عناصراصلى برنامه ريزى قيام و ظهور
با توجه به اهميت فوق العاده آن بايد در اين برنامه ريزى ، امور بسيار به طور عملى و جدى و حساب شده تعقيب شود كه ما در اينجا امور نهگانه زير را كه پايه هاى اصلى اين برنامه ريزى است و بايد به همت مسلمانان تحقق يابد تا زمينه ساز ظهور خاطرنشان مى كنيم :
1- هدفدارى :
امام خمينى قدس سره در يكى از سخنان خود كه در روز نيمه شعبان 1360 شمسى ايراد نمود فرمود: “بايد خودمان را مهيا كنيم از براى آمدن آن حضرت ، من نمى دانم اسم رهبر روى ايشان بگذارم ، بزرگتر از اين است ، نمى دانم بگويم كه شخص اول است ، براى ان كه دومى در كار نيست ايشان را نمى توانم ما با هيچ تعبيرى تعبير كنيم ، الا همين كه (مهدى موعود ) هدف دار بودن اين عقيده را مشخص مى كند، و هدف است كه قيامها را خط و جهت داده و از سرنگونى در مى آورد و به راه صاف و راست رهنمون مى نمايد، بنابراين بايد در اين برنامه ريزى به اين هدف توجه گردد.
2- توجه به جهانى بودن ظهور:
امام صادق عليه السلام فرمود:
“ اذا قام القائم لا يبقى ارض الا نودى فيها شهادة لا اله الا اللّه و ان محمدا رسول اللّه ؛”
“وقتى كه قائم (علیه السلام) قيام كرد، هيچ نقطه اى از زمين نيست مگر اين كه آواى توحيد و پذيرش رسالت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در آن بلند است .” (365)
بنابراين در اين برنامه ريزى بايد همه جهان با انواع فرهنگ ها و سنتها و انحرافات و عقايد گوناگون را در نظر گرفت و طرحى جامع براى براندازى همه فسادها و انحرافات همه جهان ، كه از آن گاهى تعبير به صدور انقلاب اسلامى مى شود ارائه داد.
با توجه به اين كه جهان همچون حلقه هاى زنجير در شؤ ون مختلف به هم ارتباط دارد و همين ارتباطات تاءثيرات مثبت و منفى نسبت به همديگر دارند، اگر ما نقطه اى را از انحراف بيرون آورديم كافى نيست چرا كه خواه ناخواه تاءثيرات اطراف اين نقطه ، مانع وصول به هدف در آن نقطه خواهد شد.
3- جهش و انقلاب :
بنابراين بايد حركتهاى اين نهضت ، اسلامى و مكتبى باشد، و از حركتهاى غيرمكتبى چنين تحولى ميسر نيست .
چنانكه در روش انبياء و پيامبران الهى عليهم السلام از جمله پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم به خوبى اين انقلاب و جهش را در سطح محدود خودشان مى بينيم ، البته چنانكه خواهيم گفت اين مطلب به اين معنا نيست كه ما در اين كار عجله كنيم و سطحى به پيش رويم .
قابل توجه اينكه طبق بعضى از روايات ، آن حضرت در روز عاشورا قيام مى كند. (366)
و به فرموده امام صادق عليه السلام در شب بيست و سوم ماه رمضان بنام آن حضرت ندا شود و روز عاشورا قيام كند. (367)
دقت در اين نكته كه در روايات اسلامى وارد شده در شب تولد امام زمان عليه السلام زيارت امام حسين عليه السلام را بخوايند، با توجه به محتواى اين زيارت و ارتباط اين دو، نتيجه مى گيريم ، كه مساءله راحت طلبى در كار نيست بلكه مساءله قيام و انقلاب و شهادت طلبى و جهاد تا سر حد شهادت و نفرت شديد از دشمن است و بايد با چنين روشى خود را به امام زمان عليه السلام نزديك كنيم ، در اينجا نقل اين روايت بجا است ، امام صادق عليه السلام در ضمن حديثى فرمود:
“ اذا قام قائمنا سقطت التقية و جرد السيف و لم ياءخذ من الناس و لم يعطهم الا بالسيف ؛”
“وقتى كه قائم (علیه السلام) ما قيام كند تقيه برداشته شود و شمشير كشيده گردد و با مردم (متمرد) در داد و ستد جز شمشير (حكومت ) در ميان نباشد.” (368)
4- پيشرفت عميق و استوار:
در اينجا بد نيست به يك فراز تاريخى عجيب “ كه مى توان از آن درس نيكى گرفت گر چه از بيگانگان است “ اشاره كنيم .
در جنگ جهانى دوم وقتى قواى متحدين (آلمان ، ايتاليا، ژاپن ) فرانسه را كه جزء قواى متفقين (انگليس ، آمريكا، شوروى ) بود شكست دادند، و در جولاى سال 1940 ميلادى انگلستان در ميدان نبرد جهانى با دشمن پيروزمند، تنها ماند ، در پاريس كنفرانس سرى بين سه نفر از سران جنگ جهانى يعنى چرچيل (رهبر انگلستان) ، هيتلر (رهبر آلمان ) و موسولينى (رهبر ايتاليا) در قصر “فونتن بلوى “ به وجود آمد. در اين كنفرانس هيتلر به چرچيل گفت : حال كه سرنوشت جنگ معلوم است و بزرگترين نيروى اروپا و متفق انگليس يعنى فرانسه شكست خورده است ، براى جلوگيرى از كشتار بيشتر، بهتر است انگلستان قرارداد شكست و تسليم را امضاء كند تا جنگ متوقف شود و صلح به جهان بازگردد.
چرچيل در جواب گفت : بسيار متاسفم كه من نمى توانم چنين قراردادى را امضاء كنم ، زيرا هنوز انگلستان شكست نخورده است و شما را فاتح نمى شناسم .
هيتلر و موسولينى از اين گفتار چرچيل عصبانى مى شوند، به تندى با او برخورد مى كنند، چرچيل با خون سردى مى گويد: عصبانى نشويد، انگليس به شرطبندى ، خيلى اعتقاد دارد، آيا حاضريد براى حل قضيه با هم شرط ببنديم ؟ در اين شرط هر كه برنده شد بايد بپذيرد كه فتح با او است .
سران فاشيست (هيتلر و موسولينى) با خوشروئى اين پيشنهاد را قبول كردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ كاخ نشسته بودند.
چرچيل گفت : آن ماهى بزرگ را در استخر مى بينيد هر كس آن ماهى را تصاحب كند برنده جنگ است ، هيتلر فورا پارابلوم خود را از كمر كشيد به اين سو و آن سوى استخر پريد و شروع به تيراندازى هاى پياپى به ماهى كرد ولى سرانجام بى نتيجه و خسته و درمانده بر صندلى خود نشست ، و به موسولينى گفت حالا نوبت تو است .
موسولينى لخت شد و به استخر پريد، ساعتى تلاش و تقلا كرد، او نيز بى نتيجه و درمانده بيرون آمد و بر صندلى خود نشست .
همين كه نوبت به چرچيل رسيد، صندلى راحت خود را كنار استخر گذاشت ليوانى به دست گرفت ، در حالى كه با تبسم سيگار برگ خود را دود مى كرد شروع به خالى كردن آن استخر نمود.
رهبر آلمان و ايتاليا كه مى خواستند ببينيد نخست وزير سالخورده و چاق و سنگين انگلستان در برابر آنان چه تاكتيكى جهت صيد ماهى پيش خواهد گرفت ، وقتى او را در چنين وضعى ديدند با تعجب پرسيدند: چه مى كنى ؟
چرچيل گفت : من عجله براى شكست ندارم با حوصله ، اين روش مطمئن خود را ادامه مى دهم ، سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بى آنكه صدمه اى به ماهى بخورد صيد از من خواهد بود. (369)
اين واقعه عجيب گر چه از بيگانگان است ولى مى توان از آن اين درس را آموخت كه : براى وصول به هدف آن هم هدف بزرگ نبايد عجله كرد و سطحى به پيش رفت ، بلكه بايد با برنامه ريزى عميق و اطمينان بخش هر چند دراز مدت و در عين حال با كمترين ضايعات كار را ادامه داد، و اين كار نياز به طرح هاى بسيار استوار و محكم خواهد داشت . البته تحقق چنين امر مهمى نياز به طول زمان دارد، از اين رو خداوند متعال به حضرت مهدى عليه السلام طول عمر عنايت فرموده است (دقت كنيد) تا آمادگى در مردم جهان پيدا شود. (370)
5- اخلاص :
آزاد انديشى واقعى در سايه اخلاص به دست مى آيد، توكل به خدا و اعتماد به نفس ، و عزت و شرافت كه هر يك عاملى براى دستيابى به مقدمات ظهور حضرت بقية اللّه (علیه السلام) است در پرتو اخلاص ، جان مى گيرند و تحقق مى يابند. در روايتى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم :
“هر بنده اى چهل روز در راه خدا مخلصانه قدم برداشت خداوند درد و درمان را به او نشان مى دهد و ريشه هاى حكمت و دانش را در دلش استوار مى سازد.” (372)
امام صادق عليه السلام در سخنى فرمود:
“ اذا كان مخلصا لله اخاف اللّه منه كل شيئى حتى هوام الاءرض و سباعها و طير السماء؛”
“هر گاه مؤمنى كارها را تنها براى خدا انجام دهد، خدا همه چيز حتى جنبندگان و درندگان زمين و پرندگان آسمان را از او مى ترساند.” (373)
بنابراين در اين برنامه ريزى بايد اخلاص در كارها سرلوحه برنامه ها قرار گيرد.
6- تخصص و تعهد:
تخصص بدون تعهد، مثالش در اين شعر مثنوى مولوى آمده :
تيغ دادن در كف زنگى مست
به كه آيد علم ، ناكس را بدست
تعهد بدن تخصص نيز در بسيارى اوقات به جاى پيشرفت بر مشكلات كار مى افزايد و احيانا خسارت ناپذيرى بر انسان وارد مى سازد و مثالش همچون ماشينى است كه بدون چراغ در بيابان هولناك و پر فراز و نشيبى حركت مى كند كه جز سقوط و سرگردانى نتيجه اى ندارد.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
“ من عمل على غير علم كان ، ما يفسد اكثر مما يصلحه ؛”
“كسى كه بدون علم و دانش كارى انجام مى دهد، ضرر و زيان آن بيش از نفع آن است .” (374)
از سخنان اميرمؤ منان على عليه السلام است كه فرمود:
“كمر مرا دو گروه شكستند:
1 دانشمندان منحرف
2 مردم نادان “ (375)
قرآن مجيد در يك آيه ، پيشروى و پيمودن درجات عالى و پيروزى را در سايه تخصص و تعهد (علم و ايمان ) هر دو دانسته و مى فرمايد:
“ يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ؛”
“خداوند از شما، آنان را كه ايمان آوردند و تحصيل علم و دانش كردند، چندين درجه بر ديگران برترى مى بخشد.” (376)
با توجه به اينكه علم و شناخت ، انسان را به عوامل رشد و ترقى و دستورات حياتبخش و سازنده مكتب حركت آفرين و غنى اسلام آگاه مى سازد، و تعهد و ايمان ، آن عوامل را اجراء مى نمايد.
7- مانع شناسى :
بر همين اساس است كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
“ العامل على غير بصيرة كالسائر على غير طريق و لا تزيد سرعة الا بعدا؛”
“عمل و حركت بدون بصيرت و شناخت مانند حركت در غير راه اصلى است و سرعت در اين راه جز دورى بيشتر از هدف ، نتيجه ديگرى ندارد.” (377)
8- هشيارى و هوشمندى :
به عنوان مثال ؛ حكومت عثمانى يك حكومت مقتدر اسلامى بود، هيچ قدرتى را ياراى مقابله با آن نبود ولى بر اثر عدم هشيارى و به خاطر غفلت و غوطه ور شدن در امور گذرا و مادى ، آنچنان غافلگير شد كه با يك پيش آمد يعنى جنگ جهانى دوم از هم پاشيد و به چندين قسمت تجزيه شد و در نتيجه در مارس 1925 ميلادى اسلام به معنى يك قدرت آشكار سياسى و اجتماعى و كانون مشتعل از انديشه ها و احساسهاى نو و نيرومند زائيده از صحنه حوادث جهان رخت بر بست و از ميدانهاى گرم كار و پيكار به گوشه سرد و آرام خزيد و رفته رفته راه سقوط و تفرق را پيش گرفته ، نه تنها در جبهه نظامى و سياسى شكست خورد بلكه اسلام جوشان و خروشان و حركتزا و جنبش آفرين در ميانشان به اسلام فرسوده و بى روح در آمد، دشمنان از فرصت استفاده كرده و به پيش تاختند. (378)
در اين راه بايد از عوامل بازدارنده و غافل كننده مانند سنت گرائى و گذشته نگرى غلط، شخصيت گرائى ، پيشداورى و گم بودن ، عجب و خودبينى كه پيروى از هوس هاى نفسانى ، تكيه بر حدس و گمان ، وابستگى ها و...، به شدت پرهيز كرد.
اين مطلب مهم را رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در يك عبارت كوتاهى فرموده است :
“ و لو لا كثير كلامكم و تمريج فى قلوبكم لراءيتم و ارى و سمعتم ما اسمع ؛”
“اگر زياده روى در سخن شما (شعار تو خالى )، هرزه چرانى در دل شما (پر كردن ذهن از امور واهى) نبود هر چه من مى بينم شما هم مى ديديد و هر چه من مى شنوم شما هم مى شنيديد.” (379)
9- دورنمايى از امكانات عظيم دنياى اسلامى و نتيجه بحث :
امكانات مسلمانان را از چند جهت مى توان بررسى كرد:
الف : از جهت نيروى انسانى و اتحاد:
و با توجه به اينكه در دنياى امروز قدرتهايى كه وجود دارد، يكى از آن قدرتهاى ماركسيسم است كه در كشورهاى ماركسيستى هستند، كه با فروپاشى آن در شوروى ، از هم پاشيدند، و آنها كه باقى مانده اند، اگر تحت اين عنوان با هم متحد شوند، چه مى توانند بكنند، با اينكه بين آنها نيز تفرقه شديد است ، كمونيستهاى چين و كمونيستهاى شوروى سابق را تكفير مى كنند و به عكس ...
يكى از قدرتهاى ، قدرت مسيحيت است ، مى گويند در دنيا بيش از يك ميليارد مسيحى وجود دارد، اما مسيحى ها هم با هم اختلاف شديد دارند، نيروى عظيم پروتستان ، اصلا كاتوليكها را قبول ندارند، به علاوه مكتبشان يك مكتب زاينده و حركت بخش نيست ، يهوديها در دنيا حدود ده ميليون يا پانزده ميليون نفر مى باشند كه از تفرقه شديدى برخوردارند.
بودائيها زياد هستند، ولى يك تيپ خاصى مى باشند و داعيه اجتماعى و سياسى ندارند، سيكها نيز چيزى نيستند، تنها قدرت عظيمى كه تحت پوشش آئين حركت آفرين اسلام بى بديل و رقيب مى ماند، مسلمانان هستند، اگر اينها يك جريان خوب اجتماعى براى خود درست كنند، از ساخت حساسترين اسلحه هاى اتمى و سفينه هاى فضانوردى تا ساخت سوزن سنجاق براى خوشان امكان متخصص داشتن و تكنيك در سطح عالى وجود دارد...
بسيارى از همين مغزهاى اسلامى ، مراكز صنعتى اروپا و آمريكا را مى گردانند، به آنجا رفته اند و مانده اند و فسيل شده اند.
و در مجامع بين المللى ، مسلمانان 45 46 راءى مستقل دارند، كه اگر هر نفرشان بتوانند يك راءى از كشورهاى ديگر را به دست آورند داراى 90 راءى خواهند شد هيچ بلوكى در دنيا نيست كه آن همه راءى داشته باشد.
قدرتهاى غير اسلامى ، به عنوان يك قدرت نيرومند وجه مشتركى ندارند كه آنها را به هم پيوند دهد، ولى اسلام با عنوان “حبل اللّه “ (رابط دينى خدا) همه را به هم پيوند مى دهد، و از قطرات باران سيل بنيان كن جارى مى سازد.
ب : امكانات جغرافيائى دنياى اسلام :
ج : امكانات اقتصادى دنياى اسلام :
مثلا ژاپن يكپارچه به دنياى اسلام وابسته است و اگر دو ماه رابطه اش را با دنياى اسلام قطع كند به يك جزيره سرد و خاموش تبديل مى شود. (380)
كوتاه سخن اينكه : دنياى اسلام بدون نياز اقتصادى به دنياهاى ديگر مى تواند ادامه زندگى دهد اما دنياهاى ديگر بدون نياز به دنياى اسلام نمى توانند ادامه زندگى دهند.
ما با سران حكومتهاى اسلامى كه خود را فروخته اند حرفى نداريم ، با ملتهاى مسلمان حرف مى زنيم ، اگر براستى آنها با نهضت خود و با تشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق آن همه امكانان را براى تحقق آرمان اسلامى بكار گيرند و با تشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق و برنامه ريزيهاى دقيق در جهت حكومت جهانى تحت رهبرى يك مصلح عادل و عالم حركت كنند، آن وقت است كه دنيا آماده ظهور حضرت مهدى (علیه السلام) خواهد شد و همه آن چيزهايى كه ناممكن تصور مى كرديم ، ممكن مى شود و تحقق مى يابد.
به اميد يك چنين تحول عظيم و به كارگيرى امكانات دنياى اسلام تحت فرماندهى عظيم و وسيع اسلام .
پی نوشت ها :
365- بحار، ج 52 ص 340.
366- بحار، ج 52، ص 285.
367- اثباة الهداة ، ج 7، ص 412.
368- اثباة الهداة ، جلد 7 صفحه 128.
369- قربانيان استعمار، ص 25، (به نقل ريدرزاديچست )
370- البته ناگفته نماند كه امپرياليستها اين برنامه هاى دراز مدت را به عنوان تاكتيكهاى موذيانه خود در جهت منافع استعمارى خودشان به كار مى گيرند، مثلا سالها قبل ، يك فرد ويه المله را در درون كشور تحت استعمار خود، به عنوان اينكه هم صدار و همفكر با ملت است به طور سرى نگه مى دارند تا در آينده اگر سنگى به كاسه خورد، آن مهره به ظاهر ملى را روى كار بياورند تا بتوانند به وسيله او استعمارگرى خود را ادامه دهند چنانكه فلسفه پريده “فرامانوسرى “ (فراموشخانه ) در تاريخ معاصر همين بود.
371- سوره ص ، آيه 81.
372- بحار، جلد 70، صفحه 243 و 248.
373- مدرك پيشين
374- مشكوة الانوار، صفحه 135.
375- مدرك پيشين .
376- سوره مجادله ، آيه 11.
377- وسائل الشيعه ، جلد 18، صفحه 14.
378- شرح در داستان باستان ، ص 39 الى 105.
379- الميزان جلد 5، صفحه 292.
380- روزنامه جمهورى اسلامى ، 1/11/1362.
/ن