مترجم: دکتر سید حسین سیدی
2- مراد عمل است؛ یعنی بنده با اعمالش در عبادات و معاملات قصدی جز خدا و خشنودی و دوستیاش نداشته باشد. نه خواستار دنیاست و نه خواهان امور فریبندهی وابسته به آن، مانند: جاهطلبی و جلب احترام و دوستی مردم. و با حیلههای تقوا و اظهار زهد و انواع
ریا و نفاق در فکر فریب مردم نیست که آدمی با اینها حقیقت و دروغ را متوجه نمیشود.
شاید عبارت قشیری در این باب راهگشا باشد! وی میگوید: «اخلاص یعنی خداوند سبحان را در اطاعت، واحد گردانیدن است. وی با اطاعت از خداوند در پی تقرب به خداوند سبحان است نه چیز دیگر، از قبیل ظاهرسازی برای مردم با کسب تعریف از مردم یا محبت و مدح آنها یا معنایی جز تقرب به خداوند.» در این معنا این مطلب هم وارد است که قصد از اخلاص در اطاعت و عمل، علاقه به بهشت رفتن و گریز از جهنم نباشد؛ چون در آخرت، خداوند عملی را که در آن ذرهای ناخالصی باشد، رفعت نمیبخشد. این سخن استوار، إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (2) را چنین تفسیر کردهاند: «در برابر کارهایشان امیدی جز عشق به خداوند و رضایت و تقرب او ندارند و در دنیا و آخرت از کسی جز او نمیترسند.»
چه ظریف گفته است ملاصدرا: «کسانی که خداوند را میپرستند و به خاطر طمع بهشت و ترس از جهنم دست به کار خیر میزنند، بیشتر از آنهایی که عمرشان را در شهوات و علاقه به زندگی دنیا صرف کردهاند، به شهوات حسی گرایش دارند و به علاقههای مادی وابستهاند؛ چون آنها به لذتهای گذرا قانع شدهاند و آرام گرفتند و به دردها و رنجهای بعد از آن توجهی ندارند. امّا آنهایی که تمام زندگیشان را در گرو و تجارت میان خود و خدایشان قرار دادهاند، گناه نمیکنند؛ چون از جهنم میترسند و کار نیک انجام میدهند، چون طالب بهشت و لذتهای آن هستند. این چنین افراد بهرهی وافری از این آیه دارند: قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا (3). که چیزی از کالای دنیا به دست نیاوردند و تجارت آنها در آخرت سودمند نیفتاد.»
قشیری از ذوالنون مصری چنین نقل میکند: «علامت اخلاص سه چیز است: مساوی بودن مدح و ذم در میان مردم، فراموشی اعمال و از یاد بردن دیدن پاسخ کارها در آخرت» و از ابوعثمان دمشقی نقل شده است که گفت: «اخلاص، فراموشی نگاه مردم به نگرش همیشگی و پیوسته، به فضل پروردگار است.» از حذیفهی مرعشی نقل شده است:
اخلاص آن است که افعال بندگان در ظاهر و باطن مساوی باشد.» از دیگری بازگو کردهاند که میگفت: «اخلاص آن است که حق سبحانه اراده گردد و با آن راستی و درستی قصد شود.» از رُوَیم نقل شده است: «اخلاص در عمل آن است که صاحب آن در دو دنیا در پی عوض نباشد و در دو مُلک در پی بهره نیاید.» بسیاری از این گونه سخنان که در کتابهای عارفان بزرگ، حکیمان، فقیهان و دینداران آمده است، همگی بر این امر تأکید دارند که عمل باید خالص و بی شائبه باشد تا در رسیدن به خداوند سرعت یابد، و هرگاه خلوص آن تیره گردد، در راهش دچار لغزش شده و گمراه میگردد و در هدف اشتباه میکند وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ (4) .
علامه طباطبایی در شرح آیه: إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (5)، میگوید: «آنها کسانی هستند که در بندگی اخلاص ورزیدند؛ و بنده کسی است که صاحب اراده و عملی از آنِ خود نباشد و چیزی جز ارادهی خداوند نمیخواهد و جز برای او کار نمیکند. و خداوند آنها را خالص گردانید برای خود و احدی با او در کارشان شریک نیست و غیر از خداوند چیزی از زیبایی زندگی دنیا و نعمت آخرت متعلق به آنها نیست و در قلبشان جز خداوند چیزی نیست. پیداست کسی که چنین صفتی داشته باشد، لذت و بهره مندی او از نعمت غیر از لذت و بهره مندی دیگران است و ارتزاق او غیر از ارتزاق دیگران است؛ هر چند در ضروریات خوردن و آشامیدن با آنها شریک است.»
از نظر غزالی در احیاء علوم الدین، «اخلاص متضاد شرک است و هر کس مخلص نباشد، مشرک است.» یعنی اخلاص عین توحید است و بعد از توحید پلکان دیگری در ایمان نیست و ناخالصی عمل عین شرک است و بعد از شرک هم منزلگاهی پستتر وجود ندارد. غزالی دوباره میگوید: «هرگاه انگیزه یکی باشد، فعال صادر شده اخلاص نامیده میشود به همراه نیت؛ و هر کسی صدقه دهد و هدف او تنها ریا باشد او مخلص است و هر کس هدفش فقط تقرب به خداوند باشد او هم مخلص است. امّا عادت آن است که اخلاص به قصد تقرب الهی و خالص گردانیدن از همهی ناخالصیها اختصاص دارد. چنانکه الحاد عبارت است از کجی؛ امّا اغلب به انحراف از حق گویند.» غزالی از کسی چنین نقل میکند. «هر کس لحظهای از عمرش خالص برای رضای خداوند سالم بماند، او رسته است.» این به خاطر دشواری اخلاص و دشواری خالص گردانیدن قلب از ناخالصیهاست، پس خالص کسی است که انگیزهای جز طلب قرب الهی ندارد.
ما شکی نداریم که اساس و پایهی نخستین اخلاص، نیت است؛ و نیت یعنی: گره خوردن قلب و اراده و عزم درونی انسان برای پرداختن به کاری. وقتی که آدمی هدف کار را مشخص نماید و ابزار و وسایل را آماده نموده، به حرکت و رفتاری برای اظهار آنچه در درون او وجود دارد و آنچه که در خاطرش شکل گرفته به صورت حسی و آشکار همراه با آثار و نتایجی، میپردازد. به بیان غزالی، «هر عملی- یعنی هر حرکت و سکون اختیاری- به سه چیز کامل میشود. علم، اراده و قدرت. چون انسان آنچه را که نمیداند نمیخواهد، پس باید آگاه باشد. و آنچه را که نمیخواهد به عمل نمیپردازد، پس باید اراده داشته باشد.» اصلاح اعمال بستگی دارد به اصلاح نیتها؛ و فساد آنها هم به فساد نیت باز میگردد. حدیث مشهور نبوی بیانگر همه چیز در این باب است: «إنَّمَا الاَعمالُ بِالنِّیّاتِ وَ إنَّما لِکُلِّ أمرِئ ما نَوى فَمَن كانَت هِجرَتُهُ إلى اللّهِ وَ رَسُولِهِ فَهجرَتُهُ إلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَن كانَت هِجرَتُهُ إلى دُنیا یَصیبُها أو امرَأهٌ یَتَزَوَّج بِها فَهِجرَتَهُ إلی ما هاجَرَ إلَیهِ.» در قوت القلوب ابوطالب مکی آمده است: «از طریق اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده است که خداوند سخن بدون عمل را نمیپذیرد و سخن و عمل بدون نیت را هم نمیپذیرد.»
از چیزهایی که در این بخش جامع و ارزشمند آمده است این که، صورت نیت دو معنا دارد: 1- سلامت قلب همراه با عملی که در آن هوشیاری است. 2- اخلاص برای رضای خداوند به قصد دستیابی به پاداش او؛ پس هر عملی که با علم به این نیت باشد، صالح و پذیرفته است به فضل و رحمت خداوند؛ چون صاحب آن از شرک و جهل و هوای نفس دور است و عمل او ذخیره میشود. حقیقت اخلاص سلامت آن از دو صفت ریا و هوای نفسانی است تا خالص باشد. چنان که خداوند در توصیف شیر خالص- که نعمت کاملی است بر ما- میفرماید: مِنْ بَینِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَنًا خَالِصًا (6). اگر در آن یکی از ویژگی سرگین یا خون باشد. خالص نیست و نعمت بر ما کامل نیست و جان ما پذیرای آن نیست. این چنین است رفتار ما با خداوند بلند مرتبه که هرگاه با ریا آمیخته شود و یا با هوای نفس درآمیزد خالصانه نیست و صداقت و ادب رفتار در آن صورت نگرفته است و خداوند هم آن را از ما نمیپذیرد.
همچنین، یادآور میشود، نیت نزد گروهی همان اخلاص است و نزد دیگران همان صداقت. در هر حال، همان درستی نیت و قصد نیکوست. و نزد گروهی کار قلب است و مقدمهی اعمال و آغاز هر عمل، خداوند فرموده است: اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِیراً(7). در تفسیر آن گفته شده است: ذکر خالصانه و خالص، کثیر نامیده شده است و این که نیت در آن برای رضای خدا خالص شده است. منافقان به قلت توصیف شدهاند و فرمود: یرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا یذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا (8)؛ یعنی غیر خالص، سورهی قَل هُوَ اللهُ أحَد، سورهی اخلاص نامیده شده است، چون در ذکر صفات خداوند خالص و یکتاست و به ذکر بهشت و جهنم، وعد و وعید و امر و نهی آمیخته نشده است. همچنین سورهی توحید نامیده شده چون کسی در آن غیر خداوند شریک نیست. از خداوند در برخی از کتابها روایت کردهایم که فرمود: «هر سخن حکیمانه را نمیپذیرم، بلکه به اراده و خواست او مینگرم و هر کس اراده و خواست او برای من باشد، خاموشیاش، سخن و ذکر و نگاهش پند و عبرت است.» این داخل در خبری است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کردیم که فرمود: «خداوند به پیکر و چهرهی شما نمینگرد، بلکه به دل و رفتارتان مینگرد.»
غزالی در احیاء آورده است که حواریون از عیسی (علیه السلام) پرسیدهاند، عمل خالص کدام است؟ فرمود: «آن است که به عمل الهی عمل شود و دوست ندارد که کسی او را به خاطر آن بستاید.» همچنین، از سخنان برگزیده عارفان برجسته- از جمله جنید- آورده است: «اخلاص، پاکسازی عمل از کدورتهاست». یکی از آنها هم گفته است: «اخلاص آن است که از خلق پنهان ماند و از وابستگیها خالص.» و به سخن ابویعقوب سوسی اشاره میکند: «خالص آن است که از همهی آفات خالص باشد.» غزالی سخن خود در باب اخلاص را چنین پایان میدهد: «بیان کامل همان بیان سید اولین و آخرین (صلی الله علیه و آله و سلم) است که وقتی از اخلاص سؤال شد، فرمود: این که بگویی پروردگارم الله است و آن گاه آن گونه که به تو امر شد، استفامت بورزی؛ یعنی هوای نفس و نفست را پرستش نکنی و تنها پروردگارت را بپرستی در عبادت او آن گونه که به تو فرمان داده شد، استقامت بورزی. این اشاره دارد به قطع نظر از غیر خداوند که اخلاص حقیقی است. در رسالهی قشیریه آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل (علیه السلام) خبر آورد که فرمود: «اخلاص رازی از رازهای من است که در قلب آن دسته از بندگانم که دوستشان دارم به ودیعت مینهم.»
پینوشتها:
1- اخلاص (112)، آیات 1 تا 4: بگو اوست خدای یگانه خدای صمد [ثابت- متعالی ] [کسی را ] نزاده و زاده نشده است و هیچ کس او را همتا نیست.
2- مائده (5)، آیهی 27: خدا فقط از تقواپیشگان میپذیرد.
3- کهف (18)، آیهی 103 و 104: بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم. آنان کسانیاند که کوشششان در دنیا به هدر رفته و خود میپندارند که کار خوب انجام میدهند.
4 - بینه (98)، آیهی 5: و فرمان نیافته بودند جز این که خدا را بپرستند، و در حالی که به توحید گراییدهاند دین خود را برای او خالص گردانند.
5- صافات (37)، آیهی 40: مگر بندگان پاک خدا را.
6- نحل (16)، آیهی 66: از آنچه در لابلای شکم آنهاست از میان سرگین و خون شیری ناب.
7- احزاب (33)، آیهی 41: خدا را یاد کنید یادی بسیار.
8- نساء (4)، آیهی 142: با مردم ریا میکنند و خدا را جز اندکی یاد نمیکنند.
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمهی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم