نویسنده: جان اسپوزیتو/ جان وال
مترجم: شجاع احمدوند
مترجم: شجاع احمدوند
سودان از سال 1898، زمانی که آخرین نیروهای مهدی از ارتش آنگلو - مصری شکست خوردند تا سال 1952 تحت حاکمیت بریتانیا بود. در حقوق بین الملل، ساختار حکومت سودان، کاندومینیم آنگلو - مصری بود، اما عملاً بریتانیا بود که در سودان حکومت می کرد. حکومت اولیه ناگزیر حکومتی نظامی بود، اما به تدریج ساختارهای حکومتی تا زمان استقلال سودان در 1956 توسعه یافتند و در آن زمان یک الگوی پارلمانی وستمینستر (1) ظاهر شد. این تحول با دگرگونی در سیاست متنفذان همراه شد؛ اما در بسیاری از جهات این مسئله حکایت از تداوم همان الگوی سیاست داشت. این یکی از وجوه مهم تجربه ی سودان در باب نظام های سیاسی پارلمانی است که از زمان استقلال سودان تاکنون سه بار مستقر شده و فروپاشیده است. شکست نظام پارلمانی وست مینستر در سودان زمینه ای است که در آن مسلمانان سودان تلاش می کنند تا روابط میان اسلام و دموکراسی را در سال های آخر قرن بیستم مطابق آن تعریف کنند. ریشه ی این نظام پارلمانی، و ضعف ها و قوت های آن، به دوران حاکمیت بریتانیا باز می گردد.
مشارکت سودانی ها در امور سیاسی ملی خود به تدریج از نفوذ بریتانیا خارج شد. این مشارکت غالباً به دلایل عملی پدیده ای مربوط به شمال سودان بود. تعداد اندکی از مردم جنوب سودان در امور «ملی» فعال بودند و به تدریج منطقه ی جنوبی از شمال جدا شد. در این بستر، سازوکارهای مشارکت در چارچوب یک جامعه ی اسلامی تعریف شدند و مضامین اسلامی اهمیت یافتند. در سه دهه ی نخست حاکمیت بریتانیا، حاکمان امپراتوری بریتانیا برای حفظ تماس خود با مردم، آگاهانه و به طور آشکار تکیه ی اصلی شان بر سیاست متنفذان بود. هر چند تعداد کمی از سران قبایل از نظر بریتانیایی ها واجد اهمیت بودند، اما در واقع، کسانی که بریتانیایی ها آنان را نماینده ی افکار عمومی و «رهبران طبیعی» مردم می دانستند، رهبران گروه های عمده ی اسلامی بودند. با رسمیت یافتن سید علی میرغنی، رهبر ختمیه و سید عبدالرحمان المهدی رهبر پیروان مهدی، پدر عبدالرحمان، این دو جریان مبدل به نیروهای مؤثر سیاسی - دینی سودان شدند. در واقع این سیدهای بزرگ سودان در مناسبت های سیاسی به جای سودانی ها صحبت می کردند و به تدریج هم بریتانیا و هم اکثریت سودانی های شمالی آن ها را در مقام نماینده ی مردم پذیرفتند. سید علی میرغنی در رأس هیأتی قرار داشت که در سال 1919 برای ادای تبریک پیروزی جنگ جهانی اول به دربار بریتانیا رفت و او و سید عبدالرحمان و نفر سومی از متنفذان دینی حامیان اصلی حضاره السودان بزرگ ترین روزنامه ی محلی سودان در دهه ی 1920 بودند.
این دو سید، در مقام رهبران سازمان های مردمی، در شرایط سیاسی مختلف نقش های مهمی ایفا کردند. هنگامی که سودانی های تحصیل کرده ی مدرن که اقلیت محدودی از جمعیت بودند، احساسات ناسیونالیستی را مطرح کردند، در بادی امر تأثیرات بسیار کمی داشتند، اما وقتی جنبش های ناسیونالیستی و سپس احزاب سیاسی حمایت این سیدها را کسب کردند، مبدل به جنبش های توده ای شدند. این «فرایند دینی سازی» ناسیونالیسم و سیاست در طول دهه ی 1940 مورد تأیید واقع شد. در سال 1938 کنگره ی فارغ التحصیلان (2) تأسیس شد که در حکم سازمان نماینده ی اندیشه های تحصیل کردگان نوگرای سودانی بود. در سال 1942 در طول جنگ جهانی دوم، کنگره ی مذکور این درخواست را مطرح کرد که سودان باید بعد از جنگ حق تعیین سرنوشت خود را کسب کند. بریتانیا به سهولت نامه ی غیررسمی کنگره را با این استدلال رد کرد که کنگره ی نماینده ی اکثریت مردم نیست بلکه صرفاً از جانب اقلیتی سخن می گوید. نتیجه این شد که اغلب سودانی های تحصیل کرده و فعال سیاسی در قالب خطوط فرقه ای تقسیم شدند و بزرگ ترین احزاب سیاسی که بعد از جنگ جهانی دوم ظاهر شدند آن هایی بودند که حمایت دو سید بزرگ و سازمان های فرقه ای آن ها را کسب کرده بودند.
انصار، حامیان سید عبدالرحمان المهدی حمایت گسترده ی حزب امت طرفدار استقلال سودان را جلب کرد. پیروان سید علی میرغنی حمایت مردمی از «وحدت دره ی نیل» را جلب کردند که به معنای استقلال سودان در عین وحدت با مصر بود. در شور و حال ظهور سیاست حزبی در سال 1940، بسیاری از احزاب سیاسی مختلف شکل گرفتند. در اوایل دهه ی 1950 برآوردها این بود که حداقل بیست و چهار گروه سیاسی مختلف سازمان یافته اند. (3) ولی، به موازات این که ترتیبات لازم برای برگزاری انتخابات پارلمانی خودمختار تکمیل می شد، آشکار شد که برخی از این احزاب منابع و حمایت های لازم را برای به چالش کشیدن انتخابات دارند. در زمان نخستین انتخابات در اواخر 1953، عملاً همه ی گروه بندی های سیاسی طرفدار استقلال سودان به حزب امت (4) مورد حمایت مهدیون پیوستند و همه ی طرفداران وحدت دره ی نیل به حزب وحدت گرای ملی (5) (NUP) مورد حمایت ختمیه.
حزب شمالی سومی نیز در رقابت های انتخاباتی شرکت کرد: حزب جمهوری خواهان سوسیالیست (6) (SRP) متشکل از پاره ای سران برجسته ی قبایل و دیگران که به دنبال حزبی غیر«فرقه ای» بودند. در آن زمان برخی از ناظران مشهور تصور می کردند که SRP تبدیل به یک نیروی سیاسی عمده خواهد شد، (7) در حالی که تنها توانست 3 کرسی از 97 کرسی پارلمان را از آن خود کند (در حالی که NUP 50 کرسی و حزب امت 23 کرسی را تصاحب کردند) و لذا خیلی سریع از صحنه حذف شد. (8) تجربه ی SRP اهمیت سازمان های سیاسی مورد حمایت سیدها را در تأسیس نظام پارلمانی نوظهور نشان داد. اهمیت سیاست متنفذان همچنان ادامه پیدا کرد، البته این بار در بستر انتخابات و پارلمان.
عادات و ساختارهای مشارکت سیاسی مردمی که تحت حاکمیت بریتانیا شکل گرفته بود، بنیان های لازم را برای نهادهای اساسی سودان در دوران استقلال فراهم کرد. الگوی نظام پارلمانی وست مینستر همراه با یک ساختار چند حزبی بسیار فعال رقابتی شکل گرفت. ولی کلید رفتار واقعی این نظام پارلمانی چند حزبی، درگیر شدن فعال گروه های اسلامی بود. مؤثرترین ابزار برای تضمین مشارکت سیاسی دموکراتیک مردمی در «دینی سازی» (9) سیاست حزبی بود.
در تحول احزاب فرقه گرای پارلمانی تحت حمایت سیدهای بزرگ، عملاً هیچ مناقشه ای در این مورد وجود نداشت که آیا اسلام و دموکراسی سازگارند یا نه. در واقع این مسئله به صورت یک پیش فرض بدیهی پذیرفته شده بود که میان این دو هیچ تعارضی وجود ندارد. سخنرانی های سید عبدالرحمان و پسرش سید صادق که رهبر حزب مردم بود، مبین تغییرات سیاست مهدیون از اقتدارگرایی به تدارک بنیادهای ایدئولوژی برای مشارکت در قالب نظام پارلمانی با الگوی غربی بود. مثلاً، در مباحث حزب امت در اوایل دهه ی 1950 درباره ی این که آیا سودانِ مستقل جمهوری باشد یا سلطنتی، سید عبدالرحمان با ضرس قاطع در بیانیه های سال 1953 با این استدلال که «نظام جمهوری دموکراتیک نظامی است که عمیقاً ریشه در اسلام، اصالت، مدارا و دین دموکراتیک ما دارد» (10)، حمایت خود را از نظام جمهوری اعلام کرد.
از منظر اغلب مسلمانان سودان، از زمان استقلال کشورشان هیچ تعارضی میان اسلامی و دموکراسی وجود نداشته است. در سودان چاره ای جز این نبود که احزاب عمده ی سیاسی مرتبط با گروه های عمده ی اسلامی باشند. رهبران برجسته ی اسلامی چون سیدعبدالرحمان از یک جمهوری دموکراتیک اسلامی سخن می گرفتند و این واژه در میان سودانی های شمالی واژه ی بحث برانگیزی نبوده است. بدون مشارکت فعال سیاسی اغلب سازمان های عمده ی اسلامی، مشارکت مؤثر مردمی در نظام پارلمانی محدود و احزاب سیاسی مبدل به سازمان های معدود نخبگان تحصیل کرده ی شهری می شدند. به دلایل عملی، سازمان های اسلامی، پس از استقلال سودان امکان تأسیس یک نظام پارلمانی مردمی را فراهم کردند.
پینوشتها:
1. وست مینستر (Westminster) معمولاً به معنای پارلمان بریتانیا به کار می رود. - م .
2. Graduates’ Congress
3. R. C. Mayal, “Recent Constitutional Developments in the Sudan”, International Affairs 28, no. 3 (July 1952): 318 - 319.
4. Ummah Party
5. National Unionist Party (NUP)
6. Socialist Republican Party (SRP)
7. به عنوان نمونه ن. ک.:
Mayal, “Recent Constitutional Developments”, p. 320.
8. Peter K. Bechtold, Politics in the Sudan (New York: Praeger, 1976). pp. 177-178, 180.
9. Religionization.
10. Al-Sadiq al-Mahdi, ed., Jihad fi sabil al-istiqlal (Khartoum: al-Matba’ah al-hukumah, n.d.), p. 128.
اسپوزیتو، جان ال؛ ( 1392)، جنبش های اسلامی معاصر، دکتر شجاع احمدوند، تهران: نشر نی، چاپ چهارم