جامعهشناسی تاریخی چیست و نوع بینش و روشهای حاکم بر آن کدام اند؟
جامعهشناسی تاریخی علمی است که در آن تغییر و تحولات جامعهی انسانی در عرصهی تاریخی و رابطهی آن با وضع موجود را از طریق مفاهیم و نظریات جامعه شناختی، در دو شکل یافتن رابطهی علّی بین پدیدههای مورد بحث (کنشگران و ساختارها)، و فهم و شناخت معنای پدیده ها، مورد تبیین و بررسی قرار میگیرد. (9) نظریهی اجتماعی در عرصهی مطالعه ی پدیدههای تاریخی، به هدف شناخت کنش و ساختارها و فضای مناسبات اجتماعی حاکم در آن میتواند به دو شیوه شکل گیرد:1- تحقیق تاریخی جهت مطالعه و شناخت جزئیات تاریخی، تعمیم نتایج حاصل از تحقیق در شکل شباهتها و تفاوتها و طرح الگوی شناخت و معرفت کلی از طریق ایجاد تئوری و نظریه پردازی (10)؛
2- طرح و ساختن گمانهها یا فرضیهها که جریان تحقیق را شکل داده و هدایت میکند، آزمون پیش فرضها و فرضیات از طریق مطالعهی واقعیات تاریخی و تشکیل و طرح نظریه در صورت اثبات فرضیات (11).
شیوهی اول در طرح نظریه مبتنی است بر روش استقراء و اساس شیوهی دوم، بر روش قیاسی قرار دارد. در هر دو مورد، بخشی از نظریه متشکل از مفاهیمی است که نمادی از عنصر ذهنیت و جایگاه آن در شناخت و مطالعهی پدیدههای تاریخی است. مجموعهی اخبار و روایات مربوط به وقایع تاریخی هم در حکم عناصر عینی و واقعی، دیگر بُعد نظریهی اجتماعی را در مطالعات تاریخی شکل میدهند. در مطالعات تاریخی، مفاهیم و نظریات اجتماعی حاصل تأکید یک جانبه بر یک یا چند جنبه از واقعیت پدیدههای تاریخی از طریق فهم معنای پدیدهها یا رابطهی علّی بین آنها و ترکیب نتایج کلی حاصل از مطالعهی شمار زیادی از واقعیتهای پراکنده و منفصل و پدیدههای منفرد و انضمامی، به دست میآیند و در شکل یک نظام مفهومی و تحلیلی کلی نمود پیدا میکنند (12). به همین خاطر هم نظریهی اجتماعی برخلاف دیدگاه ابزارگرایانه، در حکم چارچوبی فکری و متشکل از مجموعهی مفاهیم منظم و مرتبط است که صرفاً جنبهی ابزاری در فرایند تحقیق ندارد. بلکه خود بخشی از معرفت تاریخی بوده و نشأت گرفته از مطالعهی پدیدههای تاریخی است و به تبع آن، مبین معنا و صفات اساسی وقایع تاریخی مورد مطالعه است؛ چرا که در کنار عنصر پیش فرض حاکم در شکل دهی به نظریهی اجتماعی، بخش مهم نظریه بر مبنای اطلاعات و دانش و معرفت طبقه بندی شدهی حاصل از مطالعه پدیدههای تاریخی شکل میگیرد. این فرایند را میتوان جریان فکری نظریه سازی دانست. در این شیوه هر مفهوم یا نظریه از یک سو حاصل پیش فرضهای تعریف شدهی محقق و اندیشمند در بررسی پدیدههای مورد مطالعه و از دیگر سو، نتیجهی شناخت و معرفت به دست آمده از مطالعهی مجموعه وقایع و پدیدههای تاریخی است. به تبع این شرایط، هر مفهومی نه شکل کاملاً انتزاعی و فرضی دارد و نه بیان کننده و بازتابی از عین واقعیات تاریخی با پیچیدگیهای متعدد آن است. در واقع به علت عنصر ذهنیت و پیش فرض حاکم در شکل دهی به مفاهیم و نظریات، آنها هیچ گاه نمیتوانند عین واقعیات تاریخی باشند. (13)
به تبع شرایط مذکور، از حیث منطق روش شناختی در حوزهی جامعهشناسی تاریخی، بین نظریهی اجتماعی، به عنوان ساختاری مفهومی و تاریخ، به عنوان مجموعهای از وقایع و رویدادها یا اخباری در مورد وقایع و رویدادها، رابطهی متقابل، منطقی و معنادار حاکم است و تلاش میشود با اتکاء به معرفت تاریخیِ منطقی و عقلانی که در شکل مفاهیم و نظریات ظاهر میشود، رابطهی سازنده و پویا بین جزئیات و پیچیدگیهای واقعیات تاریخی و نظریات و مفاهیم کلی جامعه شناختی، که بیان کننده ویژگیهای تغییرات و ساختارها و کنشهای اجتماعی هستند، برقرار گردد. به عبارت دیگر، در حوزهی جامعهشناسی تاریخی، از بُعد روش تلاش میشود بین نظریه، به عنوان ساختاری مفهومی و تاریخ، به عنوان مجموعه وقایع و رخدادها یا اخباری در مورد رخدادها، رابطهای معقول و منطقی برقرار شود و از حیث بینش، سازوکارها و روابط علّی حاکم بین رخدادها و کنشهای فردی و امور جزئی تاریخی و ساختارهای انضمامی حاکم در جامعه، از طریق قاعدهی تعمیم در شکل مفاهیم و نظریات جامعه شناختی توصیف و تبیین شود. (14)
در واقع استفاده از مفاهیم و الگوها در مطالعات تاریخی به این هدف صورت میگیرد که از آن طریق بتوان به بخشی از پیچیدگیهای واقعیات تاریخی دست یافت. چرا که ابداع و به کارگیری مفاهیم در بررسی پدیدههای تاریخی در حکم غایت پژوهش علمی نیست، بلکه در حکم روش و وسیلهی تحقیق است. چرا که با کاربرد مفاهیم دقیقاً تعریف شده و تلفیق مفاهیم گوناگون، میتوان فاصلهی موجود بین مفاهیم ذهنی و واقعیت و بخشی از پیچیدگیهای واقعیات تاریخی را درک کرد (15) البته با این ملاحظه که مفاهیم دربرگیرندهی کل ترکیبات و پیچیدگیهای پدیدههای تاریخی و اجتماعی مورد مطالعه نیستند، بلکه به نوعی چیکیده و دربر گیرندهی ترکیبات اساسی یک واقعیت و پدیدهی اجتماعی و تاریخی هستند. در واقع مفاهیم تقریبی از واقعیت اجتماعی هستند و نمیتوانند آیینهی تمام نمای واقعیت باشند (16).
بُعد دیگر رابطهی بین نظریه و تاریخ در حوزهی جامعهشناسی تاریخی این است که نظریه به عنوان عنصری مفهومی در عین حال که مبتنی بر معرفت پدیدههای تاریخی مورد مطالعه است، به عنوان عنصری معرفت و جهت دهنده به تحقیق، در راستای مطالعه و تبیین پدیدههای تاریخی مشابه به کار گرفته میشود (17). آنچه در این فرایند بین نظریه و تاریخ به عنوان یک اصل و معیار مورد نظر است، این است که اولاً نظریهی اجتماعی باید حاصل مطالعهی حداکثری واقعیات تاریخی و تابع نتایج حاصل از این فرایند باشد و ثانیاً حداکثر انطباق و کارایی را در تحلیل و تبیین پدیدههای تاریخی مورد مطالعه داشته باشد. وجود ضعف و نقصان در هر دو بعد قضیه، نشانگر ضعف و عدم کارایی یا کارایی اندک نظریهی اجتماعی در تبیین و توضیح وقایع تاریخی است و طبیعی است که در چنین شرایطی، نظریه دارای کارایی و قدرت تحلیلی اندک، بهتر است کنار گذاشته شده و نظریات جدید، که قدرت تحلیل و تبیین حداکثری پدیدههای تاریخی را داشته باشند، جایگزین گردند (18). چرا که نظریات و مفاهیم مطرح در هر دوره ای، حاصل سطح دانش و معرفت به دست آمده تا آن زمان در مورد پدیدههای مورد مطالعه است. با توجه به این که دانش و معرفت بشری در مورد پدیدههای اجتماعی پیوسته در طول زمان در حال تغییر و تکمیل است، به تبع آن نظریات و مفاهیم هم به عنوان دستاوردهای فکری بشر در حوزههای مختلف مطالعاتی، باید منطبق با سطح دانش هر دوره، تغییر و تکمیل و جایگزین شوند.
پینوشتها:
1. استادیار گروه تاریخ دانشگاه تبریز
2. گفتگوی «پژوهش تاریخی، بحران روش»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، تیر 1389، شماره 146، صص 14-25.
3. Breisach, Ernest, 1983, Historiography, the University of Chicago press, Chicago pp 370-378.
4. Amazon.com
5. Stringer, Martin, 2005 A sociological History of Christian Worship, united kingdom, Cambridge University, p.vii
6. Stringer, 2005 pviii.
7. دکتر هاشم آقاجری اخیراً تلاشهای ارزندهای را در ترجمه و معرفی برخی آثار تألیف شده در زمینه سابقهی شکل گیری دانش جامعهشناسی تاریخی در اروپا و روشها و دیدگاههای به کار رفته در حوزه این علم، توسط برخی نمایندگان مطرح جامعهشناسی تاریخی انجام داده است که عبارتند از:
الف: اسکاچپول، تدا (1388)، بینش و روش در جامعهشناسی تاریخی، ترجمهی دکتر سید هاشم آقاجری، نشر مرکز، تهران.
ب: اسمیت، دنیس (1386)، برآمدن جامعهشناسی تاریخی، ترجمهی دکتر سید هاشم آقاجری، انتشارات مروارید، تهران.
ج: همیلتون، گری جی.، کولینز، رندال (1385)، تاریخنگاری و جامعهشناسی تاریخی، ترجمه ی دکتر هاشم آقاجری، انتشارات کویر، تهران.
8. ر.ک. اسمیت، دنیس (1386)، برآمدن جامعهشناسی تاریخی، ترجمهی دکتر سید هاشم آقاجری، تهران، انتشارات مروارید.
9. اسکاچپول (1388)، ص 499.
10. اسمیت (1386)، ص 16 و 258.
11. نعمانی، فرهاد (1358)، تکامل فئودالیسم در ایران، ج 1، خوارزمی، تهران، ص 19.
12. وبر، ماکس (1382)، روش شناسی علوم اجتماعی، ترجمهی حسن چاوشیان، نشر مرکز، تهران، صص 141-140 و Miller, S.M. (1963); Max Weber, Thomas Crowell Company, New York, pp 27-29
13. Wrong, Dennis, 1970 Makers of Modern social science, prentice hall, New Jersey pp. 153-154.
14. Abrams, Philip, 1982 historical sociology, Open books, England, pp 16 and 108.
15. آرون، ریمون (1370)، مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی، ترجمه باقر پرهام، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ 2، تهران، ص 564.
16. Parkin, frank, (2002) Max Weber, revised edition, Rutledge, London,. p. 128.
17. Wrong, 1970, p. 153 و وبر، 1382: صص 141-140 و آرون، 1370: صص 563-561 و هیوز، استوارت (1369)، آگاهی و جامعه، ترجمهی عزت الله فولادوند، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران ص 279.
18. وبر (1382): صص 163-161.
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 150، صص 2-5.