مترجم: دکتر محمد خندان
درآمدی به یک چارچوب مفهومی
این مقاله چارچوبی کلی برای بررسی نسبت بین امید و اتوپیا پیشنهاد میکند. امید این طور تعریف میشود: استعدادی بشری تحت نفود وساطت اجتماعی، که به حالتهای مختلف قابل تجربه است. طبقهبندی حالتهای امید ارائه میشود که حالتهای نااتوپیا (برآورده کننده و مصممانه)، ضد اتوپیایی (منتظرانه)، و اتوپاییی (انتقادی و انقلابی) امید را از هم تفکیک میکند. حرف مقاله این است که وقتی امید انتقادی یا انقلابی بر جهتگیری عواطف جمعی یک جامعه حاکم باشد، احتمالاً اندیشههای اتوپیایی، هم به عنوان محصول و هم به عنوان منبع امید، رونق مییابند. بنابر این لازمهی سیاست اتوپیایی در عصر حاضر این است که مؤسسات زندگی اجتماعی به گونهای بازسازی شوند که امید انتقادی و انقلابی را بپرورانند.سالهای اخیر، علاقهی مجدد به اتوپیا نگاری را به خود دیده است. نویسندگان با ارائهی دستنامهها (پارکر و دیگران، 2007)، جدلها (1) (جاکوبی،(2) 2005)، و پژوهشهای بزرگ (جیمسون(3)، 2005) در ظلب مواجهه با چیزی بودهاند که یورگن هابرماس زمانی با عبارت «استهلاک انرژیهای اتوپیایی» (هابرماس، 1989، ص 48) از آن یاد کرده بود. مبنای طلب احیاء اتوپیاانگاری(6)، مسئلهی امید است. دیوید پیندر(7) مدلل میسازد که امروزه امید «در خطر است و اگربناست «مفهوم امید بقا یابد»، احیاء تخیل اتوپیایی ضروری است (پیندر، 2005، صvii). گفته میشود چون اندیشههای اتوپیایی در حکم «چشم اندازهای امید». (مک کنا(8)، 2001) عمل میکنند، میتوانند به ایجاد «جنبشهای امید» (فورنیه(9)، 2002) جدید . کمک کنند. در مواجهه با رنج و بیعدالتی عصر حاضر اتوپیاانگاری در حکم ابزار احیاء امید برای نظریهی اجتماعی انتقادی معرفی شده است (اندرسون(10)، 2006؛ براون(11)، 2005).
معالوصف این پرسش همچنان باقی است که نسبت بین امید واتوپیا چیست؟ پاسخهایی که به این پرسش داده شده، همواره با ابتدا به آراء ارنست بلوخ(12) بوده و متأسفانه در همان هم توقف کردهاند. مقالهی خاضر به طیف وسیعتری از متون مربوط به «نظریهی امید(13)» میپردازد و محورهای اصلی چارچوبی را ارائه میکند که از سه مفهوم تشکیل شده است: الف) حالتهای امید؛ ب) جهت گیری عواطفی جمعی؛ و پ) . خوشههای اتوپیایی(14). هدف، فهمِ بهترِ تعامل دیالکتیکی امید و اتوپیا است. مقاله، با شرح مختصر ملزومات سیاست امیدوارانهی اتوپیا یا سیاست اتوپیایی امید، پایان مییابد.
امید و اتوپیا برگذشتن از ارنست بلوخ
امید چیست؟ این پرسش بحثانگیز به دو دیدگاهِ مخالف منتهی میشود. در دیدگاه اول، امید احساسی بشری دانسته میشود که میتوان آن را به کمک زیستشناسی تکاملی تبیین کرد (به عنوان مثال بنگرید به: تیگر(15)، 1999). در دیدگاه دوم، امید فرایند شناختی برساخته شده . به نحو اجتماعی، یا الگوی تفکر آموخته شده، دانسته میشود (به عنوان مثال بنگرید به: آوریل و دیگران (16)، 1990). موضع مختارِ مقالهی حاضر در میانهی این دو قطب واقع است و امید را هم دارای منشأ زیستی میداند و هم برساختی اجتماعی. میتوان به ارنست مندل (17) حق داد که میگوید: «امید به جوهر واقعی و ثابتِ نوع انسانیمان تعلق دارد» (مندل، 2002، ص 247). معالوصف، حالتِ تجلی امید در زمان، فرهنگ، و گروهی خاص، نتیجهی فرایند ییچیدهى وساطت اجتماعی(18) است.اگر امید استعدادی بشری تحت نفوذ وساطت اجتماعی دانسته شود، باید تصدیق کرد که افراد و طبقات اجتماعی متفاوت، در ادوار تاریخی متفاوت، که درگیرِ روابطِ اجتماعی متفاوت هستند، و از فرصتهای متفاوت بهره میبرند، و با محدودیتهای متفاوت مواجهاند، امید را به شیوههای متفاوت تجربه میکنند. خلاصه اینکه میتوان از حالاتِ متفاوتِ امید سخن گفت.
این ایده، فینفسه جدید نیست بلوخ نیز امید را یک تجربهی بشری شدیداً متنوع میدانست. او در کتاب اصل امید (19) تأملی جامع دربارهی حالتهای مختلفِ تجلی امید به دست میدهد. بلوخ مدلل میسازد که «محتوا»ی امید، همواره به نحو تاریخی و ایدئولوژیک تعین مییابد. همچنین وی بر این عقیده است که هر «کنش(20)» امید، «رمز» یا «نشان قصدشدهی» کل مطلق(21) را قوام میبخشد (بلوخ، 1995، ص 1352). بنابراین بلوخ از یک طرف شرح میدهد که محتوای امید چگونه اغلب توسط «بورژوازی تحت کنترل درآورده و مدیریت میشود»، به گونهای که خواستههای «آدمهای اقلیت»، «خواستههای ضعفا را مطابق میل طبقهی حاکم» تعیین میکند (بلوخ، 1995، ص 1352). شک نیسبت که امید باید تعلیم، هدایت، و مدیریت شود؛ هستهی «انضمامی» اتوپیایی، باید از پوستهی «انتزاعی» ایدئولوژیک که در درجاتِ مختلف، تمامی محتواهای تاریخی امید را محصور و محدود میکند، جدا شود. اما به زعم بلوخ، آنچه این فرایند را ممکن میسازد این است که هر کنش امید، مستظهر به امر اصیل (22)، مطلق(23)، و کلی(24)است: «آن امید مطلق که در هر امیدی نهفته است» (بلوخ، 1995، ص 316).
از وجههی نظر بلوخ، این تصور که کنشِ امید اصیل، «نافی» انگیزهی اتوپیایی است، مردود است. با وجود این، به عقیدهی برخی دیگر از متفکران، امیدِ اصیل دقیقاً مستلزم همین است. گابریل مارسل امید را گرایشی معطوف به آینده میداند که طارد و نافی اتوپیا انگاری در همهی صورتهای آن است. فیلسوفان مسیحی، اغلب، اتوپیاانگاری را وضع مقابل (25) تجربهی امید دانستهاند (به عنوان مثال بنگرید به: وب، 2008). برنارد دانهاور(26)، از منظری سکولار نوعی سیاستِ امید را مطرح کرده که آشکارا در نقطهی مقابل سیاست (امیدزدای) اتوپیا قرار دارد (دانهاور 1986). بنابراین بلوخ در بررسی نسبت بین امید و اتوپیا صرفاً یکی از بسیار صداهای جالب توجه است. مقالهی حاضر با اتخاد چنین رویکردی به آراء بلوخ، بر آن است که تجربهی امید بسیار متنوعتر آز آن چیزی است که حتی کسی مانند بلوخ جایز میشمارد. در این مقاله، با اتکا به متونِ فراوان دربارهی «نظریهی امید»، حالتهای اتوپیایی، ناتوپیایی، و ضد اتوپیایی امید از هم تفکیک می شوند.
حالتهای امید و صورتبندی اتوپیایی آنها
در معنایی عام، میتوان امید را «گرایش فعال به آیندهای خوب» تعریف کرد. با وجود این، خصائصِ انضمامی هدف و فعالیتِ امید میتواند شدیداً متنوع باشد. با سنتز پژوهشهای صورت گرفته در این باره، طبقهبندیای ارائه شده است که بین پنج حالتِ متفاوتِ امید فرق میگذارد: برآوردکننده27، مصمّمامانه28، منتظرانه29، انتقادی30، و انقلابی31 (پیوست الف). در ادامه، صورتبندی اتوپیایی هر یک از حالات امید تشریح خواهد شد.وقتی مردم به نحو برآورد کننده یا مصمّمانه امید میورزند، این حالتهای امید تحت تأثیر انگیزهی اتوپیایی به پیش نمیروند. امیدهای کسی که به نحو برآوردکننده امید میورزد بسیار تحت تأثیر واقعیتاند و به عبارت دیگر، بسیار به این مسئله اهتمام دارند که در شرایط موجود، چه چیز امکانپذیر است. حتی اگرامید به جای اهدافِ شخصی صِرف، معطوف به اهدافی اجتماعی باشد، برآوردهای احتمالی مبتنی بر شواهد (32) و توجهِ بیشتر به سودهای نسبی که از ویژگیهای این حالتِ امید هستند، مانع از آن میشود که به چیزی بیش از اصلاحات «واقعبینانه» توجه شود. در عین حال، امیدهای کسی که به نحو مصممانه امید میورزد، بسیار فردانگارانه و منحصر به اثر بخشی مستقلِ فردی است. این حالتِ امید مستلزم تصدیق این است که فرد، در مقابلِ سایر افراد و در محدودهی نظمِ موجودِ اشیاء، مستعدِ دستیابی به اهداف شخصی است، مانند بهبودِ سلامتی، یا موفقیت دانشگاهی، ورزشی و مالی، این دو حالت امید ضرورتاً «ضد» اتوپیایی نیستند. صحیحتر آن است که بگوییم در این دو حالتِ امید، اتوپیا، که میتوان آن را مطابقِ رأی راث لویتاس(33) بازسازی تخیلی جامعه دانست (لویتاس، 2007)، در قلمرو شناختی، عاطفی، یا رفتاری امید ورود ندارد.
مسئلهی امیدِ منتظرانه، قدری متفاوت است. امیدورزی منتظرانه مستلزم صَرفِ وقت، مواجههی صبورانهی شجاعانه با آینده، ایستادگی و استوار و ایمان قلبی به این امر است که رنجهای زندگی با مداخلهی «دیگری» مورد اعتماد، علاج خواهند شد. امید منتظرانه، هم در معنای دینی مد نظر مارسل و هم در معنای سکولار مد نظر دانهاور، فاقد پیش فرض اتوپیاانگاری است (دانهاور، 1986، ص 119؛ مارسل، 1962، ص 55). اتوپیاها، در مقام تخیلاتِ پیشگویانهی کمال بشریت، نشانهی ارادهی توتالیتر به تکمیل تاریخ تکمیلناپذیر (34) و نفی خصلتِ نامتعین امید هستند. اتوپیاها، در مقام نقادی جامعهی هم عصرشان، بیش از حد روی قوهی تخیل بشر در خیالپردازیهای مستعد تفسیر راز سر به مُهر سیر انتولوژیکمان حساب میکنند. [در امید ورزی منتظرانه] انگیزهی اتوپیایی در همهی صورتهایش- چه پروژهای تحققپذیر دانسته شود و چه صرفاً دال بر فقدانهای کنونی- قویاً طرد و نفی میشود.
امید انتقادی وقتی پدیدار میشود که حس شود «چیزی کم است». تجربهی این حالت امید، نتیجهی آرزوی دستیابی به کمال است (بلوخ، 1988، ص15). با وجود این، امیدورزی انتقادی، از بازنمایی مثبت طفره میرود و فقط در حکم نفی امر منفی قابل فهم است؛ یعنی نفی «همهی شرایطی که تحت آنها، انسان به موجودی ستمدیده و بیارزش بدل میشود» (بلوخ، 1995، ص 76). از حیث رفتاری، امید [انتقادی] مبتنی است بر فرایند مداوم و مستمر نقادی امور منفی زمان حال، نظر به نفی آنها در آینده. این حالت از امید، با آنچه که اتوپیا پژوهان اتوپیاانگاری «فرایندی» (34) مینامند، تشدید میشود. در حالی که اتوپیاانگاری «برنامهمدار» (36)، بازنمایانه، تجویزی (37)، و ابزاری (38) است، اتوپیاانگاری فرایندی، تجربی و اکتشافی است (لویتاس، 2001). چشماندازهای اتوپیایی، به جای اینکه اهدافِ هنجارین (39) تحققپذیر باشند، بیانِ مبهم و موقتِ خیالپردازیاند.
خیالپردازی اتوپیایی، با اقبال به کشش رو به جلوی آیندهای که همواره باز و گشوده است، تمرکز بر یک هدفی غائی ثابت را کنار میگذارد و در طلب تخیلاتی بر میآید که در خدمت نسبی کردن و آشناییزدایی از زمانِ حال هستند.
حالتِ انقلابی امید، به اتوپیاانگاری تجویزی و ابزاری «برنامه مدار» شباهت کامل دارد. در تجربهی امیدورزی انقلابی، جهانپذیرای طراحی بشر است و اطمینانی راسخ به قدرت کنشگری جمعی بشر وجود دارد. چنین امیدی مستلزم اعلانِ مثبت(40) است. نقادی بیپایان کافی نیست. واکنش جمعی به رنج بشر، در «رمانتیسیسم پروژههای بیفرجام» (هاروی (41)، 2000، ص 174) که اغلب ویژگی اتوپیاانگاری فرایندی است، گم نمیشود. امید انقلابی، با تمرکز بر یک هدفِ اتوپیایی مثبت، از دو بعد شناختی- عاطفی تشکیل، شده است: الف) آگاهی از این امر که انسانها، کنشگرانِ تاریخی خود سازمان دهنده (42) و خود تعین دهنده (43) اند؛ ب) اعتقاد راسخ به قدرت دگرگونساز و انقلابی کنش جمعی، آنچه امید در مواجهه با جهانی آکنده از فقر و رنج و ذلت بدان نیازمند است، پراکسیس ابزاری هدفمند اجتماعی است.
بنابراین نمیتوان امید را یک تجربهی واحد و غیرمتکثر دانست. به عکس، امید استعدادی بشری تحت نفوذ وساطت اجتماعی است که به حالتهای مختلف قابل تجربه است. هر یک از این حالتهای متفاوت امید، صورتبندی اتوپیایی متفاوتی دارد. انسان، بسته به حالتهای مختلفی تجربهی امید، در مییابد که امید در مواردی فارغ از انگیزههای اتوپیایی است، در مواردی فارغ از انگیزههای اتوپیایی است، در مواردی
نافی آن است، و در مواردی، به شیوههای مختلف، واجد و حامل آن.
جهتگیری عواطفی جمعی و خوشههای اتوپیایی
دانیل بار- تال (44) (2001) با انصراف از رویکرد محدود فرد محور به بحث عواطف، معتقد است که میتوان از «جهتگیری عواطفی جمعی» که در مرتبهی اجتماعی وجود دارد، سخن گفت. در اینجا با بسط این فکر، دو نظر دیگر ارائه میشود. اول اینکه حالتهای متفاوت امید، در مقاطع تاریخی مختلف بر جهتگیری عواطفِ جمعی جامعه، حاکماند. و دوم اینکه این نکته میتواند در پاسخ به پرسشی که «امروزه دغدغهی اصلی ماست» یاریمان کند؛ یعنی این پرسش که «چرا اتوپیاها در در دورهای رونق مییابند و در دورهی دیگر از رونق میافتند» (جیمسون ، 2005، صxiv). زیرا واضح است که برخی زمانها و مکانها بیش از سایرین «اتوپیایی» بوده و هستند. اندیشهها و جنبشهای اتوپیایی در جوامعی خاص و در زمانهایی خاص، رونق داشته و در برخی موارد، متضمن آثار عمیق اجتماعی و سیاسی بودهاند. در اینجا، اصطلاح «خوشههای اتوپیایی» دال بر تمرکزات مکانی- زمانی فعالیت اتوپیایی است که با ازدیاد اندیشهها، پروژهها، برنامهها و نشانههای اتوپیایی مشخص میشوند و لااقل برخی از آنها تخیل سیاسی عمومی را تحت تصرف در میآورند. غیر از کارل مانهایم (1940)، کمتر کسی به طور جذ در باب الگوی تاریخی خوشههای اتوپیایی پژوهش کرده است. نظر ما در اینجا این است که احتمالاً خوشههای اتوپیایی زمانی پدید میآیند که امید انتقادی و انقلابی بر جهتگیری عواطفی جمعی جامعه یا گروه اجتماعی حاکم میشود.به نظر بار- تال، جهتگیری عواطف جمعی یک جامعه توسط انتشار اندیشهها، عقاید، اسطورهها، و خاطرات جمعی در مجاریای همچون گفتمان سیاسی عمومی، نظام آموزشی، رسانهها، هنر و ادبیات شکل میگیرد و سازمان مییابد. اعضای جامعه از طریق این مجاری یاد میگیرند چگونه بر وفق عواطفی خاص، احساس، ارزیابی، بیان و رفتار کنند. بنابراین برای اینکه امید انقلابی بر جهتگیری عواطفی جمعی جامعه حاکم شود، باید ابعاد شناختی - عاطفی آن- حس امکان [تغییر امور] و ایمان راسخ به استعدادهای بشر در نهادهای زندگی اجتماعی تجسم یابد.
اتوپیا پژوهان معمولا تلاش برای «تبیین» اتوپیا را تحقیر کردهاند (گودوین و تیلور (45)، 1982)، خوشههای اتوپیایی بزرگ انگلستان اواسط قرن هفدهم و فرانسهی اوایل قرن نوزدهم و امریکای اواخر قرن نوزدهم را میتوان به راحتی نشانهی نابسامانی اقتصادی و ناآرامی اجتماعی دانست. در نظر فردیک جیمسون، بدون شک آنها باید بر اساس این اصل تبیین شوند که اتوپیاها طی «دورههای گذار» رونق مییابند (جیمسون، 2005، ص 15). معالوصف، اگر متذکر باشیم که اغلب دورههای تاریخ غرب شاهد نوعی ناآرامی و نابسامانی بودهاند واصطلاح «گذار نیز به بیشتر آنها قابل اطلاق است، عدم تکافو این قبیل تبیینها آشکار خواهد شد. در عین هوشیاری و احتیاط در قبال تحقیر ناشی از تبیینهای تحویلانگارانه، نظر ما در اینجا این است که در واقع در خوشههای اتوپیایی کلان، نحوی امکان [تغییر] و ایمان راسخ به تلاشهای جمعی بشر، در نهادهای زندگی اجتماعی ثبت و حک شده است. ابعاد شناختی- عاطفی امید انقلابی، جزء لاینفکی جهتگیری عواطفِ جمعی این جوامع در این مقاطع تاریخی هستند. به عنوان مثال، پیدایش رشد و رونق اندیشههای اتوپیایی در انگلستان قرن هفدهم را میتوان به تغییرات مهم در حالت غالب امیدورزی نسبت داد. در آغاز این قرن، امید منتظرانهی حاکم برعصر جیمزاول- که مطابقی این سخن مارسل بود که «ما از بهر خود، به تو امید میورزیم» (مارسل، 1962، ص60). در کتابی از جوزف هال (46) با عنوان جهانی متفاوت و در عین حال همان قبلی(47)(1605)، بیانی ضداتوپیایی پیدا میکند که در واقع نفی هجوآمیز الهامات اتوپیایی بود، که هال آنها را پوچ، گستاخانه و خطرناک میدانست (هال، 1981). در دهههای 1620 و 1630، این امید منتظرانه جای خود را به امید انتقادی ناآرامی داد که واکنشی بود به بیثباتی اقتصادی و سیاسی. این دوره که امید انتقادی وجه مشخصهی آن است، دورهی «آزمایشگری اتوپیایی» است (اپلباوم (48)، 2002). متن معرفِ این دوره ، آناتومی مالیخولیا (49) (1621-1638)، تألیف رابرت برتون(50) است. این کتاب که امروزه نیز جزو پرفروشها است، تجسم کامل حالت غالب امید در آن دوره است. برتون، که عمدهی اثرش واکنشی پر شور به ابتلائات متعدد انگلستان است، «اتوپیای خاص خود» را که اتوپیایی نامتعین و آزمایشی است نیز به تصویر میکشد؛
بیان آرزو و نفی بیقرار که در عین تصدیق محدودیتهای خاص خودش، وضع موجود را به چالش میکشد (برتون، 2001، ص 97-107).
برقراری مجلسِ بلند (51) در سال 1640، از ظهور و متعاقب آن، تجسم امید انقلابی خبر میداد. «مجلس»، از همان ابتدا خود را شنوا، مسئول و فعال نشان داد و با این اوصاف شناخته شد. وقتی مجلس، دادخواست، لابی، و تظاهرات را به رسمیت شناخت و ترویج کرد، ماهیت ارتباطات سیاسی دگرگون شد. نه تنها «مردم» تشویق شدند صدا/ رأی (52) خود را داشته باشند، بلکه به عیان دیدند که صدا/ رأی شان شنیده میشود. تظاهرات عمومی 1640-1642 سرعت حوادث را به حدی رساند که «حجت موجه تصویب قانونی شد که مردم خواهان آن بودند» (مانینگ (53)، 1991، ص 70). توقف سانسور و گسترش چاپخانههای زیرزمینی حاکی از آن بود که مردم میتوانستند هر چه میخواستند را توسط رسانهی مکتوب بیان کنند. حوزهی عمومی (54) درخشانی رشد یافت که اندیشههای رادیکال در آن مورد بحث قرار میگرفتند (آچینستاین (55)، 2001). مجلس بود که ترجمه و نشر آثاری همچون کلید آخرالزمان (56)، تألیف ایده (57)، را سفارش داد؛ کتابی که هزاره را چونان رخدادی این جهانی تصویر میکرد که در راه است و زمان حال را چونان نمایشی تاریخی که پیوریتن ها (58) کنشگران انقلابی آن بودند (السن(59)، 1982، ص 199-203). این اندیشه رواج یافت که بشر هبوط یافته میتواند از طریق تلاش و تجربه، در این جهان به رهایی دست یابد (هیل، 1975، ص 162-165). آنچه از طریق همهی اینها در حال ظهور بود، حق حاکمیت عمومی بود. بنابراین وجه مشخصهی این دوره عبارت بود از ایمان راسخ به تلاش بشر اعتقاد فزاینده به امکانهای کنش سیاسی جمعی، و تلقی تاریخ به عنوان ماجرایی که انسانها مشارکت کنندگان منقلب سازآن هستند.
به طور قطع و یقین، هیچ اتوپیای آزادی بخشی که ساز و برگ امید انقلابی را مهیا کند، وجود نداشته است (بنگرید به: وب ،2004). به عکس، حاکم شدن امید انقلابی بر جهتگیری عواطفی جمعی در انگلستان دههی1640 شرایط را برای پیدایش اتوپیا مهیا ساخت. آنچه در دههی 1640 به منصهی ظهور رسید، ذهنیت بازسازی شدهی سیاسی و حسی از «امکانهای انقلابی» بود(اپل باوم، 2002، ص112). این امر موجب شد که واکنش به شیوع بحران و یأس، از سنخ بیتفاوتی، کنارهگیری، و ناامیدی نباشد. به عکس، این واکنش، صورتِ سیاست اتوپیایی را به خود گرفت: سیاست وینستنلی(60)، پلوکهوی(61)، باکستر(62)، وین(63)، میلتون(64)، استریتر(65)، و هارینگتون(66). در دهه ی1640، ابعاد شناختی- عاطفی امیدان انقلابی، به جزء لاینفکی جهتگیری عواطفی جمعی انگلستان بدل شد. این امر شرط ضروری پیدایش یکی از بزرگترین خوشههای اتوپیایی در دههی 1650 بود.
نتیجهگیری
کریشان کومار (67) (2006، ص 196) به درستی میگوید که «در زمانهی ما، بسیاری در طلب احیاء اندیشهی اتوپیایی هستند، لیکن در این امر شکست میخورند... چه شرایط اجتماعی و سیاسیای لازمهی احیاء اندیشهی اتوپیایی هستند؟». گرچه چارچوبی که در این مقاله توصیف شد، کلی است (پیوست ب)، لیکن میتواند سودمند باشد. پیش از هر چیز، این چارچوب میتواند در فهم «استهلاک انرژیهای اتوپیایی» در زندگی معاصر، به ما کمک کند. این استهلاک ربطی به فقدان متون اتوپیایی ندارد، زیرا این متون به وفور موجودند (سارجنت(68)، 2006). مسئله این است که اندیشههای اتوپیایی به تنهایی نمیتوانند تخیل سیاسی عمومی را تحت تصرف درآورند. این امر دلایل متعددی دارد، لیکن فقدان امید در زمرهی آنها نیست. با وجود این، امید قطعاً در جهتگیری عواطف جمعی ما مدخلیت دارد. سرمایهداری مستلزم این است که افراد مطالعه کنند، نیروی کارشان را بفروشند، مصرف، پسانداز و سرمایهگذاری کنند. بنابراین، باز تولید مناسبات استثمارگرانهی سرمایهداری مستلزم این است که افراد واجد نوعی امید باشند. آنچه در اینجا است، حالتهای امیدورزی حاکم بر جهتگیری عواطفی جمعی ما است. حتی تحلیل سردستی و اجمالی گفتمان سیاسی عمومی، خروجی رسانه ها، و نظام آموزشی نشان میدهد که آنها آکندهاند از امید برآوردکنندهی ارزیابی خطر(69)، امید مصممانهی تلاش فردی برای دستیابی به اهدافِ تماماً فردی، و امید منتظرانهای که شجاعانه معطوف به فعالیتهای «دیگری» مورد اعتماد است. بنابراین، احیاء اتوپیاانگاری نه به نگارش و انتشار اتوپیاهای بهتر وابسته است و نه به بازنگری و باز ارزشگذاری مثبت اتوپیاهای پیشین، بلکه مستلزم آن است که نهادهای زندگی اجتماعی به گونهای بازسازی شوند که مجدداً پرورش دهندهی امید انتقادی و انقلابی باشند. بر این اساس، سیاست اتوپیایی بیش از آنکه به تبلیغ اندیشههای اتوپیایی اهتمام ورزد، باید پیش شرطهای لازم برای بقاء اندیشههای اتوپیایی را ایجاد کند.منابع در دفتر مجله موجود است.
پینوشت:
1-handbooks
2- Parker et al
3- polemics
4- Jacoby
5- Jameson
6- utopianism
7- David Pinder
8- McKenna
9- Fournier
10- Anderson
11- Browne
12- Ernest Bloch
13- hope theory
14- utopian clusters
15- Tiger
16- Averill et al
17- Ernest Mandel
18- social mediation
19- The Principle of Hope
20- act
21- absolute all
22- the Authentic
23- the Absolute
24- the Totum
25- antithetical
26- Bernard Dauenhauer
27- estimative
28- resolute
29- patient
30- critical
31- transformative
32- evidence- based probability estimate
33- Ruth Levitas
34- uncompletable
35- process utopianism
36- blueprint utopianism
37- prescriptive
38- instrumental
39- normativ goals
40-positive annunciation
41- Harvey
42- self- organising
43- self- determining
44- Danicl Bar- Tal
45- Goodwin and Taylor
46- Joseph Hall
47- Mundus Alter et Idem
48- Appelbaum
49- Anatomy of Melancholy
50- Robert Burton
51- Long Parliament
52- voice
علاوه بر اینکه به معنای «صوت» و «صدا» است، به معنای «رأی» نیز هست (مترجم).
53- Manning
54- Public sphere
55- Achinstein
56- Clavis Apocalyptica
57- Mede
58- Puritans
59- Olson
60- Winstanley
61- Plockhoy
62- Boxter
63- Vane
64- Milton
65- Streater
66- Harrington
67- Krishan Kumar
68- Sargeant
69- risk assessment
ماهنامه سوره اندیشه 84 و 85