فروپاشي امپراتوري عثماني با تضعيف اقتصادي

يهوديان در قرون وسطا به دليل حاكميّت و سلطه ي كليساي كاتوليك، به شدت تحت فشار مالي و محذورات اقتصادي قرار گرفتند. نتيجه ي تضييقات به عمل آمده كه ممانعت از هرگونه مالكيّت غيرمنقول بود، منجر به هدايت سرمايه هاي
پنجشنبه، 27 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فروپاشي امپراتوري عثماني با تضعيف اقتصادي
فروپاشي امپراتوري عثماني با تضعيف اقتصادي

 

نويسنده: محسن فرسايي




 

1- كنترل پايگاه هاي بازرگاني جهاني

يهوديان در قرون وسطا به دليل حاكميّت و سلطه ي كليساي كاتوليك، به شدت تحت فشار مالي و محذورات اقتصادي قرار گرفتند. نتيجه ي تضييقات به عمل آمده كه ممانعت از هرگونه مالكيّت غيرمنقول بود، منجر به هدايت سرمايه هاي يهودي در بخش هاي تجاري، بازرگاني و صنعتي سيّار گرديد.
به اين ترتيب كه مراكز تجاري و بنادر بازرگاني مهمّ اروپا به تدريج در سلطه ي يهوديان قرار گرفت. سوداگران يهودي خشم و حسادت سرمايه داران و توليدكنندگان مسيحي را برانگيختند و آنان را به سوي دسيسه چيني و توطئه سوق دادند. نتيجه ي بدخواهي يهوديان، ائتلاف كشيش هاي كاتوليك و سرمايه داران مسيحي بود و اين اتحاد سرانجام به نهضت تفتيش عقايد انجاميد.
اولين محاكمه ي دادگاه تفتيش عقايد در 1480م. در « اسپانيا » در شهر « كاستيل » آغاز به كار كرد. يهوديان براي مصون ماندن از انتقام كليسا و امپراتور، به ظاهر تغيير مذهب داده و مسيحيّت را پذيرفتند. تاريخ، نام اين نوكيشان را مارانو (1) ناميده است؛ يعني از دين برگشتگان.
مارانوها به منظور حفاظت از خود به مرور در دستگاه حكومت ايزابلا (2) و فرديناند (3) رخنه نمودند، به گونه اي كه حتي آنها را تحريك به حمله عليه مسلمانان در جنگ غرناطه كردند. بعد از سقوط حكومت مسلمانان در « اسپانيا » و به خصوص پس از فتح شهر « غرناطه » ( گرانادا ) و تبديل مسجد جامع به كليسا، حاكميّت وحشيانه ي مسيحيان عليه مسلمانان و يهوديان مفلس آغاز شد.
مسلمانان قتل عام شدند، ولي 300 هزار يهودي به تدريج، با تجربه ي دريانوردي خود و تسلط بر راه هاي آبي، از اسپانيا خارج شدند.
در سال ( 1492م ) تحت تأثير و نفوذ يهوديان، مارانوها رخنه كرده در امپراتوري فرديناند و ايزابلا، كه مهم ترين آنها لوئيس دِسانتاگل (4) ( سانتاژل ) مدير دربار و گابريل سانچز (5) ( سانشز ) وزير دارايي و خوان كابرو (6) نماينده ي دربار بودند، مقدمات مهاجرت و خروج سرمايه داران يهودي فراهم شد. از جمله مهم ترين اين سفرها، سفر تاريخي كريستف كلمب (7) به « هند غربي »‌ بود. كه يك سفر شناسايي گونه براي تضمين امنيت سرمايه گذاري قلمداد گرديد.
اين اتفاق، شروع مهاجرت يهوديان به ساير بنادر و مراكز بازرگاني دريايي محسوب مي شود.
اگرچه تعدادي از آنان به « آمستردام » ( هلند ) ‌و « ليسبون » ( پرتغال ) و « جنووا »- « ونيز » ( ايتاليا ) رفتند، اما به گواهي تاريخ نيمي از آنان به بنادر مهمّ عثماني چون « ادرنه »، « سالونيك » و « قسطنطنيه » ( اسلامبول ) مهاجرت كردند. ( بعد از فتح قسطنطنيه، محمد فاتح در صدد جايگزين سازي جمعيت پراكنده ي اين شهر برآمده بود ) .
حتي عده اي از آنان به سمت « مراكش » و شهر بندري « فاس » رفتند و مورد استقبال حاكم مسلمان آنجا قرار گرفتند.
مارانوها كه همان يهوديان به ظاهر مسيحي بودند، پس از مهاجرت، به سرعت توانستند در قرن 16 و 17م. خود را در جوامع مسلمان و مسيحي ادغام كنند و به دليل تسلط و آگاهي مناسب از موقعيّت هاي بازرگاني و ارتباطات دروني شان، شبكه هاي اقتصادي، دريايي و بازرگاني خارج از كشورهاي محلّ اقامت خود را به دست گرفتند.
علاوه بر « بغداد » و « اسلامبول »، بنادر « سالونيك »، « آدريانو پول » ( ادرنه ) و « ازمير » به سه مركز مهمّ جديد يهوديان بدل شد. بندر سالونيك اهميت ويژه اي يافت و در سده هاي هفدهم تا نوزدهم ميلادي، كانون مهمّ اقتصادي، فرهنگي و سياسي يهوديان و قطب مهمّ تجاري اروپا به شمار مي رفت، به نوشته ي دايرة المعارف يهود، مارانوها بخش اعظم جمعيت بندر سالونيك را تشكيل مي دادند و تعداد آنها بيش از ساير يهوديان و غيريهوديان بود. . . در منابع يهودي مارانوها، شاخه اي از يهوديان شمرده مي شوند، نه جداشدگان از يهوديّت. در سده هاي هفدهم و هجدهم ميلادي سالونيك به زادگاه فرقه هاي رازآميز دونمه و فرانكيست و در سده ي نوزدهم ميلادي به مركز تكاپوي فراماسونري بدل شد و سرانجام نقش مهمي در فروپاشي دولت عثماني ايفا نمود. سالونيك، مركز پيدايش و تكاپوي تركان جوان و زادگاه و وطن مصطفي كمال پاشا ( آتاتورك ) است. (8)
بازرگانان يهودي ياد شده، با ايجاد رونق اقتصادي براي كلّ شبكه ي يهوديان مهاجر، نبض اقتصاد خارجي و صادرات و واردات عثماني به ساير كشورهاي « هند » و اروپايي را در دست گرفتند.
بنابراين، تقريباً شريان هاي تجاري پارچه، پشم، ابريشم، ادويه، سنگ هاي تزئيني، طلا، مرواريد، جواهرات و. . . كه از غرب به شرق يا بالعكس در جريان بود، به علت حايل بودن امپراتوري عثماني، در دست شبكه هاي بازرگاني يهوديان عثماني قرار گرفت.
به دليل سودآفرين بودن حركت هاي اقتصادي يهوديان و نفوذ آنها در سيستم اقتصادي شرق و از سوي ديگر نياز كشورهاي استعماري به واسطه ها و حلقه هاي اقتصادي و بازرگاني، همگرايي ميان اين دو دسته، سير صعودي به خود گرفت.
تا آنجا كه « هلند » در سال 1652م. قصد واگذاري جزيره ي « كوراكااو » به يهوديان، جهت تأسيس يك كانون مستقلّ يهودي را داشت و « انگلستان » نيز دو سال بعد براي واگذاري مستعمره ي « سورينام » به يهوديان، اعلام آمادگي كرد. شركت هند غربي فرانسه نيز در سال 1659م. به يكي از يهوديان « پرتغال » به نام ديويد ناسي (9) ، اجازه ي تأسيس يك مهاجرنشين يهودي در « گويان فرانسه » را داد. اشتراك مساعي و همكاري ميان استعمارگران اروپايي و زرسالاران بزرگ يهودي در قرن 19م. تبديل به يك پيوند ناگسستني با اهداف واحد جهاني شد. به گونه اي كه باردومسنل (10) يهودي در كتاب « سياست اقتصادي ملت هاي كهن » كه در سال 1878م. انتشار يافت، آرمان هاي صهيونيستي را در وراي چنين همكاري به طور كامل تعريف و تبيين نموده است. او در اين كتاب مي گويد:
" كساني كه تلاش ما براي دست يابي به حاكميّت جهان را به استهزاء مي گيرند، نمي دانند كه اكنون تمام ثروت جهان در دست ماست. به دليل اتحاد و برتري انديشه و حسن مديريت ما، اين ثروت ها روز به روز فزوني مي يابد. قدرت فعلي ما مي تواند جهان را مطابق ميل ما به گردش درآورد، همان گونه كه در گذشته، ملت كنعان را تحت فرمان برداري خود درآورديم. كساني كه در قدرت ما شك مي كنند، آنگاه كه ببينند ما چگونه آرمان انسانيّت، يعني صلح و برادري را در سايه ي دولت جهاني خود تحت پوشش قرار خواهيم داد، نااميد خواهند شد. (11) "
در قرن 19م. نفوذ، اقتدار و قدرت شيطاني سرمايه داران و جهان خواران يهودي چنان است كه، تئودور هرتزل كه مدعي تأسيس دولت يهودي است، گزارش اعمال خود را به سيسيل رودس (12) ( 1853- 1902م ) يهودي، كه باني غارت طلاي « آفريقا » است، طيّ نامه اي چنين مي نويسد:
" در طول پنج كنگره، سازماني به وجود آورده ايم، كه داراي هزاران انجمن در سراسر دنياست. همه ي صهيونيست ها از « منچوري » تا « آرژانتين »، از « كانادا » تا « كاپ » و « زلاندنو » تنها از يك اسم رمز استفاده مي كنند. تمركز و تجمع اصلي نيروهاي ما در اروپاي غربي است. از پنج ميليون يهودي روسيه مطمئناً چهار ميليون آنها با برنامه ي ما موافق هستند. ما براي تمام زبان هاي متمدن و پيشرفته ي دنيا سازمان تشكيل داده ايم.
درخواست هاي ما به گونه اي مطرح شده اند كه هيچ دولتي حتي دولت روسيه نمي تواند با آنها مخالفت كند. در سال 1989م. من و چهار تن از همكارانم به عنوان نمايندگان صهيونيسم وارد « بيت المقدس »شديم. من در آنجا يادداشتي را تقديم « سلطان عبدالحميد » كردم. (13)"
اين اقدام هرتزل، وجود كميته ي 300 و فعاليت جهاني آن را در ذهن تداعي مي كند.
بسياري از پژوهش گران معتقدند كه رهبران صهيونيسم جهاني هميشه به تعداد 300 نفر ثابت هستند كه ضمن دسترسي به يكديگر، سرنوشت سياسي- اقتصادي جهان را در دست گرفته اند و خانواده هاي سلطنتي اروپا نيز به صورت بسيار محرمانه در آن عضويت دارند.
كميته ي 300 نزديك به يكصد و پنجاه سال پيش فعاليت خود را آغاز نموده، اما شكل كنوني خويش را از سال 1897م. به دست آورده است. اين كميته همواره دستورات خود را از مجراهاي غيرمستقيمي همانند مؤسسه ي سلطنتي روابط بين المللي صادر مي نمايد. هنگامي كه مقرّر گرديد كه نيروي برتر، اداره ي امور اروپا را زير نظر بگيرد، مؤسسه ي سلطنتي روابط بين المللي، مؤسسه ي تاويستاك را به وجود آورد، كه اين مؤسسه هم به نوبه ي خود دست به تشكيل سازمان ناتو زد.
اعتبارات سازمان ناتو، به مدت پنج سال به وسيله ي صندوق پول آلماني مارشال تأمين مي شد. (14) دكتر جان كولمن به حضور ملكه ي « انگليس »، « هلند »، « دانمارك » و ساير خانواده هاي سلطنتي اروپا در كميته ي 300 اشاره مي كند و مي افزايد:
" براي دست يابي به مدارك مربوط به لرد پالمرستون (15) يكي از مؤسسان دودمان بازرگاني ترياك در « چين » از « آكسفورد » به « ويكتوريا » و سپس به « موزه ي آلبرت » رفتم. « پالمرستون » هم مانند بسياري از مرداني از اين دست، نه تنها در عضويت فراماسونري قرار داشته، بلكه يكي از خدمت گذاران جمعيت هاي اسرارآميز نيز به شمار مي رفته است.
پالمرستون همچون خانواده ي سلطنتي، تظاهر به مسيحي بودن مي كرده، ولي درواقع از خدمت گذاران شيطان بوده است. بسياري از شيطان گراها، رهبران اشرافيّت « بريتانيا » بوده و از راه تجارت ترياك، ثروت هاي افسانه اي به دست آورده اند. در موزه اي كه به افتخار ملكه ويكتوريا نام گذاري شده، به مداركي دست يافتم كه نشان مي داد ملكه ي نام برده در سال 1885م. براي قطع پيوند با مؤسس كاتوليك، طبق فرمان « سنت جان » يعني « پيتر جرارد » (16) جمعيت ياد شده را « مفتخرترين پروتستان فرمان اورشليم » (17) نام گذاري مجدد نموده بود. باب عضويت در گروه تازه، بر روي تمام كساني كه از تجارت ترياك ثروتي انباشته بودند، گشوده بود. (18) "
وي همچنين، يكي از مأموريت هاي اعضاي اين كميته را چنين تشريح مي كند:
" لرد پيتر كارينگتن (19) كه به مذهب انگليكن مسيحيت تظاهر مي كند و در عين حال عضويت جمعيت فرمان « اوزيريس » و ساير فرقه هاي شيطان پرست و از جمله فراماسونري را هم دارد. . . از جانب كميته ي 300 مأموريت فروپاشي حكومت « رودزيا »، امضاي قراردادهاي انتقال ثروت هاي كاني « آنگولا » و « آفريقاي جنوب شرقي » را به شهر « لندن » برعهده داشت. وي همچنين وظيفه ي تضعيف « آرژانتين » و تبديل ناتو به يك سازمان چپ گراي سياسي در دست كميته ي 300 را به انجام رساند. (20)"
شايان ذكر است كه كميته ي ياد شده ضمن آنكه كانون توطئه هاي جهاني در طيّ دو قرن اخير در دست صهيونيسم بين الملل بوده است، مركزي براي مديريت اقتصادي جهان نيز در سه منطقه ي استراتژيك است كه در حال حاضر به كميسيون سه جانبه معروف مي باشد.
در اين خصوص روزنامه ي « وال استريت ژورنال » در تاريخ 30 آوريل 1980م. سخنراني راكفلر در شوراي مسائل جهاني لوس آنجلس را چنين آورده است:
" كميسيون سه جانبه، اكنون داراي 300 عضو از « آمريكاي شمالي »، « اروپاي غربي » ( تقريباً همه از بازار مشترك ) و « ژاپن » است. حدود يك چهارم كلّ اعضاء از « ايالات متحده » و نه تنها در برگيرنده ي بازرگانان، بلكه شامل رهبران اتحاديه ي كار، استادان دانشگاه و مديران مؤسسات تحقيقاتي، اعضاي مجلس نمايندگان و سناتورها، نمايندگان وسايل ارتباط جمعي و مانند آنان است. شمار اعضاي جمهوري خواه و دمكرات تقريباً برابر است. اعضا از ديگر كشورها نيز داراي پايه و موقعيت مشابه وسيعي هستند. (21)"
در پايان اين قسمت، اگر بخواهيم صهيونيسم را از منظر اقتصادي نقد كنيم، خواهيم گفت صهيونيسم ادامه سياست هاي استعماري كهن در قالب حركتي نوين براي كنترل پايگاه ها و مراكز عمده و شريان هاي اقتصادي جهان است كه از گذشته تاكنون ادامه دارد. به دليل موقعيّت ژئوپلتيك و ژئواستراتژيك « خاورميانه » و منابع اقتصادي نهفته در آن، فروپاشي امپراتوري مستقلّ عثماني، ( ‌به عنوان مهم ترين عامل در عدم دست يابي به اهداف موردنظر ) ، در دستور كار استعمار و صهيونيسم قرار گرفت.
از سوي ديگر، ساختار ضعيف اقتصادي حكومت عثماني در اواخر قرن نوزدهم ميلادي و بدهي هاي فراوان و كسر بودجه، رويكرد عثماني ها به بانك هاي خارجي و اخذ وام هاي سنگين را در پي داشت. توجه به اين موضوع و اينكه اقتصاد جهاني و پايگاه هاي بازرگاني در اختيار صهيونيست ها قرار داشت، روند وابستگي و سير نزولي رشد اقتصادي و قرار گرفتن قدرت ملي عثماني در سراشيبي سقوط را روشن مي سازد.

2- تخريب و تحريم اقتصادي عثماني

از ديرباز ماهيت تفكر يهودي غيرمذهبي، به دست آوردن نيروي اقتصادي لايزال و به دست آوردن پول از راه هاي نامشروع، از جمله ربا بوده است. تداوم اين تفكر، به دست گرفتن شريان هاي اقتصادي دولت ها است، كه از عمده ترين اهداف صهيونيسم بين الملل در جهت سلطه ي جهاني پايدار است. اين هدف در پروتكل بيست و يكم رهبران صهيونيسم چنين افشا شده است:
" زماني كه ما بر تخت پادشاهي جهان جلوس كرديم، تمام اين بازي هاي مالي و امثال آنها را كه با مصالح ما منافات دارند، به كلي ازبين خواهيم برد و اثري از آنها نخواهد ماند. همچنين به بازارهاي بورس پايان خواهيم داد، چون وجود آنها به موقعيت و شكوه قدرت مالي ما لطمه مي زند. (22) "
تحقق اين هدف كه تسلط اقتصادي جهاني را براي صهيونيسم به ارمغان خواهد آورد، از طريق نابودي اقتصادهاي ملي ميّسر است و در پروتكل بيستم زعماي صهيونيسم، خيلي صريح به اين موضوع اشاره شده است:
" بحران هاي اقتصادي اي كه ما براي « گوييم »[ غير يهودي ها] آفريديم، فقط از طريق خارج ساختن پول از جريان صورت گرفته است. در نتيجه ي خارج ساختن پول از دست دولت، مبالغ هنگفتي از سرمايه ها راكد شد و دولت به نوبه ي خود مجبور گرديد از صاحبان اين پول ها وام بگيرد. بهره ي اين پول ها، بار مالي سنگيني به دوش دولت گذاشت و سيستم مالي آن اسير و برده ي اين ديون يا سرمايه ها گشت. (23) "
توجه به استراتژي هاي اقتصادي صهيونيسم در مقابل دولت هاي جهان، اين مسئله را مورد تأييد قرار مي دهد، كه دولت عثماني به عنوان بزرگ ترين سدّ راه سياست هاي اقتصادي، تحت بيشترين تهاجمات و توطئه هاي صهيونيستي واقع شده است.
به دنبال فشارهاي نظامي، كه در اواخر قرن19م. به دولت عثماني وارد شد، اين كشور براي جبران ضعف ها و كمبودهاي نظامي، امنيتي و اجتماعي، به ناچار بودجه هاي نظامي فراواني را صرف نوسازي و آمادگي ارتش نمود. اين اقدامات منجر به بحران مالي و گرايش به سمت وام هاي خارجي گرديد و چون بسياري از بانك هاي قرض دهنده درا ختيار يا تحت فشار صهيونيست ها قرار داشتند، شرايط بسيار سختي براي اعطاي وام اعمال مي شد، به گونه اي كه دولت عثماني به مرور در تنگناهاي اقتصادي بيشتري قرار مي گرفت.
حتي در مواقعي كه دولت موفق به اخذ وام مي شد، مانند جريان استقراض 35 ميليون فرانك سكه ي طلا از « فرانسه » يك يهودي صاحب نفوذ در سيستم اقتصادي عثماني، در جهت تأمين منافع خود آن را هماهنگ مي كند و پرداخت كننده نيز يك سرمايه دار يهودي فرانسوي است كه در نهايت، متضرّر اصلي، دولت عثماني و منتفع، يهوديان بودند.
در ادامه ي اين فشارها بود، كه مؤسسه ي بانكي بروكسل قرار داد احداث راه آهن B. B. B ( برلن، بغداد، بصره ) را كه با دولت عثماني امضا كرده بود، معلّق نمود و يك يهودي سرمايه دار فرانسوي به نام بارون موريس دوهيرش (24) ، امتياز اين طرح را به نفع خود به تصويب رسانيد.
بارون هيرش كسي است كه در سال 1873م. يك ميليون فرانك براي تأسيس مدارس جديد يهودي در « فلسطين » به آليانس جهاني يهود كمك كرده بود. با توجه به نا به ساماني و ركود اقتصادي در دولت عثماني، او توانسته بود با ساختن اوراق قرضه در اقتصاد عثماني نقش مؤثّري ايفا كند و از راه فروش اين اوراق قرضه، كه توركن لوسه ناميده مي شد، 2 ميليون پوند سود به دست آورد.
او در سال 1873م. به اتحاديه ي جهاني يهوديان كه در « پاريس » قرار داشت چنين نوشت:
" طيّ سفرهاي مكرّر و طولاني ام از تركيه، به نحوي دردناك با بيچارگي و جهلي كه گريبان گير اكثر يهوديان اين امپراتوري است، آشنا شده ام. گرفتاري يهوديان هنگامي كه مسيحيّت جايگزين اسلام شد، بيش از پيش شد. آنها از پيشرفت، نصيبي نبرده اند و تنها آموزش و تعليم و تربيت نسل جوان مي تواند چاره اي براي رهايي آنان از موقعيّت غم انگيز كنوني باشد. (25) "
هيرش با اين تفكر ضدّ اسلامي، تلاش زيادي در جهت رشد و شكوفايي اقتصادي - فرهنگي يهوديان عثماني انجام داد و بسياري از موقعيت هاي سرمايه گذاري را براي آنان به خصوص يهوديان « ‌سالونيك » و « اسلامبول » فراهم ساخت. هيرش با هدف فعاليت اقتصادي يهوديان در « فلسطين » و « عثماني »‌در سال 1891م. در « لندن »، شركت مستعمره ي يهودي را با سرمايه ي اوليه ي دو ميليون ليره به ثبت رساند و در سال 1892م. هفت ميليون ليره ي ديگر كه معادل دو برابر بودجه ي سالانه ي نيروي دريايي « روسيه »‌در آن زمان بود، به اين شركت استعماري بخشيد. يهوديان سرمايه دار فرانسوي و انگليسي و خاندان روتچيلد، از ديگر سهام داران و فعّالان مؤثر در شركت مستعمره ي يهودي بودند. ارنست ژوزف كاسل يهودي نيز به عنوان شريك هيرش ركن ديگر اين مجموعه ي استعماري محسوب مي شد.
ارنست كاسل، كه در « آلمان » متولد شده بود، در سنّ 17 سالگي به « انگلستان »رفت و در شركت بازرگاني بلسينگ- براون مشغول به كار شد در سال 1870م. قبل از 20 ساله شدن به استخدام بانك انگليس- مصر درآمد. ارنست كاسل در اين سال با ژاكوب ( يعقوب ) هنري شيف آلماني الاصل تبعه ي « آمريكا » كه در انقلاب 1917م. روسيه نقش ويرانگري داشت، آشنا شد. روابط مالي گسترده ي كاسل با شيف و هيرش، باعث گسترش عمليات سرمايه گذاري آنان در شركت هاي مختلف آمريكايي، سوئدي و مكزيكي شد. ارنست كاسل در سال 1880م. از مهم ترين سرمايه داران « لندن » به شمار مي رفت، كه ضمن قبول پروژه ي ساخت راه آهن سطحي و زيرزميني لندن، در « آفريقاي جنوبي » و « مصر » سرمايه گذاري هاي مهمي انجام داد. او به دليل قرار گرفتن در شبكه ي سرمايه داري صهيونيسم همسو با اهداف جهاني هيرش، روتچيلد و شيف، اقدام به فعاليت اقتصادي در امپراتوري عثماني كرد. به سبب خدمات اقتصادي ارزشمند لرد ناتانيل روتچيلد و ارنست كاسل به « انگلستان » در غارت منابع شرق، آنان به مقام عضويت در شوراي سلطنتي رسيدند و در حلقه ي دوستان صميمي آلبرت ادوارد، شاه انگلستان قرار گرفتند.
در اواخر دهه ي 1890م. كه سلطان عبدالحميد به منظور قطع وابستگي هاي اقتصادي به « لندن »، سياست هم گرايي اقتصادي با « فرانسه » و « آلمان » را در پيش گرفته بود. نگراني هاي شديدي را در ميان سياستمداران انگليسي و سرمايه داران يهودي برانگيخت.
به همين دليل، وزارت خارجه و دستگاه اطلاعاتي انگليس، تمام فعاليت هاي خود را معطوف به كمك در جهت حضور سرمايه داراني چون كاسل، روتچيلد، حتي ساسون ها، در عثماني كردند. كاسل بلافاصله با يك افزايش 1/5 ميليون ليره اي به قرارداد وامي كه براي سال بعد با بانك عثماني منعقد شده بود، واكنش نشان داد. وزارت خارجه از اين بابت از او تشكر كرد و قول داد چنانچه ترك ها به تعهّدات خود عمل نكنند، از او حمايت سياسي كامل به عمل آورد. در همان ماه، يعني نوامبر خبر تشكيل بانك ملي تركيه با سرمايه ي اوليه ي 3 ميليون ليره، اعلام و مقرّر شد اگر امتياز تأسيس يك بانك رهني شبيه آنچه كه در « مصر » ايجاد كرده بود به وي اعطا شود، دو ميليون ليره ي ديگر به اين سرمايه اضافه شود. در 5 آوريل 1908م. سفير « انگليس » به اطلاع سر ادوارد گري، وزير خارجه رساند كه، براساس فرمان سلطنتي بانك ملي كاسل تأسيس شده است. صدور اين فرمان از آخرين كارهاي عبدالحميد، تحت فشار انجمن اتحاد و ترقي بود. اين كارها از نظر مردم خفّت آور بود و باعث ناآرامي هايي در بين آنها شده بود و به تحريك متعصّبان مذهبي، كه دشمن ترك هاي جوان لائيك بودند، اين ناآرامي ها هر دم شدت مي گرفت. كاسل سرانجام توانست، در كشاكش اين ميدان، بانك خويش را برپا كند. جريان وام يك ميليون ليره اي شهرداري « قسطنطنيه » آغازي عجيب و در حكم غسل تعميد عجيبي براي بانك ملي كاسل بود. كاسل كه به لطف جاويد بيگ ( وزير اقتصاد ) از پيشنهادهاي رقبا باخبر بود، توانست قيمت رقابتي بهتري ارائه دهد. كاسل در نظر داشت راه آهن فعلي تركيه را از « حيفا » تا « دمشق » به ديگري اجاره دهد و از آنجا خطّ آهني به مسافت 500 مايل در دل شن هاي « سوريه » تا « بغداد » بكشد. برنامه هاي بزرگ آبياري براي توسعه ي كشاورزي كه به نوبه ي خود سبب رونق رفت و آمد مي شد نيز از نظر او دور نمانده بود. كاسل در نظر داشت امتياز كشتيراني از بغداد تا « بصره » را در « دجله » از حكومت بغداد بگيرد، يا اين تهديد را براي گرفتن سهم و سودي در پروژه ي خطّ آهن به كار برد (26) و البته موفقيت هاي فراواني در اين راه به دست آورد. در يك تحديد اقتصادي ديگر، پس از آنكه خديو مصر تحت فشار شديد مالي، قصد فروش 4 ميليون ليره سهام « كانال سوئز » را به سرمايه داران فرانسوي در كوتاه ترين مدت داشت، بنجامين ديزرائيلي (27) نخست وزير « انگلستان »، با كشف موضوع و اخذ اين مبلغ از روتچيلد يهودي، به درخواست مالي « مصر » پاسخ مثبت داد و از طريق تسلط بر كانال سوئز، فشار مضاعف اقتصادي را بر عثماني وارد ساخت.
اين موضوع خود تأييد و گواه ديگري بر پيوند طرح هاي صهيونيستي- استعماري خصومت آميز، عليه عثماني در طول قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي است كه خاندان روتچيلدهاي اروپا در اين باره نقش اساسي داشتند. در نتيجه، بارون هيرش، ارنست كاسل، ژاكوب شيف و سيسل رودس (28) با استفاده از نفوذ مالي خود در سراسر جهان، همسو با اقتدار روتچيلدها در اقتصاد و سياست « انگلستان »، كه قدرت درجه اول استعماري جهان محسوب مي شد و مستعمرات آن در آن زمان، 20 ميليون كيلومتر مربع و 200 ميليون نفر جمعيت را در برمي گرفت، نخستين زمزمه هاي صهيونيستي را ساز كردند و به سياست خاورميانه اي « بريتانيا » در جهت فروپاشي دولت عثماني و تحقق تمدن بزرگ يهود در « خاورميانه » سمت و سو بخشيدند. . . (29)
به رغم توطئه ها و اقدامات شديد اقتصادي كه صهيونيسم بين الملل عليه امپراتوري عثماني، در جهت اضمحلال و تخريب اقتصادي انجام مي داد، در جريان برگزاري اولين كنگره ي صهيونيستي در سال 1897م. در « سوئيس »، سرمايه داران يهودي آمادگي پرداخت 50 ميليون ليره ي عثماني به خليفه ي عثماني، عبدالحميد را جهت اخذ يك مهاجرنشين صهيونيستي در سواحل « مديترانه » اعلام داشتند؛ كه تلاشي جهت تطميع سلطان عثماني و جلب رضايت مسالمت آميز امپراتوري عثماني در برپايي دولت يهودي بود.
البته با وقوع كودتاي تركان ( افسران ) جوان در سال 1288ه. ش ( 1909م ) و انتخاب جاويد بيگ يهودي دونمه اي به عنوان وزير دارايي، صهيونيست ها به اهداف خود در اضمحلال اقتصادي عثماني نزديك شدند.
ضمن اينكه در سال 1911م. لايحه ي بحث برانگيزي در مجلس عثماني مطرح شد كه هدف از آن دريافت تسهيلات اقتصادي از صهيونيسم در قبال اجازه ي تأسيس مهاجرنشين يهودي در « فلسطين » بود. هرچند كه اين موضوع با مخالفت نمايندگان عرب مواجه و منجر به كناره گيري و استعفاي جاويد بيگ شد، اما قبل از آن وزير ياد شده، توافقات سرّي و مذاكرات محرمانه اي با مراكز اقتصادي صهيونيستي در « پاريس » انجام داده بود.
لوثر بر اين حقيقت در نامه اي خطاب به گراي در 31 آگوست 1910م . چنين تكيه مي نمايد:
" معامله ي مالي كه « جاويد بيگ » با مراكز پولي يهوديان در « پاريس » امضا كرد، با نقشه هاي مهاجرت ارتباط داشت. به ويژه اينكه، جاويد بيگ، يك يهودي بود و سال ها در خدمت صهيونيسم فعاليت مي كرد. (30) "
عدم توفيق قطعي صهيونيسم در رسيدن به اهداف سياسي- اقتصادي در عثماني، منجر به وقوع كودتاي ديگري در 1291/11/4ه. ش ( 23 ژانويه ي 1913م. ) توسط كميته ي اتحاد و ترقي شد. پس از آن صهيونيست هاي مرتبط با كودتاگران به طور رسمي وارد مذاكره شدند و با اين توجيه كه رونقي به اقتصاد ورشكسته ي عثماني داده شود، در بهمن 1291 ( ژانويه ي 1913م. ) اين مذاكرات را آغاز كردند. در اواخر سال 1292ه. ش ( 1913م ) لايحه ي مجوّز مالكيّت زمين به يهوديان در « فلسطين » به تصويب مجلس رسيد. پس از آن بود كه سازمان ها و تشكّل هاي مختلف صهيونيستي به صورت رسمي، زمين ها را به نام خودشان تثبيت نمودند.
نفوذ و تصاحب سيستم اقتصادي عثماني توسط عناصر و عوامل صهيونيسم بعد از كودتاي 1923م. آتاتورك به طور كامل انجام شد، به گونه اي كه مي توان امروزه اقتصاد « تركيه » را يك اقتصاد وابسته ي صهيونيستي برشمرد. شركت هايي كه تا سال 1976م. با سرمايه ي يهود و با استفاده از قانون شماره ي 6224 در تركيه تأسيس گرديده اند، به شرح زير است: نسبت درصد سرمايه ي يهودي در داخل پرانتز مشخص گرديده است:
1- لابراتوري آبوت ( 100% )
2- توليدي AUER ( 50% )
3. توليد داروهاي مبارزه با آفات نباتي اگرويرگ ( 50% )
4. آ. ا. گ اينداستري ( 51% )
5. ماشين هاي اطلس كوپكو ( 67% )
6. تأسيسات توريستي مديترانه ( 75% )
7. كارخانجات توليدي آلمان غربي ( 77% )
8. صنايع دارويي باير ( 100% )
9. باير- ترك ( 100% )
10. صنايع شيميايي تركيه- باسف ( 60% )
11. هتل داري و توريسم بين الملل ( 70% )
12. بورگ و اگز كوپوريشن ( 60% )
13. دارويي كارلواربا ( 60% )
14. تجاري سدكو- سان ( 51% )
15. اسانس هاي نباتي و گل چي نف ( 75% )
16. كنتينتال اكسپورت ( 50% )
17. اكسپورت سيباگايكي ( 100% )
18. داروئي ات اسكوئيب سال ( 92% )
19. جنرال الكتريك ت آ او ( 66% )
20. تهويه گراسو ( 75% )
21. لاستيك گودير ( 66% )
22. هتلداري و توريسم اسلامبول ( 55% )
23. فعاليت هاي تاريخي اسلامبول ( 95% )
24. كاروانسراي ( 100% )
25. صنايع چتر كورتن باخ ( 50% )
26. توليدي فتيله لامپ لوكسورد ( 90% )
27. توليد لوله ي سومر بانگ- مانسمان ( 57% )
28. سرمايه گذاري منكر لرهولدينگ ( 60% )
29. منيزيت ( 100% )
30. صنعتي متالوم ( 50% )
31. موتوتراك ( 50% )
32. تجاري صنعتي نايلون تكسنيل ( 65% )
33. نوردن الكتريك و تله كمونيكاسيون ( 51% )
34. ربرتاد- گونورگل ياغي ( 50% )
35. پپسي كولا ( 100% )
36. دارويي فايزر ( 60% )
37. دوخت سانترال ( 75% )
38. دارويي ساندوز ( 80% )
39. سينگر ( 99% )
40. سيمكو ( 51% )
41. صنعتي شيميايي ساندز ( 100% )
42. صنعتي محصولات تورياغ تركيه ( 58% )
43. ترك فيليپس سان ( 100% )
44. معدني ترك بوراكس ( 79% )
45. اصلاح و تكثير تخم ( 51% )
46. تجاري صنعتي ترك- هوخست ( 93% )
47. صنعتي لاستيك ترك- پيرللي ( 51% )
48. مواد شيميايي ترك- هتكل ( 67% )
49. توليدي كابل ترك ( 62% )
50. الكتريك و كابل ترك- زيمنس ( 59% )
51. تأسيسات توريستي تورتل ( 74% )
52. تجاري توتن تكس ( 75% )
53. ترك جنرال الكتريك اينداستري ( 51% )
54. اكسپورت كوكاكولد ( 100% )
55. صنعتي ترك توبورگ- مالت ( 60% )
56. تجاري صنعتي اوني لور ( 80% )
57. توليدي ترك- اوني لور ( 60% )
58. لابراتورهاي ويت ( 100% )
59. صنايع سلولز و كاغذ وايكينك ( 56% )
60. وان لاك ( 68% )

اسامي بعضي از شركت هاي يهودي- ماسون تركيه:

1- اجناس آلومينيومي: « شركت سهامي ناساش، سازنده ي ورقه، مفتول و صفحه هاي آلومينيومي »؛
2- گازهاي مايع: چون گاز مايع با محصولات نفتي در ارتباط است لذا شركت هاي گاز، به طور كلي با توليدكنندگان مانند شل، موبيل و BP و. . . مرتبط اند: « موبيل گاز- اي گاز- آنكارا گاز- بورسا گاز »؛
3- اجاق گاز؛
4- اشياي پلاستيكي: شركت هاي توليدي موادّ پلاستيكي نيز مثل شركت هاي رديف 2 وابسته به شركت هاي نفتي هستند؛
5- مارگارين: « ويتا- سانا- سانل لا- يوفا- تورياغ »؛
6- آدامس: « دندي »؛
7- راديو، تلويزيون، يخچال، ماشين لباسشويي و ماشين ظرفشويي؛ « آرچليك، هوور، اي گاز، ايپراگاز، موييل گاز، كراسلي، آ. اِ. گ، نورگه، اوسان، فيليپس، سي يرا، ركومارت، آگارسوي، پرس كولد، الكترولوكس، پروفيلو، راديولا، آكا، ناسيونال، اطلس، بكهو، تون برگ، نوردمنده، گرونديگ »؛
8- صابون: « لوكس- پرو- سولي »؛
9- لامپ: « جنرال الكتريك- اديسون- فيليپش- تكفان »؛
10- اتومبيل: « آنادول- رنو- مورات »؛
11- اتوبوس: « مرسدس بنز- مان- ماگيروس- باسينگ »؛
12- ميني بوس: « فورد ب. ا. سي- ماگيروس »؛
13- كاميون: « ب. ام. سي- اوستين- موريس- فورد- بدفورد- دوج- دسوتو- فارگو- مان »؛
14- كاميونت: « كرايسلر- اشكودا- انترنشنال »؛
15- لاستيك: « گوديو- پيرللي- يوني رويال »؛
16- دارو: « هوخست- باير- آلوت- ساندوز- روش- فايزر- كارلواربا »؛
17- چرخ خياطي: « سينگر- زتينا »؛
18- « كوكاكولا- پپسي كولا- فروكو- هفت روز- الوان »؛
19- مشروبات الكلي: « توبورگ- پيل سيز- افس- لون بورو »؛
20- پشم شيشه: « ايزوگام »؛
21- رنگ: « ساندولين، ديو، چي. بي. اس- بايراقلي بويا »؛
22- نخ: « سيفاش- پوليلن- ساگا »؛
23- قماش: « بوز قورت- بوسسا »؛
24- خمير ريش: « گيبس »؛
25- خميردندان: « ايپانا- بيناكا- كولينوز »؛
26- مسواك: « بانات »؛
27- روغن زيتون: « سالات »؛
28- پودرهاي پاك كننده: « پرسيل، ويم، تورسيل، اومو، پرپل، آل، آلو » (31) .
تداوم سياست هاي اقتصادي صهيونيسم در « عثماني » ديروز و « تركيه ي » امروز را مي توان در قراردادها و كنسرسيوم هايي كه با شركت سرمايه داران يهودي و صهيونيست انجام مي شود، مشاهده نمود. البته بسياري از اين سرمايه گذاري هاي صهيونيستي، با هدف تخريب فرهنگي و استعمار اقتصادي تركيه ي مسلمان صورت مي گيرد. به طور مثال در شهريور ماه 1384ه. ش طرح احداث يك بندر و مركز توريستي براي « اسلامبول »، به ارزش بيش از 5 ميليارد دلار و به روش كنسرسيومي از شركت هاي رژيم صهيونيستي به تركيه واگذار شد. به موجب اين طرح بزرگ، كه در زميني به وسعت 100 هزار متر مربع اجرا شده، كنسرسيوم برنده ي مزايده، بعد از 49 سال بهره برداري، آن را به دولت تركيه واگذار خواهد كرد. در اين پروژه يك پايانه براي پهلو گرفتن كشتي هاي گردش گري، يك مركز بزرگ خريد و فروش و يك هتل 5 ستاره احداث شده و طول ساحل، نوسازي خواهد شد. براساس اطلاعات مندرج در رسانه هاي تركيه، رقم پيشنهادي كنسرسيوم ترك- اسرائيل به مزايده ي بيش از 2/6 برابر پيشنهاد ساير كنسرسيوم هاي شركت كننده بوده است!! اين كنسرسيوم متشّكل از سه شركت خارجي! و سه شركت ترك است كه بخش اعظم آن!! متعلق به « رويال كاريبين » مي باشد.
صاحب آن سامي اوفر به عنوان يك سرمايه دار بزرگ در زمينه ي دريانوردي و سياحت دريايي در جهان به شمار مي رود، او يك سرمايه دار مشهور اسرائيلي است. نام اين سرمايه دار يهودي بعد از اقدام وي به خريد 14/76 درصد از سهام شركت نيمه دولتي پالايشگاه هاي نفت « تركيه »، موسوم به « توپراش » و سود كلاني كه از اين معامله به جيب زد، در افكار عمومي تركيه مطرح شد. (32)

3- تملّك و تصرّف اقتصاد « فلسطين »

همان طور كه قبلاً اشاره شد، استعمارگران هلندي- انگليسي- فرانسوي در قرن 17م. تمايلات مثبت خود را نسبت به تأسيس مهاجرنشين هاي يهودي با دراختيار قرار دادن مستعمرات خود در « آمريكاي لاتين » اعلام كرده بودند. ولي مورد پذيرش يهوديان و صهيونيست ها واقع نشده بود؛ زيرا انگيزه و هدف نهايي « فلسطين » بود. مي توان از فعاليت هاي موزس[ موسي] مونته فيوره (33) ( 1784- 1885م ) به عنوان اولين اقدامات مستقيم و مؤثر صهيونيسم در جهت تصاحب « فلسطين »ياد كرد.
او با سفر به فلسطين و « مصر »، طرحي پوششي براي ترغيب پاشاي مصر و كسب حمايت پالمرستون، نخست وزير يهودي « انگليس » تهيه و تنظيم كرد. او در يادداشت روزانه ي خود در تاريخ 24 مه 1839م. مي نويسد:
" اطمينان دارم كه در صورت موفقيت طرحي كه تنظيم كرده ام، فراواني و نعمت به سرزمين مقدس سرازير خواهد شد. ابتدا بايد براي اجاره ي 50 ساله ي زمين از « محمدعلي پاشا »‌اقدام كنم، شايد يكصد تا دويست روستا را اجاره كنم، بگويم كه 10 تا 20 درصد اجاره بهاي بيشتر مي پردازم و كلّ مبلغ اجاره را هر سال به صورت نقد در اسكندريّه پرداخت مي كنم. . . در صورت موفقيت در اجاره ي اراضي از پاشاي مصر به لطف خداوند به انگليس بازخواهم گشت. براي كشت و كار اراضي، شركت ويژه اي تأسيس خواهيم كرد و برادران خود را در اروپا براي بازگشت به فلسطين تشويق خواهم نمود. (34) "
پس از بازگشت موسي فيوره از سفر ياد شد، جهت ارايه ي گزارش عملياتي، جلسه اي در تاريخ 30 آوريل 1840م. در دفتر پالمرستون برگزار شد.
مونته فيوره در اين جلسه علاقه مندي يهوديان را براي پرداختن به فعاليت هاي كشاورزي در « فلسطين » به نخست وزير يادآور شد. پالمرستون به گرمي از اعضاي اين كميته استقبال كرد و قول داد تا از نفوذ خود استفاده كند تا محمدعلي پاشا و حكومت عثماني را به پايان دادن آزار و اذيت يهوديان وادارد. (35)
اقدامات مونته فيوره با فعاليت هاي شارل نتر (36) ( 1825- 1887م. ) فرانسوي تداوم يافت. او كه از بنيان گذاران اصلي آليانس ( اتحاد ) جهاني يهود در سال 1861م. بود،‌با سفر به فلسطين بررسي هاي عملياتي لازم جهت نفوذ اقتصادي را انجام داد. وي تأسيس مراكز كشاورزي و مدارس يهودي را بهترين بستر براي رخنه ي اقتصادي برشمرد.
او پس از بازگشت به « پاريس »، طرح هاي خود را به تصويب اتحاد جهاني يهود رسانيد و با اخذ اعتبار مالي لازم به « فلسطين » برگشت و در حوالي « يافا »، زمين هاي كشاورزي مناسبي را جهت تأسيس مدرسه ي كشاورزي « ميكوه اسرائيل »،‌ انتخاب نمود و در عمليات حفر چاه هاي مختلف و تقسيم اراضي و تأسيسات كشاورزي نظارت مستقيم داشت. ضمن اينكه حركت هاي اقتصادي ياد شده با حمايت كنسول گري « ‌انگليس » در فلسطين شكل هدايت شده اي به خود گرفته بود. ادوارد توماس روجرز (37) ( 1830- 1884م ) كنسول يهودي انگلستان نيز در فلسطين با هماهنگي دولت متبوعه ي خويش، اقدام به تهيه ي زميني به مساحت 8 تا 12 جريب در سال 1852م. نمود و آن را در اختيار يهوديان مهاجر قرار داد.
در سال 1882م. تعدادي از يهوديان با تبديل چند روستاي عربي دور افتاده به مستعمرات صهيونيستي، شالوده ي اولين مهاجرت هاي صهيونيستي را در فلسطين بنا نهادند. مثل « روستاي عيوان قاره » كه آن را « رشيون لتسون » (38) ناميدند و « روستاهاي ملبس و زمارين »، كه به ترتيب به پتح تكوا (39) و زيشون ياكوب (40) تغيير نام دادند. در سال 1884م. اكثر يهوديان « شيراز »‌به سوي « اورشليم » به راه افتادند. (41)
استراتژي صهيونيسم و زمينه ي اقتصادي ياد شده و همچنين فرار يهوديان « روسيه » بعد از قضيه ي ترور الكساندر دوم در سال 1881م. منجر به تأسيس و قوّت كولوني هاي يهودي شد.
آنان با حضور در « فلسطين » در مجتمع هاي مسكوني- كشاورزي صهيونيستي، به صورت اشتراكي به كار مشغول شدند. اين مجتمع ها كه كيبوتص (42) ناميده مي شدند، شامل گروه هاي 50 تا 1000 نفري بودند كه گروهي نيز به عنوان دژبان يا نگهبان از اين مراكز دفاع مي كردند.
هرتزل در يادداشت هاي روزانه ي خود، راهبرد تملك اقتصادي فلسطين را در 12 ژوئن 1895م. چنين شرح مي دهد:
ما بايد به آرامي امر خلع مالكيّت املاك خصوصي را در سرزمين هايي كه به ما تخصيص داده شده، اجرا نماييم. ما سعي خواهيم كرد در حالي كه مردم بي درآمد را از مرزها بيرون مي رانيم، به آنها پيشنهاد كنيم كه در كشورهاي ديگر كار كنند و در همان حال، مانع از كار آنها در كشور خودمان شويم. مالكان زمين ها به ما خواهند پيوست. روند خلع مالكيّت و نيز بيرون راندن بي چيزها بايستي به طور محرمانه و با احتياط و رازنگه داري عمل شود. (43)
بعد از شكست انقلاب 1905م. تحت تأثير تبليغات و اقدامات جنبش هاي بيلو و عشّاق صهيون، فراريان يهودي « روسيه » به سمت فلسطين رفته و به تقويت اقتصاد مهاجرنشين هاي قبلي پرداختند.
اين افزايش جمعيت يهوديان و پرداخت حقّ السكوت و رشوه به گماشتگان اداري دولت عثماني، به مرور موضع اقتصادي صهيونيسم را در فلسطين برتري بخشيد.
بورژوازي صهيونيسم، در اتحادي استراتژيك با استعمارگران اروپايي، ضمن پي گيري اهداف سياسي، به پايگاهي اقتصادي و مستقل در « خاورميانه » مي انديشيدند. و در اين ميان خاندان يهودي روتچيلدها نقش بسيار كليدي داشتند.
از جمله معروف ترين افراد خاندان روتچيلد، بارون ادموند جيمز دو روتچيلد (44) ( 1845- 1934م ) فرانسوي است كه دولت يهودي با سرمايه ي او تشكيل شد. او سومين پسر جيمز ياكوف دو روتچيلد مؤسّس شاخه ي فرانسوي خانواده ي روتچيلد است. او در جواني دروس ابتدايي و فنّي را به پايان رسانيد و از « دانشكده ي فني پاريس » فارغ التحصيل شد. در جريان درگيري هاي ضدّ يهودي « روسيه » در سال هاي 1883 تا 1889م. بارون، تمام مخارج مربوط به دهكده هاي « رشيون لتسون »، « زيخرون ياكوب »، « روش بينا » و « عقرون »‌ را پرداخت كرد و جهت اسكان مهاجران، بيشتر از 5 ميليون جنبه ي استرلينگ هزينه كرد. او به منظور نظارت بر فعاليت كارگران و كارشناسان، خودش چندين بار به « فلسطين » رفت. هدف اصلي او اسكان كشاورزان و نگهباناني براي آنها و گسترش زبان عبري بود. وي در سال 1954م. مرد و در بخش « رمات- هناديف فلسطين » نزديك « دهكده ي زيخرون ياكوب » دفن شد. (45) اگرچه بارون ادمونديك فرانسوي بود، اما همسو با براندازان انگليسي و روسي، تمام هزينه هاي تثبيت و گسترش مهاجرنشين هاي يهودي و رشوه به وابستگان دولت عثماني را جهت براندازي آن دولت برعهده داشت.
حمايت روتچيلد از نخستين مهاجرنشين ها، در خلال 1883- 4م. شروع شد. به دليل تمايل خودش كه مي خواست در اين ماجرا ناشناس بماند، تحت نام جعلي ها- نديوها- يادوا (46) ( باني خيّر مشهور ) ‌شناخته مي شد و در سرزمين اسرائيل و در بين گروه هاي هؤوِ وئي صهيون اين نام از نام واقعي، معروفيّت بيشتري داشت. طبق نظر پرزاسمولنكسين (47) ( 1840- 1885م ) و موشه ليلين بلوم، در آن زمان كمك او به مهاجرنشين هاي نخستين، آنها را از نابودي نجات داد. خود روتچيلد بعدها فعاليت هايش را به عنوان فعاليت هاي نه صرفاً بشر دوستي، بلكه چيزي كاملاً متفاوت، تعريف كرد. روتچيلد، طيّ چندين دهه، از جمله دوران فعاليت تئودور هرتزل، مدافع مهاجرنشيني بي سر و صدا به عنوان پايه اي براي آينده اي، نويدبخش بود و تنها بعد از جنگ جهاني اول به فعاليت سياسي سازمان صهيونيست ملحق شد. (48)
مشوّقان اصلي و معتمدان روتچيلد، ناهوم سوكولف و حييم وايزمن بودند، كه بعداً رهبران سازمان صهيونيسم جهاني شدند.
روتچيلد به پاس زحمات و خدماتي كه در راه استقرار يهود در « فلسطين » انجام داد و سرمايه ي 70 ميليون فرانك طلايي كه هزينه كرد، يشوو (49) لقب گرفت. او مؤسس بنياد بيكا و « مدرسه ي كشاورزي مكفه » بود و در سفرهاي متعدّدي كه به فلسطين داشت، حمايت و سازماندهي مراكز اقتصادي و مجتمع هاي كشاورزي را به عهده گرفت.
بورژوازي معروف ديگري كه گام هاي اساسي در سيطره ي اقتصادي صهيونيسم بر فلسطين برداشته است، بارون ژوليوس رويتر (50) ( 1816- 1899م ) نام دارد. نام واقعي اين يهودي آلماني كه در سنّ 13 سالگي از « آلمان » همراه خانواده به « انگلستان » مهاجرت كرد، اسرائيل بير (51) است. او به علت علاقه به فعاليت هاي خبري، مؤسسه ي جمع آوري اخبار ( جاسوسي ) در سطح اروپا را تأسيس كرد. او از طريق خبرگزاري بي رقيب خود، ثروت هنگفتي به دست آورد.
رويتر ضمن آنكه با خريد مزارع و باغات « فلسطين » و در اختيار گذاردن آنها به يهوديان مهاجر، در تفوّق اقتصادي يهوديان در فلسطين نقش اساسي ايفا كرد. به دليل برخورداري از قوي ترين سيستم خبرگزاري جهان، قدرت و توانايي هدايت افكار عمومي عليه عثماني را نيز برعهده داشت.
بنابراين دولتمردان عثماني، حتي شخص عبدالحميد با اقدامات و فعاليت هاي اقتصادي وي در فلسطين با مماشات برخورد مي كردند. از سوي ديگر، سلاطين عثماني تمايل بسياري به احيا و آباداني فلسطين داشتند؛ زيرا آبادي فلسطين، مساوي با حضور اعراب و تركان بيشماري در اين منطقه مي شد و برتري جمعيتي بر يهوديان و حتي مسيحيان را به دنبال داشت. اما شركت ها و گروه هاي اقتصادي وابسته به صهيونيسم، از همين دكترين اقتصادي سلاطين ترك بهترين بره برداري را در جهت منافع خود انجام دادند. به عنوان مثال، در دوره ي حكومت سلطان عبدالحميد دوم تغييرات مهمي در فلسطين رخ داد.
عبدالحميد به منظور افزايش كنترل خود بر فلسطين، نوسازي در عرصه هاي ارتباطات، آموزش و مسائل نظامي را رونق بخشيد. زماني كه وي حكومتش را شروع كرد، فلسطين راه آهن نداشت و به ندرت راه شوسه داشت و هيچ بندر توسعه يافته اي نبود. خدمات پزشكي اندكي وجود داشت و بيماري و بي سوادي شايع بود. در سال هاي سلطنت عبدالحميد، عرصه هاي جديدي باز شد و شركت هاي اروپايي در سال 1892م. راه آهني ميان « بيت المقدس » و « يافا » و در سال 1905م. راه آهني بين يافا و « درا » و خطّ ترانزيتي « اردن » را به پايان رساندند.
سلاطين عثماني در بازسازي امپراتوري عثماني و تلاش براي تقويت كنترل مركزي، از مهندسان و سرمايه گذاران اروپايي استفاده مي كردند و در اين حال به گونه اي كاملاً متناقض مي خواستند مانع نفوذ اروپايي ها در « فلسطين » بشوند. (52)
در كنار اقدامات سرمايه داران بزرگ، سازمان جهاني صهيونيسم، ضمن برگزاري كنگره هاي صهيونيستي، نهادهايي را در جهت تقويت اقتصادي يهوديان سازماندهي مي كرد، كه از جمله اين نهادها مي توان به تأسيس بانك ملي يهود در سال 1899م و جمعيت يهودي استعمار فلسطين در سال 1900م. و صندوق ملي يهود در 1901م اشاره كرد.
بانك ها و صندوق هاي پولي موجود در فلسطين نيز كه تحت نظارت صهيونيسم به فعاليت مشغول بودند، به نفع يهوديان و ضرر اعراب، عمليات بانكي انجام مي دادند.
وام دادن به بهره ي گزاف و آنگاه گرفتن زمين به دليل عدم توانايي صاحب زمين در بازپرداخت وام، به ويژه در مورد اعراب كه به علت ويراني هاي جنگ و كمبود محصول، شديداً تحت فشار بودند، به اجرا درآمد. بانكي كه اين كار را انجام داد يك نهاد تجاري صهيونيستي به نام بانك انگلوپلستاين ( انگليس- فلسطين ) بود. رئيس دستگاه قضايي فلسطين نيز يهودي بود و در اين ميان قضات مسيحي يا مسلماني كه جريان كار را به نفع يهود هدايت نمي كردند، اخراج مي شدند. (53)
پس از پايان جنگ جهاني اول و تحت قيموميّت قرار گرفتن « فلسطين » حكومت « بريتانيا » نماينده ي خويش به نام هربرت ساموئل (54) را به سرپرستي فلسطين منصوب كرد.
اين مرد يهودي صهيونيست يكي از اركان نهضت صهيونيسم به شمار مي رفت. او يك نفر يهودي تند و افراطي به نام بنتويش را به سمت معاونت كلّ دولت، كه متصدّي تهيه ي لوايح قانوني و آيين نامه ها هم بود، منصوب كرد. همچنين ساموئل دو نفر يهودي ديگر را در رأس اداره ي مهاجرت و گذرنامه و مديريت كلّ بازرگاني قرار داد. (55)
هربرت ساموئل در تكميل طرح هاي صهيونيستي بعد از جنگ جهاني اول و فروپاشي خلافت عثماني، تسهيلات بازرگاني و تجاري فراواني را در اختيار يهوديان قرار داد و امكانات اقتصادي فراواني را نيز از مسلمانان سلب كرد.
در زمان او، كار انتقال اراضي از دست عرب ها به يهوديان شروع گرديد. بيشتر اراضي دولتي از قبيل اراضي « كباره »، « عتليت » و « تلال قيساريه » به يهوديان واگذار شد. مجموعه ي اين اراضي دولتي واگذار شده، به 17500 هكتار مي رسد. حكومت ساموئل در سپتامبر 1921م. امتياز توليد برق فلسطين را به مدت 70 سال به روتمبرگ (56) يهودي تفويض كرد، كه با استفاده از « نهر اردن » و « حوض » و رودهاي فرعي آن، « نهر يرموك » و تمام توابعش و « رود العوجاء » برق فلسطين را توليد كند و ضمن اين امتياز به او اجازه داد كه از « درياچه ي طبريّه » به عنوان خزانه ي آب هاي مورد استفاده بهره برداري كند و هر مقدار منزل كارخانه و كارگاه كه مي خواهد در اراضي آنجا بسازد. ساموئل همچنين به منظور حمايت از صنايع يهود، قوانيني وضع كرد كه به موجب آنها، مواد و اسبابي كه يهوديان براي كارخانجات خود بايستي وارد مي كردند، از گمرك معاف نمود و وارد كردن اجناسي نيز كه مشابه آن را عرب ها توليد مي كردند، آزاد و بي گمرك بود! (57)
اين گونه بود كه صهيونيسم، كنترل اقتصادي « فلسطين » را در دست گرفت و امپراتوري عثماني بنا به دلايل متعدد سياسي- فرهنگي- اقتصادي و نظامي توانايي حفاظت و صيانت از فلسطين را از دست داد و اين سرزمين تبديل به پايگاهي براي رشد اقتصادي صهيونيسم و نابودي اقتصادي اعراب در « خاورميانه » شد.

پي‌نوشت‌ها:

1. Marano.
2. Isabella Catolica.
3. Fernandoel Catolica.
4. Luis de Santagel.
5. Gabriel sanchez.
6. Khoan Kebero.
7. Cryistof collomb.
8. شهبازي، عبدالله؛ « زرسالاران يهودي و پارسي استعمار بريتانيا و ايران »، ج2، ص 76.
9. Daivid Nasi.
10. Bardo Masnel.
11. زياد ابوحنيفه، « يهود در فرهنگ تبليغات و رسانه هاي غرب »، صص 141- 142.
12. Cecil Rhodes.
13. روژه گارودي، « محاكمه ي صهيونيسم اسرائيل »، جعفر ياوه، انتشارات كيهان، 1378، صص 96- 7.
14. جان كولمن، « كميته ي 300 كانون توطئه هاي جهاني »، يحيي شمس، انتشارات علم، 1376، ص 60.
15. لرد پالمرستون ( Lord Palmerston ) بعداً نخست وزير انگلستان شد.
16. Peter Gerard.
17. Protestant most Venerablr order of Jerusalem.
18. همان منبع، ص 233.
19. Lord peter Carrington.
20. همان منبع، ص 232.
21. هالي اسكلار، « سه جانبه خواهي »، عبدالرحمن عالم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1369ش، چاپ اول، ص 7.
22. عجاج نويهض؛ « پروتكل هاي دانشوران صهيون »، ص 367.
23. همان منبع، ص 359.
24. Baron muris De Hirsch.
25. آنتوني آلفري؛ « ادوارد هفتم و دربار يهودي او »، ناهيد اسلامي، غلام رضا امامي، مؤسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1381ش، چاپ اول، ص 142.
26. همان منبع، صص 316- 320.
27. Benjamin Disraely.
28. Cecil Rhodes.
29. جستارهايي از تاريخ معاصر ايران، « ظهور و سقوط سلطنت پهلوي »، اطلاعات، چاپ پنجم، 1371ش، ج دوم، ص 113.
30. حسّان حلاق، « نقش يهود و قدرت هاي بين المللي در خلع سلطان عبدالحميد »، ص 106.
31. براي اطلاع بيشتر رك « مباني فراماسونري »، گروه تحقيقات علمي تركيه، ترجمه ي جعفر سعيدي، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، صص 212- 220.
32. http://WWW. IRna. Ir/fa/news/View/menu- 150/8406268351184018. Htm.
33. Mosses monte fiore.
34. ناهوم سوكولوف؛ « تاريخ صهيونيسم »، ج1، ص 170.
35. همان منبع، ص 171.
36. Charles Netter.
37. Edvard Thomas Rojers.
38. Richon Lezion.
39. Petah Tigva.
40. zichron Jacob.
41. قانون مرتضي، « ديپلماسي پنهان »، طبرستان 1381ش، ص 87 به نقل از « تاريخ يهود ايران » نوشته حبيب لِوي، جلد3، ص 654.
42. Kibbutz.
43. روژه گارودي؛ « پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسي »، صص 107- 108.
44. Baron Edmond de Rotschild.
45. http://WWW. Knesset. Gov. it.
46. Ha. Nadiv- hayadu a.
47. smolenksin Perez.
48. « روتچيلدها »؛ ترجمه ي رضا سندگل- منيژه اسلامبولي، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1369ش، ص 92.
49. پدر جامعه ي يهود.
50. Baron Gulius Royter.
51. Israel Beer.
52. http://WW. Israelipalestinianprocon. Org/history. Html ( Israel- Pale Stinian historical timeline- 1876- 1909 ).
53. هنري فورد؛ « يهود بين الملل »، علي آرش، انتشارات ضياء انديشه، 1382، صص 164- 165.
54. Herbert Samouyel.
55. اكرم زعتير؛ « سرگذشت فلسطين »، اكبر هاشمي رفسنجاني، ص 127.
56. Rotermberg.
57. همان منبع، صص 130- 131.

منبع مقاله :
فرسايي، محسن؛ ( 1388 ) ، براندازي صهيونيستي در امپراتوري عثماني، تهران: انتشارات هلال، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط