دیدگاه فقهی حضرت امام خمینی (ره) در رابطه با موسیقی(1)

پیدایش پدیده موسیقی نزد انسان غریزی است، چنان که نهاد شعرگویی او نیز چنین است. از هنگامی که انسان وارد اجتماع شد و تمدن و فرهنگی خاص در جامعه او شکل گرفت، پدیدة موسیقی نیز دستخوش تحولات کمی و کیفی، همراه با توسعه آلات و سازها، چهرة سنتی و بومی به خود گرفت و جزء مهمی از اصول فرهنگ ملل به شمار آمد. رفته رفته صاحبان زر و زور به رموز و اعجاز موسیقی در مسخ اخلاق امت ها و قدرت آن در استثمار و انحرافات جوامع پی بردند و آن را از مسیر طبیعی و متکامل خود خارج نمودند.
يکشنبه، 12 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دیدگاه فقهی حضرت امام خمینی (ره) در رابطه با موسیقی(1)
دیدگاه فقهی حضرت امام خمینی (ره) در رابطه با موسیقی(1)
دیدگاه فقهی حضرت امام خمینی (ره) در رابطه با موسیقی(1)
نويسنده:حجر اکبری زادگان

مقدمه:

پیدایش پدیده موسیقی نزد انسان غریزی است، چنان که نهاد شعرگویی او نیز چنین است. از هنگامی که انسان وارد اجتماع شد و تمدن و فرهنگی خاص در جامعه او شکل گرفت، پدیدة موسیقی نیز دستخوش تحولات کمی و کیفی، همراه با توسعه آلات و سازها، چهرة سنتی و بومی به خود گرفت و جزء مهمی از اصول فرهنگ ملل به شمار آمد. رفته رفته صاحبان زر و زور به رموز و اعجاز موسیقی در مسخ اخلاق امت ها و قدرت آن در استثمار و انحرافات جوامع پی بردند و آن را از مسیر طبیعی و متکامل خود خارج نمودند. در عصر ظهور شریعت محمدی، چهرة واقعی این پدیده، دگرگون و حقیقت آن به کلی مسخ شده بود، به گونه ای که غناء و موسیقی در مفهوم مبتذل خود نمودار می گردید. اسلام به شدت با این سیمای مسخ شده موسیقی مخالفت و از اشاعه و گسترش آن ممانعت ورزید. در طول قرون متمادی تا عصر حاضر، روند تاریخی هنر موسیقی، همواره در وادی پر جست و خیزی بوده است و سیمای سراب گونه و مبتذل آن تا حضیض ذلت سقوط کرده و چهرة واقعی آن نیز در کنکاشی برای بقاء در ستیزه بوده است. هنر موسیقی در دوران انقلاب اسلامی تا اندازه ای جایگاه واقعی و طبیعی خود را باز شناخت و توانست تعالی بخش، رسالتمدار و پیام رسان یک تحول دینی و انسانی باشد. مبارزة پیگیر فقهای بزرگ در طول قرون گذشته با چهرة نامقدس و مسخ شده موسیقی و تأویل به مصدر آن، در عصر طلایی ظهور انقلاب شکوهمند اسلامی، یعنی تحول موضوع و بازیابی جوهرة این هنر، مسؤولیت فقها و متخصصان اندیشمند و متعهد را دوچندان نمود تا نگاهی دوباره به این مسأله حساس داشته باشند. انقلاب اسلامی و در رأس آن حضرت امام خمینی (ره) در واقع همان سیر برخورد قاطعانه با فرهنگ فسادانگیز غرب را با قدرت بیشتر و رویارویی دشوارتر آغاز نمود. اکنون باید این شبهة بهتان از اذهان برخی زدوده شود که پس از انقلاب موسیقی حلال شده است. زیرا با رهبری و زعامت دینی و حکومت ولایت فقیه که مسؤولیت اجرای احکام دولت اسلامی برعهده اوست، دیگر هیچ جای چنین تردیدی وجود ندارد. پخش و اجرای دهها کنسرت و سرود و آهنگ در زمان حضرت امام خمینی (ره) و نقل تأییدات متعدد از معظم له، بیش از همه آن را مقبول و پذیرفتنی می نماید تا مخالفت با اصل آن در هر حال پیچیدگی و ایهام در هنر موسیقی، موجب گردید که مباحث جنجال برانگیز و قیل و قال ها به فرجام نرسد و اختلاف انظار و تضارب افکار، میدانی وسیع داشته باشد. از یک سو برخی طبایع، ملاکات موجود در کتب و ستون فقهی را با موسیقی فعلی تطبیق داده و آن را مصداق و موضوع حکم شرع می دانند و حکم حرمت صادر می کنند و بعضی دیگر آن را موسیقی عرفانی و سازنده و متعالی برمی شمارند و معتقدند که نه تنها آن طرب انگیز و رقص آور نیست، بلکه دارای پیام و روح متعالی است. گذشته از این نکته مهم- که اغلب گروه اول از آن غافلند- یعنی اجرای موسیقی در زمان ولایت امر که تقدیر و سکوت ایشان خود حجت است و دیگر مقلدین و مکلفین حق فتوی ندارند. لیکن بدان معنا نیست که باب تحقیق و اجتهاد نیز مسدود گردد. مسؤولیت این امر خطیر بر دوش فقها و متخصصان درد آشنا و دلسوز به اسلام است که به خوبی به انقلاب یعنی دگرگونی چهرة فسادانگیز، غربی، بزمی و کاباره ای موسیقی و تحول آن به یک هنر عرفانی و سنتی و اصیل پی برده و آنگاه حکم آن را اظهار دارند و هیچ اصراری نیست که تنها به ادله کتاب و سنت بنگرند تا مطالب جدیدی از آن دریابند. خیر! غناء حرام بوده و تا ابد نیز حرام خواهد بود. اما مشکل همواره بر سر تعیین مصداق آن بوده است، چون سیمای مبهم غناء، ضرب المثل موضوعات موهوم و مجمل بوده و آنچه که در این باره گفته شده، در شرایط فعلی ملاک روشن و معیار مشخصی به دست نمی دهد. در این مقاله سعی شده است ابتدا مختصری به معرفی اصل موسیقی، غناء، طرب انگیزی، لهو در غناء و… پرداخته شود و سپس دیدگاههای فقهی حضرت امام خمینی (ره) در این مورد بررسی گردد.

غناء و موسیقی

غناء و موسیقی: شاید مهمترین مشکل بر سر راه شناخت حکم غناء –گذشته از ابهامات دیگر- تعیین مفهوم و مصداق آن باشد، چون لغت نگاران و مترجمان لغات، یک مفهوم روشن و قدر مسلم جامعی را در آثار خود عرضه نکرده اند و آیا اصولاً غناء که یک اصطلاح شرعی است و نیز یک اصطلاح کاملاً فنی و تخصصی در علم موسیقی، تنها کتب لغت می توانسته ترجمان واقعی مفهوم و ماهیت آن باشد؟! گستردگی تعارض در عدم ارائه معنایی دقیق و مشترک، گویای این مدعاست که اهل لغت از عهدة آن به خوبی برنیامده اند، زیرا علاوه بر اینها، مفهوم شرعی غناء یک ماهیت تاریخی نیز دارد، چنان که برخی از فقهاء نظیر فیض کاشانی و محقق سبزواری بدین نکته اشاره نموده اند و همین ابهام و اجمال در مفهوم غناء بوده است که بسیاری از محققان بزرگ را –پس زا ارائه تعاریف غناء- واداشته تا تشخیص حرمت و ماهیت آن را بر عهده عرف عامه و وجدان سلیم افراد بشر بگذارند. پس برای تعیین دقیق ماهیت و حقیقت غنای حرام، باید به بررسی معنای لغوی و نیز تعریف فنی غناء و موسیقی آوازی (صوت، لحن، نغمه و…) و تاریخچة آن و جایگاه غناء نزد عرف و کارشناسان موسیقی پرداخت و ببینیم آیا نسبتی میان موضوع حکم شرع و نیز این که کارشناس فن می تواند موارد لهو و حرام آن را معلوم کند، وجود دارد یا نه؟
الف- تعاریف گروه اول: 1- غناء یعنی صوت، این تعریف را احمد بن فیومی در مصباح المنیر ذکر کرده و بعید است که مقصود وی مطلق صدایی باشد که از حلق خارج می شود، بلکه محتمل است که منظور وی آواز خوشی باشد که مفهوم صوت نیز گویای آن است. 2- بلند کردن و کشیدن صدا 3- هر صدای نیکو و زیبا، که محقق سبزواری در کفایة الاحکام آن را برگزیده و نیز از فحوای کلام فیض کاشانی، این معنا استفاده می شود. 4- زیبا و نیکو کردن صدا «تحسین الصوت» 5- زیبا ساختن و نازک گردانیدن صدا، این معنا را ابن اثیر در نهایه از ابن ادریس شافعی (امام مذهب شافعیه) نقل کرده است. 6- زیبا ساختن صدا به شکلی که سبب تغییر حال و تأثیر در عواطف و احساسات شود. «تحسین الصوت و الترنم» و این تعریف منسوب به پیروان مذهب حنابله می باشد. از پراکندگی معنای واژه و اصطلاح غناء، به خوبی روشن است که هیچ کدام از تعاریف مذکور دارای تعریفی منطقی یعنی جامع-الاطراف و مانع الاغیار نیست و بیشتر به شرح اسم و لفظ می ماند. از این رو، نمی-تواند موضوع حکم شرع را نیز مشخص سازد، چون در عرف به اینگونه معانی، غناء محرم اطلاق نمی شود، بلکه برعکس مورد اهتمام و توجه عموم مردم نیز می باشد. در بررسی جامع تر به گروه دیگری از تعاریف برمی خوریم که فقها و نیز به تبع آنها و با استناد به تلفیقی از تعاریف دیگر، تعاریف جامع تری برگزیده اند که ذیلاً بدان اشاره می شود.
ب- تعاریف گروه دوم: 7- صوت و آوازی که در آن ترجیع و تحریر باشد «الصوت المشتمل علی الترجیع» این تعریف را علامه حلی در قواعد نقل کرده است. 8- آوازی که طرب انگیز باشد، چنان که فیروزآبادی در قاموس اللغه گفته است. 9- الصوت-المشتمل علی الترجیع المطرب، صوتی که در آن تحریر باشد و موجب طرب گردد. این تعریف را طریحی در مجمع البحرین، فیومی در مصباح المنیر و محقق کرکی در جامع-المقاصد، نقل نموده اند. مشهور فقها این تعریف را برگزیده اند. 10- آواز موزون (ریتمیک) که در بردارنده مفهومی است و دل را به حرکت درآورد. این تعریف را غزالی در احیاءالعلوم در باب سماع و وجد اختیار کرده است. 11- صوت و آواز زیبایی که امر حرامی با آن توأم و مقارن گردد، چنان که در مجالس شراب خوری و رقص خوانده شود. این تعریف را فیض کاشانی و محقق سبزواری برگزیده است. 12- آوازی که مناسب با مجالس لهو و رقص و عیاشی یعنی به گونه لهو و با قصد تلهی خوانده شود؛ خواه در آن مطالب مفید و آموزنده ای به کار رود، خواه مطالب پوچ و مبتذل و بی فایده. این تعریف را شیخ اعظم در کتاب مکاسب محرمه خود بیان کرده است. البته شیخ انصاری تأکید می کند که این قید مطرب بودن است که موجب لهوی شدن آواز می گردد. 13- آوازی که در آن مطالب لهو و بیهوده به کار رود، چنان که افراد بی بند و بار و دراویش چنین می کنند. 14- آواز آهنگینی که مناسب مقامات و گامهای موسیقی باشد، چنان که به واسطه آن، قابلیت ایجاد «طرب» در عموم افراد را داشته باشد و طرب آن حالتی است که انسان از حال و هوش می رود، مانند شراب که مستی آور است. غناء نیز چنان است که گویی عقل انسان را از کار می اندازد. این تعریف را حضرت امام خمینی (ره) در مکاتب خود از استادشان حضرت آیت الله محمدرضا اصفهانی نقل کرده و فرموده اند که انصافاً تحقیق وی در این باب بهترین و به واقع مطلب نزدیکترین معنا می باشد، هرچند –برای مثال- درمورد میزان اطرابی که ذکر کرده، جای بحث و مناقشه وجود دارد(1). 15- تعریف حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف): «فألاولی تعریف الغناء بانه صوت الانسان الذی له رقة و حسن ذاتی ولو فی الجملة وله شأنیة ایجاد الطرب بتاسبه لمتعارف الناس(2)». «بهتر آن است که غناء را چنین تعریف کنیم: «صوت نازک (زیر) انسان که اجمالاً –دارای زیبایی ذاتی باشد و به خاطر تناسبی که (از لحاظ هماهنگی با مقامها و آهنگ و ریتم و دستگاههای موسیقی) دارد. قابلیت طرب-انگیزی برای متعارف مردم را (عرف معمولی) داشته باشد.» تعریفی که حضرت امام برگزیده اند با اندک تفاوتی، همان تعریف مرحوم آیت الله اصفهانی است. تفاوت اساسی، حد اطرابی است که ایشان در غناء ذکر کرده اند. ولی حضرت امام معتقد است که آن حد، در واقع مرتبه اعلای غناست، یعنی معظم له برای غنا مراتبی قائلند. البته ناگفته پیداست که همان دو دلیل عرف و لغتی که ایشان برای رد و ابطال نظر استاد خود استناد کردند، در مرود «داشتن مراتب غنا» نیز صادق است که نه عرف نه در لغت شاهدی برای ذی مراتب بودن غنا وارد شده است! نکته شایان توجه در تعریف حضرت امام، قید «رقت و نازکی» صداست، این در بعضی از تعاریف لغوی – که پیشتر بدان اشاره شد- آمده است. به طوری که تصریح می فرمایند: اگر آواز خوان، آشنا به فن موسیقی باشد، (ازنت ها، دستگاهها و گوشه های موسیقی آگاهی کافی داشته باشد) منتها صدای نازک و زیری نداشته باشد، هرچند به لحاظ مهارتی که دارد، موجب طرب در مستمعین گردد، لیکن صدای او «غنا» به شمار نمی آید! حضرت امام به متغیر بودن موضوع غنا نیز اشاره کردند و در مکاسب فرموده اند «فقهائی که دوقید» ترجیح و مد صوت «را در تعریف غناء شرط دانسته اند، شاید عرف زمان آنها چنین اقتضاء می کرده است!» بنابراین، به نظر مبارک امام (ره) غناء آوازیست با صدای نازک که توسط آوازخوانی آشنا به فن موسیقی اجرا شود و قابلیت طرب انگیزی را هم داشته باشد، هرچند بلافاصله در حین خواندن موجب طرب نگردد. حضرت امام درمورد لهوی بودن صوت و تناسب آن با مجالس رقص و شراب خواری در مکاسب خود معتقد بودند که از باب حرمت غناء آنها حرام محسوب نمی شوند، بلکه از باب حرمت مطلق لهوی که در آن غرض عقلایی نیست، حرام هستند. از مجموع فتاوایی که در چند سالة اخیر از معظم له صادر شد، می توان دریافت که ایشان موسیقی (آوازی و سازی) مطرب مناسب مجالس رقص و لهو و عیاشی را حرام می دانند و در هیچ یک از این استفتائات مسأله (رقت و نازکی) صدا را مطرح نفرمودند.
تعریف جامع غناء: از مجموع مطالب این گفتار، به خوبی می توان مفهوم و ماهیت دقیق غنای حرام را دریافت. آواز زیبا و دلنشین و موسیقیایی، در واقع نوعی ترکیب و ایجاد تناسب است بین مقدمات آن آواز یعنی: کشش طبیعی صدا، ترجیح و تحریر (غلتش و پیچش) طبیعی، ریتم و وزن و آهنگ، زیر و بم، فواصل، اوج و فرود متناسب و به موقع، ادای صحیح و طبیعی مخارج حروف. اگر در اجرای موسیقی سازی نیز همنوایی و هماهنگی با آواز خوش با ویژگیهای یاد شده، صورت پذیرد، صرف نظر از محتوای آواز که اصولاً مطالب بی معنا و ناشایست سنخیتی با این نوع موسیقی آوازی و سازی ندارد، در واقع موسیقی سازی زبان دوم صدا و آواز است که بشر مطابق نتهای طبیعی صدای خوش آنها را در انواع گوناگون خلق کرده است. حال اگر خواننده یا نوازنده، فواصل نتهای صدا را از اندازه های طبیعی خود خارج سازد و بجای کشش طبیعی، مالش به کار برد، در تحریرهای طبیعی، از شگردهای منفی استفاده کند، در اجرای حالات مختلف صدا، انگیزة تنفنن و ابتذال داشته باشد، در نواختن هم فواصل نتها، اگر دارای حالات سکت یا سکوپ باشد، موجب انحراف و فساد می شود. محتوا و مطالب این نوع آوازها اغلب بی معنا، پوچ، شهوانی، تخدیری و عامه پسند است. اگر مقایسه ای با ترانه های کاباره ای قبل از انقلاب که اکنون در بازار سیاه به بهای گزاف خرید و فروش می شود، به عمل آید، دقیقاً تعریفی که بیان شد، مفهوم آن روشن می گردد. برای فهم صحیح معنای یاد شده از غنای حرام، حتماً باید آوازهای مختلف طبیعی و غیرطبیعی را شنید، بدون درک عینیت ها، نمی توان با مفاهیم ذهنی، موسیقی حرام را بیان کرد. باید آوازها و موسیقی های مبتذل و فسادانگیز را با ارائه موسیقی اصیل از صحنه خارج ساخت و نیاز جامعه را با یک موسیقی سازنده پاسخ گفت.
طرب انگیزی: طرب انگیزی حالتی است که آواز غنائی در انسان ایجاد می کند. اهل لغت در این واژه نیز اتفاق نظر ندارند. فیومی در مصباح المنیر می گوید: «طرب فی صوته: مده و رجعه» یعنی صدایش را کشید و در گلو بازگردانید(3). و فیروزآبادی آن را به معنای تطریب گرفته (4) و افزوده که طرب تنها موجب فرح و شادی نمی گردد، بلکه موجب حزن و اندوه نیز می شود. زمخشری و فیروزآبادی و جوهری و طریحی در تعریف «طرب» تعریفی را ارائه داده اند که اکثر فقهاء بدان استناد جسته و کوشیده اند که ماهیت غنای محرم را با آن توجیه و تفسیر کنند. اهل لغت گفته اند(5): «الطرب خفه تصیب (تعتری) الأنسان لشدة حزن او سرور» یعنی طرب پیدایش حالتی است در انسان که توازن و تعادل طبیعی او را بهم می-زند، که این گاه از ناحیة شادی و سرور بسیار است و گاه از شدت حزن و اندوه فراوان.» حضرت امام خمینی –رحمة الله علیه- که نازکی در صدای خوب و تناسب میان عوامل زیباسازی آواز را در طرب انگیزی قید نمودند، هرچند شامل اصوات و آوازهای لهوی که از مصادیق غناست، نمی شود اما خود نیز یکی از انواع یا مصادیق آوازیست که عرفاً نیز بدان غنا اطلاق می گردد، زیرا صدای نازک و به تعبیر قرآن «خاضع(6)» از موجبات تحریک و تهییج قوای حیوانی و شعله ور شدن آتش شهوت می باشد«7». به ویژه آن که آن صدا و آواز، ذاتاً نیز زیبا و دلنشین باشد، چنان که خواننده با دستگاهها و طرز قرار دادن نت ها به خوبی آشنا باشد ولی مطابق اصول آن نخواند و با به کار بردن فواصل غیرطبیعی نتهای صدا و ایجاد مالش و غلتش مبتذل، قطعاً غایت طربناکی را در شنونده ایجاد خواهد کرد.
حزن مطرب: حضرت امام (ره) که در کتاب مکاسب خود غناء را به صورت نازک مطرب معنا کردند، معتقدند که چنین صورتی اگر طرب حزنی ایجاد کند هرچند در مراثی و نواحه سرایی باشد و به خاطر مضامین آن بالفعل موجب طرب نگردد، ولی چون قابلیت اطراب در آن وجود دارد، پس غناء بوده و استماع آن حرام است(8). منتها حضرت ایشان درمورد ماهیت حزن مذکور توضیحی نفرموده اند. شاید کمتر کسی باشد که سرود «مادر مادر» بچه های آباده را که بارها در زمان جنگ تحمیلی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی، که در محضر مبارک حضرت امام راحل اجرا شده بود، ندیده و نشنیده باشد. صدای نازک، حزین و دلنشین خوانندة نوجوان که با ساز ضربی ارگ نیز همراهی می شد، دارای مضامین شورانگیز، عاطفی و رقت آمیزی بود (به طوری که گریه و شیون بزرگ و کوچک را موجب گردیده بود) و حضرت امام (ره) نیز متأثر و محزون شده بودند. از آنجا که پارامترهای اصلی تأثیر شامل: صدای ظریف و زیبا و سوز نازک نوجوان و همراهی آن با ارگ، مضامین عاطفی، خاطره انگیزی، و یادآوری ایام جبران ناپذیر یتیمی عوامل روحی دیگر بوده و نه صرفاً صدا و عرف نیز نه تنها آن را غناء نمی دادند، بلکه با فرهنگ دینی و مراسم سنتی او درآمیخته و آن را تحسین نیز می کند. وقتی نظر فقهی حضرت امام راحل(ره) را که با تک خوانی و جمع خوانی بچه های آباده که بارها سرود اجرا کردند و حتی نوجوانان دیگری که سرود می خواندند، یا در مراسم عزاداری به نوحه سرایی می پرداختند و یا دیگر خوانندگان آشنا به قواعد موسیقی که با صدای ظریف و نرم و گرم و جذاب خود و با مضامین آموزنده و سازنده می خواندند و شنونده را تحت تأثیر قرار می داند و می گریاندند، چگونه قابل جمع است؟ اما با بررسی هایی که انجام شد و استفتائاتی که از ایشان صادر گردید، دریافتم که حزن طربی یا طرب حزنی ناشی شده از صدای غنائی آن چنانی، نه تنها عرف و وجودان سلیم، آن صدا را غنا می داند، بلکه آن حزن را هم مرغوب و مطلوب نمی-داند.

پی نوشت:

1. مکاسب محرمه، مبحث غناء ص 198-200
2. همان، ص 202
3. مصباح المنیر، کتاب الطاء (طرب)
4. قاموس اللغة، ج 1/ ص 101 (یکی از معانی طرب است)
5. اساس البلاغة ص 227، قاموس اللغة ج1، 101، صحاح اللغة ذیل ماده طرب و مجمع-البحرین ج2/109
6. در قرآن کریم از این که خانم ها با صدای نازک و نرم و دلربا با نامحرم گفتگو کنند نهی شده، زیرا کسانی که بیمار دل هستند، حریص شده و متوجه آنان می شوند. ر.ک: تفسیر آیة 32 سوره احزاب.
7. ابن اثیر در نهایه از امام شافعی این تعریف را نقل کرده است: الغناء تحسین الصوت و ترقبقه یعنی ساختن و نازک کردن صدا.
8. مکاسب امام خمینی(رحمت الله علیه)، ص 224





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط