برگردان: اصغر عسکری خانقاه
زندگی بومزاد به تشریح و مصور کردن سیمای قانونی روابط ازدواجی، همکاری در بطن گروهی از صیادان، مبادلات بین روستاهای داخلی و روستاهای ساحلی، برخی الزامات تشریفاتی در ارتباط با عزاداری اختصاص دارد. این مثالها را با شرح و بسط چندی نقل کردهایم، به طریقی که به خوبی سبب برجسته شدن عملکردی محسوس از آن چیزی است که آن را به مثابهی سازوکاری واقعی از قانون، از اجبار اجتماعی و روانشناختی، از نیروها، قوای محرکه و دلایل واقعی - که انسان را به سوی پرداخت الزاماتش هدایت میکنند - به حساب میآوریم. اگر به اندازهی کافی جا در اختیار داشتیم، بسیار آسان میشد که همهی این مثالهای مجرد را در سطح وسیع به صورت نقاشیِ روی دیوار با رنگها مختلف جمعآوری کنیم و نشان دهیم که همان سازوکارهای قانونی در تمام روابط اجتماعی و در تمام قلمروهای زندگی قبیلهای پیدا میشود، که از این سازوکار، الزامات آمرانه مقولهی جداگانهای را تشکیل میدهند و از تمام قواعد عادی متمایز میشوند.
نخست معاملات اقتصادی را در نظر بگیریم: مبادلهی داراییها و خدمات بیشتر اوقات بین شرکا، به این معنی که یکی نسبت به دیگری جذب شدهاند، اتفاق میافتد؛ یا به درستی این مسئله از طریق برخی از بندها و رشتههای اجتماعی مشروط شده، یا باز تشکیل دهندهی نتیجهای از یک تبادل دوطرفه در معادلات غیر اقتصادی است. به تحقق رسیده است که اغلب اعمال اقتصادی، یا نه تمام آنها، قسمتی از یک زنجیرهی مربوط به هدایا یا غیر آنهاست که، طی زمان، از نظر متعادل شدن جبران شده و همچنین با رضایت دو طرف، خاتمه مییابند.
در مقالهای تحت عنوان «اقتصاد بدون در نزد تروبریاندها» (1) (مجلهی اقتصادی (2)، 1921) و در کتاب من آرگوناتهای غرب اقیانوس آرام (3) (1923)، قبلاً شرایط اقتصادی موجود در ملانزی شمال غربی را شرح دادهام. فصل ششم اثر اخیر اختصاص به بحث و گفتوگو درخصوص سؤالهایی دارد که در این جا به آنها میپردازم؛ یعنی سؤالهایی که به اشکال مبادلات اقتصادی مربوطند. چون تفکرات من دربارهی مجموعهی قوانین بدوی هنوز به قدر کفایت در آن دوره، که در آنجا این اثر را مینوشتم، پخته نشده بودند، در آنجا خود را محدود به روایت اعمال و واقعهها کردم، بدون اینکه آنها را به سمت نظریهای که در اینجا از آن دفاع میکنم اعاده دهم، چیزی که آن واقعهها را به همان نسبت فصیحتر میکند. با این حال، با شرح مقولهای از هدایا تحت عنوان «بخششهای ناب»، و در این مقوله با مرتب کردن بخششهایی که از طریق شوهر برای زن و از طریق پدر برای بچهها صورت گرفتهاند، مرتکب یک اشتباه شدم، اشتباهی که در بالا از آن حرف زدهام و آن عبارت از جدا کردن فعلیتِ این یا آن از مجموعهی بافت خود است؛ بدون اینکه بهقدر کفایت تمام زنجیرهی معاملهها را در نظر بگیرم. از طرفی، همان بند شامل یک اصلاح ضمنی از اشتباه من بود زیرا که باید اضافه کنم: «یک بخشش از طرف پدر به پسرش، (از طرف بومزادان) به منزلهی پاداش روابطی است که پدر به عنوان شوهر با مادر دارد» (همان: 179). همچنین نشان دادهام که «بخششهای آزاد» که برای زن صورت گرفتهاند مبتنی بر همان اندیشه است. اما برای عرضهی شرایط به شیوهای واقعاً درست، و از این نظر که به یک اندازه قانونی و اقتصادی است، باید مجموعهی بخششها، تکالیف و عایدیهای دوطرفه را، که بین شوهر از یک طرف و زن، بچهها، و برادرِ زن، از طرف دیگر مبادله میشوند، در نظر گرفت. از اینرو، این مسئله مورد تصدیق است که در مخیلهی بومزادان، این نظام بر پیچیدگی زیاد تبادل دو طرفه متکی است، که به مرور زمان خدمات دوطرفه به متعادل شدن ختم میشوند. (4)
دلیل واقعی، که به خاطر آن، این الزامات عموماً و حتی با دقت و صحت بسیار زیاد تکمیل شدهاند، این است که عدم پرداخت آن [الزامات]، انسان را در وضعیتی غیرقابل تحمل قرار میدهد و کمترین سهلانگاری او را به سوی بیآبرویی میکشد. انسانی که در عدم اطاعت از دستورات قانون در کارهای اقتصادی، سماجت میورزد، دیری نمیکشد که شیپور رسوایی زندگی اقتصادی و اجتماعیاش زده شود و او خود بر این امور کاملاً واقف است. امروزه مواردی از بومزادان را میشناسند که به جهت تنبلی، دوری از توازن اخلاقی، یا به این علت که در آنها روحیهی اجرایی موافقگرا وجود ندارد، خود را از الزاماتی که مقتضی پایگاه آنهاست بیخبر نشان میدهند و با این عمل، به طور خودکار، به صورت تبعیدی درآمده و مجبور شدهاند تحت حمایت سفیدها زندگی کنند.
شهروند شرافتمند موظف به انجام تکالیف و قبول پرداخت خود است، بعید است که از طریق غریزه یا یک نیروی فشار، یا یک «احساس گروهیِ» پنهان و اسرارآمیز چیزی به او تحمیل شود؛ نتیجهی این کار، عملکردی است از نظامی که تمام اجزای آن به تدریج فراهم شده و در آن هر عملی در جای خود قرار دارد و باید بدون وقفه انجام شود. به درستی که هیچ بومزادی، هر قدر باهوش باشد، اختیار دستوری کردن وضعیتی را که از آن در روابط مجرد صحبت میکنیم یا آن را به یک نظریهی جامعهشناسی بر میگردانیم، ندارد. مردمان کمتر از موجودیت خود گزارش میدهند و لایق پیشبینی نتایجی هستند که میتواند عدم انجام الزامات را به دنبال داشته باشد.
در تشریفات مذهبی و جادویی، هر عمل، یا تقریباً هر عمل، فقط از لحاظ هدفها و تأثیرات اولیهاش انجام نشده، بلکه همچنین به مثابهی الزامی بین افراد یا گروهها به حساب آمده است، نظیر پذیرش زود یا دیر یک پاداش یا یک ضد - خدمت، که مقید و مشروط به آداب و رسوم است. جادو در اشکال بسیار مهم خود، یک نهاد عمومی است که به موجب آن، جادوگر (که معمولاً از کارکردهای خود ارث برده است) باید مراسمی برای تمام گروه برپا کند. بدینگونه است مورد مربوط به [مراسم] جادوی باغها، جادوی صید، جنگ، خوبی و بدی هوا، ساخت کشتیهای کوچک ماهیگیری. تمام دفعاتی که ضرورت این کار در فصل مورد نظر یا در پارهای از وضعیتهای دیگر حس شود، او [جادوگر] موظف به انجام جادوی خود، مراقب احترام برای تابوهاست، و گاهی همهی مؤسسه را کنترل میکند. در ازای این خدمات، به او، هبهها و بخششهای کوچک میدهند، بخششهایی که فوراً تقدیم شده و در شعایر عملی وارد میشود. اما پاداش حقیقی او مربوط به اعتبار و نفوذ، قدرت، و برتریهایی است که به او موقعیت اجتماعی میبخشد. (5) در موارد مربوط به جادوی کوچک یا جادوی پیش آمده، جادویی که در ارتباط با جذبههای عشق است، آیینهای درمانی، جادوگری در جادوی درد دندانها و در جادویی که مفروض به تضمین سلامتی خوکهاست، خلاصه، در تمام جادوهای اجرا شده به حساب اشخاص عادی، جادوگر یک پاداش ذاتی دریافت میکند و روابط بین مشتری و فرد حرفهای [جادوگر] متکی بر قراردادی تدوین شده از طریق آداب و رسوم است. در اینجا از آنچه مربوط به موضوع مورد توجه ماست، باید عملی را به ثبت برسانیم که برای جادوگر اجباری است؛ اجباری که در ارتباط با انجام تمام اعمال جادویی جامعهی روستایی قرار دارد و این اجبار (الزام) مربوط به وضعیت و حالت جادوگرِ روستاست، که در اغلب اوقات این وظیفه موروثی است و همیشه قدرت و برتری را ممکن میسازد. یک مرد میتواند از وضع خود چشم بپوشد و آن را به نزدیکترین جانشین خود واگذار کند، اما از آن لحظه که او این وظیفه را پذیرفته و همچنین مدت زیادی که آن را ضبط کرده، موظف به پرداخت تکالیفی است که به او وابستهاند، همانطور که جامعهی روستایی نیز موظف به پرداخت آن چیزی است که نسبت به او مدیون است.
اما دربارهی اعمالی که معمولاً به منزلهی اعمال مذهبی به حساب میآیند تا جادویی، یعنی تشریفاتی که تولدها و ازدواجها، آیینهای تشییع جنازه و عزاداری، پرستشِ دیوها، ارواح، و اشخاص اسطورهای را همراهی میکنند، همگی جنبهی مشروع و قانونی خود را دارند که به طور روشن در اعمال جنازهای، که شرح آن گذشت، ظاهر میشود. هر عملی با طبیعت مذهبی حایز اهمیت خود، همچون الزامی اخلاقی در مکان مربوط به موضوع پرستش نظیر: دیو، روح، قدرت؛ که نیاز مؤثر کسی را که آن را انجام میدهد برآورده میکند، درک شده است. اما، علاوه بر همهی اینها، هر عملی در یک شکل سادهی اجتماعی جای خود را دارد، که به منزلهی بدهی یک شخص ثالث یا اشخاص ثالثی به حساب آمده است و این بدهی را آن اشخاص اعلام میکنند و سپس آن را به صورت جنس یا به صورتهای دیگر، به عنوان اجر و پاداش میپردازند. به عنوان مثال، هنگامی که شما در زمان رجعت سالانهی ارواح مردگان به روستاهایشان، برای روح یکی از والدین خود قربانی میکنید، در حقیقت نوعی رضایت و خوشنودی را برای احساسات آن روح فراهم میآورید و همچنین، بدون شک، برای اشتهای روحی است، که ازعصارهی روحی غذایی که شما پیشکش کردهاید تغذیه میکند؛ و با انجام این عمل، احتمالاً احساسات پاک و خالص خود را به متوفای عزیز خود بیان میکنید. اما این عمل، شامل یک اجبار اجتماعی نیز هست: یعنی بعد از اینکه غذاها مدتی عرضه شدند، و وقتی که روح، قسمت روحی خود را از غذا برداشت، بقیهی غذاها، که ربایش روحی کمتر توانسته آن را برای مصرف عادی از پاکی بیندارد، به یک دوست یا به یک خویشاوند سببی که هنوز زنده است داده میشوند، که بعدها، به عنوان تبادل دوطرفه، با یک پیشکش مشابه، پرداخت میشود. (6) من هیچ عمل مذهبیای را نمیشناسم که این جنبه از جامعهشناسی را عرضه نکند، جنبهای که کموبیش بهطور مستقیم به عملکرد اصلیاش وابسته است، و به خصیصهاش وظایف مذهبی مر بوط به اجبار اجتماعی اضافه میشود.
در اینجا میتوانم مراحل دیگری از زندگی قبیلهای را درج کنم و بیشتر از اجزای جنبههای مشروع روابط داخلی، که در فوق به شرح چند مثال از آن پرداختهام، بحث کنم؛ یا به خوبی خواهم توانست تبادلات دوطرفهی مرتبط به شرکتهای بزرگ را بهطور برجسته نمایان سازم. اما فکر میکنم از این مسائل - که به دور از مواد مجزا و منفرد - برای متقاعد کردن خواننده به قدر کافی صحبت شده است و مثالهای پیشین حالتی از چیزها را که در مجموع زندگی بومزاد بر آن متکی است بیان میکنند.
تبادل دوطرفه اساس ساختار اجتماعی
حال چشم انداز خود را عوض کنیم و به بررسی موضوعاتی از منظر جامعهشناختی بپردازیم، یعنی خطوط مختلف تشکیل قبیلهای را، نه به همان طریق که تاکنون انجام دادهایم، بلکه هر یک را بعد از دیگری مورد امتحان قرار دهیم و همین طور تفاوتهای گوناگونی از فعالیتهای قبیلهای را بررسی کنیم: این بار نیز، نشان دادن این مسئله که تمامیت ساختار جامعهی تروبریاندی بر اصل وضعیت مشروع و قانونی (7) متکی است برای ما ممکن خواهد بود. میخواهم بگویم که از این طریق حقوق رئیس روی افراد روستا و حقوق شوهر روی زن یا حقوق والدین روی فرزندان، نه مستبدانه و به طریقی یک طرفه، ولی بنا به مقررات معین، انجام شده و در زنجیرههایی از خدمات دوطرفه با دقت و صحت کامل تعیین شدهاند.همچنین رئیس، که کارکردهای موروثیاش به سنتهای اسطورهای احترامانگیز بالایی وابسته و در احترامی کموبیش مذهبی احاطه شدهاند و در حالتی از سرافکندگی که همه چیز آن با قاطعترین تابوها پذیرفته شده است و از طریق تشریفاتی در خور شاهزادگان، که مختص حفاظت افراد کمون (روستا) از دور است، بالاتر دیده میشوند، باید گفت حتی چنین رئیسی [با چنین کارکردهای موروثی] نیز، با وجود قدرت، ثروت، و وسایل اجراییای که در اختیار دارد و باید خود را با ضوابطی دقیق تطبیق دهد، به قید و شرطهای مشروع و قانونی وابسته است. هنگامی که او متمایل به سازمان دادن برای ارسال چیزی است یا به اعلام جنگ، یا برپا کردن یک جشن تشریفاتی تمایل دارد، باید یک فراخوان صریح منتشر کند، او باید عمل نیک خود را در ملاء عام اعلام نماید، با اشخاص صاحب مقام به مشورت بنشیند، از قبیله، از افراد مربوط به خدمات و مشاوره در خصوص موضوعات مربوط به خود در اشکال تشریفاتی پذیرایی کند و در پایان به آنها برحسب یک جدول تدوین شده پاداش و مزد دهد. (8) کافی است وضعیت جامعهشناختی ازدواج، روابط بین زن و شوهر، و وضعیتی که به روابط بین خویشاوندان سببی نظم میدهد، را در اینجا یادآوری کنیم. (9) هر تقسیمی در کلانها، در کلانهای فرعی توتمی، از یک صفت محلی در جوامع روستایی و از طریق نظامی از خدمات و تکالیف دوطرفه که در آن گروهها بازی «کالی به کالی» (10) را بازی میکنند مشخص شده است.
آنچه بیشتر در طبیعت قانونی روابط اجتماعی قابل توجه و برجسته است، این است که تبادل دوطرفه، اصل «کالی به کالی» به طریق شاهانه و مقتدرانه در داخل کلان، حتی در داخل یک گروه از نزدیکترین خویشاوندان، حکومت میکند. روابط بین دایی و خواهرزاده و بین برادران، و حتی بیعلاقهترین روابط، یعنی روابطی که بین یک مرد و خواهرش وجود دارد، همه متکی بر تبادل دوطرفه و بر پاداش خدمات است. با مشاهدهی این گروههای خویشاوندان بسیار نزدیک است که گروهی فکر کردهاند میتوانند موجودیت یک «کمونیسم ابتدایی» را تصدیق کنند. کلان غالباً در حقوق بدوی، همچون تنها شخص قانونی و مشروع، تنها سازمان، و تنها جوهرهی وجود شناخته شده، شرح داده شده است. «این فرد نیست که واحد (11) است، بلکه گروهی از خویشاوندان است؛ فرد فقط عنصری از گروه است» (قانون بدوی).
به طور قطع، این مسئله تا آن اندازه درست است که مربوط به قلمرو زندگی اجتماعی است، قلمرویی که در آن، گروه خویشاوندی (کلانِ توتمی، فراتری، نصفه یا طبقه) بازی تبادل دوطرفهای را با گروههای متقابل بازی میکند. اما آیا در داخل کلان چه واحد کاملی وجود دارد؟ در این مورد، راهحل همگانی مبتنی بر تأیید موجودیت یک «احساس گروهی»، وگرنه یک «غریزهی گروهی» به ویژه نیرومند در منطقهای از جهان است که در اشتغال ماست، «منطقهای سکونت یافته از جمعیتی که از طریق نوعی احساس گروهی، که به فرد ملانزی جان میدهد، حاکمیت یافته است» (روانشناسی و سیاست). میدانیم که این طرز دیدن اشتباه است. در داخل گروهی که از نزدیکترین خویشاوندان تشکیل شده است، از رقابتها، اختلافها و نفاقها و از نامأنوسترین خودخواهیها، درسهای مستقلی انتشار مییابند و در حقیقت، بر روابط بین اعضای گروه تسلط و برتری دارند. از طرفی، باز به این نکته اشاره خواهم داشت، زیرا باید اعمال بیشتری را جلو انداخت و برای اینکه بر اسطورهی کمونیسمِ خویشاوندی، نقطهی پایانی از همبستگی کامل بگذاریم و بگوییم این همبستگی در داخل گروهی حکومت میکند که اعضای آن از طریق اعقاب مستقیم به یکدیگر وابستهاند، سخنوری بیشتری لازم است؛ اسطورهای که به تازگی به وسیلهی ریورز از سر گرفته شده و متأسفانه در حال رسیدن به یک پذیرش عمومی است.
پینوشت:
1. «The Primitive Economics of the Trobriand Islanders»
2. Economic Journal
3. Argonaut of the Pacifics
4. L’Année Sociologique (مجلهی سال جامعهشناختی، ردیف جدید، جلد اول: 171 به بعد)؛ نقدهایی که مارسل مُس به اصطلاح من در مورد «بخشش ناب» (don purn) به عمل آورده است. من این بند را پیش از آگاهی از ایرادهای مارس مُس، که مورد تصدیق من قرار گرفت، نوشتهام. برای یک فرد آزموده مطبوع است که ببیند مشاهداتش به قدر کافی خوب عرضه شده و اجازه داده است تا دیگران به کمک مواد مناسب و درخور، نتایج آن را رد کنند و باز برای من بسیار مطبوع است که تصدیق کنم که یک قضاوت بسیار سنجیده مرا، مستقل از مارسل مُس، به همان نتایجی رسانده که دیگران به آن رسیدهاند.
5. اجزای دیگری که مربوط به وضعیت و حالت اجتماعی و مشروع جادوگر موروثی است، در «جادو» از فصل شانزدهم کتاب، تحت عنوان آرگونات های غرب اقیانوس آرام پیدا می شود. همچنین در آنجا شرح و توصیف جادوهای کشتی های کوچک ماهیگیری (canoë)، دریانوردی و کالوما (kaloma) و نیز مأخذ متعددی درباره ی این موضوعات می توان یافت. (
گزارش مختصری از جادوی باغها در «Primitive Economics» («اقتصاد بدوی»)، مجله ی اقتصادی، 1921؛ مبحث «جادوی جنگ»، مجله ی Man (انسان)، 1921 (مقاله ی شماره ی 5) و «جادوی صید»، همان، 1918 (مقاله ی شماره ی 53)).
6. شرح و توصیف ما از میلامالا (Milamala) یا جشن سالانه ی رجعت ارواح در:
»Baloma; The Spririts of the Dead in the Trobrians Islands«, Journal of the Royal Anthropology Inst. 1916.
شرح پیشکشهای غذایی در صفحهی 378 آن آمده است.
7. statut legal
8. برای جزییات بیشتر
آنچه در موضوع مربوط به جنبه های متفاوت کارکردهای رئیس در مقاله ی خود تحت عنوان «Primitive Economics» نقل کردهام، همچنین به کتاب من با عنوان آرگونات های غرب اقیانوس آرام و به مقالههای «War» («جنگ») و «Spilrits» («ارواح») که در بالا ذکر شدهاند.
9. در اینجا باز مجبورم به ذکر چند اثر دیگر خود بپردازم، در این نوشتهها، این سؤالات به طور جزءبهجزء بسط و توضیح داده شدهاند، هر چند که از یک نظر متفاوت با نقطهنظر پذیرفته شده در اینجاست. خوانندگان را به سه مقالهام که در مجلهی Psyche (روان) ارجاع میدهم: «The Psychology of Sex in Primitive Societies» , (Octobre 1923) («روانشناسی جنسی در جوامع بدوی») «Psychoanalysis and, (Avril 1924); Anthropology »(«روانکاوی و انسانشناسی») و(Janvier 1925) in Mother- right ,«Complex and Myth («پیچیدگی و اسطورهی حق مادری»).
در این مقالهها کوشیدهام به شرح اندیشههای مربوط به خویشاوندی خونی و سببی بپردازم. دو مقالهی آخر مربوط به کتاب من: La Sexualite et Sa Repression dans les Sociétés primitives (همان مجموعه، PBP، شمارهی 95) است.
10. donnant-donnant: اصلی است که به نام معاملهی پایاپای، یا در اصطلاح فارسی «کالی به کالی» معروف است. - م.
11. unité
مالینوفسکی، برانیسلاو، (1389)، سه گزارش از زندگی اجتماعی مردم بدوی (ابتداییها)، برگردان: اصغر عسکری خانقاه، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول