سرنوشت انقلابهای بزرگ دنیا (8)
وقتی به مرور بیانان رهبر معظم انقلاب درباره چرایی و چگونگی و سرنوشت انقلابهای جهان میپردازیم، در وهله نخست این حقیقت هویدا میشود که ایشان تسلط و اشراف خاصی بر تاریخ انقلابهای جهان دارند. نقل ظرایف و جزییاتی از سوابق انقلابها که تنها برای یک اهل فن ممکن است، نشان از این دارد که این شناخت حاصل یک مطالعه دقیق و عمیق در طول سالیان است، که خود این امر، اهمیت این موضوع را هویدا میسازد.
رهبر انقلاب بارها جوانان را به مطالعه تاریخ انقلابها و درسآموزی از عبرتهای آن فراخواندهاند. از همین رو بنا داریم تا به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انقلاب پرشکوه اسلامی ایران، مجموعهای از گزارشها را با موضوع شناخت اجمالی انقلابهای مهم جهان به مخاطبان گرامی مشرق ارایه دهیم، باشد که آشنایی با این مبحث مهم و نسبت انقلابهای دیگر تاریخ با انقلاب اسلامی ایران، تا حدی به شناخت جایگاه امروز جوان انقلابی و راهی که پیش رو دارد، یاری برساند.
انقلاب کوبا: خیزش کمونیستی در حیاط خلوت سرمایه داری (قسمت اول)
کاشف کوبا دریانورد معروف و کاشف بزرگ ایتالیایی »کریستف کولومبوس» در 1492 بود. کوبا از اواخر قرن 15 میلادی، به اشغال استعمارگران اسپانیایی درآمد و این استعمار تا سال 1898 ادامه داشت.
کریستف کولومبوس در سواحل کوبا
استعمارگرن اسپانیایی موسوم به اسپانیراد در کوبا
بردگی کوباییها برای استعمارگران
کارلوس مانوئل سیسپادس، قهرمان مبارزه استقلال در کوبا
جنگ آمریکا-اسپانیا
جنگ آمریکا با اسپانیا
انقلابیون کوبا در جنگ استقلال
4 سال بعد، در 20 می 1902، کوبا استقلال خود را از ایالات متحده به عنوان «جمهوری کوبا» دریافت کرد. اما طبق قانون اساسی جدید کوبا، آمریکا حق مداخله در امور کوبا را برای خود حفظ و مدیریت امور مالیه و امور خارجی آن را برای خود تضمین نمود.
کوبا از 1902 تا 1933 و برآمدن یک گروهبان ارتش به نام «باتیستا»، حیاط خلوت آمریکا محسوب میشد و حاکمان ضعیف و فاسد وابسته به آمریکا در آن روی کار میآمدند و سرنگون میشدند. در دهه 1920، توریسم آمریکاییها در کوبا به طرز چشمگیری رشد کرد و بسیاری از آمریکاییهای ثروتمند در کوبا انواع هتلها، قمارخانهها و عشرتکدهها را برای تفریح آمریکاییان به راه انداختند.
پاتوقهای تفریحی آمریکاییها در هاوانا در دهه 1930
در 1933، در جریان شورش موسوم به «قیام گروهبانها» به رهبری «فولجنسیو باتیستا»، رییس جمهور کوبا، کارلوس مانوئل دو کسپدین ای کِسادا، برکنار شد و یک «کمیته اجرایی پنج نفره»، موسوم به «هیات پنج نفره 1933»، به عنوان حکومت موقت انتخاب شد. این هیات «رائول گرائو سان مارتین» را به عنوان رییس جمهور موقت معرفی کرد. سان مارتین در 1934 استعفاء داد و راه را برای مهره اصلی پشت صحنه، باتیستا، باز کرد. باتیستا به صحنه گردان اصلی کوبا در 25 سال بعدی تبدیل شد.
فولجنسیو باتیستا در جوانی
در انتخابات 1944، باتیستا به قانون اساسی پایبند ماند و وارد رقابت برای دوره سوم نشد. با این حال وقتی 8 سال بعد، در 1952، وارد عرصه شد و شکست خورد، دست به کودتا زد و به زور حاکم کوبا شد. این بار او بلافاصله حزب کمونیست کوبا را غیرقانونی اعلام کرد. امری که با استقبال شدید ایالات متحده مواجه شد.
باتیستا در اوج دوران دیکتاتوری
کمکم مشکلات اقتصادی مثل افزایش نرخ بیکاری در کنار افزایش سرکوب و اختناق سیاسی، میزان نارضایتیها را به ویژه درمیان جوانان طبقه متوسط افزایش داد. باتیستا یک دستگاه امنیتی قوی ایجاد کرد که هدف اصلی آن خاموش کردن مخالفان بود.
در همان ماههای اول بعد از کودتای باتیستا در 1952، یک وکیل و فعال سیاسی جوان به نام «فیدل کاسترو»، که خود از خانوادهای ثروتمند از طبقه بالا محسوب میشد، دادخواستی برای برکناری باتیستا ارایه کرد و با دلایل قانونی حکومت او را فاقد وجاهت و مشروعیت خواند. دادگاههای کوبا دلایل او را رد کردند. وقتی کاسترو احساس کرد که به طریق صلحآمیز نمیتواند دیکتاتور کوبا را سرنگون کند، به همراه برادرش «رائول»، دست به کار سازماندهی یک گروه شبه نظامی به نام «جنبش»، با هدف سرنگونی دولت باتیستا شد.
فیدل کاسترو (وسط ردیف بالا) در میان هسته اولیه «جنبش»
کاسترو و اعضای گروهش در بازداشت نیروهای دولتی بعد از حمله به مونکادا
در نهایت او به 15 سال و رائول به 13 سال زندان محکوم شدند. اما در 1955، تحت فشارهای سیاسی شدید داخلی و خارجی بر دولت باتیستا، او مجبور شد همه زندانیان سیاسی، از جمله برادران کاسترو را آزاد کند.
فیدل، رائول و سایر یاران بعد از آزادی از زندان1955
در ژوئن 1955، فیدل اولین بار یک پزشک انقلابی جوان از آرژانتین را به نام «ارنستو چه گوارا» ملاقات کرد. «چه» برای این ماموریت با فیدل همراه شد. آنها نام گروه خود را به یاد حمله ناکام به مونکادا، «جنبش 26 جولای» گذاشتند.
ارنستو چه گوارا در جوانی
نیروهای سیرا مائسترا
فیدل و چه در جنگل سیرا مائسترا
سلیا سانچز و کاسترو
هایدی سانتاماریا
حوزه نتونیو اِچوریا، رهبر دانشجویان انقلابی
همزمان با توفیقات نظامی، انقلابیون یک ایستگاه رادیویی به نام «رادیو شورش» هم ایجاد کردند که میتوانست کل کشور را تحت پوشش تبلیغات انقلابی قرار دهد و از نظر روانی نیروهای باتیستا را تضعیف نماید.
در این زمان، کل نیروهای تحت امر کاسترو به 200 نفر هم نمیرسید، در حالی که ارتش و پلیس دست کم 37000 نیرو در اختیار داشتند، ولی در مواجهه این دو نیرو معمولا دولتیها عقب مینشستند، و دلیل اصلی آن نداشتن انگیزه ایدئولوژیک برای جنگیدن در بین نیروهای دولتی بود.
بالاخره باتیستا تصمیم گرفت که یک پاسخ سنگین به انقلابیها بدهد و طی عملیاتی با نام «وِرانو»، 12000 نیرو (عمدتا تازه جذبشده و آموزشندیده) را به کوههای سییرا مائسترا اعزام کرد. این عملیات در بین چریکها «آفنسیوا» (آفند) خوانده میشد.
نیروهای باتیستا در جنگ با واحدهای کوچک چریکی کاسترو شکست خوردند. در نبردی موسوم به «لا پلاتا»، که به مدت 10 روز در ماه جولای 1958 ادامه داشت، چریک ها موفق به شکست یک گردان 500 نفره شدند و 243 نفر را به اسارت گرفتند، در حالی تنها سه کشته دادند.
با این حال، در 29 جولای 1958، سربازان باتیستا در نبرد «لا مرسدس» ضربه مهلکی به ارتش فقط 300 نفره کاسترو وارد کردند و آن را تحت محاصره مرگبار قرار دادند. کار کاسترو تقریبا تمام بود. در این شرایط، کاسترو تقاضای آتشبس کرد. باتیستا مرتکب یک اشتباه بزرگ شد که سرنوشت او را رقم زد و با آتشبس موافقت کرد. با آن که مذاکرات دو طرف به جایی نرسید، اما نیروهای کاسترو طی یک هفته مذاکره به تدریج از تله گریختند و دوباره در سییرا مائسترا پناه گرفتند. عملیات آفنسیوا این گونه به شکست انجامید.
ادامه دارد....
/ج