دروازه‌های زاد و مرگ

آیین‌های تدفین و نحوه‌ی به خاک‌سپاری مردگان از دیرباز بسیار پر اهمیّت تلقّی می‌شدند، چرا که از نگاه انسان‌های کهن مرگ دریچه‌ای بود به زمان و جهانی دیگر. جهانی اسرارآمیز امّا واقعی که شخصِ درگذشته با ترس و جهالت به آن
دوشنبه، 6 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
دروازه‌های زاد و مرگ
دروازه‌های زاد و مرگ
 

نویسنده: ملیحه کرباسیان




 

آیین‌های تدفین و نحوه‌ی به خاک‌سپاری مردگان از دیرباز بسیار پر اهمیّت تلقّی می‌شدند، چرا که از نگاه انسان‌های کهن مرگ دریچه‌ای بود به زمان و جهانی دیگر. جهانی اسرارآمیز امّا واقعی که شخصِ درگذشته با ترس و جهالت به آن وارد می‌شد و بر زندگان بود که با تهیّه‌ی ابزار و آلات مختلف و با اجرای مراسم خاص و نقش کردن نشان‌های طلسم‌گونه و مقدّس کار را بر مرده آسان‌تر سازند. برخی از این باورها هنوز در عمق جان انسان‌های امروزین زنده است، هرچند که به شکلی نوین نمود می‌یابد و یا تفسیر می‌شود. گاه نیز از مفهوم اصلی آنها بی خبریم و فقط بنابر عادت و به نام رسم و سنّت به آنها عمل می‌کنیم. (1)
شاید یکی از عادات مربوط به تدفین را در برخی از گورستان‌های شمال کشور، از جمله گورستان «سفید چاه» بتوان دید. در این مکان نسبتاً بزرگ مربوط به روستای «سفید چاه» بتوان دید. این مکان نسبتاً بزرگ مربوط به روستای «سفید چاه» از توابع یانه سر است که بر سر راه بهشهر به دامغان قرار دارد و قدمت کهن‌ترین سنگ گور آن بنا به اظهار پژوهشکده‌ی زبان و گویش ساری به سال 634 هجری، و پس از آن به سال 830 هجری، می‌رسد و همچنان نیز مورد استفاده است. در این گورستان آنچه که در نخستین نگاه توجّه بیننده را به خود جلب می‌کند سنگ گورهاست که برخلاف عادت ما بر گور نخوابیده بلکه همانند گورهای سایر آریاییان ایستاده است. البتّه در حال حاضر برخی سنگ گورهای خوابیده نیز دیده می‌شود که احتمالاً تحت تأثیر سفرهای شهری شماری از اهالی است. این سنگ‌ها که به سنگ گورهای محرابه‌ای معروفند دارای تصاویری‌اند که موضوع این نوشته را تشکیل می‌دهد (تصویر 1).
در مورد این سنگ‌ها سه نکته توجّه را برمی انگیزد:

1. خود سنگ محرابه‌ای است و حکاکی‌ای نیز به شکل محراب در میان دارد.
2. هرگور دارای دو سنگ است، یکی بلندتر در بالای سر و دیگری کوتاه‌تر در پایین پای جسد.
3. چند نقش با بُن مایه‌ی یکسان در همه‌ی سنگ‌ها تکرار می‌شود.

نخستین نکته، محرابه‌ای بودن سنگ‌ها است؛ گمان بر این است که شکل محراب با آیین مهر در پیوند است و حتّی برخی املای صحیح این واژه را «مهراب» می‌دانند و نه «محراب». از این رو این نوع سنگ گورها می‌توانند بازمانده‌هایی از باورهای کهن مهری باشند، و یا تداعی گر محراب مساجد محسوب شوند که مرده را به الوهیّت و خدا نزدیکتر می‌سازد.
به گمان من، شکل سنگ‌ها نماد اتاق یا ساختمانی است که محراب وسط آن، در یا دروازه‌اش را تشکیل می‌دهد.
چنانچه می‌دانیم زردشتیان کهن مرده‌ها را دفن نمی کردند (2) امّا قبل از آن که آنها را در برج‌های فراموشی قرار دهند مراسم خاصّی را برگزار می‌کردند؛ در اینجا فقط بخش کوچکی از آن مراسم مورد نظر ماست: گذر از «زاد و مرگ».
در روزگاران کهن، زردشتیان ساختمان مخصوصی به نام «زاد و مرگ» داشتند که دارای دو در در برابر هم بود، از یکی شخصِ درگذشته را وارد ساختمان می‌کردند و مشخّصاتش را در دفتری می‌نوشتند (درِ زاد)، دعاهای لازم را بر او می‌خواندند و آیین‌های ویژه‌ی مرگ را برگزار می‌کردند، آنگاه از دیگری او را بیرون برده و مشخّصات فوتش را در دفتر دیگری ثبت می‌نمودند (درِ مرگ). (3) بعد از غلبه‌ی مسلمانان و در محاق افتادن آیین زردشت، (4) پیروان این دین برای اجرای مراسم مختلف خود با محدودیّت‌هایی مواجه شدند؛ از جمله محدودیّت‌های مکانی، از این رو به جای مکانی به نام زاد و مرگ به تالاری با یک سنگ بسنده کردند. در این تالار سنگی قرار دارد که طرح «دروازه‌ی زاد و مرگ» (دو در که روبه روی هم باز می‌شود) روی آن کشیده شده است و مرده را روی آن قرار می‌دهند. (5)
از این رو من برآنم که دوگانه بودن سنگ گورهای سفیدچاه و دروازه داشتن آنها در حقیقت تصوّری از دروازه‌های زاد و مرگ است که با باورهای کهن‌تر از خود درآمیخته. بر سنگ بالای سر شخصِ درگذشته- که بلندتر هم ساخته شده- مشخصّات متوفّی نقش گردیده. گاه نیز تصاویری که نشان دهنده‌ی پیشه‌ی اوست در پشت همین سنگ حک شده است، امّا سنگ پایین پای جسد با تصاویری نمادین پوشیده شده است (تصویر2).
می توان چند نقش کلّی را روی سنگ‌ها تشخیص داد که به صورت‌های گوناگون امّا با یک بُن مایه‌ی واحد تصویر شده‌اند:
الف) چرخه‌ی خورشید،
ب) درخت سرو،
ج) صلیب،
د) خورشید و زندگی زمینی،
هـ) چهار دایره به شکل صلیب،
و) دو دایره،
ز) هفت دایره،
ح) چهار دایره که با هم تشکیل یک مربع را می‌دهند،
ط) دو سه شاخه‌ی پشت به پشت.

الف) چرخه‌ی خورشید

تقریباً بیشتر سنگ‌ها دارای نقش‌هایی هستند که به چرخه‌ی خورشید معروفند. این نماد از سالیان بسیار دور از تمدّن‌های بین النّهرین تاکنون به صورت‌های گوناگون دیده شده است. در این گورستان نیز چرخه‌ی خورشید به دو شکل قابل تشخیص است:
یکی تصویر برجسته یا غیربرجسته‌ی یک دایره در رأس دروازه (تصویرهای 3 و 4).
دوّم تصویر یک صلیب پهن بازو در میان دایره (تصویرهای 5 و 6).
این شکل که چرخه یا دیسک خورشید نامیده می‌شود بارها در بین النّهرین دیده شده است (تصویر 7). (6)
خورشید مظهر مرگ و زندگی و نیز حیات پس از مرگ و تولّد دوباره است. می‌تواند مرده را در جهان دیگر یاری بخشد، ضمن اینکه در ادیان پیشا زردشتی نماد مهر (: میترا) نیز هست. (7) میترا در آیین زردشت داور روز رستاخیز به حساب می‌آید. (8) در سنگ‌هایی که تصویر خورشید، ساده و مسبّک نقش گردیده، یک یا دو نوار آن را از بخش پایینی جدا می‌کند. افزون بر آن حاشیه‌ی سنگ نیز از خطوط موّاج یا مورّب که نماد آن هستند پوشیده شده است. آب و خورشید در کنار هم، بیانگر اتّحاد اضداد و پیوند میان نرینه و مادینه‌اند. این دو، نماد کلّ جهان هستی هستند. در عین حال، هر یک به ایزدی نیز تعلّق دارند. از آنجا که امواج آب اطراف دروازه را احاطه کرده است، می‌توان پنداشت که شخصِ درگذشته تحت حمایت آناهیتا ایزدبانوی آب و حیات و مادر زندگی قرار گرفته، خود را به دست او سپارده است و خورشید که نماد مردانه‌ی حیات است با نواری از زمین که زیر آن قرار گرفته جدا شده و در قلمرو خود محدود مانده است؛ چرا که آب به زیرِزمین و جهان مردگان راه دارد امّا جولانگاه خورشید تا آستانه‌ی خاک است. (9)

ب) درخت سرو

نماد مشهوری برای تولّد دوباره و حیات آن جهانی. سروگیاهی است که به سبب همیشه سبزبودنش حافظ بدن از فساد و تباهی شمرده می‌شد، از این رو در گورستان‌ها سرو یا کاج می‌کاشتند و می‌کارند. در بین النّهرین نخل جایگاه سرو را اشغال کرده است. سرو نزد یونانیان نیز نماد ایزدان زیرِ زمین و مرگ بود (تصویرهای 2 و 8).

ج) صلیب

روی برخی سنگ‌ها، میان دروازه، شکل یک صلیبِ برابر بازو یا یک بعلاوه (+) قرار دارد که آن را به یک پنجره شبیه ساخته است. حاشیه‌ی دروازه نیز با خطوط مورّب یا موّاج پوشیده شده است (تصویرهای 9 و 10). صلیب از دیرباز خورشید را تداعی می‌کرده است، از جمله نشانه‌ی شَمَش ایزد خورشید بابلیان شمرده می‌شد (تصویر 11). بدین سبب با مفاهیم نمادین خورشید سهیم است. از این گذشته، خط عمودی نشانه‌ی روح و خط افقی مظهر مادّه است، پس صلیب نماد اتّحاد اضداد و کلّ جهان به شمار می‌رود. (10)

د) خورشید و زندگی زمینی

روی برخی از سنگ‌ها علامت خورشید در رأس دروازه و چهارپایان و درختان ذیل آن قرار دارد. حاشیه‌ی دروازه نیز با خطوط مورّب یا موّاج آب پوشیده است (تصویرهای 12 و 13) این تصاویر نیازی به تفسیر ندارند و آشکارا نمایانگر حیاتی هستند که تحت لوای خورشید قرار دارد.

هـ) چهار دایره به شکل صلیب

صلیبی شکل بودن دوایر باعث می‌شود تا در نمادهای صلیب و خورشید شریک باشد، ضمن اینکه هر دایره نشانه‌ی یکی از عناصر چهارگانه است. بنابراین تصویر مورد نظر نماد تمامیّت جهان و کلّ هستی است (تصویرهای 14 و 15).

و) دو دایره

نقش دو دایره به صورت برجسته یا غیربرجسته (تصویرهای 16 و 22) می‌تواند نماد ثنویّت باشد. دو دایره یعنی دو ضدّ، مادینه و نرینه؛ ماه و خورشید، و از نگاهی: کلّ هستی و کیهان.

ز) هفت دایره

تصویر شش دایره‌ی بزرگ با دوایر کوچک بینشان که آن را به صورت یک دایره‌ی بزرگتر درمی آورد و دایره‌ی خورشید با صلیبی در میان آنها قرار دارد (تصویر 18). هفت دایره، هفت سیّاره‌اند که با هم فضا و کیهان را به وجود می‌آورند، سرنوشت بشر را رقم می‌زنند و حکمران سپهرند.

ح) چهار دایره که تشکیل یک مربع را می‌دهند

صورت چهار دایره با صلیبی در میان، در چهار گوشه‌ی دروازه، نماد سلطه‌ی خورشید بر چهار جهت فضا و چهار بخش شبانه روز است. این چهار دایره با خطوط طولی به هم متّصل شده‌اند و مربعی را تشکیل می‌دهند. مربع در همه‌ی فرهنگ‌ها نماد زمین و ماده است، برخلاف دایره که مظهر آسمان و روح است. پیوند مربع شکل دایره‌ها نمایانگر وحدت آسمان و زمین و در نتیجه کلیّت هستی است، امّا هستی‌ای که قوای مادینه و مادر بر آن سلطه دارد و اجزایش را به هم متّصل می‌سازد (تصویر 19).

ط) دو سه شاخه‌ی پشت به پشت

سه شاخه مظهر آتش و باروری است، امّا دو سه شاخه‌ی پشت در پشت (شبیه وَجرای شیوا در هند) نماد دو قوه‌ی زاینده و ویران کننده، ایزد و اهریمن است (تصویر 20). شبیه به این تصویر را می‌توان به شکل یک سلاح در لوحی از الواح بین النّهرین دید (تصویر 21). این سلاح در دست ادد Adad ایزد آشوری باران و باروری است. (11) در حکاکی دیگری نیز که دوازده ایزد آشوری با نمادهایشان تصویر شده‌اند، این شکل نماد ادد دانسته شده است (تصویر 11). (12) در هر صورت هم ادد و هم شیوا هر دو ایزدانی هستند که با آذرخش و صاعقه سروکار دارند و باعث بارش باران و باروری می‌شوند.
با توجّه به این نگاره‌ها به این نتیجه می‌توان رسید که تصاویر بیشتر به دو نکته معطوفند یکی کلیّت هستی و جمع اضداد، دیگری حیات و تولّد دوباره در جهان پس از مرگ. آنچه در همه‌ی این تصاویر به چشم می‌خورد پیوند آنها با خورشید و آسمان است و به احتمال این امید که شخصِ درگذشته همچنان که در جهان مادّی تحت حمایت خورشید قرار داشته است، در جهان دیگر نیز از روشنایی و گرمای آن محروم نماند.
در پایان به تصویر منحصر به فردی اشاره می‌شود که شاید تحت تأثیر باورهای اسلامی شکل گرفته باشد. تصویر دو دایره‌ی برجسته با دستی گشاده بر فراز آنها (تصویر 17). درباره‌ی دو دایره پیشتر سخن گفته شد، امّا به گمان من هر چند دست با پنج انگشت گشوده در نمادهای باستانی سومر، مصر، یونان و ... نیز بسیار به چشم خورده است، ولی دست همان دستی است که به دست ابوالفضل معروف است و نمایانگر دست بریده‌ی او در صحرای کربلا به شمار می‌آید. تصویر روی سنگ می‌تواند نشان ارادت شخصِ درگذشته به این بزرگ مرد باشد که در کنار نمادی باستانی جای بازکرده است.
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 
دروازه‌های زاد و مرگ دروازه‌های زاد و مرگ
 

پی‌نوشت‌ها:

1. برای برخی از این باورها بنگرید به آیین‌های کهن سوگواری در ایران امروز.
2. برای آیین تدفین زردشتیان نک:
Mary Boyce, A History of zoroastrianism, Leiden, E. J. Brill, 1975.
و ترجمه‌ی فارسی آن: مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه‌ی همایون صنعتی زاده. تهران: انتشارات توس، 1374 ش.
برای یک متن کهن نک: وندیداد، حصه‌ی سوّم کتاب اوستا، ترجمه‌ی محمّدعلی حسنی داعی الاسلام، حیدرآباد دکن، مطبعه‌ی صحیفه، 1327ق.
3. کیخسرو خسرویانی، «یاد و یادگار»، سروش پیر مغان (یادنامه‌ی جمشید سروشیان)، به کوشش کتایون مزداپور، تهران: نشر ثریا، 1381ش، ص 606.
4. برای اطلاعات بیشتر در این مورد نک: چوکسی، جمشید گرشاسپ چوکسی، ستیز و سازش: زرتشتیان مغلوب و مسلمانان غالب در جامعه‌ی ایرانِ نخستین سده‌های اسلامی، ترجمه‌ی نادر میرسعیدی، تهران: انتشارات ققنوس، 1381ش.
5. کتایون مزداپور، «تداوم آداب کهن در رسم‌های معاصر زرتشتیان در ایران»، فرهنگ (ویژه‌ی زبانشناسی)، سال هفدهم، شماره‌های اوّل و دوّم، بهار و تابستان 1383 ش، ص 160.
6. Jeremy Black and Anthony Green, Gods, Demons and symbols of Ancient Mesopotamia, London, British Museum press, 1992, p. 94.
7. Reinhold Merkelbach, Mithras, Hain, 1984, ss. 9-43.
8. فرنبغ دادگی، بندهش، ترجمه‌ی مهرداد بهار، تهران: انتشارات توس، 1369ش، ص 113.
9. برای مطالعه‌ی بیشتر درباره‌ی نمادها نک:
J. c. cooper, An Illustrated Encyolopaedia of Traditional symbols, London, Thames and Hudson Ltd, 1995.
و ترجمه‌ی فارسی آن: جی. سی. کوپر، فرهنگ مصوّر نمادهای سنّتی، ترجمه‌ی ملیحه کرباسیان، تهران: نشر فرساد، 1379ش.
همچنین نک: ژان شوالیه، فرهنگ نمادها، ترجمه‌ی سودابه فضائلی، تهران: نشر جیحون، 1378-1384ش؛ سودابه فضایلی، فرهنگ غرایب، تهران: میراث فرهنگی، بی تا.
10. برای آشنایی با مفاهیم صلیب نک: رنه گنون، معانی رمز صلیب، تحقیقی در فنّ معارف تطبیقی، ترجمه‌ی بابک عالیخانی، تهران: انتشارات سروش، 1374ش؛ ا. نیهارت، سرچشمه‌ی پیدایش چلیپا، ترجمه‌ی سیروس ایزدی، تهران: انتشارات آگاه، 1355ش.
11. Jeremy Black and Anthony Green, Gods, Demons and symbols of Ancient Mesopotamia, op. cit, p. 142.
12. Ibid, p. 17.

منبع مقاله:
کرباسیان، ملیحه؛ (1386)، در خرابات مغان (جستارهایی در فرهنگ ایرانی)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط