زنــان و مقوله رفاه
منبع:ماهنامه پيام زن
در لغت نامه دهخدا در تعريف رفاه آمده است:
((فراخ و آسان شدن زندگانى كسى, زندگانى فراخ و به عيش زيستن, آسودگى, رفاهيت, استراحت, ناز و نعمت.))
اما ديدگاهها در مورد رفاه بسيار متنوع و مختلف مى باشد. به عنوان مثال از يك منظر, رفاه عبارت از مجموعه شرايطى است كه سبب كاهش فعاليتهاى جسمانى فرد مى شود, و از منظرى ديگر, رفاه عبارت از مجموعه شرايطى است كه باعث مى شود فرد براى رسيدن به اهداف عاليه خويش در زندگى مانند: ادامه تحصيل, افزايش توليد, بهبود وضع زندگى فرزندان و غيره با مشكلات جسمى و روحى كمترى روبه رو شود و آن مقاصد را در زمان مناسب و با بهترين شرايط تحقق بخشد.
در هر حال و هر تعريفى كه براى رفاه بپذيريم, از ديدگاه سازمانهاى توسعه اى, وضعيت رفاهى زنان در كشورهاى مختلف و در جهان با معيارهاى مختلفى از جمله تغذيه, خدمات بهداشتى و غيره سنجيده مى شود. بر اساس گزارش ((يونيسف)) در اكثر كشورها, دختربچه ها موقعيت نازلترى در مقايسه با پسران دارند و از حقوق, فرصتها و امتيازات كمترى در دوران كودكى بهره مند مى باشند. در اين جوامع, خانواده و اجتماع نيز براى پسران اولويت قايل شده و دختران از اوان خردسالى نابرابرى را تجربه مى كنند.
اين گزارش مى افزايد: دختربچه امروز زن فردا است. چنانچه قرار باشد زن در تحولات و توسعه اجتماعى, شريك, همدوش و برابر مرد باشد, اينك زمان آن فرا رسيده تا در توزيع حيثيت و فرصتهاى انسانى, دختربچه ها سهمى را كه استحقاق آن را دارند دريافت كنند. در كشورهاى در حال توسعه, دختربچه ها در مقايسه با پسران خردسال, از خوراك, مراقبتهاى بهداشتى و امكانات آموزشى كمترى برخوردارند.
يكى از مشكلات زنان, وجود كارهاى متعدد و متنوعى مى باشد كه آنها بايد به طور روزانه انجام دهند كه اين امر ضمن فرسايش جسمانى شديد هر گونه فرصت آموزشى را از آنها سلب مى نمايد. بر اساس گزارش سازمان خوار و بار جهانى, زنان روستايى كشورهاى در حال توسعه به طور معمول بين 16 ـ 15 ساعت در روز كار مى كنند كه اين مدت در اوج فصل كار افزايش مى يابد.عوامل متعددى بر شرايط رفاهى زنان تإثيرگذار بوده كه يكى از مهمترين آنها عناصر نامطلوب فرهنگى در بسيارى از جوامع مى باشد. در اين ارتباط, مديران يكى از مدارس بيروت گفته است: ((وقتى در كشور من, پسرى به دنيا مىآيد هلهله مى كنند و وقتى دخترى به دنيا مىآيد ماتم مى گيرند.))
فاى چانگ, وزير آموزش و پرورش زيمبابوه در اين مورد هشدار داده است: زنان نيمى از جمعيت ما را تشكيل مى دهند. هر گاه زنان ملتى مورد بى توجهى قرار گيرند و پيشرفت نكنند, آن ملت دايما سيرى قهقرايى را طى مى كند. وضعيت اقتصادى بسيارى از كشورهاى عقب مانده جهان سوم به طور تنگاتنگى مربوط به محدوديتهاى تحصيلى و كمبود افراد متخصص است. يك ملت بيسواد كه قابليتهاى انسانيش توسعه نيافته است, هميشه توسعه نيافته باقى خواهد ماند و امكان مذاكره و توافق بر اساس برابرى با مللى غنى تر و پيشرفته تر را از دست مى دهد.
در اينجا ضمن اشاره به عوامل محورى مقوله ((رفاه)) و با ذكر برخى آمار و اطلاعات, گوشه اى از وضعيت زندگى زنان نشان داده مى شود.
الف ـ تغذيه:
در بسيارى از كشورهاى دنيا وضعيت تغذيه اى زنان مطلوب نبوده و در قياس با مردان در شرايط نامساعدترى قرار دارد. در گزارش فأو آمده است: ((در حالى كه زنان بيشترين ميزان مواد غذايى را در كشورهاى در حال توسعه توليد مى كنند, بيش از مردان از سوء تغذيه رنج مى برند. زمانى كه مواد غذايى كمترى در دسترس مى باشد (مانند زمان قبل از برداشت محصول) كار زنان افزايش مى يابد بدون آنكه همپاى آن, مواد غذايى بيشترى در اختيار آنان باشد. اين مسإله, كاهش شديد وزن در زنان حامله و شيرده را به همراه دارد. دختران نيز كمتر از پسران به مواد غذايى دسترسى دارند. در قسمتى از كشور بنگلادش, تعداد دختران مبتلا به سوء تغذيه شديد سه برابر پسران بوده است.))
عدم دسترسى زنان به مواد غذايى كافى ضمن آنكه نيروى جسمانى مادر را تحليل مى دهد, بر وزن كودكان نيز تإثير مى گذارد و چه بسا به دليل كمبود شير مادر, كودك در معرض سوء تغذيه قرار مى گيرد. محققان و كارشناسان از ديدگاههاى مختلف به اين امر پرداخته اند. سوزان جرج, در كتاب ((چگونه نيمى ديگر مى ميرند)) ضمن تإسف بار خواندن وضعيت زنان در جهان سوم مى گويد: ((اين حقيقتى تلخ در دنياى گرسنه جهان سوم است كه كودكان, زنان حامله و زنانى كه كودك خود را شير مى دهند, ارزش اقتصادى كمترى دارند. چون نمى توانند در مزارع كار كنند, لذا سهم كمترى از غذا به آنها مى رسد. در اين سرزمين فقرزده, فقط مردان جوان يا ميانسال هستند كه ارزش اقتصادى دارند. هر چند ممكن است زنها در شرايطى طاقت فرسا كار زيادى داشته باشند, ولى چون كارشان مربوط به خانه دارى و تهيه غذا و نگهدارى بچه ها است, از نظر بازار اقتصادى ارزش چندانى ندارند. حتى در بعضى از اين جوامع زنها مجاز نيستند كه همراه با مردان خود غذا بخورند. بلكه مجبورند بعد از آنكه شوهرشان غذا خورد, اگر چيزى ماند آنها هم لقمه اى بخورند, در بعضى از نواحى آمريكاى لاتين فقيرترين مردانى كه مورد بالاترين ستمهاى اقتصادى قرار مى گيرند, تلافى آن را بر سر ضعيف تر از خود يعنى زنهايشان در مىآورند و اين قاعده كلى در مورد بيش از 500 ميليون زن محروم اين گونه جوامع حكفرماست.))
به طور كلى گزارشات گوناگون حاكى از وضعيت نابسامان تغذيه زنان و دختران در كشورهاى مختلف جهان مى باشد. برخى از علل ايجاد سوء تغذيه عبارتند از: عدم مراقبتهاى لازم در دوران باردارى, عادت غذايى نادرست, عدم مصرف غذاى كافى, بيماريهاى انگلى و عفونى, حاملگى مكرر, روشهاى نادرست تغذيه كودك, درآمد پايين خانوار و وضع نامطلوب بهداشت محيط.
براى رفع اين مشكلات روشهاى گوناگونى وجود دارد كه به سه مورد آن اشاره مى گردد:
1ـ هدايت جريان مواد غذايى اضافى به سوى گروههاى خاصى كه دچار سوء تغذيه مى باشند (زنان باردار, زنان شيرده و نوزادان)
2ـ آموزش در امر تغذيه (نحوه پخت و مصرف و ...)
3ـ توسعه آموزشهاى فرهنگى مبنى بر اهميت امر تغذيه زنان و دختران در سالم سازى جامعه و تواناسازى آنان در فرآيند توسعه
ب ـ بهداشت:
دسترسى به خدمات و آگاهيهاى بهداشتى از عوامل موثر در بهبود وضعيت رفاهى و تواناسازى زنان به منظور مشاركت بهتر و موثرتر در توسعه مى باشد. گزارشات مختلف حاكى است كه زنان و دختران نسبت به مردان از خدمات بهداشتى كمترى برخوردار شده اند كه اين نيز مانند تغذيه در كشورهاى جهان سوم شدت مى يابد. بر اساس آمار يونيسف, احتمال مرگ مادران باردار در كشورهاى در حال توسعه, 50 برابر مادران باردار در كشورهاى صنعتى است. هر ساله قريب نيم ميليون زن كه 99 درصد آنها در كشورهاى در حال توسعه زندگى مى كنند و در پى عوامل مربوط به باردارى و زايمان جان مى دهند. برخى از نمودهاى وضعيت نامساعد بهداشت زنان و دختران به اين شرح مى باشد:1ـ ازدواج زودرس و در سنين پايين
2ـ زايمان و باردارىهاى مكرر و مرگ ناشى از آن
3ـ عدم كفايت ايمن سازى دختران در مقايسه با پسران
4ـ شيوع ابتلاى دختران به بيماريهاى سرخك, اسهال, ريوى و ...
5 ـ مدت كوتاه و ناكافى استفاده از شير مادر
6 ـ عدم توجه به بيماريهاى دختران از جانب والدين در برخى كشورها
7ـ عدم دسترسى مادران به مراقبتهاى بهداشتى
8 ـ شيوع بيماريهاى ناشى از كار سخت و طاقت فرسا (كمردرد, پادرد و ...)
ج ـ محيط زندگى:
محيط خانوادگى و اجتماعى نيز از عوامل موثر بر رفاه زنان مى باشد. ميزان رضايت زنان از محيط خانوادگى و زندگى بر رفاه وى اثر گذاشته و آنان را براى پذيرش مسووليتهاى بيشتر و بزرگتر آماده مى سازد. عدم علاقه به محيط خانوادگى و زندگى موجب تضعيف روحيه و كاهش انگيزه فرد براى پذيرش مسووليتهاى جديد است. گزارشى در اين رابطه حاكى از آن است: يكى از انگيزه هاى شايع زنان شوهردار كه پذيرش شغل خارج از خانه ميل شخصى آنان به گريختن از محيط به اصطلاح خسته كننده و كسالتآور خانه است. زن جوانى كه در طى روز از پسران و دختران خردسال خود نگهدارى مى كند, وقتى خستگى به او روى مىآورد, به وضع به اصطلاح مطلوب شوهر يا خواهر شوهرنكرده خود رشك مى برد و فكر مى كند آنها چقدر خوشبختند كه حرفه اى در خارج از خانه دارند, در عين حال از فراغتى كه هر روز هنگام رفت و آمد به محل كار دارند, لذت مى برند.
د ـ وظايف چندگانه:
يكى از مشكلات زنان وظايف متعددى است كه آنها بايد در طول روز انجام دهند. اين موضوع هر گونه فرصت آموزشى را از آنان سلب و از نظر رفاهى در موقعيت نامناسبى قرار مى دهد. گزارشات يونيسف نشان مى دهد كه ساعات كار زنان, در مقايسه با مردان 25 درصد طولانى تر است كه بخش بزرگى از آن شامل كار در خانه و پرورش محصولات غذايى بدون دستمزد مى باشد. به گفته يكى از كارشناسان: ((در ميان محرومين روستايى, مادر تنها كسى است كه از صبح زود و تا پاسى از شب كار مى كند. او وقت كمى براى مراقبت از كودكش دارد.)) البته اينك با افزايش دسترسى زنان روستايى به وسايل الكتريكى در منزل و وسايل پيشرفته كشاورزى در مزرعه تا حد زيادى از بار مشكلات آنان كاسته مى شود.
استفاده از اين وسايل بر رفاه زندگى زنان اثر گذاشته و وقت او را به ميزان قابل توجهى آزاد مى نمايد و او مى تواند مقدارى از وقت خود را به امورى همچون آموزش اختصاص دهد. در هر صورت كاستن از وظايف متعدد زنان در كشاورزى سنتى موجبات ارتقاى وضعيت رفاهى او مى شود و به تبع آن, تواناسازى او را به همراه دارد.
نويسنده اى به نام پل هريسون در اين ارتباط مى گويد: ((تقسيم مسووليت كارهاى خانه دارى و بچه دارى چيزى نيست كه زنان بتوانند به اين زودى به دست بياورند, زيرا به نظر مى رسد كه مردان براى انجام دادن كارهايى كه زنانه به حساب مىآيد, موانع روحى نيرومندى دارند, تا زنان براى عهده دار شدن كارهاى به اصطلاح مردانه. زنى كه كارهايش مردانه باشد, اغلب مورد تحسين واقع مى شود و مردى كه كارهاى زنان را به عهده بگيرد, بيشتر مورد تحقير قرار مى گيرد.)) وى مى افزايد: ((بر اساس تحقيقات در كشورهاى در حال توسعه و پيشرفته جهان, مردان بيش از زنان وقت فراغت دارند تا صرف كارهاى شخصى و تفريحى خود كنند. به عنوان مثال در زئير مردان سى درصد زنان كار مى كنند و در آفريقا و آسيا, زنان روزى شانزده ساعت كار مى كنند و سلامت خود و فرزندان را به خطر مى اندازند.))
در هر حال, بايد خاطرنشان ساخت كه سالهاى متمادى است تلاش سازمانهاى بين المللى, توسعه اى و محلى در بسيارى از مناطق جهان معطوف به ارأه خدمات رفاهى براى عموم و زنان به طور خاص بوده است. برخى از اين سازمانها با ارأه خدمات بهداشتى و تغذيه اى تلاش داشته اند تا زنان را در بالاى خط فقر نگه دارند و رسيدگى به آنان را به عنوان يك قشر آسيب پذير (هم رديف ايتام, معلولين, سالمندان و بزهكاران) مطرح نمايند. و زنان كه صرفا از خدمات و برنامه هاى رفاهى اين سازمانها برخوردار مى شدند, به صورتى كاملا منفعل و تنها در نقش مادرى مورد توجه قرار مى گرفتند.
لازم به ذكر است در برنامه هاى رفاهى زنان در كشورهاى غير صنعتى لازم است به دو نكته توجه شود: يكى اينكه زنان لازم است از نظر رفاهى برابر با مردان جامعه خويش باشند و دوم اينكه رفاه, گوشه اى از اهداف برنامه هاى توسعه براى زنان محسوب شده و به صورت هدف اصلى آن قلمداد نگردد. در اين صورت مى توان ادعا نمود رفاه برابر زن و مرد, خشت اول از بناى تواناسازى زنان خواهد بود.
((فراخ و آسان شدن زندگانى كسى, زندگانى فراخ و به عيش زيستن, آسودگى, رفاهيت, استراحت, ناز و نعمت.))
اما ديدگاهها در مورد رفاه بسيار متنوع و مختلف مى باشد. به عنوان مثال از يك منظر, رفاه عبارت از مجموعه شرايطى است كه سبب كاهش فعاليتهاى جسمانى فرد مى شود, و از منظرى ديگر, رفاه عبارت از مجموعه شرايطى است كه باعث مى شود فرد براى رسيدن به اهداف عاليه خويش در زندگى مانند: ادامه تحصيل, افزايش توليد, بهبود وضع زندگى فرزندان و غيره با مشكلات جسمى و روحى كمترى روبه رو شود و آن مقاصد را در زمان مناسب و با بهترين شرايط تحقق بخشد.
در هر حال و هر تعريفى كه براى رفاه بپذيريم, از ديدگاه سازمانهاى توسعه اى, وضعيت رفاهى زنان در كشورهاى مختلف و در جهان با معيارهاى مختلفى از جمله تغذيه, خدمات بهداشتى و غيره سنجيده مى شود. بر اساس گزارش ((يونيسف)) در اكثر كشورها, دختربچه ها موقعيت نازلترى در مقايسه با پسران دارند و از حقوق, فرصتها و امتيازات كمترى در دوران كودكى بهره مند مى باشند. در اين جوامع, خانواده و اجتماع نيز براى پسران اولويت قايل شده و دختران از اوان خردسالى نابرابرى را تجربه مى كنند.
اين گزارش مى افزايد: دختربچه امروز زن فردا است. چنانچه قرار باشد زن در تحولات و توسعه اجتماعى, شريك, همدوش و برابر مرد باشد, اينك زمان آن فرا رسيده تا در توزيع حيثيت و فرصتهاى انسانى, دختربچه ها سهمى را كه استحقاق آن را دارند دريافت كنند. در كشورهاى در حال توسعه, دختربچه ها در مقايسه با پسران خردسال, از خوراك, مراقبتهاى بهداشتى و امكانات آموزشى كمترى برخوردارند.
يكى از مشكلات زنان, وجود كارهاى متعدد و متنوعى مى باشد كه آنها بايد به طور روزانه انجام دهند كه اين امر ضمن فرسايش جسمانى شديد هر گونه فرصت آموزشى را از آنها سلب مى نمايد. بر اساس گزارش سازمان خوار و بار جهانى, زنان روستايى كشورهاى در حال توسعه به طور معمول بين 16 ـ 15 ساعت در روز كار مى كنند كه اين مدت در اوج فصل كار افزايش مى يابد.عوامل متعددى بر شرايط رفاهى زنان تإثيرگذار بوده كه يكى از مهمترين آنها عناصر نامطلوب فرهنگى در بسيارى از جوامع مى باشد. در اين ارتباط, مديران يكى از مدارس بيروت گفته است: ((وقتى در كشور من, پسرى به دنيا مىآيد هلهله مى كنند و وقتى دخترى به دنيا مىآيد ماتم مى گيرند.))
فاى چانگ, وزير آموزش و پرورش زيمبابوه در اين مورد هشدار داده است: زنان نيمى از جمعيت ما را تشكيل مى دهند. هر گاه زنان ملتى مورد بى توجهى قرار گيرند و پيشرفت نكنند, آن ملت دايما سيرى قهقرايى را طى مى كند. وضعيت اقتصادى بسيارى از كشورهاى عقب مانده جهان سوم به طور تنگاتنگى مربوط به محدوديتهاى تحصيلى و كمبود افراد متخصص است. يك ملت بيسواد كه قابليتهاى انسانيش توسعه نيافته است, هميشه توسعه نيافته باقى خواهد ماند و امكان مذاكره و توافق بر اساس برابرى با مللى غنى تر و پيشرفته تر را از دست مى دهد.
در اينجا ضمن اشاره به عوامل محورى مقوله ((رفاه)) و با ذكر برخى آمار و اطلاعات, گوشه اى از وضعيت زندگى زنان نشان داده مى شود.
الف ـ تغذيه:
در بسيارى از كشورهاى دنيا وضعيت تغذيه اى زنان مطلوب نبوده و در قياس با مردان در شرايط نامساعدترى قرار دارد. در گزارش فأو آمده است: ((در حالى كه زنان بيشترين ميزان مواد غذايى را در كشورهاى در حال توسعه توليد مى كنند, بيش از مردان از سوء تغذيه رنج مى برند. زمانى كه مواد غذايى كمترى در دسترس مى باشد (مانند زمان قبل از برداشت محصول) كار زنان افزايش مى يابد بدون آنكه همپاى آن, مواد غذايى بيشترى در اختيار آنان باشد. اين مسإله, كاهش شديد وزن در زنان حامله و شيرده را به همراه دارد. دختران نيز كمتر از پسران به مواد غذايى دسترسى دارند. در قسمتى از كشور بنگلادش, تعداد دختران مبتلا به سوء تغذيه شديد سه برابر پسران بوده است.))
عدم دسترسى زنان به مواد غذايى كافى ضمن آنكه نيروى جسمانى مادر را تحليل مى دهد, بر وزن كودكان نيز تإثير مى گذارد و چه بسا به دليل كمبود شير مادر, كودك در معرض سوء تغذيه قرار مى گيرد. محققان و كارشناسان از ديدگاههاى مختلف به اين امر پرداخته اند. سوزان جرج, در كتاب ((چگونه نيمى ديگر مى ميرند)) ضمن تإسف بار خواندن وضعيت زنان در جهان سوم مى گويد: ((اين حقيقتى تلخ در دنياى گرسنه جهان سوم است كه كودكان, زنان حامله و زنانى كه كودك خود را شير مى دهند, ارزش اقتصادى كمترى دارند. چون نمى توانند در مزارع كار كنند, لذا سهم كمترى از غذا به آنها مى رسد. در اين سرزمين فقرزده, فقط مردان جوان يا ميانسال هستند كه ارزش اقتصادى دارند. هر چند ممكن است زنها در شرايطى طاقت فرسا كار زيادى داشته باشند, ولى چون كارشان مربوط به خانه دارى و تهيه غذا و نگهدارى بچه ها است, از نظر بازار اقتصادى ارزش چندانى ندارند. حتى در بعضى از اين جوامع زنها مجاز نيستند كه همراه با مردان خود غذا بخورند. بلكه مجبورند بعد از آنكه شوهرشان غذا خورد, اگر چيزى ماند آنها هم لقمه اى بخورند, در بعضى از نواحى آمريكاى لاتين فقيرترين مردانى كه مورد بالاترين ستمهاى اقتصادى قرار مى گيرند, تلافى آن را بر سر ضعيف تر از خود يعنى زنهايشان در مىآورند و اين قاعده كلى در مورد بيش از 500 ميليون زن محروم اين گونه جوامع حكفرماست.))
به طور كلى گزارشات گوناگون حاكى از وضعيت نابسامان تغذيه زنان و دختران در كشورهاى مختلف جهان مى باشد. برخى از علل ايجاد سوء تغذيه عبارتند از: عدم مراقبتهاى لازم در دوران باردارى, عادت غذايى نادرست, عدم مصرف غذاى كافى, بيماريهاى انگلى و عفونى, حاملگى مكرر, روشهاى نادرست تغذيه كودك, درآمد پايين خانوار و وضع نامطلوب بهداشت محيط.
براى رفع اين مشكلات روشهاى گوناگونى وجود دارد كه به سه مورد آن اشاره مى گردد:
1ـ هدايت جريان مواد غذايى اضافى به سوى گروههاى خاصى كه دچار سوء تغذيه مى باشند (زنان باردار, زنان شيرده و نوزادان)
2ـ آموزش در امر تغذيه (نحوه پخت و مصرف و ...)
3ـ توسعه آموزشهاى فرهنگى مبنى بر اهميت امر تغذيه زنان و دختران در سالم سازى جامعه و تواناسازى آنان در فرآيند توسعه
ب ـ بهداشت:
دسترسى به خدمات و آگاهيهاى بهداشتى از عوامل موثر در بهبود وضعيت رفاهى و تواناسازى زنان به منظور مشاركت بهتر و موثرتر در توسعه مى باشد. گزارشات مختلف حاكى است كه زنان و دختران نسبت به مردان از خدمات بهداشتى كمترى برخوردار شده اند كه اين نيز مانند تغذيه در كشورهاى جهان سوم شدت مى يابد. بر اساس آمار يونيسف, احتمال مرگ مادران باردار در كشورهاى در حال توسعه, 50 برابر مادران باردار در كشورهاى صنعتى است. هر ساله قريب نيم ميليون زن كه 99 درصد آنها در كشورهاى در حال توسعه زندگى مى كنند و در پى عوامل مربوط به باردارى و زايمان جان مى دهند. برخى از نمودهاى وضعيت نامساعد بهداشت زنان و دختران به اين شرح مى باشد:
ج ـ محيط زندگى:
محيط خانوادگى و اجتماعى نيز از عوامل موثر بر رفاه زنان مى باشد. ميزان رضايت زنان از محيط خانوادگى و زندگى بر رفاه وى اثر گذاشته و آنان را براى پذيرش مسووليتهاى بيشتر و بزرگتر آماده مى سازد. عدم علاقه به محيط خانوادگى و زندگى موجب تضعيف روحيه و كاهش انگيزه فرد براى پذيرش مسووليتهاى جديد است. گزارشى در اين رابطه حاكى از آن است: يكى از انگيزه هاى شايع زنان شوهردار كه پذيرش شغل خارج از خانه ميل شخصى آنان به گريختن از محيط به اصطلاح خسته كننده و كسالتآور خانه است. زن جوانى كه در طى روز از پسران و دختران خردسال خود نگهدارى مى كند, وقتى خستگى به او روى مىآورد, به وضع به اصطلاح مطلوب شوهر يا خواهر شوهرنكرده خود رشك مى برد و فكر مى كند آنها چقدر خوشبختند كه حرفه اى در خارج از خانه دارند, در عين حال از فراغتى كه هر روز هنگام رفت و آمد به محل كار دارند, لذت مى برند.
د ـ وظايف چندگانه:
يكى از مشكلات زنان وظايف متعددى است كه آنها بايد در طول روز انجام دهند. اين موضوع هر گونه فرصت آموزشى را از آنان سلب و از نظر رفاهى در موقعيت نامناسبى قرار مى دهد. گزارشات يونيسف نشان مى دهد كه ساعات كار زنان, در مقايسه با مردان 25 درصد طولانى تر است كه بخش بزرگى از آن شامل كار در خانه و پرورش محصولات غذايى بدون دستمزد مى باشد. به گفته يكى از كارشناسان: ((در ميان محرومين روستايى, مادر تنها كسى است كه از صبح زود و تا پاسى از شب كار مى كند. او وقت كمى براى مراقبت از كودكش دارد.)) البته اينك با افزايش دسترسى زنان روستايى به وسايل الكتريكى در منزل و وسايل پيشرفته كشاورزى در مزرعه تا حد زيادى از بار مشكلات آنان كاسته مى شود.
استفاده از اين وسايل بر رفاه زندگى زنان اثر گذاشته و وقت او را به ميزان قابل توجهى آزاد مى نمايد و او مى تواند مقدارى از وقت خود را به امورى همچون آموزش اختصاص دهد. در هر صورت كاستن از وظايف متعدد زنان در كشاورزى سنتى موجبات ارتقاى وضعيت رفاهى او مى شود و به تبع آن, تواناسازى او را به همراه دارد.
نويسنده اى به نام پل هريسون در اين ارتباط مى گويد: ((تقسيم مسووليت كارهاى خانه دارى و بچه دارى چيزى نيست كه زنان بتوانند به اين زودى به دست بياورند, زيرا به نظر مى رسد كه مردان براى انجام دادن كارهايى كه زنانه به حساب مىآيد, موانع روحى نيرومندى دارند, تا زنان براى عهده دار شدن كارهاى به اصطلاح مردانه. زنى كه كارهايش مردانه باشد, اغلب مورد تحسين واقع مى شود و مردى كه كارهاى زنان را به عهده بگيرد, بيشتر مورد تحقير قرار مى گيرد.)) وى مى افزايد: ((بر اساس تحقيقات در كشورهاى در حال توسعه و پيشرفته جهان, مردان بيش از زنان وقت فراغت دارند تا صرف كارهاى شخصى و تفريحى خود كنند. به عنوان مثال در زئير مردان سى درصد زنان كار مى كنند و در آفريقا و آسيا, زنان روزى شانزده ساعت كار مى كنند و سلامت خود و فرزندان را به خطر مى اندازند.))
در هر حال, بايد خاطرنشان ساخت كه سالهاى متمادى است تلاش سازمانهاى بين المللى, توسعه اى و محلى در بسيارى از مناطق جهان معطوف به ارأه خدمات رفاهى براى عموم و زنان به طور خاص بوده است. برخى از اين سازمانها با ارأه خدمات بهداشتى و تغذيه اى تلاش داشته اند تا زنان را در بالاى خط فقر نگه دارند و رسيدگى به آنان را به عنوان يك قشر آسيب پذير (هم رديف ايتام, معلولين, سالمندان و بزهكاران) مطرح نمايند. و زنان كه صرفا از خدمات و برنامه هاى رفاهى اين سازمانها برخوردار مى شدند, به صورتى كاملا منفعل و تنها در نقش مادرى مورد توجه قرار مى گرفتند.
لازم به ذكر است در برنامه هاى رفاهى زنان در كشورهاى غير صنعتى لازم است به دو نكته توجه شود: يكى اينكه زنان لازم است از نظر رفاهى برابر با مردان جامعه خويش باشند و دوم اينكه رفاه, گوشه اى از اهداف برنامه هاى توسعه براى زنان محسوب شده و به صورت هدف اصلى آن قلمداد نگردد. در اين صورت مى توان ادعا نمود رفاه برابر زن و مرد, خشت اول از بناى تواناسازى زنان خواهد بود.
پىنوشتها:
1ـ دفتر امور زنان رياست جمهورى و صندوق كودكان سازمان ملل (يونيسف), نقش زنان در توسعه, 1372.
2ـ شعبانعلى وفى, حسين, توانايى زنان روستايى منتخب شهرستان تفرش جهت بهره گيرى از منابع توسعه بر اساس معيارهاى يونيسف در توان سنجى زنان.
3ـ صندوق كودكان سازمان ملل متحد (يونيسف), دختربچه ها سرمايه گذارى براى آينده, نيلوفر پورزند (مترجم), تهران, انتشارات دفتر يونيسف در ايران.
4ـ هريسون, پل, درون جهان سوم, شاداب و جدى (مترجم), تهران, انتشارات فاطمى.
5ـ مورلى, ديويد, لاول هرميون, نام من امروز است, بحثى مصور پيرامون سلامت كودك, اجتماع و فقر در كشورهاى كمتر توسعه يافته, سعيد پارسى نيا (مترجم).
6ـ ماهنامه جهاد, معيارهاى تواناسازى زنان در توسعه, شماره 170.