنار آمد و بازخورد منفی آن کمرنگتر خواهد شد.
آموزش مربی ورزیده و ماهر
در صورت ناشیانه عمل کردن مربی در امر آموزش، سرخوردگی، تحقیر، پائین آمدن اعتماد به نفس، بی ارزشی و بی هویتی، غرور بی جا، مشکلات اخلاقی و رفتاری و ... در کودکان بروز کرده که خود آسیب جدیای را به پیکره نهال این طرح نوپا میزند. از این رو ایجاد چارچوبهای لازم برای دستیابی به تفکر منطقی نیازمند تأمل در طراحی کلی تمرینها و فعالیتهای کلاسی است. تا زمانیکه به مربی، آموزش صحیح داده نشده و دوره های آموزش ضمن خدمت را طی نکند، انتظار موفقیت در این امر، دور از ذهن است.
بطور خلاصه میتوان ذکر کرد که هرچه در اجرای طرح بیشتر پیش رویم موانع و چالشهای بیشتری را پیش رو خواهیم داشت که در چند خط و چند سطر گنجانده نمیشود و توجه بدانها توسط کاربران اجرایی این طرح بسیار ضروریست. بنابراین اگر زمینه شکلگیری آموزش این طرح، بدون پشتوانه غنی فرهنگی و بومی هر جامعهای پی ریزی شود، با ارائه الگوی نامناسب و توخالی، ضایعه دردناک و عمیقی در سطح تعلیم و تربیت ایجاد خواهد شد که شاید جبران ناپذیر باشد.
پي نوشت :
[1] . دکتر قراملکی ، 12/10/86.
/س