نویسنده: دکتر سیدمحمد ترابی
ایرانیان در قرنهای نخستین هجری با علاقهای خاص در ادبیات عرب و نظم و نثر آن غور میکردند تا جایی که هم به پژوهش در علوم ادبی عربی میپرداختند و هم در شعر و نثر عربی آن گرانبهایی به وجود میآوردند. کاتبان و نویسندگان این عهد که معمولاً از میان ایرانیان انتخاب میشدند طبقه خاصی را تشکیل میدادند و از اصول و قواعد ایرانی تقلید میکردند و هم آنها بودند که برای انشاء و ترسّل عربی آداب و رسومی ترتیب دادند.
جبلة بن سالم که کاتب هشام بن عبدالملک مروان بود و شاگرد او عبدالحمید کاتب و دوست عبدالحمید یعنی عبدالله بن مقفّع از نخستین افراد برجستهی این طبقه بودند. برای آنها و مخصوصاً عبدالحمید این افتخار بس است که گفتهاند: «بُدِءَتِ الکِتابَةُ بِعَبدٍ الحَمید و خُتِمَت بِابنِ العَمید» یعنی کتابت در زبان عربی با عبدالحمید کاتب آغاز شد و با ابن العمید به پایان آمد. این سخن را هم ثعالبی نقل کرده است و هم دیگران. بدیهی است که در این میان قرآن که کلام مُنزل است یک استثناست. حسن سهل سرخسی وزیر مأمون و عبدالحمید کاتب برای کتابت شرایطی را ذکر کرده و از آن جمله فراگرفتن تاریخ ایران و مقداری از اطلاعات مربوط به فرهنگ ایرانی را برای هر نویسنده ضرور دانستهاند. مثلاً گفتهاند، کاتب باید اندرزهای بزرگمهر و اردشیر بابکان و سخنان انوشیروان و شاپور و پرویز، و علوم و اطلاعات ایرانیان را از حفظ داشته باشد و از آنها در نویسندگی استفاده کند. ترجمه کتاب های پهلوی به عربی که بیشتر در مسائل ادبی و تاریخی بود و غالب آنها با توجه به اصول بلاغت نگارش یافته بود مانند آیین نامه و خداینامه و کلیله و دمنه و غیره سبب ایجاد تحول عظیمی در مفاهیم و مضامین ادب عربی گردید و آن را از انحصار چند خطبه و چند نامه کوتاه و کم ارزش بیرون آورد و در الفاظ و اندیشهها توسعی ایجاد کرد و سرانجام به پدید آمدن سبک ساده و مرسل انجامید که مهمترین مرحله تکامل نثر عربی و وسیله آمادگی آن برای بیان مفاهیم علمی و ادبی شد.
اگرچه بنابه قول ثعالبی کتابت عربی با عبدالحمید آغاز گشت اما کسی که بیش از همه در این تحول عظیم در نثر عربی سهم دارد روزبه پسر دادویه معروف به عبدالله بن مقفع (106 - 142 هـ) است که به ادبیات پهلوی و عربی هر دو آگاه بود و کتاب های معتبری را مانند گاهنامه، آیین نامه، خداینامه، کلیله و دمنه، نامهی تنسر، کتاب التاج، کتاب مزدک و ... از پهلوی به عربی برگردانید و در فصلاحت و بلاغت و جَزالت کلام به حدی بود که آثارش همواره مثل اعلای بلاغت شمرده شد. وی معتقد بود که کاتب باید الفاظ ساده را انتخاب کند و از لفظ های سست و دور از فصاحت دوری جوید. او که با ابوجعفر منصور آشنایی یافت و گویا برای او ترجمه میکرد در سال 142 به اشاره آن خلیفهی حیله گر احمق و به دست سفیان بن معاویه عامل بصره به اتهام زندقه به وضعی بسیار فجیع و وحشیانه کشته شد.
یکی دیگر از نویسندگان بزرگ ایرانی در قرن سوم هجری ابوحنیفه احمدبن داود دینوری است که در نحو و لغت و ادب و هندسه و حساب و نجوم و روایت استاد بود. از تألیف های او الاخبار الطوال از همه مشهورتر است. دیگر ابوعبدالله محمد بن قتیبه دینوری (213 - 276 هـ) از مؤلفان و دانشمندان بزرگ در دانشهای ادبی و دینی و صاحب کتابهای ادب الکاتب و الشعر و الشعرا و معانی الشعر و عیون الاخبار است. از این میان سه کتاب نخست در ادبیات و کتاب اخیر از مأخذهای مشهور در مطالب تاریخی است. از دیگر نویسندگان مشهور ایرانی نژاد این دوره، که در غنی ساختن ادب عربی سهم دارند، میتوان از سهل بن هارون دشت میشانی و محمد بن جریر طبری مؤلف تاریخ الرسل و الملوک و واقدی مؤلف کتاب الفتوح نام برد.در شعر عربی هم ایرانیان سهم بسزایی دارند. از میان ایرانیان تازی گوی این عهد کسانی مانندِ اسمعیل بن یسار نسائی و برادرانش ابراهیم و محمد، بشّاربن بُرد نخارستانی (م 167 هـ) صاحب سبک خاصی در قصیده سرایی از درآمیختن معانی غزلی با معانی شعر مدحی، ابونواس حسن بن هانی خوزستانی، ابوالعتاهیه اسمعیل بن قاسم و المتوکلی ابراهیم ممشاد اصفهانی همه از شاعران زبردست بودند و در شعر عربی مقامی بلند دارند.
منبع مقاله :
ترابی، سیّدمحمد؛ (1392)، نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران (جلد اول) (از روزگار پیش از اسلام تا پایان قرن هشتم)، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول