اثبات بی‌اعتباری کتاب اقدس (7)

مجازات زنده سوزاندن در بهائیت

«کسی که عمداً خانه‌ای را بسوزاند، او را بسوزانید! و کسی که عمداً قتل نفس کند، او را بکشید. بگیرید روش‌های خدائی را با دست‌های توانا. سپس ترک نمائید روش‌های جاهلین را.»
چهارشنبه، 19 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مجازات زنده سوزاندن در بهائیت
مجازات زنده سوزاندن در بهائیت

 

نویسنده: محمدحسن بروشکی
به اهتمام: فرج‌الله عفیفی





 
اثبات بی‌اعتباری کتاب اقدس (قسمت هفتم)
در کتاب اقدس ص 18 س 5 می‌خوانیم:
«من احرق بیتاً متعمّداً فاحرقوه و من قتل نفساً عامداً فاقتلوه خذوا سنن اللّه بایادی القدرة و الاقتدار ثمّ اترکوا سنن الجاهلین»
ترجمه:
«کسی که عمداً خانه‌ای را بسوزاند، او را بسوزانید! و کسی که عمداً قتل نفس کند، او را بکشید. بگیرید روش‌های خدائی را با دست‌های توانا. سپس ترک نمائید روش‌های جاهلین را.»
قلم اینجا رسید و سر بشکست! بهاء یک باره عقل و شعور را از دست داده، جنون ذاتی خود را ابراز نمود. زیرا از ابتدای تشکیلات بشری تاکنون، احدی به چنین حرفی لب نگشوده که در برابر سوزانیدن خانه (هر چند یک خانه گِلی رعیتی باشد) مرتکب را زنده بسوزانند!
در قرن بیستم و در عصر تمدن، بهاء که خود را مظهر کل می‌پنداشته، و تمام اغنیاء را بنده و چاکر خویش می‌شمرده، احکام خود را مایه سعادت و کلید هدایت انگاشته، انسانی را در مقابل یک خانه‌ی گلین، زنده می‌سوزاند! خدا و وجدان گواه است که از شرح و بسط مقال در اطراف این نغمه شوم و گفتار ناهنجار و جنون‌آمیز خجالت می‌کشم که توسن قلم در این مورد لنگ است.
عجب در این است که عده‌ای مردمان بیچاره، کورکورانه به چنین شخصی و چنین احکامی گرویده، و این احکام را مایه سعادت می‌پندارند. عجب‌تر این است به هیچ وجه حاضر نیستند که اندکی در اطراف این احکام بی‌سر و ته فکر کنند. و با موازین عقلی بسنجند. و حال آن که عباس افندی یکی از اصول دوازده‌گانه خود را تحرّی حقیقت دانسته؛ یعنی بر هر فرد بهائی لازم دانسته که در درک حقیقت بکوشد. بخوانند و بشنوند و بپرسند تا حقیقت را دریابند، ولی متأسفانه اینان نه برای شنیدن حاضرند نه خواندن، نه تفکر و نه اندیشیدن، نه گفتن و نه نوشتن، «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ‌« (بقره : 18).
اگر شما امروز این حکم را بر زبان آرید و از فوائد و محسنات و نتایج اجرای آن در جوامع بشری سخن رانید، شنوندگان شما را بلادرنگ به تیمارستان یا بیمارستان جلب خواهند کرد. مغز شما را متلاشی [نموده] و مورد آزمایش قرار خواهند داد، تا بدانند چنین مغزی از چه موادی ترکیب یافته، که محل تراوش این افکار واقع شده، تا باب تازه در علم طب و روان‌شناسی بگشایند.
البته خواننده گرامی، پس از اطلاع برشمه‌ای از احکام بهاء بالطبع به فکر و حیرت دچار خواهد شد که چگونه با این احکام و این روش، عده‌ای با جان و دل، شیفته و فریفته‌ی چنین کیش و آئین شده، و در راه وی از بذل جان و مال خود دریغ نمی‌دارند!
جواب این است که نود و نه درصد بهائیان از این احکام مشعشع بی‌اطلاعند، زیرا کتاب اقدس کمیاب و از دسترس عموم خارج است. بر فرض دسترسی، عموماً به عربی آشنا نیستند تا بر مطالب آن آگهی یابند؛ و بر فرض آشنائی به عربی به قصد و نیت بررسی و تحقیق مطالعه نمی‌کنند؛ بلکه به عنوان تبرّک و تیمّن چند به اصطلاح آیه را قرائت می‌نمایند. لذا می‌توان گفت عموم بهائیان از احکام اقدس بی‌خبرند و فقط به تعدادی از الواح عباس افندی و شوقی افندی سرگرم می‌باشند.
یعنی عباس افندی و شوقی افندی با زبردستی تمام، نام اقدس را از میان بهائیان برانداختند، و آن را متروک و ترجمه‌اش را ممنوع ساختند. از این رو اگر یکی از همین احکام اقدس را به رخ یک نفر بهائی بکشید، منکر خواهد شد که چنین حکمی از اقدس باشد. و راست می‌گوید، زیرا اقدس را ندیده تا بخواند؛ و اگر بخواند نمی‌فهمد. از کسی هم نشنیده تا بداند. مبلغین بهائی که در مجالس داد سخن می‌دهند؛ یک کلمه از اقدس و احکام آن را بر زبان نمی‌آورند. بلکه تمام گفته‌ها و نطق‌های آنان در اطراف دو سه جمله مبتذل دور می‌زند؛ از قبیل: ای احبای الهی! همه بارِ یک دارید [درخت] و برگ یک شاخسار. با ادیان با روح و ریحان معاشرت کنید. یا به ادعای «صرصر امتحان وزیدن گرفته، مبادا از راه راست منحرف شوید» و اصول دوازده‌گانه را که عباس افندی در سفر آمریکا و اروپا به هم بافته و به نام پدر خود منتشر نمود و برای آن شأنی قائل شده، با آب و تاب تمامی به رخ همگان می‌کشند!
و اما چگونه دیگران را فریب می‌دهند و گمراه می‌سازند، این قبیل اشخاص که به دام مکر و فریب مبلغین بهائی گرفتار می‌شوند، غالباً مردمانی ساده و علاقمند به دین و مذهب، اما بی‌اطلاع از مبانی دینی می‌باشند. تا یکی از ساده‌لوحان گرفتار مُبلّغ بهائی شد، در برخورد و جلسه اول با زبردستی تمام بنیان عقاید و ایمان او را که بر موهومات بی‌اصل متکی است متزلزل می‌سازند. بیچاره که دردِ دین و انتظار ظهور حجت عصر را دارد، مضطرب می‌شود، و از سوی دیگر، بعضی از عوام‌الناس چماق تکفیر را دو دستی با قوّت تمام بر سرش کوبیده و او را خواهی نخواهی از جامعه اسلام طرد و خارج می‌سازند، و جزء بهائیان قلمداد می‌کنند. دیگر کار بیچاره تمام است. اگر تاکنون بر اثر ندای وجدان، تأخیر و تردیدی در ادعا و بیانات مُبلّغ بهایی داشت، آن هم بر اثر چماق تکفیر برطرف می‌شود، یک باره چشم بسته، تسلیم می‌گردد، و جزء بهائیان به شمار می‌آید!
منبع مقاله :
بروشکی، محمدحسن، (1389) اثبات بی‌اعتباری کتاب اقدس: احکام بهائیت، تهران: راه نیکان، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط