نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
وضع اجتماعی و سیاسی
حکومتهای اقوام بربر مخلوطی از سازمانهای رومی و ژرمنی محسوب میشد. پادشاه، مخصوصاً از میان فرمانداران نظامی انتخاب میشد و در عین حال فرمانروای ملل رومی یا سلتی نیز بود. اشکال عمدهی حکومت در این بود که پادشاه وظیفه رهبری ملتهائی را که از ریشههای مختلف بودند و تمدنهای متفاوت داشتند به عهده میگرفت. همهی پادشاهان بربر روش واحدی در حکومت و رهبری نداشتند. استرگتها در تشکیلات رومی تغییرات کمی دادند و اصول و سلسله مراتب قدیم یعنی سنا و عمال دولتی را همچنان محفوظ نگاه داشتند و طبق معمول گذشته ادارات کشور را در دست رومیها و فرماندهی نظامی را در اختیار ژرمنها قرار دادند. کار قانونگذاری نیز بکلی جنبه رومی به خود گرفت و عادات و آداب رومی متروک ماند. نفوذ تمدن رومی در میان بورگندها بسیار زیاد بود ولی از لحاظ قانونگذازی هماهنگی کاملی میان فاتح و مغلوب به وجود نیامد. در میان واندالها، ویزیگتها و فرانکها نیز همین وضع دیده میشد و هر یک از این اقوام قوانین مخصوص خود را اجرا میکردند و رومیها هم قانونی مخصوص به خود داشتند. به طور کلی تنبیهات برای رومیها شدیدتر بود و حکم اعدام یا تبعید بآسانی برای خطاکاران رومی صادر میگشت، در صورتی که متخلفین ژرمنی که مرتکب جنایاتی نظیر یک فرد رومی میشدند با پرداخت غرامتی از اعدام و تبعید خلاصی مییافتند. از سازمانهای اداری قدیم هنوز اصولی باقی بود. مع ذلک گذشته از عمال دولتی، شخصی که از طرف پادشاه با عنوان کنت انتخاب میشد به ادارهی شهرستانها میپرداخت و اختیارات کشوری و نظامی را در دست میگرفت. در زمینهی اصول قضائی آنچه مخصوص به ژرمنهاست مسأله تایید اساس خانواده، سختگیری در طلاق و بخصوص اصل اصلاح میان دو طرف، یعنی پرداخت غرامت برای هر نوع جنایت حتی شدیدترین آنها میباشد.جامعه از مردان آزاد و غلامان تشکیل شده ولی در نتیجه حملات اقوام مهاجم با جامعه قدیم رومی اختلاف داشت. نجبای ژرمنی و سربازان عادی و رومیهای ساکن شهرها و همچنین ملاکین ثروتمند در عداد مردان آزاد بودند و میان آنها و غلامان دستههائی از مردم نیمه آزاد مانند رعایای ساکن اراضی ارباب ملک، که در اواخر دورهی امپراتوری رو به فزونی بودند، و غلامان آزاد و خرده مالکانی که زمینهای خود را از دست داده بودند، وجود داشت. جامعهی قدیم در حال تحول کلی بود لیکن هنوز هم گذشت چند قرن لازم بود تا نظم جدیدی به وجود آید.
اخلاق و رفتار خشن رومیها در دورهی امپراتوری تعدیل شده بود ولی در این زمان مجدداً به شدت و خشونت گرائید. ژرمنها با مغلوبین به خشونت رفتار میکردند و باید گفت که رفتارشان با افراد خودی نیز به همین صورت بود. جنایتها و خونریزی ووحشت در دربار پادشاهان و کنتها یعنی در دنیائی که مسیحیت میخواست نفوذ خود را تحمیل کند به چشم میخورد. کار تعلیم و تربیت هم رو به انحطاط بود و تنها در دیرها خط و زبان لاتن تعلیم داده میشد.
وضع اقتصادی
کشاورزی و گله داری، که در نظر ژرمنها اهمیت بسیار داشت، منبع اصلی زندگی اقوام جاهل محسوب میشد ولی صنعت مورد توجه نبود. بازرگانی که دورهی امپراتوری رم پیشرفت زیادی داشت به سبب حملات پی درپی، غارتگریها، متروک ماندن راهها و شیوع ناامنی، و همچنین توسعهی دزدیهای دریائی که به وسیلهی کشتیهای واندالها صورت میگرفت، دچار انحطاط شده بود.علوم و فلسفه
در علوم پیشرفتی دیده نمیشد و تقریبا هیچ کس به فکر توسعه و رواج دانش نبود. فقط تألیفات و مجموعههائی از علوم آن زمان توسط دانشمندان معدودی از قبیل ایزیدور (1) اهل سویل که به مطالعهی ریاضیات، علوم طبیعی و تاریخ علاقهای داشت فراهم آمد؛ بوئس (2) (ایتالیائی) و بد (3) (انگلیسی) نیز آثار فلسفی و تاریخی از خود به یادگار گذاشتند. حکمت الهی مقام مهمی یافت و در این دوران آثار فلاسفه قدیم که به علت کفر و الحادشان مورد نفرت کلیسا بودند طرفداری نداشت.ادبیات
زبان لاتن، زبان مردم امپراتوری غرب و تنها زبان علمی و فلسفی محسوب میشد، منتهی هرجا که به دست بربرها میافتاد زبان اقوام غالب معمول میگشت. به این ترتیب در مدت دو قرن دو زبان یعنی لاتن و ژرمنی مورد استفاده بود. برای نوشتن کتابهای علمی و کتب حکمتی و قوانین از زبان لاتن استفاده میشد ولی مردم به زبانی که به لاتن معروف در اواخر دورهی حکومت رومیها به آن تکلم میشد و در اثر تماس با زبانهای ژرمنی رو به فساد و تباهی بود مکالمه میکردند. ژرمنها بتدریج زبان رومیها را مورد استفاده قرار دادند، منتهی همانطور که گفتیم این زبان در نتیجه آمیزش و اختلاط با لغات و قواعد ژرمنها به صورتی نامناسب و جاهلانه درآمد. از این آمیزش و اختلاط، زبانهای جدیدی پیدا شد که آنها را هم به سبب ریشه اصلی، لاتن یا رمان (4) میخواندند و عبارت بودند از ایتالیائی، فرانسه و اسپانیولی، منتهی این زبانها در آن ایام لهجههائی بودند که در هر شهرستان با هم تفاوت داشتند و برای روابط اجتماعات مورد استفاده قرار میگرفتند و کسی برای نوشتن از آن استفاده نمیکرد.ادبیات لاتن هنوز هم وجود داشت و آثار متوسطی که از آن زمان باقی است مانند تاریخ پل اوروز (5)، منظومههای سیدوان آپولی نر (6) میتوان آنها را مطالعه کرد.
البته ژرمنها نیز دارای افسانه و سرودهائی بودند که سینه به سینه میگشت. نخستین اثر مکتوبی که از زبان ژرمنی در دست میباشد ترجمه انجیل به زبان گتی است که توسط اسقفی به نام اولفیلاس (7) در قرن چهارم انجام گرفته. برای این کار الفبائی که از یونانی مشتق شده بود و پس از این به نام الفبای گتی معروف گشت اختراع و معمول شد.
پینوشتها:
1- Isidore de Séville
2- Boece
3- bède
4- Romanes
5- Paul Orose
6- Sidoine Apollinaire
7- Ulfilas
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم