نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
هجوم دری ها:
در قرن دوازدهم سیادت یونان همچنان در دست آکئیها بود و آرگولید مرکز قدرت آنها محسوب میشد. اقوام و قبایل دیگری از یونانیان که کم و بیش با پلاژها در آمیخته بودند و همچنین اقوام ائولی و ایونی نیز در قلمرو حکومت آنها به سر میبردند ولی در همین ایام مهاجرت قبایل جدید آغاز شد. تسالیها از کوهستان پند (1) سرازیر شده در جگهای که به مناسبت نام آنها تسالی خوانده شد سکنی گرفتند. دریها که در نتیجهی این مهاجرت به جنوب رانده شده بودند به یونان مرکزی آمده در سرزمین کوچکی به نام درید (2) اقامت گزیدند و درصدد تصرف پلوپونز برآمدند. ابتدا شکست خوردند ولی مجدداً به تلاش افتاده از دریا یا از برزخ کرنت گذشتند و دولتهای آکئی را از بین بردند و این واقعه در حدود سال 1100 اتفاق افتاد و در داستانها عنوان بازگشت هراکلیدها به آن داده شد چون فرماندهان دری را از بازماندگان هراکلس میانگاشتند.دریها در پلوپونز سه کشور عمده یعنی آرگوس، اسپارت، مسنی، تأسیس کردند. اقوام مغلوب به اسیری و خدمت فاتحان گردن نهادند و آنها که آزاد ماندند از حقوق سیاسی محروم شدند و عدهای نیز به مهاجرت رفتند. آکئیها به این ترتیب در ناحیهای که از آن تاریخ آکائی نام گرفت ساکن شدند و ایونیهای ساکن این اراضی را به آن سوی بغازکرنت عقب نشاندند. بر اثر این پیش آمدها و افزایش جمعیت، یونان بسیار کوچک و فقیر به نظر میرسید و قدرت تأمین معاش اهالی از وی سلب شده بود. بنابراین باید گفت که هجوم دریها موجب مهاجرتهای مهمتر و نهضت قابل ملاحظهای برای ایجاد کوچ نشینهای جدید گردید و در این راه اقوام مغلوب و سپس ائولیها و حتی اقوام دری فعالیت زیادی داشتند.
کوچ نشینهای یونانی:
یونانیها ابتدا جزایر مجاور را که به طور کلّی از اقوام پلاژ مسکون بود به تصرف درآوردند. دریها، جزیره کرت و پارهای از جزایر سیکلاد و جزایر ایونی را گرفتند و بیشتر جزایر سیکلاد در اختیار اقوام ایونی قرار گرفت. سپس یونانیها متوجه ساحل آسیا شده در سه منطقه مجزا یعنی ائولید در شمال، ایونی در مرکز (فوسه، افز، میلت) و درید در جنوب شهرهائی ایجاد کردند و با دولت لیدی روابطی برقرار ساخته به تجارت با آن دولت پرداختند.ایونیها کوچ نشینهای دیگری نیز در شبه جزیرهی کالسیدیک و سواحل تراس و بعدها در پروپونتید (3) (دریای مرمره) تأسیس کردند. در کنارهی بسفر، یونانیها شهر بیزانس را بنا نهادند و بعد وارد پونت اوکسن (دریای سیاه) شده کوچ نشینهائی در سواحل آن به وجود آوردند (سینوپ، طرابوزان) (4) و به شبه جزیرهی کریمه (5) نیز رسیده، به تجارت با سکاها مشغول شدند. در جنوب آسیای صغیر به سبب مخالفت فنیقیها، رقیب تجارتی خود، کاری از پیش نبردند ولی قسمتی از جزیرهی قبرس را گرفتند.
ایجاد کوچ نشین در مصر امکان نداشت، با این حال فراعنهی مصر به بازرگانان یونانی اجازه اقامت در نوکراتیس (6) و امتیازات قابل ملاحظهای در آن شهر دادند. در مغرب این سرزمین، یونانیان شهر سیرن (7) را ساختند و در آنجا به تجارت و کشاورزی پرداختند ولی از نواحی آن طرف این سرزمین که مرکز فعالیت فنیقیهای افریقا بود چشم پوشیدند.
یونانیان از طرف مغرب ابتدا به سیسیل و ایتالیا رفته کوچ نشینهای متعدد و آبادی تأسیس کردند و به همین دلیل این قسمت، یونان بزرگ نام گرفت. در این نواحی شهرهای تارانت، سیراکوز، آکراگاس (8) و سلینونت (9) توسط دریها، شهرهای کوم (10) پارتنوپ (11)، رژیون (12)، مسین (13) و کاتان به وسیلهی ایونیها و شهرهای سی باریس و کروتون (14) توسط آکئیها بنا شد.
یونانیها در این حدود همه جا با مخالفت اهالی یعنی ایتالیوتها یا سیکولها (15) مواجه بودند ولی بر آنها فائق آمده دامنهی نفوذ تمدن خود (هلنیسم) را در آنجا گستردند. یونانیها در مغرب این نواحی باز هم به مخالفت فنیقیها (کارتاژیها) برخوردند لیکن با وجود تمام مخالفتها در کرس و اسپانیا و بخصوص در گل مستقر شدند و شهرهای مهمی بنا نهادند که معروفترین آنها ماسالیا (16) (مارسی) بود.
یونانیها در سایهی ایجاد این تأسیسات به صورت یک قوم دریائی درآمدند و قسمت اعظم سواحل مدیترانه را در اختیار گرفتند. تماس آنها با سایر اقوام و ملل، که به زبان یونانی عنوان بربر (17) به آنها داده میشد، گاه مسالمت آمیز و زمانی خصمانه بود. یونانیها معمولاً به تصرف کامل سواحل و برقراری روابط دوستانه با بیگانگان راضی بودند تا به این وسیله بتوانند به آسودگی به کار تجارت بپردازند. در این برخوردها و مهاجرتها گاهی سکنهی قدیم و جدید با هم درآمیختند. کوچ نشینها روابط خود را با شهر اصلی که سبب ایجاد آنها شده بود حفظ میکردند و در موقع لزوم از آنها کمک میخواستند و شهر اصلی نیز در این موارد از کمک به آنها دریغ نمیکرد. با این حال پارهای از کوچ نشینها با شهر اصلی در میافتادند و با هم میجنگیدند. کوچ نشینها در واقع همیشه طالب استقلال خویش بودند و همین مسأله موجب تفاوت و امتیاز آنها با کوچ نشینها و مستعمرات جدید است. کار عمدهی کوچ نشینان که در واقع وسیلهی ارتباط میان وطن اصلی و بربرها محسوب میشدند تجارت بود. برخی از این شهرها در نتیجهی صنعت و تجارت اهمیت بیشتری کسب کردند و از مراکز مهم انتشار تمدن هلنی به شمار آمدند. اکثر آنها سرمایه و ثروت هنگفتی فراهم آوردند و تجمل پرستی در بین آنها بیش از خود یونان توسعه یافت. ایونی و سیسیل و یونان بزرگ چنین وضعی داشتند. پارهای از کوچ نشینها مانند میلت فوق العاده نیرومند شده، خود به ایجاد شهرهائی اقدام کردند. پیشرفت یونان از طرف مشرق بلافاصله پس از هجوم اقوام دری صورت گرفت ولی در مغرب این کار از قرن هشتم شروع شد و در قرن ششم پایان پذیرفت.
پینوشتها:
1- Pinde
2- Doride
3- Propontide
4- Trapézonte
5- Chersonnése Taurique
6- Naucratis
7- Cyrène
8- Acragas
9- Sélinonte
10- Cumes
11- Parthénope
12- Rhegion
13- Messine
14- Crotone
15- Sicules
16- Massalia
17- Barbares
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم