مراعات موازين اخلاقي را در بازي بکنيد
شهيد علي اکبر نيکو
کارمند آموزش و پرورش بود ولي خرجش را من مي دادم.پرسيدم: « پس پولهايت را چه کار مي کني؟ »
گفت: « توپ و لباس هاي ورزشي براي بچّه ها مي خرم تا اين بچّه هاي ده – دوازده ساله سرگرم بشوند و دنبال کارهاي خلاف نروند. »
بعد از شهادت هم در وصيّت نامه اش خوانديم که چند دست لباس ورزشي که در خانه است به بچّه هاي محل بدهيم.
تيم فوتبال تشکيل داده بود و مسابقه مي گذاشت. قبل از شروع بازي به تمام بازيکنان مي گفت: « مراعات موازين اخلاقي را بنماييد، چون بازي تمام مي شود ولي رفتار ماهاست که هميشه مي ماند. »
با اخلاق خوب و صميمي که با بچّه ها داشت، هيچ وقت داخل زمين درگيري به وجود نمي آمد.
با تشکيل تيم فوتبال خيلي از نوجوانان و جوانان محله را به خودش جذب کرد. همه شان در پايگاه مسجد مهديه ثبت نام کردند و عازم جبهه شدند. خيلي از آنها بعدها به شهادت رسيدند. (1)
در عين خوب درس خواندن، ورزش هم مي کرد
شهيد مجيد هاشميان
اول دبيرستان همکلاس بوديم. چون درسش خيلي خوب بود و هميشه بالاي نوزده مي گرفت، با خودم فکر مي کردم که لحظه اي به غير درس فکر نمي کند. به اندازه ي سر سوزن هم احتمال نمي دادم، اهل رفتن به سالن ورزشي و اين جور چيزها باشد.يک روز عصر داشت از ورزش برمي گشت که به هم برخورديم. با تعجّب گفتم: « مجيد! مي روي ورزش؟ »
از تعجّب من، تعجّب کرده بود. گفت: « اشکالي دارد؟ نبايد مي رفتم؟ »
گفتم: « حقيقتش، فکر مي کردم آنهايي که درسشان خيلي خوب است لابد توي خواب هم درس مي خوانند. » (2)
بايد بين ورزش و دين ارتباط ايجاد کرد
شهيد ابوالقاسم همتي
دنبال چند تا حديث گشتم، امّا آخرش آن چيزي را که خودش پيدا کرده بود، بيشتر پسنديدم. پيشش رفتم، مشغول نوشتن پرچم بود. با ديدنم بلند شد. احوالپرسي کرديم.پرسيدم: « ابوالقاسم! داري چه کار مي کني؟ »
جواب داد: « براي يکي از شهداء پرچم مي نويسم. »
گفتم: « دنبال جمله ي اللهم قوّ علي خدمتک جوارحي که خودت انتخاب کردي گشتم و پيدا کردم. بالاي اسم تيم روي لباس هاي ورزشي بنويس. »
گفت: « حق با توست، بايد بين ورزش و دين ارتباط ايجاد کنيم. » (3)
بعد از ورزش، سالن را تميز مي کرد
شهيد سيّداحمد رحيمي
سال 1359 از طرف بسيج براي ثبت نام در کلاسهاي رزمي به انجمن مدارس آمدند. من هم به عضويت باشگاه تختي درآمدم. کلاس زير نظر يک استاد رزمي کار ارتش اداره مي شد. جالب اين بود که آقاي رحيمي هم با لباس سفيد رزمي همپاي بسيجيان ورزش مي کرد. يک روز که تمرينات تمام شده بود آقاي رحيمي گفت: « بچّه ها سالن خاکي شده بياييد با هم تميزش کنيم. »ما که از خستگي حال نداشتيم، نشنيده گرفتيم و فرار را ترجيح داديم. بيرون سالن مشغول صحبت بوديم، اما هر چه منتظر مانديم از آقاي رحيمي و دو نفر ديگر خبري نشد. از روي کنجکاوي دنبالشان رفتيم. وقتي آنها را مشغول تميز کردن باشگاه ديدم به سرعت به طرف بچّه ها در محوطه رفتم و گفتم:
- بياييد ببينيد. واقعاً خجالت دارد! فرمانده ي سپاه مشغول تميز کردن است آن وقت ما شانه خالي مي کنيم.
بچّه ها با شنيدن اين مطلب سرازير شدند و در مدت کوتاهي سالن را تميز شده تحويل تربيت بدني داديم. (4)
با بزرگتر اينطوري حرف نزن
شهيد عطاءالله صحافي
يک روز در استاديوم تختي سمنان مسابقه داشتيم. بازي با پنالتي ما به پايان رسيد و داور تيم ما را برنده اعلان کرد. مربّي تيم مقابل که احتمالاً در شمارش پنالتي ها اشتباه کرده بود، به داور مسابقه اعتراض داشت. ما داشتيم مي رفتيم طرف رختکن که لباسهايمان را عوض کنيم. يکي از بچه هاي ما به مربي تيم مقابل گفت: « برو رياضي کار کن! رياضيت ضعيفه . »آقاي صحافي چند متر جلوتر از ما بود. صداي او را شنيد. برگشت و با عصبانيت گفت: « بار آخرت باشد که با بزرگتر از خودت اين طوري حرف مي زني. » (5)
هدف ما صرفاً برد و باخت نيست
شهيد عطاءالله صحافي
آن شب هم در منزل خودش بچّه ها جمع شدند. اول دعاي توسل برگزار شدو بعد توصيه هاي اخلاقي: « هدف ما صرفاً برد و باخت نيست. با توکل بر خدا هدف بازي جوانمردانه است. هر نتيجه اي که به دست بيايد راضي هستيم. »فردا رفتيم توي زمين. پيش از ورود به زمين باز هم يادآوري کرد: « توکل بر خدا و توسل به ائمه يادتان نرود! »
بازي را برديم. خوشحال بود. البته در مواردي هم که مي باختيم، هيچ کدام از بچّه ها سرزنش نمي شدند. (6)
سعي کنيد در مسابقه ي انسانيت به قهرماني برسيد
شهيد عطاءالله صحافي
برادران ورزشکارم! زندگي آزمايشهاي فراواني براي انسان دارد. سعي کنيد از اين آزمايشها سربلند بيرون آييد و در ميدان مسابقه ي انسانيّت به مقام قهرماني برسيد.اي ورزشکاران! اي برادراني که افتخار ديدن اولين لبخند معنوي و با صفاي امام از آن شماست و شهيد رجايي فرمود: « يک پايه ي انقلاب بر روي ورزشکاران باشد. تا همگان بدانند که ورزش همگام با انقلاب حرکت مي کند. » زندگي آزمايش هاي فراواني دارد، سعي کنيد از آنها سربلند بيرون آييد! » (7)
اخذ گواهينامه ي مربي گري
شهيد عطاءالله صحافي
به دليل علاقه ي وافري که به بازي فوتبال داشت، در سال پنجاه و پنج موفق به اخذ گواهينامه ي مربي گري شد و در سال پنجاه و نه گواهينامه ي داوري خود را از فدراسيون فوتبال کشور دريافت نمود. همچنين در سال شصت و سه گواهي مربي گري درجه ي يک جوانان را دريافت نمود و چندين سال مربي بود. (8)شما بايد پهلوان و سفيران انقلاب باشيد
شهيد جلال طاهريان
درود بر شما ورزشکاران که ادامه دهنده ي راه شهدا هستيد.سلام بر شما اي ورزشکاران محبوب که در قلب همه جاي داريد. اين را از ياد نبريد که شما بايد سفيران انقلاب در کشورهاي ديگر باشيد. به فرموده ي امام شما ورزشکاران بايد به حضرت علي (عليه السّلام) اقتدا کنيد. خداي ناکرده در شما حس ناسيوناليستي بروز نکنيد، بلکه همگي شما بايد يک پهلوان باشيد.
اين را بدانيد اسلام هميشه سعي بر اين داشته است که جامعه را از قرار گرفتن در مسير غلط و گرفتاري در دام مسابقات و رقابت هاي بي فايده و زيان بار حفظ کند. شما بايد پورياي ولي را الگو قرار دهيد. (9)
بسيجي جبهه برو، درس خوان و اهل مسجد مي تواند ورزشکار باشد
شهيد حسن طاهريان
فوتبال بازي مي کرد. يک تيم تشکيل دادند. همه بسيجي بودند.گفتم: « که چي بشود؟ »
گفت: « مي خواهيم نشان بدهيم که يک بچه بسيجي هم مي تواند درسش را بخواند و هم جبهه برود. هم ورزشکار باشد و هم اهل مسجد، دعا و نماز جمعه. » (10)
پينوشتها:
1- فرهنگ نامه ي شهداي شهرستان سمنان جلد9، صص 392-391، 395 و 397 .
2- فرهنگ نامه ي شهداي شهرستان سمنان، جلد9، ص 267 .
3- فرهنگ نامه ي شهداي شهرستان سمنان، جلد 9، ص 528 .
4- افلاکيان، صص 139-138 .
5- فرهنگ نامه ي شهداي شهرستان سمنان، جلد 6، ص 69 .
6- فرهنگ نامه ي شهداي شهرستان سمنان، جلد 6، صص 72-71 .
7- فرهنگ نامه ي شهداي شهرستان سمنان، جلد 6، صص 77-76 .
8- فرهنگ نامه ي شهداي شهرستان سمنان، جلد 6، ص 78 .
9- فرهنگ نامه ي شهداي شهرستان سمنان، جلد 6، ص 264 .
10- فرهنگ نامه ي شهداي شهرستان سمنان، جلد 6، ص 271 .
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت،(1390)، آمادگي جسماني، روحيه پهلواني؛ سيره ي شهداي دفاع مقدس (28)، تهران: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، چاپ اول.
/ج