مترجم: شجاع احمدوند
شیعی گری بخش اجتناب ناپذیر هویت ایرانی و منبع مشروعیت سیاسی از قرن شانزدهم بوده است؛ یعنی، زمانی که نخستین دولت دینی در ایران پا به عرصه ی وجود نهاد. اسلام شیعی از همان آغاز درگیر سیاست بود و لذا تاریخ و نظامی از باورها را تدارک دید که هم قابلیت تفسیر دارد و هم در دوره ی بحران ها قابلیت کاربرد. شیعه ی اثنی عشری، به واسطه ی سازش نسبی با حکومت، در تاریخ ایران غالباً به شکلی غیرسیاسی عمل کرده است. ولی در برهه های بحران خیز تاریخ، اعتقادات، رهبری و نهادهای شیعی نقش مهمی در جامعه و سیاست ایران ایفا کرده اند. شیعه گری همواره حافظ هویت ملی، استقلال و حامی بسیج مردمی تلقی شده است. در طول قرون نوزدهم و بیستم، علمای شیعه در مقام حامیان ملت در برابر حکومت، در جنبش های اعتراض مردمی مشارکت کردند. آن ها به مخالفت با حکومتی می پرداختند که «نه تنها مستبد، بلکه مشغول فروش کشور به امپریالیست های بیگانه نیز بود.» (1) در جنبش تحریم تنباکو (92 - 1891)، علما در رأس جنبشی اعتراضی قرار گرفتند که رهبری مردم برای تحریم خرید و فروش توتون و تنباکو را به شکلی مؤثر برعهده داشت: «تعدادی از روشنفکران، با حمایت قوی تجار مهم توانستند توان بالای خود را در استفاده از هژمونی علما برای بسیج توده ای آشکار کنند.» (2) هنگامی که مطابق قرارداد رویتر در سال 1872 شاه امتیار تأسیس راه آهن، بانک و استفاده از معادن را به شکل انحصاری به یک شرکت بریتانیایی داد، اپوزیسیون در سال 92-1891 شاه را وادار به عقب نشینی از فروش انحصاری امتیاز توتون و تنباکو به یک شرکت بریتانیایی کرد.
علما در انقلاب مشروطه 11-1905 بار دیگر در راستای انجام اصلاحات قانونی و تحدید قدرت مطلقه ی دربار، به بازاریان و روشنفکران و ناسیونالیست های سکولار پیوستند. ولی به رغم این هیجانات ناشی از جنبش ناسیونالیستی اولیه و مخالفت با نفوذ خارجی، ایران، نظیر اغلب جهان اسلام، تأثیر امپریالیسم اروپایی را تجربه کرد:
کشور مبدل به یک نیمه مستعمره شد به طوری که بلژیکی ها اداره ی امور گمرکات را عهده دار شدند. افسران سوئدی بر اداره ی پلیس فرمان می راندند... افسران روسی ژاندارمری را تحت سیطره داشتند... اتریشی ها خزانه داری را در تملک داشتند... لهستانی ها مالک و همه کاره ی تنها خط تلگراف بودند... و صنایع بزرگ و منسوجات را تحت مدیریت داشتند. (3)
میراث و پیامد حضور و نفوذ خارجیان در ایران، ظهور چندین بحران به هم پیوسته ی حاکمیت، مشروعیت و مشارکت در ایران بود که این بحران ها بار دیگر در دوره ی حکومت پهلوی باز تولید شدند. (4) این بحران ها زمینه ی بسیار مناسبی برای اسلام شیعی فراهم آوردند تا به باز تفسیر و تدوین ایدئولوژی جدیدی برای اعتراض و مخالفت بپردازد. علاوه بر این، برای علما، که در طول تاریخ هم سیاسی بوده اند و هم غیر سیاسی، فرصتی فراهم کرد تا نقش خود را در مقام حافظان اسلام و جامعه ی شیعی در برابر دولت مطلقه و حکومت استبدادی ایفا کنند. (5)
پینوشتها:
1. Said Amir Arjomand, The Turban for the Crown: the Islamic Revolution in Iran (New York: Oxford University press, 1987), p . 79.
2. Ibid., p. 78.
3. Shahrough Akhavi, “Iran : Implementation of an Islamic State”, in John L. Esposito, Islam in Asia: Religion, Polittics, and Society (New York: Oxford University Press, 1987), p., 29.
4. H. E. Chehabi. Iranian Politics and Religious Modernism: The liberation Movemen of Iran under the Shah and Khomeini (Ithaca, New York : Cornell University Press, 1990), p. 37.
5. برای تحلیلی در باب روابط سیاسی علما و دولت ن. ک:
Shahrough Akhavi, Religion and Politics in Contemporary Iran: Clergy - State Relations in the Pahlavi Period (Albany, N.Y.: State University of New York Press, 1980).
اسپوزیتو، جان ال؛ ( 1392)، جنبش های اسلامی معاصر، دکتر شجاع احمدوند، تهران: نشر نی، چاپ چهارم