بيگدلي آذر (شاعر) (1)
از آنجا مراجعت به عراق و ساكن موطن خود اصفهان گرديد.پس از قتل نادرشاه مدتي را در خدمت علي شاه و ابراهيم شاه و شاه اسماعيل و شاه سليمان به خدمات ديواني گذرانيد.
در اثناي تغييرات اين ايام دچار صدمات طاقت فرسايي گرديده كه در نتيجه ي آن نه از خدمت ديواني بلكه از زندگاني دنيايي صرف نظر نموده در كسوت فقر و درويشي داخل شد.و در اين اثنا ملاقات جماعتي از بزرگان برايش دست داد و داراي طبع موزوني چون بود،با مناسبت وضع حال به گفتن شعر مايل گرديد و فنون شعر را از مير سيّد علي مشتاق آموخت.
ديواني داشته مشتمل بر هفت هزار بيت كه در غارت اصفهان به يغما رفته و پس از سوختگي دماغ از اين سبب،خاطر خود را به جمع آتشكده پرداخت و در مدت يك قرن به نام كريم خان وكيل،كتاب آتشكده را تمام ساخت.وفات او در سنه ي هزار و صد و نود و پنج هجري بوده [است].
در ابتداي ملاحظه كتاب آتشكده و انتخاباتي كه آذر از اشعار شعرا نموده در صورتي كه به طور كلي اين اشعار،پايين تر از مقام صاحبان اوست توهم مي شود كه در اين طور انتخابات تعمد داشته و توهين آنها را مي خواسته، ليكن پس از مدتي منتخباتي كه از اشعار خود نموده مخصوصاً دو شعر اوليه ي آن ها كه نوشته :
از آن در سوي خود كش محملم را از آن ره كوي خود كن منزلم را
به من از اين چه رسيد و مرا از آن چه گشاد
كه من نبودم و بودند شهد نوش،آباء
كه من نباشم و باشند حله پوش،اولاد
مرا كه با سر مخمور شد مقام به قم
مرا كه با لب تشنه رهم به كوفه فتاد
چه سود از اين كه سبيل است باده در شيراز
چه سود كه روان است دجله در بغداد
صاحب عنوان از ادبا و گويندگان و شعرا و نويسندگاني است كه در بازگشت سبك ادبي به شيوه ي متقدمين با دوستان و معاشرين خود (همچون مشتاق و صباحي و هاتف و رفيق و ديگران) تشكيل انجمني داده و در اين راه رنجها برده تا بالاخره در اين راه توفيق حاصل نمود.
صاحب عنوان در اوايل شاعري (واله) و سپس (نكهت) و در آخر تخلّص (آذر) را انتخاب نمود و به همين تخلّص مشهور گرديد.
در دستگاه سلاطين افشاريه و زنديه مصدر اموري بوده است.
در تاريخ 20 ربيع الثاني سال 1134 متولد، و در 1195 در اصفهان وفات يافت.
وي مولف تذكره اي است در احوال قريب 840 نفر از شعرا و گويندگان زبان فارسي به نام (آتشكده). كتاب او از اين نظر كه درباره ي شعرا نظر انتقادي دارد بر ديگر تذكره ها امتياز دارد.
كتب زير از آثار اوست:
1.تذكره ي آذر،يا آتشكده ي آذر 2.دفتر نه آسمان،در شرح حال شعراي معاصر خودش 3.ديوان اشعار 4.مثنوي يوسف و زليخا،بر وزن گلشن راز،محتوي 12 هزار بيت.
از اشعار اوست در وصف اصفهان. (از مثنوي يوسف و زليخا):
ددش از حور،ديوش از پري به
ز عشقش چون زليخا،مصر شيدا
هزارش يوسف از هر كوچه پيدا
به جان شرمنده ي آن خاك فرخ
سمرقند و چگل،نوشاد و خلخ
ز آبش گر بخارا تر كند كام
به خاكش هندرا گر دل شود رام
نماند خشگ جوي موليانش
شود بي مشك موي لوليانش
بتان اصفهان خوبان ارمن
كسي با هم نسجند،عهده بر من
هوايش معتدل چندان كه در وي
گل ارديبهشتي رويد از دي
ز بس گل،كز گل آنجا،آشكار است
همه فصلش توان گفتن بهار است
بهشت هشت گانه چهار باغش
به از آواز بلبل بانگ زاغش
ز آب زندگي به،زنده رودش
خضر آورده اسكندر درودش
بدانش به ز نيكان دگر شهر
در آن كشور دهد طعم شكر،زهر
رود چون دزد آنجا پاسبان است
به آن وادي چو گرگ آيد،شبان است
هوايش را طبع هر كس را ملايم
نسيمي از بهشت آنجاست دايم
دري از خلد هر خانه اش باز
حمام روضه از بامش به پرواز
گنه ز بنده و بخشايش از خداوند است
ز آسمان نكنم شكوه گر ز كين كشدم
چرا كه دشمني او به دوست مانند اوست
به روز مرگ شنيدم كه پير كنعان گفت
كه دوست دشمن جان است اگر چه فرزند است
اثر زناله ي آذر به جز گرفتاري
مجو كه بلبل از آواز خويش در بند است
به اين اميد كه از لطف خواهدش نان داد
هزار مسأله پرسيدش از مسايل و گفت
اگر جواب نگفتي نخواهمد نان داد
نداشت حال جدل آن فقير و شيخ غيور
ببرد آبش و نانش نداد تا جان داد
عجب كه با همه دانايي اين نمي دانست
كه حق به بنده نه روزي به شرط ايمان داد
من و ملازمت آستان پير مغان
كه جان مي به كف كافر و مسلمان داد
پي نوشت ها:
1. بيگدلي نام طايفه اي است از اتراك از نژاد بيگدل خان بن ايلدگزخان بن آغوزخان كه در زمان هلاكوخان به امرِ وي از تركستان به شام آمده و بعد از آن،در زمان امير تيمور هم به فرمان وي از آنجا به ايران آمده اند و بدين جهت آنها را بيگدلي شاملو مي خوانند. (مكارم الآثار،ج1،ص41)
2. وي در طول عمر خود داراي تأليفات چندي بوده اول كتاب (آتشكده) شامل: احوال شعراي متقدمين و متاخرين و معاصرين خودش كه آن را در مدت قرني به نص (مجمعالفصحاء) جمع آوري نموده و به نام كريم خان زند تأليف فرموده و در سنه ي 1180 انجام يافته و بر آن مشتمل است بر دو مجمره اول: (در شعراء متقدمين،دويم.كتاب (نه آسمان): در شعراء معاصرين خودش،سيم (ديوان اشعار) زيادبر ده هزار بيت،... چهارم كتاب قصه ي يوسف و زليخا كه آن منظومه ايي بر وزن (گلشن راز) است و در دوازده هزار بيت. (مكارم الآثار، ج1، ص 7- 42 ) براي اطلاع بيشتر ر.ك.الذريعه،ج1،ص5 – 3 و همانجا،ج 8 ،ص226 و همانجا، ج9 ،ص357. ونيز،تحفه العالم،ص 201 – 196.
3. در مقدمه ي ديوان آذر به نقل از اعقاب او مزار وي در شهر مقدس قم و در مقبره ي خانوادگي بيگدلي ذكر شده است.