پوست هندوانه و ببعی های فضایی
پوست هندوانه زنده نیست، قشنگ نست، خوشمزه هم نیست. اگر توی خانه ببعی نداشته باشی که به هیچ دردی نمی­ خورد. با این حال می­ خواهم راجع به پوست هندوانه...
دوشنبه، 17 دی 1397
بالای یک درخت بلند، آدم‌ها کوچک می‌شوند
گاهی فکر می‌کنم بالای یک درخت خیلی بلندم. جایی که آدم‌ها آن را دور و کوچک می‌بینند. وقت‌هایی که بالای درختم، یک پچ پچ کوتاه گوشه‌ی ذهنم قایم...
دوشنبه، 17 دی 1397
بازی کن فرشته‌جان
فرشته‌جان! دست کم نگیر، با همین بازی بازی‌های تو، با همین باد، با همین باران، با همین غنچه‌های شکفته... یک عالمه دل گرفته باز می‌شود.
دوشنبه، 17 دی 1397
باران یعنی همین...
دیده‌ای وقتی باران می‌بارد، شهر چه حال و هوایی می‌گیرد؟دیده‌ای وقتی می‌زند توی صورتت خوشت می‌آید و می خندی؟ درست است که باران خیلی از شعله‌ها...
دوشنبه، 17 دی 1397
با دلم حرف می‌زنم
سایه‌ی کم رنگ درخت‌های کاج، خورشید خواب آلوده‌ای که نور بی‌رمقش را پهن می‌کند توی کوچه‌ها و صدای قار قار چند تا کلاغ! دلم کلی پول می‌خواهد، دلم...
دوشنبه، 17 دی 1397
سلام زیبایی
همیشه میگن خداحافظی طعمش تلخه اما امروز یاد گرفتم که خداحافظی آغاز یک سلام دوباره است. یاد گرفت­م موقع خداحافظی دستم را پایین نیارم، چون کسی...
دوشنبه، 17 دی 1397
باران تصمیم‌ها را تازه خواهد کرد، باران شو
تمام زندگی مسیری است که باید در آن حرکت کنیم، برای همین مهم­ترین تابلوی راهنمای مسیر این است: "آهای! توقف ممنوع" گاهی که پرنده‌ها تشنه‌اند و...
دوشنبه، 17 دی 1397