نقد کتاب «شفاهی و مکتوب در نخستین سدههای اسلامی» روز شنبه ۲۴ آبان ماه با حضور دکتر احمد پاکتچی، عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق، دکتر نصرت نیلساز، عضو هيأت علمي دانشگاه تربيت مدرس و مترجم کتاب، دکتر مسعود صادقی، استاد گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و دکتر زهیر صیامیان، عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد.
این نشست با طرح این پرسش آغاز شد که خط عربی در صدر اسلام تا چه میزان میتوانست در انتقال معتبر علوم ایفای نقش کند؟ در ابتدای این نشست، دکتر صیامیان، عضو گروه جریانهای فکری و دبیر جلسه ضمن تأکید بر اهمیت کتاب «شفاهی و مکتوب» و نسبت آن با جریانهای فکری تاریخ اسلام گفت: مجموعهای که توسط انتشارات حکمت منتشر میشود و «شفاهی و مکتوب» یکی از آنهاست، از مهمترین مجموعههایی است که در حال انتشار در حوزه مطالعات اسلامي است.
شاید به ظاهر این بحثها، بحثهای فنی در حوزه مطالعات قرآنی و حدیثی باشد، اما به نظر ما یکی از مهمترین گرههای علمی را اینگونه مطالعات باز میکنند. این مباحث در ایران با ترجمه آثار گلدتسیهر و نولدکه آغاز شد و تا امروز، سنت مطالعاتی حدیثپژوهی اسلامی به صورت کژتابانه دنبال شده و متأسفانه تاكنون به خوبي شناخته نشده است. اثر حاضر برآمده از سنت مطالعاتي اسلام شناسي غربي است كه از ۱۲۰ سال پيش تاكنون به اين دغدغه مهم ميپردازد كه وثاقت و اعتبارمندي احاديث مرتبط با صدر اسلام، بر اساس ذات شفاهي يا مكتوب بودن نقل حديث، تا چه حدي ست؟
بزرگترین فرآورده فرهنگ اسلامی در عرصه تمدنهای خاورمیانهای باستاني، توليد نظامي منسجم و مبتني بر احاديث، به نام «فقه اسلامي» است، حتی هنر و معماری هم متأثر از حدیث است، که چه اموری شرعی و چه اموری غیرشرعی است. بنابراین بحث اعتبار و وثاقت حدیث بسیار مهم است. عجين بودن عقيده و سياست در سنت متقدم اسلامي، باعث ميشد كه هر نوع تبیينی از وثاقت، صدق و كذب احادیث ارائه شود، در فكر ديني، سياسي، فقهي و تاريخي صاحبان آن نيز تأثير بگذارد.
نقل روایات اسلامی: شفاهی یا مکتوب؟
دکتر نصرت نیلساز مترجم کتاب، در ادامه این نشست، درباره انگیزه اصلی ترجمه این کتاب گفت: انگیزه اصلی من بحثی در رساله دکتریام بود با عنوان آرا و اندیشههای خاورشناسان درباره آثار تفسیری منسوب به ابن عباس. یکی از دلایل تردید خاورشناسان درباره وثاقت روایات اسلامی (شامل حدیث، مسائل فقهی، کلامی، ادبی و ...) این است که دوره نقل شفاهی بسیار طولانی بوده است. نخستین کسی که این موضوع را مطرح کرد، گلدتسيهر بود، پس از او درباره ماهیت روایات اسلامی پژوهشهایی توسط مسلمانان و خاورشناسان انجام شد که نقل روایات اسلامی، شفاهی بوده است یا مکتوب؟ از جمله این افراد میتوان به هارالد موتسكي در مقالهاش «تاريخ گذاري حديث اسلامي»، فؤاد سزگین در کتاب تاریخ نگارشهای عربی، خانم نبیه عبود در پاپیروسهای عربی، و مصطفی اعظمی اشاره کرد. شولر نیز وارد این مبحث شده و معتقد است که ما دو روند جداگانه در سنت اسلامی نداریم، که یکی مکتوب باشد و دیگری شفاهی، بلکه این دو موازی هم بودهاند.بعد از دفاع پایاننامهام، این کتاب شولر را به زبان انگلیسی دیدم و تصمیم به ترجمه آن گرفتم. اصل کتاب به زبان انگلیسی شامل شش مقاله است که من دو مقاله را حذف کردهام، چرا كه با دغدغههاي من به عنوان پژوهشگر علوم قرآن ارتباطي نداشت. دو مقاله حذف شده یکی oral poetry and Arabic literature شعر شفاهی و ادبیات عربی است، این مقاله مروری است بر کتاب تس وتلر با عنوان The oral tradition of classical Arabic poetry در این مقاله شولر پس از ارائه گزارشی از کتاب تس وتلر، به نظریه پَري(Pary) درباره تدوین با صورتبندی شفاهی درباره شعر کلاسیک عربی، پرداخته و به ارتباط تدوین با صورتبندی شفاهی اشاره كرده است. مقاله دیگر Who is the author of kitāb al-'Aiyn است. در این مقاله، شولر معتقد است مبدع کتاب العین خلیل ابن احمد بوده، اما لیث مدون اصلی کتاب بوده است.
مستشرقین شکاک و سنتگرا
صیامیان در بخش دیگری از سخنانش گفت در میان مستشرقین دو دیدگاه وجود دارد: یک عده به روایتهای اسلامی شکاکند و آنها را معتبر نمیدانند، مگر غیرش ثابت شود و برعکس کسانی هستند که معتقدند هیچ دلیلی بر عدم اعتبار روایات اسلامی وجود ندارد، مگر اینکه عکسش ثابت شود. مهمترین نمایندگان دسته اول کسانی مثل گلدتسيهر، شاخت، كرونه و کوک هستند که بر بعد شفاهی بودن روایات اسلامی تأکید دارند تا حدی که گلدتسيهر معتقد است غالب روایات اسلامی، بازتابی از منازعات فرقهای قرن دوم و سوم هستند و مهمترین نمایندگان طیف دوم کسانی مثل سزگین، عبود و موتسکی که معتقدند در آثار باقیمانده از قرن دوم به بعد ارجاعات بیشماری در مورد انواع کتابت داریم و مدلهای مختلف چگونگی آموزش که در املاء و سماع یا هر مدلی که نشان میدهد اگر این میراث باقی مانده، به این دلیل بوده است که مسلمانان با کتابت آشنا بودهاند.در بین این دو طیف، شولر معتقد است: «نقل شفاهی و مکتوب دو روند کاملا جدا از هم نبوده، بلکه دو شیوه مکمل یکدیگر بودهاند، از این رو مناقشات پژوهشگران در اثبات غلبه یکی از این دو، ناشی از بیتوجهی آنها به شیوههای خاص نظام آموزش، و یادگیری در نخستین سدههای اسلامی است که در صورت توجه به آن دیگر لازم نیست مانند طرفداران نقل شفاهی ارجاعات مکرر را به کتب، دفاتر، صحف یا قراطیس که عالمان نوشته یا از آنها استفاده کردهاند، تأویل کنیم یا ندید بگیریم، همچنان که لازم نیست مانند طرفداران نقل مکتوب، به دنبال توضیحاتی برای اصطلاحاتی در سند بگردیم که منجر به نقل شفاهی است و در اسناد جز در موارد استثنایی به نام کتابها ارجاع داده نمیشده است».
در اندیشه برخی از غربیان وثاقت و کتابت مساوی یکدیگرند و شولر مخالف این نظریه است
سخنران بعدی این نشست، دکتر مسعود صادقی بود. صادقی در ابتدای سخنانش گفت: قرار است من در این نشست بیشتر در باب ترجمه صحبت کنم، اما در ابتدا به چند مفهوم کلی اشاره میکنم. در ابتدا لازم است به این نکته اشاره کنم که مفهوم تاریخ در غرب با پیدایش نوشتار و خط به وجود آمده، و تقسیمبندی به تاریخ و ماقبل تاریخ، مبتنی بر پیدایش خط و امکان و توان ثبت وقایع در قالب نوشتار است، از همین رو در پیشزمینه ذهن پژوهشگران غربی، وثاقت و کتابت با یکدیگر گره خوردهاند.
پژوهشگران غربی وقتی به مطالعات اسلامی روی میآورند و به ویژه وقتی صدر اسلام را بررسی میکنند، که دوره نقل شفاهی قلمداد میشود و با فقدان منابع مکتوب مواجه میشوند و دوره نقل مکتوب با تاریخگذاریهای متفاوت بعد از حدود سال ۱۵۰ تا ۲۰۰ آغاز میشود، این نبودن نوشتار را با عدم وثاقت و اعتبار پیوند میدهند. نکته قابل توجه در نظریه شولر این است که وی متوجه این مفروض محققان غربی هست که وثاقت و اعتبار روایات صدر اسلام را به خاطر شفاهی بودن مورد تردید قرار میدهند و بین مکتوب بودن و موثق بودن و در عین حال شفاهی بودن و ناموثق بودن پیوند برقرار میکنند.
هم کسانی که در باره نقل شفاهی صحبت میکنند، مثل گلدتسيهر، شاخت و دیگران، و میان وثاقت و کتابت ارتباط مستقیم میبینند و هم کسانی که مخالف این دیدگاه هستند مثل اعظمی، یا عبود و سزگین و دیگران، که معتقدند نقل مکتوب از همان ابتدا وجود داشته و ما دوره نقل شفاهی طولانی نداشتهایم، و به دنبال اثبات وجود کتابت در این دوره هستند، هر دو این پیش فرض را دارند که شفاهی بودن مساوی با عدم وثاقت است.
اما شولر معتقد است باید مسأله وثاقت را از نقل شفاهی و مکتوب جدا کرد و اینها را مساوی هم قلمداد نکرد، منتها نظریهای که در این کتاب ارائه میکند، اجزا، عناصر و مؤلفههایی دارد که همه در پژوهشهایی که خودش و یا محققان دیگر در حوزههای گوناگون کردهاند، در کنار هم قرار میدهد و از این نظریه استفاده میکند.
توان خط عربی در انتقال مفاهیم
این استاد دانشگاه ادامه داد: از جمله این مؤلفهها که خود شولر هم به آنها اشاره میکند خط عربی است. در ابتدای اسلام و دو سه قرن اول، چقدر این خط توان و امکان این را داشت که بخواهد در انتقال موثق و معتبر علوم نقش ایفا کند. خط عربی به تدریج از حدود قرون سوم و چهارم، با تحول آن و اضافه شدن نقطه و اعراب، خیلی دیرهنگام توان و امکان انتقال کتبی را به شکل موثق و معتبر پیدا کرد. شولر در جستجوی عواملی که در پیدایش و تأکید بر نقل شفاهی و مکتوب پیش گرفت، هم به تحولات درونی جهان اسلام توجه کرد، و هم به عوامل بیرونی که نقش داشتند.نتیجه اینکه:
اولا- شولر این پیوند بین وثاقت و کتابت را از بین میبرد و لزوما پیوندی بین این دو برقرار نمیکند.ثانیا- به وجود آمدن دو شکل نقل شفاهی و مکتوب را حاصل تحولاتی میداند که هم عوامل درونی و هم عوامل بیرونی در شکلگیری آنها دخالت داشتهاند. از یک سو بحث نقل شعر و تأکید بر اینکه نقل شعر، نقل شفاهی بوده و از سوی دیگر نقل ثبت اسناد و کتابت اسناد که به دلیل اهمیت اصل این اسناد، عقود و قراردادها، به صورت نوشتاری تهیه میشدند. این دو شکل پیش از اسلام وجود داشته، و با همین دو جنبه، بعدها شکلگیری قرآن و نقل حدیث را هم میسنجد که کدام یک از اینها بیشتر تأکید روی لفظ داشتند و ثبت آنها به سمت نقل مکتوب رفته و کدام یک تنها انتقال مفهوم را مد نظر داشته و به صورت شفاهی نقل شده و بعدها مکتوب شده است.
صادقی ادامه داد: شولر عوامل بیرونی را هم دخالت میدهد که از جمله آنها میتوان به سنت و نظام توثیق در یهودیت اشاره کرد. وی تاثیر یهودیت را بر جهان اسلام در واکنش سلبی مسلمانان برای اینکه خودشان را شبیه آنان ندانند، میبیند و پیدایش منابع مکتوب دیگر در کنار تورات نزد اهل کتاب را عاملی میبیند در امتناع مسلمانان در کتابت حدیث. از سوی دیگر، مسلمان شدن عدهای از عالمان یهودی و آشنایی آنها با نظام توثیق در روایات شفاهی، تأثیر آنها را در این جنبه نشان میدهد. در تحولاتی که شولر برای شکلگیری سنت شفاهی و مکتوب در جهان اسلام برمی شمرد، این عوامل درونی و بیرونی همه با هم دخالت دارند و این مقالات به طور جداگانه در ارائه توضیح این عوامل درونی و بیرونی نقش دارند.
آنچه که من میخواهم مبنای نقد ترجمه قرار دهم این است که حذف دو مقاله از این مجموعه، تا حدی این دیدگاه را که خطوط کلی آن در دو مقاله ابتدایی ترسیم شده و در مقالات بعدی قرار است تفسیر شوند، ناقص میکند. شولر بحثی درباره شعر و انتقال شعر دارد. او بر مبنای نظریاتی که از غربیان چون هومر و امثال او میگیرد، سعی در فهم این موضوع دارد که شکلگیری علوم اسلامی و انتقال آنها چه مقدار از شعر عربی تأثیر پذیرفتهاند و چه تأثیراتی بر آن گذاشتهاند. علاوه بر این در مقالهای که درباره نویسنده کتاب العین دارد، این بحث را مطرح کرده که در جهان اسلام بین نویسنده و راوی هیچ تمایزی گذاشته نمیشد و به این لحاظ دشوار است که مشخص کنیم فلان شخص، نویسنده کتاب است یا روایت کننده آن. این مسأله را در مقالات ابتدایی مطرح میکند و در مقاله آخر که درباره نویسنده کتاب العین نوشته، بسط بیشتری میدهد و به نظر من آوردن آن دو مقاله که یکی در مورد شعر هست و دیگری در مورد نویسنده العین، به فهم بهتر نظریات شولر کمک میکرد.
گذشته یک کشور بیگانه است
متاسفانه این ترجمه، ترجمهای است از زبان واسطه، و ویراستار این کتاب به زبان انگلیسی جیمز مونتگومری، مقاله بسیار خوبی در مورد این کتاب نوشته که از آنجایی که مبنا ترجمه انگلیسی کتاب بوده، اگر آن مقاله هم در ابتدای کتاب میآمد، کمک زیادی به خواننده میکرد. مونتگومری در این مقدمه صحبت خود را با یک نقل بسیار مشهور آغاز میکند که: «گذشته یک کشور بیگانه است و ما وقتی با گذشته مواجه میشویم، باید حواسمان باشد که با کشور بیگانهای روبرو هستیم که خیلی چیزها برای ما ناشناخته است. البته تأکید میکند ممکن است همه چیز هم بیگانه نباشد و برخی چیزها برای ما آشنا به نظر برسد و همین آشنا بودن ممکن است رهزن و گمراه کننده باشد.» آوردن این مقدمه انگلیسی هم در ترجمه میتوانست بسیار راهگشا باشد.ترجمه انصافا ترجمه بسیار خوبی است و میتوان کاملا به آن اعتماد کرد. نثر پخته و نوشته روان است، اشکالات آن بسیار جزئی است، برخی تعابیر بیگانه و غریب به ترجمه راه یافته که البته تعداد آن بسیار اندک است، که از آن جمله میتوان به اصطلاح «فراز» اشاره کرد كه برگرفته از كلمه «Phrase» است و يا در یکی دو مورد وحدت اصطلاح وجود ندارد که به برخی از آنها اشاره میکنم، به طور مثال شولر در بحث علل اجتماعی پیدایش مکتوبات تعبیری دارد تحت عنوان court impulse که در جایی در مقدمه ترجمه شده: «انگیزش دستگاه خلافت» و در جایی دیگر به صورت «جنبش حکومتی» ترجمه شده است که به نظر من جنبش حکومتی تعبیر درستی نیست. مورد دیگری که وجود دارد این است که بعضی جاها ساختار زبان انگلیسی در ترجمه فارسی وارد شده، یک نمونه آن این است: «امتناع از و رد کتابت حدیث» که ساختار انگلیسی است و بهتر است در فارسی به صورت «امتناع از کتابت حدیث و رد آن» آورده میشد که البته این موارد بسیار جزئی است.
سنت شفاهی: میراثی از دوره جاهلیت
دکتر احمد پاکتچی پيش از آغاز بحث به نوع خوانش صحيح نام نگارنده اصلي كتاب اشاره كرد و با ذكر اين نكته كه دو حرف oe در نام وي جايگزين Ö در رسم الخط قديمي آلماني است، تأكيد كرد كه بايد نام وي را در رسم الخط فارسي بدون همزه و به صورت «شولر» ضبط و ثبت نمود. وی با اشاره به علایق مطالعاتی شولر گفت: گرگور شولر طبق سنت آلمانی در دو رشته ادامه تحصیل داده است: رشته مطالعات اسلامی و دیگری مطالعات زبانهای سامی. به عبارت ديگر ردپاي مطالعات سامي و زبانشناسي سامي را ميتوان در ميان سطور آثار شولر ديد. حضور شولر در یک پروژه آلمانی با عنوان Abu-Nuwās project درباره شعر عربی، نشاندهنده علاقه وی به شعر عربی است، و همچنین شرکت وی در چند پروژه مربوط به نسخههای خطی نشاندهنده علاقه وی به این حوزه است.در سال ۱۹۹۶ کاری از شولر به زبان آلمانی و در برلين منتشر شده که ترجمه تحت اللفظی آن از آلماني «کاراکتر و اعتبار روایتهای اسلامی درباره حضرت محمد (ص)» است. این کتاب پنج سال بعد با عنوان «زندگینامه حضرت: ماهیت و اعتبار» به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. شولر در این کتاب، همه چیز را درباره خودش توضیح داده است. به نظر من آنچه شولر را به یک مستشرق قابل احترام بدل میکند این است که شولر به دو نکته آگاه است. نخست اینکه: بر خلاف بسیاری از مستشرقین که از متُد (روش) استفاده میکنند، اما هیچ چیز درباره روح حاكم بر متُد (روش) نمیدانند، شولر به خوبی از متُد (روش) استفاده میکند، او مبانی نظری متُد(روش) را مطرح میکند و چالشهايي از جنس فلسفه علم تاریخ را مطرح مي كند. دیگر اینکه شولر جایگاه خود را میداند، او یک تیپولوژی از نظر طرز فکر در میان مستشرقین تعریف میکند و جای خود را در میان آنان مشخص میکند. در این تقسیمبندی رسما میگوید من در بین مستشرقین جزو سنتگرايان(Traditionalist) هستم و نه جزو شکاکان(Skeptic). سنتگراهایی که صحت روایات اسلامی را فیالجمله( نه بالجمله) میپذیرند و میگوید رویکرد من نقد سنت است. او از همسان انگاري روشش با موتسكي و يونبُل چندان موافق نيست و معتقدست روش او نقد سنت حديثي(Tradition critical approach) است اظهار نظرهایی که در مورد خودش میکند خیلی منصفانه است. همین موضوع باعث اهمیت کتاب زندگی پیامبر شولر از نظر مبانی روشی شولر میشود.
نکته دیگر اینکه شولر شروع به تشکیل دادن زنجیرههای روایی، و شناسایی زنجیرههای روایی میکند، به خصوص زنجیرههای روایی مدنی و به خصوص روی زنجیره ابناسحاق، زهری، عروة بن زبیر تمرکز میکند و آنجا جوهره کار را نشان میدهد. اين جوهره اصلي روشي است كه او و موتسكي با آن به تحليل سنت حديثي مي پردازد و نام آنرا Isnad+Matn نهاده اند.
شولر در حدود سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ در دانشگاه سوربون مشغول تدریس بود و این مجموعه مقالات، همان درس گفتارهاست که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد. در آنجا شولر برای اولین بار نظرات خود درباره نقل شفاهی و مکتوب را منتشر کرد. عنوان این کتاب به زبان فرانسه بسیار گویاتر از ترجمه: «نوشتار و انتقال در صدر اسلام»، اما عنوان آن در زبان انگلیسی بسیار نامفهوم و در واقع یک ترجمه تخیلی است: «پیدایش ادبیات در اسلام».
شولر در مقاله اول بر مبحث «شفاهی و مکتوب» تأکید میکند و بعدها همین عنوان را روی کتاب نیز میگذارد. وی در آنجا درباره جاهلیت و اسلام متقدم سخن میگوید و تأکید میکند که اولا سنت شفاهی میراثی است از دوره جاهلیت و ثانیا این سنت به قوت در دوره اسلامی ادامه پیدا کرده است. او قصد دارد این نظریه را مطرح کند که اساسا انتقال معرفت و دانایی در اسلام متقدم، متکی بر شفاهیت بوده و نه کتابت، و در مورد روایات مربوط به پیامبر نیز همینگونه است. بحث دیگری که مطرح میکند در مورد نشر است، البته به معنای سنتی آن. از یک نظریه مربوط به ادبیات شفاهی پَری استفاده میکند و میخواهد این تئوری را مطرح کند که اساساً ادبیات عرب بر اساس شعر شفاهی شکل گرفته، بر خلاف ادبیات لاتین اروپا که خود literature از Liter به معنای حرف نوشتاری گرفته شده است و کتابت در آنجا محوریت دارد از اين منظر بر شفهيت سنت و شعر در فرهنگ عربي اسلامي تأكيد ميكند.
این دینشناس افزود: شولر در ادامه تلمود یا تورات شفاهی را با حدیث مقایسه میکند و بحثهایی که دیگر مستشرقین مطرح کرده بودند، یک بار دیگر زنده میکند. در مجموع شولر را باید از یک سو ادامه سنت حدیث پژوهی صد و اندی ساله در فضای غرب به شمار آورد كه تلاش كرده ديدگاه هاي قدما را اندكي پيش ببرد.، از سوی دیگر به این نکته توجه داشت که نگاه وی نسبت به گذشتگانش علمیتر است و آنان را به نقد کشیده است.
نقدهای نهگانه بر شولر
دکتر پاکتچی در بخش دیگری از سخنانش گفت: با وجودی که ارزش و احترام زیادی برای کار علمی شولر قائلم، در این بخش میخواهم نظرات و آراء وي را به نقد بکشم. من نه نقد به شولر وارد میدانم که به شرح زیر است:
۱- به نظر من یکی از مشکلاتی که در این کتاب و آثار دیگر شولر دیده میشود، باور کردن برخی اسطورههای روایی است. اسطورههایی که در روایات ما آمده و بعضا مستشرقین اینها را باور کردهاند و شولر نیز جزو این دسته از مستشرقین است، از جمله اسطوره منع خلیفه دوم از کتابت حدیث و اسطوره دستور عمر بن عبدالعزیز به رفع منع. که در جاهای مختلف این اسطورهها را نقل میکند، در حالی که طی دو دهه گذشته هم در جهان اسلام و هم در میان مستشرقین نقدهای جدی به این موضوع مطرح شده است.
۲- نقد دوم من به وی به نوعی زیرمجموعه اسطورههای روایی است، و آن باور کردن به محوریت انتقال شفاهی به مثابه یک ارزش است. در واقع شولر طوری توصیف میکند که گویی در بین مسلمین، انتقال شفاهی به مثابه یک ارزش تلقی میشود، این در حالی است که خود این موضوع یک اسطوره روایی است.
۳- با اینکه ایشان در مجموع دانشمند منصفی محسوب میشود، در بعضی جاها تحت تأثیر اسطوره یهودمحوری قرار گرفته است، از جمله مطلبی که آقای دکتر صادقی هم اشاره کردند در مورد مسلمان شدن عدهای از علمای یهود و اهمیت وثاقت سنجی روایات اسلامی برای آنها که در همین راستا به این سمت رفتند که شیوههای توثیقی که یهود برای توثیق سنت شفاهی از آن استفاده میکرد، را در حوزه جهان اسلام نیز پیاده سازی کنند. این در حالی است که این مقدار وسواس از جانب یهود، درباره سنت شفاهیشان در هیچ جا به اثبات نرسیده و اساسا سنت شفاهی یهود که فرد اجلای آن مجموعه تلمود است، اعم از تلمود بابلی یا تلمود اورشلیمی، اساساً فاقد بخشهای شبیه به اسناد هست، که امکان وثاقت سنجی را برای کسی فراهم نماید. به نظر میرسد این اصرار خارج شدن از دایره معمول کار علمی هست.
۴- در همین راستا، یکی از جلوههای دیگر یهود محوری، احیای این باور است که حدیث ارتباط مستقیمی با تورات شفاهی در یهود دارد. جالب اینجاست که قبل از شولر، بسیاری از مستشرقین از جمله گلدتسيهر بر این نکته تصریح کردهاند که خیلی نمیتوان تورات شفاهی را با حدیث مقایسه کرد، اما شولر همچنان این اندیشه را احیا کرده است. به نظر من تفاوتهای زیادی بین تلمود و حدیث وجود دارد:
الف- تفاوت در باور ایدئولوژیک در فضای درون دینی: باور ایدئولوژیک در میان یهود در مورد تلمود، بسیار با باور ایدئولوژیک مسلمانان در مورد حدیث متفاوت است.
ب- دور بودن تلمود از بافت تاریخی، در مقایسه با بافت تاریخی نسبی در احادیث: تلمود طوری نوشته شده که مطلقاً فاقد زمان است، در حالی که در روایات اسلامی، در خیلی موارد بافت تاریخی وجود دارد و حداقل اصراری بر حذف بافت تاریخی دیده نمیشود.
ج- سامان یافتگی شدید در تلمود: تلمود از تعدادی ابواب، سدار، سِفر تشکیل شده است و کاملاً حالت موضوعی و سیستماتیک دارد، در حالی که احادیث در اسلام، مجموعهای از روایات جداگانه است که مؤلفین امثال بخاری در اهل سنت و کلینی در شیعه هستند که اینها را به صورت یک کتاب درآوردهاند.
د- فقدان اسناد در تلمود و وجود اسناد در احادیث اسلامی.
هـ- در اسلام احادیث پرشمار موازی داریم، یک حدیث به صورت موازی با سندهای مختلف نقل شده و بسیار دیده میشود که نقل به معنا میشود، حتی دیده میشود که در قالبهای مکرر تکرار میشود، در حالی که در تلمود چنین چیزی مطلقاً دیده نمیشود.
۵- نقد پنجم من به شولر بیتوجهی به برخی ویژگیهای زبان شناختی به خصوص با توجه به گسترش مباحث زبان شناسی طی دو سه دهه اخیر است، شولر باید بیشتر به این مباحث توجه میکرد، در حالی که او همچنان به عنوان یک Codiologist یا نسخهشناس با مباحث روبرو میشود و به ویژگیهای زبانشناختی توجه ندارد. این در حالی است که از صد و پنجاه سال پیش، استفاده از ویژگیهای زبان شناختی در این مباحث رسم شده و از وی نیز انتظار میرفت به این مسائل توجه میکرد. از جمله وقتی در مورد زبان مکتوب و زبان شفاهی صحبت میکند، مبنای نظر او این است آنچه که مکتوب فرض شده و آنچه که شفاهی فرض شده است. اما زبان مکتوب و زبان شفاهی یک سری شاخصههای زبان شناختی دارد، یعنی ما از طریق مطالعات زبان شناختی میتوانیم تشخیص دهیم که متنی که ادعا میشود شفاهی بوده، در اصل کتبی است یا متنی که ادعا میشود کتبی بوده، در اصل شفاهی است، اما مطلقا چنین چیزی در آثار شولر دیده نمیشود.
شولر برخی مباحث دقیق در مورد قرائات و مکتوبات صدر اول را مطرح میکند، اما به این موضوع بیتوجه است که برخی قرائات اصولاً نمیتوانند بر اساس تنوع گوشمحور (استماع) باشند، تنوع چشم محور (معاينه) است. برخی از متقدمین ما، مانند ابواحمد عسگری با کتاب بسیار مهمش با عنوان «تصحیفات المحدثین» کار تخصصی کردهاند در مورد اینکه چطور ممکن است نوشتار موجب تبدل در حدیث باشد، و افراد را مورد نقد قرار میدهد که از روی نوشته میخوانند، و غلط میخوانند. اینجا انتقال از طریق نوشته صورت میگیرد و نه از طریق شنیده، اما چنین چیزی مطلقاً در آثار شولر دیده نمیشود.
۶- یکی از مباحثی که شولر در نوشتار به آن توجه کرده و جای مدح دارد این است که او تحولات جدید خطوط عربی رایج در قرن اول و دوم دیده، و از این نظر به روز است، ولی مشکل او این است که وقتی خطوط عربی قرن اول و دوم را بررسی میکند، بیشتر مجذوب فیزیک خط شده، و احساس میکند که موضوع تمام شده است. در حالی که فراتر از فیزیک خط، سنتهای درست نگاری است، مثل اینکه یک سنتی وجود دارد که بعد از «و» جمع مذکر در افعال یک «الف» زائده، اضافه میشود. یا بعد از عمرو، یک «واو» زائد اضافه شود و تعداد زیادی سنتهایی از این دست. این سنتها هیچ ارتباطی با شفهیت ندارد و دقیقاً به کتابت ارتباط دارد، و با پیگیری اینها میتوان فهمید انتقال مطالب از صدر اسلام، چقدر شفاهی و چه میزان کتبی است، و اهمیت این سنتهای کتابت، به مراتب بیشتر از فیزیک خط است و انتظار میرفت که شولر به این موضوع بپردازد، اما چنین چیزی مشاهده نمیشود.
۷- ما امروزه در حوزه مطالعات ادبی مسائلی را داریم، یکی بحث روایتنگاری، مثلاً اینکه وقتی کسی میخواهد داستانی را روی کاغذ بیاورد، چگونه این کار را میکند، گفتن روایت با نوشتن آن بسیار متفاوت است، بعضی از الگوها و کلیشهها، کلیشههایی هستند که در نگارش مورد استفاده قرار میگیرند، بالعکس برخی کلیشهها در گفتار مورد استفاده قرار میگیرند. لذا در بحث روایات که ما با مسأله روایتگری مواجه میشویم، با نگاه کردن به یک روایت و ویژگیهای آن، میتوانیم متوجه شویم سبک اولیه هر روایت یک روایت کتبی بوده یا شفاهی. در مبحث سبک تألیف، باید گفت اختراع یک سبک تألیف کار بسیار مشکلی است و این موضوع که سبک تألیف از چه زمانی آغاز شده، میتواند تأثیر بسیار زیادی در بحث رواییت و شفاهی یا مکتوب بودن روایت داشته باشد و اگر شولر یک دهم زمانی را که برای کتاب العین خلیل بن احمد گذاشته، برای «الادب الصغیر و الادب الکبیر» ابن مقفع میگذاشت، بسیاری از معماهایش حل میشد. بهرحال توجه به اینکه سبک تألیف از چه زمانی آغاز شده، تأثیر بسیار زیادی در بحث شفهیت و مکتوب بودن ادبیات خواهد داشت.
۸- با وجود اینکه شولر به مباحث فرهنگی بیتوجه نیست، اما برخی نظریههای فرهنگی بسیار کلیدی در مبحث شفاهی و مکتوب بودن را نادیده گرفته است، مثل دیدگاه جابری و پیشینیانش چون طه حسین در مورد اینکه سنتگرایی عربی چه نوع سنتگرایی است، و آیا این سنتگرایی اقتضای تکیه بر شفاهی بودن را دارد یا اقتضای تکیه بر مکتوب بودن را، و چرا مثلاً در قرآن وقتی مشرکین میخواهند سنت را به گذشته برگردانند، تعبیری مثل «اساطیر الاولین» یا «ان هذا الا سحر یؤثر» به کار میبرند و اینکه متون سحری معمولاً مکتوب بودند و شفاهی نبودند و باید بررسی کرد که آیا فرهنگ عرب، در همه ابعادش شفاهی بوده یا باید آن را تیپولوژی کرد و به دو دسته شفاهی و مکتوب تقسیم نمود؟
۹- به نظر من اشتباهی که شولر مانند بسیاری از دیگر مستشرقین مرتکب شده عرب فرض کردن همه روات حدیث است، در حالی که همه کسانی که حدیث نقل میکنند، عرب نبودهاند، متأسفانه عرب فرض کردن همه کسانی که کاری به زبان عربی انجام دادهاند، محققین را دچار اشتباه میکند. بسیاری از این روات ایرانیاند، بسیاری نیز مصری و شامیاند و آنها را نمیتوان ادامه عرب جاهلی حجاز دانست و ما اگر بخواهیم درباره شفاهی و مکتوب بودن حدیث صحبت کنیم، باید به چندفرهنگی عرب آن عصر توجه کنیم.
/ج