لزوم هوشیاری در برابر مقاصد تفرقهانگیزان
و چند تذکر دربارهی وکلای شرعی به آقای حاج سیداحمد خمینیزمان: 22 بهمن 1349/ 14 ذی الحجه 1390
مکان: نجف
بسمه تعالی
14 ذی الحجه 1390
احمد عزیز
انشاءالله با سلامت و سعادت قرین باشید. مدتی است از مرقومات شما احساس میکنم که شما به طور ناآگاه تحریک شدهاید که به اصطلاح خودتان و کیل تهران را محدود یا معذور دارید حتی مرقومات شما از اینجانب هم تجاوز کرده و به کس دیگر هم نوشتهاید و تحریکآمیز بوده است. شما آنچه من توجه دارم و تجربه کردهام، تجربه ندارید و اشخاص را آن نحو که میشناسم نمیشناسید و اغراض مختلفه را نمیتوانید به این زودی تشخیص دهید. من بیش از چهل سال است که با این اشخاص معاشر بودهام. آنچه انتخاب کردهام چه در نجف و چه در تهران پس از معاشرت طولانی بوده است و حتماً بدانید که هم راجع به یک نفر شخص علاقهمند مؤثر که در نجف است (1) دستهایی در کار است که به هر نحو شده است او را برنجانند و هم راجع به شخصی که در تهران است و من در بین دوستانم از او علاقهمندتر و صحیحتر سراغ ندارم. (2) شما مکرر مرقوم میدارید که باید وکلای بیشتری باشد، با آنکه وکیل منحصر نیست و اشخاص متعددی هستند لکن علاقهمند جدی منحصر است و آن هم با دست خود ما میخواهند برکنارش کنند و همِّ اینها لطمه به اینجانب است نه به آن اشخاص؛ اگر جایز بود شرعاً برای شما بعضی از امور را توضیح میدادم تا از خواب گران برخیزید. و من از شما توقع دارم که در موضوع شخص اینجانب و از اوضاع مربوط به من با احدی مکاتبه نکنید و مشغول کار خودتان باشید. و آنچه لازم است به خود من بنویسید و اگر نقصی میبینید به غیر من حق ندارید بنویسید چون شما و طرف مکاتبه شما از اوضاع محیط ما درست مطلع نیستید و با صفای نفس به همه نگاه میکنید. والسلام علیکم.
از نصایح پدرانه انشاءالله نمیرنجید.
مرقوم مورخ سه بهمن، الآن واصل شد؛ که باز راجع به قضیه آقای آشتیانی مرقوم شده بود. باز از لحن تند شما معلوم میشود تحریک زیاد شدهاید، شما بدانید که وکیل تهرانِ من خلاف صلاحِ من نمیکند، از ایشان استفسار نمودهام و منتظر جواب هستم. اما آمدن ایشان به قم برخلاف صلاح نبوده. شما گاهی میگویید که عدم دخالت اصحاب شما صحیح نیست و گاهی میگویید دخالت آن آقا صحیح نیست اما اشخاصی که میخواهند آقای آشتیانی را برنجانند نمیشود ساکت کرد و من هم اهل اینکه هر روز به اشخاص کاغذ بنویسم و رفع نگرانی بکنم نیستم. شهریه قم وجود و عدمش اهمیت ندارد و من کسب آبرو از آن نمیخواهم بکنم و شما هم از این معانی نگران نباشید و ملتفت باشید با دست شما و طرف مکاتبه شما یک وقت دوستان صمیمی من از من نرنجند. اشخاصی که به شما مطالبی میگویند درست دقت کنید که با وسایطی ممکن است تحریک شده و بخواهند با دست خودتان مقاصد خودشان را انجام دهند. مع ذلک این مطالب موجب نیست که شما اگر مطلبی میشنوید به من ننویسید. به خود من مراجعه کنید و اگر صلاح دانستید کسانی که این نحو امور را میگویند مرقوم دارید.
از قرّة العین عزیزم امیدوارم که از نصایح من رنجیده خاطر نشود. و السلام علیک. (3)
نامه به آقای حاج سیداحمد خمینی و تأکید بر خودداری از انجام امور تبلیغی به نفع امام
زمان: 9 اسفند 1349/ 2 محرّم 1391مکان: نجف
بسمه تعالی
احمد عزیزم
مرقوم شما واصل شد. قبلاً کاغذی نوشتهام، از آقای لواسانی استفسار نمودم راجع به اینکه بین راه وجه دادهاند؛ جواب نوشتهاند «تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است و به ایشان اصلاً وجهی ندادهام و دخالتی در این امر نکرده و نمیکنم لکن مفسدین در عمل اِفساد هستند». خودم هم حدس میزدم که اصل نداشته باشد.
مطلبی که از قم اطلاع رسیده است آن است که شما و آقای ربانی (4) در نظر دارید برای صد نفر شهریه خصوصی قرار دهید؛ به این منظور که در خانه رفت و آمد زیاد شود. خیلی از شما تعجب میکنم که باز مرا نشناختهاید! من هیچ وقت از این اعمال خلاف انسانی میل ندارم مرتکب شوم و نه شماها مرتکب شوید. در این امور هیچ وقت بدون مراجعه به من اقدامی نکنید؛ گرچه ممکن است این خبر هم مثل بیشتر اخبار باشد. در هر صورت مطلعم کنید و این نحو افکار را از خود دور کنید.
خدمت حضرت حجتالاسلام والمسلمین عمّ مکرم (5) سلام برسانید. برای ایشان نگران هستم؛ میترسم این رفت و آمد برای مزاج ایشان ناراحتی تولید کند و موجب استراحت ایشان در قم فراهم نباشد. به خانواده محترمه سلام برسانید انشاءالله تعالی هر دو خوب و سعادتمند باشید. والسلام
2 محرّم 91
پدرت (6)
نامه به آقای حاج سیداحمد خمینی دربارهی فروش منزل
زمان: 16 تیر 1350/ 14 جمادیالاول 1391مکان: نجف
بسمه تعالی
احمد عزیز
مرقوم بیتاریخ شما رسید. من نمیدانم چرا به این زودی از آخوندهای بیبند و بار شدی! پس از این اول فوق نامه را تاریخ بگذار، بعد شروع کن. راجع به منزل، وکالت برای آقای اعرابی (7) فرستادم. منزل را باید به قیمت عادله تقویم (8) کنند و وجه را دریافت نمایند و قباله بدهند. در دریافت وجه، آقای اعرابی هر نحو صلاح دیدند عمل کنند؛ یعنی اگر آقای صدوقی (9) به وعده مدت کم تقاضا کردند یا چک دادند به موعد کم، مانع ندارد. در هر صورت امر با آقای اعرابی است و وجه دریافتی را باید به نجف بفرستند. راجع به مُهر آن آقا؛ همانطور که نوشتهاید صحیح نبوده لکن ایشان اینجا نیستند، کربلا و کاظمین رفتهاند. پس از مراجعت تذکر میدهم. آمدن ایشان هم معلوم نیست؛ ممکن است تا بعد از رجب بمانند یا بیشتر. انشاءالله تعالی با سلامت و سعادت قرین باشید.
والسلام علیکم. 14 ج 1 91
پدرت
این کاغذ را به آقای اعرابی نشان دهید که عمل کنند. به جناب آقای آقا سیدحسن طاهری پس از ابلاغ سلام، تذکر دهید که اجازه مذکور را به آن شخص ندهند و پیش خود ایشان محفوظ بماند یا پاره کنند. (10)
نامه به آقای محمدحسن اعرابی دربارهی فروش منزل
زمان: 7 آذر 1350/ 9 شوال 1391مکان: نجف
بسمه تعالی
9 شهر شوال 91
خدمت جناب آقای اعرابی دام عمره
مرقوم شریف مورخ 29 شهر صیام (11) واصل شد، از مضمونش مطلع شدم، معلوم میشود آقایان، چه آقای صدوقی (12) و چه آقای حائری (13) به نحوی که دیگران خریداری میکنند، حاضر نیستند. لهذا جنابعالی، بدون معطلی منزل را به همان نحو که قولنامه دادهاید بفروشید. برای اینجانب بیش از این معطل کردن روا نیست. در هر صورت معامله را تمام کنید و وجه آن را به وسیله آقای دیبانی برای آقای خلخالی (14) بفرستید؛ چون امیدی به زندگانی نیست، به اقساط نمیتوانم بفروشم. ثانیاً مراجعه نفرمایید و معامله را تمام نمایید. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم.
روحالله الموسوی الخمینی(15)
نامه به آقای حاج سیداحمد خمینی
و تأکید بر توجه بیشتر به آقای سیدمرتضی پسندیدهزمان: 3 فروردین 1351/ 7 صفر 1392
مکان: نجف
بسمه تعالی
احمد عزیزم، انشاءالله تعالی سلامت باشید. ماها بحمدالله تعالی سلامت هستیم. از اینکه حضرت آقای اخوی (16) با تنهایی میگذرانند نگران هستم؛ نگذارید به ایشان بد بگذرد. نمیدانم قضیه منزل (17) برای محرّم و صفر است یا امری حادث شده است. در نوشتههای خود احتیاط کنید و امضا نکنید و شما مشغول تحصیل و تهذیب نفس باشید و دخالت در امری نکنید. (18) خدمت حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقای اخوی سلام برسانید. به دخترها و مخدره اهل بیت سلام برسانید. والسلام علیکم.
خانم مهمان دارند و نمیرسند چیزی بنویسند. بحمدالله تعالی سالم هستند و همین طور سایرین. پاکت جوف (19) را به وسیله مطمئنی زود برسانید.
7 صفر 92
پدرت (20)
نامه به خانم فریده مصطفوی و احوالپرسی از بستگان
زمان: 4 فروردین 1351/ 8 صفر 1392مکان: نجف
بسمه تعالی
8 صفر 92
دختر عزیزهام (21)
خانم نه برای من مطلب گذاشته و نه جای نوشتن. (22) انشاءالله عید به شما و سایرین مبارک و همیشه خوش و خرّم و سلامت باشید. ماها بحمدالله تعالی مزاجاً سلامت هستیم. امید است نگرانیهای روحی هم دوام نداشته باشند. از حال خودتان زود به زود مطلعم کنید که به واسطه عادتی که به دریافت کاغذ شما داریم نگران میشویم. خدمت جناب آقای اعرابی (23) و خانم فرشته (24) سلام برسانید. انشاءالله عید به همه سعید باشد. والسلام.
پدرت (25)
نامه به آقای حاج سیداحمد خمینی
و ارسال عیدی برای اعضای خانوادهزمان: 4 فروردین 1351/ 8 صفر 1392
مکان: نجف
بسمه تعالی
8 صفر 92
احمد عزیزم (26)
انشاءالله با سلامت و سعادت قرین باشید. ماها بحمدالله تعالی سلامت هستیم. امید است به دعای آقایان گرفتاریها رفع شود. برای عیدی بچهها خانم هریک ده دینار گرفتهاند و حالا میگویند بنویسم به شما، به هریک دویست تومان آنجا بدهید به جای این ده دینار. شما به هریک از دخترها و به محترمه خانواده خودتان نفری دویست تومان یا از آقای عمو یا از آقای لواسانی (27) بگیرید و بدهید. انشاءالله همگی سلامت باشید و باشند. حضور محترم حضرت آقای عمو (28) سلام برسانید. از تنهایی ایشان نگران هستم؛ انشاءالله تعالی سلامت باشند. والسلام.
پدرت
یکصد تومان هم از طرف خانم به خازنجون (29) بدهید. (30)
نامه به آقای حاج سیداحمد خمینی و تکذیب ارسال حواله
زمان: 13 فروردین 1351/ 17 صفر 1392مکان: نجف
بسمه تعالی
انشاءالله تعالی موفق و مؤید باشید. چند روز پیش نوشتم به آقای آقا رضا (31) بگویید من حواله به شما ندادهام؛ اگر کسی حواله آورده مرقوم دارید کیست و چقدر است. خود شما هم مواظب باشید شبیه زمان سابق که جعل مهر و امضای مرجع وقت شد، تکرار نشود (32). امر مهم است و شما به من جواب بدهید؛ پشت گوش مثل همه امور نیندازید. از سلامت خود و خانواده و حسن (33) مرقوم دارید. به دخترها (34) و خانم خودتان (35) سلام برسانید. والسلام علیکم. (36)
اعلام خبر سلامتی به آقای حاج سیداحمد خمینی
زمان: 13 فروردین 1351/ 17 صفر 1392مکان: نجف
بسمه تعالی
17 صفر 92
احمد عزیزم
الآن نامه بیتاریخ شما که ظاهراً اوایل محرّم نوشتهاید رسید. نامههای بعد از این نامه هم رسیده است. از سلامت شماها مسرور هستم. ماها بحمدالله تعالی سلامت هستیم. هوا بسیار خوب است. از اینکه نوشتهاید در هیچ امری وارد نیستید جز به تحصیل، ممنون هستم. خداوند تعالی به شما توفیق عنایت کند. حضرت آقا (37) را تنها نگذارید. البته به ایشان نباید بد بگذرد. از همه امید دعا دارم. حضور مبارک حضرت آقای عمو و به همه بچهها و به محترمه (38) خودتان سلام برسانید. والسلام علیکم.
پدرت
خانم امروز کاهو نخورده، روزهای دیگر بحمدالله کاهو میخورند و حالشان خوب است. (39)
نامه به آقای حاج سیداحمد خمینی و احوالپرسی از بستگان
زمان: 27 فروردین 1351/ 2 ربیعالاول 1392مکان: نجف
2 ع 1 92
احمد عزیزم
مرقوم جمع شما واصل، از اینکه دور هم جمع و بحمدالله تعالی سلامت هستید و خوش و خرّم، مسرور هستم. انشاءالله خداوند تعالی به همه شماها سلامت و سعادت عنایت فرماید. اینجانب سلامت هستم بحمدالله تعالی ولی نگرانیهای روحی بسیار است. دعا کنید خداوند اصلاح فرماید. از سلامت خودتان و دیگران مطلعم نمایید.
نمیدانم درس را به کجا رساندی و حالا مشغول چه هستید. از وضع درس و مُدرّس (40) بنویسید. از خداوند تبارک و تعالی توفیق و تأیید شما را خواهانم. خدمت حضرت آقای عمّ بزرگوار (41) سلام برسانید و نگذارید به ایشان بد بگذرد.
والسلام علیکم.
پدرت (42)
سفارش ادامه تحصیل و تهذیب به آقای حاج سیداحمد خمینی
زمان: 10 اردیبهشت 1351/ 16 ربیع الاول 1392مکان: نجف
بسمه تعالی
16 ع 1 92
پسر عزیزم
انشاءالله تعالی سلامت باشید و خوش و خرّم، و اشتغال به تحصیل و تهذیب اخلاق داشته باشید. از درس خودت و معلم و استاد و مربی بنویسید. از عمّ محترم (43) غفلت نکنید، نگذارید تنها بمانند. ماها بحمدالله تعالی سلامت هستیم.
امید است شماها هم سلامت و خوش باشید. والسلام.
پدرت (44)
نامه به خانم فریده مصطفوی (45)؛ احوالپرسی و اعلام سلامتی
زمان: 31 مرداد 1351/ 12 رجب 1392مکان: نجف
بسمه تعالی
12 رجب 92
دختر عزیزم
مرقوم شریف واصل، از سلامت شما و دیگران مسرور شدم و از اینکه یادی از پدر پیر کردید متشکرم. امید است شماها همه خوش و خرّم باشید. از خانم (46) غیر از تلگراف چیزی نرسیده، لابد اشتغال به خوشیها مانع است. داداش (47) اول رجب آمدند کربلا، حالشان خوب است. بحمدالله من هم حالم مزاجاً بحمدالله سلامت است. امروز خیال رفتن به کربلا برای زیارت نیمه رجب داریم. درهمه جا به همه شماها دعا میکنم و زیارت مینمایم. به خانم و تمام حول و حواشی سلام برسانید. خدمت آقای اعرابی (48) و فرشته (49) عزیزم سلام برسانید. از خداوند تعالی سلامت همه را خواهانم. والسلام علیکم.
پدرت (50)
نامه به خانم خدیجه ثقفی
زمان: 5 شهریور 1351/ 17 رجب 1392مکان: نجف
بسمه تعالی
17 رجب 92
مخدره محترمه عزیزه
مرقوم اول شما وقتی عازم کربلا بودم رسید. مرقوم دوم امروز واصل شد. دیشب از کربلا مراجعت نمودیم. من و مصطفی رفتیم. صغری (51) مریض بود، دیگران نیامدند. حالا خوب شده است لکن بسیار ضعف دارد. دیگران هم بحمدالله سلامت هستیم.
شما که رفتید هوا گرم شد؛ یک شب هم پایین آمدم ولی عجالتاً بد نیست و راحت هستیم. مصطفی برای اول ماه آمدند و حالشان خوب است. قبل از نامه شما، نامهای از فریده (52) جان آمد و جواب دادم، انشاءالله رسیده است. از قبل شماها همگی در کربلا و نجف زیارت میکنم و به همه دعا میکنم. خداوند تعالی همه را سالم و سعید قرار دهد. مصطفی شبها مرتباً اینجاست و روزها گاهی حسین میآید؛ امروز حسین و مریم (53) آمدند. دیشب هم همگی اینجا بودند، چون از کربلا آمده بودیم. جای شما خالی است.
اقلیما (54) پس از سلام میگوید شما زودتر بیایید که خیلی نبودن شما به ما اثر میگذارد؛ و میگوید شما مبلغ یکصد تومان از احمد بگیرید و بدهید دخترم. شما مطلب اقلیما را عمل کنید یعنی هر دو مطلب را. (55) اقلیم میگوید: «امانتیها را که به وسیله پسر آقای حاج شیخ عبدالعلی (56) فرستادم، دخترم نوشته نرسیده است. شما تحقیق کنید که رسیده است یا گم شده». به بچهها سلام برسانید. به احمد و محترمه ایشان (57) هم. احمد نوشته بود: «بچه (58) بینهایت بدگل است؛» شما هم نوشته بودید شبیه احمد است. جای دوری نرفته [!] لکن در نامه دوم بود که به فامیل مادر رفته است؛ موجب خوشوقتی است. از سلامت خودتان و سایرین مسرورم کنید. والسلام علیک.
پدر بچهها (59)
نامه به خانم خدیجه ثقفی
زمان: 13 شهریور 1351/ 25 رجب 1392مکان: نجف
بسمه تعالی
خانم محترمه معظمه، مرقوم سوم شما واصل شد. در جواب دوم مرقوم، چند روز قبل مصدع شدم؛ اینک جواب سوم: اولاً کلمهای که راجع به فریده (60) نوشته بودید که برای مختصر گرفتگی روحی صلاح دیدید او را به مشهد ببرم، اینجانب را مضطرب کرد. علاوه بر اینکه با نوشتن کاغذ از تهران و همراه بودن فریده، یک کلمه او ننوشته؛ علاوه اسمی از فرشته (61) نبود و به نظر آمد که فرشته همراه نیست. اینها مرا مشوش کرده. فوری از سلامت او، یا اگر دلتنگی خانوادگی دارند، مطلعم کنید. امید است دومی باشد که سهل است. ثانیاً از عمل مینوخانم (62) به طور اجمال نوشتهاید؛ نمیدانم چه عملی بوده، انشاءالله تعالی با سلامت گذشته است. ثالثاً هیچ وقت به طور سربسته و اجمال چیزی ننویسید که موجب اضطراب ما شود. رابعاً سفر مشهد انشاءالله به خیر بوده و زیارت شما قبول. مصطفی برای اول رجب آمدند کربلا. کاغد هم این چند روز به شما نوشتهاند. ماها همه بحمدالله تعالی سلامت هستیم، فقط صغری (63) ضعف زیاد دارد و رو به بهبودی است. اقلیما و مشهدی حسین (64) سلام دارند. به عموم بستگان خصوصاً دخترها سلام برسانید. از حال خازنجون (65) هم مطلعم کنید. از شما امید دعا دارم. هوای اینجا رو به خوبی است؛ شبها تقریباً خوب است. سلام بر همه شماها.
25 رجب 92 (66)
ادامه دارد...
پینوشتها:
1. آقای نصرالله خلخالی.
2. آقای سیداحمد خمینی درباره این نامه میگوید: در زمان وصول نامه، موضوعی که امام به آقا اشاره کرده، یعنی دستهای پنهانی که درصدد ایجاد اختلاف بین یاران امام و پراکنده ساختن آنان بودهاند، غیرقابل درک بود اما بعد از پیروزی انقلاب، دسترسی به اسناد ساواک، آشکار شد که در قم و در نجف افرادی مرتبط با ساواک مشخصاً برای این کار مأموریت داشتهاند. و این نامه امام حاکی از دقت و تیزبینی ایشان است.
3. صحیفه امام، ج2، ص 332-333.
4. آقای سیداحمد خمینی در این باره چنین مرقوم نمودهاند: «منظور مرحوم آیتالله ربانی عضو اسبق شورای نگهبان است. با مشورت ایشان و بنده به این نتیجه رسیدیم که برای رساندن پیام امام و ارتباط بیشتر با طلاب و فضلا به حدود صدنفر از آنان شهریه داده شود تا آنان با تماس بقیه طلاب سریعتر مطالب امام را در حوزه و سایر جاها منتشر کنند. امام تصور میکردند برای شلوغی منزل و رونق دادن به مسئله مرجعیت ایشان چنین تصمیمی گرفته شده است».
5. آقای سیدمرتضی پسندیده.
6. صحیفه امام، ج2، ص 336.
7. آقای محمدحسن اعرابی، داماد امام خمینی.
8. بهای جنسی را معین کردن، ارزیابی.
9. آقای محمد صدوقی یزدی.
10. صحیفه امام، ج2، ص 376.
11. ماه مبارک رمضان.
12. آقای محمد صدوقی یزدی.
13. آقای مهدی حائری تهرانی، در نامههای قبلی اشاره شده که آقای حائری تهرانی میخواسته خانه را برای مدرسه حقانی بخرد.
14. آقای نصرالله خلخالی، مسئول امور مالی امام در نجف.
15. صحیفه امام، ج2، ص 401.
16. آقای سیدمرتضی پسندیده.
17. آقای سیداحمد خمینی درباره پاورقیهای این نامه چنین مرقوم داشتهاند:
ساواک بارها منزل حضرت امام را در قم محاصره میکرد و ماهها و هفتهها از تردد افراد جلوگیری میکردند، ایشان سئوال کردهاند که آیا بعد از ماه محرم و صفر تردد آزاد میشود یا خیر؟ زیرا تنها اینجانب و دو نفر کارگر به نامهای مشهدی رضا و میرزا نادعلی میتوانستیم تردد کنیم.
18. امام برای اینکه اگر محتوای نامه لو رفت مسئلهای برای من به وجود نیاید، این موضوع برای رد گم کردن مینوشتند و این مطلب بین من و ایشان دائماً تکرار میشد؛ من هم مرتباً برای ایشان مینوشتم که در کاری دخالت ندارم. مثلاً در همین نامه ایشان نوشتهاند: «احتیاط کرده و نامه را امضا نکنید» که این با «دخالت نکن» در نامههای قبل و بعدی به هیچ وجه نمیسازد.
19. اکثر قریب به اتفاق این نامهها مسائل مربوط به مبارزه بوده است. بنده و سایرین اجازه نسخهبرداری و فتوکپی از این نامهها را نداشتیم؛ چون حرام بود که در پاکتها را باز کنیم؛ و متأسفانه گیرندههای این نامهها اکثراً آنها را محو میکردند و یکی از باارزشترین اسناد مبارزه درباره دوره پانزده ساله تبعید حضرت امام و کار مخفی ایشان بر روی علمای مبارز و مردم انقلابی ضد رژیم شاه از بین رفته است.
20. صحیفه امام، ج2، ص 426.
21. دختر امام خمینی.
22. معمولاً همسر امام برای فرزندانشان به طور مفصل نامه مینوشتند و امام نیز در قسمتی از همان کاغذ، مطلبی مرقوم میفرمودند.
23. همسر خانم فریده مصطفوی.
24. فرزند خانم فریده مصطفوی.
25. صحیفه امام، ج2، ص 427.
26. آقای سیداحمد خمینی درباره پاورقیهای این نامه چنین مرقوم نمودند:
27. حضرت آیتالله حاج سیدمحمدصادق لواسانی.
28. حضرت آیتالله پسندیده را امام در حکم پدر خود میدانستند و بارها به من فرموده بودند که اگر ایشان نبود من نمیتوانستم درس بخوانم و شدیداً به ایشان احترام میگذاشتند؛ به حدی که وقتی امام از پاریس آمدند آقای پسندیده در هواپیما امام را ملاقات کردند؛ وقتی خواستند از هواپیما پیاده شوند امام گفتند من جلوتر از آقای پسندیده نمیروم. اوضاع به هم خورد، من پیشنهاد کردم که من با آقای عمو میروم در سالن فرودگاه بعد بر میگردم با جنابعالی میروم که مورد قبول واقع شود.
29. خازنجون یعنی خانم خازنالملوک مادر خانم حضرت امام که بچهها به ایشان «خازنجون» میگفتند و به این نام هم ایشان را صدا میکردند.
30. صحیفه امام، ج2، ص 428.
31. پدر آقا رضا لواسانی. (ظاهراً امام بخاطر مسائل امنیتی نام آقای لواسانی را نبردهاند).
32. آقای سیداحمد خمینی در حاشیه مرقومه امام خمینی نوشتهاند: «امام احتمال دادهاند که حوالهای از سوی ایشان برای آیتالله لواسانی به صورت جعل امضا و مهر بردهاند و مقداری پول گرفتهاند؛ ایشان فوری متذکر شدهاند که مواظب جعل امضا و مهر باشید».
33. نوه امام، آقای سیدحسن خمینی فرزند آقای سیداحمد خمینی.
34. دختران امام خمینی.
35. خانم فاطمه طباطبایی، همسر آقای سید احمد خمینی.
36. صحیفه امام، ج2، ص 429.
37. آقای سیدمرتضی پسندیده.
38. خانم فاطمه طباطبایی.
39. صحیفه امام، ج2، ص 430.
40. آقای سیداحمد خمینی در این باره چنین مرقوم داشتند: امام روی استاد مهذب و با تزکیه اصرار فراوانی داشتند، حتی حرکات دست و سر استاد را منشأ اثر بر روی شاگرد میدانستند؛ چه رسد به اینکه استاد از نظر تقوا ضعیف و یا مثلاً خدای ناکرده اهل غیبت باشد.
41. آقای سیدمرتضی پسندیده.
42. صحیفه امام، ج2، ص 431.
43. آقای سیدمرتضی پسندیده.
44. صحیفه امام، ج2، ص 432.
45. دختر امام خمینی.
46. همسر امام خمینی؛ که در زمان نگارش نامه فوق برای دیدار از فرزندان و بستگانشان به ایران آمده بود.
47. آقای سیدمصطفی خمینی.
48. داماد امام خمینی، همسر خانم فریده مصطفوی.
49. نوه امام خمینی.
50. صحیفه امام، ج2، ص 443.
51. مستخدمه منزل آقای سیدمصطفی خمینی.
52. خانم فریده مصطفوی یکی از دختران امام خمینی.
53. فرزندان آقای سیدمصطفی خمینی.
54. از مستخدمین بیت امام خمینی در نجف.
55. آقای سیداحمد خمینی درباره این بخش از نامه امام خمینی در حاشیه نامه توضیح داده است: «امام از قول کارگر منزل که نامش اقلیما است از خانم میخواهند که زودتر بیایند، که اگر از قول خودشان بگویند ممکن است ایشان تحت فشار روحی قرار گیرند ولی بالأخره دلشان طاقت نمیآورد و در پایین میگویند که شما به حرف اقلیما گوش دهید!».
56. بنا به نوشته آقای سیداحمد خمینی در حاشیه نامه: «حاج شیخ عبدالعلی قرهی رئیس دفتر امام در آن سالها بود. در ذهنم هست که ایشان دو سه سال آخر در قم بودند، و آقای رضوانی شورای نگهبان رئیس دفتر امام در نجف شد».
57. خانم فاطمه طباطبایی، همسر آقای سیداحمد خمینی.
58. آقای سیدحسن خمینی.
59. صحیفه امام، ج2، ص 444-445.
60. خانم فریده مصطفوی، فرزند امام خمینی.
61. فرزند خانم فریده مصطفوی.
62. خواهر همسر امام خمینی.
63. مستخدم بیت آقای سیدمصطفی خمینی.
64. از مستخدمین بیت امام خمینی.
65. خانم خازنالملوک، مادر همسر امام خمینی.
66. صحیفه امام، ج2، ص 447.
سعادتمند، رسول (1390) درسهایی از امام: نامههای عرفانی، عاطفی و خانوادگی امام خمینی (ره)، تهران: انتشارات تسنیم، چاپ دوم.