رهنمود
نويسنده:مقام معظم رهبرى
منبع:روزنامه رسالت – شماره 6334
منبع:روزنامه رسالت – شماره 6334
جوانان مستعد را شناسايى کنيد و آموزش دهيد
«به نظر من، در زمينههاى نويسندگي، ما خيلى نياز به کار داريم. ما مىبينيم هر جا که يک فيلم خوب ساخته شده است، بر اساس يک قصه و فيلمنامه خوب بوده است. آن جاهايى که جاذبه ندارد، عيب دارد، مشکل اصلي، فيلمنامه است. البته نقيصهاى است. من احتمال مىدهم که زماني، با بعضى از شما اين صحبت را کرده باشم: مىگويم: شايد ذوق و سليقه ايرانى در اين جهت تربيت نشده است. يعنى ما قصه شعرى خيلى داريم. مثلا شاهنامه، کتابهاى نظامى و ديگر شاعران. اين قصهها، خيلى هم خوب است و بعضى از قصههايش هم، انصافا از لحاظ قصهپردازي، بسيار قوى است. اما کار قصهنويسى از قديم نداريم. در غرب و اروپا، از پيش از ميلاد مسيح کار نمايشنامهنويسى و قصهنويسى رواج داشته است؛ حالت سنتى داشته است. کما اينکه آنها شعرشان نسبت به ما خيلى ضعيف و بسيار عقب است. ولى اين چيزى نيست که نشود تامين کرد. اينها جزء سرنوشت هميشگى بشر نيست. خوب، يک وقت هم مىبينيد يک شاعر برجسته، در آنجايى که مهد شعر نيست، به وجود مىآيد: مثل شکسپير، که نمايشنامههايش هم به شعر است. چه عيبى دارد که ما هم در بين خودمان، ناگهان يک قلههاى هنرى در زمينه نويسندگى پيدا کنيم؟ اگر اين کار بشود، آن وقت ما در دو زمينه، پيشرفت خواهيم کرد: هم در زمينه فيلم پيشرفت مىکنيم، هم خود قصه. موضوع قصه واقعا بسيار مهم است. من در مورد قصه با موضوع انقلاب اسلامي، احساس کمبود زيادى مىکنم. ما نسبت به انقلاب؛ قصههاى کمى داريم، شايد بتوان گفت که به يک معنا نداريم. در مورد جنگ هم همينطور ... به هر حال، به نظر من کار رمان را بايد خيلى جدى بگيريد. اين جوانان را پيدا کنيد و براى آنان برنامهريزى کنيد.»
«به نظر من، در زمينههاى نويسندگي، ما خيلى نياز به کار داريم. ما مىبينيم هر جا که يک فيلم خوب ساخته شده است، بر اساس يک قصه و فيلمنامه خوب بوده است. آن جاهايى که جاذبه ندارد، عيب دارد، مشکل اصلي، فيلمنامه است. البته نقيصهاى است. من احتمال مىدهم که زماني، با بعضى از شما اين صحبت را کرده باشم: مىگويم: شايد ذوق و سليقه ايرانى در اين جهت تربيت نشده است. يعنى ما قصه شعرى خيلى داريم. مثلا شاهنامه، کتابهاى نظامى و ديگر شاعران. اين قصهها، خيلى هم خوب است و بعضى از قصههايش هم، انصافا از لحاظ قصهپردازي، بسيار قوى است. اما کار قصهنويسى از قديم نداريم. در غرب و اروپا، از پيش از ميلاد مسيح کار نمايشنامهنويسى و قصهنويسى رواج داشته است؛ حالت سنتى داشته است. کما اينکه آنها شعرشان نسبت به ما خيلى ضعيف و بسيار عقب است. ولى اين چيزى نيست که نشود تامين کرد. اينها جزء سرنوشت هميشگى بشر نيست. خوب، يک وقت هم مىبينيد يک شاعر برجسته، در آنجايى که مهد شعر نيست، به وجود مىآيد: مثل شکسپير، که نمايشنامههايش هم به شعر است. چه عيبى دارد که ما هم در بين خودمان، ناگهان يک قلههاى هنرى در زمينه نويسندگى پيدا کنيم؟ اگر اين کار بشود، آن وقت ما در دو زمينه، پيشرفت خواهيم کرد: هم در زمينه فيلم پيشرفت مىکنيم، هم خود قصه. موضوع قصه واقعا بسيار مهم است. من در مورد قصه با موضوع انقلاب اسلامي، احساس کمبود زيادى مىکنم. ما نسبت به انقلاب؛ قصههاى کمى داريم، شايد بتوان گفت که به يک معنا نداريم. در مورد جنگ هم همينطور ... به هر حال، به نظر من کار رمان را بايد خيلى جدى بگيريد. اين جوانان را پيدا کنيد و براى آنان برنامهريزى کنيد.»