مترجم: فریبرز مجیدی
(ت. نزدیک شهر حیره، عراق، 193/187 ؛ و. بغداد، 260/ 252) ، پزشکی، فلسفه، کلام، ترجمهی آثار علمی یونانی.
حنین پزشک و فیلسوف و برجستهترین مترجم آثار یونانی به عربی و سریانی در قرن سوم هجری است. وی منسوب به قبیلهی «عباد»، یکی از قبایل عرب بود؛ اعضای این قبیله مدتها قبل از ظهور اسلام به دین مسیحیت درآمدند و از کلیسای نسطوری سریانی تبعیت میکردند. پدرش، اسحاق، در شهر حیره داروفروش (صَیدَلانی) بود. حنین در جوانی زبان عربی و سریانی آموخت و در بصره زبان عربی خود را تکمیل کرد. ابن جلجل میگوید که وی در بصره با خلیل بناحمد، واضع نحو عربی، ملاقات کرد؛ این قول درست نیست و پلسنر با اتکا به تاریخ تولد و مرگ این دو ثابت کرده است که امکان چنین ملاقاتی نبوده است. (1)
حُنَین برای تحصیل پزشکی به بغداد رفت. از گزارش زنده و زیبای ابن ابیاصیبعه در عیونالانباء چنین برمیآید که ورود به حلقهی درس پزشکی برای حُنَین کاری سهل نبوده است. تعلیم پزشکی در آن زمان یکسره به دست یوحَنا بنماسَوَیه، پزشک جندیشاپوری، بود. پزشکان جندیشاپور، که مردانی دانشمند و با فرهنگ بودند و عمر خود را وقف پزشکی کرده بودند، مردم حیره را، که مشغلهی اصلیشان تجارت و صرّافی بود، تحقیر میکردند. بعلاوه، از اینکه میدیدند تاجرزادگان به پزشکی روی میکنند ناراضی بودند.
با اینهمه، ابنماسویه حُنَین را به حلقهی درس خود پذیرفت و تعلیم او را بر عهده گرفت و کتابی دربارهی مکتبهای مختلف پزشکی به وی داد.
حُنَین، که تشنهی دانش آموزی بود، هرگز از سؤال کردن خسته نمیشد. یک روز ابنماسویه، که پاسخ به سؤالات او را دشوار و وی را در گرفتن پاسخ مُصِرّ دید، به خشم آمد و شاگرد جوان خود را با لحنی تند و خشن به باد سرزنش گرفت:
مردم حیره را به طب چه کار؛ برویکی از رفقایت را پیدا کن و پنجاه درهم قرض بگیر. یک درهم بده سبد بخر، سه درهم زرنیخ و بقیه را هم سکهی کوفه و قادسیه بخر. سکههای قادسیه را با زرنبیخ آلوده کن و آنها را بگذار توی سبد و کنار جاده بایست و داد بزن: « سکهی سره! بهترین سکهها برای صدقه دادن و خرج کردن ... » سکهها را بفروش. با این کار بیشتر از علم پزشکی پول در میآوری. (2)
و به دنبال این حرف حُنَین را از خانهاش بیرون کرد.
ولی حُنَین تن به شکست نداد و مصمم شد که تحصیل پزشکی را دنبال گیرد. چند سالی از بغداد ناپدید شد و در اسکندریه و «بلاد روم » (بیزانس) عمیقاً به تحصیل زبان یونانی پرداخت و در آموختن این زبان توفیقی چشمگیر یافت. ابنابیاصیبعه به تفصیل ماجرائی را نقل میکند که چگونه یک شب حُنَین، هنگام دیدار دوستانش، اشعار هومر را از بر میخواند. حُنَینیکی از آثار جالینوس را هم برای جبرائیل بن بُختیشوع ترجمه کرد. ابن ماسویه، که او را از خود رانده بود، اینک به ناچار استعداد وی را تصدیق کرد و با او دست دوستی داد و وی را به شاگردی خود پذیرفت؛ از این پس آن دو همکار صمیمی یکدیگر شدند.
به دنبال تصمیم مأمون (و. 221/212) به ترجمهی آثار ارسطو و دیگر حکمای یونان،یک هیأت فرهنگی برای تحصیل نسخ به بیزنطه (بیزانس) گسیل شد. حُنَین نیز، که، به گفتهی ابنابیاصیبعه، در زبان یونانی سرآمد عصر خود بود، احتمالاً یکی از اعضای این هیأت بود. دیری نگذشت که امرا و اعیان دربار هم از کار خلیفه سرمشق گرفتند و در تحصیل نسخ و ترجمهی آن به رقابت با یکدیگر برخاستند.
حُنَین، پسرش اسحاق، خواهرزادهاش حُبَیش بن حسن اَعسَم، و شاگردش عیسی بنیحیی، در میان مترجمان بویژه ممتاز بودند. حُنَین خود به تنهایی و یا با همکاری آنان دست به ترجمهی آثار ارسطو و افلاطون و شارحان آنان زد. از آن مهمتر، ترجمههای او بود از بیشتر آثار سه تن بنیادگذار پزشکی یونانی: بقراط، جالینوس و دیوسکوریدس (دیسقوریدس) ، که آرا و نظریات آنها در تحول پزشکی اسلامی نقش اساسی داشت.
حُنَین در ترجمه روشی ممتاز داشت که کلاً با معیارهای زبانشناسی جدید توافق دارد. وی در قضاوت دربارهی ترجمههای ضعیف دیگران سختگیر بود و این سختگیری را در مورد آثار خود حتی بیشتر مراعات میکرد و معیارهای دقیقتری به کار میگرفت. با اشاره به ترجمهای که از کتابی فیالفرقالطبیة جالینوس کرده بود، مینویسد:
من آن را در جوانی ... از روی نسخه اییونانی که افتادگی بسیار داشت ترجمه کردم. بعدها، وقتی که به چهل و شش سالگی رسیده بودم، شاگردم حبیش از من خواست که آن را اصلاح کنم. در این وقت نسخههای یونانی متعددی گرد آورده بودم که با یکدیگر مقابله کردم، تا آنکه نسخهای صحیح فراهم گردید و سپس نسخهی سریانی را با این نسخهی درست مقابله و تصحیح کردم. و چنین است عادت من در هر چه ترجمه میکنم. (3)
حُنَین برای یافتن نسخههای مختلف به سفرهای دراز تن میداد، چنان که دربارهی کتاب البرهان جالینوس میگوید: «من به جستن آن فراوان پرداختم و برای یافتن آن شهرهای جزیره و شام فلسطین و مصر را گشتم، تا اینکه به اسکندریه رسیدم. اما چیزی از آن را نیافتم، فقط در دمشق بود که به حدود نیمی از آن دسترسی یافتم ». (4)
حُنَین و شاگردانش میکوشیدند که متون یونانی را تا حد ممکن با وضوح و روشنی ترجمه کنند. در واقع حُنَین را باید یکی از واضعان اصطلاحات فلسفی و علمی زبان عربی دانست. گ. بِرگشترِسِر، در رسالهی تحقیقی خود دربارهی حُنَین و مکتب او، بر برتری ترجمههای حُنَین تأکید میورزد: «صحت ترجمهها بیشتر است؛ ولی این احساس به انسان دست میدهد که این صحت را مدیون تسلط بیچون و چرای مترجم بر زبان بداند، نه نتیجهی سعی وسواسآمیز او. این نکته را در مطابقت ترجمههای او با متن یونانی و در دقت بینظیر بیان او که هیچگونه اطنابی در آن به کار نرفته است باز میبینیم. فصاحت مشهور حُنَین در همین نکته نهفته است. (5)
حُنَین به سرعت شهرت یافت و در مجامع علمی، که پزشکان و فیلسوفان در آن گردهم میآمدند و در حضور واثق، خلیفهی عباسی (و. 232/ 226) ، دربارهی مسائل مشکل مباحثه میکردند، شرکت کرد. متوکل (و. 247/ 240) پس از آنکه از وفاداری کامل حُنَین اطمینان یافت، وی را به ریاست پزشکان برگزید و بدین گونه خاندان بختیشوع را از این سمت عزل کرد. وی قبلاً از حُنَین خواسته بود که برای از میان بردن یکی از دشمنان زهری تهیه کند و با تهدید و تطمیع بر خواست خود اصرار ورزیده بود، ولی حُنَین از انجام این خواست سرباز زد. فعالیت شدید علمی و محبوبیت او نزد خلیفه، آتش رشک و حسد را در میان همکاران، و حتی دوستان و شاگردانش، دامن زد. در این میان، بختیشوع بن جبرائیل بویژه در برگرداندن نظر خلیفه سخت میکوشید و برای این منظور از اعتقادات شمایلشکنی حُنَین سوء استفاده کرد. یک روز در حضور خلیفه حُنَین را ترغیب کرد که بر شمایل (مسیح) آب دهان بیفکند و [چون حُنَین چنین کرد ] خلیفه او را از مقام خود معزول کرد، کتابخانهاش را مصادره نمود، و خود وی را به زندان افکند. ذوسیس (تئودوسیوس) جاثلیقهم به همان شدت بر او سخت گرفت؛ وی را از جامعهی مسیحی طرد کرد و به وظایف کشیشی وی خاتمه داد. ولی شش ماه بعد خلیفه بیمار شد و ناگزیر حُنَین را برای مداوای خود از زندان آزاد ساخت و بار دیگر مورد عنایت خود قرار داد و بختیشوع معزول شد. (6)
حُنَین تا دم مرگ در مقام خود باقی ماند. هر دو پسر او، داود و اسحاق، حرفهی پزشکی پیشه کردند، ولی فقط اسحاق راه پدر را دنبال کرد وهمّ اصلی خود را در کار ترجمهی آثار فلسفی یونان نهاد.
فعالیت عظیم علمی حُنَین اساساً متوجه ترجمهی جدید و یا تهذیب ترجمههای پیشین (به عربی و سریانی) بود. ولی شامل چند تألیف اصیل نیز هست. چندین فهرست قدیمی از آثار حُنَین در دست است که مفصلترین آنها در عیونالانباء ابن ابیاصیبعه آمده است. (7) فورلانی این فهرست را مورد تحلیل و پژوهش قرار داده و سعی در طبقهبندی آن کرده است. (8) سیاههای که در فهرست ابنندیم آمده کوتاهتر است. (9) و حتی از آن کوتاهتر فهرستی است که ابنقفطی داده است. (10) لطفی م. سعدی فهرستی کامل اما غیر انتقادی از تمام آثار حُنَین تهیه کرده است. (11)
آثار حُنَین را برای سهولت کار میتوان به دو دستهی آثار پزشکی و غیرپزشکی تقسیم کرد. در میان آثار پزشکی او ترجمههای متون قدیمی، تلخیص و تفسیر این متون، و نیز تألیف اصلی به چشم میخورد. دربارهی این دسته آثار، خود حُنَین رسالهای دارد که برای ابوالحسن علی بنیحیی منجم نوشته و در آن از ترجمههای خود از جالینوس یاد میکند. (12) (دربارهی این حوزه فعالیت او نگاه کنید به بخش دوم این مقاله به قلم آلبرت زکی اسکندر.)
آثار غیرپزشکی او متنوع است. موضوع و شکل برخی از این آثار کاملاً مشخص است، ولی طبقهبندی و تعیین موضوع بقیه کاری دشوار است، و چون جز عنوان آنها که در فهرستهای قدیمی عربی آمده چیزی در دست نداریم، با یقین نمیتوانیم بگوییم که ترجمهاند یا تلخیص و تألیف. (13) در اینجا صرفاً گزیدهای از آثار او را معرفی میکنیم.
زندگی خصوصی حُنَین در کتاب الی علی بنیحیی (نامهای به علی بنیحیی) آمده است. این نامه را حُنَین در پاسخ علی بنیحیی، کاتب و ندیم متوکل خلیفه، که از وی خواسته بود به اسلام درآید، نوشته است. حُنَین رسالة فی ذکر ما ترجم من کتب جالینوس (نامهای دربارهی ترجمهی آثار جالینوس) را نیز خطاب به همو نوشته است. ابن ابیاصیبعه بخشی از رساله فیما اَصابَهُ منالمحن و الشدائد را نقل کرده است، ولی روزنتال در صحت انتساب آن به حُنَین شک کرده است. (14)
آثار حُنَین در زمینهی فلسفه شامل ترجمهی متون (به عربی و سریانی) و تألیف است؛ از آن جملهاند: ترجمههائی از افلاطون (السیاسة، النوامیس، طیماوس) ؛ ارسطو (قاطیغوریاس = المقولات، باری ارمنیاس - العبارة ، آنالوطیقا الاول، آنالوطیقا الثانی، و کتاب النفس، قطعاتی از مابعد الطبیعه و الاخلاق با شرح فرفوریوس)؛ کتاب فیمایُقَرءُ قبلَ کُتب افلاطون؛ جوامع کتابالسماء و العالم؛ مسائل مقدمةلکتاب فرفوریوس المعروف بالمدخل؛ جوامع تفسیرالقدماء الیونانیین لکتاب ارسطوطالیس فیالسماء و العالم؛ شرح کتاب الفراسة لارسطو؛ (15) مسائل استخرجها من کتب المنطق الاربعة؛ و ترجمهای از کتاب الرؤیا ارطامیدورس؛ (16)
بر این فهرست باید حدود ده متن فلسفی از جالینوس را نیز که حُنَین به سریانی یا عربی ترجمه کرده است افزود، بویژه فیما ذکره افلاطون فی کتابه المعروف بطیماوس فی ان المُحرَّک الاول لایتحرک، و ان الاخیار قدینتفعون باعدائِهم. (17) بعلاوه، حُنَین ظاهراً آن داستان تمثیلی را که ابن سینا سلامان و ابسال خود را بر پایهی آن تألیف کرده است، از متن اصلی یونانی ترجمه کرد. (18)
آثار حُنَین دربارهی نحو و لغت عربی عبارتند از: کتاب فی احکام الاعراب علی مذهب الیونانیین، کتاب فی النحو و کتاب النُقَط. الیاس نَصیینی در مجالس خود از «نحو» حُنَین سخن میگوید و در مجلس ششم از برتری زبان سریانی بر عربی یاد میکند. (19) درهمین فصل قطعهای است که در آن الیاس کتابی از حُنَین ذکر میکند، به نام کتاب النقط اعنی نقط الکتاب، که در منابع دیگر نیامده است. حُنَین در برتری زبان سریانی میگوید که سریانیان و یونانیان و ایرانیان نامهائی برای داروها (العقاقیر و الادویة) و ابزارها (آلات) دارند که اعراب فاقد آنند. (20)
نام کتاب فی مسائله العربیة (کتابی در مشکلات عربی) بلافاصله به دنبال کتاب فی اسماء الادویةالمفردة علی حروف المعجم آمده است. احتمالاً حُنَین میخواسته در این کتاب مشکلاتی را که در ترجمهی نام برخی داروها وجود داشته است طرح و بررسی کند.
مباحث علمی، جز پزشکی، در آثار زیر آمده است: کتاب خواص الاحجار؛ (21) کتاب الفلاحة؛ مقالة فی الالوان؛ فی الضوء و حقیقته؛ (22) مقالهی فی تولدالنار بین الحَجَرین؛ مقالهی فی سبب الذی من اجله صارت میاهُ البَحر مالِحَة (دلیل شوری آب دریا) ؛ جوامع الکتاب ارسطو فی الآثار العِلویّة (دربارهی هواشناسی)؛ (23) مقالة فی المَدَ و الجَزر؛ مقالة الافعال الشمس و القمر؛ مقاله فی قوس القُزَح.
دربارهی دین: مقالة فی خلق الانسان و انه من مصلحته و التفضُّل علیه ان جُعِلَ محتاجاً، و کتاب فی ادراک حقیقة الادیان. ابن ابی اصیبعه از کتاب کیفیة ادراک الدیانة نام میبرد که احتمالاً همان کتاب قبلی است. (24) در نسخهی خطی نام آن فی کیفیة ادراک حقیقة الدیانة آمده است. حُنَین معیارهائی بدست میدهد که با آن میتوان در مسائل دینی حق را از باطل تشخیص داد. به عللی که انسان در آغاز میپذیرد حق از باطل متمایز میشود. شش علت باعث میشود که مردم تن به قبول باطل دهند: زور، بینوایی، مصیبتی که انسان امید رهایی از آن را دارد، آرزوی جلال و مقام، گفتار خوشنمای مزوّران، جهل شنونده، و خویشاوندی میان مبلّغ و مستمع.
چهار علت سبب قبول حقیقت میشود: معجزاتی که از قدرت انسانی فراتر است، کشف دلایل حقیقت امور غیبی در نشانههای خارجی و محسوس دین، برهان عقلی و غیر قابل رد حقیقتی که انسان پذیرفته است، و شناخت صحت و اعتبار منشأ یک دین از روی مراحل متوالی سیر تحول آن.
این رساله را ابوالفرج هِبَة الله ، مشهور به ابن عَسّال، نقل کرده است. لوئیس شیخو، که از این رساله نام میبرد، میگوید که در کتابخانهی شرقشناسی دانشگاه سن ژورف بیروت دو نسخه از کتاب ابن عسّال موجود است: نسخهی الف از قرن نهم هجری و نسخهی ب از قرن سیزدهم هجری. رسالهی حُنَین در آغاز فصل دوازدهم جزء اول است (الف، ص 232-238، ب، ص 93-96 ). (25)
دیگر آثار دینی حُنَین عبارتند از: مقالة فی دلالة القَدَر علی التوحید؛ مقالة فی الاَجال، که ابواسحق مؤتمن بن عسال متکلم از آن نام میبرد؛ و بالاخره، بنا به گفتهی مسعودی، (26) ترجمهی کامل عهد عتیق (تورات) از روی ترجمهی یونانی مشهور به سبعینی (Septuagint /هفتادی ) ، که برخی آن را از بهترین تحریرهای تورات میدانستند.
یکی دیگر از آثار حُنَین کشکولی است تحت عنوان نَوادِر الفلاسفة، که در آن مجموعهای از داستانها، نامهها، و کلمات قصار حکماییونان باستان گرد آمده و حُنَین ملاحظاتی از خود بر آن افزوده است. بعدها دیگران از این مجموعه مستخرجاتی بیرون کشیدند و خود به صورت کتاب درآوردند. از متن عربی نوادر الفلاسفة دو نسخهی عربی در دست است که هنوز به چاپ نرسیده، ولی ترجمهی عبری آن را لوونتال منتشر کرده است. (27) کارل مرکله در سال 1921 این اثر را مورد بررسی دقیق قرار داد و دربارهی دو نسخهی خطی موجود آن (اسکوریال و مونیخ)، عنوان آن، و صحت انتسابش به حُنَین، که از قرون وسطا به بعد مطرح شده است، گفتگو کرد. (28) وی همچنین ترجمههای مختلف این کتاب را مورد بررسی قرار داد: ترجمهی عبری (که شاعر اسپانیایی یهودا بن سلیمان خریزی، مترجم حریری، در 1200 میلادی آن را ترجمه کرد)، ترجمهی اسپانیایی (تحت عنوان Libro de las buenos proverbios )، و ترجمهی آلمانی لوونتال. بعلاوه، مرکله روابط میان آداب الفلاسفة و منابع عربی مشابه را، اعم از چاپی و خطی، روشن ساخت. بالاخره، وی بخشهایی از این کتاب را ترجمه و تفسیر کرد. کتاب حُنَین اساساً از روی یک جنگ مشابه بیزانسی برگرفته شده ولی از منابع قدیمیتر نیز خالی نیست (29) و بخش سوم آن دربارهی مرگ اسکندر است. (30) اکثر ترجمههای حُنَین به سریانی اینک از میان رفته است. (31)
کتابشناسی
علاوه بر منابعی که در یادداشتها ذکر شدهاند، مآخذ دیگر عربی بدین قرارند: طبقات الاطباء، از ابن جلجل، ویراستهی ف. سید (قاهره، 1955) ، 68-72؛ طبقات الامم، از ابن صاعد آندلسی، ویراستهی ل. شیخو (بیروت، 1912) ، 36 به بعد، ترجمهی فرانسوی با عنوان Livres des categories des nations، به قلم رژی بلاشر (پاریس، 1935)، 80 به بعد؛ تتمة صوانالحکمه، از علی بن زید بیهقی، ویراستهی محمد شفیع (لاهور، 1935)، 3 به بعد؛ وفیات الاعیان، از ابن خلکان، ویراستهی فردیناننت ووستفلت، دوم (گؤتینگن، 1843-1871) ، 159 به بعد (شمارهی 208 )؛ Chronicon ecclesiasticum از بار هبرایوس، ویراستهی ژان باتیست آبلوس و توما ژوزف لامی، سوم (لووَن، 1875-1877)، 197-200؛ Chronicon syriacum، ویراستهی پول بجان (پاریس، 1890)، 162 به بعد؛ و تاریخ مختصر الدول، از ابن عبری ، ویراستهی آنتون صلحانی (بیروت، 1890) ، 250-253.تحقیقات جدید بدین قرارند: Histoire de la medecine arabe،از ل. لوکلر (پاریس، 1876؛ تجدید چاپ، نیویورک، بیتاریخ)، 152-139، که تحقیقی انتقادی نیست؛ Die arabischen des mittelalters، از م. اشتاینشنایدر (برلین، 1893؛ تجدید چاپ، گراتس، 1956 ) ، 1055 (نمایه)؛ و Die arabischen Ubersetzungen aus dem grieechischen از همو (لایپ تسیش، 1896؛ تجدید چاپ، گراتس، 1956) 390 (نمایه)؛ و Die Mathematiker und Astronomer des Araber ، از هـ. زوتر (لایپ تسیش، 1900) ، 20-23؛ « Die europaischen Ubersetzungen aus dem arabischen» ، از م. اشتاینشنایدر، در SAWW، بخش فلسفه - تاریخ، 149، شمارهی 4؛ و 151، شمارهی (1905)، تجدید چاپ عکسی (گراتس، 1956) ، 98 (نمایه)؛ Hunain ibn Ishak und seine Schule، از گ. برگشترسر (لیدن، 1913)؛ «Hunayn ibn Ishaq»، از م. مایرهوف، همان، 8 (1926)، 685-724؛ و «Les versions syriaques et arabes des ecrits galeniques»، از همو، در Byz، 3 (1926)، 35-51؛ و Introduction to the History of Science، از ج. سارتن، یکم (بالتیمور، 1927؛ تجدید چاپ، 1950 ) ، 611-613. زندگینامهی مفصل حنین و تحلیلی از روشهای او در ترجمه در مقدمهی کتاب زیر مندرج است: The Book of the Ten Treatises on the Eye Ascribed to Hunain ibn Ishag…، از م. مایرهوف (قاهره، 1928).
نیز Geschichte der arabischen Literatur ، از ک. بروکلمان، یکم (لیدن، 1943) ، 224-227، و ذیلیکم (لیدن، 1937) ، 366-369؛ نقد و بررسی ف. روزنتال در مورد Galen on Medieal Experience، ویراستهی ر. والتسر، در Isis، 36 (1945-1946)، 253 به بعد؛ و The Technique and Approach of Muslim Scholarship، از همو (رم، 1947) ، صفحات مختلف؛ و Geschichte der christlich-arabischen Literatur، از گ. گراف، دوم (واتیکان، 1947) ، 122-129، که به خصوص آثار فلسفی و کلامی حُنَین را بررسی میکند.
جدیدترین آثار بدین قرارند: «حُنَین بن اسحاق عبادی»، از گ. اشترومایر، در دایرةالمعارف اسلام، چاپ جدید، سوم، 578-581؛ Arabica، 21، جزوهی 3 (1974) ، 229-330، که شمارهی مخصوصی است که در آن ده مقاله دربارهی حُنَین به چاپ رسیده است؛ این مقالات برای تقدیم به بیست و نهمین کنگرهی بینالمللی مستشرقان، پاریس، ژویهی 1973، تهیه شده بود. در این کنگره جلسات بحث و گفتگو دربارهی حُنَین منعقد گردید؛ حُنَین بن اسحاق، از یوسف حَبّی (بغداد، 1974)؛ و کنگرهنامهی بغداد، شامل شانزده مقاله دربارهی حُنَین؛ چهارمقاله به انگلیسی (به قلم آ. وونوبوس، گ. اشترومایر، و. ف. مکامبر، و د. م. دانلوپ) ، و بقیه به عربی.
پینوشتها:
1- «ابن صاعد آندلسی اخترشناس و تاریخنگار و تاریخ علوم وی » ، از م. پلسنر، در RDSO، 31 (1956)، 235-237، بخصوص 244 به بعد.
2- عیونالانباء، از ابنابیاصیبعه، ویراستهی آ. مولر،یکم (قاهره، 1882)، 185.
3- به نقل از مایرهوف در The Book of the Ten Treatises، بیست وچهار [برای ترجمهی فارسی، بیست گفتار در مباحث علمی و فلسفی و کلامی و فرق اسلامی، از دکتر مهدی محقق، تهران، مؤسسهی مطالعات اسلامی، 1355، ص 380. دکتر محقق تمامی رساله حُنَین دربارهی آثار جالینوس را به فارسی ترجمه کرده و در کتاب یاد شده، ص 367-414، به چاپ رسانده است ] .
4- همان.
5- همان، بیست و پنج.
6- دربارهی صحت و اعتبار تاریخی این واقعه و تقریب اقوال بظاهر متناقضی که در کتابهای قدیمی آمده است، حُنَین بن اسحاق، ازیوسف حَبّی (بغداد، 1974) ، 36-38. نیز «زندگینامهی خود نوشتهی عربی»، از ف. روزنتال، در StAr، 1 (1937)، 15-19، که در صحت این گزارش تردید میکند؛ «حُنَین بن اسحاق و شمایلشکنی بیزانسی»، از ب.هـِ ـمردینگر، در Actes du Xlle Congre’s international des etudes byzantines، دوم (بلگراد، 1964) ، 467-469، که در آن نویسنده این عقیدهی لوکلر را میپذیرد که حُنَین در مدت اقامتش در بیزانس (قسطنطنیه) تحت تأثیر جنبش شمایلشکنی آنجا قرار گرفت؛ و «حُنَین بن اسحاق و تصاویر» ، از گ. اشترومایر، در Klio، 43-45 (1965)، 525-533.
7- عیونالانباء، از ابنابیاصیبعه، ویراستهی آ. مولر،یکم، 184-200.
8- «حُنَین بن اسحاق»، از فورلانی، در Isis، 6 (1924)، 287-292.
9- فهرست، از ابن ندیم، ویراستهی گ. فلوگل، یکم (لایپ تسیش، 1871) ، 294 به بعد.
10- تاریخالحکما، از ابن قفطی، ویراستهی. لیپرت، یکم (لایپ تسیش، 1903) ، 171 به بعد.
11- «یک بررسی زندگینامگی - کتابشناختی دربارهی حُنَین بن اسحاق...»، از لطفی م. سعدی، در BIHM، 2 (1934)، 409-446، که اقتباسی است از فهرستهای قدیمی منابع عربی و از فهرستی که لوسیئن لوکلر در کتاب Histoire de la medecine arabe، 145-152، تهیه کرده است.
12- قیاس کنید با ویرایش و ترجمهی این رساله به قلم گ. برگشترسر، در مقالهی «حُنَین بن اسحاق در زمینهی ترجمه آثار جالینوس به عربی و سریانی»، در AKM، 17، شمارهی 2 (1925)؛ او در مقالهی دیگری، با عنوان «مطالبی تازه دربارهی فهرست آثار جالینوس با ترجمهی حُنَین بن اسحاق»، همان، شمارهی 2 (1932)، نیز بتفصیل از زندگی و روشهای کار حُنَین سخن گفته است.
13- برای آگاهی از جزئیات مربوط به این آثار، «ترجمههای عربی از آثاریونانی»، از م. اشتاینشنایدر، در ZDMG، 50 (1896)، نیز تجدید چاپ (گراتس، 1960)، 390 (نمایه)؛ Hunain ibn Ishak und seine Schule، از گ. برگشترسر (لیدن، 1913)؛ Aristoteles Arabus، از ف. پترس (لیدن، 1968) ؛ و La transmission de la philosophie grecque au monde arabe، از عبدالرحمان بدوی، از مجموعهی بررسیهای فلسفهی قرون وسطی، شمارهی 56 (پاریس، 1968).
14- عیونالانباء، از ابنابیاصیبعه، ویراستهی آ. مولر،یکم 191-197.
15- دربارهی این کتاب، «کتاب فراست با ترجمهی حُنَین بن اسحاق»، از م. گرینیاسکی، در Arabica، 21، جزوهی 3 (1974)، 287-291.
16- ویراستهی ت. فهد (دمشق، 1964).
17- مقالهی «جالینوس » ، به قلم ر. والتسر، در Encyclopedia of Islam، ویرایش جدید، دوم (لیدن، 1965 ) ، 402-403.
18- نوشتهای از آ. ف. مِرِن، در Museon، 4 (1885)، 38 به بعد؛ و «فلسفهی شرقی یا اشراق ابن سینا؟»، از آ. نالینو، در RDSO، 10 (1923-1925)، 465.
19- Trois traites anciens، از ل. شیخو (بیروت، 1923)، حاشیهی شمارهی 59.
20- المشرق، از ل. شیخو، دوم (بیروت، 1899)، 373.
21- Untersuchungen uber das Steinbuch des Aristoteles ، از ی. روسکا (هایدلبرک، 1911).
22- این نامه را پ. شیخو در المشرق، دوم، 1105-1115 ویراسته و چاپ کرده است.
23- این اثر راهانس دایبر با عنوان Ein Kompendium der Aristotelischen Meteorlogie in der Fassung des Hunain ibn Ishaq (آکسفرد، 1975) تصحیح و ترجمه کرده و با حواشی و تعلیقات بچاپ رسانده است.
24- عیونالانباء، از ابنابیاصیبعه، ویراستهی آ. مولر، 199.
25- «رسالهی چاپ نشدهای از حُنَین، از ل. شیخو، در Orientalische Studien Theodor Noldeke zum siebzigstein Geburtstag (2 Marz 1906) gewidmet ویراستهی کارل بتسولت (گیسن، 1906)، همراه با متن عربی و ترجمهی فرانسوی. این متن بعداً در دو اثر زیر تجدید چاپ شد: Seize traites، از شیخو، چاپ دوم (بیروت، 1911)، 121-123؛ و Vingt traites theologique، از همو، چاپ دوم (بیروت، 1920)، 143-146. برای کسب اطلاعات دربارهی سایر نسخههای خطی، Geschichte der christlicharabischen Literatur، از گ. گراف، دوم 123-124.
دربارهی نگرش مذهبی حُنَین، دو مقالهی تحقیقی جدید: «حُنَین بن اسحاق، مدافع مسیحی» ، از ر. حداد، در Arabica، 21 (1974)، 292-302؛ و «واقعیت مفهوم دین در نظر حُنَین بن اسحاق» ، از پ. نوئیا، همان، 313-317.
26- دربارهی این نکته، کتابالتنبیه، ویراستهی میخائلیان د خویه (لیدن، 1894)، 112.
27- Sefer musre ha ptlosoflm، از آبراهام لوونتال (فرانکفورت، 1896) . نیز با ترجمهی آلمانی ( برلین، 1896).
28- Die Sittenspruche der Philosophen ‘’Kitab adab alfalasifa’’ von honein ibn Ishag in der Uberabeitung des Muhammad ibn ‘Ali al-Ansari’ از ک. مرکله (لایپ تسیش، 1921).
29- Zu einem weiberfeindichen Diogenesspruch aus Herculan eum، از گ. اشترومایر، در Herm، 95 (1967)، 253-255.
30- دربارهی این کتاب، Les Traducteurs arabes D’auteurs grecs et »l’auteur musulman des Aphorismes des philosophes »، از هارتویش دِرِنبور، در Melanges Henri Weil (پاریس، 1898)، 124-117؛ « Analwcta to hunain ibn ishaq "Apopthegms of the Philosophers and its hebrew transla-tion»، از م. پلنسر، در tarbiz، 24 (1955-1954)، 60-72، با خلاصهای به زبان انگلیسی، شش به بعد؛ « Arabisch Homerverse»، از ی. کرِمر، در ZDMG، 106 (1956-302 ) ؛ و «Die Arabische Fassung de Trost-briefs Alexanders an sein Mutter»، از آ. اشپیتالر، در Studi orientalistici in onore di Grigorio Levi della Vida، دوم (رم، 1956)، 497 به بعد.
31- Geschichte der syrischen Literatur، از آ. باومشتارک (بون، 1922) ، 227-230. دربارهی امکان انتساب بعضی از قطعات به حنین، «Bruchstucke einer syrischen Paraphrase der "Elemente" des Eukleides»، از گ. فورلانی، در Zsem، 3 (1924)، 28؛ و «Zum syrischen Medizinbuch-II. Der therapeutische Teil»، از ی. اشلایفر، در RDSO، 18 (1940)، 341-372. دو تحقیق جدیدتر عبارتند از «کشف نسخههای خطی جدید سریانی دربارهی حنین» ، از آ. ووئوبوس، در Ephrem Hunayn Festival (بغداد، 1974)، 525-528؛ و «فعالیت ادبی حنین بن اسحاق به سریانی»، از و. ف.هکامبر،همان، 554-570.
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمهی: احمد آرام ...]و دیگران[، زیر نظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول