نویسنده: محمد غفارنیا
سرزمین مكه درهای خشك و بیآب و علف بود كه هیچ گونه زراعتی درآن به محصول نمینشست. دامداری آن هم محدود بود، و زندگی ساكنانش بیشتر از طریق تجارتهایی بود كه با شهرهای دور دست انجام میشد. مخصوصا با یمن و شام كه از كانونهای مهم تجارت آن زمان به شمار میرفتند. آنان در فصل زمستان به یمن كه هوای آن نسبتا گرم بود، میرفتند و در تابستان به سرزمین شام كه هوای ملایم داشت.
مسلم است كه كاروانهای تجاری در طول سفر نیاز شدیدی به امنیت دارند، و این امنیت را خداوند با در هم شكستن لشكر ابرهه، برای قریش فراهم آورد. بعد از داستان ابرهه مردم به دلیل این كه اهل مكه مجاور حرم و همسایه خانه خدا هستند، به كاروان آنها (قریش) احترام می گذاشتند. از همین رو از هیچ قوم و قبیلهای اذیت و آزاری به آنها نمیرسید. امنیت شهر مكه نیزاز هجوم دشمن و دولتهای قدرتمند فراهم شده بود.
از سوی دیگر پیمودن راههای دور و دراز بین مكه، یمن و شام، قریش را خسته كرده بود. خداوند نیز آنها را برای وجود مقدس پیامبر آینده، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد احسان قرار داد و در اطراف یمن و شام نعمت را به قدری زیاد و فراوان كرد كه اهالی آن شهرها وادار شدند تا متاعهای خود را به مكه آورده و آنها را در اختیار ساكنان حرم الهی قرار دهند.
بدین ترتیب قریش هم از مسافرتهای طاقت فرسای زمستان و تابستان بینیاز شد، و از نظر آذوقه و لوازم زندگی آسوده خاطر گردید. پس از فراهم شدن این نعمتها خداوند به آنها دستور فرمود تا در حرم امن الهی، به شكرانه طیبات و روزی خداوندی در كنار خانه او به عبادت بپردازند:
(فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ * الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآَمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) (1) (2)
پینوشتها:
1-قریش/4.
2-از تفسیر مجمع البیان و روح الجنان و تفاسیر دیگر نیز در تفسیر سوره قریش استفاده شده است.
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول