میتوان کودک بیش فعال را فیلسوف بار آورد
نویسنده : مریم رحیم زاده
کارشناسان تعلیم و تربیت بر این باورند که آشناسازی کودکان با تفکر میتواند تأثیرات فوقالعادهای بر رشد فکری و روند اجتماعی شدن کودکان داشته باشد. کاربرد فلسفه و کودک بصورت استفاده از مفاهیم تفکر برانگیز در قالب داستان نیز از این امر مستثنی نبوده و قطعاً در ایجاد بارقههای ذهنی کودکان بسیار مؤثر خواهد بود. از آنجا که کودکان بیش فعال درصدی از کودکان آموزش پذیر ما در مدارس بشمار میروند، شناسایی آنها در روند آموزش فلسفه و کودک از دو جهت لازم است:
از یکطرف؛ تفکر صحیح و منطقی فضایی آرام را میطلبد، در حالی که کودکان بیش فعال به علت شرایط خاص خود حوصلة تحمل این فضا را ندارند و ممکن است باعث حواسپرتی بچههای دیگر در کلاس شوند، لذا شناسایی و برنامهریزی درست برای آنها حائز اهمیت است.
از طرف دیگر؛ لازم است کودکان بیش فعال را نیز در این طرح ، مد نظر قرار داده و مورد آموزش قرار دهیم . لذا شناخت ویژگیها و حساسیتهای این کودکان در کلاسهای آموزش فلسفه و کودک بسیار اهمیت دارد. برای این منظور لازم دیدیم ابتدا خصوصیات این کودکان را بیان کرده و روش اصلاح این عارضه را برای مربیان فلسفه و کودک بیان کنیم تا با کاربرد تفکر، زودتر و بهتر به نتیجه برسیم.
لازم به ذکر است که تنها فعالیت بیش از حد، رفتارهای بیاختیار یا کم توجهی، الزاماً به معنی بیماری نیست ، مگر اینکه ثابت شود که رفتار کودک متناسب با سنش نیست. علائم باید در سنین پایین و پیش از 7 سالگی شروع شده و حداقل 6 ماه ادامه داشته باشد و مهمتر از همه اینکه این علائم باید زندگی کودک را حداقل در دو مکان جداگانه مثل خانه، مدرسه، زمینبازی، اجتماع و ... مختل کرده باشد. آنگاه متوجه میشویم این کودکان دارای اختلال نارسایی بیش فعالی که شاید با کمبود توجه همراه باشد، هستند.
در ادبیات توصیفی کودکان، با اختلال نارسایی بیش فعالی به نام برخی از افراد معروف همچون سقراط، موزارت، ناپلئون بناپارت نیز بر میخوریم که نویسندگان آن منابع ادعا کردهاند که این افراد، به این اختلال مبتلا بودند. برخی با این استدلال که فرزندشان شبیه این نوابغ هستند ، به آن بیتوجهی میکنند و حتی این فرزندان را تیزهوش میدانند ولی لازم بذکر است که رفتار تیزهوشان با ویژگیهای زیر همراه است:
1. کمتوجهی، بیحوصلگی و خیالبافی در موقعیتهای خاص نه مداوم؛
2. کم تحمل بودن در تحمل شرایط یا انجام کارهایی که به نظر غیرضروری یا نامربوط برسد؛
3. هوش آنها پیشرفتهتر از قدرت قضاوتشان است؛
4. سختگیری در مورد آنها میتواند به نبرد قدرت میان آنها و اولیا (مدرسه یا والدین) تبدیل شود؛
5. میزان فعالیت بالا و نیاز اندک به خواب؛
6. پرسشهای مکرر درباره قوانین، رسوم و آداب مختلف که با رفتار این افراد متفاوت است.
در ضمن باید داوری شود که اگر بیش فعالی تا سن خاصی ادامه یافته و درمان نشود، حتماً کودک را در بزرگسالی به سمت رفتارهای پرخطر سوق میدهد.
عوامل محیطی همچون مصرف سیگار و الکل در دوران بارداری ممکن است رابطهای با ایجاد بیماری داشته باشد، (براساس نتایج تحقیقات دانشمندان دانشگاه بروان) استرس زیاد مادر در دوران بارداری نیز میتواند سبب بروز این اختلال در کودک گردد.
مسمومیت با سرب نیز میتواند از عوامل ابتلا به این بیماری باشد. صدمات و اختلال مغزی و تفاوتهای ساختاری، یکی از تئوریهای اولیه ایجاد این بیماری است. کودکانی که دچار تصادفات و صدمات مغزی میشوند، گاه علائمی مشابه اختلال بیش فعالی را نشان میدهند. البته درصد کمی از بچههای مبتلا به این اختلال، سابقه ضربه سر و صدمه مغزی ناشی از آن را دارند.
اختلال بیش فعالی و کم توجهی، اغلب در افراد یک فامیل دیده میشود که اکثر محققان علت آن را عوامل بیولوژیک دانستهاند. مطالعه روی دو قلوهای همسان نیز نقش ژنتیک را تأیید میکند. امروزه حتی میتوان با مطالعه روی ژنها، خطر ابتلای نوزاد را در آینده مشخص کرد.
به هم خوردن توازن شیمیایی ـ عصبی سلولهای عصبی که از خود موادی ترشح میکنند، در اندیشیدن، ذخیره و پردازش اطلاعات ، بسیار مهم هستند.
با اینکه نقش تربیتی در ایجاد این اختلال اثبات نشده است ولی در تداوم آن نمیتوان این نقش را نادیده گرفت. اگر به نحوه تفکر کودک بیش فعال نسبت به خودش بیاندیشیم ،چند حالت ممکن است مطرح باشد که به هر یک میپردازیم:
اگر او خود را بمثابه کودکی با ویژگی حواس پرت، کم توجه، بدون کنترل، ناسازگار، آسیب رسان، نافرمان، تنها و همه از او گریزان، پر سرو صدا، پر حرف و ... بنگرد و در ضمن همه کسانی که قرار است یار و دلسوز او باشند از جمله والدین و معلمان به خاطر اعمال او ،مورد مؤاخذه و بازخواست دیگران قرار گرفته و نا امید شدهاند.
به نظر شما چنین کودکی چگونه درباره خود تصمیم خواهد گرفت؟!
در این فرایند اگر کودک فکر کند عوامل گوناگونی بودهاند که باعث شده او مانند افراد حواس پرت، کم توجه، بدون کنترل و ... عمل کند و اگر به توصیههای متخصصان عمل کند و با اطرافیان و دوستان و معلمان همراهی نماید رو به بهبود خواهد رفت. چگونه درباره خود تصمیم خواهد گرفت؟
البته همین بررسی را در رابطه با نحوه تفکر والدین یا آموزگاران این کودکان میتوان بعمل آورد . برای مثال؛ مادر یا معلمی که بداند کودک او حواس پرت، پرحرف، پر سر و صدا و ... است و بخاطر او باید از دیگران مرتب پوزش بطلبد، فرصت رسیدگی به سایر کودکانش را دائماً از دست میدهد و تنهایی، فرسودگی و خستگی عایدش میشود. بنظر شماچگونه درباره خود تصمیم خواهد گرفت؟
حالا همین والدین، اگر او را کودکی بدانند، که بدلایلی دچار این آسیب شده و اگر روشهای ویژهای را بیاموزد مطمئناً تبدیل به انسانی مفید میگردد. چگونه درباره خود تصمیم خواهد گرفت؟
در این موارد است که توصیههای درمانی جای خود را باز میکنند.
با توجه به طرح سؤالات مذکور و بهره بردن از نظریه عقلانی ـ هیجانی ـ رفتاری «الیس»، روان درمانگر معاصری که با دیدگاهی فلسفی و انسانگرایانه به روانشناسی نگریسته است، میتوان به این موضوع بیشتر پرداخت. او معتقد است: روابط بین فردی در خانوادهها، گروههای هم سال، مدارس و سایر گروههای اجتماعی بر توقعات و انتظاراتی که افراد از دیگران و خودشان دارند تأثیر دارد. بسته به اینکه آنها واکنش دیگران را نسبت به خود چگونه ارزیابی کنند ممکن است خود را خوب و با ارزش یا بیارزش بدانند. کسانی که در طول زندگی مرتب مورد انتقاد قرار میگیرند احتمالاً خود را بیارزش تصور میکنند. چراکه تفکر، احساس و رفتار، مداوماً در تعامل با یکدیگرند و تحت نفوذ هم قرار دارند. در ضمن انسان تحت تأثیر اشخاص و اشیاء پیرامون خود است و آنها نیز به طور عمدی افراد پیرامون خود را متأثر میسازند. افراد در واکنش به تأثیرات « نظامی که در آن زندگی میکنند» تصمیم میگیرند، یا انتخاب میکنند که خود را تخریب کنند یا نکنند.
معمولاً وقتی افراد تنها هستند به اهداف خود فکر میکنند و خود را با گروههای اجتماعی که در آن زندگی میکنند، روابط صمیمانهای که میتوانند از آنها لذت ببرند، کار و تولید خویش و فعالیتهای تفریحی سرگرم میکنند. از سوی دیگر محدودیتهای فرد، او را از لذت بردن و رسیدن به این اهداف باز میدارد. در این مواقع گاه افراد ، خویشتن را از نظر شناختی، عاطفی و رفتاری تخریب میکنند. البته باید اشاره کنیم که وقتی افراد به روش خود تخریب گرایانه عمل میکنند، توانایی آگاه شدن از شیوههای تفکر، باورهای خود و تأثیر منفی آنها را دارند و اینجاست که راه امید به بهبود باز میباشد.
با توجه به مطالب مذکور حال اگر مادر، معلم، و حتی کودک بتوانند درست فکر کردن و باورهای منطقی را در خود ایجاد کنند، مطمئناً احساس و در نتیجه رفتار آنها تغییر خواهد کرد و این تغییر تنها در یک رابطه خطی باقی نمیماند، بلکه در یک چرخه میدانی دو طرفه، شامل معلم، دانشآموز، والدین، اطرافیان و تحت تأثیر محیط آنها خواهد بود.
با بررسی حالتهای فوق میتوان به نقش باورهای مختلف در رفتار و احساسات کودک بیشتر پی برد و راه مؤثر را انتخاب کرد.
سخنی با معلم: تحول مبانی نظری و علمی، رویکردهای جدیدی را در تعیین اهداف تربیتی و فرایند آموزش مطرح کرده است. یکی از بارزترین رویکردها، توجه به تفکر در فرآیند آموزش است. فیشر (2001) بیان میکند که انسانها موجوداتی هستند که نه تنها فکر میکنند بلکه میتوانند درباره افکار خود نیز فکر کرده و آن را کنترل نمایند.
سقراط نیز به عنوان آغازگر فلسفه به معنای حقیقی، فلسفه را برابر فلسفیدن که همان درست اندیشیدن است، میدانست. از نظر وی و حتی کانت کار فلسفه، آموختن اندیشه است. بازگشت به این تفکر که فلسفه یک فعالیت به شمار میآید و هر فرد، به عنوان یک انسان، لحظههایی را فلسفی زندگی میکند و اهمیت این لحظات تا بدان جاست که حتی میتوان گفت: هستی انسان در چنین لحظههایی است که شکوفا میشود. پس چرا این کودکان را با این قدرت تمیز، داوری، مفهوم سازی و استدلال درگیر فلسفیدن نکنیم؟ لازم بذکر است که تقویت قدرت تفکردر کودکان از اهمیت انکار ناپذیری در زندگی فردی و اجتماعی آنها برخوردار است که زمان این آموزش نیز در دوران کودکی است.
لیپمن این نظریه را مطرح کرد که چنانچه ذهن کودک را درگیر مباحث فلسفی کنیم. میتوانیم نحوه تفکر او را رشد دهیم. در حقیقت اگر کنجکاوی طبیعی او و میل به دانستنش درباره جهان را با فلسفه مرتبط کنیم میتوانیم کودکان را به متفکرانی تبدیل کنیم که بیش از پیش نقاد، انعطاف پذیر و مؤثر باشند. در حقیقت کودکان فزون جنبشی در همین موارد، بیشترین مشکل را دارند و اگر بتوانیم آموزشهایی در قالب داستان داشته باشیم ،میتوانیم سؤالات زیادی را در ذهن کودک بپرورانیم. در حقیقت پرداختن به مسایلی که با رشد مهارتهای شناختی کودک مرتبط است ،سبب میشود مهارتهای تفکر و استدلال در آنان تقویت شود.
دانشآموزان با اختلال نارسایی بیش فعالی با روشهای عملی و فعال ،بهتر یاد میگیرند تا با روش سخنرانی معلم و چون معمولاً از داستان لذت میبرند؛ بخصوص اگر این داستانها مربوط به خودشان باشد و بصورت مهیج و تخیلی یا طنز گونه ارائه گردد، آنها را وادار میکند تا فکر کردن را تمرین کرده و با تقویت ارزشهای اخلاقی و خود آگاهی، مسیر زندگی خود را متحول سازند.
با این روشها کودک بیش فعالی که از درس و مدرسه فراری است، به دانشآموزی علاقمند و صاحبنظر مبدل شده و با شناخت ارزشهای واقعی، در رعایت حقوق دیگران کوشش بیشتری خواهد کرد و در صحبتهایش از بیهدفی و پراکنده گویی میپرهیزد.
از آنجا که کودکان بیش فعال دارای شجاعت نسبی بیشتری نسبت به بچههای دیگر هستند، معلم میتواند از این موضوع بهرهبرداری کرده و شجاعت فکری ، بازنگری و اصلاح کودک توسط خودش را افزایش دهد. تمرین و ممارست در درست سؤال کردن، دلیل آوردن و دلیل خواستن میتواند سعة صدر این کودکان را بالا برده و آرامش آنها را به همراه داشته باشد. به خاطر داشته باشید که با روش فلسفه و کودک میتوانیم حس کنجکاوی طبیعی کودکان بیش فعال را تا حدی ارضاء کرده و مهارتهای تفکر و استدلال در کودکان را تقویت و به این ترتیب ،اعتماد به نفس آنها را بالا بریم و به آنها این روش را یاد بدهیم که به خود بگویند «صبر کن! کمی بیشتر دقت کن! حالا انجام بده» این روش، رفتار تکانشی او را تا حد قابل ملاحظه ای کاهش میدهد. برای این منظور می توانید او را در یک گروه کلاسی، عضو کنید تا کارهایش را به صورت گروهی انجام دهد. او را زود به زود تشویق کنید چرا که به پاداشهای پیاپی در زمان کوتاه نیاز دارد. تماس چشمی خود را با او بطور مستمر حفظ کنید و او را زود به زود نگاه کنید. سعی کنید از رنگها به خصوص مواد دیداری (مثل نقاشی، مجسمه، عکس و فیلم) و مواد لمسی (مثل گچ، کاغذ، خمیر و مانند اینها) بیشتر استفاده کنید.
نتیجه بررسیها نشان داده است که این دانشآموزان، در یادگیری از راه دیدن و لمس کردن وضعیت بهتری دارند. از حرکت دست و چهره و وسایل کمک آموزشی برای تدریس و تفکر او استفاده کنید. هوشیاری شما در این زمینه میتواند آینده او را دگرگون سازد. تا حد امکان درس را مفرّح تدریس کنید، زیرا علاقمندی کودک به درس، مانع تشدید کم توجهی او خواهد شد. در برخورد با این کودکان، صبور و منعطف باشید وبالاخره به محض شک به این اختلال، سریعاً کودک را به روانپزشک ارجاع دهید..
به نظرمی رسد با رعایت موارد بالا، میتوان با روش فلسفه و کودک، او را در تفکر هر چه بهتر یاری رساند.
رژیم غذایی در کنترل بیش فعالی بسیار مهم است ؛ بطوری که تخمین میزنند 20% موارد بیش فعالی ناشی از حساسیتهای غذایی می باشد که حذف آن در کاهش این عارضه بسیار کارساز است. پرهیز از مصرف غذاهای آماده، نوشابه و شیرینیجات در این زمینه بسیار موثر می باشد . برخی از مطالعات نشان دادهاند که مصرف شکر ممکن است سطح آدرنالین خون را در کودکان به میزان 10 برابر افزایش دهد، بنابراین بین رفتارهای خشونتآمیز و دریافت شکر، ارتباط مستقیم وجود دارد.
بادام، سیب، زردآلو، کشمش، هلو، آلوبخارا، پرتغال، توت، گوجهفرنگی و خیار هم که حاوی مادهای به نام سالسیلات هستند، باید تا حد ممکن از رژیم غذایی این کودکان کاسته یا گاهی اوقات حذف شوند.
«تارترازین» یا رنگ غذایی نارنجی که بصورت رنگ غذایی افزودنی مصرف میشود نیز در بیش فعالی مؤثر است. این ماده در غذاهای آماده بستهبندیشده، آدامس، شکلات، سُسهای آماده، دسرها و کنسروها موجود است.
نوشابههای گازدار که حاوی مقادیر زیادی فسفر هستند، قادرند تعادل مقدار کلسیم و فسفر بدن را بهم زده و منجر به بیش فعالی گردند. قهوه، چای، کولا و سایر نوشیدنیهای حاوی کافئین نیز ممکن است علائم این بیماری را تشدید کنند.
لازم به ذکر است که کمبود برخی مواد نیز میتواند منجر به بیش فعالی کودکان گردد. این مواد عبارتند از:
ـ آهن؛ کمبود آهن ، دقت و توجه را به میزان قابل توجهی کاهش میدهد.
ـ منیزیم؛ برخی بررسیها نشان دادهاند که کمبود منیزیم اغلب در بیش فعالان دیده میشود و با دریافت آن بیش فعالی بطور قابل ملاحظهای کاهش مییابد. منابع غذایی منیزیم عبارتند از: مغزها، حبوبات، غلات آسیاب نشده، سبزیجات برگ تیره، شیر و ... .
ـ روی؛ در سرم افراد مبتلا به بیش فعالی کم است که میتواند ناشی از کاهش دریافت یا جذب آن باشد.
ـ کمبود کلسیم، ممکن است بیش فعالی را بوجود آورد. بنابراین میتوان با تنظیم یک برنامه مناسب حاوی کلسیم نظیر شیر، پنیر، نان، بستنی، ماست، سبزیجات برگ سبز مانند کاهوواسفناج، کمبود این ماده را برطرف کرد.
توجه: تجمع فلزات سمی مانند؛ سرب، آرسنیک، آلومینیوم، جیوه، یا کادمیوم نیز میتواند سبب مشکلاتی در یادگیری و رفتار شود. سرب میتواند سبب تخریب ادراک و رفتار کودکان شود. مصرف مکرر آنتیبیوتیکها (بویژه برای عفونتهای گوش) در دوران کودکی نیز میتواند سبب عدم تعادل باکتریهای مفید در کودکان و در نتیجه بروز علائم جسمانی و تغییرات رفتاری در آنها شود.
در آخر خاطر نشان میکنیم که غذاهای مشکل ساز باید ، تعیین و سپس از یخچال و قفسههای خانه حذف شوند. همچنین سعی کنید همیشه با خواندن برچسبهای غذایی از مواد تشکیلدهندة آنها آگاه شوید.
منبع:http://pac.org.ir
/س
از یکطرف؛ تفکر صحیح و منطقی فضایی آرام را میطلبد، در حالی که کودکان بیش فعال به علت شرایط خاص خود حوصلة تحمل این فضا را ندارند و ممکن است باعث حواسپرتی بچههای دیگر در کلاس شوند، لذا شناسایی و برنامهریزی درست برای آنها حائز اهمیت است.
از طرف دیگر؛ لازم است کودکان بیش فعال را نیز در این طرح ، مد نظر قرار داده و مورد آموزش قرار دهیم . لذا شناخت ویژگیها و حساسیتهای این کودکان در کلاسهای آموزش فلسفه و کودک بسیار اهمیت دارد. برای این منظور لازم دیدیم ابتدا خصوصیات این کودکان را بیان کرده و روش اصلاح این عارضه را برای مربیان فلسفه و کودک بیان کنیم تا با کاربرد تفکر، زودتر و بهتر به نتیجه برسیم.
هدایت کودکان بیش فعال در جهت اندیشهای عمیق
لازم به ذکر است که تنها فعالیت بیش از حد، رفتارهای بیاختیار یا کم توجهی، الزاماً به معنی بیماری نیست ، مگر اینکه ثابت شود که رفتار کودک متناسب با سنش نیست. علائم باید در سنین پایین و پیش از 7 سالگی شروع شده و حداقل 6 ماه ادامه داشته باشد و مهمتر از همه اینکه این علائم باید زندگی کودک را حداقل در دو مکان جداگانه مثل خانه، مدرسه، زمینبازی، اجتماع و ... مختل کرده باشد. آنگاه متوجه میشویم این کودکان دارای اختلال نارسایی بیش فعالی که شاید با کمبود توجه همراه باشد، هستند.
در ادبیات توصیفی کودکان، با اختلال نارسایی بیش فعالی به نام برخی از افراد معروف همچون سقراط، موزارت، ناپلئون بناپارت نیز بر میخوریم که نویسندگان آن منابع ادعا کردهاند که این افراد، به این اختلال مبتلا بودند. برخی با این استدلال که فرزندشان شبیه این نوابغ هستند ، به آن بیتوجهی میکنند و حتی این فرزندان را تیزهوش میدانند ولی لازم بذکر است که رفتار تیزهوشان با ویژگیهای زیر همراه است:
1. کمتوجهی، بیحوصلگی و خیالبافی در موقعیتهای خاص نه مداوم؛
2. کم تحمل بودن در تحمل شرایط یا انجام کارهایی که به نظر غیرضروری یا نامربوط برسد؛
3. هوش آنها پیشرفتهتر از قدرت قضاوتشان است؛
4. سختگیری در مورد آنها میتواند به نبرد قدرت میان آنها و اولیا (مدرسه یا والدین) تبدیل شود؛
5. میزان فعالیت بالا و نیاز اندک به خواب؛
6. پرسشهای مکرر درباره قوانین، رسوم و آداب مختلف که با رفتار این افراد متفاوت است.
در ضمن باید داوری شود که اگر بیش فعالی تا سن خاصی ادامه یافته و درمان نشود، حتماً کودک را در بزرگسالی به سمت رفتارهای پرخطر سوق میدهد.
علل یا سبب شناسی:
عوامل محیطی همچون مصرف سیگار و الکل در دوران بارداری ممکن است رابطهای با ایجاد بیماری داشته باشد، (براساس نتایج تحقیقات دانشمندان دانشگاه بروان) استرس زیاد مادر در دوران بارداری نیز میتواند سبب بروز این اختلال در کودک گردد.
مسمومیت با سرب نیز میتواند از عوامل ابتلا به این بیماری باشد. صدمات و اختلال مغزی و تفاوتهای ساختاری، یکی از تئوریهای اولیه ایجاد این بیماری است. کودکانی که دچار تصادفات و صدمات مغزی میشوند، گاه علائمی مشابه اختلال بیش فعالی را نشان میدهند. البته درصد کمی از بچههای مبتلا به این اختلال، سابقه ضربه سر و صدمه مغزی ناشی از آن را دارند.
اختلال بیش فعالی و کم توجهی، اغلب در افراد یک فامیل دیده میشود که اکثر محققان علت آن را عوامل بیولوژیک دانستهاند. مطالعه روی دو قلوهای همسان نیز نقش ژنتیک را تأیید میکند. امروزه حتی میتوان با مطالعه روی ژنها، خطر ابتلای نوزاد را در آینده مشخص کرد.
به هم خوردن توازن شیمیایی ـ عصبی سلولهای عصبی که از خود موادی ترشح میکنند، در اندیشیدن، ذخیره و پردازش اطلاعات ، بسیار مهم هستند.
با اینکه نقش تربیتی در ایجاد این اختلال اثبات نشده است ولی در تداوم آن نمیتوان این نقش را نادیده گرفت. اگر به نحوه تفکر کودک بیش فعال نسبت به خودش بیاندیشیم ،چند حالت ممکن است مطرح باشد که به هر یک میپردازیم:
اگر او خود را بمثابه کودکی با ویژگی حواس پرت، کم توجه، بدون کنترل، ناسازگار، آسیب رسان، نافرمان، تنها و همه از او گریزان، پر سرو صدا، پر حرف و ... بنگرد و در ضمن همه کسانی که قرار است یار و دلسوز او باشند از جمله والدین و معلمان به خاطر اعمال او ،مورد مؤاخذه و بازخواست دیگران قرار گرفته و نا امید شدهاند.
به نظر شما چنین کودکی چگونه درباره خود تصمیم خواهد گرفت؟!
در این فرایند اگر کودک فکر کند عوامل گوناگونی بودهاند که باعث شده او مانند افراد حواس پرت، کم توجه، بدون کنترل و ... عمل کند و اگر به توصیههای متخصصان عمل کند و با اطرافیان و دوستان و معلمان همراهی نماید رو به بهبود خواهد رفت. چگونه درباره خود تصمیم خواهد گرفت؟
البته همین بررسی را در رابطه با نحوه تفکر والدین یا آموزگاران این کودکان میتوان بعمل آورد . برای مثال؛ مادر یا معلمی که بداند کودک او حواس پرت، پرحرف، پر سر و صدا و ... است و بخاطر او باید از دیگران مرتب پوزش بطلبد، فرصت رسیدگی به سایر کودکانش را دائماً از دست میدهد و تنهایی، فرسودگی و خستگی عایدش میشود. بنظر شماچگونه درباره خود تصمیم خواهد گرفت؟
حالا همین والدین، اگر او را کودکی بدانند، که بدلایلی دچار این آسیب شده و اگر روشهای ویژهای را بیاموزد مطمئناً تبدیل به انسانی مفید میگردد. چگونه درباره خود تصمیم خواهد گرفت؟
در این موارد است که توصیههای درمانی جای خود را باز میکنند.
با توجه به طرح سؤالات مذکور و بهره بردن از نظریه عقلانی ـ هیجانی ـ رفتاری «الیس»، روان درمانگر معاصری که با دیدگاهی فلسفی و انسانگرایانه به روانشناسی نگریسته است، میتوان به این موضوع بیشتر پرداخت. او معتقد است: روابط بین فردی در خانوادهها، گروههای هم سال، مدارس و سایر گروههای اجتماعی بر توقعات و انتظاراتی که افراد از دیگران و خودشان دارند تأثیر دارد. بسته به اینکه آنها واکنش دیگران را نسبت به خود چگونه ارزیابی کنند ممکن است خود را خوب و با ارزش یا بیارزش بدانند. کسانی که در طول زندگی مرتب مورد انتقاد قرار میگیرند احتمالاً خود را بیارزش تصور میکنند. چراکه تفکر، احساس و رفتار، مداوماً در تعامل با یکدیگرند و تحت نفوذ هم قرار دارند. در ضمن انسان تحت تأثیر اشخاص و اشیاء پیرامون خود است و آنها نیز به طور عمدی افراد پیرامون خود را متأثر میسازند. افراد در واکنش به تأثیرات « نظامی که در آن زندگی میکنند» تصمیم میگیرند، یا انتخاب میکنند که خود را تخریب کنند یا نکنند.
معمولاً وقتی افراد تنها هستند به اهداف خود فکر میکنند و خود را با گروههای اجتماعی که در آن زندگی میکنند، روابط صمیمانهای که میتوانند از آنها لذت ببرند، کار و تولید خویش و فعالیتهای تفریحی سرگرم میکنند. از سوی دیگر محدودیتهای فرد، او را از لذت بردن و رسیدن به این اهداف باز میدارد. در این مواقع گاه افراد ، خویشتن را از نظر شناختی، عاطفی و رفتاری تخریب میکنند. البته باید اشاره کنیم که وقتی افراد به روش خود تخریب گرایانه عمل میکنند، توانایی آگاه شدن از شیوههای تفکر، باورهای خود و تأثیر منفی آنها را دارند و اینجاست که راه امید به بهبود باز میباشد.
با توجه به مطالب مذکور حال اگر مادر، معلم، و حتی کودک بتوانند درست فکر کردن و باورهای منطقی را در خود ایجاد کنند، مطمئناً احساس و در نتیجه رفتار آنها تغییر خواهد کرد و این تغییر تنها در یک رابطه خطی باقی نمیماند، بلکه در یک چرخه میدانی دو طرفه، شامل معلم، دانشآموز، والدین، اطرافیان و تحت تأثیر محیط آنها خواهد بود.
با بررسی حالتهای فوق میتوان به نقش باورهای مختلف در رفتار و احساسات کودک بیشتر پی برد و راه مؤثر را انتخاب کرد.
راهکارهایی برای بچههای بیش فعال:
سخنی با معلم: تحول مبانی نظری و علمی، رویکردهای جدیدی را در تعیین اهداف تربیتی و فرایند آموزش مطرح کرده است. یکی از بارزترین رویکردها، توجه به تفکر در فرآیند آموزش است. فیشر (2001) بیان میکند که انسانها موجوداتی هستند که نه تنها فکر میکنند بلکه میتوانند درباره افکار خود نیز فکر کرده و آن را کنترل نمایند.
سقراط نیز به عنوان آغازگر فلسفه به معنای حقیقی، فلسفه را برابر فلسفیدن که همان درست اندیشیدن است، میدانست. از نظر وی و حتی کانت کار فلسفه، آموختن اندیشه است. بازگشت به این تفکر که فلسفه یک فعالیت به شمار میآید و هر فرد، به عنوان یک انسان، لحظههایی را فلسفی زندگی میکند و اهمیت این لحظات تا بدان جاست که حتی میتوان گفت: هستی انسان در چنین لحظههایی است که شکوفا میشود. پس چرا این کودکان را با این قدرت تمیز، داوری، مفهوم سازی و استدلال درگیر فلسفیدن نکنیم؟ لازم بذکر است که تقویت قدرت تفکردر کودکان از اهمیت انکار ناپذیری در زندگی فردی و اجتماعی آنها برخوردار است که زمان این آموزش نیز در دوران کودکی است.
لیپمن این نظریه را مطرح کرد که چنانچه ذهن کودک را درگیر مباحث فلسفی کنیم. میتوانیم نحوه تفکر او را رشد دهیم. در حقیقت اگر کنجکاوی طبیعی او و میل به دانستنش درباره جهان را با فلسفه مرتبط کنیم میتوانیم کودکان را به متفکرانی تبدیل کنیم که بیش از پیش نقاد، انعطاف پذیر و مؤثر باشند. در حقیقت کودکان فزون جنبشی در همین موارد، بیشترین مشکل را دارند و اگر بتوانیم آموزشهایی در قالب داستان داشته باشیم ،میتوانیم سؤالات زیادی را در ذهن کودک بپرورانیم. در حقیقت پرداختن به مسایلی که با رشد مهارتهای شناختی کودک مرتبط است ،سبب میشود مهارتهای تفکر و استدلال در آنان تقویت شود.
دانشآموزان با اختلال نارسایی بیش فعالی با روشهای عملی و فعال ،بهتر یاد میگیرند تا با روش سخنرانی معلم و چون معمولاً از داستان لذت میبرند؛ بخصوص اگر این داستانها مربوط به خودشان باشد و بصورت مهیج و تخیلی یا طنز گونه ارائه گردد، آنها را وادار میکند تا فکر کردن را تمرین کرده و با تقویت ارزشهای اخلاقی و خود آگاهی، مسیر زندگی خود را متحول سازند.
با این روشها کودک بیش فعالی که از درس و مدرسه فراری است، به دانشآموزی علاقمند و صاحبنظر مبدل شده و با شناخت ارزشهای واقعی، در رعایت حقوق دیگران کوشش بیشتری خواهد کرد و در صحبتهایش از بیهدفی و پراکنده گویی میپرهیزد.
از آنجا که کودکان بیش فعال دارای شجاعت نسبی بیشتری نسبت به بچههای دیگر هستند، معلم میتواند از این موضوع بهرهبرداری کرده و شجاعت فکری ، بازنگری و اصلاح کودک توسط خودش را افزایش دهد. تمرین و ممارست در درست سؤال کردن، دلیل آوردن و دلیل خواستن میتواند سعة صدر این کودکان را بالا برده و آرامش آنها را به همراه داشته باشد. به خاطر داشته باشید که با روش فلسفه و کودک میتوانیم حس کنجکاوی طبیعی کودکان بیش فعال را تا حدی ارضاء کرده و مهارتهای تفکر و استدلال در کودکان را تقویت و به این ترتیب ،اعتماد به نفس آنها را بالا بریم و به آنها این روش را یاد بدهیم که به خود بگویند «صبر کن! کمی بیشتر دقت کن! حالا انجام بده» این روش، رفتار تکانشی او را تا حد قابل ملاحظه ای کاهش میدهد. برای این منظور می توانید او را در یک گروه کلاسی، عضو کنید تا کارهایش را به صورت گروهی انجام دهد. او را زود به زود تشویق کنید چرا که به پاداشهای پیاپی در زمان کوتاه نیاز دارد. تماس چشمی خود را با او بطور مستمر حفظ کنید و او را زود به زود نگاه کنید. سعی کنید از رنگها به خصوص مواد دیداری (مثل نقاشی، مجسمه، عکس و فیلم) و مواد لمسی (مثل گچ، کاغذ، خمیر و مانند اینها) بیشتر استفاده کنید.
نتیجه بررسیها نشان داده است که این دانشآموزان، در یادگیری از راه دیدن و لمس کردن وضعیت بهتری دارند. از حرکت دست و چهره و وسایل کمک آموزشی برای تدریس و تفکر او استفاده کنید. هوشیاری شما در این زمینه میتواند آینده او را دگرگون سازد. تا حد امکان درس را مفرّح تدریس کنید، زیرا علاقمندی کودک به درس، مانع تشدید کم توجهی او خواهد شد. در برخورد با این کودکان، صبور و منعطف باشید وبالاخره به محض شک به این اختلال، سریعاً کودک را به روانپزشک ارجاع دهید..
به نظرمی رسد با رعایت موارد بالا، میتوان با روش فلسفه و کودک، او را در تفکر هر چه بهتر یاری رساند.
تغذیه کودکان بیش فعال
رژیم غذایی در کنترل بیش فعالی بسیار مهم است ؛ بطوری که تخمین میزنند 20% موارد بیش فعالی ناشی از حساسیتهای غذایی می باشد که حذف آن در کاهش این عارضه بسیار کارساز است. پرهیز از مصرف غذاهای آماده، نوشابه و شیرینیجات در این زمینه بسیار موثر می باشد . برخی از مطالعات نشان دادهاند که مصرف شکر ممکن است سطح آدرنالین خون را در کودکان به میزان 10 برابر افزایش دهد، بنابراین بین رفتارهای خشونتآمیز و دریافت شکر، ارتباط مستقیم وجود دارد.
بادام، سیب، زردآلو، کشمش، هلو، آلوبخارا، پرتغال، توت، گوجهفرنگی و خیار هم که حاوی مادهای به نام سالسیلات هستند، باید تا حد ممکن از رژیم غذایی این کودکان کاسته یا گاهی اوقات حذف شوند.
«تارترازین» یا رنگ غذایی نارنجی که بصورت رنگ غذایی افزودنی مصرف میشود نیز در بیش فعالی مؤثر است. این ماده در غذاهای آماده بستهبندیشده، آدامس، شکلات، سُسهای آماده، دسرها و کنسروها موجود است.
نوشابههای گازدار که حاوی مقادیر زیادی فسفر هستند، قادرند تعادل مقدار کلسیم و فسفر بدن را بهم زده و منجر به بیش فعالی گردند. قهوه، چای، کولا و سایر نوشیدنیهای حاوی کافئین نیز ممکن است علائم این بیماری را تشدید کنند.
لازم به ذکر است که کمبود برخی مواد نیز میتواند منجر به بیش فعالی کودکان گردد. این مواد عبارتند از:
ـ آهن؛ کمبود آهن ، دقت و توجه را به میزان قابل توجهی کاهش میدهد.
ـ منیزیم؛ برخی بررسیها نشان دادهاند که کمبود منیزیم اغلب در بیش فعالان دیده میشود و با دریافت آن بیش فعالی بطور قابل ملاحظهای کاهش مییابد. منابع غذایی منیزیم عبارتند از: مغزها، حبوبات، غلات آسیاب نشده، سبزیجات برگ تیره، شیر و ... .
ـ روی؛ در سرم افراد مبتلا به بیش فعالی کم است که میتواند ناشی از کاهش دریافت یا جذب آن باشد.
ـ کمبود کلسیم، ممکن است بیش فعالی را بوجود آورد. بنابراین میتوان با تنظیم یک برنامه مناسب حاوی کلسیم نظیر شیر، پنیر، نان، بستنی، ماست، سبزیجات برگ سبز مانند کاهوواسفناج، کمبود این ماده را برطرف کرد.
توجه: تجمع فلزات سمی مانند؛ سرب، آرسنیک، آلومینیوم، جیوه، یا کادمیوم نیز میتواند سبب مشکلاتی در یادگیری و رفتار شود. سرب میتواند سبب تخریب ادراک و رفتار کودکان شود. مصرف مکرر آنتیبیوتیکها (بویژه برای عفونتهای گوش) در دوران کودکی نیز میتواند سبب عدم تعادل باکتریهای مفید در کودکان و در نتیجه بروز علائم جسمانی و تغییرات رفتاری در آنها شود.
در آخر خاطر نشان میکنیم که غذاهای مشکل ساز باید ، تعیین و سپس از یخچال و قفسههای خانه حذف شوند. همچنین سعی کنید همیشه با خواندن برچسبهای غذایی از مواد تشکیلدهندة آنها آگاه شوید.
منبع:http://pac.org.ir
/س