نویسندگان:
سید مصطفی طباطبایی (1)
سمانه حجار پور خلج (2)
منبع:راسخون
سید مصطفی طباطبایی (1)
سمانه حجار پور خلج (2)
منبع:راسخون
چکیده
در سدهی چهارم هجری و در آغاز عصر غیبت کبری، چند متكلم مشهور و معروف در میان شیعیان ظهور كردند كه یكى از آنان شیخ مفید است. شیخ مفید با توجه به ارادت خالصانهای که به امامان معصوم علیهم السلام داشت، همواره در پی اثبات حقانیت ائمهی هدی علیهم السلام و شیعیان اثنی عشری و حفظ و تداوم مکتب تشیع به ویژه در عصر غیبت بوده و در این راستا آثار بسیار ارزشمندی را تألیف نموده است. با توجه به نقش برجستهی شیخ مفید در ترویج و حفظ عقاید شیعه در آغاز دوران غیبت کبری، ایشان مورد توجه خاصهی امام عصر"عج" بوده اند و در تاریخ از دو نامه و توقیع ارسال شده از سوی امام زمان "عج" برای شیخ مفید یاد شده است که حاوی نکات بسیار ارزندهای میباشد. در ادامه پس از شرح مختصری از زندگی و آثار مهم شیخ مفید، به بررسی و تحلیل این دو مکتوب ارزشمند میپردازیم.مقدمه
در ابتداى عصر غیبت و پراكندگى جغرافیایى شیعه، فقهاى محلى به امور شیعیان مىپرداختند و عهدهدار امور علمى، فرهنگى و اجتماعى آنان بودند، تا اینكه حوزهی بغداد در اواخر قرن چهارم به دست شیخ مفید، یکی از بزرگ ترین فقهاى شیعه، تأسیس و شكوفا شد. شیعه قبل از بغداد، داراى مدارس و حوزههایى در رى، قم و كوفه بود، ولى گسترش و تمركز مرجعیت از زمان شیخ مفید آغاز شد.شیخ مفید صاحب مكتب فقهى و كلامى بود و به موازات توسعه فقه و اصول فقه در اهلسنت، فقه شیعه را نیز گسترش داد.ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادى معروف به شیخ مفید، متولد سال 336 هجری و متوفی سال 413 هجری، از عالمان برجستهی شیعه در نیمهی دوم قرن چهارم و دههی نخست قرن پنجم هجرى است. وى متكلم، فقیه و مورخی برجسته بوده و در هر زمینه آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته است. سراسر زندگی شیخ مفید، به هدایت شیعیان عصر غیبت و مناظره و مقابله با فرقههاى مدعى و الحادی در برابر شیعه، سپری شده است. در واقع شیخ در ابتداى عصر غیبت كبرى به عنوان ولىفقیه آن زمان مطرح بود.کتب و آثار بسیاری به شیخ مفید نسبت داده شده است. به گفتهی مورخان او حدود دویست اثر در رد عقاید فرقههاى گوناگون كلامى نوشته است. دو اثر بسیار مهمی که از شیخ مفید به جای مانده است، یکی الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد مشهور به ارشاد شیخ و دیگری الجمل یا النصرة لسیدة العترة فى حرب البصرة میباشد. کتاب الإرشاد، شرحى است از زندگى امامان شیعه علیهم السلام كه مجلد نخست آن مربوط به زندگى امام على علیه السلام است که در عین حال، به بسیارى از مسائل سیرهی نبوی نیز پرداخته شده است. در مجلد دوم زندگى سایر امامان علیهم السلام پرداخته شده است. وى توجه به منابع و اسناد نیز داشته و در جاى جاى كتاب، سند نقل هاى خویش را آورده است.كتاب الجمل شیخ مفید، یك تك نگارى ویژهی جنگ جمل است. ویژگى مهم كتاب الجمل آن است كه وى تاریخ را به صورت یك بحث كلامى عرضه كرده است. واقعیت آن است كه جنگ جمل، منشأ بسیارى از اختلاف هاى بعدى مسلمانان دربارهی تعریف كفر و ایمان و فسق شد. در این زمینه شیعه موضع خاص خود را داشت و باید نادرستى موضع مخالفان را آشكار مىكرد. شیعه نیازمند آن بود تا واقعیت تاریخى ماجرا را بهتر روشن كند. شیخ مفید كه متكلمى زبردست و مورخى برجسته و آشناى به منابع بود، نه مانند مورخان قرن دوم، بلكه با شیوهای تازه، این واقعه را مورد بازنگرى قرار داد و اثر جاودان الجمل را تألیف كرد. بسیارى از دیگر آثار شیخ مفید نیز كه صورت كلامى دارد، مشتمل بر نقل هاى تاریخى فراوانى است كه بهطور عمده از كتابهاى مفقود آن روزگار است. از دیگر آثار معروف شیخ مفید کتابهای المقنعه، الإختصاص،النکت الإعتقادیه، المزار، الفقیه، النکاح و اوائل المقالات میباشد.
این شیخ جلیل القدر که استاد سید مرتضى علم الهدی و سید رضى و شیخ طوسى بوده است؛ در ماه ذى القعده سال 413 هجری، در بغداد چشم از این جهان فروبست و در كنار مرقد امامین كاظمین علیهما السلام در قبرستان قریش مدفون گردید. گفته شده كه پس از دفن شیخ مفید، روى قبر وى نوشتهاى از طرف امام زمان علیه السلام پیدا شد كه شامل اشعاری در مرثیهی این مرد بزرگ بوده است. (ر.ک جعفریان، 1383: 145-147 ؛ طباطبایی، 1378: 31)
توقیعات امام زمان "عج" به شیخ مفید علیه الرحمه
شیخ طبرسى در كتاب معروف الإحتجاج خود، دو نامه را كه امام زمان علیه السلام به شیخ مفید نوشته است و گویاى مطالبى ارزنده و اخبارى سرّى و پنهانى مىباشد، روایت نموده است.
این دو نامه را از دیدگاههاى گوناگون مىتوان بررسى كرد:
دیدگاه اوّل: بررسى از جهت سند روایت
درباره سند این دو نامه باید گفت که شیخ طبرسى سند مشخصى براى این دو نامه ذكر نكرده و مدركى در نوشتههاى مورخان و نویسندگان پس از او نیافتیم، بنابراین از جهت اصطلاحى به آن ها روایت مرسل گفته مىشود و از نظر تاریخى قابل اثبات نیستند، ولی به چند دلیل قابل استناد و پذیرش میباشند:1. طبرسى این دو نامه را به صورت تردید نقل نكرده و از آن به صورت قطعی سخن گفته است، پس صحّت آن ها را پذیرفته و احتمالا به جهت وضوح ماجرا، سند آن را ذکر نکرده است.
2. این دو روایت داراى مطالبی ارزشمند و پیشگویی هایی قطعی است، پس حتما از زبان معصوم جاری شده است.
3. مصلحت عمومى مقتضى آن است كه در آغاز غیبت كبرى، این گونه نامهها از سوى حضرت حجت "عج" صادر شود و این امر بر اساس دو مصلحت است: مصلحت اوّل این است كه آن حضرت به پیروان خود قواعد كلّى و مفاهیم اساسى را كه براى زندگى در دوران غیبت كبرى لازم است، عرضه و یادآورى نمایند که اگر چنین نشود، احتمال دارد دین تحریف شده و راه رسیدن به اهداف مورد نظر اسلام بسته گردد. پس این مسأله در آغاز غیبت كبرى یك امر عادى است كه راهنماییهای ملموسی از سوى حضرت براى مردم وجود داشته باشد تا در درازاى زمان تودههاى مردم دچار انحراف و کژ روی نگردند. مصلحت دوم این است كه با توجه به این كه حضرت مهدی علیه السلام علیرغم حضور، نمىتواند ظهور داشته باشد و نیابت نواب خاص نیز پایان یافته است، لازم است حضرتش زمام امر و رهبرى جامعه اسلامى را به دست دانشمندان شایسته و پرهیزگار بسپارد و باید توجه داشت که شیخ مفید در عصر خود، برجسته ترین دانشمندان بوده است؛ پس سزاست که وی در دورهی خود منبع اتصال شیعیان و امام زمانشان گردد.
با توجه به مطالب گفته شده، به احتمال قوی، صدور این دو روایت از سوى حضرت بقیّة اللّه "عج" دارای صحت تاریخى میباشد.
دیدگاه دوم:محتواى این دو نامه
مضمون این دو نامه به طور كلّى شامل دو بخش است:بخش اوّل: دستورهای كلّى كه حضرت براى پیروان و شیعیان خود صادر كردهاند، كه همگى درست و طبق قواعد است، به جز مواردى اندك كه جاى تأمّل دارد.
بخش دوم: پیشگویى رویدادهایى كه در آینده نزدیك و یا دور نسبت به زمان صدور نامه از آن حضرت، وارد شده است. البته بسیارى از عبارات آن پیشگویی ها به صورت رمز و كلىگویى و اشاره مىباشد كه تشخیص آن ها براى ما دشوار و یا غیر ممكن است. كردهاند، چون در همان شرایطى مىزیستهاند كه حضرت بدانها اشاره كرده است.
این دو نامه گرچه براى شیخ مفید فرستاده شده، لیكن اختصاص به او ندارد ، بلكه براى تمام پیروان و شیعیان امام زمان علیه السلام مىباشد. لذا حوادثى كه در متن نامه آمده است، لازم نیست كه حتما در زمان شیخ مفید اتفاق افتاده باشد، بلكه میتواند تا به امروز جزیان داشته باشد.
دیدگاه سوم: زمان و مكان صدور این دو نامه
نامهی اوّل در اواخر ماه صفر سال 410هجری، سه سال قبل از وفات شیخ مفید و نامهی دوم در سال 412هجری یعنی یك سال قبل از وفات شیخ، به او رسیده است، كه در این زمان، اندكى بیش از هشتاد سال، از درگذشت چهارمین نایب خاص امام زمان "عج"، جناب على بن محمد سیمرى و پایان دوران غیبت صغرى (سال 329 هجری) مىگذشته است.در نامهی اوّل، نامهرسان مىگوید كه این نامه را از نواحى حجاز آورده است و حضرت به وسیلهی یكى از شیعیان مخصوصش این نامه را براى شیخ فرستاده است. نامهی دوم در تاریخ اوّل شوّال سال 412 نوشته شده است و در روز پنجشنبه بیست و سوم ذى حجه همان سال یعنی بعد از هشتاد و سه روز، به دست شیخ رسیده است. از متن نامه مشخص میشود که هر دو نامه با املاء حضرت مهدی علیه السلام و خط یكى از افراد مورد اطمینان ایشان نوشته شده است. در پایین هر دو نامه چند سطرى نیز به خط خود امام علیه السلام وجود دارد كه صحّت مطالب نامه را تأیید كرده و به شیخ دستور مىدهند كه این نامهها را كاملا از مردم پنهان نموده و تنها از روى آن براى افراد موثّق و مورد اطمینان بنویسد و یا به طور شفاهى برای آن ها نقل نماید. این دستور حضرت با توجه به شرایط خاص زمانی شیخ مفید بوده است.
دیدگاه چهارم: بررسى اوضاع تاریخى زمان صدور این دو نامه
براى بررسى مطالب و پیشگویىهاى موجود در نامهها توجّه داشتن به اوضاع تاریخی آن ها لازم میباشد.در آن زمان، كشورهاى اسلامى دچار از هم گسیختگى و تجزیه بودند.در ایران که اواخر دوران حکومت آل بویه بود، جدای از نزاع میان میان فرمانروایان و سركردگان خود آن ها، حکومت با فرمانروایان ترك كه بر خراسان و ماوراء النهر پس از انقراض دولت سامانى حكومت مىكردند، در جنگ و ستیز بود. در سال 407 هجری در اندلس، كار به تجزیه و از هم پاشیدگى رسیده بود . دولت فاطمیان در مصر، حكومت مستقلى تشكیل داده بودند و پس از درگذشت خلیفهی عباسى، الحاكم بامر اللّه، در سال 411هجری و روى كار آمدن فرزند او الظاهر باللّه مىتوان گفت كه مصر توسط خلفاى فاطمى در میان سایر نقاط از آرامش بیشترى برخوردار بود. وضع شمال آفریقا نیز پس از آنكه المعزّ الدین اللّه در سال 358 هجری از آن جا رهسپار مصر شد و در آن حكومت فاطمى را تشكیل داد، دوباره به حالت تشتّت و جنگ و جدال میان زمامداران بازگشت. در سال 406 هجری، در شمال آفریقا ، جنگ عمومى در گرفت كه با پیروزى فرمانرواى آن جا به نام «بادیس» پایان پذیرفت. در مرکز خلافت اسلامی یعنی بغداد، القادر باللّه عباسى حکومت میکرد. وى مدعى شد كه حضرت على علیه السلام را در خواب دیده و حضرت به او فرموده است كه: خلافت به تو مىرسد و عمرى طولانى خواهى داشت، با فرزندان و شیعیان من به خوبى رفتار كن. در این سال ها، سرپرستى و نقابت شیعیان على علیه السلام، پس از درگذشت محمّد بن الحسین، شریف رضى در سال 406 هجری، به شریف سیّد مرتضى علم الهدى سپرده شده بود. شهر مكّه نیز داراى امنیّت نبود و دچار آشوب بود. این آشوب ها به مراسم حج نیز سرایت كرده بود، به طورى كه حجاج گاهى آن قدر به زحمت و مشقّت مىافتادند كه مراسم حج تعطیل مىشد. نمومنهی این اتفاق در سالهاى 401، 410، و 411 و 416و 417و 418 هجری رخ داده بود. بین فرق اسلامى نیز حوادثى تأسف بار اتفاق مىافتاد. علت اصلى این رویدادها آن بود كه از ابتداى تأسیس دولت آل بویه در فارس و عراق، و دولت آل حمدان در حلب، حكومت غالب به دست شیعیان افتاده بود و آل بویه در تعیین جانشین براى خلیفه و تعیین وزیر سیطره و دخالت داشت. آن ها به پیروان خود در اقامهی شعائر و انجام مراسم مذهبى، در اعیاد و وفیات، آزادى كامل داده بودند و این اثر خوبى در روحیهی پیروان سایر مذاهب نداشت و چون حكومت به دست آن ها نبود، خود مردم پیروان سایر فرق، براى ممانعت از اعمال شیعیان اقدام مىكردند، لذا در ایّام مناسبت هاى عمومى درگیری ها و جنگ هاى سختى بین فرق اسلامى روى مىداد. پس از آن که قدرت آل بویه رو به ضعف و اضمحلال رفت، مجال تلافى براى پیروان دیگر فرق، به دست آمد. در این جا نمىخواهیم بحث دربارهی حوادث و رویدادهاى آن دوران سخن به درازا بكشد؛ همین اندازه كافى است كه بدانیم کار بر شیعیان سخت گردید: در بغداد، در روز عاشوراى سال 406 هجری حوادث تأسفبارى روى داد و در سال بعد در شهر واسط و در شمال آفریقا، شیعیان را قتل عام كردند. در این شرایط، كار به قدرى بر طفداران اهل بیت سخت شد كه شیخ مفید را از بغداد تبعید كردند.
طبیعت نیز با حوادث و رویدادها همراه شده و گویا مىخواست تأسّف خود را از ظلم فراگیرندهی زمین آشكار نماید: در سال 401 هجری، آب دجله بیست و یك ذراع بالا آمد و بسیارى از مردم بغداد و عراق غرق شدند. در سال 406 در بصره و اطراف آن وباء سختى آمد به طورى كه قبر كن ها از كندن قبر عاجز شده و در شهریور همان سال در شهرهاى عراق و بسیارى از شهرهاى دیگر، باران زیادى بارید و خسارتهای بسیاری به بار آورد و تمام محصول زراعت از بین رفت و جز اندكى باقى نماند. ( ر.ک ابن اثیر جزری،ج7، 1967ق)
با توجه به شرایط بیان شده در بالا، تصویری به جز آشفتگی در امور سرزمینهای اسلامی، در شرایط زمانی نگارش این و نامه، مشاهده نمیشود.
دیدگاه پنجم: بررسی نامهی اول امام زمان علیه السلام به شیخ مفید
متن نامهی نخست :
به برادر استوار و درست كردار و دوست رشید و هدایت یافته، شیخ مفید، ابو عبداللّه محمّد بن محمّد بن نعمانكه خداوند عزّت و احترامش را پایدار بدارد، از سوى آنكه خزانهی عهد و پیمانى است كه خداوند از بندگان گرفته است.به نام خداوند بخشنده مهربان اما بعد، سلام بر تو اى دوست با اخلاص در دین، كه در اعتقاد به ما از روى علم و یقین امتیاز دارى. در منظر تو خداوندى را كه جز او خدایى نیست سپاس گذارده و از او، درود و رحمت بر آقا و مولا و پیامبرمان حضرت محمّد و نیز خاندان پاكش را خواستاریم.
و تو- كه پروردگار، توفیقت را براى یارى حق دوام بخشد و پاداشت را به خاطر سخنانى كه با صداقت از جانب ما مىگویى افزون گرداند- را آگاه مىكنیم كه به ما اجازه داده شده كه تو را به شرافت و افتخار مكاتبه مفتخر سازیم و موظّف كنیم كه آن چه به تو مىنویسیم به دوستان ما كه نزد تو مىباشند برسانى؛ دوستانى كه خداوند به اطاعت از خود گرامیشان بدارد و با حراست و عنایت خود امورشان را كفایت بنماید و مشكلاتشان را برطرف سازد. پس تو- كه خداوند با یاریش در برابر دشمنانش كه از دینش خارج شدهاند تأییدت بنماید- به آن چه كه یادآور و متذكّر مىشویم متوجّه و آگاه باش و در رسانیدن و ابلاغ آن به كسانى كه اعتماد به آن ها دارى بر طبق آن چه كه براى تو اگر خدا بخواهد ترسیم و تعیین مىكنیم؛ عمل نما. ما اگر چه هم اكنون در مكانى دور از جایگاه ستمگران سكنى گزیدهایم- كه خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمانمان را مادامىكه حكومت دنیا به دست تبهكاران می باشد در این كار به ما ارائه فرموده است- ولى در عین حال بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفى نیست. از خوارى و مذلّتى كه دچارش شدهاید باخبریم؛ از آن زمان كه بسیارى از شما به برخى كارهاى ناشایست میل كردند كه پیشینیان صالح شما از آن ها دورى مىجستند و عهد و میثاق گرفته شده از سوی خداوند را آن چنان پشت سر انداختند كه گویا به آن پیمان آگاه نیستند. ما از رسیدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم؛ كه اگر جز این بود، دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود مىآمد و دشمنان، شما را ریشه كن مىنمودند. پس تقواى خدا پیشه كنید و ما را یارى دهید تا از فتنهاى كه به شما روى آورده، شما را نجات بخشیم؛ فتنه و آشوبى كه هر كس مرگش فرا رسیده باشد، در آن هلاك مىگردد و آن كس كه به آرزوى خود رسیده باشد، از آن دور میماند و آن فتنه، نشانهی نزدیك شدن حركت و جنبش ما و آگاهكردن شما به امر و نهى ماست و خداوند نور خود را تمام خواهد كرد، گرچه مشركان را خوش نیاید. به تقیه تمسک جویید، زیرا هر كه آتش جاهلیّت را برافروزد، تعصب اموى آن را شعلهور ساخته، با آن گروهى هدایت شده را میترسانند. من عهدهدار نجات كسى هستم كه در آن فتنه براى خود مقام و جایگاهى نجوید و در عیب جویى از آن به راهى پسندیده گام گذارد.
از حادثهاى كه به هنگام فرا رسیدن ماه جمادى الاولى همین سال روى خواهد داد، عبرت گیرید، و از خوابى كه شما را فرا گرفته براى حوادث بعدى بیدار شوید. به زودى از آسمان نشانهاى روشن و آشكار و از زمین نیز علامتى همانند آن براى شما پدیدار مىشود. در مشرق زمین، حوادثى غم بار و نابسامانكننده روى خواهد داد، و بعد از آن گروه هایى كه از اسلام روى گردانیده و خروج كردهاند، بر عراق سلطه پیدا خواهند كرد و بر اثر بدكارى و سوء اعمال آنان، اهل عراق دچار ضیق معیشت مىگردند و پس از مدّتى با هلاكت و نابودى فرمانروایى بدكار، ناراحتی ها برطرف مىشود و سپس پرهیزكاران نیكوكار از هلاكت و نابودى او شاد مىگردند.
كسانى كه از گوشه و كنار دنیا به حجّ مىروند، به تمام آرزوها و اهداف خود مىرسند و هر چه مىخواهند در دسترس آن ها وجود خواهد داشت و ما را در آسان نمودن حجّ آنان بر طبق دلخواهشان، برنامهاى است كه با انسجام و نظم ظاهر مىگردد.
بنابراین هر یك از شما باید كارى بكند كه وى را به محبّت و دوستى ما نزدیك مىنماید؛ و از آن چه كه خوشآیند ما نبوده و باعث كراهت و خشم ماست، دورى گزیند، زیرا امر ما ناگهان فرا مىرسد، در هنگامى كه توبه و بازگشت براى او سودى ندارد و پشیمانى او از گناه، از كیفر ما نجاتش نمىبخشد.
و خداوند راه رشد و هدایت را به شما نشان دهد و به رحمت خود وسائل توفیق را به آسانى برایتان فراهم فرماید.
در پایان نامه هم، امضاء و گواهى امام علیه السلام آمده است. ( برای متن نامهی اول ر.ک صدر، 1382: 173-174)
بررسی نکات مطرح شده در نامه
1. از فرمایش آن حضرت: «به ما اجازه داده شده تا تو را به نامهنگارى مفتخر گردانیم» معلوم مىشود كه ایشان بدون اجازهی خداوند به كارى دست نمىزند و این یک اصل کلی برای تمام انبیاء و اولیاء الهی است که بی اذن خداوند هیچ کاری را انجام نمیدهند حتی اگر معجزه باشد. البته گاهی اجازهی خداوند به صورت قواعد عمومى است كه معصوم آن قواعد و دستورات كلّى را مىداند و بر طبق آنها اذن و اجازه خداوند را بر این موارد تطبیق مىكند؛ پس هرگاه مصلحت عمومى اسلامى مردم را در این دید كه نامهاى به شخصى بنویسد، اجازهی خداوند را احراز كرده و اقدام به نوشتن نامه مىفرمایند.2. فرمایش حضرت كه فرمود: «خداوند آنان را به پیروى و اطاعت خود عزیز و گرامى بدارد.» گویاى آن است كه خروج از اطاعت و فرمانبردارى از خداوند مستلزم ذلّت و خوارى، و ملتزم شدن به فرمان خداوند سبب عزّت و سروری است. انسان تابع خداوند، از پیروى دیگر منابع قانونگذارى بشرى بىنیاز است و دیگر دنبال قانون هایى كه به خاطر تأمین منافع شخصى و قراردادهاى فردى، وضع شده است، نمىرود و با این بىنیازى، انسانى متعالى، عزّتمند و والا خواهد شد. در عوض انسانى كه از زیر بار تعهد نسبت به تعالیم الهى شانه خالى كرد و پایبند دستورات مذهبى نبود، راه هرگونه انحرافى به روى او باز است و خواستهها و شهوات نفسانى او را به هر طرف كه بخواهد مىكشاند و معناى ذلّت و خوارى نافرمانى خداوند این است و این است معناى فرمایش امام علیه السلام آن جا كه فرمود: «أعزّهم اللّه بطاعته»: خداوند آنان را به اطاعت خویش محترم گرداند. و نیز آنجا كه فرمود: «آگاهى ما از خوارى و ذلّتى كه به شما رسیده، از آن وقت كه گروهى از شما بهكارهاى ناشایستى كه گذشتگان شما از آن بركنار بودند، روى آوردند و پیمان خداوند را طورى پشت سر انداختند كه گویا اصلا از آن خبرى ندارند.»
3. فرمایش حضرت: «ما گرچه بر حسب صلاحدید خداوند نسبت به ما و شیعیانمان، از محل سكونت ستمكاران بدوریم و تا وقتى كه حكومت دنیا در دست فاسقان و تبهكاران باشد، در این حالت به سر مىبریم.» این دورى از محل سكونت ستمكاران، با نظریات دربارهی غیبت حضرت منافات ندارد و با فرمایش خود حضرت به على بن مهزیار نیز مطابق است كه به او فرمود: «من در نقاط دور دست و بیابان هاى دور از آبادى زندگى مىكنم.» آن صلاحدید الهى كه حضرت در این عبارت بدان اشاره فرموده است در حقیقت راجع به اصل غیبت مىباشد و به مجرّد دورى مكان زندگى حضرتش مربوط نمىباشد و منظور روشن کردن مفهوم غایب بودن امام است.
4. حضرت با تسلط بر تمام رویدادها زندگى مىكند و از تمامى آن ها آگاهى دارد و تمام خبرها به او مىرسد؛ چنانكه فرمود: «از تمام اخبار شما آگاهیم و چیزى از آن ها بر ما پوشیده نمىماند.» در مورد كیفیّت آگاهى حضرت از رویدادها، چندین نظریّه وجود دارد:
نظریّهی اوّل: حضرت از اخبار و رویدادها به طریق الهام خداوند و یا از یك راه اعجازى و غیر طبیعى آگاه مىشود. مؤیّد این مطلب ادلّهاى است كه مىگوید تمامى كارهاى مردم از خوب و بد در هر شبانه روز براى نظرخواهى به حضرت عرضه مىشود. از جمله ادله، این آیهی شریفه است: فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ یعنى: به زودى كارهاى شما را خدا و رسول و مؤمنان خواهند دید. بر طبق روایات مقصود از مؤمنان، ائمّهی اطهار علیهم السلام مىباشند.
وقتى كه خداوند متعال مسأله مهمى را به شخص خاصى واگذار مىكند، باید قابلیّت و توان انجام آن را نیز به او داده باشد كه در صورت ناتوانى هیچگاه مسئولیّت به كسى داده نمىشود. رهبرى در سطح جهانى نیازمند الهامگیرى از سوى خداوند است، زیرا رهبرى جهانى چیزى بسیار عمیق و پیچیده است. مىبینیم كه براى اداره یك كشور كوچك، افراد تحصیل كرده سیاستمدار و هیئتهاى گوناگون دست به دست هم مىدهند، قوانین پیچیده و دقیق وضع مىكنند، تا بتوانند كشورى كوچك را اداره كنند؛ در عین حال اختلاف و پراكندگى و از هم گسیختگى در كارها وجود دارد. حال چگونه ممكن است یك فرد بدون الهام خداوندى بتواند تمامى امور روى زمین را اداره كند و به همه گرفتاری ها شخصا رسیدگى نماید. بر طبق اعتقاد ما شیعیان حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه، زمامدار فعلى جهان میباشد؛ از این جهت باید حتما به تأیید الهام الهى مؤیّد باشد.
نظریّهی دوم: ما اگر نظریّهی اوّل را نادیده گرفته و بگوییم كه حضرت به طور طبیعى شایستگى رهبرى جهان را دارد و نیازى به انجام معجزه نیست، در این صورت چون حضرت در بین افراد مردم زندگى مىكند و با مردم در رفت و آمد است و با آنان صحبت مىكند و از اخبار و احوال آنان آگاهى دارد، بدون اینكه هیچ كس حضرت را بشناسد، حضرت نیز خود مىتواند كه از تمامى اخبار جهان و زوایاى گیتى با یك برنامهریزى دقیق آگاه گردد.
نظریّهی سوم: ما اگر نظریّهی اوّل را نادیده گرفته و الهامى براى امام قائل نشدیم، و از نظریّهی دوم نیز دست برداشته و گفتیم كه امام در بین مردم زندگى نمىكند و مضمون همان روایت على بن مهزیار را پذیرفتیم كه حضرت مىفرماید دور از مردم، در بیابان ها به سر مىبرد، در عین حال مىتوانیم بگوییم كه حضرت از طریق دوستان مخصوص خود كه آن جناب را مىبینند و مىشناسند، از اخبار و رویدادها آگاه مىشود. اینان در هر دوره سى نفر و یا بیشتر از سى نفر مىباشند كه با یك برنامهریزى دقیق حضرت را در جریان كارها مىگذارند.
به هر حال با در نظر گرفتن هر یك از این سه نظریّه، به طور مستدل ثابت میشود كه حضرت از اوضاع و احوال مردم آگاه است و رویدادهاى اجتماعى از دیدگاه حضرتش پنهان نیست.
5. حضرت بقیة اللّه علیه السلام، به خاطر لطف و احساس مسئولیّت در مقابل ما، رعایت و توجّه ما را نادیده نگرفته و ما را از خاطر شریف خود دور نمىدارد و اگر لطف او نبود، بلاها و ناراحتی ها بر ما فرود آمده و دشمنان ما را ریشه كن و نابود مىكردند. خداوند وى را از سوى ما، پاداش نیكوكاران عطا فرماید.
طبق این گفته، آثار فراوان بركت وجود مبارك حضرت نسبت به پیروان خود، در تأمین رفاه و راحتى آنان و دفع ناراحتی ها و بلاها از سر آنان، به روشنى آشكار است. به طورى كه همگى در اصل حیات و زندگى، مدیون وجود مبارك او هستند. که باید توجه داشت لطف امام زمان فقط شامل دوستان اهل بیت علیهم السلام نمیشود، بلکه تمام مخلوقات و موجودات را در بر میگیرد.
6. فرمایش حضرت كه فرمود: «از خداوند متعال پروا داشته باشید و ما را بر رها ساختن خود از آشوب و بلوایى كه دچار آن خواهید شد، مدد رسانید، كه در آن فتنه و آشوب آن كس كه مرگش رسیده نابود خواهد شد و آن كس كه به آرزویش رسیده است، از آن بازداشته خواهد شد.» در این فراز، حضرت دوستان و شیعیان خود را به تقوى و پارسایى و مددرسانى به خود فرمان داده، و از آنان خواسته كه به كمك او بشتابند، تا آنان را از فتنه و آشوبى كه دچار خواهند شد، رهایشان سازد.
این آشوب نابودكننده، همان رویدادهاى تأسف بارى است كه بین مذاهب و فرق اسلامى پدید آمد، و بزرگترین هدفى كه حضرت براى خود در نظر گرفته است، همین است كه این مانع را از جلو برداشته و از فتنه و آشوب و اختلاف شدید بین فرق اسلامى، جلوگیرى كند و لذا مىبینیم كه حضرت از پیروان خود، درخواست مىكند كه او را در انجام این مهم و دستیابى به نتیجه كامل و انجام كارهاى لازمى كه براى نجات از نابودى حتمى لازم است، یارى و مدد كنند. مسأله و فتنهی اختلاف مذاهب اسلامی منوط به آن دوران نبوده و تا امروز نیز ادامه دارد و هنوز نیز قربانیان بسیاری را فدای عدم اتحاد بین مسلمانان جهان میسازد.
7. حضرت میفرماید: «به تقیه چنگ زنید، در آن فتنه؛ چرا كه هر كه آتش جاهلیّت را برافروزد گروه هایى اموى آن را شعلهورتر ساخته و گروه هدایت یافته را با آن به ترس و وحشت بیفكنند.»
حضرت براى رهایى از این فتنه، راهى را ترسیم مىكنند، كه از دو فراز تشكیل یافته است: فراز نخست التزام به تقیه، به معناى احتیاط كردن است كه مهمترین روش آن،جبههگیرى نكردن در برابر سایر مذاهب اسلامى میباشد تا باعث تحریك شدن و عصبانیّت آن ها نشود و وحدت كلمهی مسلمین حفظ شده و امنیّت اجتماعى به هم نخورد. فرمان تقیّه و خویشتندارى سخن تازه و بىسابقهاى از امامان معصوم علیهم السلام نیست، چنان که میفرمایند: «التقیّة دینى و دین آبائى» تقیه روش و آیین من و پدرانم مىباشد. نادیده گرفتن این دستور، در صورتى كه موجب ضرر شود و مصلحت اسلامى مهمترى نیز در میان نباشد، از شدیدترین محرّمات و گناهان محسوب مىشود. جالب توجه است که حضرت این فتنهها و اختلافات را به آتش جاهلیّت تعبیر كرده، به آن معنى كه این ها نیز انحراف از اصل مسیر اسلام است و آن كس از پیروان ایشان كه به این آتش دامن زند، در خون برادران مؤمن خود شریك است. فراز دوم ملتزم شدن به سكون و آرام گیرى و خانهنشینى و تسلط بر اعصاب و احساسات خود و از آشوب و بلوا به دور بودن و بر طبق آیه شریفه قرآن عمل كردن است كه: وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً ( سورهی فرقان آیه 36) لذا مىبینیم كه حضرت مىفرماید: من كفیل و ضامن كسى هستم كه خود را به هلاكت نیفكند و از شركت عملى در این آشوب ها بر كنار بوده و در مقابله با این فتنهها و براى برطرف ساختن آن ها راهى مورد پسند خدا را بپیماید و اعتراض آرام و نظر صحیح در موضوعات و رویدادها ابراز دارد.
8. حضرت از این فتنهها چنین تعبیر مىكند: «آن فتنه نشانهی نزدیك شدن جنبش ما و اظهار و پخش شما امر و نهى ما براى یكدیگر مىباشد و خداوند نور خویش را تكمیل مىكند گرچه مشركان را خوشایند نباشد».
ما نمىتوانیم از این عبارت چنین بفهمیم كه آن حضرت به همین زودى بعد از این آشوب ها ظاهر مىشود و زمین را از عدل و داد پر مىكند، زیرا این امر واقع نشده است و بنابراین مقصود آن حضرت نمىتواند خبر دادن از وقوع ظهور باشد.همچنین در آن زمان، سایر شرایط ظهور كه مهمترین آن ها آمادگى مردم براى فداكارى و از جان گذشتن در راه اسلام و برپایى حكومت عدل جهانى اسلام باشد، وجود نداشت. پس مقصود از كلمهی «حركتنا»، بیرون آمدن حضرت از گوشهی تنهایى به داخل جوامع و از بیابان ها و كوهستان ها، به داخل شهرها است ، چنان كه متن نامه گویاى این حقیقت بود. خواه ناخواه بعد كه وارد شهرها و در بین مردم مىشود، به شخصیّتى دیگر و با عنوان ناشناخته وارد مىگردد تا بتواند بیشتر و آسودهتر به كارهاى لازم بپردازد و شاید مقصود حضرت كه فرمود: «شما دستورات ما را پخش كنید» همین باشد كه خود حضرت دستورات لازم را بدون این كه خود شناخته شود، در بین مردم پخش مىكند و به مردم مىرساند. به هر حال احتمال صحّت این تفسیر وجود دارد، اگر در توجیهات و تفسیر آینده مرجّحى نباشد. شاید هم مقصود از حركت، ظهور و قیام حضرت در روز موعود و معیّن باشد، لكن نه این كه حضرت مىخواسته خبر از ظهور خود در آن ایّام بدهد، بلكه مقصود حضرت آن است كه بعد از این آشوب ها و فتنهها گر چه بعد از مدّت هاى طولانى باشد، ظاهر خواهد شد و این است معناى آن كه این فتنهها را از نشانههاى ظهور قرار داده است. لازم نیست همهی نشانهها همراه و هم زمان و چسبیده با ظهور باشد؛ بلكه برخى از نشانهها، ممكن است خیلى بیشتر و جلوتر از زمان ظهور اتفاق افتد و نشانهاى كه در این نامه ذكر شده نیز ممكن است از آن قبیل باشد.
9. سخن حضرت كه فرمود: «هرگاه ماه جمادى الاولى همین سال رسید، از رویدادهاى آن ماه عبرت گیرید و از خواب غفلت براى رویارویى با رویداد بعدى بیدار شوید.» این رویداد را نتوانستیم از تاریخ به دست آوریم و باید توجه داشت که تاریخ همهی رویدادها را ثبت نكرده است.
10. فرمایش حضرت: «به زودى نشانه و آیتى آشكار در آسمان برایتان پدیدار خواهد شد و در زمین نیز همچون آن روى خواهد داد».ظاهر سیاق عبارت آن است كه این رویدادها در جمادى الاولى همان سال 410 هجرى قمرى اتفاق خواهد افتاد.
تاریخ، رویداد روى زمین را برایمان چنین بازگو مىكند كه: در نیمهی ماه جمادى الاولى، دریاى شور طغیان كرده و آب به ایله رسید و بعد از دو روز وارد شهر بصره گردید. رویداد آسمانى نیز عبارت از سقوط پىدرپى شهاب هاى درشت آسمانى است كه مورّخین از آن ها به سقوط ستارهها تعبیر كردهاند، كه به هنگام سقوط، صداهاى هولناكى همراه با رؤیت روشنایى شدیدى، شنیده مىشد. این حادثه در سال 417 هجری بود.
این رویداد، گرچه در سال صدور نامه نبوده است، لكن چون چندان فاصله زیادى با سال صدور نامه نداشته و نامه هم خطاب به عموم شیعیان بوده و شامل تمام مردم مىشده است، خواهناخواه این اندازه فاصلهی زمانى با متن نامه، منافات پیدا نمىكند و میتوان گفتهی امام را به این حادثه نسبت داد یا اینكه میتوانیم بگوییم كه در جمادى الاولى آن سال، رویدادى آسمانى نیز اتفاق افتاده و تاریخ آن را نقل نكرده است.
11. فرمایش حضرت: «در سرزمین خاور رویداد غمبار و اضطرابآورى روى خواهد داد.» در فهم این عبارت، چندان به زحمت نمىافتیم، زیرا مىدانیم كه این نامه به عراق براى شیخ مفید فرستاده شده و مقصود از خاور قسمت شرقى عراق است و قسمت شرقى عراق كشور ایران است كه در آن روز مركز حكومت آل بویه بود كه به خاطر جنگ ها و حوادث بسیارى به ضعف گراییده و تحت سیطره و هجوم سلجوقی ها قرار گرفته بودند.
علاوه بر آن اگر تاریخ حوادث نزدیك به زمان صدور نامه را مورد مطالعه قرار دهیم، مىبینیم كه در سال 411و 414هجری، در همدان جنگ هاى بسیارى واقع شده و بدیهى است كه جنگ و درگیرى غم و اندوه ببار مىآورد و اضطراب و ناامنى ایجاد مىكند و تودههاى محروم را به روز سیاه مىكشاند. مخصوصا كه جنگ، جنگی عادلانه نباشد و مردم در آن دخالتى نداشته باشند كه در این صورت حقوق ضعیفان پایمال شده و ستم و جور بزرگى روى خواهد داد.
12. فرمایش حضرت: «سپس گروه هایى خارج از اسلام به عراق چیره شده و به خاطر كارهاى زشتشان ارزاق كمیاب مىشود و آن گاه با از بین رفتن فرمانروایى جنایتكار، غم و اندوه از بین رفته و پرهیزگاران نیكوكار خشنود خواهند شد.»
مقصود از این عبارت آن است كه بعد از رویدادهاى زمینى و آسمانى و درگیری هاى قبیلهاى، گروهى از مردمان نامسلمان و خارج از دین بر عراق چیره مىشوند. در این عبارت به سلطه و غلبهی سلطان طغرل بیك اوّلین پادشاه سلجوقى و پیروانش اشاره شده است، كه بعد از سركوب كردن دولت آل بویه در ایران، عازم عراق شد و در سال 447 هجری وارد بغداد گردید و در نتیجه جنگ ها و درگیری هاى غمبارى روى داد؛ لشكریان طغرل به خانههاى مردم بغداد وارد شده آذوقههاى آن ها را گرفته و جنایت هاى بسیارى مرتكب شدند. امّا كمبود ارزاق و گرانى، از همه چیز مصیبت بارتر بود و تاریخ به طور مفصل از آن سخن گفته است. مرض وبا در بین مردم افتاده بود و جمعیّت بسیارى از بین رفته و كسى نبود آن ها را غسل دهد و كفن و دفن نماید. نرخ اجناس مرتب بالا مىرفت و گرانى چندین سال طول كشید، به طورى كه در سال 449 هجری،گرانى سراسر بغداد و عراق را فرا گرفت. مردم گوشت مردار و سگ ها و دیگر جانوران را مىخوردند و وبا آن قدر تلفات داده بود كه مردم از دفن مردهها ناتوان شده بودند، به طورى كه مردگان را به طور گروهی در گودالى انداخته و رویشان خاك مىریختند امّا خلیفه در بغداد در وضع دیگرى، دور از گرانى و ناراحتى و گرفتاریهای مردم، زندگى مىكرد. وی از طغرل بیك استقبال كرده، مقدمش را گرامى داشت، دست او را در كارها باز كرد و شهرها در اختیار او گذارده و بر كارهاى او از دیدگاه اسلامى صحه گذاشت. طغرل هم در پیشگاه خلیفه زمین ادب بوسید و خلیفه دستور داد تا بر قامت او خلعتى بپوشانند و او را پادشاه شرق و غرب نامید. طغرل براى خلیفه هدایاى بسیارى از جمله پنجاه هزار دینار و پنجاه غلام ترك خوش چهره و زیبا همراه با اسب و اسلحه و جامه و لباس مناسب فرستاد.
به بیان تاریخ، طغرل انسانى جنایتكار و ستم پیشه و سنگدل بود. لشكریانش اموال مردم را غصب مىكردند و دست آنان براى این كار چه در شب و چه در روز بازگذاشته شده بود، تا اینكه در سال 455هجری، از دنیا رفت. با در نظر گرفتن تاریخ این حوادث به روشنى مىبینیم كه عبارات حضرت در نامهاش با طغرل بیك و لشكریانش تطبیق مىكندكه این ها مردمى خارج از اسلام بودند ، زیرا آن كارهاى ناشایست و رسوا را انجام مىدادند و به خاطر كارهاى زشتشان، كمبود در ارزاق ایجاد شد؛ زیرا بدیهى است كه هیچگاه هیچ كشورى در حال جنگ و زیر سایه درگیرى و نبرد با دشمن به وضع اقتصادى مطلوب و مناسبى دسترسى پیدا نخواهد كرد. این گرفتارى و بیچارگى غمبار با هلاك «فرمانرواى جنایتكار» یعنى طغرل بیك برطرف شد و هلاك و نابودى او موجب سرور و خشنودى دل پرهیزگاران و نیكان گردید.
13. فرمایش حضرت: «كسانى كه از گوشه و كنار دنیا به حجّ مىروند، به تمام آرزوها و اهداف خود مىرسند و هر چه مىخواهند در دسترس آن ها وجود خواهد داشت و ما را در آسان نمودن حجّ آنان بر طبق دلخواهشان برنامهاى است كه با انسجام و نظم ظاهر مىگردد.» این عبارت، اخبار و پیشبینى راستینى است از این كه بعد از آن دشواری ها در مسألهی حج، آسایش و آسودگى دست داد و مشكلات حل گردید و حجاج بیت اللّه از هر گوشه و كنار توانستند به راحتى به زیارت خانه خدا بروند. این پیشگویى را كه در این نامه آمده است به خوبى مىتوان تصدیق كرد؛ زیرا با این كه چندین سال رفتن به مكّه دشوار بود، بعد از سال 419 هجری، راه ها امن گردید و حاجی ها به راحتى توانستند به مكّه مشرف شوند و این پیشگویى راستین بعد از ده سال به تحقق پیوست.
14. فرمایش حضرت: «پس باید هر یك از شما كارهایى را بكند كه وى را به محبّت و دوستى ما نزدیك مىنماید؛ و از آن چه موجبات ناراحتى و ناخوشایندى ما را فراهم مىسازد، دورى گزیند زیرا امر ما بىخبر و ناگهانى مىرسد در هنگامى كه توبه براى او سودى ندارد، و پشیمانى او از گناه از كیفر ما نجاتش نمىبخشد.» حضرت به تمام پیروان خود دستور مىدهد كه كارهاى مورد پسند و رضاى او را انجام دهند و از هر چه كه مورد كراهت و ناخوشایند اوست دورى گزینند و این معنایى واضح و ظریف و دقیق است، زیرا خشنودى حضرت بقیة اللّه "ارواحنا فداه" خشنودى خداوند است و هر كارى كه ما را به او نزدیك كند، ما را به خدا نزدیك مىكند. به همین ترتیب ناخشنودى حضرت مهدى علیه السلام ،ناخشنودى خدا و خشم و غضب او را به دنبال دارد و هر آن چه كه ما را از حضرت دور سازد، از خدا نیز دور مىسازد. اگر انسان آلوده به گناه باشد و در عقیده و عمل منحرف بوده، در دوران غیبت از آلودگی ها پاك نگشته و در پیشگاه خداوند متعال توبه نكرده باشد، دیگر به هنگام ظهور توبهاش بىفایده خواهد بود و حضرت او را كیفر خواهد كرد و كیفر حضرت براى او در جامعهی اسلامى رسوایى و خوارى بسیارى خواهد داشت. ( برای اطلاعات بیشتر ر.ک گروهی از مولفان، بی تا: 216-219 ؛ صدر، 1382 ؛ جمعی از نویسندگان، 1386: 211)
پینوشتها:
1. دانشجوی دکتری تاریخ اسلام 2. کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
/ج