هنر براى جوانان
نويسنده:شهره گلمحمدي
منبع: روزنامه رسالت-شماره6334
منبع: روزنامه رسالت-شماره6334
در کشورى همچون ايران با آن پيشينه کهن تاريخى و وجود مردمى با درک و احساس بالا که ويژه شرقىهاست و همچنين ايجاد تحولات عميق فکرى در چند دهه اخير اين وظيفه را بر دوش هر شهروندى قرار مىدهد که گامى هرچند کوتاه در راستاى حرکتهاى رو به رشد فرهنگى جامعه بردارد. من نيز به نوبه خود اين وظيفه را پاس داشته تا به ضرورت و جايگاه تئاتر کودک و نوجوان بهعنوان يک مسئله جدى نگاهى هرچند ناتمام داشته باشم. هنر کودکان در محيط هنرى مقام نامشخصى دارد ولى با اين وجود نمىتوان منکر هنر کودکان شد. بنابراين برماست که در جهت رشد، شکوفايى و بارورى هرچه بيشتر کودک و نوجوان و در راستاى اهداف آموزشى و تربيتى گام برداريم.
بهطور کلى دنياى کودکان دنياى پررمز و رازى است که با ريزبينىهاى خاص مىتوان پى به تمام وجود آن برد. در اينجا سعى شده است تا مطالعه کلى در ابعاد مختلف هنر کودکان به عمل آيد.
حال مشکلاتى جهت پيشبرد اين هدف نيز وجود دارد که نويسنده را بر اين داشته است که از مخاطب خود سوالات جدىترى را مطرح نمايد که آيا برگزارى جشنوارهها حتى اگر خوب هم اجرا شده باشند متاسفانه جرقهاى بيش نبودند که به سرعت خاموش شدهاند.
و يا آنکه در حالى که نسل سازنده جامعه جوانان مىباشند و شکلگيرى شخصيت جوانان در گرو تربيت و سلامت نسل قبل از خود يعنى همين کودکان ونوجوانان مىباشند آيا بهتر نيست کارهاى پايه و اساسى را بر اين نسل استوار سازيم و يا اينکه متاسفانه ما از پيشرفت تئاتر کودک و نوجوان در دنيا و جهان اطلاع چندانى نداريم زيرا سازمانى که متولى اين امر باشد در ايران وجود ندارد و به تناسب اهميت و ضرورت نقش کودک و نوجوان در ساختار جامعه از لحاظ پژوهش علمى و تحقيقاتى شکل نگرفته است و اين باعث مىشود که رخدادهاى جهان پيرامون ما ناشى از تحقيقات و پژوهشها همواره از رسانههاى شنيدارى و نه ديدارى و بخصوص هنر نمايش بىبهره بماند. آنچه در فرهنگ و سنت ايرانى که نه به لحاظ علمى بلکه از لحاظ عملى که در قالب بازىهاى کودکان و نوجوانان مىتوانستند در تربيت و باورپذيرى و حتى مسئوليتپذيرى کودکان و نوجوانان نقش بسزايى داشته باشند متاسفانه به گونهاى رو به نابودى گذاشته شدهاند و ما نه تنها جايگزين مناسبى براى آنها ايجاد نکردهايم که کودک را با ذهنى متفاوت متغير و بيگانه با فرهنگ و سنت و حتى مليت خود حرکت دادهايم و متاسفانه رسانههاى تصويرى در جهت ناباورى و عدم اعتماد به نفس و حتى در پارهاى از موارد بيگانهسازى کودک از فرهنگ و اصالت گام بر مىدارند و نقش کودک در اين رسانهها را بسيار کمرنگ و گاهى بىرنگ مىبينيم. در صورتى که رسانه تصويرى که مىتواند جايگاه بسيار رفيع و مطمئن و نقش بسزايى در تاثيرگذارى فرهنگ و تعليم و تربيت داشته باشد، متاسفانه در جهت خلاف و متضاد با آن حرکت مىکند و علىرغم اينکه در هزاره سوم مىباشيم هنوز تقسيمبندى درستى از بازى متناسب با سنين کودک نداريم.
حال بايد بدانيم که: کودکان معمولا طبعى جويا و ذهنى سازنده و روشن دارند. به همين سبب مىکوشند تا ابعاد مجهول را بشکنند.
- تئاتر در تمام مراحل زندگى حتى در سنين بالا مىتواند وسيله موثرى براى اعتماد روحى انسان باشد و در مورد کودکان مىتوانيم بگوييم که براى تربيت روانى و تکامل فکرى آنها وسيلهاى بسيار موثر و مفيد است.
- هدف از تئاتر کودکان ياد دادن تئاتر کودک نيست بلکه کاملا جنبههاى پرورشى و روانشناختى خود دارد.
- در تحليل و بررسى آثار کودک بايستى بناى کار بر شرايط و زندگى اجتماعى باشد و تنها مىتوان از اين راه معلوم کرد تجربيات در زندگى چه اثرى در ذهن و کار آنها دارد.
- کودک خود را سانسور نمىکند و هرچه در ذهنش دارد صادقانه بيان مىکند.
- عيبجويى و اشتباه نسبت به درک يک نمايش کودک اولين سانسور را در زندگى کودک مىکند.
- بزرگترها تلاش مىکنند آنچه را که تجربه کردهاند به بچهها بياموزند اما کودک آنها را با تجربههاى شخصى خود در هم مىريزد.
- همانطور که کودک به محبت، نوازش، تشويق و تنبيه غير از تنبيه بدنى نياز دارد، درک مسائل اجتماعى نيز براى او از جمله نيازهاست.
- هر کودکى که نتواند به راحتى احساس خود را بازگو کند و در گفتار و بيان خود ترس و ترديد و شرمندگى کند،از کار واهمه داشته باشد و در برقرارى ارتباط با اطرافيان يا بچههاى ديگر تمايل از خود نشان ندهد يا نتواند در اين راه پيشقدم شود کمرو و گوشهگير خواهد شد.
نمايش کودک نقش ارزندهاى در آموزش و شيوه زندگى فردى و رفتار اجتماعى و آموزشى و قانون و مقررات آموزش و پرورش، آموزش اخلاق، تبديل خواستهها و عقدهگشايىها وايجاد عادات مفيد دارد. نمايش به کودک مىآموزد که زندگى هميشه بردن نيست بلکه برخى اوقات با باخت همراه است. پس نبايد دلسرد شود بلکه بايد حرکت کند و فعاليت تازهترى از خود بروز دهد.
حال بايستى گفته شود که وظيفه اصلى يک هنرمند آگاه انتخاب حرکتهاى بالنده در هنر است و نقش اصلى يک هنرمند بيان واقعيتها در جامعه نيست بلکه هنرمند در قلمرو و فکر آنان بايد به سمت درهم شکستن واقعيتها پيش رود.
به عبارت ديگر نگرشهاى واقعى در نمايش کودکان به وسيله بزرگترها به آنها تحميل مىشود که اين نوع بينش هيچ رابطهاى با شخصيت درونى کودک ندارد و بدين جهت بررسى نمايش کودک جز با علم روانکاوى و روانشناختى نتيجه زيانبارى در جامعه به جاى مىگذارد.
از بين بردن احساسات کودک ممکن است منجر به امراض عصبى گردد. اهميت تاثير افکار بستگى به وضع طبقاتى افراد دارد و بايد به هر کودک اجازه استقلال داده شود.
در نظر داشته باشيم که يادگيرى و نوآورىهاى کودکان تنهاوسيله نمايش نيست بلکه تعداد زيادى ازکودکان به وسيله بازى و نقاشى و اسباببازىهاى خود، دنياى آينده را ترسيم مىکنند. مثلا دختران با عروسکهاى خودشان آينده زيبايى براى زندگى خود ترسيم مىکنند. پس در انتخاب نمايش بايستى از کودک خود خواست تا نظر بدهد و هيچگاه نظر خود را به وى تحميل نکنيم. بيشتر معلمان سعى مىکنند از ساعت اين درس “هنر”بهعنوان ساعت کمکى براى جبران عقبماندگى يا تقويت درسهايى مانند رياضى و علوم و... استفاده کنند.
والدين نيز در خانه به هنر بهعنوان يک سرگرمى و يا گذراندن اوقات فراغت کودکان خود نگاه مىکنند و به ارزش و اهميت اين رشته توجه ندارند. اگر نمايش در مدارس به اندازه درسهاى ديگر اهميت داشت يا والدين در خانه به آن اهميت مىدادند نه تنها به پيشرفت کودکان در همه زمينهها کمک مىکرد بلکه باعث تقويت دروس ديگر نيز مىشد.
بررسى تئاتر و درک آن باعث انعکاس نيازها، رشد تفکر و به دست آوردن تجربههاى بسيارى مىشود.
تئاتر کودک به ما کمک مىکند به درون خلوت آنها راه پيدا کنيم و از احساسات و نيازها و کمبودهايشان آگاه شويم تا بهتر بتوانيم براى رفع نيازها و بروز صحيح احساساتشان برنامهريزى کنيم.
- به درک و ارزيابى کودکان از مسائل محيط اطراف و اطرافيانشان پى مىبريم.
- به نحوه تفکر کودکان پى برده تا بتوانيم بسترى براى رشد و پرورش خلاقيت آنها آماده کنيم.
- به کشمکشها و دلهرههاى درونى کودکان پى برده و با شناخت علت آنها سعى مىکنيم با رفع آن به کودکان خود کمک کنيم، آنهاوقتى دلهرههايشان را پس از ديدن يک نمايش به ما منتقل مىکنند احساس آرامش و راحتى بيشترى مىکنند.
ما بر آنيم تا از طريق هنر نمايش وبويژه نمايش کودک و نوجوان کليه راهها و خطوط موردنظر و توجه کودکان را براى آنها ترسيم کرده و منقوش سازيم و آنگاه با توجه به گرايش،علاقهمندى و آمال و آرزوهاى کودکان و نوجوانان مسيرى درست براى حال و آينده او که همانا شکلگيرى شخصيت فردى و اجتماعى کودک و نوجوان، مىباشد ترسيم نماييم. در واقع ما آنچه را که از وى آموخته و دريافتهايم بهطور منظم و علمى به خود وى (کودک و...) تحويل مىدهيم و در اينجا نقش و مشارکت آنها قابل توجه و دقت است. در واقع اين يک ارتباط کاملا دوجانبه است که در مسير حرکت شکل گرفته،تکميل شده و به اجرا در مىآيد.
بهطور کلى دنياى کودکان دنياى پررمز و رازى است که با ريزبينىهاى خاص مىتوان پى به تمام وجود آن برد. در اينجا سعى شده است تا مطالعه کلى در ابعاد مختلف هنر کودکان به عمل آيد.
حال مشکلاتى جهت پيشبرد اين هدف نيز وجود دارد که نويسنده را بر اين داشته است که از مخاطب خود سوالات جدىترى را مطرح نمايد که آيا برگزارى جشنوارهها حتى اگر خوب هم اجرا شده باشند متاسفانه جرقهاى بيش نبودند که به سرعت خاموش شدهاند.
و يا آنکه در حالى که نسل سازنده جامعه جوانان مىباشند و شکلگيرى شخصيت جوانان در گرو تربيت و سلامت نسل قبل از خود يعنى همين کودکان ونوجوانان مىباشند آيا بهتر نيست کارهاى پايه و اساسى را بر اين نسل استوار سازيم و يا اينکه متاسفانه ما از پيشرفت تئاتر کودک و نوجوان در دنيا و جهان اطلاع چندانى نداريم زيرا سازمانى که متولى اين امر باشد در ايران وجود ندارد و به تناسب اهميت و ضرورت نقش کودک و نوجوان در ساختار جامعه از لحاظ پژوهش علمى و تحقيقاتى شکل نگرفته است و اين باعث مىشود که رخدادهاى جهان پيرامون ما ناشى از تحقيقات و پژوهشها همواره از رسانههاى شنيدارى و نه ديدارى و بخصوص هنر نمايش بىبهره بماند. آنچه در فرهنگ و سنت ايرانى که نه به لحاظ علمى بلکه از لحاظ عملى که در قالب بازىهاى کودکان و نوجوانان مىتوانستند در تربيت و باورپذيرى و حتى مسئوليتپذيرى کودکان و نوجوانان نقش بسزايى داشته باشند متاسفانه به گونهاى رو به نابودى گذاشته شدهاند و ما نه تنها جايگزين مناسبى براى آنها ايجاد نکردهايم که کودک را با ذهنى متفاوت متغير و بيگانه با فرهنگ و سنت و حتى مليت خود حرکت دادهايم و متاسفانه رسانههاى تصويرى در جهت ناباورى و عدم اعتماد به نفس و حتى در پارهاى از موارد بيگانهسازى کودک از فرهنگ و اصالت گام بر مىدارند و نقش کودک در اين رسانهها را بسيار کمرنگ و گاهى بىرنگ مىبينيم. در صورتى که رسانه تصويرى که مىتواند جايگاه بسيار رفيع و مطمئن و نقش بسزايى در تاثيرگذارى فرهنگ و تعليم و تربيت داشته باشد، متاسفانه در جهت خلاف و متضاد با آن حرکت مىکند و علىرغم اينکه در هزاره سوم مىباشيم هنوز تقسيمبندى درستى از بازى متناسب با سنين کودک نداريم.
حال بايد بدانيم که: کودکان معمولا طبعى جويا و ذهنى سازنده و روشن دارند. به همين سبب مىکوشند تا ابعاد مجهول را بشکنند.
- تئاتر در تمام مراحل زندگى حتى در سنين بالا مىتواند وسيله موثرى براى اعتماد روحى انسان باشد و در مورد کودکان مىتوانيم بگوييم که براى تربيت روانى و تکامل فکرى آنها وسيلهاى بسيار موثر و مفيد است.
- هدف از تئاتر کودکان ياد دادن تئاتر کودک نيست بلکه کاملا جنبههاى پرورشى و روانشناختى خود دارد.
- در تحليل و بررسى آثار کودک بايستى بناى کار بر شرايط و زندگى اجتماعى باشد و تنها مىتوان از اين راه معلوم کرد تجربيات در زندگى چه اثرى در ذهن و کار آنها دارد.
- کودک خود را سانسور نمىکند و هرچه در ذهنش دارد صادقانه بيان مىکند.
- عيبجويى و اشتباه نسبت به درک يک نمايش کودک اولين سانسور را در زندگى کودک مىکند.
- بزرگترها تلاش مىکنند آنچه را که تجربه کردهاند به بچهها بياموزند اما کودک آنها را با تجربههاى شخصى خود در هم مىريزد.
- همانطور که کودک به محبت، نوازش، تشويق و تنبيه غير از تنبيه بدنى نياز دارد، درک مسائل اجتماعى نيز براى او از جمله نيازهاست.
- هر کودکى که نتواند به راحتى احساس خود را بازگو کند و در گفتار و بيان خود ترس و ترديد و شرمندگى کند،از کار واهمه داشته باشد و در برقرارى ارتباط با اطرافيان يا بچههاى ديگر تمايل از خود نشان ندهد يا نتواند در اين راه پيشقدم شود کمرو و گوشهگير خواهد شد.
نمايش کودک نقش ارزندهاى در آموزش و شيوه زندگى فردى و رفتار اجتماعى و آموزشى و قانون و مقررات آموزش و پرورش، آموزش اخلاق، تبديل خواستهها و عقدهگشايىها وايجاد عادات مفيد دارد. نمايش به کودک مىآموزد که زندگى هميشه بردن نيست بلکه برخى اوقات با باخت همراه است. پس نبايد دلسرد شود بلکه بايد حرکت کند و فعاليت تازهترى از خود بروز دهد.
حال بايستى گفته شود که وظيفه اصلى يک هنرمند آگاه انتخاب حرکتهاى بالنده در هنر است و نقش اصلى يک هنرمند بيان واقعيتها در جامعه نيست بلکه هنرمند در قلمرو و فکر آنان بايد به سمت درهم شکستن واقعيتها پيش رود.
به عبارت ديگر نگرشهاى واقعى در نمايش کودکان به وسيله بزرگترها به آنها تحميل مىشود که اين نوع بينش هيچ رابطهاى با شخصيت درونى کودک ندارد و بدين جهت بررسى نمايش کودک جز با علم روانکاوى و روانشناختى نتيجه زيانبارى در جامعه به جاى مىگذارد.
از بين بردن احساسات کودک ممکن است منجر به امراض عصبى گردد. اهميت تاثير افکار بستگى به وضع طبقاتى افراد دارد و بايد به هر کودک اجازه استقلال داده شود.
در نظر داشته باشيم که يادگيرى و نوآورىهاى کودکان تنهاوسيله نمايش نيست بلکه تعداد زيادى ازکودکان به وسيله بازى و نقاشى و اسباببازىهاى خود، دنياى آينده را ترسيم مىکنند. مثلا دختران با عروسکهاى خودشان آينده زيبايى براى زندگى خود ترسيم مىکنند. پس در انتخاب نمايش بايستى از کودک خود خواست تا نظر بدهد و هيچگاه نظر خود را به وى تحميل نکنيم. بيشتر معلمان سعى مىکنند از ساعت اين درس “هنر”بهعنوان ساعت کمکى براى جبران عقبماندگى يا تقويت درسهايى مانند رياضى و علوم و... استفاده کنند.
والدين نيز در خانه به هنر بهعنوان يک سرگرمى و يا گذراندن اوقات فراغت کودکان خود نگاه مىکنند و به ارزش و اهميت اين رشته توجه ندارند. اگر نمايش در مدارس به اندازه درسهاى ديگر اهميت داشت يا والدين در خانه به آن اهميت مىدادند نه تنها به پيشرفت کودکان در همه زمينهها کمک مىکرد بلکه باعث تقويت دروس ديگر نيز مىشد.
بررسى تئاتر و درک آن باعث انعکاس نيازها، رشد تفکر و به دست آوردن تجربههاى بسيارى مىشود.
تئاتر کودک به ما کمک مىکند به درون خلوت آنها راه پيدا کنيم و از احساسات و نيازها و کمبودهايشان آگاه شويم تا بهتر بتوانيم براى رفع نيازها و بروز صحيح احساساتشان برنامهريزى کنيم.
- به درک و ارزيابى کودکان از مسائل محيط اطراف و اطرافيانشان پى مىبريم.
- به نحوه تفکر کودکان پى برده تا بتوانيم بسترى براى رشد و پرورش خلاقيت آنها آماده کنيم.
- به کشمکشها و دلهرههاى درونى کودکان پى برده و با شناخت علت آنها سعى مىکنيم با رفع آن به کودکان خود کمک کنيم، آنهاوقتى دلهرههايشان را پس از ديدن يک نمايش به ما منتقل مىکنند احساس آرامش و راحتى بيشترى مىکنند.
ما بر آنيم تا از طريق هنر نمايش وبويژه نمايش کودک و نوجوان کليه راهها و خطوط موردنظر و توجه کودکان را براى آنها ترسيم کرده و منقوش سازيم و آنگاه با توجه به گرايش،علاقهمندى و آمال و آرزوهاى کودکان و نوجوانان مسيرى درست براى حال و آينده او که همانا شکلگيرى شخصيت فردى و اجتماعى کودک و نوجوان، مىباشد ترسيم نماييم. در واقع ما آنچه را که از وى آموخته و دريافتهايم بهطور منظم و علمى به خود وى (کودک و...) تحويل مىدهيم و در اينجا نقش و مشارکت آنها قابل توجه و دقت است. در واقع اين يک ارتباط کاملا دوجانبه است که در مسير حرکت شکل گرفته،تکميل شده و به اجرا در مىآيد.