مقدمه:
منظور از شرق، مجموعه سرزمینهایی است که ملتها و اقوامی مانند تاجیکان، سغدیان، قرقیزان، ازبکان، قزاقها، قراختائیان، مغولان و اویغورها ( ترکان چینی ) و ختاها در آنها زندگی میکردند. این سرزمینها از قدیم با نامهایی همچون توران، ماوراءالنهر، ترکستان، کاشغر، استان سین کیانگ چین و در یک کلام به تعبیر جدید آسیای مرکزی نیز شناخته میشدهاند.ساکنان این مناطق که عمدتاً مسلمان بودهاند، به هر زبانی که سخن میگفتند، به عنوان مسلمان یا ایرانی یا تاجیک و تات شناخته میشدند و زبان فارسی برای همه آنها زبان قابل فهمی بود. به تعبیر مولوی شاعر و متفکر بزرگ سدهی هفتم هجری، ایرانیان با ترکان در آسیای مرکزی چنان به هم آمیخته بودند که تفکیک آنان از هم دیگر امکان پذیر نبود و از همین رو بود که وقتی از هویت فردی از مردم آسیای مرکزی سؤال شد، گفت:
پرسم ز کجایی تو، تسخر زد و گفت *** نیمیم ز ترکستان، نیمیم ز فرغانه
( مولوی، کلیات شمس، جلد دوم، ص 1004 ). آسیای مرکزی منطبق است بر بخشی از سرزمین افسانهای توران زمین و قلمرو فرمانروایی تور فرزند فریدون مذکور در شاهنامه.
نکتهای در باب مصادیق ایران
نام « ایران » در متون تاریخی و ادبی، همیشه دو مصداق را در ذهن آگاهان به تاریخ ایران تداعی میکند:1- یک بار نام ایران بیانگر محدودهی زمینی و جغرافیایی مشخصی است که با اندک تغییراتی از غرب به جلگهی بین النهرین یا عراق ( مِزوپِتامیا )، از جنوب به خلیج فارس و سرزمین بیابانی عربستان، از شمال به دریای خزر و سرزمینهای واقع در دو طرف دریا یعنی خوارزم و قفقاز، از شرق به جلگه سند و کوههای هندوکش و هیمالیا و رود جیحون منتهی میشود. این محدوده اغلب با نام فلات ایران یا پارس نیز شناخته میشود. با توجه به تغییرات و تحولات سیاسی و جمعیتی در گذر تاریخ، این محدوده پیوسته دستخوش تغییر و تحولات متعدد بوده است.
2- در معنای دوم، ایران یک معنای فرهنگی وسیع دارد؛ به طوری که علاوه بر مناطق فوق الذکر، سرزمینهای دیگری را به ویژه در شمال شرقی دربرمیگیرد که در طول تاریخ شاید به سبب وسعت و گستردگی و وجود موانع طبیعی هم چون رودهای جیحون و سیحون و فلات تبت و پامیر و دشتهای وسیع قره قوم و قزل قوم، فرسنگها با هم فاصله داشتند و یا از نظر سیاسی تحت تابعیت و حاکمیت حکومتهای متفاوتی بودند، اما از نظر فرهنگی، همیشه بخشی از ایران حساب میشدند و در تمام آنچه که امروزه با عنوان ویژگیهای فرهنگی از آنها تعبیر میشود، از جمله نامگذاریها، اصطلاحات روزمره، زبان و آیینها و حتی خوراک و پوشاک و اقتصاد، با ایرانیان ساکن در فلات ایران مشترکات فراوانی داشتند ( فرای، میراث باستانی، ص 5-4 ). بر همین اساس است که ریچارد فرای محقق انگلیسی تاریخ ایران، مرز فرهنگی ایران را در شرق، ترکستان چین دانسته که به هنگام فتوحات مسلمانان، گاهی تحت نفوذ ترکان قرار میگرفت ( فرای، عصر زرین، ص 44 ).
ایران مورد نظر فردوسی در شاهنامه، با معنای دوم هم خوانی دارد و در شمال شرقی بسیار گسترده و تا شمال چین را شامل میشود ( رضا، ص 56 و 57 و 64 )
گاهی ساکنان ایرانی این مناطق، تورانی نیز نامیده شدهاند که البته هیچ ربطی به ترکان و چینیان نداشتند ( رضا، صص 21 و 60 - 67؛ کریستین سن، ص 68 و 69 )، بلکه آنان نیز ایرانیانی با تمدن و سطح فرهنگی پایین بودند و به شیوهی بیابان گردی روزگار میگذراندند. (2)
علل گسترش فرهنگ ایران در شرق
1- ویژگیهای جغرافیایی منطقه ماوراءالنهر و ترکستاناین منطقهی گسترده از شمال به مناطق سرد استپی، از شرق به مغولستان و از جنوب به مناطق کوهستانی شمال هندوستان و چین منتهی میشد که بخش اعظمی از ایام سال را پوشیده از برف بود. از غرب به ایران یعنی ایالت بزرگ خراسان متصل بود. این منطقه نمیتوانست از تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و تمدنی چین تأثیر چندان مهمی بپذیرد؛ زیرا که رابطهی چینیها با این منطقه خصمانه و جنگی بود و چینیها با احداث دیوار بزرگ سعی داشتند از این منطقه فاصله بگیرند ( رضا، ص 4 ). هند نیز به سبب وجود موانع طبیعی مانند کوههای بلند و بینیازی از این منطقه، از ماوراءالنهر فاصله داشت و نمیتوانست تأثیر چشمگیر و ماندگاری در این منطقه بگذارد؛ هر چند در گذشتههای دور، آیین بودایی برای مدتی در دورهی حاکمیت کوشانیان به مناطق جنوبی و مرکزی ماوراءالنهر نفوذ کرده بود. در مناطق سرد شمالی و غربی نیز که مسکن بیابان گردان بود، پدیدهی ارزشمندی که با فرهنگ و تمدن ایران قابل مقایسه باشد، شکل نگرفته بود. این منطقه به سبب وجود چندین بیابان از جمله بیابانهای گوبی، تکله مکان، قزل قوم و قراقروم و کوهستانهای بلند و سخت و سلطهی هوای بسیار سرد بر بخشهایی از آن، منطقهای کم جمعیت و سکونتگاههای آن جدا از هم بود و بخشی از مردمانش به صورت کوچ نشینی زندگی میکردند. در نتیجه طبیعی است که این منطقه که خود فاقد یک مدنیت منسجم و سامان یافته در مقایسه با کشور ایران بود، از ایران متأثر شود ( نرشخی، ص 26؛ بارتولد، گزیده مقالات، ص 94 ) و الگوبرداری کند.
در دورهی بعد از اسلام، آسیای میانه مرز شرقی جهان اسلام بود و شورشیان ایرانی و تازی برای گریز از دست سپاهیان خلیفه، به آسانی میتوانستند به آن سوی مرز راه یابند ( فرای، میراث باستانی، ص 393 ). گاه مخالفتهای ایرانیان با خلفای عربی به صورت شورشهایی در مناطق ماوراءالنهر بروز و ظهور پیدا میکرد. قیام سپیدجامگان بخارا به رهبری المقنع، پیامبر نقابدار ( ابن اثیر، جلد 3، ص 637؛ نرشخی، ص 14 ) و قیام اسحاق ترک در زمان خلافت منصور عباسی در این منطقه اتفاق افتاده بود.
2- ویژگیهای جمعیتی منطقهی ماوراءالنهر و ترکستان
محققان تاریخ قدیم، مردم ساکن در آسیای میانه را به دو دسته اصلی تقسیم کردهاند:دستهی اول شهرنشینان و مردم یکجانشین. بررسیها نشان داده است که این گروه همیشه از قبیله آریایی یعنی گروه ایرانی اقوام آریایی بودهاند و از حدود قرن ششم پیش از میلاد تا قرن نهم میلادی ( قرن سوم هجری، یعنی پیش از سلطه سیاسی و نظامی ترکان بر آن جا، در این منطقه فرهنگ و تمدن چشمگیری داشتند ( بار تولد، گزیده مقالات، ص 93 و 310-309) و به شدت به سرزمین خود دلبسته بودند؛ به طوری که به هنگام حمله سپاه اسکندر مقدونی بدان جا در سده چهارم پیش از میلاد، مردم سغد در مقابله با آنان، با تمام توان از میهن خود دفاع میکردند و اسکندر پس از جنگهای سخت توانست سغد را تصرف کند ( دیاکونف، ص 163-164 ).
دستهی دوم ترکان بیابانگرد بودند که در اقلیت قرار داشتند و به صورت کوچ نشینی زندگی میکردند و اغلب مهاجم و غارتگر شهرهای ایرانی نشین بودند ( نرشخی، ص 99-98؛ فرای میراث باستانی، ص23 ). هر چند بارتولد احتمال داده که ترکان نیز از ایرانیان بودند و عربان گاهی به اشتباه زبان مردمان ایرانی بومی ماوراءالنهر را ترکی تلقی کردهاند ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 74 ).
ماوراءالنهر از نظر سیاسی و جمعیتی، تابعی از ایران بوده و تمام اقوامی که از شمال و شرق به این سرزمین میآمدند، بدوی و فاقد مدنیت و فرهنگ بودند؛ در نتیجه به طور طبیعی مغلوب فرهنگ ایران میشدند. با وجود سکونت اعراب در جریان فتوحات سده اول هجری و نفوذ تدریجی ترکان بر سغد از سده اول تا سده پنجم هجری، رهبری در ایران شرقی همچنان در دست ایرانیان بود. ( فرای، عصر زرین، ص 56 ) و وزیران و مسئولان اجرایی به ناچار از میان ایرانیان انتخاب میشدند یا حاکمان محلی ایرانی مانند دهقانان و بخاراخداتها و اخشیدها با پرداخت اندک مالیاتی به فاتحان، همچنان در مصدر قدرت باقی میماندند. به اعتقاد فرای، هم اکنون نیز در کشورهای ترک زبان و ترک تبار آسیای میانه، که از زمان حمله مغول تا دو قرن پیش اغلب به صورت بیابانگردی زندگی میکردند، نشانههای تأثیر چشمگیر فرهنگ ایرانی مشهود است ( فرای، عصرزرین، ص 52 ).
این منطقه پناهگاه مهاجران بسیاری بود که به علل مختلف اقتصادی و اجتماعی از نقاط جنوبی و غربی ایران به این سمت مهاجرت میکردند. از اواخر سده اول هجری، فاتحان عرب مسلمان نیز به جمعیت این منطقه افزوده شدند که تأثیر قابل توجهی در اصطلاحات و مفردات زبان مردم منطقه داشتند؛ اما در شاکله فرهنگ ایرانی منطقه تغییر قابل توجهی ایجاد نکردند. به طوری که اولین نشانههای تجدید حیات فرهنگی ایرانیان، که استفاده از زبان فارسی بود، از همین منطقه شروع شد.
3- حاکمیت ایرانیان در شرق از زمانهای اساطیری و پس از آن
از روزگاران اساطیری، ایرانیان با مناطق شرقی و آسیای مرکزی تا چین ارتباط فرهنگی و اقتصادی و سیاسی داشتند. در تاریخ اساطیری ایرانیان منقول است که فریدون پادشاه افسانهای ایران زمین، مناطق شرقی ایران تا چین را به یکی از پسران خود یعنی تور، داده بود و بدین سبب بود که ایرانیان این مناطق را توران مینامیدند. با این حساب، مناطق فوق الذکر تا چین متعلق به ایرانیان بود که با ایجاد اختلاف بین فرزندان فریدون از ایران جدا شدند ( آذری، ص 13 ) و سرزمین توران به دشمنی در برابر ایران بدل گشت.در دورهی هخامنشی، ماوراءالنهر تا شمال چین ( آذری، ص 15 )، بخشی از قلمرو شاهنشاهی ایران بود ( بارتولد، گزیده مقالات، ص 93 ). در کتیبههای هخامنشی و ساسانی بخش وسیعی از مناطق ماوراءالنهر از جمله سغد، جزو ایران شمرده شده است ( بارتولد، گزیده مقالات، صص 310- 309 ). ایرانیان احتمالاً اولین قومی بودند که در این مناطق حکومت و مدنیت ایجاد کردند ( بارتولد، گزیده مقالات، 94؛ دیاکونف، ص 84 ). به اعتقاد دیاکونف، منطقهی سغد نام خود را از یک شاهزادهی هخامنشی گرفته است که در سدهی پنجم پیش از میلاد بر آنجا حکومت میکرد (ص113). در زمان کورش، پادشاه هخامنشی نیز، پارسیان تا مناطق حاشیه رود سیحون حاکمیت داشتند. ( تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، بخش اول از جلد دوم، ص 24 ). هدف اسکندر از حمله به آسیای مرکزی و مناطق شرقی ایران، درهم شکستن بقایای پشتوانه هخامنشیان در مناطق شرقی بوده است. ( تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی بخش اول از جلد دوم، ص 61 ). در دوره اشکانیان نیز بین ایرانیان و چین روابط برقرار بوده و بین دو طرف سفیرانی رفت و آمد میکردند. سفیران چینی، گیاهانی مانند یونجه و انگور و اسفناج و خرما از ایران به چین برده و در آنجا کاشته بودند ( آذری، 23، صص؛ 20؛ 32؛ 44 ). شیوه کندن قنات در ترکستان چین نیز از ایرانیان اقتباس شده بود ( آذری، ص 44 ).
در اوایل حکومت ساسانیان، نفوذ فرهنگی ایران در آسیای میانه بیش از پیش افزایش یافت و نفوذ فرهنگ هند در این منطقه رو به کاهش گذاشت؛ اما به سبب اشغال ساسانیان به جنگ با بیزانس در غرب، شرق محل تاخت و تاز ترکان شد و ترکان توانستند مناطقی از ماوراءالنهر و خراسان را تصرف کنند ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 54 ). در عین حال روابط تجاری ایران و چین از طریق ترکستان برقرار بود. زبان فارسی دری، زبان رسمی دربار ساسانی، به سغد راه یافت و توسط تاجران سغدی به کار میرفت ( فرای، میراث باستانی، ص 401؛ آزادی، ص 35-34 ). چین ظاهراً به عنوان آخرین پناهگاه شاهزادگان ساسانی و آخرین شهریار آن سلسله بوده است. در همان دوره بود که ترکها پس از تسخیر این نواحی در معرض تأثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفتند و زرتشتی شدند ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 54 ). بر این اساس، نفوذ فرهنگی ایران در آسیای میانه به زمان هخامنشیان بازمیگردد ( فرای، میراث باستانی، صص5-4 ).
4- تجارت ایرانیان در شرق
ایران از روزگاران باستان سرزمین کم باران و کم آبی بود و همان طور که پیش از این گذشت، در احاطه چندین بیابان بزرگ قرار داشت و امکان کشاورزی در آن کم بود و بخشی از مردم برای اشتغال و کسب درآمد، به تجارت میپرداختند. از این رو تجارت برای ایرانیان به ویژه در آسیای میانه اهمیت فراوانی داشت ( فرای، عصر زرین، ص 56-57 ). مسیر زمینی تجارت بین ایران و چین، از منطقهی ماوراءالنهر و همان راهی بوده که بعدها با نام جادهی ابریشم معروف شده است. ایرانیان، به ویژه سغدیان که مهمترین مردم ماوراءالنهر بودند ( فرای، میراث باستانی، ص 390 )، از اولین سدههای میلادی، و پیش از بالا گرفتن کار ترکان در آسیای میانه و حمله اعراب مسلمان بدان جا، در آسیای میانه و سیبری و جنوب روسیه تا شمال چین و آلتایی و مغولستان، تاجرانی سخت کوش بودند ( نرشخی، ص 26 و 28؛ بارتولد، گزیده مقالات، ص 97 و فرای، میراث باستانی، صص 76؛ 268-270؛ 265؛ 392 ) و در آبادیهای واقع در امتداد جادههای آسیای میانه، پراکنده بودند ( دیاکونف، ص 302؛ فرای، عصر زرین، 45 ) و سکونتگاههای مهاجرنشین تشکیل میدادند که آثار آنها در سمیرچیه و ترکستان چین و مغولستان و چین نیز پیدا شده است ( فرای، عصر زرین، ص 45؛ 115؛ بارتولد، گزیده مقالات، صص 311-314 ). سغدیان در واقع سلطهی بین شرق دور و غرب آسیا و اروپا بودند و کالاهای چینی اعم از ابریشم و ظروف چینی و مشک و کاغذ را از چین میخریدند و به اروپای شرقی میبردند ( نرشخی، ص 28؛ دیاکونف، تاریخ ایران، ص 361-363؛ 302؛ فرای عصر زرین، ص 223؛ 115 ). این مناسبات تجاری پیوسته در طول تاریخ، حتی در زمان سامانیان در قرن چهارم هجری، در سطح گسترده برقرار بود ( بارتولد، گزیده مقالات، ص 207 ).سغدیان در قرن هفتم هجری نیز در مغولستان غربی مهاجرنشین سغدی داشتند ( بارتولد، گزیده مقالات، صص 447-446 ). در همین زمان بلاساغون در شمال چین، یک مهاجرنشین سغدی بوده است ( بارتولد، گزیده مقالات، ص 447 ). سغدیان از شرق تا غرب آسیا به عنوان بازرگان شناخته میشدند. نقش این مردم در پراکندن فرهنگ ایران در میان ترکان با شواهد بسیار تأیید میشود. از جمله این شواهد، فراوانی واژههای سغدی در ترکی کهن و نیز گسترش آیین مانی در میان بیابانگردان است ( فرای، میراث باستانی، ص390 ) و زبانهای ایرانی تا دو سدهی قبل از میلاد در شمال چین مورد استفاده بود ( فرای، میراث باستانی، ص 269 ).
مغولان و ترکان، بازرگانان ایرانی شاغل در ترکستان را که اغلب مردم با فضل و دانشی نیز بودند، با نام سارت و سارتاق میشناختند ( بارتولد، گزیده مقالات، ص 423؛ تاریخ ترکها، ص 149 ). به اعتقاد بارتولد، این سارتها که در نظر مردم ترک و مغول، از احترام بسیاری برخوردار بودند، بیش از آن که تاجران و سوداگران گذری باشند، نمایندگان یک نوع تمدن به شمار میرفتند که بسیاری از آداب و آیینهای اجتماعی و مدنی و صنعت هم چون آبیاری مصنوعی را از آنان آموخته بودند ( بارتولد، گزیده مقالات، ص 323؛ تاریخ ترکها، ص 150 ). کلمه سارت گاهی مترادف با تاجیک و ایرانی شمرده میشد و زبان آنان در برابر زبان ترکی، به زبان سارتی مشهور بود ( بارتولد، گزیده، ص 425-423 ). در مرغینان از توابع فرغانه در شرق ماوراءالنهر، در سدههای سوم و چهارم هجری، به زبان سارتی که همان زبان ایرانی باشد، تکلم میکردند ( بارتولد، گزیده، ص 57 ). ترکان، ایرانیان را گاهی تات و گاهی تاجیک نیز میگفتند ( بارتولد، گزیده مقالات، ص 320 و 334 ).
5- مهاجرت ایرانیان از غرب و جنوب به مناطق شرق
ایران از سمت غرب یک بار در روزگار حاکمیت هخامنشیان ( در سده سوم قبل از میلاد )، مورد حملهی اسکندر مقدونی و سلوکیان قرار گرفت؛ یکبار نیز در اواخر حکومت ساسانیان، مورد تاخت و تاز اعراب مسلمان قرار گرفت، که برای مدت دو قرن بر سرنوشت سیاسی ایران مسلط شدند. مرکز حکومت اعراب چه در دوره اموی و چه در دورهی عباسی در غرب ایران بود و طبیعی است که نفوذ آنان در غرب بیشتر بوده و بیشترین فشار آنان بر مردم غرب ایران وارد میشده است. این امر سبب میشد که بخشهای قابل توجهی از ایرانیان از جمله مردم فارس و جنوب و غرب ایران برای رهایی از این فشارها به سمت شرق ایران به ویژه سغد که منطقه خوش آب و هوا و پرنعمتی در شرق بود ( نرشخی، ص 64 )، مهاجرت کنند و در آن جا پناهنده و مقیم شوند ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 56؛ فرای، میراث باستانی، صص 391؛ 402 ) و حتی گاهی از مرزهای جغرافیایی نیز فراتر رفته و تا شمال چین پیش بروند و مناطق و سکونتگاههای ایرانی در شرق دور و آسیای میانه ایجاد کنند ( فرای، عصر زرین، ص 113-112؛ مقدسی، ص 397 ) و زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را در آن جا گسترش دهند ( فرای، عصر زرین، ص 117-116؛ میراث باستان، ص 402 ). آنان گاهی زبان و لهجههای سغدی را مغلوب خود ساخته و زبان فارسی غربی را جایگزین لهجههای سغدی و بومی میکردند و حتی افسانههای شاهان ایرانی را به خود اختصاص میدادند ( فرای، میراث باستانی، ص 402؛ بارتولد، تاریخ ترکها، ص 56 ). تأثیر ایرانیان مهاجر در میان ترکان آن قدر قابل توجه است که بارتولد از عبارت ایرانی شدن ترکها استفاده کرده است ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 56 ).فتوحات اعراب مسلمان، به یک صورت دیگر نیز در مهاجرت ایرانیان غربی و جنوبی به سمت شرق مؤثر میافتاد؛ گروهی از ایرانیان که به اعراب پیوسته و مولا شده بودند، به همراه سپاه قتیبه بن مسلم و دیگر سرداران عرب به شرق میآمدند و ضمن شرکت در فتوحات مناطق شرقی ( نرشخی، ص 62-61؛ 66-67؛ ابن اثیر، جلد 3 صص195-204 و 215-223 )، در همان جا ماندگار میشدند.
گاهی نیز در اثر ظلم ساسانیان، مردم مناطق غربی و مرکزی ایران به سمت شرق مهاجرت میکردند ( بارتولد، گزیده مقالات، ص 195 ) که در میان اینان تعداد مانویان زیاد بود.
در شرایط سخت و دشواری که بعدها در اثر ستم مهاجران عرب در منطق ماوراءالنهر اتفاق میافتاد، مردم بومی بخارا و سغد به سمت چین و ترکستان نقل مکان ( نرشخی، صص63؛ 73 ) و مهاجرنشینهای سغدی ایجاد کردند ( فرای میراث باستان، ص 76؛ بارتولد، گزیده مقالات، 314 ) بدون اینکه ارتباط خود را با فرهنگ و دیار خود قطع کرده باشند. مهاجرت ایرانیان در دورههای مختلف به سمت چین ادامه داشت به طوری که در سال 787 میلادی، در شهر چنگ آن چین حدود چهار هزار ایرانی میزیستند ( آذری، ص 54 ).
مقدسی در قرن چهارم هجری، از اقامت حدود ده هزار اصفهانی در شهر شلجی در شرق ماوراءالنهر به سمت چین و مغولستان سخن دارد ( مقدسی، احسن التفاسیم، ص 397 ). این گروه احتمالاً برای تجارت به این نقطه آمده بودند.
در استان شان سی چین، کتیبهای به زبان فارسی میانه وجود دارد که حاکی از حضور ایرانیانی است که در سده اول هجری از مقابل اعراب گریخته بودند ( فرای، عصر زرین، ص 113 ). همچنین پارههایی از داستان رستم به زبان سغدی در ترکستان چین پیدا شده ( فرای، میراث باستانی، ص 299 ).
منابع چینی از وجود ایرانیان در ترکستان چین سخن دارند و آثار ادبی متعلق به اقوام سکایی این مطلب را تأیید میکند. ( فرای، میراث باستانی، ص 265 ).
از ترکستان چین نامههایی به زبان سغدی به دست آمده که تاریخ آنها به اوایل قرن چهارم هجری بازمیگردد ( بارتولد، گزیده مقالات، ص 311-313؛ تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، بخش دوم از جلد دوم، ص 56 ).
6- تأثیر زبان فارسی در زبان ترکی
همان طور که پیش از این گفته شد، بخشی از ساکنان کوچ نشین ماوراءالنهر به زبان ترکی سخن میگفتند. این مردم به سبب نوع خاص زندگی خود، با واژهها و کلمات محدودی که زندگی کوچ نشینی و دامپروری اقتضا میکرد، مأنوس بودند. وقتی که این بیابانگردان کوچ نشین به هر علتی مجبور به برقراری ارتباط با شهرنشینان و یکجانشینان ایرانی میشدند، محدودیتهای زبانی آنان جلوه بیشتری پیدا میکرد. آنان که فرصت واژهسازی نداشتند، مجبور بودند برای رفع نیازهای زبانی خود، کلمات و اصطلاحات فارسی را که در اطرافشان رایج بود، اقتباس کنند. از این رو، تأثیر زبان فارسی در زبان ترکی آسیای میانه امری مسلم و غیر قابل انکار است. این مطلب را با دقت در واژههای فراوان ایرانی و فارسی موجود در زبانهای ترکی موجود در این منطقه میتوان دریافت. زبان فارسی به عنوان زبان بین المللی در بخش شرقی فرهنگ ایرانی شناخته شده ( فرای، عصر زرین، ص 116 ) و بسیاری از واژهها و اصطلاحات ایرانی از مغرب ایران به ماوراءالنهر راه یافته بود ( فرای، عصر زرین، ص 116 ). این حقیقتی است که محمود کاشغری مؤلف دیوان لغات الترک ( فرهنگ ترکی - عربی ) در قرن پنجم هجری بدان اعتراف کرده و آورده است که زبان ترکی پیوسته نیازمند زبان تاتی ( فارسی ) است و زبان ترکی بدون زبان تاتی ناقص و نارساست ( ص 328؛ بارتولد، گزیده، ص 323 ). امروزه هر چند زبان رایج در مناطقی مانند قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، ترکی است، اما هر پژوهشگری، با تجزیه و تحلیل ساختار این زبانها متوجه این مطلب میشود که این زبانها در ساختار و قالب زبانی خود، کاملاً از زبان فارسی الگوبرداری کردهاند. ضمن این که کلمات ایرانی را به وفور در لابلای جملات ترکی خود به کار میبرند. زبان سغدی که از گروه زبانهای ایرانی است، به وسیله بازرگانان سغدی به شمال چین راه یافته بود ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 62 ) و اویغورها از قدیم الفبای سغدی را فراگرفته بودند ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 63؛ گزیده مقالات، صص 314-313 ).7- مشترکات فرهنگی و تمدنی
ایرانیان در بعد فرهنگی همچون معماری، نامگذاری، آداب و رسوم، عبادات، دین و خط و زبان و ادبیات، لباس، غذا در این منطقه تأثیر ماندگار گذاشته بودند.هم اکنون نیز در کشورهای آسیای میانه، بسیاری از مصطلحات رایج مدنی و شهری مانند شهر، ایام هفته، خیابان ( شایولی = شاهراه ) کوچه، اسامی اماکن عمومی و خدماتی مانند دکان، درمانگاه، دلاک خانه، حاجت خانه، خانم، جناب، مهمان، و بسیاری دیگر از کلمات روزمره، از زبان فارسی اقتباس شده است. بخش قابل توجهی از نامهای رایج دختران و پسران در این کشورها، نامهایی است که در سایر نقاط ایران نیز کاربرد دارد ( نرشخی، صص 13 و 18-16 ). نام شهرها و روستاها هنوز هم اکثراً فارسی است. به تعبیر فرای، نام فرغانه که منطقه وسیعی در کشور قرقیزستان کنونی است، از نام یک قوم مهاجر ایرانی گرفته شده است ( فرای، میراث باستانی، ص 75 ).
در آسیای میانه کشور - شهرهای کوچکی بودند که راه و رسم زندگی و گرایشهای حماسی ایرانی داشتند ( فرای، میراث باستانی، ص 391 ). بسیاری از حماسههای جنگ ایرانیان و تورانیان همچون داستانهای رستم، اسفندیار، افراسیاب، زال، و هفتخانهای شاهنامه، با مضامینی بسیار نزدیک به یکدیگر در متون تاریخی و اذهان عمومی ساکنان ایران شرقی تا چین یافت میشوند که از قرابتهای بیشمار رسمها و آداب و عادات اجتماعی آنان و گذشته مشترک آنان حکایت دارد. این موضوع، نشان از ایرانی بودن آن منطقه دارد؛ زیرا این افسانهها و اسطورهها اگر افسانه هم باشد، توسط ایرانیان نقل شده است نه ترکان ( فرای، میراث باستانی ایران، ص 68 ).
ماههای سغدیان و مجوسهای ساکن ماوراءالنهر همانند ماههای پارسیان بود ( بیرونی، ص 73 ) و آنان همانند دیگر ایرانیان، دوازده ماه سال را به چهار فصل تقسیم میکردند. آنان اعیاد متعددی داشتند که در روزهای مختلفی از سال برگزار میشد و همانند اعیاد ایرانیان بود ( بیرونی، ص 309 - 308 ). در این میان آیین عید نوروز از آیینهای مشترک بین ایرانیان و تمام اقوام و ملتهای ساکن در آسیای میانه بوده و هست ( نرشخی، ص 33 ) که بیانگر ارتباط فرهنگی بین این ملتها با ایران و فرهنگ ایرانی است ( بیرونی، ص 282 ). ساختن کاخ از سوی حاکمان این مناطق برگرفته از فرهنگ ایرانیان بود ( نرشخی، ص 34-33 ). استفاده از نظام آبیاری منظم در ماوراءالنهر که سابقهای دیرینه دارد، از کارهای ایرانیان است ( فرای، میراث باستانی، ص 63؛ عصر زرین، ص 49 ).
وقتی ترکان و مغولان بر آسیای مرکزی حکومت میکردند، شعر فارسی و مضامین مطرح شده در آن، به عنوان یک کالای ارزشمند فرهنگی، در همه دربارهای آسیای مرکزی مشتری داشت و قابل فهم بود و علمایی در دورترین نقاط فرغانه و اوش به فارسی یا عربی مینوشتند و میخوانند.
8- دین و اعتقادات مشترک
دین قدیم ایرانیان زرتشتی بود که از غرب تا شمال شرقی ایران نفوذ و گسترش داشت. آیین زرتشت در شرق ایران چنان قوی و پردامنه بود که عدهای همچون ریچارد فرای، ( میراث باستانی، ص 52-50 )، احتمال شرقی بودن زرتشت را قویتر دانستهاند. زیرا برخی برآنند که زرتشت در آذربایجان یا قفقاز در شمال غربی ایران متولد شده است. اگر شرقی بودن زرتشت درست باشد، پیوند بین ایران غربی و مناطق شرقی بسیار ریشهدار و دیرپا خواهد بود. دینهای زرتشتی و مانوی به وسیله مبلغان سُغدی که احتمالاً در قالب بازرگان بودند، از ایران تا میان تُغُزغُزها که از اولین گروههای ترک مذکور در سده دوم هجری / هشتم میلادی، هستند، و اویغورها و کوچ نشینان آسیای میانه راه یافته بود ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 61؛ آذری، ص 35؛ دیاکونف، ص 338 ). ترکان اویغوری مانویت را به شمال چین برده و در آنجا نیز گسترش داده بودند ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 64 )معابد مانویان و آتشکدههای زرتشتیان در بخارا و سغد، تا شمال چین پراکنده بوده است ( نرشخی، ص 23؛ بیرونی، ص 309؛ آذری، ص 35 ). حتی مسیحیان نستوری که به نوعی ایرانی حساب میشدند، در زمان ساسانیان در این مناطق تا شمال چین کلیسا و معبد ساخته و آیین خود را تبلیغ میکردند ( آذری، ص 35 ) که آثار تاریخی و اسناد و نوشتههای آنان در ترکستان چین پیدا شده است و بیانگر نفوذ ایرانیان در این مناطق است. ( فرای عصر زرین، صص 61؛ 67 ).
پس از ورود اسلام به ایران از سمت غرب و جنوب، مناطق شرقی نیز اسلام را پذیرفتند و منطقه ماوراءالنهر به یکی از قطبهای مطالعه و تبلیغ اسلام بدل گردید و از حوزههای علمی و دینی آن جا دانشمندان زیادی در علوم اسلامی برآمدند و آثاری تألیف کردند که اعتبار علمی آنان هنوز هم در دنیای اسلام باقی است.
9- زبان فارسی زبان رسمی مشترک
زبان فارسی، به مدت چندین قرن، زبان ادبی و بین المللی ترکستان بود. در سدههای سوم و چهارم هجری که سامانیان بر شرق ایران حاکمیت داشتند، زبان فارسی به عنوان زبان رسمی مورد توجه قرار گرفت و قرآن و برخی کتب دیگر مانند تاریخ طبری به زبان فارسی ترجمه شدند.ترکان قراخانی در سال 389 هجری، با حمله و استیلای بر ماوراءالنهر، سامانیان را برانداختند و حکومت مناطق شرق ایران به دست ترکان افتاد. در قلمرو حاکمیت قراخانیان ( قرنهای چهارم و پنجم هجری ) در حوزه سازمان اداری و ادبیات، زبان فارسی رواج بیشتری یافت و به تدریج جای زبان عربی را گرفت. دلیل روشن گسترش زبان فارسی در این دوره را میتوان از اینجا دریافت که کتاب تاریخ بخارا که در قرن چهارم هجری و در دوره سامانیان به زبان عربی نوشته شده بود، در قرن ششم هجری در زمان حکومت ترکان - بر اساس توضیحات مترجم - به دلیل این که دیگر کسی رغبتی به خواندن متون عربی نشان نمیداد، به زبان فارسی ترجمه شد ( نرشخی، مقدمه کتاب؛ بارتولد، گزیده مقالات، صص 154 و 322 ). حتی در حوزهی آموزشهای دینی، زبان فارسی زبان عربی را از میدان بیرون کرد و استادانی بودند که در مدرسهها به زبان فارسی درس میدادند و یا مانند نجم الدین عمر نسفی کتابهای دینی به زبان فارسی مینوشتند. هم چنین در دربار خانهای سمرقند در قرنهای پنجم و ششم هجری شاعران فارسیگوی بسیاری حضور داشتند که از حمایت خان بهرهمند بودند ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 155 ) (3). سلاطین ترک تحت تأثیر اشعار حماسی فارسی قرار میگرفتند؛ به طوری که گاهی نامهای باستانی فارسی را برای خود در کنار نامهای ترکی برمیگزیدند ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 154 ). در دورهی حاکمیت مغولان بر ترکستان تا چین در سدههای هفتم و هشتم هجری نیز زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و ادبی، استفاده میشد. مغولان در سال 644 هجری نامهای رسمی برای پاپ نوشتند و پلان کارپن فرستاده پاپ آن را برد. این نامه به زبان فارسی بود ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 162 ). همچنین چندین دانشمند ایرانی همچون محمود یلواج خوارزمی، از طرف مغولها در مناطق شمال چین و ترکستان فرمانروا بودند ( آذری، صص 86-85 ) و علما و مهندسان ایرانی در آنجا به کار و فعالیت اشتغال داشتند ( آذری، صص 89-88 ). حتی این اعتقاد وجود دارد که شاعر بزرگ چینی به نام لی - پو اصالت ایرانی داشته است ( آذری، ص 66 ).
در زمان حکومت قوبیلای خان مغول در قرن هفتم هجری در چین، شمس الدین عمر بخاری مسلمان ایرانی به مقام وزارت رسیده بودند ( آذری، ص 87 ). این وزیر احتمالاً در گسترش زبان فارسی در میان چینیان مؤثر بوده است.
به موجب روایت ابن بطوطه، جهانگرد مسلمانی که در قرن هشتم از چین دیدار کرده، زبان فارسی در مناطقی از چین رواج یافته بود؛ به ویژه میان مسلمانان این مناطق، ظاهراً ایشان به وسیلهی ایرانیان مسلمان شده بودند. بیتردید در آن زمان هزاران ایرانی، که به عناوین مختلف به چین رفته بودند و در امور سیاسی و مذهبی و تجاری دست داشتند، باعث اشاعهی زبان فارسی در آن کشور شده بودند ( آذری، ص 89 ). ابن بطوطه خنیاگران چینی را دیده بود که شعرهای سَعدی را به آواز میخواندند و شاهزادگان چینی آوازهای فارسی را بسیار دوست میداشتند. ( ابن بطوطه، جلد2، ص 305 ).
ابن بطوطه از ایرانیان بسیاری در شهرهای چین یاد کرده که به امور قضایی، دینی و اجرایی و تجاری اشتغال داشتند و نسبتهای اردبیلی، اصفهانی، و تبریزی داشتند ( آذری، ص 92 ). با توجه به این نکته، این سخن متواتر که کتابهای دینی مسلمانان در چین به زبان فارسی است، کاملاً تأیید میشود. در استان سین کیانگ چین که مرکز اصلی مسلمانان چین است، ایرانیان زیادی ساکن بودند که تا کنون هم اسامی فارسی و خراسانی خود را حفظ کردهاند ( آذری، ص 66 ). شعرهای فارسی چندی در چین پیدا شده که متعلق به روزگار پیش از تیموریان است. ( آذری، صص92-91 ).
تیموریان ( قرن نهم هجری ) نامههای اداری و رسمی خود را به زبان فارسی مینوشتند. تیمور لنگ هم زبان فارسی میفهمیده است و از همین رو بود که وقفنامه بنای مقبره احمد یسوی را که وی ساخته بود، به زبان فارسی نوشت ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 248 ). شاهرخ تیموری نامههایی به زبان فارسی برای پادشاه چین نوشته بود ( اصفهانی، ص 227-224 )
در خان نشینهای بخارا و خجند، که زبان محلیشان ترکی بود، جز در موارد استثنایی، زبان فارسی زبان رسمی نوشتههای حوزه اقتصادی و اجتماعی، بود ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 14 ).
در کاشغر - شمال چین - نفوذ زبان فارسی محسوس بود و به تدریج افزایش یافت. حتی در قرن 17 میلادی در آنجا یک اثر تاریخی به زبان فارسی نوشته شده است ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 155 ).
تا حدود یکصد سال پیش و پیش از آن که روسها بر این مناطق غالب شوند، خط و زبان مورد استفاده اغلب اهل علم در ترکستان، زبان فارسی بود ( یادداشتهای عینی ). کتابهایی مانند خوارزم تاریخی، بابرنامه، دیوانهای شعر ترکی مانند دیوان اشعار بایرام خان بهارلی مربوط به سده یازدهم هجری و محبت نامه خوارزمی متعلق به سده سیزدهم هجری از جمله دیوانهای شعر ترکی هستند که یا اشعار فارسی دارند و یا در اشعار ترکی خود عبارات و کلمات فارسی را به وفور به کار بردهاند. کتابهای خطی بسیاری در موزههای این کشورها نگهداری میشود که به خط و زبان فارسی است.
10- مهاجرت صوفیان و عارفان ایرانی به شرق
بسیار اتفاق میافتاد که صوفیان و عارفان ایرانی، که از فضای اختناق و درگیریهای مذهبی عصر سلجوقی و پس از آن به ستوه آمده بودند، برای تبلیغ دین اسلام و انجام وظیفه و رسالت خود به مناطق شرقی و میان اقوام ترک مهاجرت میکردند. این گروه تا روزگاران اخیر هم موفقیتهای چشمگیری داشتهاند ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 86 ). نام نیک آنان در یادهای ترکان زنده است و مزارها و بناهای یادبود فراوانی در آسیای میانه برایشان بنا شده است. خواجه یوسف همدانی ( قرن ششم هجری ) از اولین صوفیان مهاجر بود ( بارتولد، تاریخ ترکها، ص 162 ). این گروه علاوه بر زبان ترکی، برای تبلیغ عقاید خود از داستانها و اشعار فارسی نیز استفاده میکردند. پیروان طریقتهای صوفیه مانند بکتاشیه، غجدوانیه، نقش بندیه و... در این مناطق پراکنده بودند. اشعار مختومقلی فراغی ( قرن دوازدهم هجری / هجری میلادی ) که هم اکنون نیز مورد توجه افراطی ترکان آسیای مرکزی است، سرشار از کلمات و عبارات و اصطلاحات ادبی فارسی و فرهنگی ایرانی - اسلامی است. در تمام زبانهای ترکی رایج در ایران و کشورهای همسایه، کلمه فارسی خواجه، که به صورتهای خوجه، قوجا و قوجه، نیز آمده است به معنای معلم، استاد و در معنای عرفانی مرشد و پیر به کار میرود. مطالب مکتوب در کتابهایی که در ماوراءالنهر نوشته شدهاند، برگرفته از کتب پارسیان است. ( نرشخی، ص 23 )11- دهقانان میراث داران فرهنگ و ادب ایرانی
دهقانان یا همان زمینداران بزرگ ایرانیتبار، پس از اسلام در ماوراءالنهر و ترکستان ( بارتولد، گزیده مقالات، ص 317 )، یک طبقهی اجتماعی ممتاز، صاحب قدرت و نفوذ سیاسی و فرهنگی در میان مردم اسکان یافته ماوراءالنهر بودند. ( ابن خردادبه؛ قدامه، صص 54 و 55؛ نرشخی، صص 9؛ 10؛ 65؛ 74 ). بیشتر دیوانیان و وزیران و شاعران و ادیبان دوره اسلامی از این طبقه برمیآمدند. این طبقه تا زمان حمله مغولان در این مناطق حضور جدی و مؤثر داشتند ( غفورف، تاجیکان، ص 656 ) بیشتر شاعران پارسی گوی و ادیبان، به همین طبقه دهقانان تعلق داشتند. از اشاراتاندک سوزنی سمرقندی شاعر قرن ششم هجری، کاملاً روشن است که دهقانان در روزگار او، یکی از طبقات ممتاز جامعه ماوراءالنهر بودند و از نظر جایگاه بعد از سلاطین قرار داشتند ( سوزنی، ص 50؛ 52؛ 113، نظامی عروضی، چهارمقاله، ص 53 )؛ اما با گسترش نفوذ ترکان قراخانی و سلجوقی، و کاهش ارزش زمینهای کشاورزی، این طبقه خسارات جدی دیدند و ضعیف شدند ( بارتولد، ترکستان نامه، صص 646-647؛ غفورف، تاجیکان، ص 655 ). شاید به سبب همین کاهش ارزش زمین بود که برخی از دهقانان در سدههای پنجم و ششم هجری به علوم دینی روی آوردند و در این حوزه نیز صاحب شهرت و اعتبار و حتی ثروت و امکانات مادی شدند ( سمعانی، الانساب، ج4، ص 107؛ 237؛ ج5، ص 19 نسفی، القند، صص 375 و 481 ). دهقانان که تا اوایل حمله مغول موجودیت خود را حفظ کرده بودند، در این زمان به دست سلطان محمد خوارزمشاه تار و مار شدند ( غفورف، تاجیکان، ص 656 ) قدامه، صص 54 و 55؛ نرشخی، صص 9؛ 10؛ 65؛ 74 ).پینوشتها:
1- استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه فردوسی، مشهد.
2- برای اطلاع بیشتر در این باره به کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی در ماوراءالنهر از سقوط سامانیان تا حمله مغول، صفحات 57-53 مراجعه شود.
3- برای اطلاع بیشتر در این باره، نک ک غفرانی، علی منبع پیشین.
- آذری، علاءالدین، تاریخ روابط ایران و چین، تهران، امیرکبیر، 1367 ش.
- ابن اثیر، ابوالحسن علی بن کرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1414 ق/ 1994 م.
- ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، نشرآگه، 1370.
- اصفهانی، کمال الدین عبدالرزاق، مطلع السعدین و مجمع البحرین، تصحیح محمد شفیع، پاکستان، لاهور، بی تا
- بارتولد، واسیلی ولادیمیرویچ، ترکستان نامه، ترجمه محمدعلی کشاورز، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1377.
- بارتولد، واسیلی ولادیمیرویچ، گزیده مقالات، ترجمهی کریم کشاورز، تهران، امیرکبیر، 1358 ش.
- بارتولد، واسیلی ولادیمیرویچ، تاریخ ترکهای آسیای میانه، ترجمه دکتر غفار حسینی، تهران، انتشارات توس، 1376 ش.
- بهارلی، بایرام خان، دیوان اشعار، مشهد، انتشارات گل نشر، 1384.
- بیرونی، ابوریحان، الاثار الباقیه عن القرون الخالیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، تهران، انتشارات ابن سینا، 1352.
- تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، مجموعه مقالات، ترجمه صادق ملک شهمیرزادی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1376.
- خوارزمی، محبت نامه، ( دیوان شعر به زبان ترکی )، انتشارات ادبیات شرق، مسکو، 1961 م.
- دیاکونف، تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب، تهران، علمی و فرهنگی، 1380 ش.
- رضا، عنایت الله، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1384.
- سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، تصحیح عمرالبارودی، بیروت، دارالفکر، 1419ق/1998 م.
- سوزنی سمرقندی، شمس الدین محمدبن علی، دیوان، تصحیح ناصرالدین شاه حسینی، تهران، امیرکبیر، 1338.
- عینی، صدرالدین، یادداشتها، به کوشش سعیدی شسیرجانی، تهران.
- غفرانی، علی، فرهنگ و تمدن اسلامی در ماوراءالنهر...، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387.
- غفورف بابا جان، تاجیکان، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1377.
- فرای، ریچارد، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، سروش، 1358.
- قدامه بن جعفر، کتاب الخراج و صنعه الکتابه، ترجمه دکتر حسین قرچانلو، تهران، نشر البرز، 1370.
- کاشغری، محمودبن حسین، دیوان لغات الترک، ترجمه و تصحیح دکتر محمد دبیر سیاقی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1375 ش.
- کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی.
- مختومقلی فراغی، دیوان اشعار، تصحیح مراد دُردی قاضی، مشهد، انتشارات گل نشر، 1383.
- مقدسی، ابوعبدالله محمدبن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه دکتر علینقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1361.
- مولوی، جلال الدین محمد، کلیات دیوان شمس، به کوشش دکتر ابوالفتح حکیمیان، تهران، انتشارات پژوهش، 1385.
- نرشخی، ابوبکر محمدبن جعفر، تاریخ بخارا، تصحیحی مدرس رضوی، تهران، انتشارات توس، 1363.
- نسفی، نجم الدین عمر، القند فی ذکر علماء سمرقند، تصحیح یوسف الهادی، تهران، نشر میراث مکتوب، 1378.
- نظامی عروضی سمرقندی، چهارمقاله، تصحیح محمدقزوینی و مقدمه دکتر محمد معین، تهران، زوار، 1333.
- نوایی، امیرعلی شیر، محاکمه اللغتین، ترجمه تورخان گنجهای، تهران، چاپ خانهی فردوسی، 1327 ش.
منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 148، صص16-23.