نص و قرائت واحد قرآن

در شمار مهم ترين مباني تفسيري، تفسير بر اساس نصّ الهي قرآن و قرائت صحيح آن است؛ زيرا هر مفسّري مي بايد بر اساس قرائتي که قرآن بر آن نازل شده آن را تفسير کند. در اين جهت، اين پرسش مطرح است که آيا الفاظ وحي در همه
سه‌شنبه، 7 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نص و قرائت واحد قرآن
 نص و قرائت واحد قرآن

 

نويسنده: حجت الاسلام دکتر سيدرضا مؤدب





 

رابطه تفسير و قرائت

در شمار مهم ترين مباني تفسيري، تفسير بر اساس نصّ الهي قرآن و قرائت صحيح آن است؛ زيرا هر مفسّري مي بايد بر اساس قرائتي که قرآن بر آن نازل شده آن را تفسير کند. در اين جهت، اين پرسش مطرح است که آيا الفاظ وحي در همه ي موارد قرائت واحدي دارد يا متن مُنزل، به چند شکل نازل شده و بنابراين هر يک از آنها مي تواند مبناي قرائت قرآن و تفسير آن واقع شود؟
براي پاسخ به پرسش ياد شده، لازم است به بررسي رابطه ي نزول قرآن و پيدايش قرائات، رابطه قرائات و سبعة احرف و قرائت صحيح و واحد قرآن بپردازيم. در اين خصوص، ديدگاه يکساني بين مفسران فريقين، وجود ندارد و مفسّران در خصوص قرائت يا قرائاتي که مي بايد بر اساس آن به معني شناسي، تفسير و دريافت مراد خداوند بپردازند، اختلاف نظر دارند.

نزول قرآن و پيدايش قرائات

قرائات قرآن که مقصود از آن صورت هاي خواندن کلام خداوند متعال است، (1) با چگونگي نزول قرآن ارتباط دارد. نزول قرآن با آوردن پيام وحي به دست جبرئيل در غار حرا با آيه ي شريفه ( اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ‌ ) (2) آغاز شد (3) و در طول 23 سال ادامه داشت. در طول اين مدت جبرئيل با احترام کامل بر حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد مي شد و آيات را بر آن حضرت مي خواند. (4) نزول قرآن به تدريج و در مناسبت هاي گوناگون بوده است؛ چنان که خداوند در قرآن مي فرمايد:
( وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلاً ) (5)؛ و قرآني که آياتش را از هم جدا کرديم تا آن را با درنگ بر مردم بخواني و آن را به تدريج نازل کرديم. اعتراض کافران نيز دليلي ديگر بر نزول تدريجي کلمات و عبارات قرآن و نه دفعي آنها دارد که خداوند متعال مي فرمايد:
( وَ قَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا لَوْ لاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلاً )؛ (6) و کافران گفتند: « چرا قرآن يکجا بر او نازل نمي شود؟ » اين بخاطر آن است که قلب تو را به وسيله ي آن محکم داريم، و ( از اين رو ) آن را به تدريج بر تو خوانديم.
مفسران در ذيل آيات ياد شده بر نزول تدريجي به جهت درک بهتر مردم و تثبيت الفاظ و مفاهيم قرآن بر قلب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تأکيد دارند و نزول دفعي را مربوط به محتواي قرآن بر قلب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي دانند تا بر بيت المعمور. (7)
از همان آغاز نزول تدريجي، جمعي از صحابه متصدي تلاوت و قرائت و جمع آوري آن گرديدند و بعدها به « قراء » قرآن شهرت يافتند. مهم ترين قراء در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هفت نفر بوده اند که ذهبي اسامي آنان را به ترتيب وفات، چنين ذکر مي کند: ابي بن کعب ( م 32 ق ) ، عبدالله بن مسعود ( م 32 ق ) ، ابودرداء، عويمر بن زيد ( م 32 ق ) ، عثمان بن عفان ( م 35 ق ) ، علي بن ابي طالب ( م 40 ق )، ابوموسي اشعري ( م 44 ق ) و زيدبن ثابت ( م 45 ق ) . (8) مردم هر بلادي قرائت خود را در آغاز از قراء ياد شده، فرا مي گرفتند. با توسعه جهان اسلام، قراء ديگري شهرت يافتند که در قرن چهارم توسط ابن مجاهد تميمي ( م 324 ق ) به نام « قراء سبعه » معروف شدند و اسامي آنان بدين شرح است: (9) عبدالله بن عامر ( م 118 ق )، عبدالله بن کثير ( م 120 ق ) ، عاصم بن ابي النجود ( م 129 ق )، ابوعمر بصري ( م 154 ق ) ، حمزه بن زيّات ( م 156 ق ) ، نافع بن عبدالرحمن ( م 169 ق ) و علي بن حمزه کسائي ( م 187 ق ) .
قراء ياد شده در مواردي، وجوهي متمايز با ديگران داشتند؛ اين در حالي بود که غالباً قرائت خود را در نهايت مستند به قرائت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي نمودند و آن را برخاسته از چگونگي نزول قرآن مي دانستند. در زمان عثمان، به علّت گسترش قرائات، تصميم بر آن شد تا از گسترش اختلاف قرائات، جلوگيري و مصحف واحدي بر اساس قرائتي يکسان منتشر شود. عسقلاني مي گويد: عثمان اهل شام و عراق را امر کرد تا بر مصحفي که تهيه شده بود اجتماع کنند. (10) گر چه در زمان عثمان تلاش براي يکساني قرائات انجام گرفت، اختلاف قرائات پايان نيافت و حتي در قرن دوم، قرائات قراء سبعه رونق بيشتري داشت. وضع بدين منوال ادامه داشت تا آن که ابن مجاهد در قرن چهارم، آنها را به عنوان بهترين قرائات برگزيد.
علت مهم گسترش اختلاف قرائات را مي بايد در چگونگي مصاحف بلاد دانست. از طرفي، مصحف ها بدون نقطه و علايم اعرابي و بر اساس رسم الخطي بوده که تحمّل قرائات گوناگون را داشت و قاريان نيز بر اساس اجتهاد، قرائات را براي ديگران بيان مي کردند، مانند آيه ي شريفه ي ( رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ‌ ) (11) و باغهايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته که نهرها از کف آن جاري است.
طبرسي مي گويد: ابن کثير به تنهايي « مِن تَحتِهَا » خوانده و در مصاحف مکه هم، چنين است، ليکن ديگران بدون « مِن » خوانده اند، ساير مصاحف هم بدون « مِن » است. (12)
زمخشري نيز در ذيل آيه ي ( وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ ) (13) مي گويد:
در مصاحف اهل مدينه و شام « سَارِعُوا » بدون واو، و ديگران همراه با واو قرائت کرده اند. (14)
موارد اختلاف قرائات (15) در برخي از آيات، برخاسته از عللي همچون ابتدايي بودن خط، اعجام حروف، تأثير لهجه ها، اجتهاد قراء و ... بوده است. (16)
قرائات سبعه که گسترش بيشتري يافته بودند، نزد گروهي از علماي اهل سنّت به تواتر رسيده بودند و کساني مثل زرکشي ( م 794 ق ) به نقل از جمهور علماي اهل سنّت آن را متواتر مي دانست، (17) ولي نزد غالب علماي اماميّه، تواتر نداشته (18) و به علّت واحد بودن راويان آنها، قرائات آنها واحد شمرده شده است. آية الله خويي در خصوص تواتر اصل قرآن و عدم تواتر قرائات آن مي گويد:
بين تواتر قرآن و عدم تواتر قرائات هيچ گونه ملازمه اي نيست؛ زيرا ادّله تواتر قرآن و ضرورت آن سبب تواتر قرائات نمي گردد. (19)

قرائات و « سبعة احرف »

از جمله مباحث مهم در خصوص قرائات و تفسير قرآن، رابطه ي قرائات و حديث سبعة احرف است که قرآن پژوهان اهل سنّت و شيعه درباره آن بسيار انديشيده اند، ولي هم چنان در خصوص معناي آن به ويژه در بين مفسران و محدثان اهل سنت، ابهاماتي وجود دارد و بدين جهت، در بين آنان تفاوت آراي فراواني نمايان شده است. علّت مهم اين اختلاف چگونگي تحليل رواياتي است که در آنها از احرف سبعه قرآن گفت و گو شده است؛ چرا که گروهي سعي در برقراري رابطه ميان « احرف سبعه » و « قرائات سبعه » نموده اند. روايات ياد شده گر چه در ساختار الفاظ با يکديگر متفاوتند، از نظر محتوي يکسان و متفقند که نزول قرآن بر هفت حرف مي باشد. يکي از اين روايات چنين است:
عَنِ النَّبِيِّ (صلي الله عليه و آله و سلم) إِنَّ القُرآن أُنزِلَ عَلَي سَبعَ^ِ أَحرُفٍ، فَاقرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنهُ؛ (20) پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند: قرآن بر هفت حرف نازل شده است، به هر يک از آنها که برايتان ميسر است قرآن را قرائت نماييد.
روايات ياد شده که به وفور در مصادر روايي اهل سنت يافت مي شود، همواره در خصوص معناي آنها پرسش هاي متعدّدي مطرح است، از آن جمله: آيا روايات ياد شده همه از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) صادر شده است؟ مقصود از سبعة احرف چيست؟ آيا سبعة احرف مربوط به الفاظ قران است يا محتواي آن يا هر دو؟ غالب عالمان اهل سنّت در اين خصوص دچار دگرگوني آرا شده اند.
قرطبي از علماي قرن هفتم مي گويد: « دانشمندان در مراد از سبعة احرف، 35 قول ذکر کرده اند » . (21) زرکشي نيز به نقل از ابوحاتم بستي مي گويد: « در مورد روايات يادشده، 35 قول ذکر شده است » . (22) سيوطي اختلاف آرا را تا چهل قول رسانده است. (23) اختلاف اقوال و آرا در اين باب آن چنان زياد است که فهم اصل روايت را مشکل کرده است.
زرقاني در اين خصوص مي گويد: « بحثي پر لغزش و هولناک شده است؛ زيرا کثرت آرا بر چهره حقيقت سايه و حجاب افکنده است » . (24)
برخي از دانشمندان اهل سنّت نيز سبعه احرف را به هر معنا که باشد، به زمان خاص نزول، مرتبط دانسته، معتقدند که قرآن بر « حرف واحد » باقي مانده است. طحاوي از علماي قرن چهارم، روايت ياد شده را از جمله روايات مشکل مي داند و مي گويد:
احرف سبعه مربوط به زمان خاصّي بوده که ضرورت اقتضاي آن را داشته است و پس از رفع ضرورت، حکم آن نيز برطرف شده و اکنون، قرآن بر « حرف واحد » قرائت مي شود. (25)
گروهي ديگر از عالمان اهل سنت نيز معتقدند که « سبعه احرف » اختصاص به زمان خاصّي ندارد و قرآن براي هميشه بر هفت حرف است؛ گر چه منظور از سبعه احرف، قرائات سبعه هم نيست. (26)
روايات سبعه احرف که غالباً در مصادر روايي اهل سنّت آمده، (27) به دو گروه قابل تقسيم است: « نزول قرآن بر هفت حرف » و « قرائت قرآن بر هفت حرف » . رواياني در طبقه صحابه، همچون خليفه دوم، ابي هريرة، ابي بن کعب و ... آنها را نقل مي نمايند (28) و اهمّ آنها روايتي است که بيانگر اختلاف خليفه دوم با هشام بن حکيم در قرائت سوره فرقان است. هنگامي که آن دو در ظاهر، قرائت خود را بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عرضه مي کنند، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) قرائت هر دو نفر را صحيح مي داند و در مورد قرائت هر دو نفر آنان مي فرمايد: « کذلک أُنزِلت » و پس از آن مي فرمايد: « إِنّش هَذَا القُرآن أُنزِلَ عَلَي سَبعَة أَحرُفٍ؛ (29) اين قرآن بر هفت حرف نازل شده است » .
در خصوص مفاد روايت شده، ديدگاه هاي متناقضي در بين محدثان و برخي از مفسران اهل سنت وجود دارد، مانند آن که عدد سبعه، عدد کثرت است، (30) يا عدد سبعه حکايت از هفت وجه در خصوص قرآن دارد که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آن ها را مرحله به مرحله، در خواست نموده است. (31) در خصوص معاني سبعه احرف، وجوهي مانند شکل هاي هفت گانه در کلام، معاني متفاوت، لهجات هفت گانه، لغات هفت گانه، قرائات هفت گانه و ... مطرح شده که هيچ يک نمي تواند معتبر و مستند باشد؛ (32) زيرا روايات « سبعه احرف » از نظر متن با يکديگر متعارض اند و در صورت صحّت سند، ممکن است مربوط به لهجات گوناگون باشد. (33) آية الله خويي پس از بررسي عالمانه ي احاديث « سبعه احرف »، آنها را نادرست و غير واقعي مي داند. (34) از طرفي، در صورت صحّت سند اين روايات، هيچ رابطه روشني بين محتواي اين روايات با قرائات سبع ثابت نشده است، مگر آن که چنين امري بر زبان عوام، رايج شده باشد. (35)
حديث سبعه احرف در نزد محدثان و مفسران شيعه، دلالتي بر الفاظ قرآن ندارد و اندک رواياتي نيز که در مصادر شيعه نقل شده، مرتبط با وجوه معنايي قرآن است. شيخ صدوق نقل مي کند که حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
إِنَّ القُرآنَ نُزِّلَ عَلَي سَبعَة أَحرُفٍ وَ أَدنَي مَا لِلإِمامِ أَن يُفتِي عَلَي سَبعَةِ وُجُوهٍ؛ (36) قرآن بر هفت حرف نازل شده و کمترين وجه در برابر امام اين است که بر هفت وجه فتوا دهد.
حسن بن صفار هم از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند که آن حضرت فرمود: « تَفسِيرُ القُرآنِ عَلَي سَبعَةِ أَحرُفٍ؛ (37) تفسير قرآن بر هفت حرف است » .

قرائت صحيح و واحد قرآن

با توجّه به آنچه گذشت، روايت « سبعه احرف » ناسازگاري هاي دروني دارد (38) و دلالتي بر نزول قرآن به چندين قرائت ندارد و تواتر قرائات نيز ثابت نشده است. بنابراين، قرائت قرآن، واحد و آن همان قرائتي است که از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده و در بين عموم مسلمين به « قراءة العامة » يا « عامة القرآن » يا « سياهه قرآن » شهرت دارد و مصحف نگاران به هنگام نگارش کلمات قرآن، بر طبق آن عمل نموده اند (39) و مقريان نخست نيز به آموزش آن اهتمام ورزيده اند. در شرح حال قاريان آمده است که آنان با اختلاف قرائات آشنا مي شده اند و در آغاز، فراگيري قرائت رايج و عامّه را لازم مي دانسته اند. (40) مسلمانان نيز به هنگام نماز و قرائت قرآن و تصحيف آن، از « قرائت عامّه » روي گردان نبوده اند. (41) بنابراين، لازم است قرائت عامّه و قرائت رايج که قرائت واحد است، مبناي تفسير آيات قرآن قرار بگيرد. مهم ترين مستند اين ديدگاه، دو روايت معتبري است که براي محدثان و مفسّران اماميّه مهم بوده است:
1- عَن فُضَيلِ بنِ يَسَارٍ، قَالَ قَلتُ لِأَبِي عَبدِ اللَّهِ: (عليه السلام) إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إنَّ القُرآنَ أُنزِلَ عَلَي سَبعَةِ أَحرُفٍ، فَقَالَ کَذَبُوا أَعدَاءُ اللَّهِ، وَ لَکِنَّهُ نَزَلَ عَلَي حَرفٍ وَاحِدٍ مِن عِندِ الوَاحِدِ؛ (42) فضيل بن يسار نقل مي کند که خدمت امام صادق (عليه السلام) عرض کردم مردم مي گويند: قرآن بر هفت حرف نازل شده است، آن حضرت فرمودند: دشمنان خدا دروغ مي گويند. قرآن بر يک حرف و از جانب يک فرد نازل شده است.
2- عَن زُرَارَة، عَن أَبِي جَعفَرٍ، (عليه السلام) قَالَ إِنَّ القُرآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِن عِندِ الوَاحِدِ، وَ لَکِنَّ الاِختِلَافَ يَجِئُ مِن قِبَلِ الرُّوَاة؛ (43) زراره از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند که حضرت فرمود: قرآن يکي است و از نزد واحد، نازل شده و اختلاف ها از سوي راويان پديد آمده است.
دو روايت ياد شده از کتاب ارزشمند کافي آمده و از سند معتبري هم برخوردار است. (44) مضمون اين دو روايت، نزول قرآن بر هفت حرف را به ويژه در خصوص اختلاف الفاظ قرآن، نفي مي کند و بر آن تأکيد دارد که الفاظ قرآن واحد و داراي متن يکساني است و نشان مي دهد سهم روات در اختلاف قرائات، فراوان بوده؛ زيرا عبارت « لَکِنَّ الاِختِلَافَ يَجِيءُ مِن قِبَلِ الرُّواةِ » بيان گر اجتهاد راويان و قراء همچون صحابه و تابعيان، در توسعه قرائات است.
به همين جهت، محدثان و مفسّران بزرگ تشيع از گذشته تا کنون در خصوص « سبعه احرف » اعتقادي روشن و مستند داشته اند؛ آنان معتقدند « قرآن بر حرف واحد » نازل شده و روايت « سبعة احرف » در صورت صحّت سند، مربوط به لهجه هاي قرآن، يا مربوط به بطون آن است.
فيض کاشاني (45)، علّامه حاج آقا رضا همداني (46)، علاّمه طباطبايي (47)، آية الله ميرمحمّدي (48)، آية الله معرفت (49) و ... روايت ياد شده را بر بطون و معاني و تفسير قرآن حمل کرده اند و اين مي تواند نظري صحيح باشد. به برخي از اقوال مفسّران و قرآن پژوهان اماميّه در خصوص « نزول قرآن بر حرف واحد » به اختصار اشاره مي شود:

1- شيخ صدوق ( م 381 ) :

اعتقاد ما آن است که قرآني که بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده، همان ما بين الدفتين است... و امام باقر (عليه السلام) فرمود: قرآن واحد و از نزد واحد آمده است. (50)

2- شيخ طوسي ( م 460 ) :

بدانيد که معروف در ميان اصحاب ما ( = شيعيان ) و رايج در بين اخبارشان اين است که قرآن بر حرف واحد و بر نبي واحد، نازل شده است. (51)

3- امين الاسلام طبرسي ( م قرن پنجم ) :

قول رايج در روايت شيعه آن است که قرآن بر حرف واحد، نازل شده است. (52)

4- فيض کاشاني ( م 1091 ) :

حمل حديث ( سبعه احرف ) بر هفت وجه از قرائت ... دليلي ندارد؛ زيرا در روايت کافي به اسناد از زراره آمده است که امام باقر (عليه السلام) فرمود: قرآن واحد و از نزد واحد است... و مقصود از اين حديث، آن است که قرائت صحيح، واحد است. (53)

5- صاحب جواهر، شيخ محمد حسين نجفي ( م 1276 ) :

تواتر قرائات را نمي پذيريم ... بلکه معلوم نزد ما ( شيعه ) خلاف آن است؛ زيرا شهرت مذهب ما بر آن است که قرآن بر حرف واحد و بر نبي واحد نازل شده و اختلاف در قرائات از ناحيه روات نشأت گرفته است. (54)

6- حاج آقا رضا همداني ( م 1322 ) :

حق آن است که ثابت نشده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) چيزي از قرآن را با چند شکل ( قرائت ) خوانده باشد، بلکه عکس آن ثابت شده است ... زيرا قرآن واحد و از نزد واحد است. (55)

7- علامه شيخ محمّد جواد بلاغي نجفي ( م 1352 ) :

پنجمين دليل که تعيين کننده هم هست، روايت از طرق شيعه در کافي است مبني بر اين که قرآن واحد و از نزد واحد است. (56)

8- آية الله معرفت ( م 1427 ق ) :

قرآن همان نصّ ( واحد ) الهي است که متواتر بين مسلمين است. قرآن در تمامي سوره ها و آيه ها و کلمات داراي تواتر است؛ به گونه اي که هر گونه تغيير در متن آن، سبب استنکار مسلمين مي شود. (57)
با توجه به آنچه گذشت، قرآن متواتر است، ولي تعدد قرائات نمي تواند صحيح باشد، بلکه داراي قرائت واحد است و لازم است اشاره شود که آن قرائت واحد، همان قرائتي است که از آغاز نزول تا کنون بين عموم مسلمين رايج بوده و منطبق با « قرائت عاصم » مي باشد.
آية الله معرفت در اين خصوص مي گويد:
قرائت مختار که در آن، شرايط اعتبار و قبول وجود دارد، قرائت عاصم به روايت حفص است که جمهور مسلمين نيز به آن پاي بند هستند و آن را از صدر اسلام تا کنون قبول نموده اند. (58)
علامه بلاغي نيز مي گويد:
به خاطر تواتر قرآن بين مسلمين از آغاز تاکنون، عبارات و صورت و قرائت متداول آن، يکسان بوده و چيزي بر شکل و صورت آن تأثير نداشته است. (59)
قرائت عاصم به جهت اسنادي که ذهبي آن را به روايت حفص بن سليمان از عاصم و او از عبدالرحمن سُلمي و او از حضرت علي (عليه السلام) نقل مي کند، عالي السند است (60) و عاصم از عبدالرحمن سلمي و او نيز از حضرت علي (عليه السلام) در قرائت تخطّي نکرده و حفص و عاصم هر دو، مورد اعتماد هستند و بدين جهت، ابن جزري نقل مي کند که روايت صحيح، قرائت عاصم به روايت حفص مي باشد. (61) ابن شهر آشوب نيز نقل مي کند که فصيح ترين قرائت، قرائت عاصم است که مطابق با اصل مي باشد. (62)

تفسير بر اساس قرائت واحد و متعارف

بنابر آنچه گذشت، قرائت قرآن واحد و امري توفيقي است و در خصوص چگونگي آن جز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) که از طرف فرشته وحي سخن مي گويد، ديگران نمي توانند اظهارنظر کنند؛ چنان که خداوند در سوره قيامت هم بدان اشاره کرده، مي فرمايد:
( إِنَّ عَلَينَا جَمعَهُ و قُرآنَهُ* فَاِذَا قَرَأنَاهُ فَاتَّبِع قُرآنَهُ )؛ (63) چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ي ماست! پس هرگاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروي کن!
براساس آيات ياد شده، قرائت قرآن، الهي و بر عهده ي خداوند است (64) و بايد بر اساس آنچه از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به صورت صحيح روايت شده، قرائت و همان قرائت نيز مبناي تفسير واقع شود. هر مفسّري در موارد اختلاف قرائات که انتخاب برخي از آنها ممکن است در تفسير مؤثر باشد – که البته موارد آنها در مجموع زياد نيست – مي بايد بر « قرائت متعارف » و مشهور، رکون نمايد.
مفسّران بزرگ نيز بر اساس قرائت مشهور، قرآن را تفسير کرده اند؛ زيرا آنها با توجّه به اهتمام امامان معصوم ( عليهم السلام ) بر قرائت مشهور، همان را مبناي ديدگاه هاي تفسيري خود قرار داده اند؛ چنان که در روايتي از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که آن حضرت قرائتي که در بين مردم رايج بوده است ( = قرائت « ناس » ) را تأييد نموده اند.
هنگامي که فردي نزد حضرت صادق (عليه السلام) قرآن را قرائت برخلاف قرائت مشهور مي نمود، آن حضرت بدو فرمود:
کُفَّ عَن هَذِهِ القَرَاءَةِ، اقرَا کَمَا يَقرَأُ النَّاسُ؛ (65) از چنين قرائتي خودداري کن، چنان که مردم مي خوانند، بخوان.
اگر نزد امامان معصوم، قرائت ديگري غير از قرائت مشهور، معتبر مي بود، قطعاً آنان بر آن تأکيد مي کردند، در حالي که چنين چيزي گزارش نشده است. بنابراين نمي توان در تعيين قرائت واقعي، بر قواعد عربي و يا سياق جمله (66) و ... تأکيد داشت؛ زيرا آنها معيار معتبري در برابر قرائت مشهور و مورد تأييد معصومين (عليهم السلام) نيستند.
شايان ذکر است در مواردي قرائت غير مشهور، تأثير مهمّي در تفسير آيات قرآن ندارد و ذکر آن توسط برخي از مفسّران مثلاً در تبيان يا مجمع البيان براي بيان سير تاريخي اقوال مفسّران بوده است. برخي از قرآن پژوهان معاصر هم بر آن تأکيد و شواهد تاريخي بر اعتبار آن بيان کرده اند (67) و معتقدند مقصود از قرائت « مردم » در روايت ياد شده، همين قرائت مشهور و رايج است و مطابقت قرآن موجود با قرائت عاصم نيز از آن جهت است که قرائت عاصم موافق با قرائت مشهور است. (68)
بدين جهت، مفسّران همواره تفسير خود را بر اساس قرائت رايج که مطابق با قرائت عاصم است، سامان داده و آن را اصل قرار داده اند. فيض کاشاني در اين خصوص مي گويد: « قرائت رايج که احسن القرائات است، اصل و مبناي تفسير است » . (69) اگر چه کساني مانند ابن عاشور در موارد اختلاف قرائات، بر قرائت قالون تکيه دارد (70) و استناد به ديگر قرائات را نيز صحيح مي داند. (71) يادآوري اين نکته نيز لازم است که معصومان (عليهم السلام) به ويژه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گر چه بر اساس روايات (72) پيش گفته بر قرائت واحد، تأکيد کرده و همواره در مقام تصحيح قرائات بوده اند و حتي به هنگام مراجعه صحابه براي حل اختلافات خود در باب قرائت قرآن، از اختلاف آنان رنجيده شده و دستور مي داده اند که قرآن را با قرائتي که به آنها تعليم داده شده بخوانند (73)، ولي در مواردي نيز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي تسهيل در قرائت، و رفع عسر، تنها به برخي از افراد، اجازه داده اند تا به گونه اي ميسور براي آنها قرائت کنند. (74)

پي‌نوشت‌ها:

1- التمهيد في علوم القرآن، ج1، ص 9: « القراءة و تعني وجهاً من محتملات النصّ القرآني » .
2- علق، آيه ي 1.
3- الدر المنثور، ج5، ص 561 و الميزان في تفسير القرآن، ج20، ص 327.
4- علل الشرايع، باب 7، ص 7.
5- اسراء، آيه ي 106.
6- فرقان، آيه ي 32.
7- مفاتيح الغيب، ج24، ص 457؛ الکشاف، ج3، ص 279؛ مجمع البيان، ج7، ص 266؛ الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص 14: ج15، ص 214؛ ج13، ص 220 و ج18، ص 132.
8- معرفة القرّاء، ص 42 و الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 251.
9- الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 252 ( في المشتهرين بالإقراء ) و البيان في تفسير القرآن، ص 126.
10- فتح الباري، ج9، ص 14.
11- توبه، آيه ي 100.
12- مجمع البيان، ج5، ص 94، ذيل آيه ي ياد شده.
13- آل عمران، آيه ي 133: شتاب کنيد براي رسيدن به آمرزش پروردگارتان.
14- الکشّاف، ج1، ص 415، ذيل آيه ي 143 آل عمران.
15- براي ديدن موارد اختلاف قرائات، به کتاب مجمع البيان، بحث القراءة و معجم القراءات القرانية، تدوين دکتور احمد مختار عمر و دکتور عبدالعال سالم مکرم، مراجعه شود که به ترتيب قرآن در ذيل سوره ها تمامي اختلاف قرائات اعم از مشهور و شاذآور شده و حدود يک پنجم آيات قرآن را در بر مي گيرد.
16- نزول قرآن و رؤياي هفت حرف، ص 188-186.
17- البرهان في علوم القرآن، ج1، ص 318 و البيان في تفسير القرآن، ص 123.
18- البيان في تفسير القرآن، ص 123 و التمهيد في علوم القرآن، ج2، ص 84.
19- همان، ص 124.
20- صحيح بخاري، ج6، ص 228 و جامع البيان، ج1، ص 10.
21- الجامع لأحکام القرآن، ج1، ص 32.
22- البرهان في علوم القرآن، ج1، ص 212.
23- الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 145.
24- مناهل القرآن في علوم القرآن، ج1، ص 137.
25- مشکل الآثار، ج4، ص 191.
26- الإبانة عن معاني القراءة، ص 38.
27- جامع البيان، مقدّمه با عنوان: اللغة التي نزل بها القرآن؛ صحيح بخاري، ج6، ص 228؛ صحيح مسلم، ج2، ص 202 و سنن ترمذي، ج5، ص 194.
28- همان.
29- صحيح بخاري، ج6، ص 228 کتاب التفسير، باب « أُنزِلَ القُرآنُ عَلَي سَبعَةِ أَحرُفٍ.
30- محاسن التأويل، ج1، ص 177 و الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 145.
31- جامع البيان، ج1، ص 34، ح 19.
32- البيان في تفسير القرآن، ص 193-178 ( وجوه الاحرف السبعة ) ؛ نزول قرآن و رؤياي هفت حرف، فصل دوم و سوم والأحرف السبعة و منزلة القرائات، ص 109.
33- التمهيد في علوم القرآن، ج2، ص 117.
34- البيان في تفسير القرآن، ص 193.
35- التمهيد في علوم القرآن، ج2، ص 86.
36- خصال، ج2، ص 10 و بحارالأنوار، ج89، ص 49.
37- بصائر الدرجات، ص 169، ح 9، باب 7.
38- البيان في تفسير القرآن، ص 177 و 178 ( تهافت الروايات و وجوه الأحرف السبعة ) .
39- تاريخ القرآن، ص 111.
40- معرفة القرّاء الکبار ذهبي، ج1، ص 53، 141 و 272 و غاية النهاية، ج 1، ص 297.
41- المرشد الوجيز ابوشامه، ص 68. لازم به يادآوري است که در برخي از کشورهاي اسلامي، هر چند بسيار اندک، برخي از قرائات ديگر نيز رايج بوده است، مانند قرائت ورش در مصر، الجزاير، مغرب و قرائت قالون از نافع در تونس و ليبي ( تاريخ القرآن، ص 111 ) .
42- الکافي في الاصول، ج2، ص 630، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، روايت 13.
43- همان، روايت 12.
44- نزول قرآن و رؤياي هفت حرف، ص 214-208.
45- الصافي في تفسير القرآن، مقدّمه ششم، ج1، ص 38.
46- مصباح الفقيه، کتاب الصلاة، ص 276.
47- الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص 74.
48- تاريخ و علوم قرآن، ص 66.
49- التمهيد في علوم القرآن، ج2، ص 86.
50- الإعتقادات، ص 86، باب 33.
51- التبيان في تفسير القرآن، مقدمه، ج1، ص 7.
52- مجمع البيان، ج1، ص 38، مقدمه، الفن الثاني.
53- الصافي في تفسير القرآن، ج1، ص 38 ( مقدمه هشتم ) .
54- جواهر الکلام، ج9، ص 294.
55- مصباح الفقيه، ص 276، کتاب الصلاة.
56- آلاء الرحمن في تفسير القرآن، ج1، ص 31.
57- التمهيد في علوم القرآن، ج2، ص 77.
58- همان، ج2، ص 161 ( القراء^ المحتارة ) .
59- آلاء الرحمن في تفسير القرآن، ج1، ص 29.
60- معرفة القرآء الکبار، ج1، ص 77.
61- غاية النهاية في طبقات القراء، ج1، ص 254.
62- مناقب آل ابي طالب، ج2، ص 43 و بحارالانوار، ج40، ص 157.
63- قيامت، آيات 18-17.
64- الميزان في تفسير القرآن، ج20، ص 109 و مجمع البيان، ج10، ص 600.
65- الکافي في الأصول، ج2، ص 663، کتاب القرآن، باب النوادر، ح23.
66- علامه طباطبايي در مواردي در تشخيص قرائت صحيح، از سياق جملات استفاده مي کند و از اين طريق قرائتي را بر ديگري ترجيح مي دهد، مانند ترجيح کلمه « زُبُراً » در آيه 53 مومنون و « سَامِراً » در آيه 67 مؤمنون. به نظر مي رسد چنين ديدگاهي نمي تواند صحيح باشد و نمونه هاي آن در بحث انسجام و سياق آيات مي آيد.
67- روش شناسي تفسير قرآن، ص 74.
68- همان، ص 75.
69- الصافي في تفسير القرآن، ج1، ص 41.
70- التحرير و التنوير، ج1، ص 62.
71- همان، ص 23 ( مقدمه دوم ).
72- الکافي، ج2، ص 630 و 632: « القُرآنُ وَاحِدٌ، نَزَلَ مِن عِندِ الوَاحِدِ؛ اقرَأ کَمَا يَقرَأُ النَّاسَ ».
73- جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج1، ص 9 و ر.ک: نزول قرآن و رؤياي هفت حرف، ص 225.
74- الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص 164.

منبع مقاله :
مؤدّب، حجة الاسلام دکتر سيّد رضا؛ (1393)، مباني تفسير قرآن، قم: انتشارات دانشگاه قم، چاپ سوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط