دستهایی از مبانی فکری که نقشی جدی در نوع نگاه ما به علوم انسانی و تعیین انتظارات و توقعات ما از آنها دارد، مبانی الهیاتی است. منظور از مبانی الهیاتی یعنی مبانی اعتقادی و باورهای دینی. این مبانی میتوانند مستند به براهین فلسفی و عقلی محض یا مستند به ادلهی نقلی باشند. بخشهایی از مبانی الهیاتی که با روش عقلی محض مورد بحث قرار میگیرند در کتابهای فلسفی، تحت عنوان الهیات بالمعنی الاخص، و در کتابهای کلام عقلی مورد بررسی قرار میگیرند و بخشهای که مستند به ادلهی نقلی است معمولاً در کتابهای کلام نقلی مطرح میشوند.
اعتقاد به خداوند به عنوان کامل مطلق
مهمترین مبنای الهیاتی علوم انسانی اسلامی اعتقاد به وجود خداوند است. یعنی اعتقاد به موجودی دارای کمال مطلق و بینهایت که او را خداوند مینامیم. خدای متعال دارای همه صفات کمال و جمال و جلال است. همهی کمالات را در بالاترین حد دارا است. به همین دلیل، درک ذات او برای افکار و اندیشههای بشری ناممکن است؛ اما صفات او برای همگان قابل فهم است. خداوند کامل مطلق است. او در همهی صفات کمالی یگانه است.(1) ذاتی یگانه و بسیط دارد.(2) هیچ موجودی در شأن و مرتبهی او نیست: «لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ (شوروی، 11)؛ هیچ چیز مانند او نیست» و او به هیچ چیزی نیاز ندارد و بینیاز مطلق است: « إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ» (حج، 64) و به همین دلیل نه جسم است و نه جسمانی؛ هیچ نوع ترکیبی در او راه ندارد. او بسیط محض است. صفات ذات او عین یکدیگر و عین ذات او هستند. از این حقیقت به «توحید صفاتی» تعبیر میشود. خدای متعال نه تعدد بیرونی دارد و نه ترکیب درونی.او خالق هستی، مبدأ عالم و هستیبخشِ سایر موجودات است: «توحید در خالقیت.» (3) همهی هستی در پیدایش و بقای خود نیازمند اوست. خالقیت او دائمی است به این معنا که هستی آویزان به ظلّ وجود حضرت حق است و نه آنکه به صورت «انداخته» و جدا شدهی از او باشد و در بقای خود بینیاز از خدا باشد. انسان نیز مثل سایر مخلوقات در همهی حالات و شؤون خود نیازمند به خداوند است: یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ؛ (فاطر، 15) ای مردم! شما به خداوند نیازمندید و این خداوند است که بینیاز و شایسته ستایش است». به تعبیر ملاصدرا وجود مخلوقات وجودی فقری و ربطی و آویخته به خداوند است.
خداوند که آفریننده و هستیبخش همهی موجودات است، مالک حقیقی همهی آنها نیز هست. او تنها مالک حقیقی در سراسر هستی است: «توحید در مالکیت». همهی مخلوقات به صورت تکوینی در اختیار او قرار دارند. او مالک همه چیز است: « لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى؛ (طه، 6) آنچه در آسمان و زمین و میان آنها و در دل خاک است از آن اوست».
به همین دلیل، هیچ کس بدون اذن و اجازه او حق هیچ نوع تصرفی را در سایر موجودات ندارد.(4) به تعبیر نظامی گنجوی: «کیست در این دیرگه دیر پای / کو لمن الملک زند جز خدای».
یکی دیگر از اوصاف کمالی حضرت حق، صفت ربوبیت است. او رب العالمین است. اداره کنندهی عالم هستی است. همهی عالم تحت تدابیر اوست. حفظ و نگهداری موجودات، روزی دادن و رشد دادن و به کمال رساندن آنها و هدایت آنها همگی از مصادیق ربوبیت الهی است. اگر سایر موجودات، مثل ملائکه، نیز در اداره و تدابیر جهان نقشی ایفا میکنند،(5) این نیز خود از تدبیرهای الهی برای ادارهی جهان است. او در ربوبیت هستی یگانه است و هیچ شریکی ندارد: «توحید در ربوبیت».
نتیجهی همهی ویژگیها و صفاتی که برای خداوند برشمردیم این است که او ربوبیت تشریعی نسبت به موجودات مختار را نیز دارا است: «توحید در ربوبیت تشریعی». اگر خداوند تدابیر کنندهی همهی هستی است؛ بنابراین تدبیر کنندهی موجودات مختاری همچون انسان نیز هست. یعنی او تنها کسی است که صلاحیت ارائهی راه هدایت به انسان و سایر موجودات مختار را داراست. غیر از خداوند هیچ کس مجاز نیست مستقلاً راه و رسم زندگی را برای موجودات مختار ترسیم نماید و از آنان بخواهد اراده و اختیار خود را در آن مسیر به کار گیرند. به تعبیر دیگر، حق قانونگذاری و تشریع استقلالی حق انحصاری حضرت حق است: « إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ؛ (یوسف، 40) حکم تنها از آنِ خداوند است».
با توجه به اینکه محققان حوزههای مختلف علوم انسانی، پس از مطالعات و بررسیها خود اقدام به بیان هنجارها و دستورالعملهایی برای رفتار و کنشهای آدمی میکنند و به نوعی قوانین و احکامی را برای رفتار آنها بیان میکنند، و از مردم میخواهند که به آنها عمل کنند، با توجه به توحید در ربوبیت تشریعی این دستورالعملها و توصیهها و هنجارها در صورتی موجه و مقبول و مجاز و مشروع است که در راستای رضایت الهی باشد.
یکی دیگر از اوصاف کمالی حضرت حق این است که هر کاری در جهان انجام گیرد، چه توسط موجودات مختار و چه موجودات غیر مختار، در نهایت با ارادهی او انجام میگیرد: «توحید افعالی». همه چیز تنها و تنها به خواست و اراده او وابسته است. هیچ شیء یافعلی در جهان از دایرهی خواست الهی خارج نیست. کاری که یک موجود مختار با اختیار و ارادهی خود انجام میدهد در حقیقت به خواست و ارادهی الهی است به این معنا که چون او خواسته است به اختیار موجودات دیگر محقق میشود. وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ، (انسان 30) و چیزی را نمیخواهید جز اینکه خدا بخواهد.» اراده و اختیار موجودات مختار، همگی در طول ارادهی الهی مؤثرند. او خالق هر چیزی است: اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَیءٍ؛ (زمر، 62) خداوند آفریننده همه چیز است.» او خالق افعال آدمی نیز هست: «وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ؛ (صافات، 96) و خداوند شما و آنچه را انجام میدهید آفرید». البته این سخنان هرگز به معنای جبر نیست. بلکه بدان معنا است که ارادهی انسان در طول ارادهی الهی است. و به اصطلاح فلسفی فاعلیت انسانی از نوع «فاعلیت بالتسخیر» است.
چنین باوری موجب میشود در مطالعات انسانی نه به جبرگرایی اجتماعی دورکیمی مبتلا شویم و نه جبرگرایی روانشناختی واتسونی و نه خود را یله و رها شده بدانیم، اعتقاد به چنین اموری موجب میشود که هدف اصلی جامعه شناسی و روان شناسی و سایر علوم انسانی را تقویت چنین باورهایی تلقی کنیم و انسان را در جهت مسیر واقعی سعادتش هدایت کنیم.
با توجه به همین نکته باید گفت، از اهداف تعلیم و تربیت اسلامی، تقویت اعتقاد به توحید افعالی است؛ به این معنا که مخاطبان ورای نقش عوامل مستقیم و نزدیک، تأثیر خداوند را به عنوان مؤثر نهایی نیز درک کنند. از این رو، تعلیم و تربیت اسلامی باید مخاطبان خود را به گونهای بپرورد که تنها از خدا بترسند و تنها به او امید ببندند، و در نتیجه روحیه ذکر، دعا و توسل در آنها تقویت شود، محبت خدا را در آنها پرورش داده، و آنها را از همه دلبستگیهایی که با دلبستگی به خداوند منافات دارند، بازدارد. پرورش روحیه تواضع و پرهیز از تکبر و غرور و نیز پرورش روحیه استکبارستیزی از دیگر اهداف تعلیم و تربیت اسلامی است که بر اساس توحید افعالی و اینکه علم، قدرت و سایر کمالات همه موجودات حقیقتاً از آن خداوند است، قابل تبیین میباشد. بدین ترتیب، اصول، روشها و برنامههای تعلیم و تربیت باید به گونهای تنظیم شوند که به تقویت این باور و پیامدهای انگیزشی و رفتاری آن کمک کنند.(6)
امام خمینی دربارهی نگاه توحیدی اسلامی به علم، اعم از علوم طبیعی و انسانی، میفرماید:
اسلام به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد. تمام علوم طبیعی- به هر مرتبهای که برسند- باز آن چیزی که اسلام میخواهد نیست. اسلام طبیعت را مهار میکند. برای واقعیت؛ و همه را رو به وحدت و توحید میبرد. تمام علومی که شما اسم میبرید و از دانشگاههای خارجی تعریف میکنید- و تعریف هم دارد- اینها یک ورق از عالم است؛ آن هم یک ورق نازلتر از همه اوراق. ... فرق ما بین... مکتب توحیدی و سایر مکتبها، که بزرگترینش اسلام است، این است که اسلام درهمین طبیعت یک معنای دیگری میخواهد، در همین طب یک معنای دیگری میخواهد، در همین هندسه یک معنای دیگری را میخواهد، در همین ستارهشناسی یک معنای دیگری میخواهد ... اسلام برای برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحید است. تعلیمات اسلام تعلیمات طبیعی نیست، تعلیمات ریاضی نیست؛ همه را دارد. تعلیمات طب نیست؛ همه این را دارد لکن اینها مهار شده به توحید. برگرداندن همه طبیعت و همه ظِلهای ظلمانی به آن مقام نورانی، که آخِر مقام الوهیت است.(7)
انسان کامل به عنوان هدف اصلی آفرینش جهان
با توجه به اوصاف کمالی حضرت حق، به ویژه صفت حکیمی او، آفرینش جهان، آفرینشی حکیمانه، هدفمند و متناسب با کمالات نامتناهی حضرت حق است. در عین حال میتوان پرسید که مقصود اصلی از آفرینش مخلوقات، کدامیک از آنها بوده است؟ بدون شک، انسان موجودی است که با توجه به ویژگیهای اختصاصی خود توانایی رسیدن به بالاترین درجات کمالی ممکن را داراست. بنابراین میتوان گفت که مطلوب و مقصود اصلی از آفرینش الهی، انسان بوده است. آفرینش سایر مخلوقات همگی به عنوان زمینهساز پیدایش و یا شکوفایی استعدادهای ذاتی انسان بوده است. این حقیقت در آیات متعددی از قرآن کریم بازگو شده است. خدای متعال فلسفهی آفرینش آنچه در زمین است را خدمتگذاری آنها به انسان میداند و میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا (بقره، 29) او همان کسی است که همهی آنچه در زمین است برای شما آفرید». از میان همهی انواع موجودات شناختهی شده در جهان هستی، تنها نوعِ انسان است که توانمندی و قابلیت وصول به کمال بینهایت را داراست. البته این توانایی لزوماً در همه انسانها به فعلیت نمیرسد. پیامبران الهی و امامان معصوم انسانهایی هستند که توانستهاند این استعداد را به فعلیت تبدیل کنند.توجه به این مبنای فکری و اعتقادی موجب میشود که در مطالعهی کنشهای مختلف انسان همواره این هدف را در نظر بگیریم و راهکارها و دستورالعملها را در جهت کنترل، جهتدهی و هدایت کنشهای انسانی در این مسیر به کار گیریم.
اعتقاد به هدایت تشریعی انسان از سوی خداوند
یکی دیگر از باورها و اعتقادات اسلامی این است که خداوند افزون بر آنکه هدایت تکوینی انسان را همچون سایر آفریدههای خود بر عهده دارد، هدایت تشریعی انسان، به عنوان یک موجود مختار، را نیز بر عهده دارد. این هدایت تشریعی از راه نیروها، استعدادها و قوههای درونی اعطا شده به انسان، مثل عقل و سایر ابزارهای ادراکی، و همچنین به وسیلهی نیروها و قوای بیرونی، مثل فرستادن پیامبران الهی و نازل کردن کتابهای آسمانی و وضع قوانینی برای اداره زندگی فردی و اجتماعی آدمیان صورت میگیرد. خدای متعال با این ابزارها و وسایل، مسیر سعادت را برای انسان به صورت شفاف و روشن بیان میکند به گونهای که راه هر گونه عذر و بهانهای را برای نشناختن راه هدایت از چاه ضلالت را بر روی بشر میبندد. بیشک هیچ کس جز خدای متعال به عنوان خالق هستی و انسان، نمیتواند نسخهی راه هدایت و سعادت حقیقی را در اختیار بشریت قرار دهد. راهها و نسخههای دیگر تنها در صورتی پذیرفتنیاند که در این چارچوب بوده و با استفاده از نسخهی هدایت الهی استنباط شده باشند.اگر راهی بهتر، سادهتر، سریع الوصولتر از راه شریعت برای دستیابی به سعادت نهایی وجود داشت حتماً از سوی خدای متعال بیان میشد. زیرا او دانای مطلق است؛ بنابراین بهترین نسخهی شفابخشی را میداند؛ او قادر مطلق است؛ پس میتواند راه را از چاه بیان کند؛ او خیرخواه محض و حکیم است و هرگز قصد انحراف آدمی را نخواهد داشت؛ در نتیجه تنها کسی که توانایی هدایت انسان به سوی کمال حقیقی را دارد و میتواند راه دستیابی به آن را در اختیار بشر قرار دهد، خدای متعال است. و اصولاً باید دانست که فقط زمانی میتوان امید دستیابی به کمال و سعادت واقعی خود را داشت که عمل بر شریعت و پیام الهی را سرلوحهی زندگی خود قرار دهیم. این یک حقیقت قرآنی است و در آیات متعددی گوشزد شده است که ذیلاً برخی از آنها را ذکر میکنیم:
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَیغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (آل عمران، 31)
بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید؛ تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.
ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ؛ إِنَّهُمْ لَنْ یغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَیئًا وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِی الْمُتَّقِینَ؛ هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یوقِنُونَ؛ (جاثیه، 18-20)
سپس تو را بر شریعت و آیین حقی قرار دادیم؛ از آن پیروی کن و از هوسهای کسانی که آگاهی ندارند پیروی مکن. آنها هرگز نمیتوانند تو را در برابر خداوند بینیاز کنند (و از عذابش برهانند)؛ و ستمکاران یار و یاور یکدیگرند، اما خداوند یار و یاور پرهیزگاران است. این (قرآن و شریعت آسمانی) اسباب بینایی مردم و مایهی هدایت و رحمت است برای گروهی که (به آن) یقین دارند.
وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ؛ (انفال، 1)
اگر اهل ایمانید، از خداوند و فرستادهاش پیروی کنید.
وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ (حشر، 7)
آنچه را پیامبر برای شما آورده بگیرد (و اطاعت کنید) و از آنچه شما را نهی کرده خودداری نمایید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است.
مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا؛ (نساء، 80)
کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هرکس سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسؤول نیستی).
اعتقاد به جامعیت و جهانی بودن اسلام
یکی دیگر از مبانی الهیاتی و دینشناختی که تأثیراتی جدی در علوم انسانی اسلامی دارد، اعتقاد به جامعیت و جهانی بودن اسلام و آموزههای اسلامی است. این باورها از جملهی ضروریات دین اسلام است. هم آیات فراوانی از قرآن کریم این حقایق را تصریح میکند، هم روایات متعدد و متکثری در مجامع روایی اسلامی در این زمینهها وجود دارد و هم اجماع همهی عالمان و اندیشمندان اسلامی در طول تاریخ بر این مسأله بوده است. هر چند در تفسیر برخی از این دو موضوع، به ویژه در تفسیر جامعیت اسلام، اختلافاتی در میان اندیشمندان مسلمان وجود دارد. اما قادر مشترک میان همهی اندیشمندان مسلمان این است که آموزههای اسلام از نظر بیان راه هدایت و سعادت جامعیت دارند. به هر حال، بر اساس این باورها، آیین اسلام که از سوی خدای متعال توسط پیامبر اعظم، محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم)، برای بشریت ارسال شده است، آخرین پیام هدایت، جامعترین پیام و پاسخگوی همهی نیازهای اساسی انسان برای سعادت بوده و آیین جهانی است و مخصوص قوم و قبیله یا زمان و مکان خاصی نیست. قرآن کریم صریحاً پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) را خاتم همه پیامبران معرفی کرده و میفرماید:مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیینَ؛ (احزاب، 40)
محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، بلکه فرستاده خداوند و آخرین پیامبر است.
همچنین خاتمیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در صدها روایت مورد تصریح و تأکید قرار گرفته است.(8) بنابراین بعد از پیامبر اسلام نه هیچ پیامبری برای هدایت بشر مبعوث خواهد شد و نه هیچ کتابی برای هدایت بشر نازل میشود. آیینی که از سوی پیامبر اسلام برای هدایت بشر آمده است، جامع همه نیازهای اساسی بشریت و حاوی قانون اساسی هدایت و سعادت انسان تا ابد است. همانطور که گفته شد، آیینی جهانی است: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ؛ (سبأ، 28) (9) و تو را جز بشارتدهنده و بیمدهندهای برای همه مردم نفرستادیم ولى بیشتر مردم نمیدانند.» به همین دلیل قرآن کریم تصریح میکند که «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ؛ (آل عمران، 19) دین نزد خدا اسلام است» ، «وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ (آل عمران، 85) و هر کسی دینی بجز اسلام را برگزیند از او پذیرفته نمیشود و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.»
با توجه به این مبنای اعتقادی دانسته میشود که علوم انسانی در صورتی در خدمت سعادت حقیقی انسان خواهند بود که سازگار با باورها و ارزشها و هنجارهای اسلامی باشند.
اعتقاد به عصمت پیامبر اسلام و ائمه معصومین
یکی دیگر از مبانی الهیاتی و دین شناختی اسلامی اعتقاد به عصمت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصومان (علیه السلام) است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نه تنها در تلقی، ابلاغ و تبیین وحی معصوم بودند که حتی در زندگی روزمرهی خود از هر گونه معصیت و خطا و نسیانی نیز عصمت داشتند و به همین دلیل همهی حرکات و سکنات و سخنان و سکوت او حجت دینی است. این حقیقت افزون بر آنکه از راه ادلهی عقلی قابل اثبات است، مورد تأیید و تصریح آیات فراوانی از قرآن کریم نیز هست. خدای متعال در قرآن کریم اطاعت از پیامبر اسلام را در کنار اطاعت از خود، به صورت مطلق بر همه مؤمنان لازم میشمرد و میفرماید: «قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ؛ (آل عمران، 32) (10) بگو از خدا و رسول اطاعت کنید»، و او را به عنوان الگویی نیکو برای همهی مؤمنان و هدایتجویان و سعادتخواهان میداند و میفرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِیرًا؛ (احزاب، 21) همانا در رسول خدا برای شما الگویی نیکو است برای کسانی که به خداوند و روز بازپسین امید داشته، یاد خدا زیاد کنند»، امامان معصوم (علیه السلام) نیز به عنوان جانشینان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نه تنها در امر تبلیغ و تبیین دین واجد مقام عصمت هستند، که از هر گناه و خطایی نیز در اماناند.(11) به همین دلیل همچون پیامبر اکرم در همهی ابعاد زندگی خود الگوی علم و عمل برای همه بشریت هستند.پینوشتها:
1. اندیشمندان مسلمان انواع مختلفی از توحید را برای حضرت حق برشمردهاند: «توحید در ذات»، «توحید در خالقیت»، «توحید در ربوبیت تکوینی»، «توحید در ربوبیت تشریعی»، «توحید در هدایت»، «توحید در مالکیت»، «توحید در الوهیت»، و امثال آن، برای مطالعه بیشتر در این زمینه، میتوان به کتابهای اعتقادی مراجعه کرد.
2. اندیشمندان مسلمان از این حقیقت به «توحید ذاتی» یا «توحید در وجوب وجود» تعبیر میکنند.
3. ر.ک: زمر، 62؛ انعام، 102؛ رعد، 16 و غافر، 62.
4. ای دهنده عقلها فریادرس / تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس
اول و آخر تویی ما در میان / هیچ هیچی که نیاید در بیان
5. نازعات، 5. (فَالمُدبِّرَاتِ أمراً، پس قسم به آنان (فرشتگانی) که کار را تدبیر میکنند)
6. گروهی از نویسندگان، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، زیر نظر آیتالله مصباحیزدی، ص 144.
7. خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج 8، ص 433-434 (سخنرانی در جمع اساتید دانشگاه تهران، 13 /تیر/ 1358)
8. آیتالله جعفر سبحانی در کتاب مفاهیم القرآن، ج 3، ص 179-148، یکصد و سی و پنج حدیث را در این باره گردآوری کرده است. برای مطالعهی بیشتر دربارهی خاتمیت و فلسفه و معنای آن، ر.ک: شریفی، احمدحسین، خاتمیت، امامت، مهدویت، قم، صهبای یقین، 1384.
9. همچنین ر.ک: بقره، 21، 185 و 187؛ نساء، 1 و 79؛ انعام، 19 و 90؛ فاطر، 15؛ اعراف، 26، 27، 31 و 35؛ یس، 60؛ آل عمران، 138؛ ابراهیم، 1 و 52؛ جاثیه، 20؛ زمر، 41؛ نحل، 44؛ کهف، 54؛ حشر، 21؛ یوسف، 104؛ ص، 87؛ تکویر، 27؛ قلم، 52؛ حج، 49؛ انبیاء، 107، فرقان، 1.
10. همچنین ر.ک: ر.ک. آل عمران، 132؛ نساء، 13، 14، 59، 69 و 80؛ مائده، 92؛ انفال، 1، 20 و 46؛ توبه، 71؛ نور، 51، 52، 54؛ احزاب، 66 و 71؛ حجرات، 14؛ فتح، 17؛ محمد، 33؛ مجادله، 13، ممتحنه، 12؛ تغابن 12 و جنّ، 23.
11. برای مطالعه، بیشتر در این زمینه، ر.ک: یوسفیان، حسن و احمدحسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، ص 273-331.
شریفی، احمدحسین؛ (1393)، مبانی علوم انسانی اسلامی، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول