اينجانب تمام گرفتاريها و بدبختيهاي مسلمين و دولتهاي کشورهاي اسلامي را در اختلاف و نفاق بين آنان ميدانم.
چرا بايد دولتهاي اسلامي با داشتن قريب يک ميليارد جمعيت و در دست داشتن ذخيرههاي زيرزميني، خصوصاً موجهاي نفت که رگ حيات ابرقدرتهاست، و برخورداري از تعليمات حياتبخش قرآن کريم و دستورات عبادي سياسي پيامبر اسلام (ص) که مسلمانان را به اعتصام به «حبل الله» دعوت و از تفرقه و اختلاف تحذير ميفرمايد، و با داشتن مَلاذ و ملجأيي چون حرمين شريفين، که در عهد رسولالله - صلواتالله عليه - مرکز عبادت و سياست اسلامي بوده و پس از رحلت آن بزرگوار مدتها نيز چنين بوده است و طرح فتوحات و سياسات از آن دو مرکز بزرگ سياسي عبادي ريخته ميشده است، اکنون به واسطه کجفهميها و غرضورزيها و تبليغات وسيع ابرقدرتها کار را به آنجا بکشانند که دخالت در امور سياسي و اجتماعي، که مورد احتياج مبرم و از اهمّ امور مسلمين است، در حرمين شريفين جرم شناخته شود و پليس سعودي در داخل مسجدالحرام و در جايي که به حکم خدا و به نصّ قرآن مجيد براي همه کس حتي منحرفين محل امن است با چکمه و سلاح به مسلمانان حمله کرده و آنان را مضروب و دستگير نمايند و به زندان بفرستند.جرم اين مسلمانان شعار بر ضد امريکا و اسرائيل، اين دشمنان خدا و رسول بوده است. من نميدانم مسائل و جرياناتي که در کشور شما و حرمين شريفين ميگذرد به طور صحيح به شما گزارش ميدهند، يا همچون شعارهاي ايرانيان، که در همه جا شعار آنان مشهور است، براي شما تحريف شده و برخلاف واقع گزارش دادهاند و نميدانم ائمه جماعات حرمين شريفين از اسلام چه برداشت کردهاند و از حج بيتالله الحرام، که سرتاسر آن مشحون به سياست، و سرّ جعل آن قيام انسانها به قسط و رفع ستمگريها و چپاولگريهاست، که سياست کلي انبياي عظام و خصوص حضرت رسول خاتم - صلواتالله عليه و آله و سلم - است چه فهميدهاند که زائرين حرمين شريفين را به اسم اسلام از دخالت در سياست و حتي از شعار عليه اسرائيل و امريکا منع و مسلمانان را، به دلخواه امريکا و اسرائيل و ساير دشمنان اسلام و برخلاف سيره پيامبر عظيمالشأن اسلام (ص) و مسلمانان صدر اسلام، از دخالت در سياست منع ميکنند و عمداً يا از روي جهالت و غفلت مقدمات سلطه اجانب را بر ممالک اسلامي حتي حرمين شريفين، مهبط وحي و مهبط ملائکةالله فراهم مينمايند. (1)
اگر دولت حجاز از اين فريضه عبادي - سياسي، که هر سال در مواقف کريمه حرمين شريفين با حضور ميليوني مسلمانان تشکيل ميشود، استفاده سياسي اسلامي مينمود، احتياج به امريکا و هواپيماهاي آواکس آن، و ساير ابرقدرتها نداشت و مشکلات مسلمانان حل ميشد.
ميدانيم که امريکا اين هواپيماها را از آن جهت در اختيار عربستان قرار داده است تا به نفع خود و اسرائيل از آن استفاده نمايد. چنان که ديديم که آواکسهاي امريکايي براي تفرقه بين ايران و ساير مسلمانان عرب گزارشي سرتاسر دروغ داد مبني بر بمباران مراکز نفتي کويت توسط ايران. معالأسف اين سهلانگاري در عموم دولتهاي کشورهاي اسلامي شيوع دارد، تا آنجا که مسلمانان و خصوص دولتمردان آنان را دست خيانتکار و جنايتکار ابرقدرتها از دخالت در سياست و اهتمام به امر مسلمين بر کنار زده است؛ و تا جايي که در مرکز سياست اسلام، مسلمين به حکم وعّاظ السلاطين با دخالت در سياست، بلکه با شعار عليه دشمنان خونخوار قرآن کريم و اسلام عزيز، مجرم شناخته ميشوند و به حبس و شکنجه کشيده ميگردند. (2)اعلان برائت از مشرکان که از ارکان توحيدي و واجبات سياسي حجّ است، بايد در ايّام حجّ به صورت تظاهرات و راهپيمايي با صلابت و شکوه هرچه بيشتر و بهتر برگزار شود و حجّاج محترم ايراني و غيرايراني با هماهنگي کامل با مسؤولين حجّ و نماينده اينجانب، جناب حجتالاسلام آقاي کروبي در کليه مراسم شرکت نمايند و فرياد کوبندهي برائت از مشرکان و ملحدان استکبار جهاني و در رأس آنان امريکاي جنايتکار را در کنار خانه توحيد طنين اندازند و از ابراز بغض و کينه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند.
مگر تحقّق ديانت جز اعلام محبّت و وفاداري نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا که خلوص عشق موحّدين جز به ظهور کامل نفرت از مشرکين و منافقين ميسّر شود و کدام خانهاي سزاوارتر از کعبه و خانهي امن و طهارت و ناس که در آن به هر چه تجاوز و ستم و استثمار و بردگي و يا دون صفتي و نامردمي است عملاً و قولاً پشت شود و در تجديد ميثاق «أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ» بت آلههها و اربابان «مُّتَفَرِّقُونَ» شکسته شود و خاطرهي مهمترين و بزرگترين حرکت سياسي پيامبر (ص) در وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ زنده بماند و تکرار شود، چرا که سنّت پيامبر (ص) و اعلان برائت کهنه شدني نيست و نه تنها اعلان برائت به ايام و مراسم حج منحصر نشود، که بايد مسلمانان فضاي سراسر عالم را از مَحبّت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملي نسبت به دشمنان خدا لبريز کنند و به وسوسهي خنّاسان و شبهات ترديدآفرينان و متحجرين و منحرفين گوش فرا ندهند و لحظهاي از اين آهنگ مقدّس توحيدي و جهان شمولي اسلام، غفلت نکنند که مسلماً جهانخواران و دشمنان ملّتها، بعد از اين آرام و قرار نخواهند داشت و به حيلهها و تزويرها و چهرههاي گوناگون متمسک ميشوند و روحانينماها و آخوندهاي درباري و اجيرشدگان سلاطين و ملّيگراها و منافقين به فلسفهها و تفسيرها و برداشتهاي غلط و منحرف روي ميآورند و براي خلع سلاحهاي مسلمانان و ضربه زدن به صلابت و اُبّهت و اقتدار امت محمد (ص) به هر کاري دست ميزنند و چه بسا جاهلان مُتنسّک (3) بگويند که قداست خانه حق و کعبه معظّمه را به شعار و تظاهرات و راهپيمايي و اعلان برائت نبايد شکست و حج جاي عبادت و ذکر است نه ميدان صفآرايي و رزم و نيز چه بسا عالمان مُتهتّک (4) القا کنند که مبارزه و برائت و جنگ و ستيز، کار دنياداران و دنياطلبان بوده است و ورود در مسائل سياسي، آن هم در ايام حج دون شأن روحانيون و علما ميباشد که خود اين القائات نيز از سياست مخفي و تحريکات جهانخواران به شمار ميرود. (4)
مسلمانان بايد با همه امکانات و وسايل لازم به مقابله جدّي و دفاع از ارزشهاي الهي و منافع مسلمين برخيزند و صفوف مبارزه و دفاع مقدس خويش را محکم و مستحکم نمايند
و به اين بيخبران و دلمردگان و پيروان شياطين بيش از اين مجال حمله را به صفوف عقيده و عزّت مسلمانان ندهند و از همه جا و همه سرزمينها و خصوصاً از کعبه حق به جنود خدا متصل شوند و زائران عزيز، از بهترين و مقدّسترين سرزمينهاي عشق و شعور و جهاد به کعبه بالاتري رهسپار شوند و همچون سيّد و سالار شهيدان حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) از احرام حج به احرام حُبّ و از طواف کعبه و حرم به طواف صاحب بيت و از تَوضؤ زمزم به غسل شهادت و خون رو آورند و به امّتي شکستناپذير و بنياني مرصوص مبدّل گردند که نه ابرقدرت شرق ياراي مقابله آنان را داشته باشد نه غرب که مسلّماً روح و پيام حج چيز ديگري غير از اين نخواهد بود که مسلمانان، هم دستورالعمل جهاد با نفس را بگيرند و هم برنامه مبارزه با کفر و شرک را.به هر حال اعلان برائت در حج، تجديد ميثاق مبارزه و تمرين تشکل مجاهدان براي ادامه نبرد با کفر و شرک و بت پرستها است و به شعار هم خلاصه نميشود که سرآغاز علني ساختن منشور مبارزه و سازماندهي جنود خداي تعالي در برابر جنود ابليس و ابليسصفتان است و از اصول اوّليه توحيد به شمار ميرود و اگر مسلمانان در خانه ناس و خانه خدا از دشمنان خدا اظهار برائت نکنند، پس در کجا ميتوانند اظهار نمايند؟
و اگر حرم و کعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتيبان سربازان خدا و مدافعان حرم و حرمت انبيا نيست، پس مأمن و پناهگاه آنان در کجاست؟ (6)خلاصه، اعلان برائت مرحله اوّل مبارزه و ادامه آن مراحل ديگر وظيفه ما است و در هر عصر و زماني جلوهها و شيوهها و برنامههاي متناسب خود را ميطلبد و بايد ديد که در عصري همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجوديت توحيد را به خطر انداختهاند و تمامي مظاهر ملي و فرهنگي و ديني و سياسي ملّتها را بازيچه هوسها و شهوتها نمودهاند چه بايد کرد.
آيا بايد در خانهها نشست و با تحليلهاي غلط و اهانت به مقام و منزلت انسانها و القاي روحيه ناتواني و عجز در مسلمانان، عملاً شيطان و شيطانزادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص - که غايت کمال و نهايت آمال است - منع کرد و تصور نمود که مبارزه انبيا با بت و بتپرستها منحصر به سنگ و چوبهاي بيجان بوده است و نعوذ بالله پيامبراني همچون ابراهيم در شکستن بتها پيشقدم و اما در مصاف با ستمگران، صحنه مبارزه را ترک کردهاند؟ و حال آنکه تمام بتشکنيها و مبارزات و جنگهاي حضرت ابراهيم با نمروديان و ماه و خورشيد و ستارهپرستان مقدمه يک هجرت بزرگ و همه آن هجرتها و تحمل سختيها و سکونت در وادي غير ذي زرع و ساختن بيت و فديه اسماعيل، مقدمه بعثت و رسالتي است که در آن، ختم پيام آوران، سخن اوّلين و آخرين بانيان و مؤسسان کعبه را تکرار ميکند و رسالت ابدي خود را با کلام ابدي إِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ابلاغ مينمايد که اگر غير از اين تحليل و تفسيري ارائه دهيم، اصلاً در زمان معاصر، بت و بتپرستي وجود ندارد و راستي کدام انسان عاقلي است که بتپرستي جديد و مدرن را در شکلها و افسونها و ترفندهاي ويژه خود نشناخته باشد و از سلطهاي که بتخانههايي چون کاخ سياه بر ممالک اسلامي و خون و ناموس مسلمين و جهان سوم پيدا کردهاند، خبر نداشته باشد. (7)امروز فرياد برائت از مشرکان و کافران، فرياد از ستم ستمگران و فرياد امّتي است که جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در رأس آنان امريکا و اَذناب آن به لب رسيده است و خانه و وطن و سرمايهاش به غارت رفته است.
فرياد برائت ما، فرياد ملّت مظلوم و ستم - ديده - کشيده افغانستان است و من متأسفم که شوروي به تذکر و هشدار من در مورد افغانستان عمل ننمود و به اين کشور اسلامي حمله کرد. بارها گفتهام و اکنون نيز تذکر ميدهم که ملّت افغانستان را به حال خود رها کنيد، مردم افغانستان سرنوشت خودشان را تعيين نموده و استقلال واقعي خود را تضمين ميکنند و به ولايت کرملين يا قيمومت امريکا احتياجي ندارند و مسلم بعد از خروج نظاميان بيگانه از کشورشان، به سلطه ديگري گردن نمينهند و پاي امريکا را اگر قصد دخالت و تجاوز در کشورشان کرده باشد، ميشکنند.و نيز فرياد برائت ما فرياد مردم مسلمان آفريقا است، فرياد برادران و خواهران ديني ما که به جرم سياه بودن، تازيانه ستمِ سيه ورزان بيفرهنگِ نژادپرست را ميخورند.
فرياد برائت ما، فرياد برائت مردم لبنان و فلسطين و همه ملّتها و کشورهاي ديگري است که ابرقدرتهاي شرق و غرب، خصوصاً امريکا و اسرائيل به آنان چشم طمع دوختهاند و سرمايه آنان را به غارت بردهاند و نوکران و سرسپردگان خود را به آنان تحمل نمودهاند و از فواصل هزاران کيلومتر راه به سرزمينهاي آنان چنگ انداخته و مرزهاي آبي و خاکي کشورشان را اشغال کردهاند. (8)
فرياد برائت ما، فرياد برائت همه مردماني است که ديگر تحمل تفرعن امريکا و حضور سلطهطلبانه آن را از دست دادهاند و نميخواهند صداي خشم و نفرتشان براي ابد در گلوهايشان خاموش و افسرده بماند و اراده کردهاند که آزاد زندگي کنند و آزاد بميرند و فريادگر نسلها باشند. فرياد برائت ما، فرياد دفاع از مکتب و حيثيات و نواميس، فرياد دفاع از منابع و ثروتها و سرمايهها، فرياد دردمندان ملّتهايي است که خنجر کفر و نفاق قلب آنان را دريده است. فرياد برائت ما، فرياد فقر و تهيدستي گرسنگان و محرومان و پابرهنههايي است که حاصل عرق جبين و زحمات شبانهروزي آنان را، زراندوزان و دزدان بينالمللي به يغما بردهاند و حريصانه از خون دل ملّتهاي فقير و کشاورزان و کارگران و زحمتکشان، به اسم سرمايهداري و سوسياليزم و کمونيزم مکيده و شريان حيات اقتصاد جهان را به خود پيوند دادهاند و مردم جهان را از رسيدن به کمترين حقوق حقه خود محروم نمودهاند. فرياد برائت ما، فرياد امّتي است که همه کفر و استکبار به مرگ او در کمين نشستهاند و همه تيرها و کمانها و نيزهها به طرف قرآن و عترت عظيم نشانه رفتهاند و هيهات که امّت محمّد (ص) و سيرابشدگان کوثر عاشورا و منتظرات وراثت صالحان به مرگ ذلتبار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند و هيهات که خميني، در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشرکان و کافران به حريم قرآن کريم و عترت رسول خدا و امّت محمّد (ص) و پيروان ابراهيم حنيف ساکت و آرام بماند و يا نظارهگر صحنههاي ذلت و حقارت مسلمانان باشد.
من خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظيم شهادتم. (9)راهبردهاي تصريحي:
1- حج بايد همراه با برائت از مشرکين باشد.2- حکومت آل سعود همواره مخالف برائت از مشرکين بوده است.
3- حج بدون برائت از مشرکان، حج ابراهيمي و محمّدي (ص) نيست.
4- دشمنان از مراسم برائت از مشرکان که افشاگري ماهيت آنان است، ميترسند.
نکات استنباطي:
1- روح حج در نفي طاغوت و بازگشت به خداوند است که برائت از مشرکين تجلّي آن است.2- حج فرصت مغتنمي است براي بررسي مسائل جهان اسلام و ستمگريهاي دشمنان بويژه آمريکا و صهيونيسم و به همين علت است که دشمنان تلاش ميکنند تا جهتگيري حج را محدود به مسائل عبادي کنند.
پينوشتها:
1. صحيفه امام (ره)، ج15، صص 290 و 291.
2. صحيفه امام (ره)، ج15، صص 291 و 292.
3. جاهلان زاهد.
4. عالمان پرده در (رسوا و بي حيا).
5. صحيفه امام (ره)، ج20، صص 314 و 315.
6. صحيفه امام (ره)، ج20، صص 315 و 316.
7. صحيفه امام (ره)، 20، صص 316 و 317.
8. صحيفه امام (ره)، ج20، صص 317 و 318.
9. صحيفه امام (ره)، ج20، ص 318.
گردآوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (12)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.
/ج