حقيقت عبوديت و بندگي (2)

پس روشن شد اطاعت از كسي عبادت اوست. و باز معلوم شد تمام مالكيّتها و ولايتها و حكومتها به خداوند متعال بازگشت مي كند، و همه در طول مالكيّت و ولايت خداوند قرار دارند. پس اگر كسي ولايت و حكومتي را با امر و اذن الهي تصاحب كند، حكومت و ولايت و سرپرستي او اطاعت خدا محسوب شده و عبادت خداي تعالي خواهد بود، و كساني كه از او فرمان برده و اطاعت كنند، خداي تعالي را اطاعت كرده و فرمان برده اند، و در نتيجه خدا را عبادت كرده اند.
چهارشنبه، 8 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حقيقت عبوديت و بندگي (2)
حقيقت عبوديت و بندگي (2)
حقيقت عبوديت و بندگي (2)
نويسنده:محمد بياباني اسكويي
پس روشن شد اطاعت از كسي عبادت اوست. و باز معلوم شد تمام مالكيّتها و ولايتها و حكومتها به خداوند متعال بازگشت مي كند، و همه در طول مالكيّت و ولايت خداوند قرار دارند. پس اگر كسي ولايت و حكومتي را با امر و اذن الهي تصاحب كند، حكومت و ولايت و سرپرستي او اطاعت خدا محسوب شده و عبادت خداي تعالي خواهد بود، و كساني كه از او فرمان برده و اطاعت كنند، خداي تعالي را اطاعت كرده و فرمان برده اند، و در نتيجه خدا را عبادت كرده اند. ولي اگر كسي ولايت و حكومتي را بدون امر و اذن الهي تصاحب كند، آن را غصب كرده و خود را ضدّ و ندّ قرار داده است و در عرض خدا براي خود مقام معبوديّت قائل شده است. چون از ديگران مي خواهد از او اطاعت كنند و فرمان برند و اطاعت ديگران از او هم اطاعت و عبادت او خواهد بود نه اطاعت و عبادت خداي تعالي.
و همين طور است ولايت و حكومت و سرپرستي انسان به نفس و اموال خود. اگر به آنها از جهت اينكه خداوند متعال در اختيارش گذاشته نظر كند و تصرّفش در آنها را با اوامر الهي مطابق كند، خودِ همين، اطاعت خدا و عبادت او خواهد بود. ولي اگر بدون توجّه به اذن و رضاي الهي باشد، عبادت خدا نخواهد بود، بلكه تمام تصرّفاتش تصرّف در ملك غير و حرام خواهد بود. پس روشن شد حقيقت عبوديّت بندگي كردن است. و حقيقت عبادت خضوع و خشوع و افتادگي است. و اطاعت از كسي و مطيع فرمان او بودن، افتادگي و خضوع و خشوع در مقابل اوست، پس عبادت او خواهد بود. بنابراين هر بنده اي فعلي را به قصد اطاعت از امر مولا و صاحب و مالكش انجام دهد، او را عبادت كرده است. و اگر كسي فعلي را به جهت خشنودي و رضاي نفس خويش انجام دهد، نفس خود را عبادت كرده است. پس در اين صورت افعال و اعمالي كه براي رسيدن به بهشت يا ترس از جهنّم انجام داده مي شود، نمي توان آنها را عبادت خدا به حساب آورد، گر چه خداي تعالي به آنها امر كرده باشد. چون اين اعمال در حقيقت به خاطر حبّ و دوستي و علاقه به نفس انجام گرفته است. ولي خداوند متعال، به لطف و كرم خود، بر بندگانش توسعه داده و به آنان اذن داده كه اگر خواستند مي توانند اعمالشان را به اين دو جهت هم انجام دهند و براي آنان در مقابل اين اعمال هم ثواب داده مي شود. ولي بايد توجّه داشت كه حقِّ عبادت خدا آن است كه به خاطر حبّ و دوستي خداي تعالي انجام شود. امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد:
همانا مردم خداي را به سه صورت عبادت مي كنند: گروهي او را براي رسيدن به ثوابش مي پرستند. اين نوع عبادت، عبادت آزمندان است. و گروهي ديگر او را براي ترس از آتش مي پرستند. اين هم عبادت بردگان است. ولي من او را براي حبّ و دوستيش عبادت مي كنم. و اين عبادت رادمردان است.[1]
پس بكوشيم اطاعت از پروردگارمان را به خاطر حبّ و دوستي او بكنيم نه به خاطر دوستي نفس خود كه در آتش نسوزد و در بهشت متنعّم گردد، گر چه به اين دو جهت هم اطاعت خداوند حساب شود.

پی نوشت:

[1] . علل الشرايع/12





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط