بزرگواري امام حسين (ع)

روزي امام حسين (ع) از جائي عبور ميكرد ديد جواني به سگي غذا مي دهد،به او فرمود: به چه انگيزه اين گونه به سگ مهرباني مي كني ؟ او عرض كرد: من غمگين هستم ، مي خواهم با خشنود كردن اين حيوان غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد، اندوه من از اين رواست كه من غلام يك نفر يهودي هستم و مي خواهم از او جدا شوم . امام حسين (ع) با آن غلام نزد صاحب او كه يهودي بود آمدند، امام حسين (ع) دويست دينار به يهودي داد، تا غلام را خريداري كرده و آزاد سازد. يهودي گفت : اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما كه به در خانه ما آمدي به شما بخشيدم و
چهارشنبه، 29 خرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بزرگواري امام حسين (ع)
بزرگواري امام حسين (ع)
بزرگواري امام حسين (ع)

نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
روزي امام حسين (ع) از جائي عبور ميكرد ديد جواني به سگي غذا مي دهد،به او فرمود: به چه انگيزه اين گونه به سگ مهرباني مي كني ؟ او عرض كرد: من غمگين هستم ، مي خواهم با خشنود كردن اين حيوان غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد، اندوه من از اين رواست كه من غلام يك نفر يهودي هستم و مي خواهم از او جدا شوم . امام حسين (ع) با آن غلام نزد صاحب او كه يهودي بود آمدند، امام حسين (ع) دويست دينار به يهودي داد، تا غلام را خريداري كرده و آزاد سازد. يهودي گفت : اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما كه به در خانه ما آمدي به شما بخشيدم و اين بوستان را نيز به غلام بخشيدم و آن پول مال خودتان باشد. امام حسين (ع) هماندم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و پول را به او بخشيد وقتي كه همسر يهودي ، اين بزرگواري را از امام حسين (ع) ديد گفت :من مسلمان شدم و مهريه ام را به شوهرم بخشيدم و به دنبال او شوهرش گفت : من نيز مسلمان شدم و اين خانه ام را به همسرم بخشيدم.
منبع: داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.