تعدد اسباب نزول، تکرار نزول آیه

محققان علوم قرآنی از دیرباز برای تشخیص سبب نزول آیه، بیش از همه، به نوع تعبیر راوی اهمیت داده‌اند، چراکه پیش‌فرض آنان این است که اجتهاد، در بیان سبب نزول، صحیح نیست و همین امر مشکلی جدی برای دانشمندان ایجاد کرده است
يکشنبه، 20 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعدد اسباب نزول، تکرار نزول آیه
تعدد اسباب نزول، تکرار نزول آیه

 

نویسنده: سهیلا پیروزفر




 

محققان علوم قرآنی از دیرباز برای تشخیص سبب نزول آیه، بیش از همه، به نوع تعبیر راوی اهمیت داده‌اند، چراکه پیش‌فرض آنان این است که اجتهاد، در بیان سبب نزول، صحیح نیست و همین امر مشکلی جدی برای دانشمندان ایجاد کرده است که وجود روایات متعدد با سبب نزول‌های مختلف و گاه متناقض برای یک آیه خود، چالشی جدی است. لذا محققان وادار به بحث و بررسی راههای حل این مشکل شده‌اند. اعتبار سند و صراحت تعبیر به کار رفته برای بیان سبب نزول، دو ملاک مهم برای ترجیح و داوری درباره‌ی این روایات دانسته شده است. (1) و اگر تعبیر و سند هر دو یکسان بودند ملاک حضور راوی در هنگام وقوع حادثه را در نظر گرفته‌اند. و اگر در همه موارد ملاکی برای ترجیح روایتی نیافتند، بدون توجه و بررسی درون متن و سیاق آیات و ملابسات و قراین دیگر دو راه حل بیان کرده‌اند: تعدد اسباب نزول و تکرار نزول آیه. (2)

تعدد اسباب نزول

گرچه تعدد اسباب، مستندی نقلی به جز روایات معارض سبب نزول ندارد، اما امری است که احتمال روی‌دادن آن، منطقی می‌نماید و به طور معمول نیز مشابه آن در زندگی عادی روی می‌دهد که در زمان خاص دو یا چند نفر از اعضای جامعه با مشکل یا حادثه‌ای مواجه می‌شوند، اما درباره‌ی آیات الهی قابل بحث است. برخی از مفسران در صورت تساوی تعبیر و عدم قرینه، به تعدّد اسباب، معتقد شده‌اند، اما در بسیاری از مواردی که چاره‌ی جمع روایات را تعدد اسباب دانسته‌اند، راه‌حل دیگری وجود دارد. دانشمندان، نزول آیات لعان را نمونه‌ای برای تعدد اسباب آورده‌اند.
ابن‌حجر عسقلانی گفته است: «شاید هلال‌بن امیه و عویمر العجلانی همزمان دچار این مشکل شده‌اند. » (3)
نووی نوشته است: «یحتمل أنها نزلت فیهما جمیعاً فلعلّهما سألا فی وقتین متقاربین». (4)
همانگونه که پیش از این بیان شد تعدد اسباب موجب نزول آیه نشده و در اصل سبب یکی است یعنی بیان حکم، در موارد مشابه، که با داستانهای مختلف و اشخاصم متفاوت نقل شده است. می‌توان در جمع روایات گفت حادثه اول نزول آیه را باعث شده و برای رفع اشکال در حادثه‌ی دوم پیامبراکرم (ص) به آیات مربوطه استناد کرده‌اند. (5) نیز آیه‌ی «یُوصِیكُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ ...» (6) را درباره‌ی بیماری و پرسش جابربن عبدالله دانسته‌اند که همزمان با آن همسر سعدبن ربیع نیز به رسول خدا (ص) مراجعه کرده و درباره‌ی میراث دو دخترش سؤال کرده بود. ابن‌حجر در مقام رفع تعارض میان روایاتی که سبب نزول آیه را جابر دانسته با روایاتی که سبب را پرسش همسر سعدبن ربیع می‌دانند، می‌نویسد: «هیچ مانعی ندارد که آیه به خاطر هر دو ماجرا نازل شده باشد. » (4) البته در این مورد ابن‌حجر احتمال دیگری داده است که درست‌تر به نظر می‌رسد او می‌نویسد: «ممکن است آیه‌های اول که راجع به میراث فرزندان سخن می‌گوید درباره‌ی دختران سعدبن ربیع باشد و آیه‌ی کلاله (یعنی آیه بعد) درباره جابر باشد که در آن زمان فرزندی نداشت. » (5) علامه طباطبایی نوشته است: «ممکن است گوناگونی روایات اسباب نزول ذیل یک آیه، به این دلیل باشد که راویان خود به تطبیق داستانهای مختلف با آیات قرآنی پرداخته‌اند. » (9)
گاه یک واقعه، سبب نزولِ آیه‌های متعدد نوشته شده است به عنوان مثال واحدی، آیه‌ی 8 سوره‌ی عنکبوت (10)، 14 لقمان (11) و 15 احقاف (12) را درباره‌ی سعدبن ابی‌وقاص دانسته و داستانی مشابه نقل کرده است.
بخاری برای آیه 97 نساء (13) و 10 عنکبوت (14) سبب نزول مشابه آورده است. (15) و سیوطی نیز آیه‌ی 85 سوره‌ی اسراء (16) را درباره‌ی پیشنهاد یهود به قریش از پرسش درباره‌ی روح، از نبی‌اکرم (ص) دانسته (17) و ترمذی، حاکم‌نیشابوری، و قرطبی علاوه بر آن همین سبب را برای نزول، آیه‌ی 109 سوره کهف (18) آورده‌اند. (19)
دقت درباره همه‌ی این روایات نشان می‌دهد همگی از باب اجتهاد راویان در تطبیق حوادث با آیات است.

نزول درباره

اما تکرر نزول، علاوه بر اینکه مستندی نقلی ندارد، به لحاظ منطقی نیز قابل نقد است پیش از این بیان شد دانشمندان اهل سنت، اقوان و روایات صحابه را در صورتی که سبب نزول را به گونه‌ای روشن بیان کنند و نه آن که به حکم یا معنای آیه اشاره نمایند، اعتبار بدون قید و شرط داده‌اند و اینگونه روایات را در حد احادیث مسند نشان‌ داده‌اند و لباس قداست بر قامت آنها پوشانده‌اند. از سوی دیگر ملاک تعیین اسباب نزولی را که توسط تابعین نقل شده وثاقت و تبحر راوی در علم تفسیر دانسته‌اند، حال اگر درباره‌ی آیه‌ای دو یا چند سبب نزول ذکر شود که همزمان نیستند، به دلیل ناتوانی از ترجیح یکی از روایات و یا پرهیز از هرگونه نقد و ارزیابی آراء گذشتگان گفته‌اند: «آیه دوبار یا بیشتر نازل شده است، یک بار پس از تحقق سبب اول و بار بعد پس از سببهای بعدی» اینان در توجیه این ادعا به یادکرد فایده‌های تکرار پرداخته و نوشته‌اند: «و فایده‌ی این تکرار نزول، پند و اندرز و تذکر و موعظه است. » (20)
زرکشی می‌نویسد: «برخی از آیات دوبار نازل می‌شدند به دو دلیل: یکی اهمیت و عظمت مضمون آیه و دیگری هشدار و تذکر دوباره برای جلوگیری از فراموشی در هنگام تکرار موضوع. مثلاً سوره‌ی فاتحه به نقل برخی، هم در مکه نازل شده است و هم در مدینه ... نیز گفته‌اند «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» هم پاسخ به مشرکان مکه و هم پاسخی به یهودیان و مسیحیان مدینه بوده است ... سرّ این امور آن است که گاه پرسشی یا واقعه‌ای پیش می‌آمد که نیاز به نزول آیه داشت در حالی که محتوای آن پیشتر عیناً بر پیامبر ابلاغ شده بود، همان آیه دوباره نازل می‌شد تا اولاً یادآوری دوباره باشد و ثانیاً نشان دهد که آن آیه مورد و موضوع فعلی را نیز دربرمی‌گیرد. » (21)
وی در فصلی جداگانه آیاتی که نزول مکرر دارند، فهرست کرده است: «مما تکرر نزوله و صرّح به جماعة من‌العلماء خواتیم سورةالنحل، اول سورة الروم، آیةالروح و سورةالفاتحه و آیةالملاعنه، و غایةالتکرار، التذکر و الموعظه». (22)
مطابق این فرض پیامبراکرم (ص) متن آیاتی را که قبلاً بر او ابلاغ شده بود، فراموش می‌کرد، یا قدرت تطبیق وقایع با آیات مناسب را نداشت! ابن‌تیمیه نوشته است: «اگر برای آیه‌ای دو سبب نزول متفاوت آمده باشد به درستی هر دو حکم می‌کنیم و می‌گوییم آیه دوبار نازل شده است. » (23)
زرقانی نیز ضمن اعتقاد به تکرار نزول به بیان فواید این تکرار پرداخته است. او انگیزه‌ی تکرر نزول را جلب توجه عالمان به اهمیت موضوع و توجه عمیق در عمل به آنچه در آیات تکراری آمده دانسته است. (24)
... اینان توجه نداشته‌اند که چون سبب نزول از روی قراین و امارات برای صحابه حاصل می‌شود؛ (25) و فهم و درک این قراین در نظر صحابه متفاوت بوده است، چه بسا صحابی‌ای، همزمان با واقعه‌ای آیه‌ای را شنیده و گمان کرده سبب نزول آیه است. همه‌ی این فرضها، نتیجه پذیرش صحت روایات سبب نزول بدون نقّادی متن آن، به لحاظ زمان نزول، سیاق آیات، و فضای حاکم بر نزول آیات ... است. آیا نزول همه‌ی آیات الهی دلیلی به جز آگاهی مردم و جلب توجه ایشان در عمل به قرآن و در نتیجه هدایت به کمال بوده است و فقط با تکرار نزول به این هدف دست می‌یابیم.
عصام‌الحمیدان نیز تکرار نزول را بر جمع و گزینش روایات ترجیح داده است. (26)
و برخی گفته‌اند: «علت تکرار نزول بعضی از آیات ارزش و اهمیت آن آیات است، و برخی دیگر گفته‌اند، ترس از فراموشی این آیات باعث نزول مکرر شده است. » (27)
جالب توجه اینکه به باور بعضی حتی اگر جمع میان روایات ممکن باشد، قول به تکرر نزول بهتر است.
خالدبن عثمان هنگام بررسی روایات اسباب نزول در آیه «یَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ...» نوشته است: «با اینکه راهی برای ترجیح یکی از روایات بر دیگری وجود دارد، ولی قول تکرر نزول بر ترجیح میان روایات مقدم است چرا که در تکرار نزول، موعظه و تذکر و تأکید بر حکم است. » (28)
به خوبی پیداست همه‌ی این توجیه‌ها، بی‌اساس و نااستوار است. آیات بسیار مهم دیگری هم هستند که با این پیش‌فرض نیاز به تکرار دارند. تمام آیات الهی گرانقدر و مهم‌اند. از سوی دیگر خداوند خود حافظ قرآن است، آیات الهی به محض نزول، به کتابت درمی‌آمد و مسلمانان آن را حفظ می‌کردند و اگر علت تکرار ترس از فراموشی بود می‌بایست همه‌ی آیات مکرر نازل می‌شد. به راستی چه لزومی دارد بپذیریم آیه یا سوره‌ای که یک‌بار از سوی خداوند، لباس الفاظ پوشیده و بر مردم قرائت شده و کاتبان وحی آن را نگاشته‌اند بار دیگر همین مراحل را بپیماید و دوباره نازل شود.
فضل‌عباس معتقد است: قول به تکرر نزول از آراء نو پیداست و در قرون متقدم نبوده است و در کلام مفسران متقدم دلالتی بر آن نیست، به عنوان مثال ابن جریر طبری در تفسیر خود چیزی از تکرار نزول نگفته است. (29)
متأخران در ادعای تکرر نزول آیات اختلاف‌نظر دارند. مثلاً زرکشی آیه‌ی «وَیَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ...» را جز موارد تکرار نزول دانسته اما سیوطی و دیگران نزول آن را به دلیل آنکه در متن روایت، ابن‌مسعود شاهد عینی ماجرا بوده است، در مدینه می‌دانند. (30)
نصرحامد از طریق ارتباط دیالکتیکی میان نص و واقع ذیل آیه نوشته است: «نگریستن از طریق حضور متن در درون واقعیت و ارتباط دیالکتیکی آن دو مکی‌بودن آیه را اثبات می‌کند» (31)
عمادالدین رشید قول به نزول دوباره را آخرین راه‌حل از نظر دانشمندان علوم قرآنی و مفسران معرفی کرده و با بررسی مورد به مورد تلاش نموده است تا به صحت و سقم آن بپردازد. او نوشته است: «تساهل در پذیرش روایات اسباب نزول باعث پیدایش عقیده‌ی تکرار نزول شده است. » (32)
وی در دو مورد البته به صورت احتمال، تکرر نزول را مطرح کرده است. (33)
مخالفت با این باور از دیرباز یعنی همان ابتدای ظهور این ایده وجود داشته است. چنانکه سیوطی این مخالفت را به صاحب کتاب «الکفیل بمعانی‌التنزیل» نسبت داده است، که به نظر او تکرر نزول تحصیل حاصل است و فایده ندارد. (34)
سیوطی در مقام رد او به گفتار زرکشی استناد کرده که تکرار نزول دارای فایده است. (35)
سیوطی در لباب‌النقول فقط در سه مورد به شکلی قاطع تکرار نزول را پذیرفته و در دو مورد فقط احتمال تکرار نزول داده است. (36)
آلوسی نیز در تفسیر خود اعتقاد به تکرار نزول را نمی‌پذیرد و می‌نویسد: نزول، ظهور از عالم غیب است و ظهور تکرار را نمی‌پذیرد، چون تحصیل حاصل است. (37)
به باور نصرحامد روش تلفیق و آشتی میان روایات مختلف و گاه ناسازگار بدون توجه به درستی روایات- چه از نظر هماهنگی با وقایع تاریخی چه از نظر سازگاری با داده‌های متن قرآنی- باعث ایجاد نظریه‌ی تکرار نزول آیه‌ها و سوره‌ها شده است: (38)
«این سخن که آیه‌ای دو نزول- یک بار در مکه و یک بار در مدینه- دارد صرفاً فرضی برای جمع روایات متعارض است. اما اگر بخواهیم در چارچوب تحقیق تاریخی قدم برداریم ناگزیر باید روش انتقادی را برگزینیم که بر مدار ردّ یا قبول روایات تاریخی و اصولی واقع‌گرایانه استوار باشد و در آن جایی برای سازگاری و جمع اقوال متعارض نباشد». (39)
ابن حجر عسقلانی نوشته است: «اگر جمع روایات ممکن نبود، تعدد نزول را می‌پذیریم ولی اصل عدم تعدد است. » (40)
با این حال او در فتح‌الباری با عنوان «الآیات المکیه التی تکرر نزولها بالمدنیه» گشوده و ذیل آیه‌ی «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم» به تفصیل از تعدد نزول و فواید آن سخن گفته است (41).
مناع قطان هیچ دلیل موجهی برای تکرار نزول نیافته است. (42)
قاضی عبدالغفار نوشته است: «المسأله هنا تحتاج إلی تدبّر و رویه فإنّ القول بتکرار النازل نفسه أکثر من مرّه أمرٌ غیر مقبول و ربما أراد العلما به التوفیق بین الآراء المتعدده. » (43)
برخی از دانشمندان با بررسی تک‌تک مواردی که ادعای تعدد نزول در آنها شده، نشان داده‌اند که در همه‌ی این موارد راه دیگری برای جمع میان روایات یا ترجیح یکی بر دیگری وجود دارد. (44)
عمادالدین رشید منشأ قول به تکرر نزول را سهل‌انگاری در قبول روایات اسباب نزول می‌داند که فقط در حوزه این نوع روایات وارد شده است. (45) این فرض چنان غریب است که بسیاری از قائلان به آن هم آن را به عنوان آخرین راه حل طرح کرده‌اند. (46)
به نظر می‌رسد منشأ اختلاف در تطبیق عمومیت حکم است، چه بسا صحابه برای بیان ایه به حادثه‌ای اشاره می‌کردند و راویان گمان می‌کردند سبب نزول است.
دهلوی نوشته است: «بسیاری از مطالبی که درباره‌ی اسباب نزول گفته شده ربطی به سبب نزول ندارد و از نوع استشهاد پیامبر (ص) و صحابه آیه‌ای از قرآن در مناظرات و دعوا یا تبیین یک مووضع است ولی محدثان آن را سبب نزول قلمداد کرده‌اند. » (47)
سیوطی به احتمال خطا در نقل روایات اسباب نزول اشاره کرده و نوشته است: «و چه بسا صحابه در تطبیق حادثه‌ای آیه‌ای را بخوانند و راوی به جای «فتلا» به اشتباه «فنزلت» بگوید. سیوطی نمونه‌ای هم آورده است. » (48)
بنابراین دانشمندان به جای جمع و آشتی میان روایات مختلف با قائل‌شدن به تعدد نزول آیه، می‌بایست دو حالت را از یکدیگر تفکیک می‌کردند: یکی آنکه آیه‌ای به سبب حادثه‌ای خاص نازل شده است و دیگر آنکه آیه‌ای که قبلاً نازل شده، پس در حادثه‌ای مشابه تلاوت شده است. (49)
از این رو بر لزوم هماهنگی آیات الهی و سیاق آن، با روایات اسباب نزول، و ارزیابی صحت و سقم این روایات از طریق معیارهایی که در نقد و بررسی آن، بیان کرده‌ایم، تأکید می‌کنیم و توجه به بعد اعجاز قرآن و سیاق آیات را از ملاکهای مهم دستیابی به اسباب نزول می‌دانیم.
نصرحامد که معتقد است فرضیه‌ی تکرار نزول، راه شناخت متن قرآن را مسدود می‌کند و سبب فروریختن پایه‌های دلالی آن- یعنی ارتباط متن با واقعیت و تعامل آن با فرهنگ- می‌نویسد:
«روایات مربوط به نزول دو سوره‌ی فاتحه و اخلاص و تعیین مکی یا مدنی‌بودن آنها مختلف و متعارض است و دانشمندان متأخر کوشیده‌اند با تأکید بر تکرار نزول هر دو سوره (یک بار در مکه و یک بار در مدینه) تمام این روایات را جمع کنند و آشتی دهند حال آنکه روشن است سوره‌ی فاتحه از اجزای اصلی نماز است و بدون قرائت آن، نماز تمام نیست و از طرفی غیرتشریع فریضه‌ی نماز در انتهای دوره‌ی مکی و در شب معراج معلوم و مشهور و متفق‌علیه است. بدون شک نزول سوره‌ی فاتحه پیش از تشریع نماز بوده است و به این دلیل سوره‌ی حمد مکی است، اما سیوطی و زرکشی با آن که در بحث مکی و مدنی این سوره را مکی می‌دانند در بحث «اسباب نزول» آن را از مواردی می‌شمارند که دوبار نازل شده است. » (50)
به اعتقاد ابوزید علت این اختلاف، این است که متأخران از به کاربستن دیدگاهی نقادانه ناتوان بوده‌اند. (51)
بد نیست اشاره کنیم که فرضیه‌ی تکرار نزول فقط در جمع روایات اسباب نزول و مکی و مدنی پدید نیامده است بلکه تا آنجا پیش رفته است که قرائتهای مختلف قرآنی را هم با همین فرض توجیه کرده و حتی گفته‌اند قرآن هفت نزول دارد! و پدیده‌ی «احرف اسبعه» را با تکرار نزول تفسیر و توجیه می‌کرده‌اند.
سیوطی نوشته است: «سخاوی در جمال‌القراء پس از نزول درباره‌ی سوره‌ی فاتحه می‌گوید: اگر بپرسی فایده و حکمت نزول دوباره چیست، خواهم گفت: شاید نزول اول بنابر یکی از حروف و نزول دوم به بقیه صورتها و حروف باشد از قبیل اختلاف در قرائت «مَلِک و مالک» و «سراط و صراط» و امثال آن ...». (52)
بررسی و تحلیل مواردی را که ادعای تکرر نزول شده به مجالی دیگر موکول می‌کنیم.

تأخر نزول

فرضهای دیگری هم در این حوزه به دلیل پذیرش بدون قید و شرط و بدون نقد و تحلیل روایات اسباب نزول شکل گرفته که از جمله اعتقاد به تأخر نزول متن قرآنی از حکم است: دانشمندان مثال‌هایی آورده‌اند تا این فرضیه را اثبات و تأیید کنند. بنابراین فرض، برخی از آیات احکام نازل شده‌اند اما حکم آن آیه تا مدتی بعد که زمان عمل به آن فرانرسیده ابلاغ نشده است همچنان که برخی احکام وضع شده‌اند اما آیه‌ی مربوط به آن سال‌ها بعد نازل شده است مثلاً آیه‌ای از قرآن در دوره‌ی مکی نازل شده و سپس حکم شرعی یا فقهی آن بعدها در مدینه ابلاغ شده و تثبیت یافته است. یا حکمی در دوره‌ی مکی ابلاغ و آیه‌ی مربوط به آن بعدها در مدینه نازل شده باشد.
زرکشی نوشته است: «قد یکون النزول سابقاً علی الحکم» (53)
این فرضیه با مخالفتهایی روبه رو شده است: قاضی عبدالغفار گفته است: «قول به تأخر نزول مغالطه‌ای غیرقابل قبول است. » (54)
نصرحامد فرضیه‌ی تأخر نزول متن قرآنی از حکم آن را فرضی موهوم و ناشی از قصور در فهم متن دینی از یک سو و ناتوانی در تحلیل زبانی آیات قرآنی از سوی دیگر دانسته است. از سوی دیگر به سه خطای مؤثر در ایجاد فرضیه‌ی تأخر حکم از متن اشاره کرده است:
1. عدم تفکیک بین معنای لغوی و دلالت شرعی
2. ناتوانی در ترجیح میان روایتها و پذیرش بدون قید و شرط آن
3. خلط میان مناسبت نزول یک آیه و ماجرایی دیگر، که در آن به همان آیه استشهاد شده و راوی گمان کرده که آیه‌ی قرآنی مقدم بر سبب یا حکمش نازل شده است.
نصرحامد نمونه‌‌های روشنی را که در اثبات این ادعا آورده شده تحلیل و نقد کرده است. (55)
او می‌نویسد: «دیالکتیک عقل انسانی با متن قرآنی و پیامد آن، یعنی کشف معانی جدید در آیات گذشته عملی جدا از پژوهش بافت آیات نیست و این بافت را می‌توان در مبحث اسباب نزول یافت. » (56)
در قول به تأخر حکم از آیه یا به عکس، چنین القا می‌شود که آیه- آن زمان که تقدیر برایش تعیین کرده- بدون ارتباط با شرایط و مقتضیات عمل به آن نازل می‌شود که نشان از فقدان هر نوع رابطه میان متن و وقایع است، در حالی که روایات اسباب نزول حکایت از پیوندی عمیق میان آیات با واقع زندگانی مردمان عصر نزول دارد.

تعدد سبب

روی دیگر این سکّه فرض نزول آیات متعدد در یک حادثه و مناسبت است: سیوطی در این باره می‌گوید: «عکس مورد بالا این است که برای نزول آیات متعدد سبب واحدی ذکر شود که این امری بلااشکال است چرا که ممکن است در حادثه خاصی آیات متعددی از چند سوره‌ی مختلف نازل شده باشد نمونه آن روایات ترمذی و حاکم نیشابوری از ام سلمه است که گفته است: یا رسول‌الله هیچ نمی‌شنوم که خداوند از هجرت زنان یاد کند پس آیه‌ی «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم ...» (57) نازل شد. حاکم نیشابوری از ام‌سلمه نقل کرده است که به رسول خدا (ص) عرض کردم چگونه است که مردان را یاد می‌کنی اما از زنان چیزی نمی‌گویی؟ پس آیه‌ی «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ...» (58) و آیه‌ی «...أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم ...» (59) نازل شد. همو در جای دیگری از ام سلمه روایت می‌کند که به پیامبر (ص) گفته بود چگونه مردان به جنگ می‌روند اما زنان را جهادی نیست ... و خداوند آیه‌ی «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ ...» (60) و آیه «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ ...» (61) را نازل کرد. (62)
نصرحامد نوشته است: «این فرض نیز میان متن قرآنی و معنا و دلالت آن جدایی می‌افکند. پیوند آیات قرآنی با واقعیت از اجزای اساسی شناخت متن قرآنی است. » (63) فضل حسن عباس نوشته است: «گرچه در مورد این فرض همه نمونه ام‌سلمه را آورده‌اند اما نمی‌توان مثالی درست برای آن یافت. برجستی قرآن به ایجاد و استواری در کلام است و این فرض با طبیعت نزول ایات در تنافی است. وقتی حادثه‌ای روی می‌داد یا سؤالی مطرح می‌شد آیات الهی به نحو کافی تام و شافی پاسخگوی آن بود. (64) از روایات حاکم به خوبی پیداست که راویان در تطبیق آیات با حادثه اجتهاد کرده‌اند و چنین نبوده که ام‌سلمه مدام در حال پرسش از وضعیت زنان بوده، و آیات متعدد در پاسخ به سؤال او نازل شده باشد. »

پی‌نوشت‌ها:

1. سیوطی، الإتقان فی علوم‌القرآن، ج1، صص 117- 118.
2. همان، نیز بنگرید عمادالدین الرشید، اسباب‌النزول و اثرها فی بیان‌النصوص، پیشین، صص 166 تا 237، سلیمان معرفی السفر، فی علوم‌القرآن، پیشین، ص 54.
3. احمدبن حجر عسقلانی، فتح‌الباری، بشرح صحیح‌البخاری، ج8، صص 244، 253؛ واحدی، اسباب‌النزول، تحقیق عصام‌الحمیدان، ص 408؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج4، ص 342.
4. نووی، المنهاج علی شرح صحیح مسلم، ج10، ص 342.
5. همان.
6. نساء/ 11.
7. احمدبن حجر عسقلانی، فتح‌الباری، پیشین، ج8، صص 244- 268.
8. همان.
9. طباطبایی، المیزان، پیشین، ج6، ص115.
10. «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ...».
11. «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ ...وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا ...».
12. «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَ ...».
13. «إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ كُنتُمْ قَالُواْ ...».
14. «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ...».
15. بخاری، صحیح، کتاب‌التفسیر، باب «إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ»، رقم 4596؛ نیز بنگرید: واحدی، اسباب‌النزول، ذیل آیه‌های مذکور.
16. «وَیَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی ...».
17. «قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا».
18. سیوطی، لباب‌النقول، ص 172؛ واحدی، اسباب‌النزول، ص 246؛ ترمذی با شماره 3141، آن را حسن و صحیح دانسته است.
19. ترمذی، کتاب‌التفسیر، ش 3140؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، پیشین، ج2، ص 531؛ نیز بنگرید؛ طبری، جامع‌البیان، پیشین، ج21، ص 81؛ قرطبی، تفسیر، ج1، ص 69.
20. زرکشی، البرهان فی علوم‌القرآن، تحقیق یوسف مرعشلی، ج1، ص 123؛ نیز بنگرید: نجم‌الدین طوفی، م 716؛ الإکسیر فی علم‌التفسیر، ص 245؛ نقل از عمادالدین الرشید، اسباب‌لانزول، و أثرها فی بیان‌النصوص، ص 225: او نوشته است طوفی در بابی جداگانه به گستردگی و نکات بلاغی و فوائد تکرار نزول پرداخته است. وی همچنین از ابن ابی‌الاصبع نام می‌برد که در بدیع‌القرآن، ص 151 درباره فایده تکرار مطالبی نوشته است. علامه طباطبایی درباره سوره‌ی حمد تکرار نزول را پذیرفته است؛ سیدمحمدباقر صدر نیز در المدرسةالقرآنیة اعتقاد به تکرار نزول را قبول کرده است، ص 231.
21. زرکشی، البرهان فی علوم‌القرآن، پیشین، ج1، ص 126.
22. همان، نیز بنگرید: ابن‌تیمیه، مقدمه فی اصول‌التفسیر، پیشین، صص 41-43؛ عبدالمنعم النمر، علوم‌القرآن‌الکریم، صص 53-55؛ السبت خالدبن عثمان، قواعدالتفسیر، ص 62؛ عمادالدین الرشید، اسباب‌النزول و أثرها فی بیان‌النصوص، ص 186.
23. ابن‌تیمیه، مقدمه فی اصول‌التفسیر، صص 40-43؛ مجموع‌الفتاوی، ج13، ص 340.
24. الزرقانی، مناهل‌العرفان فی علوم‌القرآن، ج1، ص 114.
25. سیوطی، الإتقان فی علوم‌القرآن، پیشین، ج1، ص 115.
26. عصام‌الحمیدان، اسباب‌النزول و أثرها فی‌التفسیر، نقل از عمادالدین الرشید، ص 138.
27. السبت خالدبن عثمان، قواعدالتفسیر، پیشین، ج1، ص 62.
28. همان، ص 64.
29. فضل‌حسن عباس، اتقان‌البرهان فی علوم‌القرآن، پیشین، ص 307.
30. سیوطی، الإتقان فی علوم‌القرآن، پیشین، و لباب‌النقول، ص 140؛ نیز زرقانی، مناهل‌العرفان، ج1، صص 117، 118؛ محمد محمد ابوشهبه، المدخل لدراسةالقرآن‌الکریم، پیشین، ص 146، 147؛ صبحی صالح، مباحث فی علوم‌القرآن، پیشین، صص 145، 146؛ مناع‌القطان، مباحث فی علوم‌القرآن، صص 88، 89 و ... قائل به مدنی‌بودن این آیه هستند و در مقابل ابن جوزی، زادالمسیر فی علم‌التفسیر، ج5، ص 53؛ لباب‌التأویل فی معانی‌التنزیل، معروف به تفسیر خازن، ج4، ص 127؛ آلوسی، روح‌المعانی، ج15، ص 2، آیه را مکی دانسته؛ زرکشی، البرهان فی علوم‌القرآن، ج1، صص 123- 124؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری، ج8، ص 253، قائل به تکرار نزول این آیه می‌باشند.
31. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، پیشین، ص 158.
32. عمادالدین الرشید، اسباب‌النزول و اثرها فی بیان‌النصوص، پیشین، ص 225.
33. همان، ص 225.
34. صاحب این کتاب عمادالدین الکندی متوفای 741 است، حسین احمد نوشته است: به نسخه‌ای از این کتاب که در الجامعه‌الإسلامیة با شماره 2143 بود مراجعه کردم ولی آنچه سیوطی آورده است نیافتم، شاید این جمله در جزو اول گم شده این کتاب یعنی بخش مقدمه و سوره فاتحه و آیات ابتدایی سوره بقره باشد. بنگرید: حسین احمد عبدالرزاق، رسائل جامعیه المکی و المدنی فی القرآن‌الکریم، ج1، ص 112.
35. سیوطی، الإتقان فی علوم‌القرآن، ج1، ص 131.
36. عمادالدین الرشید، اسبا‌ب‌النزول و اثرها فی بیان النصوص، ص 225.
37. محمود آلوسی، روح‌المعانی، پیشین، ج1، ص 34.
38. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، ص 162.
39. همان، ص 156.
40. ابن‌حجر عسقلانی، رسالةالعجاب فی بیان‌الأسباب، تحقیق دکتر عبدالحکیم الأنیس، ص 542.
41. ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری، پیشین، ج2، ص 830.
42. مناع‌القطان، مباحث فی علوم القرآن، پیشین، ص 79.
43. قاضی عبدالغفار، قضایا فی علوم‌القرآن، پیشین، ص 58.
44. فضل‌حسن عباس، اتقان فی علوم‌القرآن، پیشین، صص 305-315؛ عبدالمنعم النمر، علوم‌القران‌الکریم، صص 104- 108؛ قاضی عبدالغفار، قضایا فی علوم‎‌‌القرآن، پیشین، ص 58؛ عبدالرزاق حسین احمد، رسائل‌الجامعیة المکی و المدنی فی القرآن الکریم، ج2، ص 842؛ محمدعلی الحسن، المنار فی علوم‌القرآن، ص 145.
45. عمادالدین الرشید، اسباب‌النزول و أثرها فی بیان‌النصوص، پیشینف ص 225.
46. سیوطی، الإتقان فی علوم‌القرآن، پیشین، ج1، ص 132؛ نیز بنگرید: عمادالدین الرشید، پیشین، ص 218؛ فضل حسن عباس، پیشین، ج1، ص 303.
47. دهلوی، الفوزالکبیر، پیشین، ص 96.
48. سیوطی، الإتقان فی علوم‌القرآن، پیشین، ج1، ص 132.
49. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، پیشین، ص 206.
50. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، پیشین، ص 163.
51. همان.
52. سیوطی، الإتقان فی علوم‌القرآن، پیشین، ج1، ص 131.
53. زرکشی، البرهان فی علوم‌القرآن، ج1، ص 125.
54. قاضی عبدالغفار، قضایا فی علوم‌القرآن، ص 62؛ نیز بنگرید: سلیمان معرفی سفر، فی علوم‌القرآن، پیشین، صص 73، 72؛ مالک‌بن نبی، الظاهرةالقرآنیة، ترجمه عبدالصبور شاهین، ص 222.
55. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، صص 166-178.
56. همان.
57. آل‌عمران/ 195.
58. احزاب/ 35.
59. آل‌عمران/ 195.
60. نساء/ 32.
61. احزاب/ 35.
62. سیوطی، الإتقان فی علوم‌القرآن، ج1، صص 124-125.
63. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، پیشین، ص 20.
64. فضل حسن عباس، اتقان‌البرهان، پیشین، ج1، ص 333.

منبع مقاله :
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- به‌نشر، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما