امام رضا (ع) و گفتمان امامت (2)

درباره تحليل گفتمان، روش هاي گوناگوني تاکنون ارائه شده است. روش ون دايک (1389)، روش فرکلاف (1379) و روش لاکلاو و موفه ( Laclau, and Mouffe, ‎ 1985) از مهم ترين اين روش ها هستند. هر يک از اين روش
چهارشنبه، 10 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امام رضا (ع) و گفتمان امامت (2)
 امام رضا (ع) و گفتمان امامت [2]

 

نويسنده: حسن بشير




 

نگاهي به روش «پدام»

درباره تحليل گفتمان، روش هاي گوناگوني تاکنون ارائه شده است. روش ون دايک (1389)، روش فرکلاف (1379) و روش لاکلاو و موفه ( Laclau, and Mouffe, ‎ 1985) از مهم ترين اين روش ها هستند. هر يک از اين روش ها رويکردي خاص براي خود دارد منتهي نوعي ابهام در شيوه عمل در آنها وجود دارد و به تعبير ديگر نمي توانند نوعي از عينيت را بازنمايي کنند.
روشي که در اينجا براي تحليل پيشنهاد مي شود، روش تحليل به شيوه پدام PDAM (روش عملياتي تحليل گفتمان) مي باشد.
روش پدام از سه مرحله کلان توصيف، تفسير و تبيين و پنج سطح تحليل که عبارتند از سطح - سطح، سطح - عمق، عمق سطح، عميق و عميق تر تشکيل شده است (نمودار شماره: 1) (بشير، 1391 ش / الف، ص 11).
امام رضا (ع) و گفتمان امامت (2)
** نمودار شماره [1]: سطوح مختلف تحليل گفتماني طبق روش پدام ( PDAM )
سه سطح اول در حقيقت نوعي از توصيف است اما اين توصيف، با تکيه به اصل متن، معناهاي هژمونيک و ضمني متن با انتخاب جملات همسو با هدف تحليل، کشف رابطه ميان معناهاي مشترک در جملات همگرا در متن و نهايتاً قرائت معناهاي جملات همسو در متن با ساير معناهاي مستخرج از جملات ديگر متن، به طور کلي، صورت مي گيرد. اين مرحله حرکت در داخل متن از سه جهت: متن هدفدار، متن همسو و متن مورد تحليل است.

مراحل تحليل با روش پدام

اول: مرحله توصيف

در اينجا با سه سطح از تحليل رو به رو هستيم. اين سه سطح اولين حرکت تحليل گر براي دست يابي به معناي نهايي متن مي باشد. اين مرحل شامل سه سطح است:
(1) سطح - سطح: مقصود از سطح - سطح قرائت متن با رويکرد معناي آشکار، تحت اللفظي و هژمونيک است. در اينجا قرائت متن نبايد يک قرائت گزينشي باشد، اگر چه پس از قرائت کل متن، انتخاب متن هدفدار يکي از مهم ترين مراحل آن به شمار مي آيد. به عبارت ديگر تحليل گر در آغاز بايد متن را به طور کامل و بدون هيچگونه سوگيري يا گزينش مورد توجه قرار دهد. سپس در همين مرجله نيز بايد انتخاب متون هدفدار با توجه به کليت متن صورت گيرد. بنابراين در اين مرحله بايد دو کار اصلي صورت گيرد: 1. قرائت کل متن و ايجاد شناخت ذهني کافي براي تماميت متن؛ 2. گزينش متون هدفدار براي تحليل هاي بعدي که رابطه مشخصي را ميان معنا و هدف تحليل ايجاد نمايند. در اينجاست که مي توان گفت هر تحليل گر مي تواند در گزينش متون هدفدار با تحليل گر ديگر متفاوت باشد. منشأ اين تفاوت اساساً بستگي به هدف تحليل دارد. اين سطح از تحليل به نام «برداشت از اصل متن» نامگذاري شده است. برداشت از اصل متن به معناي گزينش متون هدفدار براي تأمين رابطه معنا و هدف است.
(2) سطح - عمق: مقصود از سطح - عمق، کشف معناهاي فراتر از معناهاي تحت اللفظي متون گزينشي است. اين سطح از تحليل به نام «جهت گيري و گرايش متن» نامگذاري شده است. متون گزينشي در حقيقت همان «جملات» يا «گزاره هايي» هستند که از متن کلي مورد تحليل انتخاب مي شوند. در اين سطح، امکانات معنايي متن گزينشي، بدون توجه نهايي به معناهاي ساير متون موجود در متن سنجيده و نوشته مي شوند. به عبارت ديگر خروج از معناي تحت اللفظي در اين سطح و درج معناي ضمني اوليه بايد در راستاي هدف تحقيق باشد.
(3) عمق - سطح: مقصود از عمق - سطح، کشف معناها ممکن متن گزينشي با توجه به ساير جملات موجود در متن اصلي است. اين رابطه معنايي فراتر از متون گزينش شده براي تحليل است و بايد شامل کليه متن شود. به عبارت ديگر اگر در سطح - سطح گزينش متون براساس هدف تحقيق صورت مي گيرد و در مرحله سطح - عمق نوعي از گزينش معنايي ضمني در راستاي هدف تحقيق براي متن انتخاب شده انجام مي شود، در سطح عمق - سطح اين معناي به دست آمده بايد با کل معناهاي ضمني متن، مورد مقايسه قرار گرفته و معناي به دست آمده جديد مورد توجه قرار گيرد. اين سطح از تحليل به نام «تحليل توجيهي با توجه به ساير گرايش هاي متن» نامگذاري شده است. (بشير، 1391 ش / الف، ص 13-14).

دوم: مرحله تفسير

تحليل گفتمان در سطح «عمق - عمق» داراي دو بعد تحليلي است: (1) سطح عميق و (2) سطح عميق تر. مرحله عميق را مي توان مرحله تفسير ناميد. اين مرحله در روش پدام به نام «سطح عميق» ناميده شده است که در اين سطح «تحليل بينامتنيت ذهني تحليل گر و بينامتنيت هاي مرتبط» با توجه به معناهاي ضمني به دست آمده از تحليل سطح «عمق - سطح» انجام مي گيرد. در روش پدام، در مرحله سوم که به نام مرحله تبيين است، سطح عميق تر مورد تحليل قرار مي گيرد.
در حقيقت در اين سطح «عميق» بايد نوعي از همگرايي معنايي ميان دو سطح «عمق - سطح» و «عمق - عمق» صورت گيرد و معناي ضمني به دست آمده از سطح «عميق - سطح» با معناهاي متکي بر بينامتنيت ذهني تحليل گر و نيز بينامتنيت هاي مرتبط در سطح «عمق - عمق» با يکديگر تلفيق و معناي جديدي که در راستاي هدف تحقيق است، خلق شود (همان اثر، ص 15).

سوم: مرحله «تبيين»

تحليل گفتمان در سطح عميق تر را مي توان «مرحله تبيين» ناميد. اين مرحله در روش پدام به نام «سطح عميق تر» ناميده شده است که در اين سطح «تحليل فراگفتمان هاي بين متني» با توجه به معناهاي ضمني به دست آمده از تحليل سطح «عميق» انجام مي گيرد.
سطح عميق تر تحليل، مرحله حساس تحليل است. در اين مرحله تحليل گر روابط کشف شده ميان متن و زمينه را با توجه به فرامتن، مورد توجه قرار مي دهد. فرامتن در اين مرحله هر مسأله اي هست که مي تواند در خلق متن و زمينه وابسته تأثيرگذار باشد يا با انها رابطه ايجاد کند. فرامتن، گرچه خروج از معناهاي متن و کشف روابط وسيع خارج از متن است اما به هيچ وجه نمي تواند با جهت گيري ها وگرايش هاي اصلي متن در تعارض باشد بلکه بايد همه اين موارد در جهت تکميل يکديگر حرکت کنند. در اين مرحله عمدتاً کليه مسايل مرتبط با متن و زمينه از فرامتن هاي مختلف، توسط تحليل گر مورد توجه قرار گرفته و معناهاي پنهان و ناگفته ها مورد جست و جو و نهايتاً کشف قرار مي گيرند.
روايي تحليل گفتمان نيز در صورتي است که ناگفته هاي کشف شده بتواند ميان سه عنصر اصلي، «متن»، «زمينه» و «فرامتن» يک رابطه منطقي و مورد قبول ايجاد کند، کشف معناهاي پنهاني و ناگفته مي توانند از روايي لازم برخوردار باشند، در غير اين صورت تحليل با مشکل جدي رو به رو مي شود (همانجا).
نمودار شماره [2] نمايانگر مراحل اجرايي روش پدام است.
امام رضا (ع) و گفتمان امامت (2)
** نمودار شماره [2]: پنج سطح تحليلي در روش پدام

مراحل اجرايي روش پدام

براي اجراي پنج سطح تحليل به روش پدام معمولاً از ستون هاي مختلف در جداول تحليلي استفاده مي شود.
ستون هاي مورد نظر، مراحل فرايندي تحليل را نشان مي دهند. هر مرحله بايد مکمل مرحله قبل از آن باشد. اين مراحل فرايندي، از جهت ديگر بيانگر، غني سازي معنايي متن با توجه به «زمينه ها» «بينامتنيت ها» و «فراگفتمان ها» است.
توجه دقيق به هر ستون و درج معناي مطلوب، معقول و قابل قبول (به طور نسبي) در تحقق فرايند علمي تحليل به شدت حائز اهميت است. هرگونه اختلال در کشف و درج معنا قطعاً تحليل نهايي را دچار اختلال خواهد کرد.
در اينجا بايد اشاره کرد که مراحل اجرايي روش پدام براي متون ديني و غير ديني متمايز مي باشند. اين تمايز به معناي، تغيير اساسي در فرايند تحليل نيست، بلکه عمدتاً جهت گيري هاي تحليل مورد توجه بوده که در متن غير ديني، به گونه اي متفاوت با متن ديني مورد توجه قرار مي گيرند. در اينجا روش اجرايي پدام براي تحليل متون غير ديني مورد تشريح قرار مي گيرد.

روش اجرايي پدام براي تحليل متون غير ديني

همان گونه که گفته شد، اين روش داراي 5 ستون است که هر ستون با نام خاصي به شرح ذيل تعيين شده است (جدول شماره: 1)

تبيين ستون هاي تحليلي در روش پدام

ستون اول: «برداشت از اصل متن»، در حقيقت، ‌انتخاب متن موجود، متن هدفمند، متن همسو و متن نهايي مورد تحليل را نشان مي دهد (نمودار شماره 3). براي تحليل گفتمان، اولين گام که در ستون اول مشخص شده است چهار اقدام مهمي دارد که بايد به شکل دقيق انجام گيرند. اشتباه در اولين گام، قطعاً تحليل را فاقد روايي لازم خواهد کرد. به همين دليل انتخاب متن موجود، نه تنها در روايي نهايي تأثيرگذار است، بلکه هرگونه اشتباه در انتخاب اين متن مي تواند در تعيين نمونه نهايي متن مورد تحليل نيز مؤثر باشد.
(1) انتخاب متن موجود: انتخاب متن مناسب از متون موجود درباره يک موضوع مورد نظر براي تحليل، اگرچه ساده بنظر مي رسد، اما نيازمند آگاهي، بررسي، دقت و بصيرت لازم است که از ميان متون مختلف، متني انتخاب شود که قدرت بازگو دهندگي گفتماني را داشته باشد. در اينجا «واحد متن» سند کامل است، مثلاً: سرمقاله يک روزنامه، متن يک سخنراني، يک فيلم سينمايي، يک سريلا تلويزيوني، و امثالهم.
(2) انتخاب متن هدفمند: متن هدفمند ناظر به انتخاب متني است که بازگو کننده همه يا بخشي از هدف مورد نظر در تحليل است. اين متن مي تواند يک پاراگراف، يک گزاره، يا يک جمله باشد. متن هدفمند، متني است که با هدف کلي تحقيق همسو است. اين همسويي، يک همسويي کلي است که نوعي از جهت گيري کلان را ميان متن انتخاب شده و هدف کلي نشان مي دهد.
(3) انتخاب متن همسو: متن همسو، عمدتاً در جملات انتخاب شده از ميان متن هدفمند، تحقق مي يابد. به عبارت ديگر، کوچکترين واحد تحليل يعني «جمله» در اينجا مدنظر است که با اهداف جزئي تر تحقيق همسو هستند. اين اهداف در حقيقت،‌ بيانگر عناصر، دال ها، و محورهاي مهم گفتماني است که مي توانند تبيين کننده تفصيلي هدف مورد نظر باشند. ناميدن اين ستون به عنوان «سطح - سطح» ناظر به چگونگي همين انتخاب است که بيش از آن که به عمق معنايي متن نگاه شود، در مرحله آغازين، ظهور معنايي زبرين، عامل اساسي انتخاب متني است که مي تواند همسو با اهداف تحليلي مورد نظر باشد.
متن همسو، مهم ترين متني است که مورد تحليل قرار مي گيرد. در همين جا است که مي توان گفت نوعي از «روش استقرايي» بر تحليل حاکم است که از واحد جزئي آغاز و به يک جمع بندي کلي پايان مي يابد. مراحل مختلف فرايندي «روش پدام» در حقيقت بر همين اصل مهم استوار مي باشند.
(4) متن نهايي مورد تحليل: متن نهايي مورد تحليل از متون همسو انتخاب مي شوند که در نهايت مورد تحليل قرار مي گيرند. تأکيد بر متن نهايي مورد تحليل به اين دليل است که در برخي مواقع که متون همسو از نظر کمي و حجمي فراتر از مرز «حدّ اشباع» براي تحليل است، مي توان از متون مزبور، نمونه هايي از متن نهايي براي انجام تحليل را انتخاب نمود.
امام رضا (ع) و گفتمان امامت (2)
** نمودار شماره [3]: حرکت در داخل متن: کشف روابط توصيفي
ستون دوم: تعيين «جهت گيري و گرايش متن» است که پس از تعيين متن نهايي مورد تحليل و درج آن در ستون اول انجا مي گيرد. اين متن که مي تواند عيناً و يا با کمي تغيير، بدون ايجاد تحريف معنايي، نقل شود،‌ بيانگر اولين گرايش معنايي است که بر پايه معناي زبرين استوار است. اين جهت گيري (1) و گرايش (2)، يک فهم مشترک معنايي عام را بايد منعکس کند که بر مبناي تفسير هال (1378) يک رويکرد «توافقي» را نشان دهد. بنابراين، در ستون دوم تحليل، نوعي از «فراتر خواني» از «سطح» به «عمق» را شاهد هستيم. اين «خوانش فراتر» در آغاز، تعيين کننده «جهت گيري معنايي و گرايش محتوايي متن» است. در اينجا سطح معناي زبرين، با سطحي از معناي زيرين که بيانگر جهت گيري و گرايش متن است مورد بررسي و در حقيقت کشف قرار مي گيرد. پيوند اين دو سطح «سطح - عمق» پيوند معناي زبرين و زيرين را مي رساند که حول محور جهت گيري و گرايش متن استوار است.
ستون سوم: «تحليل توجيهي با توجه به ساير گرايش هاي متن» ناظر به توجيه عميق تر ارتباطي متن جزئي مورد تحليل با ساير متون جزئي تر داخل متن کلي مورد تحليل بوده که در صدد کشف معناهاي زيرين آن مي باشد که اين معنا هنوز مي تواند با سطح زبرين متن پيوندي محکم داشته باشد. به عبارت ديگر مرحله «عمق - سطح» بيانگر رابطه عميق تر معناي زيرين متن با معناي زبرين سطح است. اين مرحله به نوعي خروج از معناي زبرين و آغاز ورود به معنا يا معناهاي زيرين است که در مراحل بعدي به شکل عميقتر صورت مي گيرند. در اينجا نگاه از درون متن (جزئي) به بيرون آن متن در داخل متن نهايي مورد تحليل مورد نظر است. به عبارت ديگر، روابط درون متني کليه متون همسوي انتخاب شده براي تحليل، با متن همسوي مورد نظر در هر بخش انتخاب شده براي تحليل (متن جزئي) مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته و تلاش مي شود که به شکل مناسب درج گردد.
ستون چهارم: «تحليل بينامتنيت ذهني تحليل گر و بينامتنيت هاي مرتبط» در اين ستون که سطح اول «عمق - عمق» را نشان مي دهد و به نام «سطح عميق» ناميده شده است، معناهاي زيرين و عميق متن که عمدتاً با معناي زبرين و آشکار سطح متن فاصله خواهند داشت، با توجه به بينامتنيت هاي ذهني تحليل گر و بينامتنيت هاي مرتبط با اصل متن که مي توانند به نوعي بيانگر ديدگاه بينامتني توليد کننده متن است، با نسبت هاي متفاوت، مورد مطالعه قرار خواهند گرفت و محورهاي اساسي آنها درج خواهند شد. در حقيقت اين محورها مي توانند دال هاي اساسي گفتماني تلقي گردند. به عبارت ديگر، در «مرحله عميق» معناهاي محتمل متن با در نظر گرفتن بينامتنيت هاي ممکن که در «ساخت معنايي» متن دخالت داشته يا مي توانند بر مبناي نگاه تحليل گر دخالت داشته باشند، استخراج و درج مي شوند. اين معناها با تکيه بر بينامتنيت هاي گوناگون که بخشي از آن متعلق به توليد کننده متن، بخشي به خود متن و بخشي ديگر که شايد بزرگتر از هر دو بخش قبلي باشند، متعلق به تحليل گر مي باشند، استنباط مي شوند.
ستون پنجم: «تحليل فراگفتماني هاي بين متني» است که سطح دوم «عمق - عمق» را نشان داده که از سطح عمق فراتر رفته و به نام «سطح عميق تر» نامگذاري شده است. در اين مرحله، فراتر از بينامتنيت هايي که تحليل گر با قرائت متن، پلي به ذهنيت توليد کننده متن و ساير بينامتنيت هاي فرامتني برقرار مي کند، ميان گفتمان حاکم بر متن و گفتمان هاي بيرون متن يعني «فراگفتمان ها» رابطه معنايي برقرار مي شود، و محورهاي کلانتر که مي توانند به عنوان «متا - دال ها» يا «دال هاي فراتر» تلقي گردند، استنباط و درج مي شوند.
اين ستون مهم ترين، بلکه نتيجه و ماحصل فرايند تحليل به روش «پدام» است. درج اين ستون، اگرچه به شکلي است که شامل محورهاي کلان و «متا - دال ها» مي باشد، اما در نهايت اين محورها و متا - دالها بايد به شکل تفصيلي تر نوشته شده و روابط بينامتني درون متن و بيرون متن و نيز گفتمان حاکم بر متن و فراگفتمان هاي موجود در صحنه زماني و حتي فرازماني، به معناي حضور در «دوره خلق متن» و نفوذ در لايه هاي زماني قبل و بعد آن که به معناي نوعي از مطالعه «گذشته تاريخي» و نيز «آينده نگري» به شمار مي آيد، به شيوه استدلالي و تحليلي به نگارش درآيد.
مرحله عميقتر، داراي مراتبي است که اين مراتب بيش از آن که ديگر به اصل متن، يا حتي گفتمان حاکم بر متن وابسته باشند، به حضور فعال تحليل گر در صحنه هاي مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي، ديني و غيره واسته است که تا چه اندازه اي اين حضور، وي را با ديدگاه ها، بينامتنيت ها، گفتمان ها، و بحث هاي گوناگوني که مي توانند با متن مورد تحليل رابطه داشته باشند، آشنا کرده است. در حقيقت، در اينجا، تجلي کامل تحليل گر، معناي عملي خود را پيدا مي کند. تحليل گر در اين مرحله، خالق معنا است، معنايي که اگرچه مُلهم از متن مورد تحليل است، اما تفاوت اساسي با معناي حاکم بر آن دارد. اين تفاوت بيش از آن که «تعارض معنايي» را منعکس کند، نوعي از «غني سازي معنايي» است. اگرچه هر نوع برداشت تقليل گرايانه يا غني سازانه از معنا، نوعي از تعارض با معناي قبلي يا حداقل تمايز را به ويژه در حوزه «ناگفته ها» به وجود مي آورد،‌ اما در حقيقت بيان کننده سياليت معنايي و گسترش گفتماني است که مي تواند به مثابه «معناي نهايي متن» مورد تحليل قرار گرفته، تلقي شود.

جدول شماره (1): ستون های پنجگانه در روش اجرایی «پدام»

(1)
سطح – سطح

(2)
سطح – عمق

(3)
عمق – سطح

(4)
عمیق

(5)
عمیق تر

برداشت از اصل متن

 جهت گیری و گرایش متن

تحلیل توجیهی با توجه به سایر گرایش های متن

تحلیل بینامتنیت ذهنی تحلیل گر و بینامتنیت های مرتبط

تحلیل فراگفتمانی های بین متنی


فرايند ده مرحله اي براي اجراي روش پدام

آنچه که گذشت تبيين فرايند مراحل اجرايي تحليل گفتمان به روش «پدام» بود. اين فرايند به طور خلاصه بايد با توجه به مراحل ذيل به شکل عملياتي مورد توجه قرار گيرد. در حقيقت، فرايندسازي ده مرحله اي «پدام»، تبيين چگونگي توانمندسازي «شيوه تحليل»، «قدرت تحليل گر» و «ارائه مناسب تحليل نهايي» است.
فرايند مزبور به شرح ذيل است.

اول- تشخيص متن مناسب تحليل: براساس

1- متن موجود
2- متن هدفمند
3- متن همسو
4- متن مورد تحليل

دوم: فهم کلي متن: براساس

1- تعيين جهت گيري جزيي و کلي متن (جهت گيري معنايي)
2- تبيين گرايش جزئي و کلي متن (امکان سنجي گرايش هاي ممکن)

سوم: اطلاعات گسترده: براساس داشتن

1- اطلاعات مربوط به متن
2- اطلاعات مربوط به زمينه توليد متن
3- اطلاعات مربوط به بينامتنت هاي مربوط به متن

چهارم: قدرت ارتباط دهي:

شامل قدرت متن در بازنمايي ارتباط هاي ذيل و قدرت تحليل گر براي کشف ارتباط هاي مزبور.
1- قدرت ارتباط دهي دروني متن (جهت گيري ها و گرايش هاي دروني متن) (معناشناسي دروني متن)
2- قدرت ارتباط دهي بيروني متن (ارتباط بينامتنيت هاي دروني و بيروني متن) (معناشناسي بيروني متن)

پنجم: تشخيص جهت گيري: شامل

1- جهت گيري لفظي
2- جهت گيري معنايي
3- جهت گيري سياسي - اجتماعي و غيره
4- جهت گيري بينامتني

ششم: توانايي تحليل: که هم شامل

1- تحليل متن (زبان شناختي)
2- تحليل زمينه (موقعيتي - «زمينه» و «پس زمينه»)
3- تحليل فرامتن (بينامتني)
4- تحليل فراگفتاني (بيناگفتماني)

هفتم: تعيين محورهاي گفتماني: شامل

1- درون متني (سطح - سطح؛ سطح - عمق؛ عمق - سطح)
2- فرامتني - بينامتني (سطح عميق)
3- فرامتني - فراگفتماني (سطح عميق تر)

هشتم: کشف دال هاي گفتماني: شامل

1- تعيين دال هاي شناور
2- تعيين دال هاي اساسي

نهم: تحليل نهايي گفتماني: شامل

1- تفسير روابط دروني و بيروني دال هاي شناور و اساسي
2- تفسير روابط بينامتني دروني و بيروني متن
3- تبيين روابط ميان متن، زمينه و پس زمينه مؤثر در توليد متن
4- تبيين روابط دروني و بيروني گفتمان متن و فراگفتمان هاي مرتبط

دهم: مقايسه گفتماني: شامل

1- مقايسه گفتمان متن مورد تحليل با گفتمان هاي مشابه (مقايسه شباهت ها و تفاوت ها)
2- مقايسه زمينه گفتمان متن مورد تحليل با زمينه گفتمان هاي مشابه (مقايسه موقعيت ها و شرايط خلق متن)

مناسب سازي روش «پدام» براي تحليل متون ديني

روش «پدام» بر سه اصل مهم استوار است که عبارت اند از:
اول: کشف روابط ميان «متن»، «پيش زمينه»، «زمينه»، «پس زمينه» و «فرامتن».
دوم: تحليل فرايندي با استفاده از سطوح مختلف سطح و عمق در بازنمايي متن.
سوم: کشف ناگفته ها با تحليل بينامتنيت ها و گفتمان هاي درون و برون متن.
اين سه اصل، شيوه هايي متفاوت روش پدام براي تفکيک متون مختلف از همديگر، براي انجام تحليل و اجراي مراحل آن را از يکديگر متمايز مي کند.
در روش تحليل گفتمان بر پايه «پدام» دو عنصر «زمينه» يا «بافت» و «فرامتن» نقش اساسي در خلق و بالتبع، کشف گفته ها و ناگفته ها که فراتر از معناهاي زبرين و زيرين متن است، دارد. بينامتنيت ها و گفتمانگونگي ها، اگر چه در فرايند تحليل گفتمان بسيار حائز اهميت اند، اما به عنوان تکميل کننده رابطه اي است که براساس مفصل بندي هاي ايجاد شده ميان درون و بيرون متن استوار مي باشند. به عبارت ديگر، بينامتنيت هاي درون و بيرون گفتماني، بيش از آن که در تعيين دال هاي اساسي يا عناصر محوري گفتمان نقش داشته باشند، در تبيين چگونگي دخالت آنها در خلق معنا و در حقيقت «توسعه معنايي» به ويژه در ذهن مخاطبان که اساس کليه رويکردهاي مربوط به «قرائت هاي گوناگون» است، نقش محوري دارند.
برخلاف آنچه که در تحليل متون غير ديني، بحث زمينه حائز اهميت اساس است، در تحليل متون روايي به عنوان مصداقي از متون ديني، بينامتنيت هاي درون متني و بيرون متني، حائز اهميت اساسي بوده و در حقيقت، مي توانند به دليل عدم ثبت زمينه هاي خلق گفتمان مربوط به روايت ها، به مثابه جايگزيني نه کامل بلکه نسبي تلقي گردند.
در حقيقت، کشف روابط بينامتني درون و برون متني با متن روايي مورد تحليل، مهم ترين عامل براي کشف گفته ها و ناگفته ها و تعيين دال هاي مرکزي و ساير موارد مرتبط با اين روش از تحليل است. در اينجا بايد تأکيد کرد که برخي از گزاره هاي تاريخي را مي توان به مثابه زمينه هاي خلق گفتمان روايي تلقي کرد، اما اين مسأله گاهي بايد با نوعي از احتياط علمي و تأمل پژوهشي مورد توجه قرار گرفته و به مثابه همه زمينه مربوطه به خلق گفتمان تلقي نشود. به عبارت ديگر، اگرچه نوشته هاي تاريخي گاهي مي توانند منعکس کننده بخشي از زمينه هاي خلق گفتماني باشند، اما در حقيقت به دليل برداشت هاي گوناگون و گاهي سوگيرانه در تاريخ نگاري هاي موجود، تکيه کامل بر آنها در تحليل دقيق گفتمان روايي، يک حرکت نه چندان علمي و گاهي هم يک «انحراف علمي» تلقي مي گردد.
اگر در سطوح پنجگانه روشن «پدام» براي تحليل متون غير ديني، تبيين رابطه متن و فرامتن در زمينه هاي مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي و غيره در پنج سطح تعيين شده است، در تحليل گفتمان «متون ديني» اين پنج سطح به پنج «فضا» نام گذاري شده است که منعکس کننده «فضاي متني و بينامتني» مؤثر در خلق گفتمان روايي است. اين پنج فضا عبارت اند از:
1- فضاي ساختاري
2- فضاي معنايي
3- فضاي ارتباطي
4- فضاي گفتماني
5- فضاي فراگفتماني
در «فضاي ساختاري» زبان، ساختارهاي زباني، روابط دستوري، و عوامل مؤثر بلاغي (3) مورد توجه قرار مي گيرد. در اين رابطه، متن روايي، به مثابه يک متن توليد شده در يک فضاي خاص زباني، از منظر ساختاري مورد توجه قرار مي گيرد.
در «فضاي معنايي»، معناي زبرين و زيرين مورد توجه است. اين معنا، نه تنها در ظاهر و باطن الفاظ و جملات نهفته است، بلکه در اجزاء و نيز معناي کلي متن مستتر مي باشد. فضاي معنايي، منعکس کننده، و جهت گيري هاي متن براي تحقق اهداف گفتماني است که مورد توجه قرار مي گيرد. اين فضا، نوعي از «زمينه» را تبيين مي کند که اگرچه از نظر تاريخي زواياي آن منعکس نشده، يا به صورت کامل منعکس نشده است، اما مي توان آن را به دليل خلق معناي خاص در دوره خاصي از تاريخ، که بيش از هر چيز با قدرت - حاکميت، همان گونه که قبلاً نيز مورد اشاره قرار گرفت، مرتبط است، به مثابه «زمينه خلق روايت» تلقي نمود. معنا در اين فضا، به نوعي شکل دهنده جهت گيري هاي مربوط به اهداف آني و غايي است که تکميل کننده گفتمان در مراحل هم زماني و درزماني است.
در «فضاي ارتباطي» روابط بينامتني ميان ساختار و معناي موجود در متن با ساختارها و معناهاي بيروني متن مورد بررسي قرار مي گيرند. کشف اين روابط، شايد مهم ترين مرحله اي است که در تحليل گفتمان روايي مورد توجه باشد. به عبارت ديگر، بينامتنيت هاي درون و بيرون متن، تبيين کننده، زمينه هايي گوناگون براي چرايي، چگونگي و چيستي خلق گفتمان روايي است. اگر «فضاي ساختاري»، زبان گفتماني را تبيين مي کنند، و «فضاي معنايي» جهت گيري گفتماني را ترسيم مي کند، «فضاي ارتباطي» «روح گفتماني» را مشخص مي کند که تبيين کننده، موقعيت کلي و شرايط حاکم در خلق آن گفتمان است.
در «فضاي گفتماني» شرايط قدرت - حاکميت، که مهم ترين عنصر مؤثر در خلق گفتمان روايي است، مورد مطالعه و بحث قرار مي گيرند. اين شرايط، تعيين کننده، رويکرد گفتماني متون روايي است. فضاي گفتماني، فراتر از گفتمان خاص روايي، خود يک گفتماني است که تابعي از قدرت - حاکميت در وجوه مختلف، عملي، فکري، تعاملي و تعارضي مي باشد. فضاي گفتماني، با چنين رويکردي، زمينه اي براي ضرورت طرح روايات مختلفي است که در چنين فضايي مي توانند مطرح شوند. طرح اين روايات از طرف ديگر، تبيين کننده همين فضاي گفتماني است. به عبارت ديگر در اينجا نوعي از «مکاشفه دو سويه» وجود دارد که از يک سو با فهم «فضاي گفتماني»، به گفتمان روايي مي توان پي برد و از طرف ديگر با «تحليل گفتمان روايي» مي توان به «فضاي گفتماني» حاکم بر دوره مربوط به روايات مورد تحليل، دست يافت.
در «فضاي فراگفتماني» مي توان با رابطه ميان «فضاي گفتماني» و «گفتمان روايي» در سطوح هم زماني و در زماني آشنا گرديد. اين فضا، بيش از آن که به سطح هم زماني گفتمان توجه داشته باشد، به سطح در زماني و به عبارت ديگر با فرايند تحول گفتماني در دوره هاي مختلف توجه دارد. فضاي فراگفتماني، فضاي ترسيم کننده شرايط قدرت - حاکميت براي بروز گفتمان هاي مختلف روايي در دوره هاي مختلف است که با کشف اين فضاي فراگفتماني مي توان نسبت به فهم روايات مختلف و تعيين معاني، جهت گيري ها و اهداف آنها اقدام نمود.
اين پنچ گام در تحليل متون روايي به روش «پدام» فرايندي را ترسيم مي کند که در سايه آن مي توان نسبت به تحليل گفتماني روايي اقدام کرد. نمودار شماره [4] نشان دهنده اين مراحل و معناي هر مرحله براي تحقق اين فرايند است.
امام رضا (ع) و گفتمان امامت (2)
** نمودار شماره (4): سطوح تحليل متون روايي

بازسازي روش پدام براي تحليل متون ديني

همان گونه که رفت، ايجاد تغييرات در روش «پدام» براي تحليل متون ديني، به ويژه روايي به معناي خروج از اين روش نيست، بلکه بازسازي آن براي متناسب شدن با تحليل هاي مورد نظر است. اين مسأله در مورد تصاوير هنري و غيره نيز مي تواند اتفاق بيفتد.
جدول شماره (2) نشان دهنده رابطه بين روش «پدام» براي تحليل متون عادي و متون روايي است. نگاهي تفصيلي تر به جدول مزبور بيانگر رابطه شيوه هاي توسعه يافته اين روش با رويکرد اصلي مي باشد.
جدول شماره (2): مقایسه روش «پدام» در تحلیل متون دینی و غیردینی

ستون های پنجگانه در روش اجرایی «پدام» برای متون غیر دینی

(1)
سطح – سطح

(2)
سطح – عمق

(3)
عمق – سطح

(4)
عمق – عمق
(عمیق)

(5)
عمیق تر

برداشت از اصل متن

جهت گیری و گرایش متن

تحلیل توجیهی با توجه به سایر گرایش های متن

تحلیل بینامتنیت ذهنی تحلیل گر و بینامتنیت های مرتبط

تحلیل فراگفتمانی های بین متنی

ستون های پنجگانه در روش اجرایی «پدام» برای متون دینی

فضای ساختاری (تحلیل ساختاری زبان متن)

فضای معنایی (تحلیل معنایی متن)

فضای ارتباطی (تحلیل بینامتنی متن)

فضای گفتمانی (تحلیل گفتمانگونگی درون و بیرون متن)

فضای فراگفتمانی (تحلیل فرایندی قدرت – حاکمیت در خلق متن)


روش اجرايي پدام براي تحليل متون ديني

بجز متن قرآن کريم که مي توان گفت در شرايط کنوني با سطح علمي مربوط به تحليل گفتمان نمي توان آن را با اين روش تحليل کرد، بقيه متون ديني به ويژه احاديث و روايات معصومين عليهم السلام و نيز بيانات علماي دين را، مي توان به نحو مناسب با اين روش مورد تحليل قرار داد. البته همان گونه که گفته شد، رويکرد تحليل متون ديني با متون غيرديني متفاوت مي باشد. اين تفاوت به معناي خروج کامل از روش مزبور نيست، بلکه رويکردهاي آن در درون همان روش متفاوت و متمايز مي باشند.
در روش پدام نيز اين رويکردها حداقل براي متون ديني و غيرديني تعيين و مشخص شده است. که قبلاً نيز به اختصار و در اينجا به شکل تفصيلي تر به آن پرداخته خواهد شد.
بر مبناي پنج ستوني که براي تحليل گفتمان متون ديني به روش پدام، در نمودار شماره [3] تعيين گرديد، هر ستون مورد توضيح بيشتر قرار خواهد گرفت.

تبيين ستون هاي تحليلي روش پدام براي متون ديني

ستون اول: «فضاي ساختاري (تحليل ساختاري زبان متن)» به معناي توجه به ساختار بلاغي يا «رتوريک» است که بخشي از آن به نحوه به کارگيري دستور زبان در چگونگي ساخت جملات و ترکيب کلمات برمي گردد. همنشيني و جانشيني واژه ها در ترکيب جملات به شدت اهميت دارد. فضاي ساختاري نه تنها به ساختار عيني زبان توجه دارد، بلکه فراتر از آن به فضاي ساختاري حاکم بر زبان در هر دوره مرتبط است. به عبارت ديگر، ساختار زبان، در هر دوره، در يک «فضاي گفتماني» و در حقيقت در يک «فضاي اجتماعي - سياسي» و «فضاي فرهنگي - ديني» ساخته مي شود. اين «ساخت زباني» به شدت از رويکردهاي مربوط به حوزه هاي «زيست - قدرت» (4) و «زيست - سياست» (5) متأثر مي باشد. ميشل فوکو، از انديشمنداني است که در اين زمينه در آثار خود دوره هاي مشخصي از تاريخ تمدن «غرب» را بستر ظهور و اعمال تکنيک ها و استراتژي هاي مربوط به حوزه «زيست - قدرت» مي داند. (6) بنابراين، «فضاي ساختاري» تنها فضاي ساختاري زبان نيست که معمولاً در روش هايي مانند روش ون دايک (1389) بيش از همه ديده مي شود که تلاش مي شود نمودهاي زبان در شيوه هاي دستوري مورد توجه و تحليل قرار گيرند. آنچه در اينجا بيش از بحث زبان به معناي ساختاري آن مورد نظر است، فضاي شکل گيري زبان در شرايط مختلف تاريخي است. اين شرايط خود در بطن اين فضاي ساختاري مستتر بوده که مي تواند کاشف از نوعي «زمينه» يا «بافت» اجتماعي و سياسي باشد. به همين جهت در ستون اول، و بدون در نظر گرفتن شيوه هاي مختلف نمونه برداري هايي که در روش هاي کمي و حتي کيفي در علوم اجتماعي مورد نظر است، شيوه نمونه برداري از روايات موجود با همان رويکردي که قبلاً نيز در نمودار شماره [3] مطرح گرديد سازگاري بيشتر دارد. از متن موجود، متن هدفمند و از متن هدفمند متن همسو با آنچه که هدف نهايي تحقيق است نهايتاً متن مورد تحليل انتخاب و تحليل مي شود. اين شيوه، يک نگاه ساختاري را بر فضاي ساختاري روايت تحميل مي کند که براساس آن انتخاب روايات، به معناي فهم فضاي ساختاري آن دوره نيز به شمار مي آيد. اين «فهم ساختاري» يک «حرکت ميان زبان و فرازبان» است که به همين دليل آن را «فضاي ساختاري» ناميده ام که بتوان در آن فضا، فهم کافي براي شناخت زبان و موارد مربوط به فرازبان و نيز فضاي گفتماني حاکم بر آن، به وجود آيد.
ستون دوم: «فضاي معنايي (تحليل معنايي متن)» ناظر به معناي زبرين و زيرين متن ديني است. اگرچه ورود به معنا يا معناهاي زيرين روايت بيش از متن قرآني، به عنوان مثال، براي افراد عادي تر غير فقيه در دين، نيز امکان پذير است، اما اين ورود هم نيازمند «فهم ديني» علاوه بر «علم ديني»، و هم نيازمند، «فهم گفتماني» است. معنا، نه تنها در ذهن، بلکه در گفتمان نيز نهفته است و اين رويکرد برخلاف آنچه که گفته مي شود که واژه ها و جملات معنا را برنمي تابند، مي باشد. در حقيقت،‌ گفتمان، منعکس کننده معناي ذهني است که در يک اجتماع يا يک جامعه حضور مي يابد. گفتمان، کلمات يا جملات نيستند؛ ترکيبي از همنشيني و جانشيني واژه ها نيست؛ حرکت معنا در شکل هم زماني و در زماني نمي باشد، اگرچه همه اينها بخشي از گفتمان را شامل مي شود، اما گفتمان، عصاره معنايي است که ماهيت وجودي خارج از معناهاي جزيي کلمات يا حتي جملات وگزاره هايي است که توسط انسان خلق مي شوند، مي باشد. گفتمان در حقيقت، تجلي معنايي است که انسان براي فضاي زيستي خود به وجود مي آورد؛ و به همين دليل گفتمان ها مي توانند براساس فضاهاي زيستي مختلف، با همديگر متفاوت و متمايز باشند. بنابراين زماني که از «فضاي معنايي» سخن گفته مي شود، در حقيقت به دنبال معناي زبرين و زيرين و ترکيب هاي اين دو مي باشيم که هر ترکيب مي تواند با هر يک از معاني مزبور متفاوت، متباين يا متمايز باشد. اين معناي ترکيبي، اساس گفتمان را تشکيل مي دهد که ريشه در معناسازي انسان در محيط پيرامون خود دارد. انسان همان گونه که به اشياء با نامگذاري معنا مي بخشد، و فراتر از آن، آنها را به روش هاي مختلف طبقه بندي، متمايز سازي و صداگذاري مي کند، با گفتمان سازي، معناها را اشاعه مي دهد و براي آنها «هويت سازي» مي کند. اين «هويت هاي گفتماني» ماهيت معناسازي را تغيير داده است و «معناسازي لايه اي» را امکان پذير ساخته که نوغي از «انبساط معنايي» فراتر از معاني جزئي را به وجود مي آورد. به عبارت ديگر، معناهاي ثانويه که در طي زمان و در فرايند گفتماني براساس معاني اوليه و بالذات که از انسان براي اشياء و واژه ها صادر مي گردند، متولد مي شوند، مي توانند پس از گذشت زمان خاصي، به معناهاي اوليه تبديل شوند. اين حرکت «تبديل شدن معاني ثانويه به اوليه» که در شکل هاي گفتماني متبلور و هويت يابي مي يابند و به شکل مستقل ظهور مي يابند، بدون «فهم گفتماني» قابل شناسايي و تعيين نيستند. در ستون دوم تحليل متون ديني، ما به دنبال کشف اين معاني ساخته شده و هويت يافته در طول زمان که تبديل به معناهاي اوليه در «فضاي گفتماني» شده اند،‌ مي باشيم. معناهايي که براي درک و فهم آنها، بايد نوعي از «همدلي» (7) بين انسان کنوني و انسان موجود در دوره هاي مختلف تاريخي ايجاد گردد. بنابراين «فضاي معنايي» به گستره تاريخ مي تواند، گسترده باشد. اين فضا، يک «تنفس معنايي» براي واژه ها، جملات، ترکيب هاي مختلف زباني و فرازباني است. در اين تنفس معنايي، فضاي معنايي، معنا مي يابد. به عبارت ديگر، در هر دوره تاريخي، معناهاي ساخته شده توسط انسان، و گفتمان هاي ايجاد شده که معنا را از حوزه فردي به حوزه اجتماعي و فرازباني منتقل مي کند، فضاهايي از معناهاي جديد به وجود مي آيد که ترکيبي از معناي واژه اي، معناي جمله اي، معناي فراجمله اي و معناي گفتماني است. روايات معصومين عليهم السلام به دليل اين که نه تنها ناظر به معناي هم زماني بوده، بلکه در طي زمان به معناي در زمان آن نيز توجه شده است، فضاي معنايي به وسعت تاريخ را در خود جاي داده و به گفتمان هويت يافته اي تبديل شده اند که فراتر از معاني پيوند خورده با زبان حاکم در هر دوره، مي توان به «معناي فرازماني» آن نيز دست يافت.
ستون سوم: «فضاي ارتباطي (تحليل بينامتني متن)» تبيين کننده روابط بينامتني درون متن است. به عبارت ديگر، متن انتخاب شده از داخل متن (جمله يا گزاره خاص) که در ستون اول قرار دارد و در ستون دوم جايگاه آن در فضاي معنايي تعيين مي گردد، در ستون سوم، روابط بينامتني آن در داخل متن مشخص مي گردد. در اينجا، اين روابط ناظر به اين امر است که هر جمله اي که در متن وجود دارد، به نوعي با کليه جملات داخل متن روابط ساختاري، معنايي و ارتباطي دارند. «روابط ارتباطي» يا «اتصال ارتباطي» بيش از ساير روابط ديگر، بيانگر نوعي از گرايش هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و ديني است که در متن مورد تحليل تجلي مي يابند. اين روابط نوغي از روابط بينامتني است. هر جمله با توجه به تداعي جمله ديگر و چگونگي ارتباط با آن، يا چگونگي تفسير و تبيين آن نوشته يا خلق مي شود. کشف اين رابطه، يکي از مهم ترين مراحل تحليل است؛ به اين دليل که اگر اشتباهي اساسي در اين زمينه صورت گيرد، مي تواند بر روي مراحل بعدي در ستون هاي چهار و پنج (عميق و عميق تر) تأثير منفي بگذارد و تحليل را به انحراف بکشاند. اين نگاه از سوي ديگر بيانگر اهميت متن ديني در ايجاد «روابط درون متني» براي استحکام معنايي است که تحليل گر را از خروج کامل از معناي متن و ورود به فضاي «قرائت فرامعنايي» که به نوغي رابطه معناي زبرين و زيرين در يک محدوده خاص را دچار گسيختگي مي کند، باز مي دارد. «محدوده خاص معنايي» ناظر به مساحت آزادي تحليلگر در تفسير و تبيين متن است که با توجه به روابط عميق و مستحکم بينامتني نمي تواند به اندازه اي وسيع گردد که نوعي خروج نسبتاً کامل يا کامل از معناي اصلي يا منظور خالق متن باشد.
ستون چهارم: «فضاي گفتماني (تحليل گفتمانگونگي درون و بيرون متن)» بيانگر فضاي گفتماني متن است که فراتر از معناهاي زبرين و زيرين و روابط بينامتني است که به هر حال نوعي از معنا را تداعي مي کنند. فهم و کشف اين فضا، اولين گام براي درک گفتماني متن است. تبيين اين مرحله در حقيقت تعيين «ظرفيت گفتماني» است. آيا متن در شرايطي که تحليل مي شود، مي تواند نوعي از «گفتمان سازي» هم زماني و در زماني را نشان دهد؟ آيا اين متن، در شرايط و موقعيتي که خلق گرديده است گفتماني را ايجاد کرده است و به يک «جريان گفتماني» تبديل شده است؟ آيا متن مورد تحليل در شرايط در زماني ديگر، و حتي شرايط حال توانسته يا مي تواند به يک «گفتمان فعال» تبديل شود؟ از سوي ديگر، ستون چهارم در حقيقت بيانگر رابطه ديگري است که تلاش مي کند گفتمان درون متن را با گفتمان هاي مشابه بيرون متن را پيوند دهد، يا به عبارت ديگر، اين رابطه را کشف نمايد. کشف رابطه درون و بيرون گفتماني متن، متن را در «موقعيت گفتماني» قرار مي دهد و گفتمان سازي آن را تقويت مي کند. بنابراين «تقويت گفتماني» متن، زماني مورد تأييد کامل قرار مي گيرد که بتواند با گفتمان هاي مشابه بيرون متن، روابط قوي خود را نشان دهد. هر گونه «ضعف ارتباطي» در تفسير يا تعيين «گفتمان متن»، و «جهت گيري گفتماني» متن با «گفتمان هاي مشابه بيرون متن»، مي تواند در تحليل نهايي متن تأثيرگذار باشد و مرحله عميق تر را با ضعف کلي يا انحراف تحليلي رو به رو سازد.
ستون پنجم: «فضاي فراگفتماني (تحليل فرايندي قدرت - حاکميت در خلق متن)» ناظر به تحليل نتايج ستون چهارم (رابطه گفتمان متن با گفتمان هاي مشابه بيرون متن)، که خود يک «فراگفتمان متني» را توليد مي کند با «فراگفتمان هاي بيروني متن» که در نتيجه رابطه قدرت - حاکميت توليد شده اند، مي باشد. به عبارت ديگر در اينجا فراگفتمان متن، با فراگفتمان هاي ديگر خارج از متن که گاهي نيز ارتباطي آشکار با اصل متن، يا گفتمان متن، و يا حتي فراگفتمان متن مورد تحليل ندارد، اما مي تواند به صورت پنهان «شرايط خلق گفتمان ها» را تغيير، تحريف، يا تعديل نمايد، مورد توجه و تحليل قرار مي گيرد و در حقيقت روابط آنها را کشف و به شکل «محورهاي اساسي» يا «دال هاي اساسي» و يا نهايي تحليل درج نمايد. اين محورها، «متا-دال هاي نهايي» يا «فرا-دال هاي نهايي» تحليل است که توليد آنها علاوه بر تحليل متن و فرامتن ها و بينامتنيت هاي مرتبط و حتي غير مرتبط به قدرت تحليلي، تسلط علمي، گستره اطلاعاتي و درجه فهم تحليل گر بستگي دارد. هرچه اين عناصر مؤثر در تحليل قوي تر، فعالتر و به روزتر باشند، تحليل از استحکام، روايي، عمق و عقل گرايي بيشتر بهره مند خواهد بود.
دو مرحله مربوط به ستون هاي چهارم و پنجم (فضاي گفتماني و فضاي فراگفتماني) در تحليل متون ديني به شدت حائز اهميت مي باشند. کشف روابط تعيين يا تبيين شده ميان يک روايت با روايت هاي مشابه و نيز روايت هايي که کمتر مرتبط و يا حتي به ظاهر مرتبط نبوده ولي مي توانند در خلق روايات ديگر تأثيرگذار باشند، در تحليل نهايي از اهميت بسيار بالايي برخوردار مي باشد. در حقيقت، متن ديني، يک متن مستقل به معناي دارابودن يک گسست معنايي با ساير متون ديني نيست. متن ديني يک «گستره متني» و يا يک «فرايند متني» است که در زمان هاي مختلف، مکان هاي متفاوت، شرايط گوناگون، موقعيت هاي متمايز، «ظهور معنايي»‌ پيدا مي کند. به عبارت ديگر، متن ديني، يک متن واحدي است که تجلي هاي متفاوت دارد. اين هويت واحد متني و معنايي، ريشه در هويت واحد اسلام دارد که از حضرت ابراهيم صلي الله عليه و آله و سلم تا پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ادامه دارد و تا ابد چنين مي باشد. بنابراين، در حقيقت هنگامي که روابط گفتمان يک روايت با گفتمان هاي مشابه روايات ديگر بررسي مي شود و در نهايت، فراگفتمان حاصل از آن با فراگفتمان هاي ديگر مرتبط ديني، مورد مطالعه قرار مي گيرد، درصدد کشف چگونگي گسترش معنايي يک امر گفتماني در روايت خاص هستيم که با روايات ديگر و يا متون ديگر ديني مرتبط مي باشد. با چنين رويکردي، در حقيقت ما با نوعي از گسترش «مساحت معنايي» متن و نه «قرائت هاي متفاوت متن» رو به رو هستيم؛ قرائت هايي که مي توانند منشأ دور شدن يا منحرف شدن از اصل گفتمان متن تلقي گردند.
مرحله نهايي (فضاي فراگفتماني) فضايي است که مي تواند به شدت از سياليت زماني و مکاني و يا فرازماني و فرامکاني برخوردار باشد. فضاي فراگفتماني متن ديني در شرايط خلق گفتمان مي تواند با فضاهاي فراگفتماني در طول زمان پيوندهاي گوناگوني داشته باشد. اين «قدرت گفتمان روايي» است که در متن ديني تجلي مي يابد و معناي «ابدي بودن اسلام» را منعکس مي کند. «قدرت گفتمان روايي» يک امر انتزاعي و ذهني نيست، بلکه به دليل ضرورت هاي زماني و مکاني و سياسي - اجتماعي هميشگي است. به همين دليل بحث اجتهاد و «فعاليت اجتهادي» يک امر مهم در «بسط گفتمان روايي» به معناي «گسترش معناي گفتمان ديني» در گستره حيات انساني تلقي مي گردد.

روايي تحليل گفتمان براي متون ديني

تحليل گفتمان بر پايه هايي استوار است که اين پايه ها با برخي از حقايق و اصول ديني سازگاري ندارد. موضوع، «سيال بودن حقيقت» يا به عبارت ديگر «عدم امکان کشف حقيقت» و «نسبي بودن حقيقت» و نيز تعدد قرائت ها در مورد تحليل گفتمان از مسائلي است که مي تواند براي گفتمان هاي غير ديني از ارزش علمي به معناي کشف بخشي از معاني زبرين و زيرين به شمار آيند، اما در مورد متون ديني اين رويکردها با اصل حقيقت ديني متعارض است.
بنابراين، به کارگيري روش تحليل گفتمان به شيوه اي که براي «متون غيرديني» به کار گرفته مي شود، براي «متون ديني» خالي از اشکال نيست. به همين دليل، گاهي ترديدهايي در اين زمينه مطرح مي گردد که بنظر مي رسد چنانچه بدون توجه به ماهيت متن ديني، روش معمول به کار گرفته شود مي تواند با اشکال هايي مواجه گردد. به همين دليل، در اين مقاله تلاش شد که رويکردي را براي تحليل گفتمان متون ديني پيشنهاد شود که با روش معمول تا اندازه اي متفاوت است.
آنچه که عمدتاً در روش هاي معمول تحليل گفتمان به مثابه اصل تحليلي پذيرفته مي شود، قرائت هاي مستقل يا نسبتاً مستقل تحليل گر از متن است که با توجه به درک وي از زمينه هاي خلق متن، مي تواند معاني گوناگوني را به وجود آورد که بعضاً حتي با رويکرد متن در تعارض باشند. اين شيوه را مي توان کشف معناهاي آشکار و نهان و در حقيقت «کشف ناگفته ها» ناميد.
متن ديني (به ويژه روايي)، متني است که معناي آن تا اندازه زيادي صريح، آشکار، و غير قابل تأويل است. به عبارت ديگر، رسايي و بلاغت ساختاري متن، اجازه سياليت معنايي به متن را تا اندازه زيادي نمي دهد. يکي از دلايل آن اين است که متن روايي، عمدتاً براي تعيين تکليف و يا توضيح يک تکليف مطرح مي شود و اگر اين تعيين و توضيح داراي ابهام باشد، نمي تواند منشأ عمل گردد.
در روش هاي معمولي تحليل گفتمان معنا محصول «متن»، «زمينه» و «فرامتن» و «قرائت تحليل گر» است. اين شيوه خود «مساحت آزاد» گسترده اي براي تحليل را به وجود مي آورد که طبيعتاً مي تواند معناي وسيع تري از حقيقت را منعکس کند که محصول فهم انساني از شرايط محيطي و موقعيتي است که بخشي از آن در قراردادهاي اجتماعي نهفته است.
در روش تحليل گفتمان متون ديني روايي، با شيوه اي که نگارنده تا اندازه اي قبلاً نيز به آن اشاره کرده است، آنچه که به شدت در فرايند تحليل غايب است عنصر اساسي «زمينه و بافت خلق متن» است که تا اندازه زيادي، تقريباً در نقل روايات معصومين عليهم السلام ذکر نشده است. بنابراين، متن، مهم ترين اثري است که بايد مورد توجه قرار گيرد. اين توجه نه به معناي محصور شدن در معناي تحت اللفظي است بلکه به معناي اين است که ملاک فهم اصلي ما از روايت، متن باقي مانده يا نقل شده از معصومين عليهم السلام است.
با «غياب زمينه» جايگزيني اساسي که براي اين گونه تحليل پيشنهاد شده، که در روش هاي معمولي نيز از آن به شکل وسيع استفاده مي شود، تکيه بر «بينامتنيت هاي دروني و بيروني متن» است. در حقيقت، در اينجا، متن با متون ديگر تفسير مي شود و «مساحت تحليل»‌ با گستره روابط بينامتني تعيين مي شود. با چنين رويکردي عناصر اصلي تحليل «متن»، «بينامتنيت دروني»، «بينامتنيت هاي بيروني»، «گفتمان هاي مرتبط» و «تحليل گر» مي باشند که در اين رابطه «تحليل گر» بيش از داشتن نقش «قرائت کنده» نقش «ارتباط دهنده» متون با همديگر را به عهده دارد. اين نقش نه تنها تقليل دهنده سطح تحليل يا نقش تحليل گر مي باشد، بلکه به شدت نقش هر دو را به دليل ضرورت بالاي «شناخت متون»، «گزينش متون»، «شيوه ارتباطي دهي متون» و نيز توجه به «معناهاي هم زماني» و «معناهاي درزماني» که همه اين موارد به نحوي با تعريف فضاهاي مختلفي که قبلاً در اين زمينه تعيين شده اند، افزايش مي دهد.
با چنين رويکردي، تحليل گفتمان متون ديني به شيوه «تحليل فکر» ( Gee, ‎ 1999) نزديک تر خواهد شد. تحليل گر در اينجا بيش از آن که به «قرائت شخصي» خود تکيه نمايد، بايد تلاش کند «قرائت توليد کننده متن» و «فکر خالق متن» را کشف نمايد. چرا و چگونه و با چه جهت گيري و ديدگاهي توليد کننده متن، متن مورد تحليل را خلق کرده است؟ اين رويکرد، به شدت، توليد کننده يا خالق متن را در مرکزيت خلق معنا قرار مي دهد که به نظر مي رسد براي تحليل متون ديني روايي، از اعتبار و صحت بيشتري برخوردار باشد.

پي‌نوشت‌:

1. Direction
2. Attention
3. Retoric
4. Bio-power
5. Bio-politics
6. بشيريه براي دو مفهوم « bio-power » و « bio-politics » به ترتيب معادل هاي «قدرت مشرف بر حيات» و «سياست مشرف بر حيات» را برساخته است، که شايد به يک معنا در تحليل گفتمان متون ديني مي تواند به نوعي ناظر به قدرتي است که نه تنها در حکومت، سلطه و برتري قدرت سخت باشد، بلکه در قدرت نرم افزاري، گفتماني، فکري و عقيدتي مستتر است که مي توان اين نوع قدرت ناظر بر حيات امت اسلامي باشد، را در متون ديني روايي به اندازه کافي مشاهده نمود.
7. Empathy

منبع مقاله :
هوشنگي، حسين؛ (1392)، ابعاد شخصيت و زندگي حضرت امام رضا (عليه السلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما