چرا تاریخ غرب از دوران برده داری شرمسار است ؟

دكترین برتری سفیدپوستان

برده داری به عنوان سیستمی اقتصادی و سیاسی كه در آن برده را كالا یا بخشی از اموال می دانند، از دوران پیش از تاریخ وجود داشته است. در این سیستم، برده را می توان خرید یا فروخت و برده خریداری شده از هرگونه حقی محروم
يکشنبه، 10 خرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دكترین برتری سفیدپوستان
دكترین برتری سفیدپوستان

 

نویسنده: دكتر آندره بانزا




 

 چرا تاریخ غرب از دوران برده داری شرمسار است ؟

مدرنیته برده دار و كلیسای تبهكار، دانشمندان را به بردگی گرفت
برده داری به عنوان سیستمی اقتصادی و سیاسی كه در آن برده را كالا یا بخشی از اموال می دانند، از دوران پیش از تاریخ وجود داشته است. در این سیستم، برده را می توان خرید یا فروخت و برده خریداری شده از هرگونه حقی محروم است. برده نه تنها دستمزدی در ازای كار دریافت نمی كند، بلكه حق ندارد از كار كناره گیری كرده یا آن را انجام ندهد. از نظر تاریخی، برده داری از 8000 سال پیش از میلاد در مصر وجود داشته است. در دوران كلاسیك، یونان باستان پیشتاز برده داری بود. براساس اسناد، در قرون ششم و پنجم پیش از میلاد، 80 هزار برده در یونان زندگی می كرده اند. امپراطوری رم، برده داری دوران كلاسیك را به اوج رساند و تمام مردم سرزمین را به برده تبدیل كرد. در این دوران حتی فیزیكدانان، ستاره شناسان و مهندسان نیز برده امپراطوری بودند. كشورگشایی های این امپراطوری باعث شد تا ملت هایی مانند یونانی ها، بربرها، ژرمن ها، بریتون ها، گول ها،‌ یهودیان و اعراب نیز به بردگی رومیان درآیند. سركوب ملت ها توسط رومیان و اجبار آن ها به اشكال مختلف بردگی در نهایت به شورش های گسترده میان بردگان و بروز « جنگ های بردگی سه گانه روم » منجر شد كه سومین جنگ بردگی، مشهورترین آن ها بود.

كلیسای قرون وسطی: حامی برده داری اولیه

در قرون وسطی، تاجران از ملیت های مختلفی مانند وایكینگ ها، اعراب، یونانیان و یهودیان در تجارت برده نقش داشتند. در انگلستان پس از فروپاشی امپراطوری رم، برده داری ادامه پیدا كرد و « چستر » و « بریستول » مقصد اصلی تجار برده برای فروش بردگان بودند. در زمان نگارش كتاب « روز رستاخیز » ( یك كتاب آماری كه سال 1086 میلادی به دستور ویلیام اول نوشته شد ) نزدیك 10 درصد از مردم انگلستان برده بودند. پیش از آغاز برده داری رسمی و تجارت برده در اروپا، در نیمه دوم قرن پانزدهم شكل اولیه اقتصاد برده داری توسط خاندان سلطنتی پرتغال ایجاد شد.پیش از اكتشافات كلمب در غرب و « واسكوداگاما » در شرق جهان، یكی از شاهزادگان پرتغالی به نام « هنری » در سال 1441 در زمان جست و جو برای یافتن راه دریایی هند به سواحل غربی قاره آفریقا رسید و چند مرد و زن را به اسارت گرفت. پس از بازگشت به پرتغال، هنری اسرای خود را در بازار «‌ لیسبون » فروخت و معامله انسان ها به عنوان كالا را در بازار لیسبون بنا نهاد. پس از این واقعه، چند صد آفریقایی از سرزمین های خود شكار شده و در بازار لیسبون خرید و فروش شدند. در اروپای اوایل قرون وسطی، برده داری به قدری رایج شد كه كلیسای كاتولیك نیز به این تجارت وارد شده بود. در سال 1452 پاپ « ‌نیكلاس » ‌پنجم در یك دستور به پادشاهان اسپانیا و پرتغال مجوز داد تا از مسلمانان و پیروان سایر ادیان غیر از مسیحیت به عنوان برده استفاده كنند. به این ترتیب از آن تاریخ تجارت برده در اروپا به عنوان یك حرفه قانونی به رسمیت شناخته شد، اما تا پیش از كشف قاره آمریكا توسط « ‌كریستف كلمب »، اهمیت این خرید و فروش مشخص نشده بود.

نخبگان پلانتوكرات و آغاز برده داری كلاسیك

از منظر تاریخی باید ریشه های برده داری سازمان یافته قرون 17 و 18 را در اقتصاد تازه متولد شده اروپائیان جست و جو كرد. در این سال ها و پس از كشف قاره آمریكا، اقتصاد اروپا مبتنی بر كشاورزی در زمین های گسترده ای بود كه در جریان كشف این قاره و استعمار آسیای شرقی و هند به دست آورده بودند. در ایجاد این شكل از اقتصاد جریان های متعددی دخیل بود، اما مهمترین عامل آن ایجاد رابطه بین سه ضلع قدرت در اروپا بود؛ اول خانواده های سلطنتی اروپا كه با قدرت سیاسی و نظامی خویش از مالكیت سرمایه دارانی كه در مناطق تازه كشف شده صاحب زمین بودند، حفاظت می كردند. دوم صرافان و سرمایه گذاران قدرتمند اروپایی كه از طریق كمپانی هند شرقی سرمایه لازم را برای خریداری بردگان و احداث مراتع در سرزمین های جدید، فراهم می كردند و نهایتاً كاشفان و مدیران مراتع و زمین های كشاورزی كه به « نخبگان پلانتوكرات » شهرت داشتند و در این مناطق نوعی الیگارشی به راه انداخته بودند. (1) بنابراین، برده داری در اروپا از سده 15 میلادی رسماً آغاز و به بخشی از اقتصاد این كشورها تبدیل شد و به تدریج حالت سازمان یافته ای به خود گرفت. در اقتصاد این سال های اروپا، عناصر زمین، سرمایه و نیروی كار عوامل اصلی كسب سود به شمار می رفتند. به همین دلیل تجارت برده حالت رسمی به خود گرفت. در این تجارت، شبكه ای از دلالان، ماجراجویان، شكارچیان و تاجران برده حضور داشتند كه با همكاری یكدیگر، نیروی كار مورد نیاز برای كشاورزی در مراتع را تأمین می كردند.
دستیابی اروپائیان به فناوری نوین دریانوردی و آغاز تجارت با كشورهای آن سوی دریاها نیز نقش مهمی در پیشرفت تجارت برده داشت. اكتشافات « كریستف كلمب » در این دوران به اروپائیان بسیار كمك كرد. سرزمین های جدید به معنی مراتع جدید برای كشاورزی بودند. به عنوان مثال، در نیمه دوم قرن هفدهم، فرانسویان به جزیره « هائیتی » كه در سال 1492 توسط كلمب كشف شده بود پا گذاشتند و با ایجاد مراتع كشت نیشكر در این جزیره، آن را به بزرگترین منطقه تولید شكر تبدیل كردند. در این جزیره نیز از بردگان به عنوان نیروی كار رایگان استفاده می شد و پس از وقوع انقلاب فرانسه، سیاه پوستان شورش كرده و جزیره در اختیار خود درآوردند.برای كشاورزی در مراتع گسترده، نیروی كار فراوانی مورد نیاز بود و سوددهی این كار برای سرمایه داران منوط به استفاده از نیروی كار ارزان قیمت بود. به همین دلیل اروپائیان به بهره كشی از مردم كشورهای عقب افتاده در قاره هایی مانند آفریقا روی آوردند. از طرفی، داشتن مستعمرات پهناور ولی بدون سكنه با هدف اصلی اروپائیان برای كسب سرمایه هرچه بیشتر همسو نبود. به همین دلیل تلاش شد تا عده ای ازسكنه كشورهای اروپایی را به این مناطق كوچ دهند، اما این اقدامات نیز نتوانست دستیابی به اهداف را میسر كند. از این زمان بود كه خریداری برده از قبایل عقب افتاده آفریقایی و انتقال آن ها به سرزمین های جدید در دستور كار قرار گرفت و بدین ترتیب، تجارت برده به یكی از نقاط اتكای اقتصاد غرب بدل شد. یكی از سیاست های استعمارگران اروپایی در زمان ورود به سرزمین های تازه كشف شده، پاك سازی منطقه از بومیان بود. علاوه بر بومیان آمریكای شمالی كه از نژاد سرخ پوستان بودند، بومیان هائیتی و سپس در قرن 19 بومیان « تاسمانیا » نیز به همین سرنوشت دچار شدند. بسیاری از متفكرین و روشنفكران اروپایی در این جنایت همراه بودند. « چارلز داروین » در مورد فجایع تاسمانیا نوشته بود كه « در دوره ای از آینده، نژادهای متمدن انسان قطعاً نسل نژادهای وحشی را از روی زمین برمی دارند و خود جایگزین آن ها می شوند ». (2) در حقیقت، این چهره ها با حمایت فكری از خشونت های تاجران غرب مدرن، زمینه ساز مشروعیت آن در میان افكار عمومی بودند. این كشتارهای گسترده در مناطق تحت سلطه باعث گردید كه زمین داران نتوانند از نیروی كار بومیان استفاده كنند و همین مسأله عرصه را برای تاجران و دلالان برده مهیاتر می نمود. در این دوران، میسیونرهای مسیحی نیز تجارت برده را ترویج می دادند. به عنوان مثال كشیشی مسیحی به نام « لاس كازاس » این تجارت را مشروع و ضروری می دانست و این طرز نگاه در طول قرن شانزدهم باعث رونق بیشتر صادرات برده به سرزمین هایی مانند آمریكا شد.

اوج برده داری كلاسیك: انگلستان وارد می شود

تا پیش از ورود انگلستان به تجارت برده، هنوز این پدیده به اوج نرسیده بود. در قرن های 17 و 18 میلادی انگلستان تجارت برده را آغاز كرد و وارد شدن ناوگان عظیم دریایی این كشور به برده داری باعث شد تا این تجارت ناگهان با رشدی بی سابقه مواجه شود. انگلیسیان سال 1652 ابتدا توسط «‌ سرجان هاوكینز » و با مشاركت ملكه « الیزابت اول » و سرمایه داران انگلیسی به طور سنتی وارد عرصه شدند، اما ادامه كار بدون سازماندهی و برنامه ریزی دقیق میسر نبود. بنابراین، در دوران « چارلز دوم » و در سال 1663 « كمپانی سلطنتی آفریقایی بریتانیا » به عنوان نهاد رسمی و سازمان یافته تجارت برده در آفریقا تأسیس شد. این كمپانی برده های شكار شده را به مستعمرات انگلیس در قاره آمریكا صادر می كرد. از زمان تأسیس این كمپانی تا سال 1720، نزدیك به 500 كشتی برده و حدود 100 هزار برده توسط این كمپانی از آفریقا به امریكا انتقال پیدا كردند. این روند به شكل صعودی ادامه پیدا كرد،‌به طوری كه در سال های پایانی قرن هجدهم 300 هزار برده در ویرجینیا زندگی می كردند. كمپانی سلطنتی همچنین نیاز مستعمرات غربی انگلستان به برده را در شرق جهان تأمین می كرد. در مستعمرات انگلستان در جزایر هند غربی تا سال 1775 نزدیك به یك و نیم میلیون برده پیاده شد.
« درك كرتن » مورخ انگلیسی در این باره می نویسد: « در سال 1680 تجار ثروتمند بریستول، لیورپول و لندن در سال 15000 برده آفریقایی صادر می كردند. بعدها این رقم افزایش یافت. در فاصله سال های 1680 تا 1786 انگلستان به تنهایی بیش از دو میلیون برده را به اسارت گرفت، حمل كرد و فروخت. در سال 1791، 40 ایستگاه انگلیسی شكار برده تنها در سواحل غربی آفریقا مستقر بود كه نام دفتر تجاری را بر خود داشتند. » (3) در اواخر قرن 18 تجار انگلیسی برده با در اختیار داشتن ناوگانی متشكل از 200 كشتی با ظرفیت 50 هزار برده، نیمی از تجارت برده را در اختیار داشتند. در این دوران، مركز اصلی فعالیت های برده داران در بندرهای لندن، لیورپول و بریستول قرار داشت. تجار برده در این شهرها دفاتری تأسیس كرده بودند و با در اختیار داشتن كشتی، بردگان شكار شده را از آفریقا به سرزمین جدید آمریكا منتقل می كردند. علاوه بر سرزمین های جدید، از بردگان آفریقایی برای كار در معادن و مزارع ساخته شده در كشورهای خودشان نیز استفاده می شد. نیمه دوم قرن نوزدهم سال های اوج برده داری در آفریقا بود.

ریشه های عقب ماندگی آفریقای معاصر

یكی از تاریخدانان معاصر می نویسد: « در جریان تجارت برده نه تنها ثروت های مادی و نیروی انسانی قاره آفریقا به تاراج رفت، بلكه سكنه این قاره نیز به جوامعی ناموزون و فاقد ساختار متعادل جمعیتی و فرهنگی و بیگانه با میراث تاریخی خویش بدل شدند و بدینسان ساخت های سیاسی و اجتماعی آنان نیز منهدم شد. این فاجعه ای بزرگتر از كشتار و اسارت انسانی و تاراج ثروت های مادی است، زیرا امكان نوزایی قاره آفریقا را برای دورانی طولانی از میان برد. مردان، به ویژه مردان جوان، عموماً به اسارت برده شدند یا به قتل رسیدند و در نتیجه جمعیت زنان به شكلی نامتعارف غلبه یافت و این قطعاً عامل اصلی عقب ماندگی قاره آفریقاست.»

دوران افول سوددهی تجارت برده

در اواخر قرن نوزدهم، بازار كشورهای تحت استعمار دولت های اروپایی از محصولاتی كه با استفاده از كار رایگان بردگان تولید می كردند اشباع شد. به همین دلیل، سود كشاورزی و زمین داری در سرزمین هایی مانند آمریكا و جزایر هند اندك اندك كاهش یافت و علاقه زمین داران به خریداری برده كمتر شد. به تبع این، تجارت برده نیز دیگر چندان سودآور نبود. همچنین، از سال 1760، شورش های بردگان در جاماییكا آغاز شده بود كه تبدیل به موج گسترده ای از شورش ها در میان آن ها شد و حتی در مورد منطقه ای مانند جزیره هائیتی، به اشغال جزیره توسط بردگان و آزادی آنان از اسارت انجامید. ساختار جوامع شهری اروپایی نیز در این قرن تغییر كرد و دیگر دولت ها نمی توانستند بدون در نظر گرفتن افكار عمومی به فعالیت های خود ادامه دهند. از اواخر قرن هجدهم جنبش هایی علیه برده داری در میان افكار عمومی غرب شكل گرفته بود كه نقطه اوج این جنبش ها در انگلیس به تأسیس « انجمن مبارزه برای الغاء تجارت برده » در لندن منتهی شد. اگرچه در این سال ها اسناد حقوقی مهمی مانند « منشور مشروطیت انگلستان »، « اعلامیه استقلال آمریكا » و « اعلامیه حقوق بشر فرانسه » به تصویب رسیده بودند كه در آن ها سخن از برابری انسان ها به میان آمده بود، اما تمام عوامل مورد اشاره تا سال 1807 بی اثر بودند. تا اینكه در این سال خرید و فروش برده در انگلستان و آمریكا رسماً ممنوع شد. در سال 1833 یعنی زمانی كه تجارت جهانی تریاك این توان را پیدا كرده بود كه خلاء ناشی از الغای برده داری را پر كند، در مستعمرات انگلستان به بردگان آزادی اعطا شد. سال 1848 فرانسه برده داری را ممنوع كرد. برده داری در هلند در سال 1863 به پایان رسید. حتی در آمریكا كه قبلاً در سال 1807 برده داری را ممنوع اعلام كرده بود، تا سال 1865 هنوز برده داری رواج داشت و در این سال برده داری واقعاً ملغی شد.
بدین ترتیب می توان نیمه دوم قرن نوزدهم را پایان دوره كلاسیك برده داری دانست، اما پدیده برده داری كاملاً از بین نرفت، بلكه تغییر شكل داد. اگرچه برده داری امروزه غیرقانونی شناخته می شود، اما تخمین ها نشان می دهد كه در سال 2010 بین 12 تا 30 میلیون برده در جهان وجود داشته است. (4) در حقیقت، امروز جهان با شكل نوینی از برده داری مواجه است كه « برده داری پنهان » خوانده می شود. یكی از مهمترین جلوه های برده داری پنهان در دوران كنونی، «‌ برده داری جنسی » است. « سازمان زنان آسیای جنوب شرقی » در كنفرانس سال 1991 خود اعلام كرد كه از سال 1975 تا 1991، نزدیك به 30 میلیون زن در سراسر جهان به مراكز فحشا فروخته شده اند.

چرا تاریخ غرب از دوران برده داری شرمسار است ؟

تمام آنچه گفته شد،بیانگر نقش اصلی و اساسی تجارت برده در پیشرفت و ترقی كشورهای اروپایی است.با این حال طی سال های پس از الغای برده داری، تلاش های گسترده ای توسط مورخین غربی صورت گرفته است تا هم از شدت و زنندگی اقدامات وحشیانه برده داران كاسته شود و هم برده داری اقدامی عادی در سطح جهانی معرفی گردد. به عنوان مثال، « پیتزبورگ » آمریكا در كتاب «‌ برده داری و زندگی افریقایی » می نویسد: « برده داری نهادی است كه در همه یا اغلب جوامع بشری در طول تاریخ وجود داشته است. » (5) این افراد می كوشند تا با بهره گیری از تاریخ یونان رم باستان، برده داری را پدیده ای عادی و فراگیر جلوه دهند. در این رویكرد تلاش می شود كه ادیانی مانند دین اسلام را نیز در صف ذی نفعان تجارت برده قرار دهند. « عبدالله شهبازی » در این باره می نویسد: « در آثار برخی مورخین غربی، تجارت اروپایی در كنار تجارت اسلامی برده عنوان می شود. بدین سان، به جعل پدیده ای به نام برده داری اسلامی در قاره آفریقا دست می زنند تا فاجعه اسارت و نابودی میلیون ها انسان را فرآیندی طبیعی نشان دهد. منظور این افراد دسته جات كوچك و حقیر دزدان دریایی خلیج فارس و شرق آفریقا و تجاری است كه بسیاری از آن ها دلالان و كارگزاران بومی اروپائیان بودند و با الگوگیری از آنان برای بهره برداری از این خوان گسترده به خرید و فروش غلام و كنیز دست می زدند. » (6)
همانطور كه بسیاری از نویسندگان و مورخین منصف تر غربی اشاره كرده اند، دلیل اصلی این تحریف تاریخی را باید شرمندگی غرب مدرن از جنایاتی دانست كه طی حدود پنج قرن در برخورد با سایر اقوام و جوامع مرتكب شده است. حقیقت این است كه امروز دیگر هیچ كدام از بردگانی كه به بیگاری محكوم بودند، نمی توانند حقوق از دست رفته خود را احیا كنند. با این حال در آثار مورخان غربی زیادی می توان تكاپوی پنهان كردن حقایق تاریخی را دید. « رابرت هیل » مورخ انگلیسی در كتاب « ماركوس گاروی » می نویسد: «‌ برده داری در انگلستان از ابتدای ایجاد این كشور وجود داشت. اهالی منطقه ( سلت ) توسط آنگلوساكسون ها به بردگی گرفته شدند. این تاریخ تاریك نشان می دهد كه سیاه پوستان نباید در مورد این حقیقت كه اجدادشان برده بوده اند شرمسار باشند. برده داری نظام سركوب ضعیف ترها توسط قوی ترهاست و اولویت اصلی در آن قوای فیزیكی است، نه توانایی های اخلاقی. این برده داران هستند كه باید در تاریخ شرمنده باشند. شرمنده به خاطر راحت طلبی ها و بی اخلاقی هایشان. كشورهای غربی افراد بی گناه را سركوب و ثروت های ملی آن ها را غارت كردند و از انسان ها به عنوان نیروی كار رایگان بهره برداری نمودند. » (7)
« نشنال جئوگرافی » نیز در مقاله « ‌برده داری: مسأله سیاه و سفید » ‌كه در اكتبر 2010 منتشر شد نوشت « تردیدی نیست كه در آمریكا با بردگان سیاه به شكلی كاملاً غیرانسانی برخورد می شد. برده داری در آمریكا مسأله ای نژاد - محور است و نه تنها باعث سلب آزادی سیاهان شد، بلكه دكترین برتری سفیدپوستان نسبت به سیاه پوستان را نیز ایجاد كرد. » (8) حقیقت این است كه سیاه پوستان امروز غرب، فرزندان بردگان دیروز غرب هستند كه اكنون به اتباع كشورهای غربی تبدیل شده اند. در برخورد با چنین وضعیتی، تعدادی از نویسندگان و مورخان چاره ای جز تحریف و برخی نیز راهی جز ابراز شرمساری از جنایاتی كه در حق اجداد اتباع فعلی آنان شده است، ندارند.
منبع مقاله :
عصر اندیشه، شماره6



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط