تعریف مفاهیم در علوم اجتماعی کار بس دشواری است، چرا که واژگانی یکسان گاه معانی گوناگونی را برمی تابند و کار را بر پژوهشگر دشوار می سازند. تعریف دقیق واژه ها، به ویژه در مطالعات تطبیقی اهمیتی دوچندان دارد. واژه های مشترکی که در جوامع گوناگون به کار می روند، پژوهشگر را در بررسی هایش به اشتباه می اندازند. واژه هایی چون دولت، مشروعیت، حزب و مانند آن که در بسترهای فکری و فرهنگی متفاوت کاربرد دارند، به رغم اشتراک لفظی از واقعیت هایی به غایت گوناگون حکایت می کنند. این موضوع موجب شده برخی از متخصصان مطالعات تطبیقی از «بحران مفاهیم» در علوم انسانی سخن بگویند، چراکه این مفاهیم با گذر از مرزهای فرهنگی و اجتماعی معانی جدیدی به خود می گیرند. برتراند بدیع و گی هرمه از جمله محققانی اند که آشنایی با زبان های بومی را در مطالعات مقایسه ای برای فهم گفتمان غالب در هر جامعه ای ضروری می دانند. به باور آنها واژه های برگردانده شده از زبان لاتین می توانند غلط انداز باشند و پژوهشگر را گمراه کنند.
حزب سیاسی قطعاً یکی از مفاهیم بسیار رایج در عین حال پر رمز و رازی است که در جوامع گوناگون بر سر زبان هاست. کمتر فرهنگ نامه ای است که واژه ی معادل حزب سیاسی را در خود جای نداده باشد و کمتر جامعه ای عاری از تشکلی است که خود را حزب سیاسی نامیده است.
در فرهنگ و ادبیات فارسی نیز حزب سیاسی واژه ای دیرینه و کهن بوده و سال هاست که وارد ادبیات سیاسی ما شده است. کم نیستند تشکل هایی که در برش های گوناگون از تاریخ سیاسی کشورمان مدعی نام حزب سیاسی بوده اند. حزب سیاسی در میان محققان و نویسندگان همواره مورد بحث و مناقشه بوده است. برخی حزب را پدیده ای ریشه دار در تمدن اسلامی و ایرانی می دانند و آن را از ضروریات هر جامعه ای می شمارند. پاره ای دیگر از محققان و فعالان سیاسی، حزب را پدیده ای وارداتی و برخاسته از فرهنگ و تمدن غربی می دانند و آن را بیگانه با بایسته های فرهنگ ایرانی و اسلامی می شمارند. به هر روی، این پرسش به صورت جدی خودنمایی می کند که حزب سیاسی به چه معناست؟ چگونه است که این واژه در ادبیات سیاسی غرب برگردان واژه ی گفت و گو و رقابت مسالمت آمیز است، در حالی که در بسیاری از جوامع نامش با خشونت همراه است؟ چگونه ممکن است اختلاف برداشت درباره ی وازه ی تا بدانجا کشیده شود که برخی آن را ریشه دار در فرهنگ جامعه و برخی دیگر کاملاً بیگانه و وارداتی بدانند؟ بررسی ها نشان می دهد که هر یک از مدعیان از پدیده ای سخن می گویند که تنها در لفظ مشترک هستند و نه در معنا. برای نشان دادن این موضوع درنگی بر مفهوم حزب گریزناپذیر است.
برداشتی عام و کهن از حزب سیاسی: مفهوم لغوی
بررسی مفهوم حزب را نخست با مروری بر ادبیات اسلامی و ایرانی آغاز می کنیم.مفهوم حزب در فرهنگ و ادبیات اسلامی و ایرانی
معادل کلمه ی حزب از قرن ها پیش در فرهنگ لغت های جوامع مختلف دیده شده است. قدمت این واژه را می توان با واژه ای چون «جامعه» مقایسه کرد. در فرهنگ و ادبیات فارسی و عربی کلمه ی حزب به معنای «جماعتی از مردم، سلاح، پیروان و هم مسلکان شخص، بهره و قسمت، یک قسمت از شصت قسمت قرآن» (1) آمده است. راغب اصفهانی در المفردات در معنای کلمه حزب آورده است: «الحزب جماعة فیها غلظ». حزب، گروه و جماعتی هستند که با شور و حماسه از آرمان های مشترک خود دفاع می کنند. (2) برخی دیگر آورده اند: «حزب تجمع گروهی است که بر اندیشه و هدف واحدی توافق داشته باشند و از آن با همیّت دفاع کنند» (مصطفوی، بیتا، 222). در کتاب لغت لاروس عربی برای کلمه ی حزب چهار معنای مختلف بیان شده است که عبارت اند از: 1. تجمع مردم در یک محل خاص 2. تجمع مردم برای حمایت از کسی (غالباً با لام جاره می آید) 3. تجمع مردم برای مقابله با فرد یا گروهی (که اغلب با حرف جرِّ علی به کار می رود) 4. گروه گروه شدن مردم. کلمه «حزب» که از زبان عربی وام گرفته ایم در قرآن مجید بارها به کار رفته است. در قرآن مجید «حزب» به معنای گروهی که می توانند برای هدف الهی تجمع کنند (فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ) و یا برای اهداف ضد الهی تجمع کنند (وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ ...) به کار رفته و بخش های مختلف سوره های قرآن کریم نیز حزب نامیده می شود. افزون بر این، در قرآن کریم به کرّات از «حزب الله» (مائده، آیات 22 و 23) و «حزب الشیطان» (فاطر، آیه ی 6) سخن به میان آمده است و اعضای حزب خدا به سعادت و نیک فرجامی و اعضای حزب شیطان به سرانجامی بد و تاریک وعده داده شده اند.گفتنی است که در قرآن کریم به هر گروهی حزب الله و حزب الشیطان گفته نمی شود. خداوند متعال آنجا سخن از این دو حزب به میان می آورد که گونه ای از هماوردی و مبارزه در کار است. اعضای حزب شیطان کسانی هستند که برای رویارویی با یاران پیامبر گرامی اسلام بسیج شده اند و اعضای حزب خدا کسانی هستند که بر محور پیامبر اسلام اجتماع کرده و در حال نبرد با کفار و مشرکان اند. به طور خلاصه، می توان گفت حزب در معنای کهن و لغوی بیانگر دسته بندی و تجمع کسانی است که آرمان ها و یا منافع مشترکی دارند و با کسانی که این آرمان ها و یا منافع را به خطر می اندازند در حال مبارزه اند.
معادل کلمه ی حزب در ادبیات لاتین
در ادبیات لاتین واژه های معادل حزب از دیرباز در لغت نامه های گوناگون آمده اند و قدمتی همسان کلماتی معادل «جامعه» دارند. این مسئله گواه این واقعیت است که حزب به معنای کهن و قدیمی در تمامی جوامع سیاسی وجود داشته است.در فرهنگ لغت فرانسه، واژه ی «پارتی» (3) نخست دارای مفهومی نظامی بود و به دسته ای از نظامیان گفته می شد که برای رویارویی با دشمن از لشکر جدا می شدند و به کارزارش می شتافتند (لیتره، کلمه پارتی). (4) بدین سان کهن ترین استفاده از این واژه در فرهنگ و ادبیات فرانسوی حاکی از مبارزه و رویارویی نامی است و نشان دهنده ی مبارزه و پیکار نظامی گروه هایی از افراد سازمان یافته. به تدریج، این واژه برای بیان «اجتماع و یا گروهی از افراد هم عقیده که دارای بینش های مشترکی هستند» مورد استفاده قرار گرفت (لارووس، کلمه پارتی). (5) پارتی که در گفت و گوها به پاره ای و بخشی از هر چیز گفته می شد، در قرن شانزدهم به معنای جناح و اردوگاهی در برابر اردوگاه مخالف به کار رفت. بنابراین در فرهنگ های قدیمی لغت گفته می شد «فلانی در پارتی شاهزاده وارد شده است» یا اینکه «او پارتی (حزب) فلان شاهزاده است». در تمامی این موارد حزبی بودن به معنای جانبداری از دسته ای خاص بود که در مقابل گروهی دیگر به هم پیوسته بودند. سرانجام در قرن هفدهم کلمه ی «پارتی» در زبان فرانسه مفهومی سیاسی یافت و این واژه در قلمرو سیاست نیز به کار رفت و برای نخستین بار «پارتی» به گروهی گفته شد که دارای بینش های سیاسی یکسانی بوده و در برابر گروهی دیگر گردِ هم آمده بودند. به تدریج، در قرنِ نوزدهم با شکل گیری مجالس قانون گذاری در جوامع اروپایی، به معنای کاملاً نوینی از پارتی رهنمون می شویم و این واژه به تشکل هایی گفته می شود که در نظام های دموکراسی با یکدیگر در رقابت اند. «پارتیتو» (6) در زبان ایتالیایی و «پارتای» (7) در فرهنگ و زبان آلمانی و کلمه ی «پارتی» (8) در زبان انگلیسی تاریخچه ی یکسانی دارند. در تمامی این موارد، حزب به معنای دسته، گروه بخشی از یک چیز و جمعی در برابر دیگران است.
تاریخچه ی کلمه ی حزب نشان می دهد که مفهوم حزب در جوامع گوناگون بر پدیده هایی دلالت می کند که دست کم دارای سه ویژگی تفرق، اشتراک و مبارزه باشند. زیرا در همه ی لغت نامه ها حزب به معنای جمعی در مقابل دیگران است که از منافع و یا بینش های مشترکی پشتیبانی کرده و برای رویارویی با گروهی دیگر سازمان یافته اند.
همان گونه که پیش تر آمد، در فرهنگ قرآنی نیز اصطلاحات «حزب الله» و «حزب الشیطان» در برابر هم آمده اند و حزب به گروهی از مؤمنان و یا مشرکان گفته می شود که در مقابل هم صف آرایی کرده و برای مبارزه با هم متشکل شده اند.
بررسی مختصر معنای واژه ی حزب نشان می دهد که حزب به معنای گسترده، پدیده ای جهان شمول و بسیار کهن است و در جوامع مختلف می توان از آن سراغ گرفت. بدین سان تاریخ جوامع گوناگون شاهد تشکل های بی شماری است که به آسانی می توان آنها را حزب نامید. سه عنصر تشکیل دهنده ی مفهوم حزب را می توان در همه ی تشکل هایی که در طول تاریخ برای مقابله با حاکمان و یا صاحبان قدرت به وجود آمده اند یافت و بر همه ی آنها نام حزب نهاد. آنچه همه ی این مفاهیم را به هم نزدیک می کند و وجه مشترک بین همه ی آنهاست، پدیده ای به نام عمل حزبی است. به این اعتبار می توان در جوامع گوناگون از حزب سخن گفت و به هیچ روی نمی توان حزب سیاسی را دارایِ خاستگاهی تنها غربی دانست. بنابراین، حزب به این معنا پدیده ای صرفاً غربی نیست و در تمامی جوامع می توان رد پایش را یافت. از این نگاه حزب پدیده ای کهن و جهان شمول است. شاید به همین اعتبار برخی از محققان از حزب در ایران کهن و یا در اسلام سخن می رانند که سخنی درست و پذیرفتنی است. حزب به این معنا کمتر مورد گفت و گو و مناقشه است و همگان بر وجود و ضرورتش همداستانند. آنچه جدال انگیز و اختلافی است، برداشت نوین و مدرن از حزب سیاسی است. حزب به این معنا در جریان نوگرایی سیاسی در غرب پدید آمده و خاستگاهی غربی دارد. این برداشت از حزب سیاسی موضوع اصلی این نوشتار است.
برداشت نوین از حزب سیاسی: مفهوم اصطلاحی
حزب به معنایی که گذشت موضوع بحث و مناقشه در محافل علمی نیست و پدیده ای نو و در خور تأمل تلقی نمی شود. اگر امروز سخن از حزب به میان می آید و از فایده ی آن سخن گفته می شود، مفهوم جدید آن مورد نظر است؛ تشکلی که به گفته ی ماکس وبر «فرزند دموکراسی در غرب» است و بسیاری بر خاستگاه غربی آن متفق اند. از دیدگاه بسیاری، نخستین حزب سیاسی به معنای جدید در 1832، در کشور انگلستان زاده شد و به سرعت مورد تقلید بسیاری از کشورهای اروپایی قرار گرفت و به تدریج جزو ارکان نظام های دموکراسی شد. احزاب نوین اگرچه در بسیاری از جهات مشترکاتی با حزب به مفهوم عام آن دارند، همه ی صاحب نظران بر این باورند که هیچ یک از گروه ها و تشکیلات کهن را نمی توان حزب سیاسی نامید. همان گونه که پاتریک لوکومبت و دونی می گویند کارویژه ها، اهداف و ساختار تشکیلاتی این گروه ها ماهیتاً با آنچه امروز احزاب سیاسی می نامیم، تفاوتی بنیادین دارد (لوکومبت و دونی (9)، 1990: 164). بدین سان حزب سیاسی پدیده ای است که در عین جدید بودن دارای قدمتی کهن و سابقه ای طولانی است. اگرچه برخی حزب به معنای نوین را ادامه و دنباله ی تشکیلات گذشته می دانند (آوریل (10)، 1990: 10). با این مقدمه می کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که این پدیده ی جدید با مفهوم پیشین خود چه تفاوت هایی دارد؟ حزب به معنای نوینش چه ویژگی هایی دارد؟ و به بیانی دیگر حزب سیاسی را چگونه می توان تعریف کرد؟پیچیدگی تعریف در علوم اجتماعی مشکل تازه ای نیست و همه ی پژوهشگران این رشته با آن دست به گریبان اند. هر پژوهنده ای به فراخور نگاهش تعریف دلخواه خود را از حزب سیاسی به دست داده است. سازمان گرایان ساختار تشکیلاتی احزاب سیاسی را برجسته کرده اند و در تعریف های خود آن را ویژگی اصلی حزب به معنای نوین دانسته اند. نگرش ساختارگرایانه به احزاب را باید از قدیمی ترین دیدگاه های احزاب سیاسی دانست. نخستین تعریف های حزب سیاسی مبتنی بر ساختار تشکیلاتی و سازمانی احزاب است. میخلز در اثر معروف خود به تشریح ویژگی های حزب می پردازد و سازمان حزبی را که از دیدگاه وی فرجامی جز «الیگارشی فن سالارانه» (حاکمیت فن سالاران) ندارد، مهم ترین عنصر تعریف کننده ی حزب معرفی می کند (میخلز، 1971). موریس دوورژه در کتاب معروف خود با عنوان احزاب سیاسی بدون اینکه تعریف روشنی از حزبی ارائه دهد، سازمان احزاب سیاسی را به طور مشروح مورد بررسی قرار می دهد و آن را مهم ترین ویژگی احزاب سیاسی معرفی می کند (دوورژه 1951). وی در کتاب دیگر خود احزاب را سازمانی می داند که درصدد کسب قدرت هستند و اعضایش می کوشند رهبرانشان را به مقام های دولتی برسانند (دوورژه 1968: 67). بدین سان احزاب سیاسی از گروه های منفعت و گروه های فشار، که تمایلی برای به دست گرفتن قدرت و اجرای مستقیم آن ندارند، جدا می شوند. مهم ترین تعریفی که از حزب سیاسی از منظری سازمان گرایانه ارائه شده، تعریف لاپالومبارا واینر (11) است. این دو نویسنده در تعریف خود از حزب چهار ویژگی اساسی برای آن برمی شمارند. از این دیدگاه برای اینکه تشکیلاتی حزب نامیده شود باید هر چهار ویژگی زیر را دارا باشد:
1. دارای سازمانی مستمر و بادام باشد و بتواند در فقدان بنیان گذارانش به زندگی تشکیلاتی اش ادامه دهد.
2. دارای شعبه های محلی باشد و سازمان حزب در سطح کشور گسترده باشد.
3. رهبرانش درصدد به دست گرفتن قدرت باشند و بخواهند علاوه بر تأثیرگذاری بر چگونگی اجرای قدرت، خود نیز در آن مشارکت مستقیم داشته باشند.
4. درصدد گسترش پایگاه مردمی خود باشد و بکوشد بر تعداد رأی دهندگان و هوادارانش بیفزاید (لاپالومبارا و واینر، 1966: 5-6).
همان گونه که گفته شد، در این تعریف ها مهم ترین تفاوت حزب با معنای جدید از دیگر تشکل ها، سازمان منظم و پیچیده ی آن است. بدین سبب پژوهشگران سازمان گرا تشکل های مختلف را نسبت به درجه ی تشکل سازمانی آنها بر روی محور رده بندی می کنند. در نقطه ی آغازین این محور می توان گروه های بدون سازمان و تشکل یافته بر محور افراد را قرار داد. بعد از آن گروه های نیمه سازمان یافته و سپس تشکیلاتی مانند انجمن ها و گروه های فشار و سرانجام در انتهای محور احزاب سیاسی قرار می گیرند (ژان و مونیکا شارلُت (12)، 1985: 433). بدین ترتیب گروه هایی که از درجه ای مشخص از سازمان و تشکیلات بهره مند نباشند شایسته ی داشتن نام حزب سیاسی نیستند.
به این تعریف ها از احزاب می توان خرده گرفت، چراکه اختلاف ماهوی میان احزاب و دیگر گروه ها را نادیده گرفته و تفاوت های ساختاری و سازمانی را بیش از حد برجسته کرده است. برخی نیز بر این باورند که نمی توان مهم ترین هدف احزاب را راه یابی به قدرت و حکومت دانست. این اشکال بیشتر در شرایطی رواست که احزاب در مبارزه با حکومت باشند و برای براندازی آن مبارزه کنند. بر این مبنا آلن وار حزب را دارای دو ویژگی اساسی می داند که عبارت اند از: تأثیرگذاری بر دولت، که غالباً از راه به دست گرفتن سمت های دولتی صورت می پذیرد و تلاش برای تحقق و بیان سازمان یافته بیش از یک منفعت (وار (13)، 1996: 9). (برخلاف گروه های منفعت که برای دفاع از منفعت ویژه ای تشکیل می شوند).
گروهی دیگر از تعریف های حزب سیاسی ریشه در رویکرد کارکردگرایان دارد. کارکردگرایان بر اساس نگاه خود بر این باورند که فصل ممیز احزاب از دیگر گروه های اجتماعی و سیاسی را باید در کارویژه ها و نقش های جدیدی جست و جو کرد که احزاب نوین برعهده دارند و گروه های پیشین، از آنها به کلی دور بودند. تعریف های پژوهشگرانی چون فرانک جی سوروف را می توان از این منظر مورد ارزیابی قرار داد. وی که به شدت از واقعیت جامعه آمریکا متأثر است، مهم ترین وظیفه ی احزاب سیاسی را در تبلیغات انتخاباتی خلاصه می کند. وی با برجسته کردن نقش احزاب در تبلیغات انتخاباتی، ساختار و شکل سازمانی احزاب را متأثر از محیطی می داند که احزاب در آن به فعالیت مشغول اند. فعالیت انتخاباتی به عنوان مهم ترین کارویژه ی احزاب سیاسی، توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. از دیدگاه اپشتاین نیز مهم ترین نقش و وظیفه ی احزاب سیاسی در سازمان دهی انتخابات و جهت دهی به آرای رأی دهندگان خلاصه می شود (اپشتاین (14)، 1986: 9). همان گونه که ملاحظه می شود فونکسیونالیست ها (کارکردگرایان) تنها به نقش هایی توجه دارند که احزاب سیاسی مستقیماً عهده دار هستند و از فعالیت ها و نقش های غیرمستقیم و پنهان احزاب غافل اند. نئوفونکسیونیست ها با توجه به این کاستی کوشیده اند در تعریف های خود به فعالیت های دیگر احزاب مانند ایجاد ارتباط میان مردم و زمامداران نیز توجه کنند. لاوسون برای نخستین بار این موضوع را مورد توجه قرار داد و ایجاد ارتباط را مهم ترین وظیفه ی احزاب دانست (لاوسون (15)، 1992: 3) و پژوهشگرانی چون مرتن به تبیین فعالیت های آشکار و پنهان احزاب سیاسی پرداختند (مرتن (16)، 1965: 90). نگاه کارکردگرایانه به احزاب مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت. از نگاه برخی منتقدان، کارکردهای بیان شده نمی توانند معرف واقعی احزاب سیاسی باشند. این گونه تعریف ها نه تنها جامع افراد نیست، بلکه مانعِ اغیار هم نیست. زیرا فعالیت های مورد انتظار را بسیاری از نهادهای دیگر برآورده می سازند بدون اینکه مدعی نام و عنوان حزب سیاسی باشند.
با مطالعات استین روکان (17)، پژوهشگر معروف نروژی، دانش احزاب وارد مرحله ی تازه ی شد و سرفصل جدیدی در جامعه شناسی احزاب گشوده شد. از این پس، شمار قابل توجهی از محققان کوشیدند با رویکردی جامعه شناسانه به مطالعه ی احزاب سیاسی بپردازند. این عده که ریشه ی احزاب را در شکاف ها و تضادهای اجتماعی می جویند، بر خاستگاه اجتماعی احزاب تأکید فراوان دارند و آن را متغیری مستقل برای توضیح احزاب سیاسی می دانند. از این نگاه، نخست شکاف های ساختاری شکل می گیرند، سپس احزاب سیاسی به عنوان سخنگوی این شکاف ها پدید می آیند. بدین سان نام احزاب با ستیز و شکاف همراه است و وجود احزاب را باید ترجمان شکافی اساسی در جامعه دانست. دانیل لوئی سیلر می نویسد: «نگاه جامعه شناسانه، احزاب سیاسی را نتیجه ی سه فرایند پی در پی می داند. نخست طرح و برنامه ای شکل می گیرد و در پی آن عده ای برای اجرای آن خواهان به دست گرفتن قدرت می شوند و در نهایت برای رسیدن به قدرت هواداران خود را بسیج می کنند.» در این نگاه بیشترین تأکید بر ایدئولوژی است. سیلر این مراحل سه گانه را به رسمیت می شناسد، اما تقدم و تأخر آنها را نمی پذیرد. از نظر او، نخست موضع گیری در جامعه ایجاد می شود و طرح و برنامه، مطالبه ی قدرت و بسیج به ترتیب در مراحل بعدی قرار می گیرند. در این دیدگاه تعارض ها و شکاف ها در مرحله ی نخست قرار می گیرند و از اهمیت ویژه ای برای تبیین پدیده ی تحزب برخوردار می شوند (سیلر (18)، 1996: 72). برای اینکه احزاب سیاسی پا به عرصه ی ظهور گذارند، ابتدا در درون جامعه گسست به وجود می آید و سپس افراد هم عقیده برای دفاع از منافع خود گردِ هم می آیند و احزاب سیاسی را به وجود می آورند. بنابراین اجتماعی که مردمانش به دور از هرگونه اختلاف و ستیزی باشند، نیازی به حزب سیاسی ندارند. سیلر در نهایت حزب سیاسی را به شکل زیر تعریف می کند: «حزب عبارت است از سازمانی که می کوشد افراد را برای پیوستن به اقدامی جمعی در برابر دیگران بسیج کند تا از این راه به تنهایی یا با ائتلاف با دیگران به سمت های دولتی دست یابد. منافع عمومی توجیه کننده ی بسیج افراد و قدرت خواهی از سوی احزاب است» (همان منبع، ص 23). در این برداشت، سه عنصر بنیادین، مفهوم حزب را تشکیل می دهند. حزب تشکلی است که خواهان دست یابی به قدرت برای تحقق برنامه ای ویژه است؛ برنامه ای که خاستگاهش برداشتی است که حزب از منافع ملی دارد. سازمان و بسیج به عنوان دو عنصر بنیادین دیگر، ابزار اصلی دست یابی به این اهداف هستند.
دسته ای دیگر از تعریف ها از سوی کسانی ارائه شده که با عقلانیت ابزاری در بررسی پدیده های اجتماعی برگزیده اند و با بینشی اقتصاد محور به تحلیل احزاب سیاسی پرداخته اند. در این گونه تعریف ها غالباً از حزب سیاسی به عنوان «شرکت» یاد می شود. احزاب از این نگاه شرکت هایی هستند که در بازار سیاست به رقابت مشغول اند و درصدد به حداکثر رساندن سود خود هستند. ماکس وبر، نخستین کسی است که از حزب به عنوان شرکت یاد می کند و در تعریف حزب می نویسد: «حزب عبارت است از شرکتی مرکب از اجتماع داوطلبانه ی افرادی که می کوشند رهبران خود را به قدرت برسانند و از این راه خود نیز به منافع مادی و یا معنوی خاصی دست یابند ...» (وبر، 1921). بسیاری از پژوهشگران معاصر از این دیدگاه الهام گرفته اند و با بینشی اقتصادمحور به تحلیل احزاب سیاسی پرداخته اند. دانیل کولاس (19) (کولاس، 1994: 299) و دانیل گاکسی (20) از جمله نویسندگان فرانسوی اند که با چنین رویکردی به حزب سیاسی پرداخته اند. گاکسی حزب سیاسی را چنین تعریف می کند:
«حزب عبارت است از گروهی سازمان یافته و حرفه ای که اعضایش برای دست یابی به قدرت و نمایندگی های سیاسی به نبرد می پردازند» (گاکسی، 1994: 99). میشل اوفرله را باید از دیگر متخصصان احزاب دانست که با الهام از اندیشه های پیِر بوردیو احزاب سیاسی را شرکت هایی می داند که با عرضه ی برنامه های جذاب در میادین نبرد انتخاباتی، درصدد به حداکثر رساندن آرای خود هستند (اوفرله (21)، 67، 1994).
برداشتی فراگیرتر از حزب سیاسی
مرور تعریف های پیشین نشان می دهد که هر یک از پژوهشگران تنها به یکی از جنبه های احزاب توجه کرده و با برجسته کردن آن، حزب سیاسی را تعریف کرده اند. نگاه یک بعدی به حزب سیاسی موجب نادیده انگاشتن دیگر جنبه های آن شده است.به نظر می رسد می توان از رویکردهای یادشده برای ارائه ی تعریفی جامع از احزاب سیاسی بهره جست. قبل از هر چیز باید دانست که حزب یکی از تشکل های موجود در جامعه است. حزب سیاسی تشکلی است که به سان دیگر تشکل ها ویژگی های خاص خود را دارد. طبیعی است که هر اجتماعی را نمی توان تشکل دانست. تشکل، اجتماعی از انسان هاست که در آن روابط متقابلی میان افراد برقرار است. هر تشکلی اصلاح پذیر و قابل تغییر است. البته این تغیرات نمی تواند به اندازه ای باشد که مرزهای مفهومی آن را درنوردد و آن را به تشکلی دیگر تبدیل کند. تشکل های مختلف اجتماعی با سه عنصر ساختار، کارویژه و اهداف، از یکدیگر جدا می شوند و هر تشکلی را می توان با این سه ویژگی از دیگر تشکل ها بازشناخت (مک دونالد (22)، 1995: 8). نگاهی به تعریف های گذشته از احزاب نشان می دهد که در هر دسته از تعریف ها تنها یکی از جنبه های سه گانه مورد توجه قرار گرفته است. در صورتی که همه ی این ویژگی ها از عناصر تشکیل دهنده ی مفهوم تشکل حزبی هستند و می بایست همه ی آنها در تعریف مورد توجه قرار گیرند. به این ترتیب به خوبی می توان از تعریف های گذشته برای به دست آوردن تعریفی فراگیر از حزب سیاسی بهره گرفت.
اگر حزب را تشکلی به سان دیگر تشکل ها بدانیم، برای تبیین حد و مرزهای مفهومی آن ناچار به بیان ویژگی های اساسی آن هستیم. بدین منظور باید به بررسی ساختار، اهداف و کارویژه های احزاب سیاسی پرداخت تا بتوان از میان تشکل های مختلف تشکل حزبی را بازشناخت. از این نگاه، حزب سیاسی تشکلی است که دارای ویژگی های زیر است:
1. از نظر ساختاری دارای سازمانی مستمر و بادوام است تا بتواند عمری طولانی تر از بنیان گذارانش داشته و فزون بر مرکز سیاسی کشور، شعباتی نیز در سطح کل کشور داشته باشد (همان گونه که لاپالومبارا و واینر آورده اند).
2. از نظر کارکردی، درصدد بسیج افراد برای دست یابی به سمت های دولتی باشد (همان گونه که در اغلب تعریف های پیشین آمد).
3. از نظر اهداف، دارای برنامه ها و طرح هایی باشد که به نام آنها خواهان بسیج رأی دهندگان باشد و قدرت طلبی خود را توجیه کند.
معمولاً احزاب برنامه های خود را به نام منفعت عامه توجیه می کنند و این برنامه ها را تنها راه تأمین منافع عمومی می دانند. از این نظر احزاب بر خلاف گروه های منفعت و یا گروه های فشار، که به دنبال تحقق منافع خاص و مقطعی هستند، منافعی عمومی و ملی را اعلام می کنند و مخاطبان احزاب همه ی مردم اند نه گروهی از مردم جامعه. حاصل آنکه احزاب می کوشند برنامه هایی را برای همه ی جامعه به اجرا درآورند.
حزب به این معنا اگرچه بی ارتباط با مفهوم لغوی و گسترده ی خود نیست، تفاوت های بنیادین با آنها دارد و پدیده ی جدیدی است که ریشه در تاریخ سیاسی جوامع غربی دارد و برخی آن را از آخرین گام های مدرنیسم سیاسی در غرب می دانند. حزب سیاسی به مفهوم جدید، موضوع این نوشتار است. حزب سیاسی به این معنی، موضوع بحث و بررسی پژوهشگران فراوانی در علوم سیاسی است و سالیان درازی است که از اصلی ترین موضوع های علم سیاست است. پیش از پرداختن به ابعاد مختلف احزاب سیاسی، مروری اجمالی بر مطالعات انجام شده در این باره گریزناپذیر است.
پینوشتها:
1. خلیلی، فرهنگ عربی به فارسی ملخص از المنجد و منتهی الارب، کتابفروشی علی اکبر علمی، ص 122.
2. راغب اصفهانی، المفردات، تهران، المکتبه المرتضویه، 1362، ص 15.
3. parti.
4. LITTRE E, mot " parti ".
5. Dictionnaire Larousse.
6. partito.
7. partei.
8. party.
9. LECOMTE P. DENNI B.
10. AVRIL P.
11. LAPALOMBARA, J. WEINER, M.
12. CHARLOT J. CHARLOT M.
13. WARE A.
14. EPSTEIN L.D.
15. LAWSON K.
16. MERTON R. K.
17. ROKKAN S.
18. SEILER D. L.
19. COLAS D.
20. GAXIE D.
21. OFFERELE M.
22. MACDONALD N. A.
ایوبی، حجت الله؛ (1390)، پیدایی و پایایی احزاب سیاسی در غرب، تهران: سروش (انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) ، چاپ سوم