تأثير زندگي زناشوئي بر سيستم ايمني بدن زنان
منبع:http://www.wsiri.org
فعاليت سيستم ايمني زنان كه تازه از همسرانشان جدا شدهاند كمتر از زنانمتأهل ميباشد اين موضوع حاصل تحقيقات تازهاي است كه توسط دانشمندانرفتارشناس در مورد رابطه ايمني و ازدواج صورت گرفته است. مطالعاتاپيدميولوژيك سالهاي گذشته نشان ميدهد كه ميزان مرگ و مير زنان مجرّد و مطلقهبر اثر امراض مختلف بالاتر از زنان متأهل است. دانشمندان دانشگاه اوهايو فعاليتايمني را در دو گروه 38 نفره از زنان انجام دادند زنان يك گروه داراي زندگيمشتركي بودند ولي گروه ديگر ظرف شش سال اخير متاركه كرده بودند اين دو گروهدر مورد فاكتورهاي مختلف اجتماعي، اقتصادي توانستهاند درست عمل كنندسيستم ايمني زنان متاركه كرده نسبت به زنان ديگر واكنشهاي ضعيفتري نشان داد.همچنين در بين زنان مطلقه آنهائي كه هنوز احساس خود را نسبت به شوهرانشانحفظ كرده بودند افسردگي و ركود فعاليت سيستم ايمني شديدتر از زناني بود كهنسبت به شوهر قبليشان احساسي نداشتند. در بين زنان متأهل نيز فعاليت سيستمايمني آن دسته كه از زندگي زناشوئي خود راضي نبودند كمتر از آناني بود كه اززندگي مطلوبي برخوردار بودند. همچنين در زنان متأهل ناراضي درجات بيشتري ازافسردگي مشاهده شد در واقع فشارهاي زندگي تأثير كمتري در كاهش فعاليتايمني در مقايسه با ازدواجهاي ناموفق داشته است. اگر ناملايمات زندگي در فعاليتسيستم ايمني تأثير دارد طبعاً كاهش آن ناملايمات فعاليت سيستم ايمني را افزايشميدهد. علم اپيدبيولوژي فاكتورها و مكانيزمهايي را كه كنترل كننده گسترش يكبيماري در بخشي از افراد يك جامعه است بررسي ميكند. پس ميبينيم كهازدواجهائي كه زن و ش وهر آئين نامه ازدواج را مطالعه نكرده و هر يك به جايگاهحقيقي خويش در اين مقام واقف نبودهاند چه اثرات سوئي حتي برجسم هر يكميتواند داشته باشد. البته مسلم است توافق اخلاقي به طور صددرصد محال استدر خانوادهاي پيدا شود، و اگر باشد تنها در بين معصومين است اصولاً روانشناسانقائلند كه اختلاف در خانواده امري طبيعي است، دو نفر بخواهند باهم زندگي كنندقهر، اختلاف و اصطكاك پيش ميآيد ولي بايد اختلاف در خانواده امري طبيعياست، دو نفر بخواهند باهم زندگي كنند قهر، اختلاف و اصطكاك پيش ميآيد وليبايد اختلاف سنگ شيشه محبت نشود زيرا شيشه بشكسته را پيوند كردن مشكلاست.
همه علماي علم اخلاق در اين زمينه متذكر ميشوند كه با عفو و صفح بسيارياز مسائل حل ميگردد.
«وَلِيَعْفُوا وَلِيَصْفَحُوا اَلاّتُحِّبُونَ اَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ».
صفح يعني نديده گرفتن، عفو يعني ديدن و بخشيدن، صفح يعني نكات مثبت راديدن و نكات منفي را ناديده گرفتن، و با اين روش در زندگي زوجين توفيقي بدستميآورند كه سبب باروري سريع محبت ميگردد.
يكي ديگر از آياتي كه افراد جاهلبه آن تمسك پيدا كرده و هرگونه شكنجه وستمي را به زنان روا ميدارند و در واقع از شناخت تفسير دقيق آيه بي بهره ميماننداين است:
«وَالّلاتي تَخ'افُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُروُهُنَّ في الْمَضاجِعِ وَاْضرِبُوهُنَّ فَاِنْ اَطَعْنَكُمْ فَلا'تَبْغُوا عَلَيْهُنَّسبيلاً».
نشوز يعني سرپيچي از اطاعت از روي تكبر. اولاً بايد در نظر گرفت موعظههجرت و ضرب براي پيشگيري از چه مسئلهاي مطرح ميشود لازمه حيات مشتركاين است كه زن و مرد در زندگي مشترك دست از لجاجت و عناد بردارند و با عقل وتدبير و سازش به حل مسائل بپردازند و در اين امر بايد مردان پيشقدم شوند. دراصطلاح مذهبي لغت نشوز در دو مورد بكار ميرود:
1 - در مواردي كه زن از اطاعت شوهر سرباز زند در حاليكه وظيفه اوست.
2 - در موردي كه شوهر در رابطه با وظيفهاش مسامحه نموده و در اداي حق زنبي اعتنائي و سهل انگاري نمايد. گاهي «نشوز» از جانب زن است به اين معني كه ازوظايف واجب خود سرباز زند و در برابر شوهر تسمكين ننمايد. البته نشوز در موردمردان هم صادق است به هنگامي كه مرد در اداي حق واجب همسر كوتاهي كند ووظايفي را كه بايد در اين زمينه انجام دهد به دست فراموشي بسپارد. نشوز در موردهر يك از زوجين تنها در محدودة اداي حقوق واجب مطرح است در اين آيه درمورد نشوز زن بحث ميشود.
اسلام ابتدا زوجين را به تحمل يكديگر وادار نموده و هر دو را به ارفاق وبخشش دعوت ميكند و بر اين معني اصرار دارد كه نظام خانواده متلاشي نگردد درعين حال با توجه به حساسيت روحيه زن طي 3 مرحله اين مسئله را درمان مينمايد.
1 - مرحله پند:(فعظون )موعظه كلامي را گويند كه سرشار از محبت و تلطفباشد و همانند خورشيد از تمامي جوانب آن نور و گرمي بيارد و اساس آن را نيز دليلو برهان تشكيل ميدهد، در برخورد با زنان بايد به استدلال عاطفي و احساسي تكيهكرد در موعظه با زبان سرشار از محبت از همسر خواسته ميشود به روش اصليخويش برگشته و شيوهاي اسلامي و انساني در پيش گيرد. اگر مرد در اين مرحلهموفق نبود و زن نيز بر عناد و لجاجت خويش در اين مسئله اصرار داشت. آنگاه
2 - وَاهجُروهُنَّ في الّمَضاج - دوري گزيني در بستر.
ميخواهد طعم جدائي موقتي را هر دو بچشند و هر دو احساس كنند اينآزمايش يك حقيقتي است كه بعد ممكن است بصورتي تلخ با آن برخورد كنند وآنگاه پشيمان شوند كه پشيماني سودي نداشته باشد.
اين يك مهاجرت اختياري است كه سنگيني بار هجران را يك مقدار ملموس ومحسوس ميكند. طرفين هر دو گراني جدائي را درك ميكنند، در واقعيت هجر قرارميگيرند، از صحنه خيال خارج ميشوند، چه بسا خود هجر باعث بيداري هر دووسيب قرب بيشتر هر دو ميگردد زمينههاي تفاهم را وسيع ميكند اگر اين هجرموقتي هم تأثيري نبخشيد و زن بر اصرار خودش ميافزود و مرد ميخواست زن راحفظ كند و مايل به جدائي نبود اينجاست كه سومين دستور داده ميشود.
3 - واضربوهن - آنان را بزنيد اما چگونه؟ اسلام هرگز به مرد حق نداده است كهزدن، به صورت آزار جسماني باشد حد زدن را هم بيان ميكند. در داستان ايوب وهمسرش آمده است: «خُذْبِيَدِكَ ضَغثاً».
يك دسته علف نازك بردار و او را بزن. امام باقر فرمودند: نوع زدن يعني اِنهالضرب بالسواك با چوپ مسواك زن را بزند، مرد حق ندارد به حدي بزند كه بدنقرمز يا كبود يا سياه گردد زيرا كه از ديد اسلامي اين امر موجب قصاص و ديهميگردد. پيامبر تعجب ميفرمايد از مردي كه زن خويش را ميزند آنگاه با آن زنهمبستر ميگردد. ايضرب احدُكم المَرأة ثُمَ يَظِلُ بِعانِقِها (آيا شما زن را ميزنيد و سپس دستبر گردنش درميآوريد و در آغوش ميكشيد، و تعجب ميكند كه چگونه ممكناست مردي با همان دستي كه زن را زده به گردن زن حلقه كند.
كيف تعانق المرأة بيدٍ ضربت بها. و اين از نظر اخلاقي جداً ماية شرمندگياست. اما صادق از شخصي سؤال كردند كه تو چگونه تصميم ميگيري هنگامي كهبين خير و شر قرار ميگيري او گفت من خير را انتخاب ميكنم حضرت فرمود: من اينكار را نميكنم من سرمايه ديگري دارم. اختار من الخير خيرها و احذر منالشرشرهما.
من از بين دو خوب خوبتر را انتخاب ميكنيم يك خوب را رها ميكنم تا بهتر رابگيرم و خودم را به هر چيزي مشغول نميكنم و وقتي بين شري قرار گيرم از شرسختتر احتراز ميجويم جراحيها براي بيرون آوردن دملها يا غدههاي خطرناكياست كه سلامت شخص را مختل ميكند هنگامي كه صددرصد به اين نتيجه برسندكه با غير از چاقوي جراحي اين درد درمان نميشود ناگزير جراح بايد دست به چاقوببرد اين جراحي به معني زدن و تنبيه كردن نيست عنوان معالجه دارد با تمام دردروي آن صحه گذاشته ميشود.
براي رفع خطر بيشتر بايد از ضررهاي كمتر استقبال شود اين يك قانون كلياست. آيه در مقام جلوگيري از جدائي است. پس اين مراحل در حالي انجام ميشودكه هيچ راهي براي جلب موافقت زن و شوهر نيست قرآن ميگويد اگر ممكن استاين خانواده دردمند در حال سقوط را نجات بدهيد، بدهيد از هر راه كه ممكن استاقدام كنيد مرد مسائل زندگي را براي زن تشريح كند آثار كار را برايش بازگو نمايد اورا درك كند وسعي كند او نيز وي را درك نمايد در محيطي مملو از عاطفه وصميميت اين مباحثات برگزار شود خسارات را به زن تذكر دهد از هر راهي كهميتواند فكر زن را در اين جهت روشن نمايد آنگاه او را به هجرت موقت و سپس«ضرب به معني زدن با يك وسيله بسيار نازك» دعوت نمايد.
در واقع او را از خودكشي و خانواده كشي نجات ميدهد و اين به جهت شدتعلاقهاي است كه مرد نسبت به زن دارد. ضرب در جائي است كه علاج ميكند، التيامميبخشد والا در جائي كه خود ضرب سبب جدائي ميشود نه تنها هيچگونهارزشي ندارد بلكه منفور و مطرود است اين نوعي جهالت است كه مردي زن را اسيرخود سازد و با او رفتاري حيواني داشته باشد كه در چنين صورتي خانه محل آرامشنميگردد. اسلام ميگويد به زن حتي ترشويي نكنيد. ولايقبح لها
همه علماي علم اخلاق در اين زمينه متذكر ميشوند كه با عفو و صفح بسيارياز مسائل حل ميگردد.
«وَلِيَعْفُوا وَلِيَصْفَحُوا اَلاّتُحِّبُونَ اَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ».
صفح يعني نديده گرفتن، عفو يعني ديدن و بخشيدن، صفح يعني نكات مثبت راديدن و نكات منفي را ناديده گرفتن، و با اين روش در زندگي زوجين توفيقي بدستميآورند كه سبب باروري سريع محبت ميگردد.
يكي ديگر از آياتي كه افراد جاهلبه آن تمسك پيدا كرده و هرگونه شكنجه وستمي را به زنان روا ميدارند و در واقع از شناخت تفسير دقيق آيه بي بهره ميماننداين است:
«وَالّلاتي تَخ'افُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُروُهُنَّ في الْمَضاجِعِ وَاْضرِبُوهُنَّ فَاِنْ اَطَعْنَكُمْ فَلا'تَبْغُوا عَلَيْهُنَّسبيلاً».
نشوز يعني سرپيچي از اطاعت از روي تكبر. اولاً بايد در نظر گرفت موعظههجرت و ضرب براي پيشگيري از چه مسئلهاي مطرح ميشود لازمه حيات مشتركاين است كه زن و مرد در زندگي مشترك دست از لجاجت و عناد بردارند و با عقل وتدبير و سازش به حل مسائل بپردازند و در اين امر بايد مردان پيشقدم شوند. دراصطلاح مذهبي لغت نشوز در دو مورد بكار ميرود:
1 - در مواردي كه زن از اطاعت شوهر سرباز زند در حاليكه وظيفه اوست.
2 - در موردي كه شوهر در رابطه با وظيفهاش مسامحه نموده و در اداي حق زنبي اعتنائي و سهل انگاري نمايد. گاهي «نشوز» از جانب زن است به اين معني كه ازوظايف واجب خود سرباز زند و در برابر شوهر تسمكين ننمايد. البته نشوز در موردمردان هم صادق است به هنگامي كه مرد در اداي حق واجب همسر كوتاهي كند ووظايفي را كه بايد در اين زمينه انجام دهد به دست فراموشي بسپارد. نشوز در موردهر يك از زوجين تنها در محدودة اداي حقوق واجب مطرح است در اين آيه درمورد نشوز زن بحث ميشود.
اسلام ابتدا زوجين را به تحمل يكديگر وادار نموده و هر دو را به ارفاق وبخشش دعوت ميكند و بر اين معني اصرار دارد كه نظام خانواده متلاشي نگردد درعين حال با توجه به حساسيت روحيه زن طي 3 مرحله اين مسئله را درمان مينمايد.
1 - مرحله پند:(فعظون )موعظه كلامي را گويند كه سرشار از محبت و تلطفباشد و همانند خورشيد از تمامي جوانب آن نور و گرمي بيارد و اساس آن را نيز دليلو برهان تشكيل ميدهد، در برخورد با زنان بايد به استدلال عاطفي و احساسي تكيهكرد در موعظه با زبان سرشار از محبت از همسر خواسته ميشود به روش اصليخويش برگشته و شيوهاي اسلامي و انساني در پيش گيرد. اگر مرد در اين مرحلهموفق نبود و زن نيز بر عناد و لجاجت خويش در اين مسئله اصرار داشت. آنگاه
2 - وَاهجُروهُنَّ في الّمَضاج - دوري گزيني در بستر.
ميخواهد طعم جدائي موقتي را هر دو بچشند و هر دو احساس كنند اينآزمايش يك حقيقتي است كه بعد ممكن است بصورتي تلخ با آن برخورد كنند وآنگاه پشيمان شوند كه پشيماني سودي نداشته باشد.
اين يك مهاجرت اختياري است كه سنگيني بار هجران را يك مقدار ملموس ومحسوس ميكند. طرفين هر دو گراني جدائي را درك ميكنند، در واقعيت هجر قرارميگيرند، از صحنه خيال خارج ميشوند، چه بسا خود هجر باعث بيداري هر دووسيب قرب بيشتر هر دو ميگردد زمينههاي تفاهم را وسيع ميكند اگر اين هجرموقتي هم تأثيري نبخشيد و زن بر اصرار خودش ميافزود و مرد ميخواست زن راحفظ كند و مايل به جدائي نبود اينجاست كه سومين دستور داده ميشود.
3 - واضربوهن - آنان را بزنيد اما چگونه؟ اسلام هرگز به مرد حق نداده است كهزدن، به صورت آزار جسماني باشد حد زدن را هم بيان ميكند. در داستان ايوب وهمسرش آمده است: «خُذْبِيَدِكَ ضَغثاً».
يك دسته علف نازك بردار و او را بزن. امام باقر فرمودند: نوع زدن يعني اِنهالضرب بالسواك با چوپ مسواك زن را بزند، مرد حق ندارد به حدي بزند كه بدنقرمز يا كبود يا سياه گردد زيرا كه از ديد اسلامي اين امر موجب قصاص و ديهميگردد. پيامبر تعجب ميفرمايد از مردي كه زن خويش را ميزند آنگاه با آن زنهمبستر ميگردد. ايضرب احدُكم المَرأة ثُمَ يَظِلُ بِعانِقِها (آيا شما زن را ميزنيد و سپس دستبر گردنش درميآوريد و در آغوش ميكشيد، و تعجب ميكند كه چگونه ممكناست مردي با همان دستي كه زن را زده به گردن زن حلقه كند.
كيف تعانق المرأة بيدٍ ضربت بها. و اين از نظر اخلاقي جداً ماية شرمندگياست. اما صادق از شخصي سؤال كردند كه تو چگونه تصميم ميگيري هنگامي كهبين خير و شر قرار ميگيري او گفت من خير را انتخاب ميكنم حضرت فرمود: من اينكار را نميكنم من سرمايه ديگري دارم. اختار من الخير خيرها و احذر منالشرشرهما.
من از بين دو خوب خوبتر را انتخاب ميكنيم يك خوب را رها ميكنم تا بهتر رابگيرم و خودم را به هر چيزي مشغول نميكنم و وقتي بين شري قرار گيرم از شرسختتر احتراز ميجويم جراحيها براي بيرون آوردن دملها يا غدههاي خطرناكياست كه سلامت شخص را مختل ميكند هنگامي كه صددرصد به اين نتيجه برسندكه با غير از چاقوي جراحي اين درد درمان نميشود ناگزير جراح بايد دست به چاقوببرد اين جراحي به معني زدن و تنبيه كردن نيست عنوان معالجه دارد با تمام دردروي آن صحه گذاشته ميشود.
براي رفع خطر بيشتر بايد از ضررهاي كمتر استقبال شود اين يك قانون كلياست. آيه در مقام جلوگيري از جدائي است. پس اين مراحل در حالي انجام ميشودكه هيچ راهي براي جلب موافقت زن و شوهر نيست قرآن ميگويد اگر ممكن استاين خانواده دردمند در حال سقوط را نجات بدهيد، بدهيد از هر راه كه ممكن استاقدام كنيد مرد مسائل زندگي را براي زن تشريح كند آثار كار را برايش بازگو نمايد اورا درك كند وسعي كند او نيز وي را درك نمايد در محيطي مملو از عاطفه وصميميت اين مباحثات برگزار شود خسارات را به زن تذكر دهد از هر راهي كهميتواند فكر زن را در اين جهت روشن نمايد آنگاه او را به هجرت موقت و سپس«ضرب به معني زدن با يك وسيله بسيار نازك» دعوت نمايد.
در واقع او را از خودكشي و خانواده كشي نجات ميدهد و اين به جهت شدتعلاقهاي است كه مرد نسبت به زن دارد. ضرب در جائي است كه علاج ميكند، التيامميبخشد والا در جائي كه خود ضرب سبب جدائي ميشود نه تنها هيچگونهارزشي ندارد بلكه منفور و مطرود است اين نوعي جهالت است كه مردي زن را اسيرخود سازد و با او رفتاري حيواني داشته باشد كه در چنين صورتي خانه محل آرامشنميگردد. اسلام ميگويد به زن حتي ترشويي نكنيد. ولايقبح لها