کارنامه ي اديب الممالک فراهاني

خواننده ي آشنا با شعر فارسي در ديوان اديب الممالک فراهاني... شاعر دوره ي قاجاري، جلوه هايي از سيماي انوري شاعر قرن ششم هجري را نمايان مي بيند. اديب الممالک - که از باب انتساب به دستگاه حسنعلي خان اميرنظام...
شنبه، 5 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کارنامه ي اديب الممالک فراهاني
 کارنامه ي اديب الممالک فراهاني

 

نويسنده: دکتر سيد علي موسوي گرمارودي




 

اديب الممالک در نگاه شادروان استاد دکتر غلامحسين يوسفي (1)

خواننده ي آشنا با شعر فارسي در ديوان اديب الممالک فراهاني... شاعر دوره ي قاجاري، جلوه هايي از سيماي انوري شاعر قرن ششم هجري را نمايان مي بيند. اديب الممالک - که از باب انتساب به دستگاه حسنعلي خان اميرنظام گَروسي « اميري » تخلص او بود - شاعري است استاد، مسلط بر زبان فارسي و مايه ور از زبان و ادب عربي و تاريخ و قصص و حکمت و نجوم، در انواع شعر فارسي از قصيده، غزل، قطعه، مثنوي، ترکيب بند، ترجيع بند و رباعي دست دارد، به خصوص قدرت طبع او در قصيده سرايي به ظهور مي رسد.
ميدان هنرنمايي اديب الممالک قصيده است و قصيده هاي او استادانه است اما انس وي با آثار پيشينيان و رعايت سنت هاي آنان اولاً موجب آمده در هر مورد تغزل و وصفي طولاني در آغاز قصيده بياورد که گاه شايد با موضوع اصلي تناسبي ندارد و به طول شعر افزوده است، ثانياً مايه ي او از ادب و تاريخ و معارف اسلامي و قصص سبب شده شعرش سرشار از اشارات ادبي و تلميحات و تضمين هاي گوناگون باشد که دريافت مضمون سخن او مستلزم آگاهي از آنهاست. از طرف ديگر چيره دستي او در شعر و مهارتش در زبان فارسي و غناي واژگان و ذخيره ي ذهني وي به او اين امکان را بخشيد که هر نوع کلمه و ترکيب حتي الفاظ مهجور را در شعر بياورد...
بر روي هم شعر اديب الممالک غالباً نمودار وسعت معلومات ادبي و محفوظات فراوان و چيره دستي شاعر در تقرير و بيان است. از اين رو، شعرهاي اجتماعي و سياسي وي، با آنکه از ديگر آثارش ساده تر نيست، باز هم نمي تواند آن ارتباط صميمانه و تفاهم لازم را با خواننده برقرار کند و گاه از روح و ذوق و فکر مردم فاصله مي گيرد.
اديب الممالک طرفدار تمدن و فرهنگ جديد و اصلاحات مناسب با زمانه است و اين معني را در شعر به انواع گوناگون گوشزد مي کند اما شعر او به واسطه ي جنبه ي سنتي و قدمت و بافت اديبانه اش قابليت انعطاف لازم را براي اداء اين گونه مفاهيم ندارد و آب و رنگ تجدد را فاقد است هر چند بسياري از آنها حاکي از کمال استادي و تبجر گوينده در سخن سرايي است.

اديب الممالک در نگاه مهدي اخوان ثالث (2)

... اديب الممالک فراهاني، « اميري »، از اساتيد درجه اول شعر و نظم قدمايي در عهد مشروطيت است و از کساني که در انتقاد و هجو معايب زندگي و اجتماع و اوضاع و احوال و دوران مشروطيت و تحولات همه جانبه ي آن زمان، در تمام جهات زندگي مادي و معنوي و خاصه فساد ادارات و وزارتخانه هاي عصر تحول و ارکان و قواي چندگانه ي مشروطيت، قوي ترين منظومات را دارد، از جمله در انتقاد از روحيه ي غرب زدگي و خوباختگيِ قدرتمندان و اولياي امور و سران و صاحب منصبان عصر در مقابل غرب و نيروها و عوامل غرب در شرق متحول آن روز و من جمله مثلاً وزرايي که در قبال مستشاران غربي خود که در واقع مستخدمان خودشان بوده اند، چنان خود را زبون و ضعيف و خوار مي ديده اند که گويي اسيران مأمور در مقابل اميران اند. حال آنکه قضيه به کلي برعکس بوده است، يعني مستشاران اروپايي، مستخدم مأمور بوده اند و وزيران ايراني، به مثابه ي اميران؛ و اديب الممالک در حمله به همين روحيه ي غربزده و زبون، قطعه اي دوبيتي دارد. حاکي از آنکه وزير ايراني در قبال مستشار غربي - مستخدم خود - از بس زبوني و حقارت، خود را در حکم سگي مي ديده است سر بر آستان و مطيع و پست. باري، اين قطعه ي بسيار کوچک در نهايت سادگي و ايجاز و اختصار، معني مقصود گوينده را در هجا و طنز و انتقاد، خرد کننده و به بهترين وجهي ابلاغ مي کند. با درود و آفرين بر اديب الممالک قطعه ي او را نقل مي کنيم:

ز من اي صبا نهاني تو به مستشار برگو *** سحر آمدم به کويت، به شکار رفته بودي
خبر از وزير جستم که نبود در رکابت *** تو که سگ نبرده بودي، به چه کار رفته بودي

اديب الممالک در نگاه يدالله جلالي پندري (3)

اديب نيشابوري نيز همچون معاصر ديگر خود، اديب الممالک فراهاني ( 1277-1335 قمري )، رغبتي به استعمال لغات ساختگي دساتير دارد. دساتير کتابي است که در عصر صفويه توسط پيروان « آذرکيوان » ( يکي از روحانيون بزرگ زردشتي ملقب به « ذوالعلوم » و مؤسس فرقه اي مذهبي که ترکيبي از اديان زردشتي، اسلام، برهمني و مسيحي است ) تأليف شده و آن شامل 16 کتاب است. اين کتاب ها به زبان خاص و مجعول تأليف شده و ترجمه ي فارسي نيز همراه آنها آمده و اين ترجمه را مؤلف به « ساسان پنجم » نسبت داده است! لغات دساتير که ساخته و پرداخته ي پيروان « آذرکيوان » است و در فرهنگ هاي فارسي از برهان قاطع تا انجمن آراي ناصري و... وارد شده، در نثر و نظم فارسي قرن اخير نيز راه يافته است. (4)

اديب الممالک فراهاني در نگاه دکتر احمد رنجبر (5)

... سال تولد اميري که با سيزدهمين سال سلطنت ناصرالدين شاه قاجار برابر بود، اوضاع ايران چندان سر و ساماني نداشت، و 40000 نفر از سربازان ايران که به فرمان ناصرالدين شاه و به سرکردگي حشمت الدوله حمزه ميرزا و محمد قوام الدوله آشتياني براي سرکوبي ترکمانان تکه و سالور به مرو رفته بودند شکست خورده و مراجعت کردند.
و هر چند اين کودک بزرگ و بزرگ تر مي شد، نابساماني اوضاع ايران نيز بيشتر مي گرديد و مدت 59 سال زندگي اين مرد در همين دوران ناآرام سپري شد که 37 سال آن در زمان حکومت ناصرالدين شاه بود...
... اميري در انواع شعر به ويژه در قصيده و قطعه استاد بود، و بيش از 130 قصيده بالغ بر 7000 بيت و بيش از 300 قطعه بالغ بر 3000 بيت دارد، و در اين زمينه به خوبي از عهده ي پيروي سبک استادان گذشته برآمده است. در اشعارش مضامين گوناگون اعمّ از جد و هزل، مدح و ذم، دوستي وطن و دشمني بيگانه، انتقاد از جامعه آن روزگار، تهييج عرق وطن پرستي و فداکاري در راه ميهن و... به مقدار زياد ديده مي شود، و به خصوص در قسمت وطنيات شايد بتوان گفت هيچ شاعري قبل از او و مانند او شعر وطني و سياسي نسروده است:

گريه کن بر وطن که گريه تو *** چشم دل را همي کند روشن
به هواي وطن زنان گريند *** گر نگريي تو کمتري از زن

چه موضوع زيبا و قشنگي و چه مضمون تازه اي، آن هم زماني که جامعه ايراني از شعرا انتظار مضمون هاي کهن و افکار پوسيده و مکرر را گرفته بود، و هر ايراني ديده به راه بود که در شعر شعرا دردهاي خود را ببيند و بشناسد و مداوا کند. زيرا فساد دربار ناصرالدين شاه و زورگويي فرمان روايان و رشوه خواري مسئولان امر، به خصوص در اواخر سلطنت او رو به افزايش کلي گذاشته بود، و کسي وجود نداشت که به فکر چاره باشد و رئيس الوزراي وقت امين السلطان نيز با استبداد خود جلو اصلاح طلبان را مي گرفت و تنها معدودي از شعرا بودند که مي توانستند مرهمي بر ريش ستمديدگان بگذارند و در لابلاي اشعار خود مسائل مهم مملکتي را ايراد و دردها را به مردم بنمايانند.
اميري نيز اين وضع را کاملاً درک مي کرد و با اينکه به روش متقدمين پرورش يافته بود، ولي از نظر فکري بسياري از سروده هاي گذشتگان را منکوب مي نمود و عليه آن ها داد سخن مي داد و مي گفت:

تا کي اي شاعر سخن پرداز *** مي کني وصف دلبرانِ طراز
دفتري پر کني ز موهومات *** که منم شاعر سخن پرداز
ذم ممدوح گه کني ز غرض *** مدح مذموم گه کني از آز... (6)

بيشتر از شعرهاي اديب نماينده ي زندگي اجتماعي و مبارزات سياسي است، مثلاً چون محمدعلي شاه در روز سه شنبه 23 جمادي الاولي سال 1326 ه‍ ق به وسيله ي لياخف روسي و عده اي از قزاقان و سربازان سيلاخوري مجلس را به توپ مي بندد و مدافعان مجلس نيز پس از هفت ساعت مقاومت، شکست مي خورند؛ و کلا بعضي کشته و گروهي دستگير مي شوند و برخي پا به فرار مي گذارند. سرود ملي غم را با دلي آکنده از اندوه مي سرايد:

توپي که ستمکاران بستند بر اين ايوان *** بر چشم انوشروان، در قلب فريدون شد
از عشق تو مستم من، وز غير تو رستم من *** مشروطه پرستم من، قلبم به تو مفنون شد...

بنابراين به جرأت بايد گفت اشعار وي در زمينه وطنيات، سياسيات، اجتماعيات، و آوردن تمثيل هاييکه در آن نظر انتقادي و اصلاحي است در رده اول گويندگان معاصر قرار مي گيرد، يا اگر چنين جرأتي به خود ندهيم، مي توانيم بگوييم، از نخستين گويندگان معاصر است که در اين گونه مضامين اجتماعي شعر سروده است...

اديب الممالک در نگاه رحيم رئيس نيا (7)

اديب الممالک، بنيانگذار کتابخانه ي عمومي به سبک جديد در ايران
از اسناد موجود چنين برمي آيد که نخستين سنگ هاي اساس کتابخانه ي ملي در ايران در بحبوبه ي انقلاب مشروطيت گذاشته شده و شکل گيري آن سال ها طول کشيده است.
از اعلاني که در يکي از شماره هاي روزنامه ي ادب به چاپ رسيده، چنين برمي آيد که گردانندگان آن روزنامه يعني محمد صادق اديب الممالک فراهاني و مجدالاسلام کرماني در اواسط سال 1322 / اواخر 1904 اقدام به تأسيس قرائتخانه اي در تهران خيابان ناصريه، مقابل تلگرافخانه ي دولتي نموده اند و قيمت بليت آن را سه شاهي قرار داده اند. اما اگر چه در اعلان آمده بود که اين قرائتخانه مورد استقبال معارف پژوهان قرار گرفته. از يک مقاله ي مجدالاسلام تحت عنوانِ « کتابخانه ي ملّيه » که در حدود دو سالِ بعد در ادب به چاپ رسيده، چنين برمي آيد که اين اقدام در همان آغاز با شکست مواجه شده است.

اديب الممالک در نگاه بانو دکتر نصرت تجربه کار (8)

... اديب الممالک را مي توان پيشواي شاعران دوره ي مشروطيت در عصر قاجاريه شمرد. وي هر چند در ستايش بزرگان اواخر عصر قاجاريه به سبک متقدمين قصيده ها پرداخته ولي قطعات وطني و اجتماعي و اخلاقي بسيار دارد چونان که در حدود نيمي از اشعارش در پيرامون اين گونه موضوع هاست.
اميري در زبان و ادب عرب استادي ورزيده است و چون در اشعارش داستان ها و امثال و لغات عرب بسيار است معلوم مي شود که در تحصيل و مطالعه ي کتب عربي توغُّلي عاشقانه داشته است...
... اديب الممالک نخستين شاعري است که در عصر مشروطيت به روزنامه نگاري گراييده...
... در تفسير اين مصراع از سعدي که « تربيت نااهل را چون گِردکان بر گنبد است » اميري را قصيده اي است که آن را از اشعار خوب او بايد شمرد به اين عنوان:

شنيده ام که شهي با وزير خود مي گفت *** که علم و فضل کليد خزانه ي هنر است
درخت تلخ ز پيوند تربيت در باغ *** به ميوه ي شکرين جاودانه بارور است
وزير گفت سرشت ستوده بايد از آنک *** به کور دادن آيينه جهد بي ثمر است
مسلم است که هيچ اوستاد نيارد ساخت *** برنده جوهري از آهني که بدگهر است

که در طي داستاني شيرين، درستي عقيده ي وزير مسلّم مي شود.
ديوان اديب الممالک از هجا خالي نيست. غالباً وزيران عدليه را نکوهيده و هم چنين از مشروطيت دلي خوش نداشته، چنانکه در ترجيع بند مي گويد:

ديده در خون جگر زد غوطه *** باد لعنت به چنين مشروطه...

اديب الممالک در نگاه دائرة المعارف بزرگ اسلامي

ريخته ي قلم مجدالدين کيواني

دوره ي نخست شاعري ( سنت گرايي )

اديب الممالک پرورده ي آن مکتب شعري بود که در تاريخ ادب فارسي به مکتب بازگشت يا دوره ي تجديد حيات ادبي شهرت يافته است. ويژگي بارز اين مکتب، پيروي از سنت هاي شعري استادان قديم بود و اديب الممالک يکي از آخرين شاگردان اين مکتب است ( بهار، 208/1؛ آرين پور، 138/2 ). در اشعاري که تحت تأثير چنين سنتي در ستايش شاهان و اميراني غالباً ناتوان و نالايق سروده، همه ي اسلوب ها و موازين شعر کهن فارسي را رعايت کرده و از انواع تشبيهات و استعارات براي ساختن مديحه هاي مبالغه آميز و پرداختن تغزل ها و تشبيب ها به سبک قدما بهره جسته است. هم چنين در غالب موارد مضامين گذشتگان را کمابيش تکرار کرده، يا چيزهايي مشابه و از همان مقوله پرداخته است. گرچه اديب الممالک در چند جا از شيوه ي شاعري قدما و پيروان آنان انتقاد مي کند و از اينکه در مدح هر خسيس شعرهايي نامناسب فرومي خوانند، سخت بر آنان مي تازد، خود از وسوسه ي اين گونه مضمون پردازي ها بر کنار نمانده و نتوانسته است از تار و پود ادبياتي که خود و خاندانش در آن پرورش يافته بودند برهد، اما به تدريج دريافت که افسانه هاي کهن را بايد فروگذاشت و « حديث نوي » آغاز کرد. اين انديشه و دريافت، با تحولات اجتماعي - سياسي آن روز ايران که کم کم به جنبش مشروطه خواهي و تأسيس مجلس شورا انجاميد، نيرو گرفت.

ويژگي هاي شعري دوره ي نخست:

مهم ترين ويژگي هاي شعري اديب الممالک در دوره ي نخست اينهاست:

الف- نوع شعر:

اديب الممالک از ميان گونه هاي شعر بيش از همه به قصيده و قطعه تمايل داشت. از وي بيش از 26 غزل و تغزّل بر جاي نمانده که در مقايسه با حدود 132 قصيده ( نزديک به هفت هزار بيت ) و 300 قطعه ( بيش از سه هزار بيت ) بسيار اندک است. گرچه شکل کلام در غزل هاي اديب پخته و استوار است ليکن عموماً نکته ي بديع در آنها به چشم نمي خورد. مثنوي هاي او نيز غالباً شيوا و روان است و به ترجيع بند، ترکيب بند و مسمط هم گرايش نشان داده و از اين گونه هاي شعر براي بيان مضامين اجتماعي وطني و سياسي بهره گرفته است، از اين روي، اين قبيل قالب هاي شعري در ميان سروده هاي دوره ي دوم شعري اديب بيشتر ديده مي شود.

ب- زبان شعر:

اديب الممالک در شعر فارسي مطالعاتي عميق و گسترده داشت و با ظرايف و صنايع صوري و معنوي آن نيک آشنا بود و در سروده - هاي خويش از اين ذخاير به ويژه ترکيبات و واژه هاي کهن فارسي و کلمات غريب و غير متداول فارسي، عربي و گاه ترکي بهره مي جست. همين ويژگي در بسياري موارد شعر اديب را پيچيده و ديرياب، و در مواردي خشک و بي روح ساخته و در مواردي نيز که غرابت واژگان و غرابت مضامين دست به دست داده، شعر او را به معمايي تبديل کرده است؛ اما سبب پيچيدگي و ديريابي شعر اديب تنها واژه هاي مهجور نيست: فراواني اشارات و تلميحات او به اشخاص، اقوام، انساب، مکان ها و حوادث ديني، تاريخي و افسانه ها که گاه شهرت چنداني نيز ندارند، هم چنين بهره گيري وي از اطلاعات وسيع خويش در زمينه هاي قرآن، حديث، ادعيه، دواوين شعراي عرب، موسيقي، نجوم، رمل و... بدين دشواري ها مي افزايد. اديب خود در چند جاي ديوانش به داشتن اطلاعات در رشته هايي چون نحو، معاني و بيان، قوافي و عروض، فلکيات، اسطرلاب، تاريخ، تقويم، منطق، طب، جراحي، کحالي و تشريح به خود مي بالد ( ص 160، 353، نيز نک: 412، 415، 440 ).

ج- استواري سخن:

اگر لطافت و جزالت را دو خصيصه ي عمده ي شعر بدانيم، بي ترديد سروده هاي اديب الممالک عموماً از خصيصه ي دوم بيشتر برخوردار است و اين به سبب گرايش بسيار به کلام فاخر و استوار است. شايد از اين لحاظ بتوان او را نقطه ي مقابل شاعري چون ايرج ميرزا ( 1291-1343 ق ) دانست. اديب الممالک بيشتر اديبانه شعر گفته تا شاعرانه، شکوه و ابهت صوري سخن، سنگيني و فخامت وزن، طنطنه ي واژگان شعر و سرانجام دشواري و چشمگير بودن قوافي و رديف ها، ذهن اديب الممالک را بيشتر از محتوا به خود مشغول مي داشته است. به لحاظ پردازش هاي صوري و آرايش هاي لفظي، اديب الممالک به سبک خاقاني نزديک مي شود. البته ظرافت و نازک خيالي او را در مضمون سازي و آفرينش هاي محتوايي ندارد. به همين دليل ها در اشعار او ادبيات سست و از لحاظِ کيفيت بيان، ضعيف، به ندرت به چشم مي خورد!

د- استقبال از شعراي پيشين و تضمين شعر ديگران:

اديب الممالک به سنت معمول بسياري از شعرا، بر وزن و قافيه ي پاره اي از قصايد مشهور زبان فارسي و عربي، قصايد و قطعاتي ساخته و در اين موارد نيک و استادانه از عهده ي اقتفا برآمده است؛ از جمله قصايدي که در استقبال از غضايري رازي ( ديوان اديب - الممالک، صص 325-330 )، فرخي سيستاني ( همو، صص 218-234 )، منوچهري دامغاني ( همو، صص 330-339، 370-374، 454-455 ) ابوحنيفه ي اسکافي ( همو، صص 366-370 ) ناصر خسرو قبادياني ( همو، صص 155-161 ) و برخي از معاصران خويش مانند ابونصر شيباني کاشاني ( همو، صص 153، 155 ) و سالک کرمانشاهي ( همو، صص 17-23 )، سروه است. اديب الممالک افزون بر اقتباس عين عبارات و ترکيبات و تضمين ابياتي از ديگران، گاه مضامين شعرا و نويسندگان عرب و در مواردي معدود، نويسندگان ديگر ملل را نيز به رشته ي نظم کشيده است. از اين قبيل است ترجمه ي حکاياتي از تاريخ مختصر الدول ابن عبري ( همو، صص 106-110 )، شکايتي از زبان عربي ( همو، ص 281 ) و ترجمه ي منظوم کلام يک حکيم اروپايي در باب عشق ( همو، ص 691 ).

ه‍ - قصايد طويل و تجديد مطلع:

سرودن قصايد طولاني، تجديد مطلع کردن و انتخاب قوافي دشوار، از شيوه هاي سخن پردازان پيشين بوده است. شاعر در چنين قصايدي، هم وسعت ميدان ديد و تخيلش را در مضمون سازي و هم درجه ي احاطه اش را بر لغات به نمايش مي گذارد. قصايد اديب الممالک عموماً طولاني است و از حد متعارف قصايد طولاني فارسي فراتر مي رود ( مثلاً نک: صص 17-23، 67-74 ) و در چند قصيده ي طولاني به شيوه ي قدما يک تا سه بار تجديد مطلع کرده است.

و- قطعه هاي بلند:

در ديوان او علاوه بر قطعات متعدد با ابياتي در حد متعارف، شماري قطعه ديده مي شود که ابيات آنها از حد معمول بسيار فراتر رفته است ( نک: صص 24-25، 29، 105-106، 121-122، ديوان، چاپ قديم ). سبب طولاني شدن بيش از اندازه ي قطعه هاي اديب الممالک اين است که وي در غالب موارد از قطعه براي بيان موضوعاتي بهره گرفته که معمولاً در شعر فارسي کهن براي بيان آنها از مثنوي استفاده مي شده است. ( نک: صص 26-28، 121-122، 143-145، 508-509 ). افزون بر اين در ديوان وي به قطعاتي برمي خوريم که جز به لحاظ محتوا و مضمون هيچ شباهتي نه از نظر مطلع و نه شمار ابيات، به قطعه ندارد ( صص 167، 204، 207، ديوان قديم ). با اين حال، قطعه هاي او در عين استواري و جزالت، خالي از سلاست نيست و مي توان در ديوان او به شماري قطعه هاي روان برخورد که عموماً در شرح انتقادي مسائل اجتماعي و سياسي و درد دل هاي شخصي است. ولي در ميان آنها به نمونه هايي هم برمي خوريم که به شيوه ي مناظره سروده شده است، مانند مناظره ي ميان سوزن و سنجاق ( ص 418 ) و بزغاله و گرگ ( ص 497 )؛ شيوه اي که يکي دو دهه بعد در شعر پروين اعتصامي ( د 1320 ش ) به کمال رسيد.

دوره ي دوم شاعري ( مرحله ي انتقال )

در اواخر سلطنت مظفرالدين شاه که از شدت وحدت استبداد تا حدي کاسته شد و زمزمه ي آزاديخواهي و مشروطه طلبي به گوش همگان رسيد، اديب الممالک نيز موقع را براي تغيير مسير شاعري و افزودن ابعاد تازه اي به فعاليت هاي خود مناسب يافت. نوجويي هاي نسبي او را در جذب وي به نهضت فراماسونري، يادگيري زبان فرانسه، شاعري به فارسي سره، توجه به فعاليت هاي سياسي، روزنامه نگاري، و تخصيص بيشتر اشعار خود به موضوع هاي سياسي و اجتماعي زمان مي توان مشاهده کرد.

ويژگي هاي شعري دوره ي دوم:

مهم ترين ويژگي هاي شعري اديب الممالک در دوره ي دوم اينهاست:

الف- نوع شعر:

اديب الممالک در اين دوره از شاعري خود، از انواع سنتي شعر دو نشد و به سرودن شعر در قالب هاي قطعه و مثنوي ادامه داد، ولي بنا بر تناسب مضامين تازه، به گونه هاي تفنني شعر يعني انواع مسمط، ترجيع بند و ترکيب بند تمايل بيشتري نشان داد. از 15 مسمط، ترکيب بند و ترجيع بند که از وي در دست است، تقريباً همه مربوط به اين دوره از شاعري او و مشتمل بر موضوعات اجتماعي - سياسي روز است. هم چنين وي از نخستين شعرايي است که سرود را به انواع شعر فارسي افرود. او اين گونه شعر را براي بيان احساسات ميهني برگزيد. در ميان اشعار اديب الممالک سه سرود از او با عنوان هاي « سرود ملي »، « سرود غم » و « سرود وطني » بر جاي مانده است ( صص 682، 683، 702 ). علينقي وزيري نيز « مارش پيام به سيروس » را بر پايه ي « سرود غم » اديب الممالک ساخته و در کتاب دستور تار خود به چاپ رسانده است. ( خالقي، 305/2، 306؛ اسحاق، 88/2-90 ).

ب. توجه به زبان و فرهنگ عامه:

گرچه اديب الممالک سخت شيفته و پايبند کلام فاخر و واژگان و ترکيبات اصيل ادبي بود، خواه ناخواه تحت تأثير يکي از روندهاي شعر دوران مشروطه، يعني نزديک شدن زبان شعر به زبان و فرهنگ توده ها، قرار گرفت. در نتيجه شمار درخور توجهي اصطلاحات و لغات عاميانه و محاوره اي که کمتر در اشعار قدما ديده مي شود، به اشعار وي راه يافت. از اين روي، در ديوان او به واژه ها و ترکيباتي نظير « صدمن دو غاز » ( ص 11 ) « ننر »، « ريقماسي » ( ص 16 )، « زير آب کشيدن » ( ص 79 ). سرفيدن به معني رشوه دادن و پنبه ي کسي را زدن ( ص 510 ) برمي خوريم. اما اين همه لغات و اصطلاحات عاميانه کمک چنداني به کاهش لحن اديبانه و فاخر او نکرده است؛ خاصه آنکه اديب الممالک اين لغات عاميانه و بسيار معمولي را در کنار کلمات مغلق و ناآشناي ادبي نشانده و مثلاً ترکيبات « خرس دم بريده » و « روده دراز » را در کنار کلماتي مانند استعجال، اکحل، قيفال، آصال و مُطَنطَن به کار برده است ( صص 706-707 ). اين ويژگي بيان وي را مي توان با مقايسه ي اين دست از اشعار او با اشعار ساده و روان ايرج ميرزا دريافت.

ج- گرايش به پارسي سره:

اديب الممالک سعي مي کرد تا نام ها، واژه ها و ترکيباتي را که پارسي يا به زعم او پارسي ناب بودند، در شعر به کار برد که شماري از آنها مانندِ دهناد: نظام ( ص 726 )، نوله: کلام ( ص 727 )، هنايش: تأثير ( ص 729 ) و.. از مجعولات دساتيري است. اديب الممالک ( نک: ص 726 به بعد ) بيشترين کلمات سره و ناسره ي فارسي را همراه با لغات عربي و ترکي در منظومه ي پيوسته فرهنگ فارسي خود آورده است. اين منظومه ي 179 بيتي که آکنده از صدها کلمه و نام غريب و مهجور است، تنها دلالت بر لغت داني درخور ستايش و تتبع گسترده ي او در آثار کهن فارسي و فرهنگ هاي لغت دارد، وگرنه از ظرافت هاي شاعري اثر چنداني در آن به چشم نمي خورد. افزون بر واژه هاي پارسي خالص که او در اين منظومه به نظم درآورده، چند شعر هم يکسره به پارسي سره سروده ( نک: صص 123، 166-167، 475-476 ) که از آن ميان، قصيده اي است استادانه و خواندي با عنوانِ « پارسي ويژه ي نويم » يعني فارسي خالص سره: ص 166 ) و قطعه اي در ستايش دانش ( ص 123 )

د- انعکاس فرهنگ و تمدن غرب:

اديب الممالک در پي مطالعه ي برخي از آثار نويسندگان اروپايي با ادبيات و فرهنگ غربي آشنا شد. تا حدي نيز زبان فرانسه را آموخت و عناصري از اين زبان را در اشعارش وارد کرد. در ديوان وي به شمار قابل ملاحظه اي لغات و ترکيبات فرانسه مانند اونيورسيته، فاکولته ( ص 16 )، راپورت و کميساريا ( ص 27 ) برمي خوريم. در چند مورد حتي يک مصراع کامل را به فرانسه سروده است ( ص 414 ).

ه‍- درونمايه هاي سياسي - اجتماعي:

با آغاز حرکت هاي سياسي و اجتماعي در ايران، از محتواي سنتي شعر وي رفته رفته کاسته شد و موضوع هاي تازه بر جاي آن نشست. به سبب همين دگرگوني نسبي محتواي شعر اوست که وي را از شعراي انتقالي عصر مشروطيت ( نک: براون، ص 268 ) خوانده اند. از ويژگي هاي برجسته ي محتواي شعر اديب الممالک...
... انديشه هاي ملي گرايانه است: اديب الممالک در دوراني زندگي مي کرد که دولت و ملت ايران در منتهاي ضعف به سر مي بردند و او که خطر از دست رفتن وطن را به چشم مي ديد. دستخوش هيجان هاي روحي شديد مي شد و آلام دروني خويش را در قالب چکامه هاي مؤثر و دلکشي بيان مي داشت.
آنچه خوانديد، تقريباً بي کم و کاست، در مجله دانشکده دانشگاه تربيت معلم، سال دوم، شماره ي 4 و 5، 1373، هم چنان به قلم مجدالدين کيواني پيش از آنکه در دائرة المعارف بزرگ اسلامي بيايد، آمده بوده است. (9)

اديب الممالک در نگاه محمود کتيرائي (10)

وي به نوشته ي خودش (11) در 1277 هجري برابر با 1860 ميلادي از مادر زاد و به نوشته ي وحيد دستگردي (12) در 1336، در پنجاه و هشت سالگي در تهران درگذشت. (13) شاعري با دانش و توانا بود...
دست روزگار او را با دانش و هنري که داشت، تهيدست کرده بود.
... از کساني که بارها در ستايش آنان خامه فرسوده و يا شعر سروده، يکي ميرزا رضاخان ارفع الدوله ي دانش است که از بدترين کساني است که در دوره ي قاجاريان مي شناسيم. اديب چند بار در ستايش او شعر سروده و براي کتاب ديوان او ماده ي تاريخ ساخته است (14)... با اين همه، در ديوان او آگاهي هاي ارزشمند درباره ي شناخت پاره اي از کسان به دست مي آيد که در هيچ کجاي ديگر نمي توان يافت.
اديب، چند سال پيش از مرگش، با فرقه ي علي اللهي ها سر و سري پيدا کرد. (15) و در يک مثنوي، پيشگويي هاي « تيمور » از بزرگان علي اللهيان را به شعر درآورد. (16)
باري، چونين کسي به گفته ي خودش نخستين کسي بود که در لژ بيداري ايرانيان پذيرفته شد!

پي‌نوشت‌ها:

1. به نقل از کتاب چشمه ي روشن، غلامحسين يوسفي.
2. از کتاب حريم سايه هاي سبز ( مجموعه مقالات مهدي اخوان ثالث )، ج 2، 1373، ص 272.
3. به نقل از کتاب زندگي و اشعار اديب نيشابوري، به کوشش يدالله جلالي پندري، تهران، چاپ و نشر بنياد، 1367، ص 83.
4. به نقل از دکتر محمد معين، فرهنگ معين، ذيل واژه ي « دساتير » نيز: همو، مقدمه برهان قاطع، ص صد و بيست و نه ( حاشيه از خود جلالي پندري است ).
5. گزيده ي اشعار اديب الممالک فراهاني ( اميرالشعراء ) به کوشش احمد رنجبر، تهران، انتشارات زوار، 1355 ( با نقل به گزينش بدون تغيير در متن ) کتاب دکتر رنجبر شامل 557 بيت ( يعني گزيده ي تنها 5 قصيده، 4 قطعه، 7 غزل، 5 رباعي، 1 مسمط و 2 مثنوي ) عالمانه ترين و بهترين گزيده اي است که تاکنون از شعر اديب، انتشار يافته است.
6. البته ما در تصحيح خود از اين کتاب، ثابت کرديم که اين شعر از اديب الممالک نيست و از محمدحسن بديع شيرازي است و در ديوان او که در 1334 يعني يک سال قبل از وقات اديب الممالک در بمبئي چاپ شده است، موجود مي باشد. رجوع شود به چکامه ي شماره ي 82 و حواشي اين جانب بر آن در کتابِ: شعر و زندگي اديب الممالک فراهاني، تصحيح گرمارودي، تهران، نشر قدياني، چ 2، ص 1385، ج 2، ص 261.
7. به نقل از کتاب ايران و عثماني در آستانه ي قرن بيستم، رحيم رئيس نيا، ج 2، صص 900 و 909، 1374.
8. به نقل از کتاب سبک شعر در عصر قاجاريه، نصرت تجربه کار، تهران، انتشارات توس، ص 141.
9. مأخذ ( از خود دائرة المعارف است ): آرين پور، يحيي، از صبا تا نيما، تهران، 1350 ش؛ آقا بزرگ، الذريعة اديب الممالک، محمدصادق؛ ديوان، به کوشش وحيد دستگردي، تهران، 1312 ش؛ اديب الممالک، کاوه ( دوره قديم ) ق، س 2، ش 20؛ برلين، 1335 اسحاق، محمد، سخنوران نامي ايران، تهران، 1363 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، الماثر و الآثار، تهران: سنائي؛ افضل الملک کرماني، غلامحسين، تاريخ و جغرافياي قم، قم، 1396 ق؛ ايراني، دينشاه، سخنوران دوران پهلوي، بمبئي، 1313 ش؛ بامداد، مهدي، تاريخ رجال ايران، 1347 ش؛ براون، ادوارد، تاريخ ادبيات ايران، ترجمه ي بهران مقدادي، تهران، 1369 ش؛ بهار، محمدتقي، فتحعلي خان صبا، بهار و ادب فارسي، مجموعه ي يکصد مقاله، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1351، ش؛ تربيت، محمدعلي، دانشمندان آذربايجان، تهران، 1314 ش؛ خالقي، روح الله، سرگذشت موسيقي ايران، تهران، 1362 ش؛ دانش، ميرزا تقي خان « شرح حال اديب الممالک » ارمغان، س 10، ش، 8-9؛ تهران، 1308 ش، ديوان بيگي، احمد، حديقة الشعرا، به کوشش عبدالحسين نوايي، تهران 1365 ش؛ رائين، اسماعيل، فراموشخانه و فراماسونري در ايران، تهران، 1357 ش؛ رضازاده ي ملک، رحيم حيدر عمو اوغلي، تهران، 1352 ش؛ رعدي آذرخشي، غلامعلي، شعر معاصر ايران، يغما، ش 9، تهران، 1347 ش؛ رنجبر، احمد، گزيده ي اشعار اديب الممالک فراهاني، تهران، 1355 ش؛ سلطاني، مرتضي، فهرست روزنامه هاي فارسي در مجموعه ي کتابخانه ي مرکزي و مرکز اسناد دانشگاه تهران، تهران،1354 ش؛ صدر هاشمي، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، اصفهان، 1327 ش؛ عبرت نائيني، محمدعلي، مدينة الادب، نسخه خطي کتابخانه ي مجلس شورا، ش 4182؛ عرفان، محمود، « فراماسونها »، يغما، ش 12، تهران، 1328 ش؛ قزويني، محمد، « يادداشت هاي تاريخ، وفيات معاصرين »، يادگار، ش، ش 3؛ تهران، 1325، کسروي، احمد، تاريخ مشروطه ايران، تهران، 1354 ش؛ وحيد دستگردي، حسن، ديباچه ي ديوان اديب الممالک ( هم )؛ همائي جلال الدين مقدمه بر ديوان طرب، تهران، 1342 ش؛ نيز: Browne, Edward G. A Literary History of Persia, Cambridge, 1969.
10. به نقل از کتاب فراماسونري در ايران از آغاز تا تشکيل لژ بيداري ايران، نوشته ي محمود کتيرائي، تهران، 1347.
11. ديوان اديب الممالک، چاپ وحيد، ص « يب » ( کتيرائي ).
12. پيشين، ص « کا » ( کتيرائي ).
13. قزويني تاريخ مرگ او را 28 ربيع الثاني 21/1335 فوريه ي 1917 نوشته است. نگاه شود به يادداشت هاي قزويني، ج 8، ص 149 ( کتيرائي ).
14. نگاه شود به ديوان قديم اديب، ص 208 و 308 و 431 و 475 و 476 و 474 ( کتيرائي ).
15. به نوشته ي وحيد، در حدود 1330 با اين فرقه آشنايي يافته است. نگاه شود به ديوان اديب چاپ وحيد، زيرنويس ص 669 ( کتيرائي ).
16. اين مثنوي در صفحه ي 669 در ديوان او چاپ شده است ( کتيرائي ).

منبع مقاله :
موسوي گرمارودي، سيد علي؛ (1391)، اديب الممالک فراهاني، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط