پري دريايي در ادبيات و فرهنگ ايراني

خليج فارس همچون ديگر درياها و آب هاي روي زمين، بستري رؤيايي و خيال انگيز را براي ساحل نشينان پديد آورده است؛ رؤياها و خيالاتي که در قصه ها و افسانه هاي جاري بر افواه عامه جاي گرفته اند و نماينده ي روشن ابعاد
دوشنبه، 18 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پري دريايي در ادبيات و فرهنگ ايراني
 پري دريايي در ادبيات و فرهنگ ايراني

 

نويسنده: آمنه ابراهيمي (2)




 
با گذري بر قصه ي (1) بوشهري « ننه ماهي و گلابتون »
قصه ها، هم از گذشته هاي دور حکايت مي کنند، هم از زمان حاضر و هم از اصل و ريشه ي انسان سخن مي گويند ( جوزف کمپبل )

چکيده

خليج فارس همچون ديگر درياها و آب هاي روي زمين، بستري رؤيايي و خيال انگيز را براي ساحل نشينان پديد آورده است؛ رؤياها و خيالاتي که در قصه ها و افسانه هاي جاري بر افواه عامه جاي گرفته اند و نماينده ي روشن ابعاد مختلف فرهنگ مردم هستند. « پري دريايي » به عنوان موجودي خيالي و افسانه اي در عجايب جهان و ادبيات ملت ها و به گواهي متون کهن در بستر جغرافيا، ادب و فرهنگ ايراني حضوري بامعنا و پرکشش داشته دارد. قصه ي « ننه ماهي و گلابتون » که از زبان زني پنجاه ساله، اهل محله ي جُفره ي ( Jofreh ) بوشهر نقل شده و شنونده و کاتب آن منيرو رواني پور، زاده ي جفره، داستان نويس معاصر است، حامل عناصر فرهنگي اخلاقي مهمي است که در بستر سواحل جنوبي ايران با حضور شخصيت افسانه اي و قصه وار « پري دريايي » گره خورده است.

واژگان کليدي:

پري دريايي، قصه، افسانه، بوشهر

درآمد

جستجو در فرهنگ عامه و عناصر تشکيل دهنده ي آن يکي از پرکشش ترين سويه هاي مطالعاتي گستره ي فرهنگ است. با درنگ و مطالعه در اين بستر وسيع، جذاب و بکر مي توان به بن مايه هاي کهن ذهنيت جمعي( مردمي ) دست يافت. از آنجا که ادبيات شفاهي مخلوق اجتماع و بيانگر انگيزه ها و اهداف مردم به وجود آورنده ي آن است، مي توان به نوعي تاريخ فرهنگ مردمي را در اين نوع ادبيات مطالعه کرد. در اين ميان قصه هاي شفاهي که نسل به نسل بر زبان جاري وساري مي ماند، ابعاد فرهنگي زندگي را چه از منظر واقعيت زندگي و چه ازبُعد خيال و آرزوي مردمي باز مي نماياند. قصه هاي مردمي و برساخته هاي ذهني ساکنان سواحل خليج فارس نيز حامل بار فرهنگي قابل توجهي هستند. نقش مهم دريا در ابعاد مختلف زندگي ساحل نشينان، قصه هاي عاميانه اي را با دريا و عناصر و نمادهاي آن گره زده است و از اين رو قصه هاي اين نواحي سرشار از ناگفته هاي بسياري است راجع به حوادثي که بر آدم ها و در ارتباط با دنياي رازآلود دريا رفته است. حوادث و عوالمي که در تاريخ نگاري رسمي از آن سخني در ميان نيست.
بر اين اساس نيک روشن است که گردآوري اين ميراث ارزشمند يکي از تکاپوهاي محققان علاقمند و مشتاق به اين عرصه مي تواند باشد. منيرو رواني پور،
داستان نويس معاصر که خود زاده ي محله ي قديمي جُفره ي بوشهر است (3) و داستان هايش به طرزي زنانه با خاطرات قومي و افسانه هاي پريان و پريان دريايي گره خورده است و نوعي حسرتِ از دست رفتگي بن مايه هاي ذهني و قومي رمزگونه وپرحرف را در دل خواننده بيدار مي کند، به اين عرصه ي مهم پاي نهاده و با گشت و گذار و نشستن پاي صحبت پيران و کهنسالان جنوب، قصه هايي را از زبان آن ها در قالب کتابي با عنوان باورها و افسانه هاي جنوب جمع آورده است. رواني پور که خود در سال هاي کودکي شنونده ي قصه هاي مادربزرگ و پدربزرگش بوده است، در پي ارائه ي اصل قصه هاست: « قصه هاي بسياري جسته و گريخته به يادم مانده بود. اما ديگر سال ها گذشته بود و به حافظه چندان اعتباري نبود. در ثاني خوش داشتم که صداي راويان قصه ها را ضبط کنم (4) ». هم چنين او بر اين نظر است که « براي پس زدن پرده ي زمان از روي زندگي، تاريخ و آرزوهاي مردم قديم بايد به ميان فرزندان آن ها، مردم جديد رفت (5) ».
اثر او شامل قصه هايي است از بوشهر: « جفره ي بوشهر »، « کولي هاي جنوب و شيراز »، « حمبونه زن و ساحره »، « ساحر و لعدانب »، « درويش و دختر شاه پريون »، « پسر هيزم شکن »،« روباه دم بريده »، « احمد لمتي (تنبل) »، « کره ابر و باد »، « درويش و اژدهاي هفت سر »، « زني زير آب هاي سبز »، « گيس طلا »، « پسر و غول بيابان »، « ننه ماهي و گلابتون »، « آه »، « دختر کوچک بازرگان »، « خاله مورچه »، « کلاغ و قاضي »، « سبزقبا »، باتوجه به ابعاد مختلف قصه هاي مذکور و سخن هاي بسيار درباره ي هر يک از آن ها، « قصه ي ننه ماهي و گلابتون »، که به نحوي داراي شخصيت پري و پري دريايي است در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته است. در اين نوشته، باتوجه به قدمت حضور پريان دريايي در صفحه ي تاريخ و خيال مردمان ايران، با ذکر خلاصه اي از قصه، از منظر فرهنگي بدان پرداخته خواهد شد.

پري دريايي در متون کهن و نو:

با توجه به قدمت حضور پريان در اساطير ايران و نيز به گواهي زاد اسپرم وجود پريان در آب ها (6)، مي توان ردّ پاي پريان دريايي را در بطن و متن ذهنيت کهنسال مردمان ايران زمين يافت و دنبال کرد. اگرچه از منظر دين زرتشت پريان مسبب تباهي و فريبند و بعدها سيمايي زيبا و محبوب يافتند، اما زندگي آن ها در آب نشاني است بر اين که اين موجود اساطيري در آب هم زندگي مي کند.
افزون بر اين، سويه ي تاريخي وجود پريان دريايي را در کتاب هايي که به عجايب جهان پرداخته اند نيز مي توان مشاهده کرد. لازم به توضيح است که در منابع قديم پري دريايي، برخلاف تصور، زني آبزي، زيباروي و فريبا نيست، اما پاره اي از اطلاعات جغرافيايي برجاي مانده گوياي روشني است بر وجود پريان دريايي. موجودات آدم نماي آبزي، چه زن و چه مرد را در کتاب عجايب هند، اثر ناخدا بزرگ بن شهريار رامهرمزي ملاحظه مي کنيم. در اين اثر، ناخدا ابوزهر از خالوي خود، ابن انشرتوا نقل مي کند که خالو از پدرش شنيده است که در سفري دريايي به مقصد « فنصور » به خليجي افتاده اند که در آن آدم هاي آبي زندگي مي کردند. آن ها، بندگان زرخريدي براي فروش به پدر خالو و همراهانش نشان دادند، بندگاني که از جنس مردم جزيره بودند: « بدن هاشان نرم و لطيف بود، به قدري سبک وزن و چالاک بودند که گمان مي رفت هر لحظه مي خواهند به پرواز درآيند. سرهاشان کوچک بود و زير کتفشان آلت شنا شبيه ماهي ديده مي شد. مانند آلت شناي سنگ پشت آبي (7) ».
در کتاب عجايب المخلوقات قزويني نيز ردپاي روشن آدم هاي آبي پيدا است. اين آدم ها از منظر تفکر قدمايي با نگاهي خوش بينانه، عامل رفاه و آسايشند. در عجايب المخلوقات قزويني مي خوانيم که مردم آبي، به استثناي دنباله ي بدن، مانند مردم خشکي اند و بيرون آمدن آن ها از آب، دليل فراخي نعمت باشد (8). قزويني مدعي است که در زمان او فردي، يکي از انسان هاي آبي را از بحر شام گرفته و با خود به ميان مردم آورده بود. او همچنين مي نويسد: گويند که انسان الماءِ زنده را به تحفه فرستادند نزد ملوک و زبان او فهم نتوانست کردن. ملک فرمود تا از بهر او زني خواستند. بچه بيامد که زبان پدر و مادر هر دو فهم مي کرد. او را گفتند پدرت چه مي گويد. گفت: گويد که حيوانات دُم بر اسفل باشد. چون است که اين قوم را دُم بر رويست (9) ».
در جايي از اين اثر، تصوير ماهي اي ترسيم شده است که با سر زن و تني شبيه ماهي مي تواند گمان وجود پري دريايي را تقويت مي کند (10).
داراب نامه ي طرسوسي در قرن ششم هجري قمري، ضمن داستاني، از مردمان آبي و هم چنين زني آبي و زيبا سخن گفته که به روشني مي توان او را که از جنس زن است، معادل پري دريايي و مظهري از زيبايي دانست: مهر اسب و طمروسيه، دو شخصيت اين داستان طي حوادثي به جزيره اي مي افتند. مردمان آبي با ايشان گستاخ شدند و آشنايي گرفتند و گاه و بي گاه از آب برآمدندي و تا به زير خوازه آمدندي و با ايشان بنشستندي و به اشارت سخن گفتندي. در ميان مردم آبي دختري بود به غايت خوب روي چون ماه آسمان، چنانکه [ از ايشان ] هيچ کس به جمال وي نبود. با ايشان برآمدي و با مهر اسب و طمروسيه بازي کردي. از آن جا که حکم آسماني و تقدير عزّوجل بود آن زن آبي بر وي مهر آورد که مهراسب[ نيز ] سخت نيکوروي بود و شيرين سخن. چون زن آبي بر مهر اسب عشق آورد عاجز گشت و چنان شد که ساعتي بي مهر اسب نتوانستي بودن و به روزي چند بار از دريا برآمدي و بر لب دريا نشستي تا مهر اسب به نزديک وي نيامدي و با وي سخن نگفتي قرار و آرام نگرفتي (11).
بدين سان اين بن مايه ي جذاب در دنياي خيال مردم، به ويژه ساحل نشينان ايران، چه در جنوب و چه در شمال، جاي گرفته و سبب ساز پديداري قصه هايي با شخصيت هايي که ساکن دريا و آب هستند، شده است. در اسکندرنامه ي نظامي نيز آن جا که اسکندر به درياي پارس مي رسد، هر شب پريان دريايي زيبا و خوش اندام در ساحل مي آرامند و گاه به خنياگري و آوازخواني مي پردازند، آوازي که هر شنونده اي را از خود بي خود مي کند و بامداد در امواج دريا گم مي شوند.
عروسان آبي چو خورشيد و ماه
همه شب برآيند از آن فرضه گاه

برين ساحل آرام سازي کنند
غناها سرايند و بازي کنند

کسي کو به گوش آورد سازشان
شود بيهش از لطف آوازشان (12)
مرحوم حسين نوربخش، خاطرات تعدادي از صيادان مرواريد را راجع به پريان دريايي و مادران دريا را در اثر خود به نام پژوهش پيرامون صيد، دريا و آبزيان خليج فارس گردآورده است که خواندن آن ها خالي از لطف نيست، گرچه باورکردني و پذيرفتني نيستند: از زبان غواصي در بندر لنگه که در « هيرات » ( خشکي برآمده از سطح دريا ) در جنوب خليج فارس مشغول صيد مرواريد بوده نقل شده است که در حين صيد، زني را مشغول تکان دادن گهواره ي کودکي مي بيند. زن بالا تنه اي مثل انسان و پايين تنه اي از جنس ماهي داشته و به زباني که فارسي، عربي و آفريقايي نبوده با او صحبت مي کند. او از غواص مي خواهد که در کنار بماند. اما غواص به بهانه ي تنگي نفس، پيشنهاد زن دريايي را رد مي کند و زن او را در حبابي جاي مي دهد. پس از آنکه چند زن دريايي با سبدهايي رنگي به مناسبت تولد کودک زن مي آيند، کشتي سواران طنابي را که به پاي غواص متصل بود، مي کشند و بدين ترتيب غواص به عرشه ي کشتي مي آيد و داستان آن زنان را تعريف مي کند. نوربخش به دنبال اين خاطره مي آورد که اگر غواصي به زن يا مردي دريايي برخورد کند، صيدش رونق مي گيرد و شايد آن ها از غواص بخواهند که با ايشان زندگي کند. اگر غواص اين پيشنهاد را بپذيرد خفه مي شود و اگر نه ديگر نمي تواند مرواريدي صيد کند (13).
نوربخش در کتاب ديگرش به نام دختر دريا و جوان غواص نيز از زبان مردي به نام جاسم داستاني را روايت مي کند که ظاهراً در فاصله ي سال هاي 1300 تا 1303 اتفاق افتاده است. اين داستان از بندر کنگ آغاز شده است و همانطور که از عنوانش پيداست « دختر دريا » يادآور همان پري دريايي است که عنصري مهم در خلق داستان ها و افسانه هاي ساحل نشينان به شمار مي رود (14).
در ادبيات معاصر نيز سهم بن مايه ها و عناصر دريايي، به ويژه نقش پري دريايي به چشم مي خورد. جايي که نيما يوشيج در افسانه ي بومي شده ي « مانلي »، از برخورد ماهيگير( مانلي ) و پري دريايي و افسون شدن ماهيگير توسط پري سخن مي گويد. ماهيگير به دام پري مي افتد و از او صاحب فرزندي مي شود. نيما افسانه را بر پايه ي يک افسانه ي ژاپني ( اورليشما ) (15) سروده و در واقع افسانه اي ژاپني را به افسانه اي بومي بدل کرده است.
در ادبيات عاميانه ي دشتستان بوشهر نيز فايز، شاعر مردمي، نمونه اي ديگر از شاعراني است که نقش پري را آن چنان در شعر خود بارز کرده است که در افواه عامه به طرز افسانه واري سرانجام زندگي او با عشق بر پري يا به نوعي با پري زدگي گره خورده است. پري زدگي اي که او را به اعتراف نزد همسرش کشانده است. بر اساس اين افسانه، او به همين علت همسر خود را از دست مي دهد (16).

خلاصه ي قصه ي ننه ماهي و گلابتون

راوي قصه ي « ننه ماهي و گلابتون » زني پنجاه ساله از اهالي محله ي جفره ي بوشهر است. قصه از آنجا آغاز مي شود که مردي ماهيگير کشتي اي دارد. او صاحب دختري است به نام گلابتون که در زيبايي مثل خورشيد و ماه است. همسر مرد در اثر بيماري از دنيا مي رود. مرد ماهيگير همچنان براي امرار معاش به سفرهاي دريايي مي رود و گلابتون در خانه تنها و غمگين مي ماند. مرد براي پرکردن ساعات تنهايي دخترش به خواستگاري زني مي رود که شوهرش در دريا غرق شده و صاحب يک دختر است. زن دوم ( نامادري ) که گلابتون او را « خاله » صدا مي زند، از روزي که مرد به سفرهاي دريايي مي رود با گلابتون سرناسازگاري مي گذارد و لباس ها و زينت آلاتش را مي گيرد و تمام کارهاي خانه را به او واگذار مي کند.
گلابتون از بازي و تفريح محروم است و بيرون رفتنش از خانه تنها براي جمع کردن هيزم و آوردن آب است. شب ها هم کنار تنور با تني خسته و خاک آلود مي خوابد. مرد ماهيگير از سفر بر مي گردد و سوغاتي هايي را براي دو دخترش مي آورد. اما نامادري سوغاتي هاي گلابتون را از او مي گيرد. در اين زمان حاکم اعلام مي کند که مي خواهد براي پسر بزرگش همسري انتخاب کند و از تمامي دخترهاي شهر مي خواهد تا يک شب در ميدان شهر جمع شوند. گلابتون از اين دعوت خوشحال مي شود و براي رفتن به ميدان دست به کار مي شود. اما نامادري با تحقير و توهين، مانع از حضور گلابتون در جشن مي شود (17).
با اصرار گلابتون، نامادري به صورت مشروط با رفتن گلابتون به جشن موافقت مي کند. شرط نامادري عبارت بود از پاک کردن يک ماهي بزرگ به اندازه ي يک نخل و تميز کردن چند طبق عدس و لوبيا و ماش، که همه را مي بايست دو ساعته انجام مي داد، اين در حالي است که نامادري با دخترش براي سفارش لباس به خانه ي خياط مي روند. گلابتون از اين شرايط سخت دل شکسته و نااميد مي شود، ولي دست به کار مي شود و با چاقوي بزرگ به سراغ ماهي مي رود. در همين لحظه ماهي به سخن مي آيد و مي گويد: « اي دختر گل، شاخه ي سنبل، من ننه ماهي هستم. هر شب براي ماهي هاي دريا قصه مي گويم. اگه منو بکشي چي به تو مي رسه؟ به غير از اين که ماهي ها تو دريا در به در بشن و بيداري بزنه به کله شون و يکي يکي بميرن؟ اگر منون نکشي هر آرزويي داري برآورده مي کنم. همچي که بياي کنار دريا و صدام بزني ننه ماهي، حاضر مي شم (18) ». ننه ماهي قول مي دهد تا به گلابتون کمک کند. براي همين دو ماهي از دريا مي آورد و با گفتن: بوچ بوچ، چند تا مرغ دريايي حاضر مي شوند و دو ماهي بزرگ و عدس و لوبيا و ماش ها را پاک مي کنند.
بعد از اينکه نامادري و دخترش برمي گردند و کارها را انجام شده مي بينند، متعجب مي شوند، اما گلابتون راجع به ننه ماهي صحبتي نمي کند. روز بعد نامادري و دخترش به جشن مي روند و گلابتون را در خانه حبس مي کنند. دختر گريه و زاري مي کند. يک مرغ دريايي صداي گريه ي گلابتون را مي شنود و به همراه چند مرغ ديگر او را به کنار دريا مي برند تا از ننه ماهي کمک بخواهد. ننه ماهي با شنيدن ماجرا صندوقچه اي حاوي لباس زر ويک جفت کفش زمرد به او مي دهد. دختر کفش و لباس ها را مي پوشد. ننه ماهي مسيري را به او نشان مي دهد که از سمت چپ شروع مي شود و به يک چراگاه مي رسد. اما گلابتون راه کج مي کند تا به جشن برود. اما کفش ها به فرمانش نيستند و او را به چراگاه مي بردند. گلابتون در چراگاه گردش مي کند و گردشش طولاني مي شود تا جايي که جشن به پايان مي رسد.
موقع برگشت يک لنگه از کفش هايش کنار برکه اي گم مي شود. با همين وضعيت و قبل از آمدن نامادري و دخترش به خانه بازمي گردد. گلابتون با کمک مرغ هاي دريايي، از روي در، وارد خانه مي شود و لباس هايش را درمي آورد و کنار تنور مي خوابد. از آن طرف پسر حاکم که نتوانسته بود کسي را براي همسري بپسندد، ناراحت و غمگين سوار بر اسب به چراگاه مي رود. او لنگه کفش زمرد گلابتون را پيدا مي کند و به قصر برمي گردد و اين شرط را اعلام مي کند که هر دختري اين کفش به اندازه ي پايش باشد به همسري برمي گزيند. دايه ي پسر حاکم براي پيدا کردن دختر مورد نظر به خانه ي اهالي شهر مي رود تا اينکه به در خانه ي گلابتون و پدرش مي رسد. نامادري باز هم از روي حسادت گلابتون را پنهان مي کند. کفش به پاي دختر زن نمي شود. دايه صداي خش خشي را مي شنود و به دنبال صدا مي رود و بالاخره گلابتون را مي بيند. کفش به پاي گلابتون مي رود و گلابتون همسر پسر حاکم مي شود.
نامادري دست از شيطنت برنمي دارد و شب عروسي به گلابتون آش نپخته مي دهد که در اثر آن گلابتون بي حال مي شود. اين بار هم مرغان دريايي به کمکش مي آيند و او را به کنار دريا مي بردند و ننه ماهي شکم گلابتون را باز مي کند و به جاي دانه هاي نپخته ي آش در دل او دانه هاي اشرفي مي گذارد. بدين ترتيب گلابتون و همسرش ثروتمند مي شوند. در اين زمان حاکم براي پسر ديگرش خواهر ناتني گلابتون را خواستگاري مي کند. نامادري که به عاقبت گلابتون طمع برده بود به دختر خودش آش پخته و خوشمزه اي مي خوراند، اما دختر دچار دل درد مي شود و در شب اول ازدواج در وضعيتي ناخوشايند، پسر حاکم زبان دختر را مي برد و او را به خانه ي خودش برمي گرداند (19).

درباره ي قصه

قصه ي ننه ماهي و گلابتون قصه اي است بومي و کهن که همچون افسانه ها و قصه هاي ديگر نمي توان زماني را براي آن تعيين کرد. اين قصه از شباهت ساختاري و مفهومي با قصه ي « سيندرلا »، محبوب ترين قصه ي پريان که پنجاه تا شصت سالي است وارد ايران شده، برخوردار است، قصه اي که گستره ي جغرافيايي وسيعي را از شرق تا غرب دربر مي گيرد. بن مايه و اجزاي شکل دهنده ي قصه ي ننه ماهي و گلابتون مطابق با مشخصه هاي بومي زندگي در سواحل جنوبي ساخته شده است و محتواي مشترک آن با ساير قصه ها و قدمت کهنسال اين ژانر قصه ( ژانر افسانه هاي پريان ) از مسائلي انساني و مشترک پرده برمي دارد. به عبارت بهتر اين جذابيت جهاني بر اشتراکات فکري و روحي بشر که هم در صفحه ي ذهن انسان هاي گذشته و هم در ذهن انسان امروزي و متمدن جايگاه ويژه اي دارد، (20) مهر تأييد مي زند.
همان طور که اشاره شد قصه ي مورد نظر در ژانر افسانه هاي پريان است که اين بار بنا بر ذهنيت پديدآورندگانش ( ساحل نشينان خليج فارس ) با نقش پري دريايي و شرايط زندگي در کنار دريا صورت بندي شده است. گلابتون، که در زيبايي همتاي خورشيد و ماه است، نمايي از چهره ي زيباي پريان قصه هاست که در کنار « ننه ماهي » ( پري دريايي ) ارزش هاي اخلاقي را دروني مي کند. اشاره ي قصه، به قصه گويي ننه دريا براي ماهيان نقش مادرانه اي به پري دريايي بخشيده است و ارتباط و وابستگي زندگي ديگر ماهيان به حضور ننه ماهي و کمک هاي او به گلابتون گوياي ذهنيت کهني است که در قسمت قبل در مورد پريان دريايي بدان اشاره شد. بدين سان پري دريايي در اين قصه هم در دريا و هم در خشکي عامل برکت و زندگي است. از سويي شخصيت اصلي قصه، گلابتون همچون ديگر قهرمانان قصه هاي عاميانه، اصيل و آرمان گرا نيست، اما نمود شخصيت او در ذهن خواننده پري اي کوچک و زيبا و معصوم را مي سازد. او در خانواده اي ماهيگير به سر مي برد و مادرش را از دست مي دهد و پدرش که ماهيگير است براي امرار معاش به سفرهاي دور و دراز مي رود. پدر که به دنبال زني مناسب است براي همسري خود ترجيح مي دهد زني را که او هم صاحب يک دختر است و شوهرش را در دريا از دست داده است به همسري برگزيند تا هم خلأ همسر خود و هم خلأ مادر و نيز هم بازي براي دخترش را پر کند. با اين حال اين تدبير مردانه و پدرانه با رفتار ناخوشايند همسر دوم با گلابتون، سرانجامِ موفقي ندارد. همچون ديگر قصه هاي عاميانه جريان حوادث به سمت و سويي سوق مي يابد که گلابتون با تحمل رنج و اميدواري به آينده بتواند به ياري عوامل بيرون، يعني ننه ماهي ( پري دريايي ) که شخصيتي نجات دهنده، برکت بخش، سمبل مادرانگي، نيکي و راه گشايي دارد، از رنج و غم رها شود و به عاقبتي خوش برسد. در مقابل، نامادري گلابتون با خوي و منش بد و نامطلوب، نماد زني است که خردش را در جهت امور منفي به کار مي اندازد و دختر او نيز با رفتار ناشايست به سرنوشتي تلخ دچار مي شوند.
بدين سان وجود قصه اي کهن در سواحل خليج فارس، قصه اي که در ساير سرزمين ها به فراخور جغرافيا و فرهنگ، به طرز ديگري نقل مي شود، با همان انديشه ي قدمايي، شخصيت برکت بخش و مايه ي آسايش و آرامش و البته مادرانه ي پري دريايي را در خود دارد، نمودي است هر چند مختصر از نوع مشکلات زندگي، روابط خانوادگي و مسايل اخلاقي اي که همواره مورد تأييد يا نفي مردم بوده است. مردم ساحل نشيني که با هم زادپنداري شخصيت هاي قصه ها مي توانستند سيمايي از زندگي را دريابند و افزون بر سرگرمي، آموزش، اميد به آينده، نظم دهي به زندگي در دنياي خيال، ثبات دهي به فرهنگ (21) خود را نيز ناخودآگاهانه به کف آرند. مي توان خوانش اين صورت حيات فرهنگي انسان را در درازناي تاريخ و از لابه لاي قصه ها و افسانه هاي عاميانه به نوعي خوانش تاريخ خواست هاي اخلاقي و انساني، آرمان ها و آرزوهاي مردمي خواند که به طرزي سمبوليک و در قالب شخصيت هاي سياه و سفيد در جهان قصه نمود مي يابد.

پي‌نوشت‌ها:

1. از آنجا که قصه ها و افسانه سرگذشت خيالي انسان ها، حيوانات و پرندگان و يا موجودات خيالي ( ديو، پري و اژدها ) را دربر دارند و به منظور تربيت و آموزش اخلاقي به وجود مي آيند و بازگو مي شوند، در اينجا از هر دو واژه ي « قصه » و « افسانه » ( معرف نوعي از ادبيات عامه ) استفاده شده است.
2. دانشجوي دکتري تاريخ ايران اسلامي، دانشگاه شيراز.
3. منيرو رواني پور متولد 1333 هـ ش در محله ي جفره ي بوشهر است. در دانشگاه شيراز روان شناسي خواند و در آمريکا در رشته ي علوم تربيتي ادامه ي تحصيل داد. از سال 1360 به داستان نويسي روي آورد و اولين مجموعه ي داستان خود را با عنوان کنيز در سال 1367 منتشر کرد. در اين اثر ياد و خاطره ي قومي مردم جنوب سيال است. در اثر ديگرش، رمان اهل غرق، او دلتنگ جنوب پريوار و جادويي است که با کشف نفت و صنعت مونتاژ کم رنگ تر شده است. اين رمان خواننده را با منطقي افسانه اي پيش مي برد ( براي اطلاع بيشتر نگاه کنيد به: عابديني، حسن: « دلتنگ جنوب پريوار، مروري بر داستان هاي منيرو رواني پور »، جهان کتاب، اسفند 1375، شماره 31 و 32، صص 11 و 10 ). در اين رمان، پري دريايي يکي از شخصيت هاي تأثيرگذار داستان است از آثار ديگر اوست: دل فولاد، کلوي کنار آتش، گنجشک و آقاي رئيس جمهور، سنگ هاي شيطان، سيريا سيريا، زن فرودگاه فرانکفورت، نازلي و ترانه هاي کودکان.
4. رواني پور، منيرو:
باورها و افسانه هاي جنوب، تهران: نشر نجوا، 1369، ص 8.
5. همان، ص 8.
6. سرکاراتي، بهمن:
« پري: تحقيقي در حاشيه ي اسطوره شناسي تطبيقي »، مجله ي دانشکده ادبيات و علوم انساني تبريز، شماره 100-97، سال 1350، ص 22.
7. رامهرمزي، ناخدا بزرگ شهريار:
عجايب هند، ترجمه ي محمد ملک زاده، تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1348، ص 24.
8. قزويني، زکريا بن محمد بن محمود المکنوني:
عجايب المخلوقات و غرائب الموجودات، تصحيح نصرالله سبّوحي، تهران: کتابفروشي مرکزي، بي تا، ص 138.
9. همان، ص 138.
10. همان، ص 107.
11. طرسوسي، ابوطاهر محمد بن حسن بن علي بن موسي:
داراب نامه، به کوشش ذبيح الله صفا، جلد اول، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1389، ص171.
12. نظامي گنجه اي:
اقبال نامه، تصحيح حسن وحيد دستگردي؛ به کوشش دکتر سعيد حميديان، تهران: نشر قطره، 1388، ص 205.
13. نوربخش، حسين:
پژوهش پيرامون صيد، دريا و آبزيان خليج فارس، تهران: انتشارات اميرکبير، 1370، ص 322.
14. مراجعه کنيد به: نوربخش، حسين: دختر دريا و جوان غواص، تهران: سروش، 1382.
15. اين افسانه ي ژاپني را صادق هدايت به فارسي ترجمه کرده است.
16. آتشي، منوچهر: « آراستگي و جمال در اشعار فايز »، در مجموعه ي مقالات فايز، دو بيتي سراي جنوب، به کوشش عبدالکريم مشايخي، تهران: انتشارات ليان، 1381، صص 31- 32.
17. رواني پور، پيشين، ص 82.
18. همان، صص 83-82.
19. براي آگاهي از سرنوشت دختر نامادري به اصل قصه مراجعه کنيد.
20. دلاشو، لوفلر:
زبان رمزي افسانه ها، ترجمه ي جلال ستاري، تهران: انتشارات توس، 1364، ص 36.
21. بلوکباشي، علي:
فرهنگ عامه، تهران: وزارت آموزش و پرورش، 1356، صص 212-210.

کتابنامه : 1. آتشي، منوچهر:
« آراستگي و جمال در اشعار فايز »، در مجموعه ي مقالات فايز، دو بيتي سراي جنوب، به کوشش عبدالکريم مشايخي، تهران: انتشارات ليان، 1381.
2. بلوکباشي، علي:
فرهنگ عامه، تهران: وزارت آموزش و پرورش، 1356.
3. رامهرمزي، ناخدا بزرگ شهريار:
عجايب هند، ترجمه ي محمد ملک زاده، تهران: بنياد فرهنگ ايران، تهران، 1348.
4. رواني پور، منيرو:
باورها و افسانه هاي جنوب، تهران: نشر نجوا، 1369.
5. سرکاراتي، بهمن:
« پري، تحقيقي در حاشيه ي اسطوره شناسي تطبيقي »، مجله ي دانشکده ادبيات و علوم انساني تبريز، شماره 100-97، سال 1350.
6. طرسوسي، ابوطاهر محمد بن حسن بن علي بن موسي:
داراب نامه، به کوشش ذبيح الله صفا، جلد اول، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1389.
7. قزويني، زکريا بن محمد بن محمود المکنوني:
عجايب المخلوقات و غرايب الموجودات، تصحيح نصرالله سبّوحي، تهران: کتابفروشي مرکزي، بي تا.
8. لوفلو، دلاشو:
زبان رمزي افسانه ها، ترجمه ي جلال ستاري، تهران: انتشارات توس، 1364.
9. نظامي گنجه اي:
اقبال نامه، تصحيح حسن وحيد دستگردي؛ به کوشش دکتر سعيد حميديان، تهران: نشر قطره، 1388.
10. نوربخش، حسين:
پژوهش پيرامون صيد، دريا و آبزيان خليج فارس، تهران: انتشارات اميرکبير، 1370.
11. نوربخش، حسين:
دختر دريا و جوان غواص، تهران: سروش، 1382.

منبع مقاله :
خيرانديش، دکترعبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي؛ (1391)، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر پنجم)، ( بي م )، تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط