شعر در دوران آل بويه

شعر در کنار نظم و نثر، سه گونه ادب را پديد مي آورد. مناسب ترين تعريفي که در سنت ادبي از شعر گفته اند، اين است که کلام مخيل است. گويند سقراط اولين بار درباره ي شعر نظر داده است و عقايد او با عقايد شاگردش افلاطون
سه‌شنبه، 1 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شعر در دوران آل بويه
 شعر در دوران آل بويه

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي




 

شعر در کنار نظم و نثر، سه گونه ادب را پديد مي آورد. مناسب ترين تعريفي که در سنت ادبي از شعر گفته اند، اين است که کلام مخيل است. گويند سقراط اولين بار درباره ي شعر نظر داده است و عقايد او با عقايد شاگردش افلاطون درهم آميخته است. به نظر سقراط غايت و هدف شعر ايجاد لذت و خوشايندي بوده است، به همان دليل آن را بي فايده مي دانست و حتي زيبايي آن را منکر بود. افلاطون، شاعر را شايسته ي ورود به مدينه ي فاضله اش نمي داند. سقراط و افلاطون شعر و ادب را نتيجه ي قوه ي الهام مي دانستند و از آنجا که ابتکار شاعر را در ايجاد آثار ادبي قابل ملاحظه نمي ديدند، درصدد برنيامدند تا قواعدي براي ادب و به ويژه شعر بيابند، ولي ارسطو سعي کرد در مورد شعر قواعدي بيابد. از اين رو او را نخستين پژوهنده در مسائل ادبي شناخته اند. او سعي مي کند نشان دهد هدف شعر، خوشايندي است و ارزش اخلاقي آن را از ارزش زيبايي آن جدا مي داند. پس از اسلام مطالعات ادبي در دو مسير « نظم و نثر » و « نظم و شعر » آغاز شد. قدامة بن جعفر ( م 377 ق ) در کتاب نقد الشعر خود، شعر را کلام موزون و مقفا مي داند که به معنايي دلالت کند. اين سبب شد تا شاعر در ميان متخصصان فنون ادبي در دو بخش متمايز از يکديگر مورد بررسي قرار گيرد. بخشي از اين مطالعات به بررسي وزن و قافيه يعني ويژگي هايي محدود مي شد که شعر را از غير شعر متمايز مي ساخت و بخشي ديگر به شيوه ي ارائه ي مطلب در شعر محدود مي گشت تا نشان دهد که چه صناعاتي مي تواند در القاي معاني مختلف به کار رود. تعريف قدامة بن جعفر تا به امروز نيز در کتاب هاي فنون بلاغت ديده مي شود (1).
عروض از علوم وابسته به شعر است که در احوال اوزان معتبر شعري بحث مي کند و موضوع آن الفاظ عربي است که در بحرهاي شانزده گانه واقع مي شود. هدف آن احتراز از خطا در ايراد کلام در اوزان معتبره است (2).
از قرن سوم هجري زبان دري در شرق ايران به عنوان زبان رسمي و ادبي مورد توجه قرار گرفت و رفته رفته با نفوذ سياسي اعراب، استعمال کلمات و اصطلاحات ديني و سياسي و علمي در زبان دري معمول شد و از لحاظ روايي و فصاحت و سادگي داراي اهميت بود. از قرن چهارم در عراق، آذربايجان و فارس نيز زبان دري راه يافت و در نتيجه لغات و اصطلاحات و حتي برخي قواعد زبان عربي در زبان فارسي نفوذ کرد.
بعد از سقوط حکومت ساساني و نفوذ اعراب در ايران، زبان پهلوي جاي خود را به لهجه هاي مهمي از جمله زبان دري داد و علاوه بر آن لهجه هاي ديگري چون کردي، طبري، نيز مطرح بود و هنوز اشعاري از آن زمان در دست است. با روزافزون شدن شعر و زبان عربي در زبان فارسي، بسياري از ايرانيان به تصنيف کتاب و سرودن اشعار عربي پرداختند. شعر فارسي گاه از شعر عربي اقتباس مي شد. متعاقباً شعر عربي نيز از اوزان فارسي بهره مند گشت. درباره ي اولين شعر و شاعر فارسي زبان پس از ظهور اسلام ميان تذکره نويسان اختلاف است. از بين نخستين شاعران پارسي گو مي توان حنظله ي بادغيسي ( م 220 ق ) را نام برد. محمد بن وصيف سگزي معاصر يعقوب و عمروليث صفاري در نيمه ي قرن سوم و فيروز مشرقي از آن جمله اند. مسعودي مروزي اولين شاهنامه قبل از فردوسي را سرود ( اواخر قرن 3 ). نخستين نثر فارسي در نيمه ي اول قرن 4 هجري پديد آمد.
رونق ادبيات منظوم و منثور فارسي از دوره ي سامانيان شروع مي شود و در منطقه ي نفوذ اين سلسله، يعني در خراسان و ماوراءالنهر، شاعران و نويسندگاني مي زيستند که مورد توجه و احترام شاهان ساماني قرار داشتند و آثار ادبي چندي پديد آوردند که شرح آنها در کتب تذکره موجود است. از ميان اين گروه، رودکي و دقيقي از همه معروف ترند. در واقع در قرن چهارم هجري بيش از 300 تن شاعر مي زيستند که حداقل 100 نفر به فارسي شعر مي گفتند. برخي از ويژگي هاي شعر فارسي در قرن چهارم هجري عبارت است از فصاحت، سادگي، مضمون هاي تازه، آوردن تشبيهات طبيعي و مطالب بديع و متنوع، خودداري از به کار بردن اصطلاحات علمي در شعر، کم کردن لغات عربي و کوتاه کردن اوزان و بحرهاي آن. بعلاوه اشعار اين عصر شاد و حماسي است، به ويژه شاهنامه ي فردوسي که در دميدن روح حماسي و استقلال طلبي در ايرانيان سهمي بزرگ دارد. از اوايل قرن 4 هجري با تشويق شاهان ساماني از جمله نصر بن احمد ساماني آثار منثور چون کليله و دمنه ابن مقفع به فارسي ترجمه شد. چند شاهنامه ي منثور نيز به وجود آمد که از مهمترين آنها شاهنامه ي ابوالمؤيد بلخي، شاهنامه ي ابومنصور محمد بن عبدالرزاق در اين زمينه است (3). در شعر شاعران قديم فارسي، تأثير شاعران عربي زبان از جمله امرؤالقيس، ابوتمام، بحتري، متنبي و ديگران مشهود است، اما به هيچ وجه نمي توان گفت که ايرانيان بدون داشتن سابقه اي از شعر عروضي به يکباره تنها با تقليد از شاعران عرب، سرودن شعر را در قالب اوزاني غريب آغاز کرده اند (4).
قابل توجه است که نظم، گونه اي از ادب است که در بررسي هاي سنتي ادب فارسي مترادف شعر آمده است. اگرچه شعر سنتي همواره منظوم بوده است، ولي تمايزي اساسي بين شعر و نظم وجود دارد. نظم به عنوان يک گونه ي ادبي از طريق توازن حاصل شده از تکرار کلامي در نتيجه ي قاعده افزايي بر برونه ي زبان هنجار پديد مي آيد. وزن، قافيه، رديف و ديگر توازن هايي که از طريق تکرار کلامي به وجود مي آيند، ابزارهاي نظم آفريني هستند. دانشنامه ي حکيم ميسري نمونه ي نظم است که شگردهاي شعرآفريني در آن نيست. از آميزه ي نظم و شعر، شعرگونه اي آميخته به وجود مي آيد که شعر منظوم ناميده مي شود. آميزه ي نظم و نثر، گونه ي ادبي نثر منظوم يا نثر مسجع را پديد مي آورد. معمولاً چنين تصور مي شود که نظم در سنجش با شعر از اهميت کمتري برخوردار است. در اين مورد ملک الشعراي بهار نظر خود را چنين عنوان کرده است:

شعر داني چيست، مرواريدي از درياي عقل *** شاعر آن افسونگري کاين طرفه مرواريد سفت
صنعت و سجع و قوافي هست نظم و نيست شعر *** اي بسا ناظم که نظمش نيست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خيزد از دل و جوشد ز لب *** باز در دل ها نشيند هر کجا گوشي شنفت
اي بسا شاعر که او در عمر خود نظمي نساخت *** وي بسا ناظم که او در عمر خود شعري نگفت

شايد بتوان گفت که کاربرد نظم به صورت مطلق از ارزش هاي هنري والايي برخوردار نيست، ولي کاربرد نظم در کنار شعر بي گمان تأثير خاص خود را داراست، زيرا پديد آوردن توازن، سبب خواهد شد تا شعر منظوم بيش از شعر عاري از نظم در حافظه باقي بماند (5).

[1] ابن حجاج، ابوعبدالله حسين ابوعبدالله حسين بن احمد بن احمد

نام: حسين / حسن
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوعبدالله، معلم ثاني / تالي تلو امرؤالقيس / مهلهل بن وائل
اسم اشهر: ابن حجاج
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: 391 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر و لغت
استادان: ابن رومي، مهلبي وزير، ابن العميد، عضدالدوله و صاحب بن عباد.
مناصب و مقام ها: فقيه، محتسب گل بغداد ( متولي حسبه )، يک بار در عهد المقتدر عباسي و بار ديگر در عهد عزالدوله ي ديلمي

سرگذشتنامه:

وي در نيل، نزديک بغداد متولد شد و در بغداد علم و ادب آموخت. عمري دراز يافت و به گفته ي علامه اميني در الغدير حدود 130 سال عمر کرد. خبر تلمذ او نزد ابن رومي ( م 282 ق ) دليل آن است که لااقل ده سال قبل از آن تاريخ ولادت يافته بود. پس از مرگ، جنازه اش را طبق وصيت وي به بغداد ( مشهد کاظميه ) برده و پايين پاي امام موسي کاظم (عليه السلام) دفن کرده اند. ابن حجاج از شعراي غدير و مداح اهل بيت رسول ( صلي الله عليه و آله و سلم) بود و به مخالفان و غاصبان حقوق ايشان به سختي مي تاخت. او هرزه درايي و پره دري را در شعر، مکتب خود ساخت که به قول برخي نويسندگان کهن تنها با امرؤالقيس شاعر عرب قابل قياس است. وي به شيوه ي نياکان در نوجواني کار کتابت پيشه کرد و به خدمت ابواسحاق ابراهيم صابي که خود از منشيان و ديوانسالاران آل بويه در بغداد بود درآمد. ظاهراً در زمان فرمانروايي بختيار بود که کار ابن حجاج رونق يافت. وي با بياني نسبتاً متين و تهي از هرزگي، قصايد متعددي به بختيار تقديم داشت. سبک شيرين او در طنزگويي و هزل و رواني و دلچسبي مضامين و الفاظ و بحوري که براي اشعار خود انتخاب مي کرد، او را به نام يک شاعر درجه ي اول مشهور ساخت و فضائل ديگر او را تحت الشعاع قرار داد.

آثار:

الحسن من اشعار الحسين ( شعر ) و درة التاج في شعر ابن الحجاج ( ده جلد ).

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 313؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 8-312.

[2] ابن سُکَّره، ابوالحسن محمد بن عبدالله هاشمي

نام: محمد
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوالحسن، هاشمي
اسم اشهر: ابن رائطه / ابن رابطه، ابن سکره
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 385 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر
همفکران و رقيبان: رقيب وي ابن حجاج است.
مناصب و مقام ها: نيابت نقابت هاشميان

سرگذشتنامه:

ابن سکّره در روزگاري ظهور کرد که محيط فسادآلود و اشرافي بغداد، شعر مجالس عيش و نيز کوچه و بازار و حتي آنچه را به « سخف » و مجون مشهور بود، بسيار مي پسنديد. در آن فضاي شگفت بود که شاعري چون ابن حجاج از شعر سخف مکتبي ساخت. ابن سکره که به همان مکتب مي گراييد، هرگز نتوانست از سايه ي سنگين ابن حجاج سر بر کشد و در تاريخ نامور گردد. با اين همه بسياري شعر او را ستوده اند. برخي از اشعار او حکايت از آن دارد که در ايام وزارت مهلبي مورد عنايت او بوده و در رفاه و آسايش به سر مي برده است. احتمالاً در همين روزگار آسايش بود که نيابت نقابت هاشميان به او داده شد و به مدح اعيان بغداد پرداخت و بخشندگيشان را ارج نهاد.

آثار:

از مجموعه ي آثار ابن سکره، اينک جز آن 410 بيتي که ثعالبي آورده و چند قطعه که در منابع ديگر گرد آمده، چيزي در دست نيست، اما گويند: ديوان وي مشتمل بر بيش از 50 هزار بيت بوده که بيش از 10 هزار بيت آن درباره ي کنيزک سياهپوشي به نام خمره سروده شده بود.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 693.

[3] ابن شِبْل، ابوعلي محمد بن حسين بن عبدالله بن احمد بن يوسف

نام: محمد
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوعلي [ن.م]
اسم اشهر: ابن شبْل
سال و محل تولد: 401 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 437 ق، بغداد
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، فلسفه،‌ لغت، حديث و طب
استادان: ابونصر يحيي بن جرير تکريتي
شاگردان: باخرزي

سرگذشتنامه:

ابن شبل اهل حريم طاهري، محله اي در قسمت بالاي بغداد در جانب غربي يا شارع دارالرقيق بود و پس از مرگ در گورستان باب حرب به خاک سپرده شد. وي داراي توانايي هاي گوناگون علمي و ادبي و ويژگي هاي مطبوع شخصيت بود. اما هيچ يک از منابع قديمي از طبيب بودن وي سخني به ميان نياورده اند.

آثار:

از آثار ابن شبل چيزي بر جاي نمانده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 65 - 4 / 66.

[4] ابن لَنکَک، ابوالحين محمد بن محمد

نام: محمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالحسين [ن.م]
اسم اشهر: ابن لنکک
سال و محل تولد: [ن.م] بصره
سال و محل وفات: حدود 360 ق
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

وي ظاهراً در بصره متولد شد و همانجا ادب و نحو آموخت و سپس به شعر روي آورد تا در اين باب شهرتي کسب کرد، اما از زندگي او خواه در بصره و خواه در بغداد تنها دو سه روايت نکته آميز باقي مانده است. نخستين روايت مربوط به دوستي ميان او و شاعري امي و عامي سرا به نام خُبْز اَرُزي است که گويند ابن لنکک به رغم مقام ارجمندي که داشت پيوسته به دکان آن شاعر در مَرْبَد بصره مي رفت. روايت ديگر درباره ي شاعري است به نام ابوالهيذام که مردي لغت شناس و معلم بود و خطي خوش داشت. وي به بصره رفت و گرفتار هجاهاي گزنده و زشت ابن لنکک شد.
يکي از شاعراني که در عراق با متنبي در افتاد و به هجاي او پرداخت، ابن لکنک بود. 3 قطعه از مجموعه ي اين هجاها را ثعالبي و ياقوت نقل کرده اند. صاحب بن عباد شعر ابن لنکک را پسنديده و در پشت جزوه اي که از شعر ابن لنکک به دستش رسيده دو بيت لطيف در ستايش آن نگاشته است.

آثار:

از مجموعه ي آثار او حدود 130 بيت را ثعالبي و ياقوت آورده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 543-4 / 544.

[5] ابن مرزويه

نام: ابن مرزويه
نام پدر: [ن.م]
کنيه و لقب: ابوالحسن / ابوالحسين
اسم اشهر: مهيار
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 426 يا 428 ه‍ [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر
استادان: سيد مرتضي و سيد رضي
مناصب و مقام ها: متصدي امر کتابت آل بويه

سرگذشتنامه:

او در بدايت امر مجوسي بوده و حسب الارشاد سيد رضي به دين مقدس اسلامي گرويده يا اسلامش به دست سيد مرتضي بوده و قرآن را هم پيش او خوانده و بعد از آن نزد سيد رضي به تحصيل علم و ادب پرداخته و مدتي هم متصدي امر کتابت آل بويه بوده است. اشعارش بسيار نغز و لطيف و به نوشته ي بعضي او از شعراي اهل بيت بود و اشعار بسياري درباره ي خانواده ي رسالت گفته و اکثر قصائد سيد رضي را استقبال کرده است. گويند اشعار خوب او از اشعار خوب سيد رضي بهتر و نيکوتر بوده ولکن سيد رضي اصلاً شعر ردي نگفته است. خطيب بغدادي گويد که مهيار به تمامي شعراي عصر خود تقدم داشته است.

آثار چاپي:

ديوان مهيار.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 110.

[6] ابن ناقيا، ابوالقاسم عبدالله ( عبدالباقي ) بن محمد بغدادي

نام: عبدالله
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]
اسم اشهر: ابن ناقيا
سال و محل تولد: 410 ق، بغداد
سال و محل وفات: 485 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، لغت و خوشنويسي
استادان: ابواسحاق شيرازي و پدرش

سرگذشتنامه:

ابن ناقيا در بغداد در حريم طاهري ( محله اي که سابقاً کاخ هاي طاهريان در آن واقع شده بود )، چشم به جهان گشود. وي مقدمات دانش و ادب را نزد پدر و ديگر دانشمندان و اديبان آن سامان فراگرفت. ابن ناقيا بيش از هر چيز به « هزل » و « مجون » شهرت يافته است. ابن ناقيا بسيار شعر مي سرود و طبعي روان داشت. وي خطي خوش و خوانا نيز داشت.

آثار چاپي:

الجمال في تشبيهات القرآن و مقامات.

آثار خطي:

شرح الفصيح.

آثار يافت نشده:

اغاني المحدثين يا المختصر في الاغاني، ديوان الرسائل، ديوان بزرگ شعر، مُلَح المکاتب و ملح الممالحة.

اضافات: ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبيدالله خرقي ( حرفي )، ابوطالب محمد بن علي عشاري، امير ابومحمد حسن بن عيسي بن مقتدر، ابوالقاسم علي بن محمد تنوخي، ابوالحسين بن احمد بن نقور، ابوالخطاب محمد بن علي تنوخي، ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد مطرز و ابوالحسين محمد بن محمد بصري از جمله کساني هستند که ابن ناقيا از آنان شعر و ادب روايت کرده است. کساني چون عبدالوهاب انماطي و ديگر شيوخ، ابن جوزي، رئيس ابوالمظفر شجاع بن فارس ذهلي، هبة الله بن علي بن محلي و محمد بن ناصر سلامي از او روايت کرده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 20-21.

[7] ابن نُباته، ابونصر عبدالعزيز بن محمد

نام: عبدالعزيز
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]
اسم اشهر: ابن نباته
سال و محل تولد: 327 ق [بغداد]
سال و محل وفات: 405 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر
شاگردان: از شاگردان او مي توان حسين بن عبدالرحمان نباتي را نام برد.

سرگذشتنامه:

ابن نباته از مردم بغداد بود. به شهرهاي مختلف سفر کرد و بسياري از اميران، وزيران و بزرگان را مدح گفت. ترتيب، تاريخ و مدت اين سفرها به روشني دانسته نيست. وي در حلب به جمع شاعران بارگاه سيف الدوله پيوست. از يکي از مدايح او مي توان چنين استنباط کرد که اين سفر پيش از 20 سالگي صورت گرفته است. وي پس از مرگ سيف الدوله به بغداد بازگشت. او به ري نيز سفر کرد و در قصيده اي 81 بيتي ابوالفضل ابن عميد ( م 359 ق ) را مدح گفت. به نظر مي آيد که ابن نباته پس از اين سير و سفرها به بغداد بازگشته است. سرانجام، شاعر در 78 سالگي درگذشت و در مقبره ي خيزران در قسمت شرقي بغداد به خاک سپرده شد.

آثار:

از ديوان او نسخه هايي چند در احمديه، نور عثمانيه و دارالکتب برجاي مانده است. وي همچنين دستي در نويسندگي داشته است. « مقامه » اي از وي در برلين موجود است (GAL, I/94).

اضافات:

معروف ترين ممدوحان او عبارتند از: عزالدوله، بهاءالدوله، صمصام الدوله، حمدان بن ناصرالدوله، صاحب بن عباد که او مدايح خود را از عراق نزد او مي فرستاده است، ابوسعيد بن وهب نصراني کاتب، مهلبي وزير معزالدوله، ابوالعلاء صاعد بن ثابت و ابوعلي بن ابي الريان. کساني که شعر ابن نباته را روايت کرده اند عبارتند از: ابوالقاسم تنوخي، اصبهدوست بن محمد ديلمي، علي بن محمد حربي، ابوالحسن علي بن عمر قزويني، عميدالرؤسا محمد بن ايوب وزير و ابوالفتح عبدالواحد بن حسين بن شيطلا

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 29-5 / 30.

[8] اِبن هندو، ابوالفرج حسين بن محمد هندو

نام: حسين
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالفرج [ن.م]
اسم اشهر: ابن هندو
سال و محل تولد: 338 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 372 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

يکي از شاعران و دبيران ديوان ثناي عضدالدوله ي ديلمي در فارس بود. هنگامي که متنبي در 354 ق از ارّجان، ميان شيراز و اهواز ديدار کرد،‌ ابن هندو نيز در آن شهر مي زيسته است و بعيد نيست که در دستگاه ابوالفضل بن عميد ( م 360 ق ) فرماندار ارجان مشغول خدمات بوده باشد. همچنين از آنجا که مافروخي و ابوالفرج بن هندوي قمي را از متقدمان اهل ادب اصفهان برشمرده است، مي توان احتمال داد که وي مدت زماني نه چندان کوتاه هم در اصفهان در خدمت صاحب بن عباد ( م 385 ق ) دبير ويژه ي مؤيدالدوله بوده باشد. ابن هندو را زماني ديگر، در جمع ملازمان و ياران صاحب بن عباد وزير فخرالدوله در شهر ري مي يابيم. ثعالبي ضمن اشاره به اين مطلب وي را از دست پروردگان مکتب ادبي صاحب بن عباد به شمار آورده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 124.

[9] ابوبکر خوارزمي، محمد بن عباس

نام: محمد
نام پدر: عباس
کنيه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: ابوبکر خوارزمي
سال و محل تولد: 323 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 383 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر، خوشنويسي و ادب
استادان: ابوعلي اسماعيل بن محمد صفّار و ابن کامل ( راوي تاريخ طبري )
شاگردان: ثعالبي و تعدادي ديگر
اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي زمان: در آن روزگار سرزمين ايران دچار آشوب ها و کشمکش هاي نسبتاً گسترده اي بود و اين پريشاني در درجه ي نخست زاييده ي رقابت ميان ديلميان و سامانيان بود. در اين ميان ابوبکر، هم به سبب گرايش هاي مذهبي ديلميان و هم به جهت صله هايي که به وي مي پرداختند، جانب آنان را مي گرفت.

سرگذشتنامه:

غالب منابع بر شيعي بودن او متفق القولند و حتي او را به نوعي غلو در تشيع يا رفض منسوب داشته اند. ابوبکر به گفته ي خود در خوارزم، در خانواده اي از اعيان و متمولان شهر متولد شد. وي ظاهراً از نوجواني به دانش اندوزي و به خصوص حفظ اشعار کهن پرداخت. در همان احوال پدر را از دست داد و به علت کج رفتاري اطرافيان از ميراث پدري چشم پوشيد و تهيدست، خوارزم را ترک کرد. او حافظه اي سخت نيرومند داشت و در پي کسب علم و مال راهي عراق و شام شد. در حلب به دربار سيف الدوله ي حمداني پيوست و با ادبا و علماي دربار از جمله ابن خالويه، ابوالطيب لغوي و ابن جني مجالست يافت و در همانجا بود که با متنبي ديدار کرد و شيفته ي او گرديد. وي سرانجام با توشه اي گرانقدر از ادب و تاريخ به شرق بازگشت و در بخارا به ملازمت ابوعلي بلعمي وزير سامانيان درآمد، اما دوستي ميان آن دو چندان نپاييد. پس از آن خوارزمي به نيشابور که در آن زمان امير ابونصر احمد بن علي ميکالي بر آن حکومت داشت، رفت و به مدح او پرداخت و صله هاي کلان ستاند. اقامت او در نيشابور نيز ديري نپاييد. پس از آن به سيستان رفت، ابتدا والي آن سرزمين طاهر بن محمد را مدح گفت، اما چون صله ي دلخواه را دريافت نکرد، به هجاي او دست زد. امير نيز او را به جرم ناسپاسي به زندان افکند. پس از رهايي از زندان به طبرستان رفت، اما ظاهراً در آنجا نيز با روي خوش مواجه نشد. از اين رو پس از هجو حاکم طبرستان به نيشابور بازگشت و در انتظار فرصت مناسب براي رفتن به اصفهان، در آنجا اقامت گزيد. ابوبکر خوارزمي سرانجام به اصفهان رفت و به دربار صاحب بن عباد راه يافت. او در ازاي مدايح بسيار از عطايا و الطاف وي بهره مند گرديد. و حتي کار تملق را به جايي رساند که براي رضاي ممدوح، متنبي را که سخت مي ستود در نقدي گزنده به سبب ناسپاسي و بي وفايي با ممدوح نکوهش کرد. صاحب بن عباد ابوبکر را جهت جاسوسي به نيشابور فرستاد تا از طريق او اخبار و اطلاعات لازم را کسب کند. پس از چندي صاحب، او را با توصيه نامه اي به ديار عضدالدوله ي ديلمي روانه ي شيراز کرد. در آنجا ابوبکر به مدح امير پرداخت و از صله هاي وي برخوردار شد و با ثروتي کلان به نيشابور بازگشت. خوارزمي اين بار در نيشابور به کار بحث و تدريس و روايت شعر و ادب مشغول شد.

آثار چاپي:

رسائل يا ديوان رسائل ابوبکر خوارزمي و ديوان شعر.

آثار يافت نشده:

شرح ديوان المتنبي و مفيدالعلوم و مبيدالهموم.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 249-5 / 253.

[10] ابوالحسين کاتِب، احمد بن سعد

نام: احمد
نام پدر: سعد
کنيه و لقب: ابوالحسين
اسم اشهر: ابوالحسين کاتب
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: حدود 350 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر و ادب
مناصب و مقام ها: ظاهراً خليفه، القاهر بامرلله او را بر امر خراج اصفهان گذاشته بود، همچنين از جانب عمادالدوله ي ديلمي بر اين کار گمارده شد.

سرگذشتنامه:

از روايت حمزه درمي يابيم که ظاهراً خليفه، القاهر بالله او را بر امر خراج اصفهان گماشته بود و او در جمادي الاول 321 ق وارد اصفهان شد، اما گويا در اين نوبت به کار نپرداخته است، زيرا در همين روايت مي خوانيم که دو سال بعد از جانب عمادالدوله ي ديلمي که در آن هنگام فارس را از چنگ کارگزاران خليفه ي عباسي درآورده بود، به تنظيم امور و از جمله امر خراج اصفهان مشغول شد. سپس در 324 ق جمع آوري ماليات را به پسرش ابوالقاسم سعد بن احمد سپردند و خود او را در شوال همان سال معزول ساختند. حمزه، او و ابومسلم محمد را از مشاهير شرق و غرب و از بزرگترين کاتبان رسائل خوانده است.

آثار:

الاختيار من الرسائل، فقر البلغاء، الحلي و الثياب، کتاب المنطق و کتاب الهجاء
مجموعه ي اشعاري که ياقوت از آثار او نقل کرده، چهار قطعه است: يکي در هفت بيت که پاسخ به يک معماست، ديگري قطعه اي در هفت بيت در مدح ابن عميد، سوم قطعه اي در پنج بيت خطاب به ابن لِرّه که غلامي سياه را به پسري گرفته بود و خلاصه قطعه اي سخت متکلف در ده بيت.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 15 / 371.

[11] اَبورياش قِيْسي، احمد بن ابراهيم

نام: احمد
نام پدر: ابراهيم
کنيه و لقب: ابورياش [ن.م]
اسم اشهر: ابورياش قيسي
سال و محل تولد: [ن.م] يمامه
سال و محل وفات: 339 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، لغت، رجال و نسب شناسي
شاگردان: تنوخي و ابوعبدالله حسين بن علي نمدي
همفکران و رقيبان: ابن لنکک
مناصب و مقام ها: مسئول دريافت ماليات و عوارض کشتي ها در آبادان

سرگذشتنامه:

ابورياش در باديه ي يمامه متولد شد. آنگاه به بصره رفت و به تحصيل علم و ادب پرداخت. به گفته ي تنوخي وي نخست سپاهي بود، ليکن پس از چندي سپاهيگري را کنار گذاشت و به کسب علم و سرودن شعر و روايت آن پرداخت. وسعت معلومات وي در اخبار، انساب، ايام عرب و نيز اشعار جاهلي مورد ستايش بسيار قرار گرفته است. رفتار ناشايست و صفات نکوهيده ي وي به ويژه در محافل بزرگان موجب شد که برخي از شاعران هم روزگارش از جمله ابن لنکک و ابوعثمان خاوري او را موضوع و مايه ي اصلي هجويات خود قرار دهند. ابورياش از حافظه اي قوي برخوردار بود و به قولي 5000 ورق و 20/000 بيت شعر از حفظ داشت.

آثار:

شرح هاشميات کميت و حماسه ي رياشيه يا الرياش المصطنعي

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 490.

[12] اَبوسعيد رُستمي، محمد بن محمد رستمي اصفهاني

نام: محمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوسعيد
اسم اشهر: ابوسعيد رستمي
سال و محل تولد: 326 ق، اصفهان
سال و محل وفات: 385 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

وي از معاصران ابومنصور ثعالبي است. اشعار و اخبار مربوط به اين شاعر تقريباً به صفحاتي چند از کتاب يتيمة الدهر محدود است. ابوسعيد خود را مولا و خدمتگزار صاحب بن عباد مي خواند. صاحب نيز او را بر بيشتر خاصان و نديمان خويش مقدم مي داشت. اوج شاعري ابوسعيد رستمي سال هاي 347 تا 366 ق ( دوران نفوذ صاحب بن عباد ) در اصفهان بود. پس از عزيمت صاحب به گرگان ابوسعيد همچنان قصايد خود را از اصفهان براي وي مي فرستاد. ابوسعيد در اشعار خود فصاحت بدويان و حلاوت متجددان را جمع کرده بود و بيشتر قصايدش نيز در مدح بوده است.

آثار:

از او ديواني بر جاي نمانده، تنها ثعالبي برخي اشعار وي را که شمار آن به 409 بيت مي رسد، در يتيمة الدهر گرد آورده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 456-454.

[13] ابوعبدالله حسين بن داوود

نام: حسين
نام پدر: داوود
کنيه و لقب: ابوعبدالله [ن.م]
اسم اشهر: بشنوي کرد
سال و محل تولد: 380 ق [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

ابن اثير در الکامل، ضمن بيان حوادث سال 380 ق آورده است که چون ابوطاهر و ابوعبدالله الحسين پسران ناصرالدوله ي حمداني به سال 379 ق در موصل به قدرت رسيدند، يکي از امراي کُرد به نام « باذ » طمع در موصل بست و لشکري از قبايل کرد - از جمله بشنوه - را با خود همراه ساخته به جنگ اميران حمداني رفت ( 380 ق )، اما در جنگ با ايشان به قتل رسيد. خواهرزاده ي او ابوعلي بن مروان بر لشکر و مستملکات او دست يافت و دولت بني مروان را تأسيس نمود که مدتي قريب يک قرن بر ديار بکر حکومت کردند. بعد از قتل ابوعلي برادرش ممهدالدوله به سلطنت رسيد و بعد از قتل او برادر ديگرش ابونصر پادشاه شد که از 420 تا 435 ق حکومت کرد. سپس پسران ابونصر يعني نصر و سعيد زمامدار شدند که نصر حکمران « ميافارقين » و سعيد حاکم « آمِد » بود. بشنوي در اشعار خود ضمن ستايش از « باذ »، جنگاوران کُرد و زمامداران قلعه ي فتک را به ياري او و پشتيباني از دولت بني مروان دعوت کرد. او از زبان قبيله ي بشنوه به « باذ » قول ياري داده است.

آثار:

الدلائل و الرسائل البشنوية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 3 / 256.

[14] ابوعبدالله حسين بن محمد بن عبدالوهاب

نام: حسين
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوعبدالله
اسم اشهر: بارع بغدادي / بارع دباس
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، لغت و قرائت

سرگذشتنامه:

اوبا ابن الهبارية کمال مصاحبت و يگانگي داشته و لطائف و مزاح بسياري در ميان ايشان وقوع يافته و بارع به نوشته ي بعضي، از اکابر شيعه بوده و از خانواده ي وزارت مي باشد چون قاسم بن عبدالله وزير معتضد و مکتفي بوده و در زمان وزارت خود، ابن الرومي را مسموم گردانيد و اما دباس بر وزن عباس، به عربي دوشاب فروش را گويند، بنا به ظاهر عبارت صاحب روضات و ابن خلکان صفت خود حسين بن محمد است و ظاهر عبارت فاضل محدث معاصر که صاحب ترجمه را به ابن الدباس عنوان کرده، اين است که صفت يکي از پدران او بوده است. او در آخر عمر نابينا بود.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 135؛ دائرة المعارف تشيع.

[15] ابوالعلاء محمد بن ابراهيم سَرَوي ( ساروي ) القارني

نام: محمد
نام پدر: ابراهيم سَروي
کنيه و لقب: ابوالعلاء، سروي
اسم اشهر: ابوالعلاء سَرَوي
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر
همفکران و رقيبان: ابوالفضل بن العميد، صاحب بن عباد، وزيران رکن الدوله و مؤيدالدوله ديلمي

اضافات:

او شاعر شيعي مذهب قرن 4 ق، مسلک شعوبي داشت، يعني نژاد و تمدن و فرهنگ ايران را از عرب برتر مي شمرد.
ميان او و ابن العميد درباره ي برتري عجم بر عرب و ساير مباحث ادبي مناقشه و مناظره بود و رسالات و اشعاري مبادله کردند که بعضي از آنها در يتيمة الدهر ثعالبي مسطور است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 422؛ يتيمة الدهر ثعالبي، 484.

[16] ابوهلال عسکري، حسن بن عبدالله بن سهل

نام: حسن
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوهلال [ن.م]
اسم اشهر: ابوهلال عسکري
سال و محل تولد: [ن.م] عسکر مُکرم
سال و محل وفات: 400 ق [عسکر مکرم]
مذهب و شريعت: معتزلي
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب و لغت
استادان: ابواحمد، عسکري و پدرش ( عبدالله بن سهل )
شاگردان: ابوسعد سمّان و ابواسحاق ابراهيم بن علي

سرگذشتنامه:

ابوهلال ظاهراً همه ي عمر را در عسکر مکرم گذرانيد و همه ي آثار گرانمايه ي خويش را نيز همانجا تأليف کرد. از سخني که در ديوان المعاني آورده در مي يابيم که او ظاهراً در کودکي نزد پدر سخنان حکمت آميز را مي آموخته. شايد يکي از علل گمنام ماندن ابوهلال، همانا نام آوري و عظمت علمي استادش بوده باشد. نزديکي شاگرد و استاد به حدي رسيد که برخي ابوهلال را پسرخواهر ابواحمد پنداشتند. او چندي به خريد و فروش کالا پرداخته است.

آثار:

التبصرة، الدرهم و الدينار، رسالة في العزلة و الاستئناس بالواحدة، شرح الفصيح، العمدة، ما تَلحَنُ فيه الخاصة و المحاسن في تفسير القرآن.

آثار چاپي: الاوائل، التلخيص في معرفة اسماء الاشياء و نعوتها يا التلخيص في اللغة، جمهرة الامثال، ديوان شعر، ديوان المعاني، شرح ديوان ابي محجن الثقفي، الصناعتين، الکتابة و الشعر، الفروق اللغوية يا الفروق بين المعاني يا الفروق في اللغة، فضل العطاء ( فضل الاعطاء يا فضل الغناء ) و الکُرَماء

آثار خطي:

الحث علي طالب العلم، رسالة في ضبط و تحرير مواضع من ديوان الحماسة لابي تمام، المُعْرب عن المَغْرِب، من احتکم من الخلفاء الي القضاة يا ما احتکم به الخلفاء الي القضاة، نوادر الواحد و الجمع يا النوادر في العربية و الوجوه و النظائر.

اضافات:

از آنجا که زبان مادري ابوهلال فارسي بوده بعيد نيست که برخي کلمات فارسي را به شيوه ي « ابونواس » به کار برده باشد.شعر ابوهلال را نويسندگان کهن پسنديده اند. باخرزي او را در صنف شاعران ري، جبال، اصفهان، فارس و کرمان نهاده. ابوهلال بيش از هر چيز به کتاب « الصناعتين » شهرت يافته است که نقد ادب محسوب مي شود. بخش اعظم کتاب او نقل آراء و عقايد گذشتگان است. پر ارج ترين اشخاص در کتاب او، صنعت پردازاني چون صاحب بن عباد و ابوتمام هستند، انواع بديع را به 35 نوع رسانده و 6 نوع خود به آن افزوده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 403.

[17] بندار رازي

نام: بندار
نام پدر: ابي نصر خاطري رازي
کنيه و لقب: ابوالفتح، کمال الدين
اسم اشهر: بندار رازي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 401 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر
استادان: صاحب بن عباد

سرگذشتنامه:

او در مدح مجدالدوله ديلمي شعرها گفته و صله ها گرفته و صاحب بن عباد در تربيت وي مي کوشيده است و بندار اشعار بسيار به عربي و پارسي و ديلمي گفته است.

آثار:

چموش نامه و منتخب الفرس.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 175؛ دانشنامه ي جهان اسلام، 4 / 257.

[18] بديهي، ابوالحسن علي بن محمد

نام: علي
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالحسن، بديهي
اسم اشهر: ابوالحسن بديهي
سال و محل تولد:
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: شعر و فلسفه
استادان: يحيي بن عدي
شاگردان: صاحب بن عباد
همفکران و رقيبان: ابوحيان توحيدي، صاحب بن عباد و سجستاني

سرگذشتنامه:

او از شهر زور است و لقب بديهي او را بناگزير هدف تمسخر و استهزاء ساخته بود. به گفته ي ابونعيم اصفهاني، صاحب بن عباد، بديهي را از بغداد به اصفهان آورد. او قافيه و عروض را به صاحب آموخت. و پيش از ترک دربار صاحب، بيش از 5000 درهم، آن هم بتدريج، که مبلغ ناچيزي بود، دريافت نکرد. او از صاحب خوب نمي گفت. او با نثر نويس بزرگ، ابوبکر خوارزمي که نامه ي رسوا کننده اش به بديهي باقي مانده است، رقابتي دائمي داشت. روابط او با سجستاني، شاگرد ديگر ابن عدي نيز خصمانه بود. او مغرور و همواره آماده ي حمله به ديگران بود و با حماقت و سبکسري خودش را ملوث مي کرد. مطالعات فلسفي بديهي در اندرز او به ابوالسلم شاعر، مبني بر اينکه تکلف را کنار بگذارد و به طور طبيعي سخن بگويد، نمايان است.

اضافات:

نام « بديهي » تنها به لحاظ « لفظ » شعر او نه به علت صحت « معناي » آن برازنده ي او بود. صاحب بن عباد گفته است نام « بديهي » دشوار مي تواند برازنده ي شخصي باشد که طي پنجاه سال يک بند شعر خوب مي نويسد. سجستاني فقط ابياتي از او را نيکو مي شمرد و توحيدي مي گويد شعر او پاک و پاکيزه و سخنش ملال آور و بي لطف است.

منابع و مآخذ:

کرمر، 199-202، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 11 / 604.

[19] بياضي، مسعود بن عبدالعزيز بن محسن مسعود بن محسن بن عبدالوهاب بن عبدالعزيز شريف قرشي

نام: مسعود
نام پدر: عبدالعزيز
کنيه و لقب: ابوجعفر، شريف قريشي
اسم اشهر: بياضي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 468 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر

اضافات:

علت اشتهار او به بياضي از آن جهت است که يکي از اجداد او با لباس سفيد در مجلس يکي از خلفاي عباسي با جمعي از عباسيان که تماماً سياه پوش بوده اند، حاضر بوده، پس خليفه پرسيد که ابن بياضي ( سفيدپوش ) کيست. پس به همين جهت لفظ بياضي لقبِ او و نام خانوادگي او گرديد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 187.

[20] تنوخي، شيخ ابوالقاسم علي بن محمد بن ابن الفهم

نام: علي
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالقاسم
اسم اشهر: تنوخي / قاضي تنوخي
سال و محل تولد: 271 ق، انطاکيه
سال و محل وفات: 343 ق، بصره
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: شعر، لغت، ادب، نجوم و هندسه
استادان: حسن بن احمد بن حبيب کرماني، احمد بن محمد انطاکي، فضل بن محمد عطار انطاکي، حسن بن طيب شجاعي، عمر بن ابي غيلان ثقفي، ابوبکر بن داوود، حسين بن عبدالله قطان، کسائي، ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي و ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان
مناصب و مقام ها: قضاوت بصره و اهواز

سرگذشتنامه:

مقدمات و فنون ادب و فقه حنفي را در زادگاهش انطاکيه فراگرفت و در سال 306 ق وارد بغداد گرديد. فقه و حديث را از علماي بغداد آموخت و نيز نجوم و هيئت را از کسائيِ منجم و نحو را از ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي، ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان فراگرفت و به مقام عالي علمي نائل گرديد. وي چند سال نيز مقام قضاوت بصره و اهواز را داشت. سپس از بصره به شام رفت و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت و او مقدمش را گرامي داشت و تنوخي اشعاري در مدح او سرود. سيف الدوله نامه اي به دربار عباسي و آل بويه نگاشت و از آنها خواست تا او را احترام کرده و منصبي بزرگ به او اعطا کنند. وي به بغداد بازگشت و مورد احترام واقع گرديد و روابطي دوستانه با مهلبي وزير معزالدوله ي ديلمي و المطيع لامرالله خليفه ي عباسي داشت. خطيب بغدادي که از شاگردان تنوخي صغير نوه ي صاحب ترجمه است، به شرح حال وي پرداخته است. در تاريخ بغداد نسبت او را تا عمرو بن فهم بن تيم الله از ملوک تنوخ از شهرهاي يمن ضبط کرده است.

آثار:

قصيده ي معروف بائيه، العروض و کتاب علم القوافي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 5 / 122؛ دهخدا، ص 524؛‌ ريحانة الادل، 1 / 225.

[21] شداد بن ابراهيم بن حسن

نام: شداد
نام پدر: ابراهيم
کنيه و لقب: ابوالنجيب
اسم اشهر: طاهر جزري
سال و محل تولد:
سال و محل وفات: 401 ه‍
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

او از شعراي عضدالدوله ي ديلمي بوده و مهلبي وزير را مدح گفته و در سال 401 هجري قمري وفات يافته است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 9.

[22] زاهي، علي بن اسحاق بن خلف بغداد

نام: علي
نام پدر: اسحاق
کنيه و لقب: ابوالقاسم
اسم اشهر: زاهي
سال و محل تولد: 318 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 352 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

او در حق سيف الدوله و مهلبي وزير و ديگر اکابر وقت خود مدايح بسياري گفته است. او از آن رو که در جميع فنون متداوله شعر گفته و اشعارش در همه جا مثل برق جلوه گر شده، به لقب زاهي شهرت يافته است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 110.

[23] صفار، احمد بن محمد بن عبدالله بن يوسف بن محمد بن مالک سهلي

نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالفضل
اسم اشهر: صفار
سال و محل تولد: 334 ه‍ [ن.م]
سال و محل وفات: 416 ه‍ [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر و ادب

سرگذشتنامه:

او در عصر خود پيشواي اهل ادب بود و تمامي عمر را در خدمت و مطالعه ي کتب علميه ي گوناگون صرف کرد او در کسب کمالات نفسانيه گوي سبقت را از ديگران ربود.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 482.

[24] علي بن عبدان الواحد فقيه بغدادي

نام: علي
نام پدر: عبدالواحد
کنيه و لقب: ابوالحسن
اسم اشهر: صريع الدلاء / ذوالرقاعتين، قتيل الغواني
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 412 ه‍، مصر
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر

آثار:

او به قصيده ي هزليه مزاحيه اي که در استقبال مقصوره ي ابن دريد گفته شهرت يافته است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 486.

[25] غضائري، محمد رازي

نام: محمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوزيد
اسم اشهر: غضائري
سال و محل تولد: [ن.م] ري
سال و محل وفات: 426 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

او در ري نشو و نما کرده و مداح بهاءالدوله ي ديلمي بوده است. در اثر عنايات ملوکانه، او ثروت بسياري اندوخت و بعد از وفات بهاءالدوله به غزنه رفت و در دربار سلطان محمود غزنوي نيز تقرب يافت، تا آنکه محسود شعراي نامي وقت گرديد. عنصري، که مقدم و مسلم ايشان بود بطور آشکار با وي خصومت ورزيد و قصيده ي لاميه ي هفتاد و نه بيتي او را که در مدح سلطان سروده و متضمن سپاسگزاري از صله و انعامات وي بود مورد نقد قرار داد و يک قصيده ي هفتاد و پنج بيتي با همان وزن و قافيه در جواب آن نوشت. غضائري نيز ديگر باره با قصيده ي لاميه ي نود و شش بيتي ديگري آن قصيده عنصري را جواب سخت گفت. هر سه قصيده در مجمع الفصحا ثبت، و نقل آنها در اين مقام موجب اطاله ي کلام است.

آثار:

قصيده ي لاميه در مدح سلطان محمود غزنوي با مطلع:

اگر کمال به جاه اندر است و جاه به مال *** مرا ببين که ببيني کمال را به کمال

اضافات:

نسبت غضائري به غضاره به معناي سفال يا گلي است که با آن سفال سازند. بايد قياساً نسبت او غضاري گفته شود و به همين علت از قديم برخي نام او را غضاري نوشته اند. بين او و عنصري، بحث هاي انتقادي در شعر بوده که منجر به خشم عنصري بر غضائري و شستن ديوان او با آب شده است. دليل تشيع او را اين اشعار قرار داده اند:

مرا شفاعت اين پنج تن بسنده بود *** که روز حشر بدين پنج تن ببالم من
بهين خلق و برادرش و دختر و دو پسر *** محمد و علي و فاطمه، حسين و حسن

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 159؛ دهخدا، ص 8 - 16737.

[26] قدامه بن جعفر بن قدامه

نام: قدامه
نام پدر: جعفر
کنيه و لقب: ابوالفرج
اسم اشهر: کاتب بغدادي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 337 ه‍ [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب و فلسفه
مناصي و مقام ها: کاتب آل بويه

سرگذشتنامه:

او به دست هفدهمين خليفه ي عباسي، مکتفي بالله 289-295 ه‍ به شرف اسلام مشرف و در دولت عباسي به مقامات عالي رسيد. قدامه کاتب آل بويه بود و اين قول که « او را در آن به جهالت نسبت داده، قدامه قديم العهد بوده و زمان ثعلب و مبرد و ابن قتيبه و نظائر ايشان را دريافته است » بعيد است.

آثار:

ترياق الفکر، جلاء الحزن، الخراج، زهر الربيع في الاخبار، السياسة صدق، صابون الغم يا الفم، صرف الهم، صناعة الجدل، نزهت القلوب و زادالمسافر، نقد الشعر في البديع و نقدالنثر.

آثار چاپي:

الخراج.

آثار خطي:

نقدالنثر، موجود در اسکوربال.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 331.

[27] کشاجم، محمود بن حسين

نام: محمود
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوالفتح
اسم اشهر: [ن.م]
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 350 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، و نجوم

سرگذشتنامه:

او شاعر بصري است و بدين جهت کشاجم ناميده شده: « لانه کاتباً و شاعراً و اديباً و جامعاً و منجماً ». او صد ورقه شعر داشته است. بعضي گويند او را کشاجم گويند، زيرا کشاجم کلمه اي مرکب از حروف اول کلمات ذيل: کاتب، شاعر، اديب، جميل و مغني است. او فرزند سندي بن شاهک است.

منابع و مآخذ:

دهخدا، 12 / 18345.

[28] متنبي، ابوطيب احمد بن حسين بن عبدان

نام: احمد
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوالطيب
اسم اشهر: متنبي
سال و محل تولد: 303 ق، کنده
سال و محل وفات: 354 ق، جُبل
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

ثعالبي او را از شعراي شام معرفي کرده است و گفته او در کوفه متولد شده، ولي اصالتاً شامي است. در زمان خود، نادره ي دوران و در صناعت شعر فريد و يکه تاز عصر بود. و شرق و غرب عالم را درنورديده است. بزرگان و اديبان اخبار و اشعار او را ذکر و درباره ي آن بحث نموده اند. درباره ي شعر او بيش از يکصد تصنيف شده است. او در فارس هم بود و عضدالدوله را مدح کرد. گويند به هنگام خروج از شيراز به قدري مال و ثروت داشت که قومي به او حمله ور مي شوند و او و فرزندش را به قتل مي رسانند و اموال او را تصاحب مي کنند. قتل او در جبل، بلده ي کوچکي بين نعمانيه و واسط واقع شده است.

اضافات:

متنبي در واقع به معناي پيامبرنماست. او به قدري در حفظ و سلاست بيان تبحر داشت که در زندگي خود ادعاهاي گوناگون کرد. او اول ادعاي علوي حسني بودن، سپس ادعاي نبوت کرد و براي اين کار به زندان رفت و سرانجام توبه نمود.

منابع و مآخذ:

مجمع الاداب في معجم الالقاب، 4 / 345-346؛ خطيب بغدادي، 4 / 102-105.

[29] ناشي، علي بن عبدالله بن وصيف بن عبدالله / علي بن وصيف بن عبدالله

نام: علي
نام پدر: عبدالله / وصيف
کنيه و لقب: ابوالحسن / ابوالحسين / حلاء / طاقي
اسم اشهر: ناشي اصغر
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: 360 / 365 / 366، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر و کلام
استادان: ابوسهل متکلم نوبختي و اسمعيل بن علي
شاگردان: شيخ مفيد، ابوبکر خوارزمي، متنبي و ابن فارس لغوي

سرگذشتنامه:

از خود ناشي نقل است که در سال سيصد و بيست و پنجم هجرت در جامع کوفه اشعار خود را املا کرده و مردم آن را مي نوشتند و متنبي نيز که در آن اوقات هنوز شهرتي نداشته و ملقب به متنبي هم نبوده در آن مجتمع حاضر مي شده است. او مي گويد: روزي که همين قصيده ي بائيه را املا مي کردم، متنبي دو شعر آخري را که در مدح و ستايش حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است، نوشته و با خويشتن بداشت و بعد از زماني ديدم که مضمون آنها را در يکي از قصائد خود بدين روش درج کرده:

کأن الهام في الهيجاعيون *** و قد طبعت سيوفک من رقاد
و قد صفت السنة من هموم *** فما يخطون الافي فؤاد

در نامه ي دانشوران بعد از نقل اين قصيده و قضيه ي مذکوره گويد عجب نيست که در کتب معتبره اين اشعار به سه قائل مختلف الاسلوب منسوب شده است. چنانکه مهذب الدين احمد بن عبدالرضا در کتاب تحفة الذخائر آن را به همين ناشي نسبت داده و محدث نيشابوري به ابن الفارض منسوبش داشته و صاحب کفاية الخصام از عمرو بن عاص، ناصب معاويه اش دانسته که در روز عيد غديرخم گفته است و خود مصاحب نامه در تأييد قول اول گويد: ظن غالب آن است که از ناشي باشد، به علت اينکه سبک و سياقت و مضمون و نظم اين سخن را نه با اسلوب صدر اول موافقت است و نه با لسان ابن الفارض.

آثار:

کتابي در امامت و کتابي در علم کلام

اضافات:

حلاء گفتن او به جهت آن است که مس و روي را به طرزي خيلي خوب نقاشي کردي و در اين صنعت مهارتي بسزا داشته و حلاء به صيغه ي مبالغه کسي را گويند که حليه و زينت و زيور سازد و يا حلاء لقب پدرش بوده که حليه ي شمشير مي ساخته و بعد از وفات او لقب مشهوري براي پسرش شده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 142.

[30] نامي، احمد بن محمد

نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالعباس
اسم اشهر: نامي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 399 / 370 / 371 ه‍ [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

او از خواص مداحان سيف الدوله و مقرب دربار او بوده و مدايح بسياري در حق وي سروده و در اشعار خود معارضاتي با متنبي داشته است. ابوالخطاب بن عون حريري شاعر نحوي گويد: روزي ديدم که تمامي موي سر « نامي » سفيد شد. و تنها يک موي سياهي داشته است و پس بدو گفتم که در تمامي سر جز يکدانه موي سياهي پيدا نيست، گفت: بلي آن هم يادگار ايام جواني و وسيله ي دلخوشي من مي باشد. در اعيان الشيعه ي گويد تشيع « نامي » محرز نبوده و غير از صاحب نسمة السحر کسي ديگر او را از شعراي شيعه ننوشته و به تشيع وي تصريح نکرده است.

آثار:

الامالي، ديوان شعر و القوافي.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 161.

[31] وراق قمي

نام: [ن.م]
نام پدر: -
کنيه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: وراق قمي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر

سرگذشتنامه:

به نوشته ي مناقب ابن شهرآشوب وي از شعراي اهل بيت طهارت بوده و بعضي از اشعار خود را هم در مناقب آن خانواده ي عصمت گفته است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 4 / 283.

[32] ابن حسّول، محمد بن علي بن حسّول همداني

نام: محمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوالعلاء، صفي الحضرتين
اسم اشهر: ابوالعلاء صفي الملک يا وزير الصفي، ابن حسّول
سال و محل تولد: 360 ق، همدان
سال و محل وفات: 450 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: ادب و شعر
همفکران و رقيبان: ثعالبي، صاحب بن عباد و محمد بن فارس
مناصب و مقام ها: سرپرستي ديوان رسائل ري در عصر آل بويه - و نيز وزارت در عهد غزنويان

سرگذشتنامه:

ثعالبي و باخرزي که با او ديدار کرده اند، او را دبيري بلند پايه و در نظم و نثر، استاد و سرپرست ديوان رسائل ري ياد نموده اند. ابوالعلاء حسوله، در اوان جواني به واسطه ي پدر از ابن عباد وزير و ابن قاموس اديب استماع کرد، آنگاه در زمان مجدالدوله ي ديلمي، دبيري ديوان او را در جبال و ري يافت که سپس عنوان وزارت هم بدان ضميمه شد. در 420 ق که سلطان محمود غزنوي شهر ري را تسخير کرد، ابوالعلاء وزير با ابراز چاکري و فرمانبري و رفتن به غزنه در پي آن سلطان، دبيري رسائل ري را بازيافت و نگه داشت و گويا از همين رو، صفي الحضرتين لقب يافت. يک گزارش تاريخي راجع به بازگشت سلطان طغرل يکم سلجوقي ( 429-455 ق ) از بغداد و استيلاي بساسيري بر آن مرکز خلافت حاکي از نکته يابي اديبانه ي ابوالعلاء حسوله در پاسخ کوتاه و مفيد به نامه ي نماينده ي خليفه مي باشد که مورخان ياد کرده اند و گويند که بر قدر وي افزود. ليکن او که عمري دراز يافته بود، هم در آن سال بمرد. بيش از صد بيت از اشعار او در کتاب هاي ادبي منقول و مشاعرات و مداعبات وي با مأموران زمان خود مذکور، اما آنچه در باب تشيع وي مشهور گرديده، از جمله اين يک بيت اوست:

سيشفَعُ لابن بطة يوم يبلي *** محاسنة التراب ابوتراب

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 315، 7 / 43.

[33] ابوالحسن بَتّي، احمد بن علي

نام: احمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]
اسم اشهر: [ن.م]
سال و محل تولد: 330 يا 340 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 405 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و حديث
استادان: زيد بن ابي بلال و از ابوبکر بن مقسم مقري روايت مي کرد
شاگردان: علي بن محسن تنوخي را از جمله شاگردان او روايت کرده اند.
مناصب و مقام ها: وي مدت مديدي کتابت خليفه را برعهده داشت.

سرگذشتنامه:

وي قرآن را با صورتي خوش تلاوت مي کرد و گويند حافظ آن بود. در حديث نيز دست داشت. وي از هر دانشي بهره اي داشت و به گفته ي ابوالقاسم مغربي وزير، از يادگيري هيچ شاخه اي از علوم ناتوان نبود. خطيب بغدادي او را مردي دانشمند، شوخ طبع و بذله گو معرفي کرده است.

آثار:

تصنيف چند اثر با نام هاي القادري، العميدي و الفخري به وي منسوب است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 331-5 / 332؛ خطيب بغدادي، 4 / 320.

[34] ابوالحسن مغربي، محمد بن احمد بن افريقي

نام: محمد
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوالحسن،‌ متيّم
اسم اشهر: متيم، ابوالحسن مغربي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: حدود 400 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، طب و نجوم

سرگذشتنامه:

از نسبت افريقي و مغربي وي مي توان گمان برد که از نواحي مغرب برخاسته است. وي از طريق سرودن شعر روزگار مي گذرانده و ظاهراً از همين رو پيوسته به دنبال امري سخاوتمند، شرق و غرب جهان اسلام را در مي نورديده است. در حلب به خدمت سيف الدوله ي حمداني شتافت و همانجا با متنبي ديدار کرد. پس از مدتي به دستگاه صاحب بن عباد پيوست و مقيم اصفهان شد. نام وي در مصر، عراق، جبل، ماوراءالنهر، چاچ و بخارا مشهور است. ابوالحسن شاعري بديهه سرا بود و ياقوت او را از بزرگان شعر و ادب دانسته است.

آثار:

علاوه بر ديوان شعر، آثار ديگر وي که امروز جز نامي از آنها برجاي نمانده اينهاست: الانتصار، المنبي عن فضائل المتنبي، بقية الانتصار المکثر للاختصار، تحفة الکتاب در رسائل، تذکرة النديم يا مذاکرة النديم، الرسالة الممتعة و البنيه المبني عن رذائل المتنبي.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 363-5 / 364.

[35] ابوعلي مسکويه، احمد بن محمد بن يعقوب

نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوعلي مسکويه يا ابن مَسْکَوَيْه
اسم اشهر: خازن، ابن مسکويه
سال و محل تولد: 325 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 421 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، اخلاق، کتابداري و طب
استادان: ابوالفرج اصفهاني
مناصب و مقام ها: وزارت

سرگذشتنامه:

ابن مسکويه وزير مهلبي بوده و چون مهلبي درگذشت، نزد ابوالفضل محمد بن حسين معروف به ابن العميد رفت. ابن العميد وزير رکن الدوله ابوعلي حسن بن بويه ي ديلمي پدر عضدالدوله بود. ابن مسکويه هفت سال پيش او به عزت و احترام مي زيست و خازن کتابخانه ي او شد. پس از آنکه ابوالفضل بن العميد به سال 360 درگذشت. ابن مسکويه به خدمت ابوالفتح علي بن محمد بن العميد بود تا اينکه رکن الدوله به سال 366 وفات يافت و ابن العميد وزارت پسرش مؤيدالدوله را برعهده گرفت. اما چندي نگذشت که مؤيدالدوله بر ابن العميد خشم گرفت و کار به زندان و سرانجام به قتل ابن العميد به سال 372 ق. کشيد. ابن مسکويه به خدمت عضدالدوله و صمصام الدوله ي ديلمي هم رسيده است و به طور کلي در دربار آل بويه مقام و منزلت او والا بوده، تا جايي که خود را از صاحب بن عباد وزير دانشمند و اديب معروف کمتر نمي دانست.

آثار:

الفوز الاصغر، الفوز الاکبر، تجارب الامم و تعاقب الهمم، تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق و جاويدان خرد.

اضافات:

درباره ي تحصيلات و استادان او نيز چندان چيزي نمي دانيم، همين اندازه معلوم است که وي تاريخ طبري را پيش ابوبکر احمد بن کامل قاضي ( م 350 ) خوانده است و در علم حديث نيز از او مقدار زيادي کسب کرده است. علوم اوايل را نيز به ويژه نزد حسن بن سوار معروف به ابن خمار ( م 420 ) خواند که در علوم يوناني به ويژه منطق و طب دانشمند بود، چنانکه او را بقراط ثاني مي گفته اند. اقوي دليل و روشن ترين برهان در اينکه او شيعه است، اين است که در کتاب تهذيب الاخلاق در بحث شجاعت، نام حضرت علي را با احترام تمام ياد کرده است و از سر اعتقاد تام مي گويد: سخن امام را که از عين شجاعت سرچشمه مي گيرد، بنيوش که ياران خويش را گفت: « اگر کشته نشويد هم خواهيد مردن و سوگند به آن کسي که جان پسر ابوطالب به دست اوست که هزار ضربت شمشير بر سر از مردن در بستر خوشتر است ». اعتبار ويژه ي او در فلسفه ي اسلامي به خاطر نوشتن نخستين کتاب مدون اخلاق است که حاوي اقوال گذشتگان و سرمشق نگارش در علم اخلاق براي آيندگان است.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 367، تاريخ الحکماي قفطي، 352.

[36] احمد بن محمد بن حسن يا حسين بن مرارجوزي رقي ضبي حلبي انطاکي

نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوبکر يا ابوالقاسم
اسم اشهر: صنوبري
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 334 هجري [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب و شعر

سرگذشتنامه:

او بسيار با شهامت و عالي همت بود و به طمع صله و جايزه شعري نگفت و تمامي اشعارش محضِ راه تأدب بود نه به جهت تکسب. او اصلاً هجوي نگفته و اکثر اشعارش در وصف باغ و بوستان و گل و شکوفه بوده است. صولي ديوان او را در دويست ورق طبع کرده و به نوشته ي ابن شهرآشوب از شعراي اهل بيت عصمت بوده و در مناقب خود بسياري از اشعار او را که در مدايح يا مراثي آن خانواده ي عظيمه گفته نقل مي نمايد صنوبري از شعراي دربار سيف الدوله علي بن عبدالله برادر ناصرالدوله است و وفات او در سال 334 هجري بوده است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 496.

[37] تنوخي، شيخ ابوالقاسم علي بن محسن بن علي

نام: علي
نام پدر: محسن
کنيه و لقب: ابوالقاسم
اسم اشهر: تنوخي ( تنوخي صغير )
سال و محل تولد: 365 ق، بصره
سال و محل وفات: 447 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و فقه
استادان: محسن تنوخي، ابوالقاسم عبدالله بن ابراهيم زينبي، علي بن محمد بن سعيد رزاز، ابوالحسن علي بن محمد کيسان، ابوعبدالله الحسين بن محمد عسکري و علم الهدي سيد مرتضي
شاگردان: خطيب بغدادي، سيد المسترشد بالله، ابوالحسن يحيي بن الحسين حسني و شيخ الطائفه شيخ طوسي
همفکران و رقيبان: ابوالعلاء معرّي

سرگذشتنامه:

وي از قبيله ي بني تنوخ مي باشد. همچنين سال ها در بغداد کرسي تدريس فقه و حديث و کلام را به دست گرفت. وي در بغداد وفات يافت و جسم او را در خانه اش در محله ي درب التله به خاک سپرده اند. او داراي يک فرزند به نام ابوالحسن محمد تنوخي ( م 494 ق ) بود که او نيز از علماي معروف مي باشد. تنوخي داراي آثار و مؤلفاتي است که از جمله ديوان شعر اوست، مجموعه اي که سيد بن طاووس در کتاب خود النجوم از آن نقل نموده است. وي در آن قسمتي از شرح حال استادش علم الهدي شريف مرتضي را نقل مي کند که از جمله تعداد کتب کتابخانه وي و ساير خصوصيات سيد را بيان مي کند. او در نواحي بسياري از مداين و کرمانشاه و زنگان ( زنجان ) و غير آنها قضاوت نموده و از جواني تا آخر عمر در نزد حکام، مقبول الشهاده و در شهادت خود بسيار محتاط و راست گفتار بوده است. باري تنوخي در هفتاد و هفت يا هشتاد و دو سالگي درگذشت و خطيب بغدادي بر جنازه اش نماز خواند.

اضافات:

بعضي از محققان بين صاحب ترجمه و پدرش که در اسم و کنيه و شهرت مشترک هستند، خلط نموده اند، حتي اين اشتباه در اعيان الشيعه نيز رخ داده است. بعضي از منابع به غلط تنوخي را حنفي مي خوانند. علامه حلي نيز در آخر اجازه اي که براي بني زهره نوشته، وي را از علماي عامه و از مشايخ شيخ الطائفه شيخ طوسي ياد کرده است. اين سلسله از خاندان هاي معروف شيعه هستند و ابن حجر در لسان الميزان تصريح به تشيع او کرده است و وي را رافضي و معتزلي مي خواند. ميرزا عبدالله افندي در رياض العلماء وي را از علماي شيعه ضبط کرده است و مي نويسد که در کتابخانه ي اردبيل مجموعه اي به خط محمد بن علي بن حسن عاملي نياي شيخ بهائي ديده که در آنها اشعاري از قاضي تنوخي در مدح اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) آورده بوده است. ابن شهرآشوب مازندراني، از او به عنوان ابوالقاسم محمد تنوخي ياد مي کند و او را در شمار شعراي اهل بيت آورده است.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 5 / 122؛ دهخدا، ص 524؛ ريحانة الادب، 1 / 224.

[38] خوارزمي، جمال الدين ابوبکر محمد بن عباس

نام: محمد
نام پدر: عباس
کنيه و لقب: ابوبکر طبرخزي، جمال الدين
اسم اشهر: خوارزمي
سال و محل تولد: 323 ق، خوارزم
سال و محل وفات: 383 ق، نيشابور
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، لغت و نسبت شناسي

سرگذشتنامه:

پدرش از مردم خوارزم و مادرش خواهر ابوجعفر محمد بن جرير طبري ( م 310 ق ) بود. از اين رو به طبرخزي نيز آوازه داشت. وي در زادگاهش برآمد و پيش از سال 352 ق از آن شهر بيرون رفت. يک چند در شام سکني گزيد و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت. خوارزمي از دربار سيف الدوله به بخارا نزد بوعلي بلعمي ( م 383 ق ) وزير سامانيان رفت، اما ميان آن دو اختلاف درگرفت و ابوبکر، وزير را هجو گفت و از اين شهر به نيشابور کوچيد و در سلک نزديکان اميرابونصر احمد بن علي ميکالي درآمد و او را ستود. سفري به سيستان کرد و ظاهر بن محمد ابي تميم ( م 359 ق ) امير آن ولايت را مدح گفت و اما پس از آنکه از ظاهر روي گردانيد، به هجو او پرداخت و به فرمان امير به زندان افتاد. پس از رهايي سفري به غرچستان (7) کرد و سرانجام راهي دربار ديلمان شد. وي در ارجان با صحاب بن عباد ( م 385 ق ) آشنايي يافت و از نزديکان وي گشت. هنگامي که خوارزمي، ابوالطيب متنبي را که پيش از آن در دربار سيف الدوله با او آشنايي داشت ستود، صاحب از او برنجيد و خوارزمي پايگاه بلند خود را نزد وزير از دست داد. سال هاي آخر زندگي خوارزمي در نيشابور گذشت.

آثار:

ديوان شعر، رسايل و رسم المعمور من البلاد.

آثار چاپي:

مفيد العلوم و مبيد الهموم.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 7 / 302؛ ريحانة الادب، 1 / 425.

[39] صولي، محمد بن يحيي بن عبدالله بن عباس بن محمد بن صول تلين

نام: محمد
نام پدر: يحيي
کنيه و لقب: ابوبکر
اسم اشهر: صولي، صولي شطرنجي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 335 يا 339 ه‍، بصره
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر و تاريخ

سرگذشتنامه:

او اخبار و سير و اشعار وزرا و شعرا و اکابر سلف را جمع و تدوين نمود. در آغاز کار، معلم راضي بالله عباسي بود و سپس نديم او و مکتفي و مقتدر عباسي گرديد. صولي کثيرالمحفوظات بود او کتابخانه ي بزرگي داشت که جلد کتاب ها رنگارنگ و هر يک رديف از آنها به رنگي ديگر بود او مي گفت که اينها همه مسموعات من است و هر کتابي که لازمش مي شد، غلامش آن را حاضر مي کرد، او در شطرنج بازي نيز استاد بود. صولي به جهت نقل خبري در حق حضرت اميرالمؤمنين مورد تعقيب عموم واقع شد و عده اي درصدد قتل وي برآمدند و او نيز پنهاني از بغداد به بصره رفت و در آنجا متواري و مستتر شد تا در سال 335 يا 336 هجرت مستتراً جان به جان آفرين سپرد.

آثار:

اخبار ابن هرمة، اخبار ابي تمام، اخبار ابي عمروبن العلاء، اخبار اسحق بن ابراهيم، اخبار السيد الحميري، اخبار الشعراء، اخبار القرامطة، اخبار الوزراء، ادب الکاتب، شرح ديوان ابي تمام و کتاب العبادلة.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 500.

[40] صابي، ابراهيم بن هلال بن ابراهيم بن هدون يا زهرون

نام: ابواسحاق، حراني
نام پدر: هلال
کنيه و لقب:
اسم اشهر: صابي
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: 348 ه‍، بغداد
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: تاريخ،‌ شعر، ادب، لغت، رياضيات و نجوم
مناصب و مقام ها: کتابت انشاء خليفه

سرگذشتنامه:

صناعت کتابت و انشا و ترسل او، بر کمالات ديگرش غالب بوده و در بغداد از طرف خليفه ي عباسي و سلطان عزالدوله ي بختيار بن معزالدوله، کتّاب انشاء و منش رسائل بود. در حين ترسل و کتابت مطلبي از وي درباره ي عضدالدوله صادر گرديد که سبب رنج خاطر و کينه و عداوت قلبي وي گرديد. وقتي عزالدولة در سال 367 هجرت مقتول و بغداد مسخر عضدالدوله گرديد دستور داد او را حبس و لگدکوب پاي پيلانش نمايند تا در سال 371 به خاطر شفاعت بعضي از خيرخواهان، از آن تصميم منصرف گرديد،‌ به شرط آنکه صابي نيز تاريخ دولت ديالمه را بنگارد. سپس صابي در زندان، تاريخ آن دولت را به نام عضدالدوله تأليف و به تاج المآثر موسوم گردانيد و وفات صابي در روز دوشنبه يا پنجشنبه دوازدهم شوال سيصد و هشتاد و چهارم هجرت در بغداد واقع شده و صاحب بن عباد، سيد رضي و مرتضي قصيده اي در مرثيه اش گفته اند.

آثار:

تاج المآثر، تاريخ تاجي و جواب سئوالات.

اضافات:

گويند مردم زبان طعن و ملامت به سيد رضي گشودند که مانند تو شريف قريشي را نشايد که کافري را مرثيه گفته باشي، در جواب گفت مرثيه ي من بر فضل و کمال اوست نه بر فوت جسد او. گويند قصيده ي سيد رضي حاوي 80 بيت مي باشد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 413.

[41] ابودلف ينبوعي، مسعر بن مهلهل خزرجي

نام: مسعر
نام پدر: مهلهل خزرجي
کنيه و لقب: ابودلف، خزرجي
اسم اشهر: ابودلف ينبوعي
سال و محل تولد: [ن.م]، ينبوع از بنادر عربستان
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: جغرافي، شعر، و زمين شناسي

سرگذشتنامه:

وي در ينبوع از بنادر عربستان بر کرانه ي درياي سرخ به دنيا آمد. به سبب تلخ کامي هايي که در وطن ديد، آنجا را ترک کرد و بيشتر عمر خود را در جهانگردي گذراند. چندي در دربار نصر بن احمد ساماني ( 301-331 ق ) بسر برد. در 331 ق همراه هيأتي که از چين به دربار بخارا آمده بود، به آن سرزمين سفر کرد. از چين عازم هند گرديد و از راه سيستان به ايران بازگشت. مدتي را در دربار امير سيستان از دودمان صفاري گذراند. پس از چندي در ري به خدمت صاحب بن عباد وزير نامي آل بويه پيوست و از صلات او بهره مند گرديد. از وي دو رساله ي عربي که گزارش سفرهاي اوست و به الرسالة الاولي و الرسالة الثانية معروف اند باقي مانده است. از اين دو رساله مدت ها خبري نبود تا اينکه در 1924 م محقق ترک، « زکي وليدي طوغان » به وجود آنها در کتابخانه ي آستان قدس پي برد. رساله ي نخستين، شرح مسافرت او ميان قبايل ترک آسياي ميانه و چين و هند است و رساله ي دوم به شرح سفرهاي او در نقاط گوناگون ايران اختصاص دارد. از ابودلف بعنوان جهانگرد، جغرافي نگار،‌ معدن شناس و شاعر ياد شده است. چنين بنظر مي رسد که ابودلف مردي اديب بوده که اوضاع و احوال روز سبب سفرهاي دور و دراز او شده است. ابودلف به سرزمين هاي بسياري سفر کرد و از شگفتي هاي آنها آگاهي داشت. او براي سفرهاي خود توصيه نامه هايي از صاحب بن عباد مي گرفت و مانند سفته ها ( سفاتج ) از آنها براي رفع نيازمندي هاي خويش استفاده مي کرد.

آثار:

الرسالة الاولي، الرسالة الثانية.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 404؛‌ دائرة المعارف اسلامي، 5 / 458.

[42] ابراهيم بن محمد زيدي

نام: ابراهيم
نام پدر: از اعقاب زيد بن علي بن الحسين (عليه السلام)
کنيه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: [ن.م]
سال و محل تولد: 400 ق، کوفه
سال و محل وفات: 446 ق، کوفه
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: حديث و شعر

سرگذشتنامه:

او چندي در مصر نزد مستنصر خليفه ي فاطمي بسر برد و از صلات او برخوردار گشت. مدتي هم در دمشق ماند و سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در 46 سالگي در کوفه درگذشت.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 279.

[43] اَبوطالب اَنباري، عبيدالله بن احمد بن يعقوب بن نصر بن طالب

نام: عبيدالله
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوطالب
اسم اشهر: انباري
سال و محل تولد: 3 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 356 ق، واسط
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: حديث، ادب و شعر
استادان: احمد بن يحيي ثعلب، ابن داوود اصفهاني، احمد بن مغلس حماني، ابن ابي داوود سجستاني، حميد بن زياد نينوايي، حسن به محمد بن جمهور عمي، يوسف بن يعقوب قاضي و مفضل بن عبدالعزيز کاتب.
شاگردان: ابوالفوارس قاسم بن محمد مزني، ابوغالب زراري، ابن داوود قمي، هارون بن موسي تلعکبري، ابن عياش جوهري و ابن عبدون احمد بن عبدالواحد.

سرگذشتنامه:

اصل خاندان وي گويا از انبار بوده، ولي او خود تا پايان عمر در واسط مي زيسته است. وي بارها براي تحصيل يا تعليم به بغداد رفته است. در ميان استادان ابوطالب، شيوخي از نقاط مختلف به ويژه عراق، از محدثين و ادباي شيعه و اهل سنت ديده مي شود. ابوطالب در ادب و روايت اشعار و اخبار ادبي نيز يد طولايي داشت، ولي چيرگي او در حديث بخصوص اماميه، اين بُعد از شخصيت او را تحت الشعاع قرار داده بود.

آثار:

ابوطالب بالغ بر 140 کتاب و رساله تأليف کرده که هم اکنون هيچ اثري از آنها در دست نيست. از جمله: اسماء اميرالمؤمنين (عليه السلام)، الخظ و القلم، مزار ابي عبدالله (عليه السلام)، البيان عن حقيقة الانسان، الانتصار للشيع من اهل البدع، کتاب في التوحيد و العدل و الامامة، فرق الشيعة و مسند خلفاء بني العباس.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 620-621؛ ابن نديم، 247.

[44] ابن بوّاب، ابوالحسن علي بن هلال بغدادي

نام: علي
نام پدر: هلال
کنيه و لقب: ابوالحسن، ابن بوّاب / علاء الدين
اسم اشهر: ابن بوّاب / ابن ستري
سال و محل تولد: 413 ق [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: خوشنويسي و تذهيب، شعر و کتابداري
استادان: ابوالفتح عثمان بن جني، ابوعبيدالله مرزباني ( ابن دمياطي 203 )، ابوالحسين محمد بن سمعون واعظ، و محمد بن سمساني.

سرگذشتنامه:

زادگاه او معلوم نيست، ولي بيشتر زندگيش را در بغداد گذرانيده است. پدرش در خدمت آل بويه سمت پرده داري داشت و شهرت او به ابن بوّاب و ابن ستري از اين جهت بود. چندي در شيراز کتابدار بهاء الدوله ي ديلمي بود و زماني نيز به عنوان نديم در خدمت فخرالملک، ابوغالب محمد بن علي بن خلف واسطي والي عراق به سر برد. ابن بوّاب پيش از آنکه خوشنويس شود، به نقاشي و نگارگري خانه ها اشتغال داشت. سپس به تذهيب کتب پرداخت و سرانجام به کتابت روي آورد. در خوشنويسي به چنان پايه اي رسيد که يگانه روزگار خود گرديد. او را صاحب خط منسوب ( خطي که هر يک از حروف آن از لحاظ وضع و اندازه با حروف الف متناسب است )، خوانده اند. شيوه ي او در خوشنويسي تصرفي در روش ابن مقله به شمار مي رود. اما نوآوري هايي نيز دارد و قواعد تازه اي در خوشنويسي آورد. وي قرآن را از حفظ داشت و به کثرت کتابت مشهور بود و گويند شصت و چهار قرآن کتابت کرده است. ابن بوّاب طبع شعر هم داشت. ياقوت اشعاري از او نقل کرده است. از آثار منظوم او قصيده ي رائيه در ادوات خوشنويسي است که ادبا بلاغت آن را ستوده اند.

آثار خطي:

قرآني به خط نسخ ( در مجموعه ي چستربيتي لندن )، جزوه اي از ديوان الحادره و رساله اي از جاحظ ( موزه ي اسلامي ترکيه در استانبول ).

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 310؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 140.

[45] ابن حاجب نعمان: ابوالحسن علي بن عبدالعزيز بن ابراهيم بن بنا

نام: علي
نام پدر: عبدالعزيز
کنيه و لقب: ابوالحسن / ابن حاجب، رئيس الرؤسا
اسم اشهر: ابن حاجب
سال و محل تولد: 340 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 421 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: کتابت، ادب و شعر
مناصب و مقام ها: او دو بار منصب دبيري الطائع لله خليفه ي عباسي و بار ديگر نزد خليفه القادر بالله را بر عهده داشت و با لقب رئيس الرؤسا که هنگام تصدي امر کتابت از جانب خليفه ي جديد به او اعطا شد، به کار مشغول گشت.

سرگذشتنامه:

وي در خانداني اهل کتابت و مورد عنايت آل بويه زاده شد. پدرش در دستگاه ابومحمد مهلبي وزير معزالدوله، دبير و صاحب « ديوان سواد » بود. از نيمه ي اول زندگاني ابن حاجب چيزي در دست نيست. وي در دهه ي چهارم حيات خود با منصب دبيري به خدمت الطائع لله خليفه ي عباسي ( 363-381 ق ) درآمد. وي بالغ بر 40 سال در دستگاه دو خليفه به کار کتابت اشتغال داشت. ابن حاجب در دستگاه خليفه از مکنت و ثروت و تنعم مادي فراواني برخودار بود.

آثار:

ذهبي، ابن حاجب را صاحب نظم و نثر مي شمارد. در ميان آثار ابن حاجب به ديوان شعري اشاره شده است که گويا تا قرن 7 ق در يکي از کتابخانه هاي حلب موجود بوده است.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 299؛ ابن نديم، 134.

[46] ابن عميد، ابوالفتح علي بن محمد بن حسين

نام: علي
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالفتح، ذوالکفايتيين
اسم اشهر: ابن عميد
سال و محل تولد: 337 ق، ري
سال و محل وفات: 336 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: سياست، ادب و شعر
مناصب و مقام ها: وزير رکن الدوله و صاحب الجيش

سرگذشتنامه:

او در ري متولد شد. در خدمت علما و استاداني که در اطراف پدرش گرد آمده بودند، به تحصيل علوم پرداخت. در کتابت استاد و شاعري خوش قريحه بود. در سال 359 ق که ابوالفضل محمد بن عميد به دفع حسنويه ي کرد، مأمور شده بود، ابوالفاضل همراه پدر بود و چون پدرش در همدان درگذشت، رکن الدوله وي را به وزارت خويش برگزيد و او را همچون پدر صاحب الجيش کرد. در 364 ق که ترکان بغداد بر خليفه و عزالدوله بختيار شوريدند، رکن الدوله وي را در معيت پسرش عضدالدوله به ياري برادرزاده اش، بختيار، فرستاد، اما چون عضدالدوله پس از فرونشاندن فتنه ي ترکان طمع در عراق بست و عزالدوله را به بند کشيد، ابن عميد در استخلاص عزالدوله بسيار کوشيد و با فرستادن نامه اي به رکن الدوله از وي براي نجات بختيار ياري خواست. بختيار پس از بازگشت به قدرت، در حق وزير عمش نيکويي ها کرد و به خواهش او، خليفه، ابوالفتح را لقب ذوالکفايتين داد. پس از مرگ رکن الدوله ( محرم 366 ق ) مؤيدالدوله به حکومت ري و اصفهان رسيد و ابن عميد را همچنان در وزارت نگه داشت، اما در نهان بر آن بود تا صاحب بن عباد را به وزارت خويش برگزيد. ابن عميد کوشيد تا با شوراندن سپاه بر ضد صاحب، مؤيدالدوله را از تصميم خود منصرف سازد، اما کاري از پيش نبرد و مؤيدالدوله را نسبت به خود خشمگين کرد. عضدالدوله که پس از مرگ پدر بر خاندان آل بويه سيادت يافته بود، به اغواي صاحب بن عباد که او را از قدرت وزير ترسانده بود، به مؤيدالدوله نامه داد تا ابن عميد را فروگيرد. مؤيدالدوله به شکنجه ي ابن عميد پرداخت. يک چشمش را ميل کشيد و بيني اش را مثله کرد و او پس از چند روز در زير شکنجه جان داد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 352.

[47] احمد بن ابراهيم منبي

نام: احمد
نام پدر: ابراهيم
کنيه و لقب: ابوالعباس
اسم اشهر: کافي اوحد
سال و محل تولد: 399 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 399 ه‍، بروجرد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: سياست و شعر
مناصب و مقام ها: وزير فخرالدوله و قائم مقام صاحب بن عباد

سرگذشتنامه:

او از وزراي عقلا و عقلاي وزراء و اکابر فضلاي شعراي مجاهد اهل بيت عصمت بود، ثعالبي گويد: او خليفه و قائم مقام صاحب بن عباد و اخگري بوده از آتش فضل و هنر آن وزير روشن ضمير و نهري بوده از آن بحر محيط که از کودکي هماره ملازم خدمت صاحب و با وي مصاحب و به آداب و تربيت او متأدب بود و از انوار علميه اش اقتباس نموده تا از کثرت استعداد فطري که داشته در اثر تعليم و تربيت آن وزير سعادت تخمير در سال حياتش به کارهاي شخصي او اختصاص يافته و سپس در امور وزارتي نيز خليفه و جانشين وي بوده و بعد از وفات او نيز به وزارت فخرالدوله ي ديلمي ( 373-387 ه‍ ) منصوب شد او در اواخر به مصاحبت ابوعلي حسن بن احمد که او نيز از تربيت شده هاي صاحب و از مبرّزين ارباب قلم، فضل و کمالش مسلم بوده و متصدي امور وزارتي بوده درآمد. او در سال 399 ه‍ در بروجرد وفات يافته است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 349؛ دائرة المعارف تشيع، 1 / 419.

[48] حسين بن موسي بن محمد

نام: حسين
نام پدر: موسي بن محمد
کنيه و لقب: ابواحمد، سيد والا مقام، طاهر و ذوالمناقب
اسم اشهر: حسين بن موسي
سال و محل تولد: 304 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 400 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: سياست
مناصب و مقام ها: نقابت، قاضي القضاة و اميرالحاج

سرگذشتنامه:

وي علاوه بر مراتب علمي و کمالات هنري در صحنه ي سياست و جامعه ي زمان خود، هم در نظر دولتمردان، و هم بين مردم مکانتي بلند و منزلتي عظيم داشت، به طوري که پنج بار نقابت آل ابوطالب را عهده دار شد و مکرراً امير حجاج گشت و از سوي بهاءالدوله، قاضي القضاة بود. زمامداران و امراي وقت او را به سفارت و وساطت نزد يکديگر مي فرستادند. و چون به انجام کاري همت مي گماشت، با حسن تدبير، گره از آن مي گشود و به آن نظم مي بخشيد. يک بار هم عضدالدوله او را دستگير کرد و به قلعه ي فارس فرستاد و پس از مرگ عضدالدوله از زندان آزاد شد و تا آخر عمر در مقام نقابت باقي ماند. وي در نود و هفت سالگي در حالي که بينايي خود را از دست داده بود، در بغداد وفات يافت. جنازه اش را به کربلا بردند و در حرم مطهر حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) نزديک قبر آن حضرت به خاک سپردند.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 6 / 339.

[49] ابواسحاق کازروني، ابراهيم بن شهريار بن زاران فرخ بن خورشيد

نام: ابراهيم
نام پدر: شهريار
کنيه و لقب: ابواسحاق، شيخ مرشد
اسم اشهر: شيخ مرشد
سال و محل تولد: 352 ق، نورد کازرون
سال و محل وفات: 426 ق، نورد کازرون
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: عرفان، شعر، تفسير و حديث

سرگذشتنامه:

ابواسحاق در نورد کازرون متولد شد. پدر و مادر وي از زرتشتياني بودند که پيش از ولادت او اسلام آورده بودند. خانواده ي ابواسحاق بسيار تنگدست بودند و از او مي خواستند که براي تأمين معاش پيشه اي بياموزد، اما چون اشتياق او به فراگرفتن قرآن بسيار بود، عاقبت پدر و مادر و جدش پذيرفتند که او سحرگاهان پيش از رفتن به کار به درس قرآن رود. ابراهيم پس از تحصيل مقدمات علوم و مصاحبت با برخي از مشايخ فارس، بر آن شد که طريقت يکي از سه شيخ پرآوازه ي آن عصر را برگزيند و عاقبت از آن ميان به طريقت ابن خفيف روي آورد. روايت مسلمان شدن 24000 نفر از مردم کازرون به دست او اگرچه اغراق آميز مي نمايد، اما حاکي از محبوبيت وي در ميان پيروان اديان ديگر است. ابواسحاق در 388 ق همراه ابوبکر عباداني به سفر حج رفت و در راه نزد مشايخ و دانشمندان بصره، مدينه و مکه از جمله ابوالحسن علي بن عبدالله بن جهضم همداني به استماع حديث پرداخت و در مراجعت از مکه نيز همراه شيخ خويش، حسين اکابر بود. ابواسحاق مريدان بسيار داشت. محمود بن عثمان فهرستي طولاني از اسامي ايشان درآورده است. وي در ميان وزيران و منصبان نيز دوستداران و مريداني داشت، چنانکه اميرابوالفضل بن بويه ي ديلمي از جمله ي ايشان بود. ابواسحاق در پي بيماري سختي که چهارماه ادامه يافت، در نورد کازرون درگذشت. کراماتي که در زمان حيات و نيز پس از مرگ وي به او نسبت داده اند،‌حاکي از اعتقاد عامه ي مردم به اوست.
خواجوي کرماني مثنوي روضة الانوار را در مرقد ابواسحاق سرود. همچنين تربت شيخ را « ترياق اکبر » گفته اند. ابواسحاق خود از نفوذ معنوي خويش آگاهي داشت. چنانکه گويند وصيت کرده بود که، « هرگاه شما را حادثه اي پيش آيد، تعرض به صندوق تربت من کنيد تا آن بليّه مندفع گردد ».

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 171-5 / 172.

[50] باباطاهر عريان

نام: باباطاهر
نام پدر: [ن.م]
کنيه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: باباطاهر عريان
سال و محل تولد: اواخر قرن چهارم
سال و محل وفات: [ن.م] همدان
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: عرفان و شعر

سرگذشتنامه:

باباطاهر عريان همداني با مسلک درويشي و فروتني که شيوه ي زندگي عارفان است، سبب شد تا وي گوشه گير گشته و گمنام زندگي کند و آنچه از حوادث زندگي او نقل شده، ملاقاتي است که گويا ميان او و طغرل شاه سلجوقي در سال 447 در همدان اتفاق افتاده است. از اين خبر برمي آيد که دوره ي شهرت او اواسط قرن پنجم است. او از سخنگويان صاحبدل و دردمند بوده و نغمه هايي که شاهد سوز دروني اوست، شاهد اين مدعاست. مجموعه ي کلمات قصار او به عربي، عقايد تصوف را در علم و معرفت و ذکر و عبادت و وجد و محبت در جمله هاي کوتاه و مؤثري بيان مي کند. مقبره ي او در همدان است. در اينکه بعضي او را معاصر سلاطين سلجوقي دانسته اند، خطاست، وي از قدماي مشايخ و معاصر ديالمه بوده است.

آثار:

علاوه بر ديوان، مجموعه ي کلمات قصار است که تاکنون چندين شرح بر آن نگاشته اند: 1- شرح عربي منسوب به عين القضاة همداني، 2- شرح عربي ديگري از قدما که شارح آن مجهول است، 3- دو شرح يکي به عربي و ديگر به فارسي از حاج ملاسلطانعلي گنابادي.

اضافات:

علت شيعي بودن او را دو بيتي زير مي دانند:

در آن روزي که ما را آفريدي *** به غير از معصيت چيزي نديدي
خداوندا به حق هشت و چارت *** زمو بگذر، شتر ديدي نديدي

که مراد او از هشت و چار دوازده امام است.

منابع و مآخذ:

دهخدا، 3 / 8-3815؛‌ دانشنامه جهان اسلام، 1 / 37-43.

[51] حسن بن عبدالله بن مرزبان

نام: حسن
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوسعيد
اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 368 ه‍، بغداد
مذهب و شريعت: حنفي
رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب،‌ لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )
استادان: ابن السراج و ابن دريد
مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه

سرگذشتنامه:

از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.

آثار:

اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة‌، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 274.

[52] محمد بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم مجاب ابن امام موسي بن جعفر صادق

نام: محمد
نام پدر: ابي احمد حسين طاهر
کنيه و لقب: ابوالحسن، رضي
اسم اشهر: سيد رضي / ذوالحسبين / شريف رضي
سال و محل تولد: 359 ه‍، شنط
سال و محل وفات: 406 ه‍، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني و تفسير، ترجمه، شعر، ادب و حديث
استادان: شيخ ابواسحاق ابراهيم بن احمد بن محمد طبري، ابن السيرافي نحوي، ابوالفتح عثمان بن جني، علي بن عيسي ربعي، ابوعبدالله محمد بن عمران، قاضي عبدالجبار معتزلي بغدادي، ابوحفص کتاني، عمر بن ابراهيم بن احمد قاري و شيخ مفيد.
مناصب و مقام ها: اميرالحاج و نقيب النقباء

سرگذشتنامه:

سيد رضي انجب سادات عراق و ابدع زمان بوده است. سيد بعد از وفات پدر خود اميرالحاج و نقيب النقباء و مرجع تظلمات بوده، بلکه در حال حيات پدر نيز در سال 380 ه‍ در 21 سالگي، انجام وظايف مناصب مذکوره، به عهده ي او مفوض گشته و از کثرت شهامت و عزت نفس از هيچکس صله و جايزه قبول نکرده است و جايزه هاي آل بويه را نيز با آن همه مبالغه و اصراري که داشته اند، رد کرد. در حوالي 10 سالگي شروع به گفتن شعر کرد به اشعر طالبيين و اشعر قريش يا به اشعر عرب موصوف بوده، نسب او با پنج واسطه به امام موسي بن جعفر (عليه السلام) مي رسد.

آثار:

اخبار قضاة بغداد، منتخب شعر ابن الحجاج، انشراح الصدر « منتخب اشعار »، تعليق الايضاح، تعليق خلاف الفقهاء، تفسير القرآن، تلخيص البيان عن مجازات القرآن، الحسن من شعر الحسين، زيادات في شعر ابي تمام، طيب الخيال، مادار بينه و بين ابي اسحاق الصابي من الرسائل، مجازات الآثار النبويه، مجازات الحديث، مختار شعر ابي اسحق صابي، نهج البلاغه و الخصائص ( خصائص الائمة ).

آثار چاپي:

حقائق التنزيل ( 1355 ه‍ ) در نجف اشرف، ديوان شعر در مصر، بيروت و بمبئي، مجازات الآثار النبويه ( 1328 ه‍ ) و نهج البلاغه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 259/2.

[53] ابن حَمّاد، ابوالحسن علي بن حماد بن عبيدالله بن حماد عبدي بصري

نام: علي
نام پدر: حماد
کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]
اسم اشهر: ابن حمّاد
سال و محل تولد: اوايل سده ي 4 ق [ن.م]
سال و محل وفات: اواخر سده ي 4 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث و شعر
استادان: عبدالعزيز بن يحيي بن احمد بن عيسي جلودي از محدثان بزرگ اماميه
شاگردان: حسين بن عبدالله غضائري

سرگذشتنامه:

از تاريخ ولادت و وفات او اطلاع دقيقي در دست نيست، اما مي توان حدس زد که وي در طبقه ي شيخ صدوق ( م 381 ) بوده و در اوايل سده ي 4 ق بدنيا آمده است. از ابن حمّاد اشعار بسياري در کتاب هاي شيعه نقل شده است که همگي در مدح و رثاي ائمه ي معصومين (عليهم السلام) و ذکر مناقب و احوال ايشان است. اشعار وي نشان از وسعت دانش او در اخبار اهل بيت دارد و از خيال پردازي هاي شاعرانه تهي است و همه با براهيني مبتني بر قرآن و حديث، براي دفاع از مذهب اماميه سروده شده است. براي نمونه مي توان به اشعار وي درباره ي ماجراهاي غديرخم، مناقب و امامت علي (عليه السلام) و جانشينان او به مناقب ابن شهرآشوب رجوع کرد.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 360-3 / 361.

[54] ابن فارس، احمد بن زکريا بن محمد بن حبيب القزويني

نام: احمد
نام پدر: فارس
کنيه و لقب: ابوالحسين
اسم اشهر: ابن فارس
سال و محل تولد: [ن.م] قزوين
سال و محل وفات: 395 ه‍، ري
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: فقه، کلام، شعر و لغت
استادان: علي بن ابراهيم بن القطان، سليمان بن زيد الفامي، علي بن محمد بن مهرويه القزويني و ابوالقاسم الطبراني
شاگردان: ابوسهيل بن زيرک، ابومنصور محمد بن عيسي، علي بن القاسم الخباط المقري و ابومنصور بن محتسب.

سرگذشتنامه:

وي در قزوين به دنيا آمد، به همدان انتقال يافت و در آنجا نشو و نما يافت، سپس براي شاگردي ابوطالب ابن فخرالدوله ي بويهي به ري کوچ کرد و در آنجا اقامت گزيد. بنابر نظر شيخ طوسي و ابن شهرآشوب وي شيعه بوده است، ولي گروهي ايشان را شافعي و گروهي مالکي مي دانند.

آثار:

المجمل، حليه الفقها، فقه اللغه، اصول الفقه، سيرة النبي، مقدمه في الفرايض و جامع التأويل في تفسير القرآن.
اضافات: وي داراي اشعار مليحي در غزل و حکمت بود و در علم لغت صاحب نظر بود.

منابع و مآخذ:

طبقات الفقها، 4 / 64؛ اعيان الشيعه 3 / 60، معجم المؤلفين 2 / 40.

[55] ابوطالب بن حسين بن محمد بن هارون

نام: ابوطالب
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: [ن.م] السيد ناطق بالله
اسم اشهر: ابوطالب يحيي
سال و محل تولد: 340 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 424 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: زيديه
رشته ي علمي و تخصص: فقه و شعر
استادان: سيد ابوالعباس، شيخ مفيد، صاحب بن عباد و قاضي عبدالجبار همداني

سرگذشتنامه:

در بغداد در خدمت خالش، سيد ابوالعباس و شيخ مفيد به تحصيل علوم پرداخت. در ري به محفل صاحب بن عباد پيوست و در محفل قاضي عبدالجبار همداني تلمذ کرد. بعدها در گرگان به تدريس پرداخت و يکي از آثارش را به حسن مصعبي وزير منوچهر زياري هديه کرد و پس از مرگ برادرش ابوالحسن احمد بن حسين که پيش از او امامت زيديان را داشت، به لنگا در مشرق گيلان آمد و مردم با او به امامت بيعت کردند، اما جزييات فعاليت او در اين ايام شناخته نيست. در مورد مذهب او بايد گفت، ابتدا شيعه ي اماميه بود، ولي بعدها به زيديه گرويد.

آثار:

التحرير و الشرح، المجزي و الدعاقة.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 417.

[56] ابوطيب طبري، طاهر بن عبدالله بن طاهر

نام: طاهر
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوطيب
اسم اشهر: طبري
سال و محل تولد: 348 ق، آمل
سال و محل وفات: 450 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: فقه، شعر و ادب
استادان: ابوسعد اسماعيلي، قاضي ابوالقاسم بن کج، ابواحمد غِطريفي، ابوالحسن ماسرجسمي، ابواسحاق اسفرايني، دارقطني، ابوحامد اسفرايني، علي بن عمر سکري، ابن عرفه، معاني بن زکريا بن طرارا
شاگردان: ابواسحاق شيرازي، خطيب بغدادي، ابوعبدالله قزويني، يعقوب بن سليمان خازن شافعي و ابوالوليد باجي
مناصب و مقام ها: منصب قضاي قسمت غربي و شرقي بغداد

سرگذشتنامه:

ابوطيب در طلب علم به اکناف سرزمين هاي اسلامي سفر کرد. وي به گرگان، بغداد، نيشابور و اسفراين رفت و از علماي آن ديار علم آموخت. ابوطيب در ترويج مذهب شافعي در عراق سهم بسزايي داشت. قاضي ابوطيب بيش از صد سال زيست و در بغداد درگذشت.

آثار:

آنچه امروزه از وي باقي مانده اينهاست: جواب في السماع و الغناء، روضة المنتهي في مولد الامام الشافعي، التعليقة الکبري في الفروع و شرح المختصر مزني در فقه. از ديگر آثار او شرحي بر الفروع ابوبکر ابن حداد مصري و کتابي با نام المجرد و نيز المنهاج را برشمرده اند.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 652-3 / 653؛ ريحانة الادب، 3 / 24؛ خطيب بغدادي، 9 / 358.

[57] ابومحمد عبدالله بن محمد بخاري خوارزمي

نام: عبدالله
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابومحمد
اسم اشهر: بافي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 398 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: فقه، ادب شعر
استادان: ابوالقاسم عبدالعزيز بن عبدالله دارکي شافعي، ابواسحاق ابراهيم بن احمد مروزي شافعي و ابوعلي بن ابي هريره
شاگردان: ابوالطيب طبري، ابوعبدالله محمد بن ابراهيم صانعي خوارزمي، ابوبکر محمد بن بکر بن محمد نوقاني طوسي و علي بن محمد ماوردي

سرگذشتنامه:

سرگذشت بافي پيش از سکونتش در بغداد روشن نيست، اما پس از آنکه در بغداد اقامت گزيد، به حلقه ي درس فقه ابوالقاسم عبدالعزيز بن عبدالله دارکي شافعي درآمد و پس از درگذشت او به جاي وي به تدريس پرداخت. او تنها به درس دارکي بسنده نکرده و از درس فقه دو استاد معروف ديگر روزگار خود، ابواسحاق ابراهيم بن احمد مروزي شافعي و ابوعلي ابن ابي هريره نيز بهره برد.

آثار:

تنها اثر منقول او بيست و اندي بيت شعر است که هر قطعه ي سه چهار بيتي آن در وزن و مضموني جداگانه سروده شده است و مي توان آنها را در منابع معتبر يافت.

اضافات:

بافي هر قطعه از اشعار خود را به تناسب حال و مقام بر تني چند از شاگردان يا معاصران خود انشا مي کرده است. قاضي ابوالقاسم علي بن المحسن تنوخي و ابوزرعه روح بن محمد رازي شافعي و ابوالطيب طبري از مستمعان و راويان اشعار او بوده اند. اين سروده ها علاوه بر پختگي و رواني از صناعات ادبي نيز برخوردار است و در آنها به احکام فقهي و اخلاقي و نکوهش اهل نجوم اشاره شده است.

منابع و مآخذ:

دانشنامه ي جهان اسلام، 623/1.

[58] بيضاوي، محمد بن عبدالله بن احمد بن محمد

نام: محمد
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوعبدالله
اسم اشهر: بيضاوي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 424 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: فقه
شاگردان: خطيب بغدادي

سرگذشتنامه:

او در درب سلولي بغداد سکونت داشته و موافق مذهب شافعي درس گفته و فتوي مي داده و مدتي هم قضاوت نموده و خطيب بغدادي از وي استماع کرده و سداد و ديانت و صدوق بودن و وثاقش را ستوده و در شب جمعه چهاردهم رجب 424 در بغداد درگذشته است.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 191.

[59] حمزه بن عبدالعزيز ديلمي طبرستاني

نام: حمزه
نام پدر: عبدالعزيز
کنيه و لقب: ابوعلي
اسم اشهر: سلار
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 436 يا 448. 463 ه‍، قريه ي خسروشاه نامي در نزديک تبريز
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: فقه و کلام
استادان: شيخ مفيد، علم الهدي سيد مرتضي و شيخ ابوعلي طوسي

آثار:

الابواب الفصول در فقه، التذکرة في حقيقة الجوهر، التقريب در اصول فقه، الرد علي بن الحسن البصري في نقض الشافي، المقنع في المذهب و المراسم العلوميه و الاحکام النبويه.

آثار چاپي: المراسم العلوية و الاحکام النبوية در فقه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 210؛ دايرة المعارف تشيع، 4 / 195، دهخدا، 9 / 13708.

[60] کراجکي، محمد بن علي بن عثمان

نام: محمد
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابوالفتح
اسم اشهر: کراجکي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 449 ه‍ [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: فقه، حديث، ادب و نجوم
استادان: شيخ مفيد، سلاربن عبدالعزيز ديلمي
شاگردان: سيد مرتضي
مناصب و مقام ها: قاضي

سرگذشتنامه:

او براي تحصيل فقه، حديث و ادب به بلاد بسياري مسافرت کرده و توطن عمده ي او در قاهره و ديگر بلاد مصريه بوده است و شهيد اول با آن همه جلالت علمي که دارد، او را به صفت علامه مذکور مي دارد، در حاليکه علامه حلي را با آن عظمتِ آفاقي که داشته بلکه علامه ي علي الاطلاق مي باشد، به عبارت فاضل ذکر کرده و از او با صفت علامه تعبير نمي نمايد. کراجکي در فقه، حديث، امامت، اصول دين، نجوم، هيئت و ديگر علوم متداوله مصنّفات بسيار داشته است.

آثار:

الابانة عن المماثلة في الاستدلال لاثبات النبوة و الامامة،‌ الاستطراف في ماورد في الفقة، الانصاف اوفي ذکر النصف في الفقة ( الاستبصار يا الاستنصار، يا الانتصار في النصر علي الائمة الاطهار )، الاصول في مذهب آل الرسول، الاقناع عند تعذر الاجماع، انتفاع المؤمنين بما في ايدي السلاطين، الانتقام ممن عذر باميرالمؤمنين (عليه السلام)، الانساب المشجرة، الانيس، ايضاح السبيل الي علم اوقات الليل، الايضاح عن احکام النکاح، ايضاح الممائلة بين طريقي الاستدلال علي صحة النبوة و الامامة، البستان در فقه، التشجير في المعقبين من ولد الحسن و الحسين، التعجب من اغلاط العامة في مسئلة الامامة، تهذيب المسترشدين و وجوب عيني، الجليس، حجة العالم في هيئة العالم، روضة العابدين، شرح استنصار مذکور فوق، شرح جمل العلم سيد مرتضي، الکّر و الفر در امامت، مختصر التذکرة باصول الفقه للمفيد، المراشد المنتخب من غرر الفوائد، المشجر، معدن الجواهر و رياضة الخواطر، معونة الفارض في استخراج سهام الفرائض و المنهاج في معرفة مناسک الحاج.

آثار چاپي:

البرهان علي طول عمر صاحب الزمان و کنز الفوائد.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 352.

[61] ابومحمد عبدالله بن احمد

نام: عبدالله
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابومحمد [ن.م]
اسم اشهر: خازن اصفهاني
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: کتابداري، شعر و ادب
مناصب و مقام ها: متصدي و خزانه دار کتابخانه ي صاحب بن عباد.

سرگذشتنامه:

او در جواني مدتي متصدي و خزانه دار کتابخانه ي صاحب بن عباد بود و در همين ايام از علم و ادب صاحب بهره مي برد. پس از چندي گويا به علت اختلافي با صاحب بن عباد به عراق و شام و حجاز رفته و چند سالي در آنجا گذرانيد. آنگاه که صاحب بن جرجان رفته بود، خازن در نامه اي که به ابوبکر خوارزمي مي نوشت، از روي ناچاري بازگشت خود را به نزد صاحب بن عباد اعلام کرد و از او خواست عذرخواهي او را به محضر صاحب برساند. او در اين نامه و در همه ي مکاتبات خود اديبي برجسته و بارع جلوه گر شده است و نثر و نظم او در اوج قرار داشته است. ثعالبي نمونه اي از نثر و نظم شيوه ي او را در کتابش آورده است که در ميان آنها قصيده اي در مدح صاحب بن عباد به چشم مي خورد. در اشعار او کلمات فارسي از قبيل شاهنشاه و مهرجان وجود دارد. از آثار نظم و نثر او آثار تشيع او پيداست.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 7 / 21، 6 / 213.

[62] ابن سِنان خَفاجي، ابومحمد عبدالله بن محمد

نام: عبدالله
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابومحمد خفاجي
اسم اشهر: ابن سنان
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 469 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: قرائت، ادب و شعر
استادان: ابونصر منازي و ابوالعلاء معرّي

سرگذشتنامه:

تبار او به خليفه ي خفاجه مي رسيد که در آغاز سده ي 4 ق از صحراي عربستان و حجاز به شام عليا مهاجرت کردند. وي در آغاز به فراگيري قرآن مجيد و حديث پرداخت و در فنون ادب نزد دانشوران حلب به کمال رسيد و در سلک محدثان و قاريان قرآن درآمد و از آنجا که قرآن را به سبک مخصوص خود و به نغمه ي اهل حلب مي خواند، زبانزد خاص و عام گرديد. ابن سنان سرودن شعر را از کودکي شروع کرده بود و در 435 ق که هنوز نوجوان بود، مرثيه اي در سوگ مخلص الدوله ي منقذي سرود. ابن سنان علاوه بر شعر و ادب به فضايل ديگر نيز آراسته بود. شعر و ادب ابن سنان را غالب نويسندگان ستوده اند. وي از نوجواني در سرودن شعر از سبک شريف رضي تقليد مي کرد. سبک نگارش ابن سنان در نثر نيز ساده، روشن، عالمانه، منتقدانه و فني است.

آثار چاپي:

الاصوات و مخارج الحروف العربية، ديوان شعر الخفاجي و سرّ الفصاحة

آثار يافت نشده:

الحکم بين النظم و النثر، حکم منثورة،‌ الصرفة، عبارة المتکلمين في اصول الدين، العروض و في رؤيه الهلال.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 716-3 / 717.

[63] ابن وصيف، ابوالحسن علي بن عبدالله بن وصيف بن عبدالله ناشي صغير بغدادي

نام: علي
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوالحسن، کاتب بغدادي و شاعر اهل بيت و ناشي صغير
اسم اشهر: ابن وصيف
سال و محل تولد: 345 ق [بغداد]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه ي اماميه
رشته ي علمي و تخصص: کلام و شعر
استادان: ابوسهل اسماعيل بن علي بن اسحاق نوبختي و ابوالعباس محمد بن يزيد معروف به مبرد و ابوالعباس عبدالله بن معتز بالله.
شاگردان: شيخ مفيد، ابوبکر محمد بن عباس خوارزمي، متيني، ابوالحسن احمد بن فارس بن زکريا قزويني رازي و شيخ صدوق.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 375.

[64] علم الهدي موسوي، علي بن ابي احمد حسين طاهر بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن امام موسي بن جعفر الصادق (عليه السلام)

نام: علي
نام پدر: ابي احمد
کنيه و لقب: ابوالقاسم / ابوالثمانين، ثمانيني / ذوالثمانين / ذوالمجدين / شريف / سيد مرتضي
اسم اشهر: شريف مرتضي / سيد مرتضي / علم الهدي موسوي
سال و محل تولد: 355 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 436 ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه ي اثني عشري
رشته ي علمي و تخصص: کلام، حکمت، تفسير، ادب ( نحو )، لغت، فقه، حديث، رجال و شعر
استادان: شيخ مفيد، ابن نباته و شيخ حسين بن بابويه
شاگردان: شيخ طوسي، قاضي ابن البراج، ابوالصلاح حلبي، ابوالفتح کراجکي و سلارين عبدالعزيز ديلمي
مناصب و مقام ها: اميرالحاج، نقيب الاشراف و قاضي القضاة

سرگذشتنامه:

او از نسل امام موسي کاظم و مادرش نيز فاطمه دختر حسين بن احمد بن ناصرالحق بود. علم الهدي مدت سي سال امير حاج و حرمين و نقيب الاشراف و قاضي القضاة بود. علامه حلي در کتاب الخلاصه مي گويد: او رکن اماميه و معلم آنها بود و مصنفات او تا آن زمان مورد استفاده ي پيروان اماميه بوده است. وي مردي کريم النفس و با شهامت بود و ثروتي بسيار نيز داشت. چنانکه در سفر حج از بغداد تا مکه در ملک خود منزل کرد و يک قريه نيز وقف کاغذ فقها کرده بود و هشتاد يا يکصد هزار تومان از مال شخصي خود مي خواست به خليفه بدهد تا مذهب شيعه را نيز رکن پنجم مذاهب رسمي بشمار آرند، ولي به علت عدم مساعدت شيعيان به اين هدف نرسيد. پس از وفاتش، کتاب هاي او را بالغ بر سي هزار دينار قيمت کردند. لقب « علم الهدي » بدين سبب است که ابوسعيد محمد بن حسين بن عبدالصمد وزير القادر بالله عباسي بيمار شد و بيماري او به طول انجاميد، تا آنکه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) را به خواب ديد که به او امر مي کند به نزد « علم الهدي » برود تا براي او دعايي بخواند و شفا يابد. وي پس از بهبود جريان را به خليفه مي گويد. خليفه نيز وي را به قبول اين لقب ملزم مي گرداند. اما لقب ثمانيني از آن جهت است که اکثر منسوبات او بالغ بر هشتاد بود، چنانکه هشتاد سال و هشت ماه عمر کرد و بعد از وفات، هشتاد هزار کتاب از مصنفات و محفوظات و مقروئات به جا گذاشته است و لقب ذوالمجدين بسبب مجدت علم و نسب بود يا بسبب داشتن شرافت علم ديني و رياست دنيوي با هم.

آثار:

الانصاف، البرق في علم الادب، تتبع الابيات التي تکلم عليها ابن جني في ابيات متنبي، تفسير آيه ي « قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّكُمْ »، تفسير آيه « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ »، تفسير آيه ي « لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيَما طَعِمُوا »، تفسير الخطبه الشقشقية و تفسير سورة الفاتحة و قطعة من البقرة.

آثار چاپي:

احکام اهل الآخرة، الامالي، الانتصار في ما انفردت به الامامية، انقاذ البشر من الجبر و القدر، الشهاب في الشيب و الشباب، غيبت امام، مسائل ابن صريه، تفسير القصيدة ابائية الحميرية، تفضيل الانبياء علي الملائکة، تقريب الاصول، جمل العقائد يا جمل العلم و العمل، جواب السؤال عن وجه تزويج اميرالمؤمنين بنته من عمر، جواب الملاحدة في قدم العالم، حجية الاجماع، الحدود و الحقايق، دُرر الفوائد، الذخيرة و الذريعة في اصول الشريعة، الرسالة الباهرة، الشافي شرح قصيدة ذهبية حميري، الصرفة في اعجاز القرآن، الطيف و الخيال، غررالفوائد و درر القلائد، الفصول المختارة من العيون و المحاسن، ماتفردت به الامامية من المسائل الفقهية، المجالس المحکم و المتشابه، المختصر، المرموق في اوصاف البروق، مسائل الآيات، مسائل الانفرادات، المسائل التباينات، المسائل الجرجانية، المسائل الحلبية الاولي و الآخرة، مسائل الخلاف در اصول فقه، مسائل الخلاف در فقه، المسائل الديلمية، المسائل الرازية، المسائل الرسية، المسائل الصيداوية، المسائل الطرابليسة الاولي و الاخره، المسائل الطوسية، المسائل المصرية الاولي و الاخيرة، المسائل المفردات در فقه، المسائل المفردات در فنون متفرقه، المسائل الموصلية الاولي و الثانية و الثالثة، مسائل ميافارقين، المسئلة الباهرة ( رساله ي باهره )، المصباح در فقه، المقنع در غيبت، المخلص در اصول فقه، المنع من تفضيل الملائکة علي الانبياء، الناصريات، النقض علي ابن جني في الحکاية و المحکي.

آثار خطي:

ديوان و تفسير القصيدة ابن ئية.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 116؛ لغت نامه ي دهخدا، ص 16059.

[65] ابن بُشران،‌ ابوغالب محمد بن احمد بن سهل واسطي

نام: محمد
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوغالب / ابن بشران، -
اسم اشهر: ابن بشران با بَشْران يا بشيران، ابن خاله
سال و محل تولد: 380 ق، روستاي نهرسابس
سال و محل وفات: 462 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: لغت، شعر و حديث
استادان: ابن جلاب، ابن دينار کاتب، ابواسحاق رفاعي و ابن کُردان

سرگذشتنامه:

ابن بُشران در روستاي « نهرسابس » نزديک واسط در عراق به دنيا آمد. ابن بشران چندان در نحو، لغت، ادب و حديث تبحر داشت که از گوشه و کنار طالبان علم و دانش براي استفاده از محضرش به واسط سفر مي کردند. وي روايت و درايت را در خود جمع کرده و داراي اخلاقي نيکو و بياني شيوا بود. در ترويج و اشاعه ي ادب و ديوان هاي شعر سهم بسزايي داشت. او از زمره ي کساني بود که در نزد قاضيان واسط براي شهادت در محکمه از عدالت و وثوق لازم برخوردار بودند.

آثار:

احتمال مي رود که ابن بشران کتابي در شعر داشته که شامل اشعار استادش ابواسحاق رفاعي هم بوده است، اما کتاب هاي وي در اثر گذشت زمان از بين رفته است.

اضافات:

کساني که از وي روايت کرده اند عبارتند از: ابوالمجد بن جَهور، ابوالفضل بن جهور، ابوعبداله محمد بن ابي نصر حُمَيدي، علي بن محمد جلابي و...
مجموعه ي اشعار وي که معاني عاطفي و زاهدانه در آنها غلبه دارد، و هر يک با قيافه اي آمده است در منابع گوناگون پراکنده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 113.

[66] ابن خالويه،‌ ابوعبدالله حسين بن احمد بن خالويه

نام: حسين
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوعبدالله [ذوالنونين]
اسم اشهر: ذوالنونين
سال و محل تولد: همدان، 295 ه‍
سال و محل وفات: 370 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: لغت، شعر، ادب، علوم قرآني، قرائت و حديث
استادان: ابن دريد، ابوبکر بن انباري،‌ نفطويه، ابوسعيد سيرافي و ابن مخلد. علوم قرآني را از قاري بزرگ ابن مجاهد و لغت را از ابوعمر زاهد، معروف به غلام ثعلب آموخت.
شاگردان: ابوبکر خوارزمي، معاني بن زکريا نهرواني و عبدالمنعم بن غليون، همچنين گفته اند که ابوالحسين نصيبي « کتاب آل » او را نزد خود وي خوانده است.
همفکران و رقيبان: متنبي و ابوعلي فارسي
مناصب و مقام ها: نديم و آموزگار فرزندان سيف الدوله ي حمداني

سرگذشتنامه:

ابن خالويه در آغاز جواني براي تحصيل به بغداد، از بغداد به شام و سپس به حلب رفت. آنگاه وي به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت و نزد او به مقامي رفيع رسيد و نديم وي و آموزگار فرزندانش گرديد. ذهبي او را « شيخ العربية » ناميده و ابوعمروداني وي را دانا به زبان عربي، حافظ لغت، بصير در قرائت و ثقه در حديث دانسته است. گرچه ابن خالويه بيشتر زندگاني خود را در حلب گذراند، اما گزارش هايي درباره ي سفرهاي او به بيت المقدس، حمص و ميافارقين در دست است. وي همچنين به يمن سفر کرد. ابن خالويه سرانجام بر اثر بيماري در حلب درگذشت.

آثار:

آثار چاپ شده: اشتقاق الشهور و الايام، کتاب الالفات، اعراب ثلاثين سورة من القرآن الکريم، البديع في القراءات، الحجة في القراءات السبع، رسالة في اسماء الريح، شرح مقصورة ابن دريد، ليس في کلام العرب و مختصر في شواذ القرءات من کتاب البديع.

آثار چاپ نشده:

الاسد يا في اسماء الاسد، الجمل في النحو، رسالة في اصول النمرات التي في الاسماء و الافعال و الحروف، رسالة في ماجاء مثني و العشرات.

آثار از دست رفته و منسوب: کتاب آل، الافق، الاخبار في الرياض، اسماء الحية، الامالي، الامامة، اسماء ساعات الليل و چندين کتاب ديگر.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 403-3 / 404؛‌ دائرة المعارف تشيع، 1 / 317.

[67] ابن فارس، ابوالحسين احمد بن فارس بن زکريا بن حبيب

نام: احمد
نام پدر: فارس
کنيه و لقب: ابوالحسين [ن.م]
اسم اشهر: ابن فارس
سال و محل تولد: [ن.م] کرسف از توابع قزوين
سال و محل وفات: 395 ق، ري
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: لغت، شعر و ادب
استادان: از معروف ترين استادان وي مي توان از: پدرش زکريا بن قاموس، ابوالفضل محمدبن عميد، علي بن ابراهيم بن سلمه قطان، ابوالقاسم سليمان بن احمد بن ايوب طبراني، ابوسعيد سيرافي نام برد.
شاگردان: بديع الزمان همداني پايه گذار فن مقامه نويسي، صاحب بن عباد، ابوالفتح بن عميد، ابوطالب مجدالدوله و...

سرگذشتنامه:

درباره ي سال تولد او اطلاعي در دست نيست و علت آن بي گمان روستازادگي و گمنامي او در آغاز زندگي بوده است. وي در قزوين نزد پدرش زکريا که فقيهي شافعي مذهب و دانشمندي اهل لغت و ادب بود، دانش آموخت. وي تشنه ي آموختن بود و در اين راه از هيچ کوششي فروگذار نکرد. در قزوين، همدان، زنجان، ميانه، اصفهان و بغداد به تحصيل پرداخت. ابن فارس به زودي در فقه، حديث، نحو، لغت، شعر و ادب دانش کافي به دست آورد و شهرتش عالمگير شد. وي که فقيه زبردستي بود، به شيوه ي اهل حديث، مجلس املا داشت. وي به امور دنيا سخت بي اعتنا بود و به همين سبب همواره از خوارمايگي هم روزگارانش شکوه داشت و چندان بخشنده بود که گاه حتي جامه و فرش خانه ي خويش را به نيازمندان مي بخشيد. ابن فارس در ري درگذشت.

آثار چاپي:

ابيات الاستشهاد، الاتباع و المزاوجة، اوجز السيرلخير البشر، تمام فصيح الکلام، کتاب ثلاثة، الحورالعين، الخضارة، ذم الخطاء في الشعر، الصاحبي في فقه اللغة و سنن العرب و کلامها، کتاب فتيا فقيه العرب، الفرق بين الانسان و غيره من الحيوان في اشياء من الخلق و الخُلق، اللامات، متخير الالفاظ، المجمل في اللغة، المذکر و المؤنث، مقالة في اسماء اعضاء الانسان يا خلق، مقالة کلا و ما جاء منها في کتاب الله، مقاييس اللغة يا معجم مقاييس اللغة و النيروز

آثار خطي:

اخلاق النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، الانواء، تفسير اسماء النبي (صلي الله عليه و آله و سلم)، حلية الفقهاء،‌ رسالة في فرائض العرب، رسالة في المعاريض، شرح ديوان الحماسه ي ابوتمام،‌ فوائد الفاظ القرآن،‌قصص النهار و سمرالليل و اليشکريات.

آثار يافت نشده:

از جمله کتاب هايي که به وي نسبت داده شده، ولي يافت نگرديده عبارتند از: اشتقاق اسماء البلدان، اصول الفقه، الاضداد، الافراد،‌ الامالي، الامثلة الاسجاع، الانتصار لثعلب، التاج، الثياب و الحلي، جامع التأويل في تفسير القرآن و تعدادي کتب ديگر

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 372-368؛ عطار، مقدمه ي صحاح، 71.

[68] اسدي طوسي، علي بن احمد

نام: علي
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابونصر يا ابومنصور، اسدي
اسم اشهر: اسدي طوسي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 465 ق
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: لغت و شعر

سرگذشتنامه:

نسبت او به پادشاهان عجم مي رسد، از فحول شعراي خراسان و اکابر بلغاي آن سامان و در عمر خود مقتداي پارسي گويان بود. او به جانب عراق و آذربايجان سفر کرده و در عراق آل بويه و آل زيار را مدح گفته است. سپس در آذربايجان به ملازمت شاه ابودلف حکمران اران رسيده و گرشاسب نامه را که گروهي به شاهنامه ي فردوسي ترجيحش مي دهند، به نام وي به نظم درآورد. وي با حکيم قطران تبريزي معاصر بوده است. از الطاف اشعار اسدي طوسي قصائدي است که در صنعت مناظره گفته و داراي مضامين متين، علمي و حکيمانه مي باشد.

آثار:

لغت فرس اسدي، گرشاسب نامه.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 1 / 66.

[69] ابوالفرج اصفهاني، علي بن حسين بن محمد اموي قريشي

نام: علي
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوالفرج
اسم اشهر: ابوالفرج اصفهاني
سال و محل تولد: 284 ق، اصفهان
سال و محل وفات: 356 ق، بغدادي
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: موسيقي، شعر، ادب و تاريخ

سرگذشتنامه:

او در اصفهان متولد شد، در کودکي به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل پرداخت. ابوالفرج از عنفوان شباب به جمع اخبار ادبا و موسيقي دانان و استماع نوادر تاريخي و ضبط احاديث و اشعار و ترانه ها شوق داشت. نبوغ و پشتکار و قريحه ي ابوالفرج سبب شد بزودي در جهان اسلام مشهور گردد و مورد تشويق آل بويه در ري و بغداد و آل حمدان در شام و امويان اندلس واقع شود. رکن الدوله او را به ري دعوت کرد. او مدتي کاتب رسائل او و همکار ابن عميد وزير بود. سپس معلبي حسن بن محمد، وزير عزالدوله او را به بغداد خواند و مشاور و نديم خاص او شد و تا آخر عمر آن وزير از وي جدا نگشت.
ابوالفرج در سالهاي آخر عمر دچار فلج و اختلال حواس شد و سرانجام در بغداد در کنار دجله، بين درب سليمان و درب دجله بدرود زندگي گفت.

آثار:

الاغاني، مقاتل الطالبيين و اخبار هم و ادب الغرباء.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 341.

پي‌نوشت‌ها:

1. حسن انوشه، فرهنگنامه ادبي فارسي. تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376. صص 882-883.
2. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم تحقيق علي دحروج 1998. ص 530.
3. نک سعيديان، ص 328 به بعد.
4. حسن انوشه، همان، ص 883.
5. همان، صص 1373-1374.

منبع مقاله :
فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
استوری تبریک عید سعید قربان
play_arrow
استوری تبریک عید سعید قربان
معنی اسم سروش و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سروش و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دیلان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دیلان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آریانا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آریانا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آیدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آیدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دارا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم دارا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رادین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رادین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ویدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ویدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زاهد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زاهد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم عارفه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم عارفه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیوا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیوا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رزا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم رزا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فوزیه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فوزیه و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
نظر حاج قاسم سلیمانی درباره فلسطین
play_arrow
نظر حاج قاسم سلیمانی درباره فلسطین