تحلیل گفتمان(2)

تحلیل گفتمان (Discourse Analysis) که در زبان فارسی به سخن کاوی، تحلیل کلام و تحلیل گفتار نیز ترجمه شده است ، یک گرایش مطالعاتی بین رشته ای است که در اواسط دهه های ۶۰ و ۷۰ در پی تحولات معرفتی در علوم اجتماعی و انسانی ظهور کرد. این گرایش به دلیل بین رشته ای بودن به زودی به عنوان یکی از روش های کیفی در حوزه های مختلف علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ارتباطات و زبان شناسی انتقادی قرار گرفت.
دوشنبه، 16 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحلیل گفتمان(2)
تحلیل گفتمان(2)
تحلیل گفتمان(2)

نويسنده:حسین امامی
تحلیل گفتمان (Discourse Analysis) که در زبان فارسی به سخن کاوی، تحلیل کلام و تحلیل گفتار نیز ترجمه شده است ، یک گرایش مطالعاتی بین رشته ای است که در اواسط دهه های ۶۰ و ۷۰ در پی تحولات معرفتی در علوم اجتماعی و انسانی ظهور کرد. این گرایش به دلیل بین رشته ای بودن به زودی به عنوان یکی از روش های کیفی در حوزه های مختلف علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ارتباطات و زبان شناسی انتقادی قرار گرفت.

۲) تفسیر

ـ بافت یا زمینه : تفسیر های گفتمان از بافت موقعیتی و بینامتنی چیست ؟
ـ انواع گفتمان : چه نوعی از گفتمان مورد استفاده خواهد بود ( و در نتیجه ، كدامین قواعد ، نظام و اصول در زمینه نظام آوایی ، دستوری ، انسجام جمله ای ، واژگان ، نظام های معنایی یا كاربردی به كار گرفته می شود ؛ و نیز كدام چارچوب ها ؟
در واقع مرحله تفسیر روشن می سازد که فاعلان در گفتمان مستقل نیستند. این مرحله به خودی خود بیانگر روابط قدرت و سلطه و ایده ئولوژی های نهفته در پیش فرض ها ، كه كنش های گفتمانی معمول را به صحنه مبارزه اجتماعی تبدیل می كند نخواهد بود . به منظور تحقق چنین هدفی مرحله تبیین هم ضروری است.

۳) تبیین

می توان از مرحله تفسیر به تبیین با توجه به این نكته گذر کرد كه با بهره گرفتن از جنبه های گوناگون دانش زمینه ای به عنوان شیوه های تفسیری در تولید و تفسیر متون ، دانش یاد شده بازتولید خواهد شد. این باز تولید برای گفتمان پیامدی جانبی ، ناخواسته وناخود آگاه است ؛ این امر در واقع به نوعی درمورد تولید و تفسیر نیز صدق می كند.
بازتولید مراحل گوناگون تفسیر و تبیین را به یكدیگر پیوند می دهد زیرا در حالی كه تفسیر چگونگی بهره جستن از دانش زمینه ای در پردازش گفتمان را مورد توجه قرار می دهد ، تبیین به شالوده اجتماعی و تغییرات دانش زمینه ای والبته بازتولید آن در جریان كنش گفتمانی می پردازد .
هدف از مرحله تبیین ، توصیف گفتمان به عنوان بخشی از یك فرآیند اجتماعی است ؛ تبیین گفتمان را به عنوان كنش اجتماعی توصیف می كند و نشان می دهد كه چگونه ساختارهای اجتماعی ، گفتمان را جهت می بخشند ؛ همچنین تبیین نشان می دهد كه گفتمان ها چه تاثیرات باز تولید کننده ای می توانند برآن ساختارها بگذارند ، تاثیراتی كه منجر به حفظ یا تغییر آن ساختارها می شوند . دانش زمینه ای واسطه تعیُن اجتماعی این تاثیرات است ؛ به این معنا كه ساختارهای اجتماعی به دانش زمینه ای شكل می دهند . و این یكی شكل دهنده گفتمان هاست و گفتمان ها دانش زمینه ای را حفظ می كنند یا آن را تغییر می دهند و این دومی باز به نوبه خود حافظ یا تغییر دهنده ساختارهاست .
منظور از ساختارهای اجتماعی هم همان مناسبات قدرت است و هدف از فرآیندها و اعمال اجتماعی ، فرآیند ها و اعمال مربوط به مبارزه اجتماعی است . بنابراین ، تبیین عبارت است از دیدن گفتمان به عنوان جزئی از روند مبارزه اجتماعی در ظرف مناسبات قدرت.
آنچه را در مورد تبیین باید گفت در قالب سه پرسش زیر مطرح می کنیم :
۱) عوامل اجتماعی : چه نوعی از روابط قدرت در سطوح گوناگون نهادی ، اجتماعی و موقعیتی در شکل دادن این گفتمان موثر است؟
۲) ایدئولوژی : چه عناصری از دانش زمینه ای که مورد استفاده واقع شده اند دارای خصوصیات ایده ئولوژیک هستند؟
۳) تاثیرات : جایگاه این گفتمان نسبت به مبارزات در سطوح گوناگون نهادی ، اجتماعی و موقعیتی چیست؟ آیا این مبارزات علنی است یا مخفی ؟ آیا گفتمان یاد شده نسبت به دانش زمینه ای هنجاری است یا خلاق ؟ آیا در خدمت حفظ روابط موجود قدرت است یا در جهت دگرگون ساختن آن عمل می کند؟

● پیش فرضها (انگاره) و مفروضات تحلیل گفتمان

پیش فرضها و مفروضات تحلیل گفتمان كه از برآیند قواعد تحلیل متن ، هرمنوتیك ، نشانه شناسی ، مكتب انتقادی ، روانكاوی مدرن و دیدگاه فوكو شكل گرفته ، عبارت است از:
۱) متن یا گفتار واحد توسط انسانهای مختلف ، متفاوت نگریسته می شود . یعنی انسانهای مختلف از متن واحد برداشت یكسان و واحدی ندارند . دالی متفاوت می تواند برای اشاره به مدلولی ظاهرا یكسان استفاده شود .
۲) خواندن ( برداشت و تفسیر از متن ) همیشه نادرست خواندن ( برداشت نادرست از متن ) است .
۳) متن را باید به عنوان یک كل معنا دار نگریست و این معنا لزوما در خود متن نیست .
۴) هیچ متن خنثی یا بی طرفی وجود ندارد ، متن ها بار ایدئولوژیك دارند .
۵) حقیقت همیشه در خطر است . درهر گفتمانی حقیقت نهفته است اما هیچ گفتمانی دارای تمامی حقیقت نیست
۶) نحوه Syntaxمتن نیز معنا دار است ، چون كه نحو دارای معانی اجتماعی و ایدئولوژیك است و این معانی در جای خود به عواملی كه دال ها را می سازند – نظیر : رمزها ، بافت ها ، مشاركت ها و تاریخ مختلف – وابسته اند
۷) معنا همان قدر كه از متن Text ناشی می شود ، از بافت یا زمینه اجتماعی و فرهنگی Context نیز تاثیر می پذیرد . معنا و پیام یك متن در بین نوشته های آن متن قرار دارد .
۸) هر متنی در شرایط و مقعیت خاصی تولید می شود . از این رو رنگ خالق خود را همیشه به خود دارد .
۹) هر متنی به یك منبع قدرت یا اقتدار ( نه لزوما سیاسی ) مرتبط است .
۱۰) گفتمان سطوح و ابعاد متعددی دارد . یك سطح گفتمانی وجود ندارد و یك نوع گفتمان هم وجود ندارد.

● تفاوت تحلیل محتوا با تحلیل گفتمان

روش ”تحلیل گفتمان“ یك روش كیفی است كه از اصلاح روش های اولیه تحلیل رسانه‌ها حاصل شده است، اصطلاحی كه شالوده زبانشناسی دارد. در حالیكه تحلیل محتوا یك روش كمی است بر اساس اندازه گیری، مقدار چیزی، در یك نمونه سنجیده می شود.
”تئو. ای.وان دایك“ چهار جزء متمایز رویكرد به گفتمان را اینگونه برمی شمارد:
اول، تحلیل گفتمان یك پیام رسانه ای را به عنوان یك گفتمان تمام عیار مستقل بررسی می كند. تحلیل محتوا در پژوهش ارتباطات جمعی معمولا برای یافتن روابط (یا همبستگی ها) میان این و یا آن ویژگی – اغلب محتوا و گاهی سبك – پیام‌ها و ویژگی های فرستنده/ سخنگو یا خوانندگان انجام می گیرد.
گفتمان رسانه ای به عنوان شكلی از ”عمل اجتماعی“ كمتر مورد مطالعه قرار گرفته است و آشكار كردن ساختارهای ذاتی درهمه سطوح هدفی معقول محسوب می شود.
دوم اینكه، هدف تحلیل گفتمان عمدتا تشریح داده های كیفی است و نه داده های كمّی. البته معیارهای كمّی را می‌توان به خوبی بر تحلیلی، آشكار از نوع عمدتا بیشتر كیفی بنیان نهاد.
سوم اینكه، درحالی كه تحلیل محتوا عمدتا بر مبنای داده های قابل مشاهده و محاسبه‌پذیری چون واژه‌ها، عبارات، جمله‌ها مبتنی است، تحلیل گفتمان به ساختارهای معنا شناختی توجه دارد و فرض ها، ارتباط ها، دلالت‌ها و راهبردها را هم روشن می سازد. به دیگر سخن در تحلیل گفتمان به جای شمارش و مقادیر آماری با معناشناسی كاربردی متن سروكار داریم.
فنون پیشرفته‌تر تحلیل محتوا هم راجع به ساختارهای زبانی‌است و با بحث‌های زبانشناسی درآمیخته شده‌است. اما مطلقاً به آن نمی‌توان تحلیل گفتمان گفت چراکه تحلیل گفتمان افق‌های بسیار دورتری را دنبال می‌کند. اصولاً تحقیقات کیفی چنین است و تحلیل گفتمان هم به عنوان یکی از الگوهای تحلیل کیفی از این مشخصه بهره‌مند است.

● بررسی نمونه های عملی تحلیل گفتمان

۱ ) در فصلنامه رسانه شماره ۵۴ تابستان ۱۳۸۲ تحقیقی از سوی دكتر محمد مهدی فرقانی با عنوان "تحول گفتمان توسعه سیاسی در ایران" (از مشروطه تا خاتمی) منتشر شده است كه بر اساس روش "تحلیل گفتمان" صورت گرفته است.
محقق برای بررسی گفتمان حاكم در زمینه توسعه سیاسی، یك روزنامه كه نماینده گفتمان حاكمیت بوده است انتخاب و از میان سرمقاله های آن متن معرف، برگزیده شده و با استفاده از شیوه تحلیل گفتمان و الگوی تركیبی فركلاف و ون دایك، این متون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است تا یافته های آن بر مبنای تحلیل شرایط و بسترهای تاریخی، سیاسی و اجتماعی، تبیین شوند. این مقاله در پی آن است كه گفتمان مسلط توسعه سیاسی را در سرمقاله های روزنامه های هشت دوره مزبور، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد تا از خلال آن عناصر و ساخت گفتمان حاكم در هر دوره و در نهایت سیر تحول گفتمان توسعه سیاسی در یكصد سال اخیر را بازشناسی و معرفی كند.
۲) پایان نامه آقای اردشیر زابلی زاده در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مركزی به تحلیل گفتمان هفته نامه های استان كردستان پرداخته است. در این تحقیق به بررسی عملی و محتوایی متون سرمقاله های سه نشریه استان پرداخته شده است. بنابراین "جامعه آماری" این تحقیق عبارت بودند از: نشریات استانی آبیدر، سیروان، ئاسو در سال ۱۳۸۲ به صورت روش" نمونه گیری تصادفی ساده" و از بین ۵۰٪ مطالب نشریات فوق در این تحقیق استفاده شده است. "واحد تحلیل" مضامین و معنای مقالات و سرمقاله نشریه بوده است.
در" روش گردآوری اطلاعات"، دو روش تحلیل گفتمان مثل روش تحلیل محتوا، اطلاعات و داده ها موجودند و محقق صرفا سعی می كند بر اساس فرضیات و سوالات تحقیق، اطلاعات لازم را گردآوری نماید. در واقع نوعی ابزار غیر تصدیعی (غیر مزاحم) در اختیار محقق می باشد و محقق مجبور به گردآوری و جمع آوری اطلاعات نیست بلكه اطلاعات به صورت غیرمنسجم موجودند فقط نقش وی تنظیم و تنسیق اطلاعات بر اساس سوالات و فرضیات تحقیق بوده است. در روش تجزیه و تحلیل، سرمقاله ها و مقالاتی كه متناسب با فرضیات تحقیق بوده است.

● تحلیل گفتمان انتقادی

گفتمان انتقادی، بحث تحلیل گفتمان را یک سطح ارتقا می‌دهد. تحلیل گفتمان از نظر شمول معنایی در گستره ای فراتر از زبان شناسی اجتماعی و زبان شناسی انتقادی به همت متفكرانی چون ژاك دریدا، میشل پشو و میشل فوكو و به ویژه توسط اندیشمندانی چون ون دایك و نورمن فركلاف كه به طو مستقیم به این رشته اهتمام ورزیدند، وارد مطالعات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شد و شكل انتقادی به خود گرفت.
یعنی اگر تحلیل گفتمان را سطح توصیف بدانیم، آن را به سطح تفسیر و تبیین می‌رساند و ضمن توصیف و تفسیر متن، به این سؤال پاسخ می‌دهد که چرا از میان گزینه‌های ممکن زبانی باید این متن را انتخاب کرد و در طی یک واقعه مشخص چرا اشخاص از عبارات زبانی و دستوری خاصی استفاده می‌کنند. تحلیل گفتمان انتقادی این چراها را کمتر به نویسنده مرتبط می‌کند. بلکه بنگاه‌ها و مراکزی که این مجموعه را اداره می‌کنند و فرد هم جزئی از آن است، این متن را رقم می‌زند. در اصل می‌گوید تولید و فهم متن با عوامل بافت‌های کلان یعنی تاریخ، ایدئولوژی، جامعه، فرهنگ و قدرت مرتبط است.
از سوی دیگر نگاه انتقادی آن معطوف به سویه‌ای‌است که زبان را آینه شفافی می‌داند که مفاهیم و اندیشه‌ها را منتقل می‌کند. تحلیل گفتمان انتقادی بر این باور است که زبان بر خلاف این تعریف مثل آینه یا شیشه ماتی‌است که حقایق را در بسیاری موارد تحریف می‌کند.
فوکو معتقد بود که زبانشناسان تاکنون از ابزارهای زبانشناختی تشکیل متن صحبت کرده‌اند اما به خدمت گرفتن این ابزارها به طور کامل باعث می‌شود به لایه‌های معنایی دست یابیم اما لایه‌های معنایی دیگری هم در این متن هست که تاکنون از چشم آنها دور مانده‌است.
ااین نظر فوکو به رویکردی در درون تحلیل گفتمان با عنوان CDA، زبانشناسی گفتمان انتقادی یا تحلیل گفتمان انتقادی مطرح شد. فوکو معتقد بود هیچ متنی عاری از القائات ارزشی، روابط قدرت و مولفه‌های فرهنگی نیست. اگر قرار است متنی تفسیر بشود ما باید درصدد یافتن این لایه‌های معنایی نیز باشیم.
تحلیل گفتمان انتقادی معتقد است که رد پای تاریخ، جهان‌بینی، ارزش‌ها، مؤلفه‌های اجتماعی - فرهنگی، در جای جای زبان مشهود است.
کار تحلیل‌گر متن این است که ورای این معانی که تحلیل گفتمان متعارف می‌دهد، برود و این لایه‌های معنایی را نیز بگوید. یعنی کسی که در متون سیاسی و رسانه‌ای کار می‌کند، باید به خواننده این آگاهی را بدهد که چه متنی را می‌خواند و لایه‌های معنایی آنچه می‌خواند را بر او آشکار می‌کند.

منابع

۱.وان دایك، تئون.ای (۱۳۸۲)، مطالعاتی در تحلیل گفتمان: از دستور متن تا گفتمان كاوی انتقادی، گروه مترجمان، تهران: مركز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
۲. فرکلاف نورمن (۱۳۷۹)– " تحلیل انتقادی گفتمان" .گروه مترجمان. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها. بهرامپور ، شعبانعلی)
۳. بلیك رید و ادوین هارولدس (۱۳۷۸)، طبقه بندی مفاهیم در ارتباطات، مترجم مسعود اوحدی، تهران: انتشارات سروش
۴. اختیار، منصور (۱۳۴۸)، معنی شناسی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
۵. یار محمدی، لطف الله (۱۳۸۳)، گفتمان شناسی رایج و انتقادی، تهران: هرمس.
۶. صفوی، كورش (۱۳۸۲)، معنی شناسی كاربردی، تهران: انتشارات همشهری.
۷. وان دایك، تئون.ای (۱۳۷۸)، ”تحلیل گفتمان: پرورش و كاربست آن در ساختار خبر، مترجم: محمد رضا حسن زاده ‎‎‏‏‏، تهران :پژوهش معاونت سیاسی صدا و سیمای جمهوری اسلامی.“
۸. فرقانی، محمدمهدی. تحول گفتمان توسعه سیاسی در ایران (از مشروطه تا خاتمی).فصلنامه رسانه. شماره ۵۴ تابستان ۱۳۸۲
۹. آقاگل‌زاده ، فردوس (۱۳۸۵)، تحلیل گفتمان انتقادی. ناشر: انتشـارات علمی فرهنگی
۱۰. یحیایی ایله ای، احمد. وب سایت ارتباطات اجتماعی. http://www.yahyaee.com
۱۱. پایان نامه اردشیر زابلی زاده (۸۴-۸۳) در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مركزی :تحلیل گفتمان هفته نامه های استان كردستان.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط